🔻يک گروهي از چهارمحال و بختياري خدمت مرحوم میرزای شیرازی آمده بودند. یکی از آن ها شروع كرده بود حاضرین که از روسا و خوانين چهار محال و بختياري بودند را معرفی کند. 🔸در بین جمع پيرمرد لاغری بوده که يك عبا روي دوشش بوده و نشسته بود. به ایشان که رسیده بود گفته بود […]
🔻يک گروهي از چهارمحال و بختياري خدمت مرحوم میرزای شیرازی آمده بودند.
یکی از آن ها شروع كرده بود حاضرین که از روسا و خوانين چهار محال و بختياري بودند را معرفی کند.
🔸در بین جمع پيرمرد لاغری بوده که يك عبا روي دوشش بوده و نشسته بود. به ایشان که رسیده بود گفته بود ايشان هم جناب عمان ساماني است.
🔹مرحوم میرزا پرسيده بودند همان شاعر كه راجع به حضرت سيدالشهداء عليهالسلام شعر گفته؟
گفته بودند بله.
ميرزا فرموده بودند: من مي خواهم در محضر آقايون يك معامله اي با جناب عُمان ساماني بكنم.
عمان ساماني گفته بود: آقا من چيزي ندارم، فقيرم و مسكين و… ! مرحوم میرزا گفته بودند نه اينطور نیست. عمان گفته بودند ما خدمت شمائيم. هر چه شما بفرمائيد.
🔸مرحوم میرزا فرموده بودند من شما را در ثواب درس و بحث هایي كه مي دهم ، شريك مي كنم و شما هم ما را در ثواب يكي از آن اشعاري كه براي حضرت سيدالشهداء علیه السلام سروده اید شريك كنيد.
ايشان گفته بودند كه ما آماده هستیم. هر طور شما صلاح مي دانيد.
🔻بله، شعرهاي عمان، شعرهاي خوبي است؛ يعني حكايت از سوزي عجيب مي كند.
استفاده هاي ولايي و معرفتي در آن زياد است.
🔸مثلا راجع به حضرت سيدالشهداء علیه السلام اینطور سروده که:
با زبان زينبی شاه آنچه گفت
با حسينی گوش زينب مي شنفت
ببینید اتحاد حضرت زینب سلام الله علیها با حضرت اباعبد الله را خیلی قشنگ معنی می كند.
🔻اشعار عمان همه خوب هستند و نكات زيبايي را طرح می کند. يكي از آن نکات اين است كه حضرت علي اكبر عليه السلام که برگشتند و تقاضای آب کردند؛ در واقع براي استمداد از حضرت سيدالشهداء علیه السلام آمدند.
🔸حضرت علي اكبر علیه السلام كه مي دانستند آبی نیست و بچه ها تشنه اند اما دوباره آمدنشان و تقاضاي آب كردن برای چی بود؟
🔹بعد يك تشبيهي مي كند؛ مي گويد كه در زمان جمشيد، دستور داد كه يك حكيم حاذقي را براي مجلس شراب ساقي كنند. اين حكيم مزاج افراد را مي شناخت و برای آن ظرف شراب هفت خط و علامت گذاشته بود و هر خطي را نامي برايش نهاده بودند. خط پاياني آن ظرف به نام خط جور بود كه اگر كسي به خط جور مي رسيد از خود بی خود و به اصطلاح سركش مي شد ولي كار دست ساقي بود. چون كه ساقي خيلي كاردان و حكيم بود. هر كسي را به اندازه استعداد و مزاجش برايش مي ريخت.
🔸بعد عمان می گوید چون حضرت علي اكبر عليه السلام از شراب معرفت و محبت و جذبه الهی تا خط جور خورده بودند دیگر روح و بدنشان كشش ادامه دادن نداشت. لذا برگشتند تا از حضرت سيدالشهداء استمداد كنند كه يك كاري بكنيد كه من اين چند لحظه باقي مانده را بتوانم بمانم و ادامه بدهم.
🔹حضرت سيدالشهداء هم در مورد ایشان در روز عاشورا اشاره كرده بودند که «علي ممسوسٌ في ذات الله» یعنی علی غرق و فانی در ذات خداست.
🔸اين عبارت را هم رسول خدا صلی الله علیه و آله راجع به اميرالمؤمنين علیه السلام فرمودند و هم حضرت اباعبدالله علیه السلام راجع به حضرت علي اكبر علیه السلام.
این مطلب بدون برچسب می باشد.