۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » صفحه اصلی » مقالات برگزیده
  • 05 ژانویه 2016 - 13:55
  • 297 بازدید

سلوك حكيمانه‏

  آثار طبيعت و مزاج‏ محمد سلطانى‏ باب اول: طبيعت ضرورت بحث از طبيعت‏ يكى از امور بدنى بسيار مؤثر در اخلاق و رفتار انسان كه در كتب طب و طبيعيات مطرح شده، «طبيعت» است. طبيعت و طباع بدن از مبادى كليدى مؤثر در بدن انسان و نفس انسان است. طبيعت بدن و نفس بر […]

 

آثار طبيعت و مزاج‏

محمد سلطانى‏

باب اول: طبيعت ضرورت بحث از طبيعت‏

يكى از امور بدنى بسيار مؤثر در اخلاق و رفتار انسان كه در كتب طب و طبيعيات مطرح شده، «طبيعت» است. طبيعت و طباع بدن از مبادى كليدى مؤثر در بدن انسان و نفس انسان است. طبيعت بدن و نفس بر يكديگر تأثير مى‏گذارند. هم نفس مؤثر در طبيعت است و با استخدام طبيعت امور بدنى را تدبير مى‏كند و هم طبيعت مؤثر در نفس است و اقتضائات خود را به نفس تحميل مى‏كند كه در اصطلاح اهل سلوك از آن تعبير مى‏شود به حكومت نفس بر طبع و حكومت طبع بر نفس. هواهاى نفسانى در انسان منشأهايى دارد كه از جمله آنها طبيعت است. طبيعت هر شخصى با شاكله تكوينى خود اقتضائات خاصى دارد كه اگر حاكم بر نفس باشد، به عنوان هوا و تمايلات نفسانى آنها را بروز مى‏دهد و مبارزه با هواى نفس از اين منظر يعنى حاكم كردن نفس انسانى كه همان عقل است، بر طبيعت و اقتضائات آن. «الهى … و عقلى مغلوب و هوائى غالب». به سبب اعتدال طبيعت با اجتماع شرايط ديگر، اخلاق و رفتار معتدل خواهد شد؛ چنان‏كه امور بدنى انسان هم معتدل خواهد شد، و از طرفى با عدم اعتدال آن، اخلاق و رفتار غير معتدل مى‏شود؛ همان‏گونه كه امور بدنى انسان نيز مثل هضم و جذب و دفع اعتدالش را از دست مى‏دهد.

بنابراين براى تهذيب اخلاق، بايد طبيعت و طباع بدن معتدل شود تا مانع تكامل نفس نشود؛ چنان‏كه براى صحت كامل بدن هم بايد طبيعت معتدل شود. شيخ‏بهايى روايتى را از اميرمؤمنان على عليه السلام چنين نقل فرموده است: «من اعتدلت طباعه صفي مزاجه و من صفي مزاجه قوي اثر النفس فيه و من قوي اثر النفس فيه سما الي ما يرتقيه و من سما الي ما يرتقيه تخلق باخلاق النّفسانيّه و من تخلق باخلاق النفسانيه صار موجوداً بما هو انسان دون موجوداً بما هو حيوان و دخل في الباب الملكي‏ »؛ يعنى كسى كه طباع او معتدل باشد، مزاجش صفا دارد و از كدورت و ثقل و انحراف در اقتضائات دور است و چنين مزاجى حاكم بر نفس نيست و اقتضائات غيرمعتدلى ندارد تا به نفس تحميل كند و نفس براى اصلاح اين اقتضائات غير معتدل، مجبور باشد از عالم‏ قدس منصرف شود و به اصلاح امور غير معتدل بدن بپردازد، بلكه نفس حاكم بر اين مزاج است و تأثيرش در مزاج قوى‏تر از تأثير مزاج است در نفس، و بدن را به سوى خود مى‏كشد و بدن را نيز هم‏سنخ خود مى‏كند و آثار ملكوتى را در بدن ظاهر مى‏كند.

بنابراين چنين شخصى داراى چيزى است كه او را ارتقا مى‏دهد و رفعت و ارتقاى انسان اگر به دنبال نفس ناطقه قدسى انسان باشد، باعث تخلق انسان به اخلاق قدسى نفس انسانى مى‏شود و نتيجه اين ارتقا، انسان شدن و دور شدن شخص از حيوانيت و داخل شدن او به ملكوت است. طباع در اين روايت همين طبيعت است و تعبير به طباع هم بعداً روشن خواهد شد كه به چه لحاظ است. در اين روايت شريف، سبب و طريق اعتدال اخلاق و تكامل نفس، اعتدال طباع و طبيعت دانسته شده است. روايات زياد ديگرى هم در اين بحث وارد شده كه هر كدام به بحث از زواياى مختلف طبيعت پرداخته‏اند. از همين جاست كه معلوم مى‏شود كه طبيعت از امورى است كه دخل در شاكله انسان دارد و آيه شريفه هم مى‏فرمايد: «كُلّ يَعْمَلُ علي شاكِلَته‏؛ رفتار هر كسى از شاكله او نشئت مى‏گيرد». امور مؤثر در شاكله متعدد است؛ از جمله آنها طبيعت بدنى انسان است كه با تعديل آن، قدم مؤثرى در اصلاح شاكله انسانى برداشته مى‏شود.

اينها همه از يك طرف. اما از طرف ديگر، طبيعت در امور بدنى و افعال صادر از بدن و واقع در بدن، اولين مبدأ است؛ به طورى كه امور هفت‏گانه‏اى در بدن هست كه قوام بدن به آنهاست و آن امور عبارت‏اند از: اركان، مزاج، اخلاط، ارواح، اعضا، قوا و افعال، و با اينكه اينها غير از طبيعت‏اند، آنها را امور طبيعيه مى‏نامند؛ چون كه اين امور يا صادر از طبيعت‏اند يا طبيعت به نحوى در آنها دخل و تصرف دارد. بعضى فرموده‏اند كه برخى از اين امور به منزله ماده‏اند براى طبيعت و بعضى به منزله صورت‏اند براى طبيعت، با اينكه اين امور ماده و صورت‏اند براى بدن انسان، نه طبيعت بدن انسان، و اين نيست مگر به خاطر شدت تأثير طبيعت در اين امور هفت‏گانه.

به همين خاطر بررسى اين بحث اهميت ويژه‏اى دارد. در اين بررسى بايد روشن گردد كه طبيعت چيست؟ اعتدال آن چگونه باعث اعتدال اخلاق مى‏شود؟ تعديل طباع چگونه است؟ طبيعت چه ارتباطى با بدن، چه ارتباطى با نفس، چه ارتباطى با محيط اطراف، و چه ارتباطى با كواكب دارد؟ آيا تغيير طبيعت، ممكن است؟ اينها سؤالاتى است كه به ذهن مى‏رسد و همه ضرورت يك بحث فنى را مى‏رساند و ما به حول و قوه الهى به بررسى كلمات اصحاب طب و طبيعيات در اين باره خواهيم پرداخت و سعى مى‏كنيم هر بحثى را به بعضى از روايات اين باب مزين و متبرك كنيم، ان‏شاءالله.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *