🔻خدا جعفر آقا مجتهدي را رحمت کند. عاشق بود و سوز عجيبي داشت. يک دفعه با آیت الله كشميري به دیدنشان رفته بوديم. ايشان مطلبی را نقل می کردند که گویا از مشاهدات خودشان بود. (من كه در منابع تاریخی نديدم) 🔸می فرمود: آقا جان! وقتي حضرت اباعبدالله عليه السلام مي خواستند از مدينه به […]
🔻خدا جعفر آقا مجتهدي را رحمت کند. عاشق بود و سوز عجيبي داشت.
يک دفعه با آیت الله كشميري به دیدنشان رفته بوديم. ايشان مطلبی را نقل می کردند که گویا از مشاهدات خودشان بود. (من كه در منابع تاریخی نديدم)
🔸می فرمود: آقا جان! وقتي حضرت اباعبدالله عليه السلام مي خواستند از مدينه به سمت كربلا حركت كنند شترها را رديف كردند. شترهايي كه آب بايد حمل مي كردند مشخص بودند. شترهايي كه براي اسباب و اثاثيه بودند، مشخص بودند. شترهايي كه محمل داشتند و افراد بايد سوارش مي شدند هم مشخص بودند.
🔹ناگهان ديدند شتري كه رنگش هم سفيد بود؛ مي آيد روبروي تک تک شترها سرش را مي برد نزديك سر آن ها و يك سر و صدایی می کند و می رود سراغ بعدی تا آخر.
🔸از حضرت اباعبدالله عليه السلام پرسیدند كه يابن رسول الله! اين شتر سفيد به بقیه چه مي گويد؟
حضرت مي فرمايند مي گويد اين افرادي كه بر اين محمل ها سوار مي شوند اهل بيت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند. جايگاهشان در خلقت ممتاز است. مواظب باشيد در راه رفتن مبادا باعث صدمه و آزار اين بزرگواران بشويد. ملايم برويد.
🔹خدا رحمتش کند با سوز عجیبی این مطلب را نقل می کرد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.