🔻يك بنده خدایی از يزد زنگ زده بود، می گفت: آقا! من حافظ قرآنم و حالات خيلي خوبي داشتم و جوري سلطنت قرآن را حس مي كردم كه هيچ گاه تنها نبودم. هر وقت احتياج به كمك داشتم، نگاه مي كردم مي ديدم كه دست بزرگترين سلطان عالم روي سرم هست. هر وقت احتياج به […]
🔻يك بنده خدایی از يزد زنگ زده بود، می گفت: آقا! من حافظ قرآنم و حالات خيلي خوبي داشتم و جوري سلطنت قرآن را حس مي كردم كه هيچ گاه تنها نبودم. هر وقت احتياج به كمك داشتم، نگاه مي كردم مي ديدم كه دست بزرگترين سلطان عالم روي سرم هست. هر وقت احتياج به نور داشتم مي ديدم دلم به آيات قرآن روشن است و خيلي لذت مي بردم؛ تا اينكه الآن همه اين حالات از من رفته و احساس مي كنم كه حضرت قرآن با من قهر كرده و از من روي گردانده و هيچ كدام از آن حالاتم را ندارم.
گفتم كه حالا مگر چه اتفاقي افتاده؟ گفت اين ايام، ايام ازدواجمان شد و برنامه های ازدواج باعث شده که گويا ما غافل از آن معنا شديم و اين ضرر به ما خورد…
▪️ ديدم راست ميگويد. قرآن يك نحوه سلطنتي دارد كه اگر كسي درك بكند و رفيق بشود خیلی بهره می برد. اما حضرت قرآن غيور هم هست. به قدري غيور است كه اگر كسي در محدوده ای که هست مراعات نکند جناب قرآن واکنش نشان می دهد.
مثلا اگر باید فلان نحوه بنشيند یا فلان وقت سراغ قرآن برود اگر انجام نداد و رها كرد و بي اعتنايي كرد، محكم ضربه مي خورد.
ارتباط با قرآن مراعات ميخواهد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.