۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » صفحه اصلی » مقالات برگزیده
  • 05 ژانویه 2016 - 14:02
  • 330 بازدید

طب و اخلاق‏(۴)

  محمد سلطانى‏ درآمد صحت، هديه اى الهى و از نعمت‏هاى بزرگى است كه خداوند حكيم به انسان ارزانى داشته است. اطبا و حكيمان از ديرباز تا امروز در تلاش بوده‏اند راه‏هايى بهتر و دقيق‏تر براى حفظ تندرستى و درمان بيمارى‏ها ارائه دهند و گام‏هاى بلندى نيز برداشته‏اند. از سوى ديگر، بحث اخلاق در جوامع […]

 

محمد سلطانى‏

درآمد

صحت، هديه اى الهى و از نعمت‏هاى بزرگى است كه خداوند حكيم به انسان ارزانى داشته است. اطبا و حكيمان از ديرباز تا امروز در تلاش بوده‏اند راه‏هايى بهتر و دقيق‏تر براى حفظ تندرستى و درمان بيمارى‏ها ارائه دهند و گام‏هاى بلندى نيز برداشته‏اند. از سوى ديگر، بحث اخلاق در جوامع بشرى- به ويژه در عصر حاضر- دغدغه فرزانگان و از آرزوهاى بلند آن‏ها بوده است، تا همراه سلامت جسم، روح و روان نيز سالم و از رذايل و اضطراب‏ها و افسار گسيختگى‏ها، بدور باشد.

طب اسلامى با راهكارهايى كه اهل‏بيت عليهم السلام در اين گستره ارائه كرده‏اند، تأمين كننده اين خواسته‏ها است. با عمل به اين دستورات، شاهد جامعه و افرادى با فضايل اخلاقى و خانواده‏هايى سالم و صميمى با آداب و رسومى صحيح و ارزشمند خواهيم بود؛ از اينرو علم طب را مى‏توان يارى كننده علم دين شمرد؛ زيرا زمينه‏ساز تربيت و رساندن انسان به كمال و دورى از رذايل مى‏باشد.

امام صادق عليه السلام به مردى فرمود: انَّكَ قَدْ جُعِلْتَ طَبِيبَ نَفسِكَ و بُيِّنَ لَكَ الدّاءُ وَ عُرِّفْتَ آيَةَ الصِّحَةِ وَ دُلِلْتَ عَليَ الدواءِ فَانْظُر كَيفَ قِيامُكَ عَلي نَفْسِكَ؛]

تو طبيب خودت قرار داده شدهاى؛ درد و بيمارى برايت گفته شده و نشانه‏هاى سلامتى و صحت به تو آموخته شده است و بر دواها راهنمايى شده‏اى؛ پس ببين براى [سلامتى‏] خودت چه مى‏كنى و چه رفتارى دارى.

از آنجا كه اسباب سته ضروريه [/ شش چيز ضرورى انسان‏] از مهمترين مباحث علم طب است و بيشترين ارتباط با صحت و اخلاق را دارد، بحث را بر همين اساس پيريزى كرده و به گفت و گو مى‏نشينيم.

غذا، هوا و ساير امور ششگانه كه «اسباب سته ضروريه» ناميده مى‏شوند، در سلامت، اخلاق و شكل‏گيرى صفات در انسان، نقش اساسى داشته و رعايت يا عدم رعايت آن‏ها مى‏تواند در روح و روان انسان- به ويژه براى اهل معرفت- موانعى ايجاد كند يا براى رسيدن به كمالات ياريگرش باشد.

در روايات بسيارى به ارتباط تنگاتنگ بين غذا و اخلاق و زمينه‏ساز بودن آن در رشد و تأثير آن در صفات خوب و بد اخلاقى، اشاره شده است. امام صادق عليه السلام فرمود: «زياد خوردن گوشت يا چهل روز ترك آن، خلق و خوى انسان را بد مى‏كند[۲] و ميوه بِهْ، قلب را قوى، ترسو را شجاع مى‏كند و غم و اندوه را از بين مى‏برد».[۳] به فرموده آيت الله بهجت، غذا، منشأ علم و ايمان و كفر در افراد مى‏شود.[۴]

بنابراين بحثى فراگير در اين موارد ششگانه- كه هر انسانى براى ادامه زندگى بدآن‏ها نياز دارد- از مهم‏ترين و كاربردى‏ترين مباحث‏ طب اسلامى است. همچنين شناخت و رعايت آن‏ها، تأمين كننده صحت و سلامت افراد جامعه مى‏باشد و در طريق مجاهدت و داشتن نفس قدسى، بسيار مهم و ضرورى است؛ بدين سبب به بحث درباره اين مجموعه مى‏پردازيم، تا راهى كوتاه و آسان فرا روى بندگان و سالكان الى‏الله گشوده باشيم؛ انشاءالله.

نزد اطبا، سبب به چيزى گفته مى‏شود كه بالذات [/ به خودى خود] بر مسبب [/ اثر] خود مقدم باشد؛ مانند تعادل مزاج‏[۵] كه سببِ صحت و بر آن مقدم است. اين اسباب به اعتبارى دو گونه هستند:

  1. اسباب ضرورى: چيزهايى كه انسان در همه زمان حياتش نيازمند آن است؛ مانند هوا، غذا، خواب و …
  2. اسباب غير ضرورى: امورى كه بقا و حيات انسان بدون آن‏ها نيز ممكن است؛ مانند ورزش.

اسباب ضرورى، شش چيز هستند: ۱٫ هوا ۲٫ خوردنيها و آشاميدنى‏ها ۳٫ خواب و بيدارى ۴٫ حركت و سكون ۵٫ استفراغ‏[۶] و احتباس‏[۷] ۶٫ اعراض نفسانى؛ مانند خشم و غضب. توضيح هر يك از اين امور ششگانه مفصل خواهد آمد.[۸]

پيش از آغاز بحث غذا، ذكر چند نكته لازم است:

  1. غذا، از اسباب ضرورى براى حيات انسان شمرده مى‏شود؛ چون بدن، قابليت بقا و زنده ماندن را براى مدتى محدود دارد و به سبب امورى، رو به زوال است و كم كم به تحليل مى‏رود. از جمله آن امور، اسباب داخلى چون حرارت غريزى نهفته در بدن و حركات نفسانى، مانند فكر و غضب و اسباب خارجى، مانند حرارت خورشيد است. در حقيقت غذا نيرو و اجزاى تحليل رفته بدن را جبران كرده و سلول‏هاى جديد مى سازد. اگر بدن تغذيه نشود، جسم انسان قابليت بقا و زندگى خود را از دست مى‏دهد و شخص، دچار مرگ زودرس مى‏شود؛ بنابراين غذا از اسباب ضرورى بدن است.

آب، مانند غذا از اسباب ضرورى براى حيات است. بدن براى هضم، رقيق و لطيف كردن غذا براى نفوذ بهتر و آسان‏تر در رگ‏ها و سلول‏ها، به آب نياز دارد؛ از اين رو آب، متمم و كامل كننده غذا به شمار مى‏رود، نه قسمى ديگر؛ بلكه آب و غذا، هر دو يك قسم از اسباب ضرورى بدن هستند.

  1. اجسام از سه بُعد تشكيل شده‏اند:

الف. ماده و جرم.

ب. صورت نوعى: چيزى كه باعث مى‏شود دو جسم، از نظر آثار تفاوت پيدا كنند. تمايز و تفاوت موجودات، به اين صورت نوعيه است كه مثلًا برخى انسان مى‏شوند و برخى سنگ و …. ممكن است برخى چيزها داراى يك مزاج باشند؛ اما صورت نوعيه آن‏ها با هم متفاوت باشد؛ مانند نعنا و ريحان كه هر دو گرمند؛ اما از جهت صورت نوعيه مختلف هستند؛ بدين سبب، از جهت شكل و رنگ و بو متمايزند.

پ. كيفيت مزاجى: حرارت، برودت، يبوست و رطوبت.

غذاها و خوراكى‏ها به اعتبار هر يك از اين سه جهت، تأثير خاصى در بدن دارد. غذاهايى كه مى‏خوريم، از هر يك از اين جهات در بدن تأثير دارند. گاهى تأثير يك جهت، آن قدر كم مى‏شود كه محسوس نبوده و قابل اعتنا نيست؛ مثلًا مادهاش، اخلاط و خون توليد مى‏كند و كيفيت، ايجاد سردى، گرمى و … و صورت نوعيه آن‏ها علاوه بر يارى از جهت كيفيت در عمل خود، آثار ديگرى هم ممكن است در بدن داشته باشد؛ مانند تقويت طبيعت بدن و برخى از اعضا مثل مغز، قلب، كبد و ….

نكته‏

تأثيرات صورت غذا تنها منحصر در بدن نيست؛ بلكه در نفس هم تأثيراتى به جا مى‏گذارد و آثار اخلاقى براى نفس انسانى دارد، مثلًا در روايات وارد شده است كه خرما حلم را زياد مى‏كند.[۹]

اميرمؤمنان حضرت على عليه السلام فرمود:

انار را با پيه آن بخوريد؛ چون معده را دباغى مى‏كند و هر دآن‏هاى از آن، قلب را حيات و زندگى مى‏بخشد، نفس را نورانى و وسوسه‏هاى شيطان را چهل روز از انسان قطع مى‏كند.[۱۰]

و درباره خرماى برنى فرمود:

شيطان را دور مى‏كند و بنده را به خدا نزديك و از شيطان دور مى‏سازد.[۱۱]

اين تأثيرات، مربوط به صورت نوعى غذاها است.

تأثيرات خوراكى‏ها در بدن، گاهى در هر سه جهت (ماده، صورت و كيفيت) به طور مساوى مى‏باشد و در برخى، تأثير ماده نسبت به آن دو جهت ديگر، غالب است. در برخى، تأثير كيفيت غالب است و در بعضى تأثير صورت غالب است و در بعضى ديگر كيفيت و صورت غالب مى‏باشد و ….

تأثير يك يا دو جهت از اين سه جهت هم شدت و ضعف دارد و اين به معناى عدم تأثير يك جهت نيست؛ بلكه به معناى اين است كه اثر جهت ديگر، قابل اعتنا نيست؛ مثلًا در دواى مطلق، تأثير به كيفيت غالب است و تأثير به ماده و صورت، خيلى كم خواهد بود؛ به طورى كه قابل اعتنا نيست و در غذاى دوايى، تأثير كيفيت و ماده‏ سردى، خشكى و گرمى هستند كه از اين‏ها تعبير به مزاج مى‏شود و غذاها بلكه هرچه ما در اطراف خود مى‏بينيم از يك يا دو تاى اين مزاج‏ها تركيب شده مانند آب كه تر و سرد است بنابراين انسآن‏ها از جهت مزاج و طبيعت به چهار دسته تقسيم مى‏شوند كه لازم است هر شخصى مزاج خود را بشناسد و با تدبير و اتخاذ رژيم غذايى و امور ديگر مزاج خود را به اعتدال برساند تا راه براى رسيدن به اعتدال اخلاقى هموار شود. البته اين موضوع در طب بحث دامنه‏دار و گستردهاى است كه در آينده در جاى خود خواهد آمد.

غالب است و ….  با توجه به آنچه گفته شد، غذا و دوايى كه وارد بدن مى‏شود، غالباً فعل و انفعالاتى دارد و طبيعت و حرارت غريزى بدن، در آن تأثير مى‏گذارد و تجزيه‏اش مى‏كند و غذا و دوا هم متقابلًا در بدن اثرهايى دارند و به اعتبار تأثير آن‏ها در بدن، نمودار فوق به دست مى‏آيد:

بنابراين آنچه وارد بدن مى‏شود، از جهت تأثير در بدن و قوا و ارواح، دوازده قسم مى‏شود:[۱۲]

  1. غذاى مطلق؛
  2.  دواى مطلق؛
  3.  دواى غذايى؛
  4.  غذاى دوايى؛
  5.  پادزهر؛
  6.  غذاى پادزهرى؛
  7.  دواى پادزهرى؛
  8. غذاى دوايى پادزهرى؛
  9.  سم مطلق؛
  10. دواى سمى؛
  11.  غذاى سمى؛
  12. غذاى دوايى سمى.

در شماره بعد به شرح و توضيح اين اقسام دوازده‏گانه و چگونگى عمل و تأثير آن‏ها مى‏پردازيم.

نتيجه‏

در اين مقاله با امور ششگآن‏هاى آشنا شديم كه حيات انسان به آن‏ها وابسته است. اين امور، در اصطلاح اطبا به «اسباب ضروريه سته» معروف است كه يكى از آن‏ها، خوراكى‏ها است. خواركى‏ها، خود به دوازده نوع تقسيم مى‏شوند و روشن شد كه غذاها، اجزاى تحليل رفته بدن را جبران و قواى درونى را تقويت مى‏كنند، و همچنين در حفظ و تغيير مزاج و صحت بدن، مؤثر بوده و در اخلاق و خلق و خوى انسان تأثير مستقيم دارند. وقتى جسم و مزاج، به واسطه تدبير و تنظيم غذايى به اعتدال رسيد، انسان به اعتدال اخلاقى نزديكتر مى‏شود و ظهور و بروز صفات غير اخلاقى، مانند غضب، سستى و … در او كمتر خواهد بود.

پیوست‌ها:

[۱]. كافى، ج ۲، ص ۳۵۴، باب محاسبة العمل، ح ۶٫

[۲].كافى، ج ۱، ص ۳۵۸، ح ۴ و ۷٫

[۳] . بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۲۵٫

[۴] . در محضر آيت الله بهجت، ص ۳۳۷٫

[۵] . مزاج: از نظر طبى انسآن‏ها غير از ماده و شكل ظاهرى داراى چهار حالت و طبيعت مختلف يعنى رطوبت، سردى، خشكى و گرمى هستند كه از اين‏ها تعبير به مزاج مى‏شود و غذاها بلكه هرچه ما در اطراف خود مى‏بينيم از يك يا دو تاى اين مزاج‏ها تركيب شده مانند آب كه تر و سرد است بنابراين انسآن‏ها از جهت مزاج و طبيعت به چهار دسته تقسيم مى‏شوند كه لازم است هر شخصى مزاج خود را بشناسد و با تدبير و اتخاذ رژيم غذايى و امور ديگر مزاج خود را به اعتدال برساند تا راه براى رسيدن به اعتدال اخلاقى هموار شود. البته اين موضوع در طب بحث دامنه‏دار و گستردهاى است كه در آينده در جاى خود خواهد آمد.

[۶] . استفراغ: دفع و خارج كردن اجزاى غذا كه اگر دفع نشود، در بدن متعفن و فاسد مى‏شود و منجر به هلاكت مى‏گردد؛ خلاصة الحكمه، محمد حسين عقيلى، اسماعيليان، اول، ج ۱، ص ۴۸۸٫

[۷] . احتباس: حبس و نگاه‏داشتن غذا در بدن تا به خلط صالح و خون تبديل شود. توضيح هر كدام از اين اصطلاح‏ها در جاى خود مشروحاً خواهد آمد؛ همان.

[۸] . خلاصة الحكمه، ج ۱، ص ۳۹۰٫

[۹] . بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۲۸٫

[۱۰] . عن جعفربن محمد الصادق عليه السلام عن آبائه عن اميرالمؤمنين عليه السلام قال: كل الرمان بشحمه فانّه دبّاغ للمعده و فى كل حبة منها اذا استقرّت فى المعدة حياة للقلب و انارة للنفس و تقرض وساوس الشيطان اربعين صباحا و الرمان من فواكه الجنة قال الله عزوجل( فيها فاكهة و نخل و رمان)؛ طب الائمه، ابنا نيسابورى، ص ۶۲۲٫

[۱۱] .« … تخبّل الشّيطان … و تقرب من الله و تباعد عن الشيطان …»؛ بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۱۲۸، ح ۱۱٫

[۱۲]. خلاصة الحكمه، ج ۱، ص ۴۳۰٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *