🔻خدا آیت الله مولوی قندهاری را رحمت كند این مطلب را نقل می کردند بعد خودم هم روايتش را ديدم که حضرت موسي بن جعفر عليه السلام رد می شدند دیدند كنار كوچه یک نفر مرتاض نشسته و مردم از او از امور غیبی سوال مي كردند. حضرت در حال رفتن بودند که به مردم […]
🔻خدا آیت الله مولوی قندهاری را رحمت كند این مطلب را نقل می کردند بعد خودم هم روايتش را ديدم که حضرت موسي بن جعفر عليه السلام رد می شدند دیدند كنار كوچه یک نفر مرتاض نشسته و مردم از او از امور غیبی سوال مي كردند. حضرت در حال رفتن بودند که به مردم مي فرمايند: چه خبر است؟
🔸مردم مي گويند آقا هر سؤالي از اين مرتاض بكنيد همين الان جوابش را به شما مي گويد.
حضرت یک مرتبه دستشان را می بندند و به او مي فرمایند چه در دست من هست؟
🔹اين شخص به فكر مي رود. خیلی فكر مي كند و بعد م يگويد:
من در تعجبم!! الآن هر چه نگاه ميكنم می بینم همه چيز عالم سَرِ جايش هست غير از اين كه در فلان كوه يك پرنده اي دو تا تخم گذاشته بود يكي از آن ها نيست و اين در دست شما چه مي كند؟! حضرت دستشان را باز مي كنند می بينند بله تخم يک پرنده است.
🔸بعد دوباره حضرت دستشان را می بندند و مي گويند حالا چه در دستم هست؟
دوباره به فكر مي رود و بعد از فکر زیاد می گوید: خاكی از بهشت را در دستتان مي بينم. اما آن را از كجا آوردی نمي دانم؟
حضرت دستشان را باز مي كنند مي بينند مهر تربت حضرت سيد الشهداء است.
🔻حضرت به او مي فرمايند از كجا به اين احاطه رسيدی؟ مي گويد: با مخالفت کردن با نفس به اینجا رسیدم.
🔸حضرت مي فرمايند: مسلمان كه نيستی؟
می گويد: نه
مي فرمايند: اسلام را بر نفست عرضه كن.
مي گويد: نفسم قبول نمي كند.
حضرت می فرمایند: تو كه همیشه با نفست مخالفت كردي، الان هم مخالفت كن و اسلام را بپذير.
مي گويد: باشد. مي پذيرد و مسلمان و شيعه مي شود و آرام آرام به خاطر اين دو تا معجزه ای كه از حضرت ديده بود، پايبند حضرت مي شود ولی حالاتی که داشت برقرار بود.
🔹شيعه ها مي آمدند و مشکلاتشان را به او می گفتند و او هم کمک می کرد. تا اين كه بعد از مدتي به حضرت عرض ميكند كه من در ايام كفرم احاطه ام بيشتر بود و الان احاطه من به امور مختلف كمتر شده است؟
حضرت مي فرمايند: قبلاً مزد زحماتت هر چه بود، همين جا به تو مي دادند اما از وقت مسلمان شدنت پاداش مخالفت با نفس کردنت را براي آخرتت ذخيره می کنند.
این مطلب بدون برچسب می باشد.