۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » صفحه اصلی » مقالات برگزیده
  • 05 ژانویه 2016 - 15:49
  • 295 بازدید

نقش ازدواج در اخلاق و تربيت‏

گفت و گو با حجت الاسلام محمد سلطانى‏ خُلُق: هدف ما از اين گفت و گو اين است كه به رابطة ازدواج با اخلاق و معنويت بپردازيم. در اين زمينه و به عنوان مقدمه از بيانات حضرت‏عالى استفاده مى‏كنيم. بسم الله الرحمن الرحيم. تا جايى كه از آيات و روايات و فرمايش‏هاى بزرگان استفاده كرده‏ام، […]

گفت و گو با حجت الاسلام محمد سلطانى‏

خُلُق: هدف ما از اين گفت و گو اين است كه به رابطة ازدواج با اخلاق و معنويت بپردازيم. در اين زمينه و به عنوان مقدمه از بيانات حضرت‏عالى استفاده مى‏كنيم.

بسم الله الرحمن الرحيم.

تا جايى كه از آيات و روايات و فرمايش‏هاى بزرگان استفاده كرده‏ام، اين است كه اصل ازدواج- به ويژه از زوايه تأثير آن بر مسائل معنوى- يكى از ضرورت‏ها است. در مسائل اخلاقى و تربيتى نيز ازدواج از زواياى مختلف قابل بررسى است.

ازدواج و تربيت نفس‏

يكى از ابعاد ازدواج، تربيت نفس است كه شامل دو جهت است؛ يكى تربيت خود شخص با قطع نظر از طرف مقابل و ديگرى تربيت متقابل مرد و زن. و اين‏ها همه در آثار تربيتى ازدواج مطرح مى‏شود. روايات، اين موضوع را به صورت‏هاى مختلف بررسى كرده‏اند؛ مثلًا در روايت از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمده است: «النِّكَاح سُنَّتِي‏؛ ازدواج، سنت من است.» اين سؤال مطرح مى‏شود كه چرا نكاح و ازدواج، سنت است؟ پاسخ اين است كه وقتى انسان را بررسى مى‏كنيم مى‏بينيم كه او آميزه‏اى از فرشته و حيوان است. انسان، تركيبى از طبع و نفس است كه طبع از عالم حيوانيت، و نفس از عالم ملكوت و ملائكه برداشته شده است. فرض اين است كه انسان با اين تركيب مى‏خواهد از عالم حيوانيت گذر كند. پس چرا بر ازدواج كه خود مى‏تواند يكى از مصداق‏هاى بارز حيوانيت باشد، اين‏قدر تأكيد شده و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله قرار داده شده است؟ و چرا درباره كسى كه ازدواج نكند، گفته شده است: «از من نيست»؟ يعنى گويا چنين كسى سنخيتش با رسول خدا صلى الله عليه و آله قطع مى‏شود.

از اينجا معلوم مى‏شود كه ازدواج در مكتب ما قطعاً بايد غرضى غير از اغراض حيوانى داشته باشد. براى ازدواج، ابعاد مختلفى در روايات مطرح شده است كه به برخى اشاره مى‏كنم:

فعليت استعدادهاى انسان در پرتو ازدواج‏ يك جنبه غيرحيوانى ازدواج اين است كه گفته شده ازدواج، نصف دين‏[۱] است.

اما چطور ازدواج نصف دين است؟ آيا با صرف اين‏كه عقدى خوانده شود و مرد و زنى با هم ازدواج كنند، شخص نصف دينش را پيدا مى‏كند؟ بالوجدان مى‏بينيم كه چنين نيست و با ازدواج، چنين اتفاقى نمى‏افتد و چنين چيزى خلاف ضرورت است؛ پس اين روايت بايد معناى خاصى داشته باشد.

مقصود از روايت، اين است كه ازدواج، زمينه‏ساز تحصيل نصف دين است، و گرنه دين، اكتسابى (: به دست آوردنى) است و با صرف ازدواج، دين به دست نمى‏آيد. توضيح اين مطلب اين است كه انسان براى اين‏كه دين را به جانش برساند، بايد مجموعه‏اى از باورها، اخلاق و رفتارها را دارا باشد. اگر انسان، خودش باشد و خودش، عالمى براى خودش دارد كه اين عالم بر حسب ابتلائاتش برايش رقم مى‏خورد. يك وقتى دايره ابتلاى يك شخص، رهبانيت در يك كوه است، يا مديريت در جايى است با شرايطى خاص كه گرد او است كه محدوده ابتلايش در همين حدّ است. اين محدوده‏ها، ميدان تحصيل دين يا از دست‏دادن دين است. اگر كسى ازدواج را ترك كند، يك دايره خاصى برايش مطرح هست و در عين حال، يك دايره‏هايى هم برايش مطرح نمى‏شود. خود به خود، ابتلائات چنين شخصى يك سامانه خاصى به خود مى‏گيرد و فقط در اين سامانه خاص است كه ابتلائات، نفسِ شخص را فعال مى‏كند و در دو جهت مثبت و منفى- به حسب اختياراتش در انتخاب- فعليتى به او مى‏دهد.

مهم اين است كه با ازدواج، دايره‏هاى ضيق‏تر و زواياى ريزتر و ظريف‏ترى در نفس اشخاص فعال مى‏شود كه در صورت ترك ازدواج، اين زوايا براى آن‏ها مطرح نمى‏شد. از اين‏رو با آمدن اين زوايا، شخص به فعليت‏هاى جديدى دست مى‏يابد و اگر انسان، خود را در اين دايره قرار ندهد، نفسش فعال نمى‏شود و چون نفس فعال و دراك نشود، تحصيل [فعليت‏ها] هم نخواهد بود يا به تعبير اين روايت، نصف دين، احراز نخواهد شد.

با يك مثال، مطلب را واضح‏تر كنيم. گاهى وقتى شخصى ازدواج مى‏كند، در برخورد با همسرش تازه مى‏فهمد يك زاويه خاصى از استكبار يا بداخلاقى در او وجود دارد كه اگر ازدواج نمى‏كرد، متوجه آن نمى‏شد. و گام اول در تربيت نفس، شناسايى عيب‏هاى آن است. شناسايى عيب‏هاى نفس، خود يك ثمره بزرگ تربيتى ازدواج است.

البته اين، به نحوه اختيار انسان بستگى دارد كه با ازدواج در جهت مثبت رشد كند يا در جهت منفى سقوط كند. برخى با ازدواج در جهت منفى پيش مى‏روند؛ مثلًا حب دنيا در دلشان افزون‏تر مى‏شود يا برخى بد اخلاق مى‏شوند. بد شدن هم در دو طرف افراط و تفريط مطرح مى‏شود. كسى كه مى‏خواهد تربيت معنوى داشته باشد، بايد مراقب همه زوايا و جوانب باشد؛ مثلًا كسى كه مى‏خواهد تربيت معنوى كند، نبايد وابستگى داشته باشد و بايد استقلال خود را حفظ كند. روحى كه غل و زنجير داشته باشد، در مسائل تربيتى و معنوى نمى‏تواند رشد كند. بايد بسته نباشد: «مُنَّ عَلَيَّ بِفَكَاكِ رَقَبَتِي‏: [خدايا!] بر من منت گذار به واسطه آزادكردنم.» شهيد مطهرى نيز مى‏گويد:

يكى از فوايد ازدواج اين است كه انسان، از خودخواهى نجات پيدا مى‏كند.

با ازدواج، خودخواهى بروز پيدا مى‏كند و انسان مى‏فهمد كه زندگى طرفينى با خودخواهى ممكن نيست.

ازدواج و تربيت فرزند

خُلُق: يكى از مهم‏ترين ثمره‏هاى ازدواج، فرزند است كه مباحث تربيتى بسيارى دربارة آن، مطرح است. لطفاً كمى هم در اين باره توضيح بفرماييد.

اين، يك باب خيلى مهم است و بسيارى از روايات، اين موضوع را پى‏گيرى مى‏كنند. يكى از اركان ازدواج، توالد است. البته هدف اصلى از ازدواج، توالد نيست؛ بلكه اهداف ديگر هم دارد؛ ولى مى‏توان گفت: هدف اصلى ازدواج، تربيت است و اين تربيت، اعم از تربيت خود و تربيت فرزند است. در آيات و روايات، مطالب مهمى درباره اين بُعد ازدواج، يعنى تربيت فرزند مطرح شده است.

رابطة انتخاب همسر و تربيت فرزند

يكى از مسائل مهمى كه در آيات و روايات مطرح شده، انتخاب زوجه است. تربيت فرزند صالح، از زمان انتخاب همسر شروع مى‏شود، نه از زمان تولد فرزند. آيه «نِساؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ‏»[۲] و «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذي خَبُثَ لا يَخْرُجُ إِلَّا نَكِدا»[۳] در اين زمينه است. در اينجا روايات خيلى از شرايط- مانند عِرْق دسّاس-[۴] را كه بيان مى‏كنند، غرض آن‏ها، اين است كه يك انسانى كه متولد مى‏شود، زمينه [بالفعل‏] تربيت اخلاقى را دارا باشد يا يك زمينه مناسبى داشته باشد كه پذيراى مسائل تربيتى باشد. اين زاويه مهمى است كه بايد به تفصيل بررسى شود. ما هم تحقيقى در اين باره داريم و در زنجيره تربيت، دوازده حلقه شناسايى كرده‏ايم كه هفت تا هشت حلقه آن، مربوط به پيش از تولد فرزند است كه يكى از حلقاتش، انتخاب همسر است. اگر مراحل تربيت قبل از تولد و قواعد اوليه و ثانويه‏اى كه در اين بخش است، به درستى رعايت شود، چه بسا فرزندى كه به دنيا مى‏آيد، همان هنگام تولد، يك ولى از اولياى خدا باشد، و چه بسا اگر بهتر از آن رعايت شود، فرزند در همان رحم، ذاكر باشد و در مقابل اذكار معنوى، انفعال‏ها و واكنش‏هاى خاصى را داشته باشد. چه رسد به بعد از تولد.

يكى از تأثيرات كفو نيز كه در روايات بر آن تأكيد شده، در توليد تام و فرزند مؤمن است. كفو بودن، مطلب بسيار مهمى است كه خيلى سريع از آن گذر مى‏شود. از يك طرف در اسلام، به ايمان امر شده است و از يك طرف، امر به ازدواج با كفو؛ يعنى اگر ازدواج با كفو صورت گيرد، توليد آن، توليد ممتاز تامّى است. شرايط ديگر مثل عِرق‏هاى صالح و خصوصيات آن نيز به اين بحث مربوط مى‏شود. پس حلقه اول تربيت، زوج‏يابى است كه در روايات، به صورت خيلى گسترده مطرح شده است و حتى خصوصيات جسمى را هم بيان كرده‏اند كه بايد در اين زمينه ارتباط خصوصيات جسمى با خصوصيات روانى تبيين شود.

نقش عواملى مانند غذا در تربيت فرزند

خُلُق: در روايات و سخنان بزرگان بر غذا و روزى و نقش آن در پيشرفت يا سقوط افراد، تأكيد بسيارى شده است. در اين زمينه هم لطفاً نظر خود را بفرماييد.

در روايات [علاوه بر معيارهاى بيان شده در انتخاب همسر،] قواعد مختلفى در خوراك، اعتقادات و رفتارها مطرح است. اعتقادات، رفتارهاى روزمره، غذاها و حتى هوا از امور مؤثر در بدن است. رابطه ازدواج و تربيت معنوى، يك زاويه مهم در ازدواج است كه بايد بررسى شود. يكى از ويژگى‏هاى اهل‏بيت عليهم السلام اين است كه در اصلاب شامخه و ارحام مطهره بوده‏اند. «أَشْهَدُ أَنَّكَ كُنْتَ نُوراً فِي الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الطَّاهِرَةِ لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْكَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِيَابِهَا»[۵] «لَمْ تُنَجِّسْكَ الْجَاهِلِيَّةُ بِأَنْجَاسِهَا» را هم مى‏توان چنين معنا كرد كه ممكن است كسى در اصلاب شامخه و ارحام مطهره‏اى هم بوده است؛ اما به سبب رفتارهاى جاهلانه‏اى كه با او شده، نجس شده است.[۶] اين رفتار جاهلانه كه در اين دعا آمده، بايد سازمان علمى پيدا كند كه چه رفتارهايى است؟

اگر ما قواعدى را در اين بخش سامان دهيم، فرزندى كه متولد مى‏شود، «سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ»[۷] است؛ يعنى در سلامت متولد مى‏شود، سليم القلب است، نجاست جاهلى، جان او را آلوده نكرده است. اگر قواعد از ابتدا تا اينجا رعايت شده باشد، جنود عقل- كه صد جند است‏[۸]– در او سركوب نشده است.

مثلًا در روايات آمده است كه اگر عمل آميزش در فلان شب انجام شود، فرزند چگونه مى‏شود يا اگر در فلان زمان انجام شود، فرزند عالم مى‏شود يا اگر در فلان زاويه باشد، معين [: مددكار] ظالم مى‏شود. مرحوم سيد بن طاووس در كتاب الدروع الواقيه رواياتى آورده است كه چه كارهايى سبب تربيت آسان فرزند مى‏شود؟ رواياتى كه درباره زمان لقاح است، حتى آنجا خوراكى‏ها مطرح شده است.

گاهى انسان غذايى را مى‏خورد كه بيست‏

 [البته در اين منابع ۷۵ جند براى عقل و ۷۵ جند براى جهل برمى‏شمرد.]

روز بعد در نطفه او اثر مى‏گذارد ولى يك دسته از روايات، ناظر به خوراكى شب آميزش است. از اين مطلب، روشن مى‏شود برخى خوراكى‏ها، حتى پيش از اين‏كه چرخه هضم را تمام كند، در چرخه تربيت فرزند مؤثر است.

همچنين وقتى روايات طينت را بررسى كنيد، مى‏بينيد، بخشى از طينت به امور مادى برمى‏گردد؛ مثلًا در روايتى از امير مؤمنان عليه السلام سؤال مى‏كنند: «چرا اخلاق و رفتار مردم با هم متفاوت است؟» حضرت مى‏فرمايد: «اين تفاوت‏ها، به خاكى برمى‏گردد كه از آن، متولد شده‏اند؛ خاك شور، يك نوع رفتار و خاك غير شور، يك نوع رفتار از آن، توليد مى‏شود.» تفاوت انسان‏ها را به تفاوت خاك‏هايى برمى‏گرداند كه انسان‏ها از آن متولد شده‏اند. (انسان از غذا است و غذاها از خاك؛ لذا هر خاكى نوعى غذا و به تبع آن، نوعى رفتار توليد مى‏كند.) همچنين ذيل آيه «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون‏»[۹] روايتى است كه حمأ مسنون، طينت اشرار است.[۱۰]

بايد توجه داشت كه امروزه سياست‏هاى كشاورزى كشورها «حمأ مسنون‏» توليد مى‏كنند؛ زيرا فاضلاب را در زمين‏هاى زراعى جارى مى‏كنند و گياه، از آن، تغذيه مى‏كند و بعد، جذب بدن انسان مى‏شود، و در نطفه‏ها تأثير مى‏گذارد.

ذيل آيه «إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طينٍ لازِب‏»[۱۱] فرموده‏اند: «طين لازب‏،[۱۲] طينت اخيار و خوبان است.[۱۳] برخى از اين امور، به سياست‏هاى كلان كشاورزى برمى‏گردد كه متأسفانه در اين جهت، غفلت شده است. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ‏»[۱۴] اين غذاهايى كه از اين آب‏ها تغذيه مى‏كنند، آثار سوء تربيتى به جا مى‏گذارند.

مرحوم آيت الله بهجت قدس سره مى‏فرمود: «روح ايمان و كفر، از غذا توليد مى‏شود».

البته آنچه اينجا مطرح مى‏شود، در تربيت نفس هم تأثيرگذار است؛ هر امرى كه در اين زاويه مثبت باشد، در آن زاويه هم مؤثر است. غذاهايى كه والدين مى‏خورند، هم در تربيت فرزندانشان مؤثر است و هم در رفتارهاى خودشان و هر چيزى كه در نطفه شخص تأثير منفى بگذارد، در خود شخص هم تأثيرات منفى بر جاى مى‏گذارد.

پیوست‌ها:

[۱] . اشاره به مثل روايتى كه مى‏فرمايد:« مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِه؛ هركس ازدواج كند، نيمى از دينش را احراز كرده است». رك: كافى، ج ۵، ص ۳۲۸، باب كراهة العزبة، ح ۲؛ من‏لايحضره‏الفقيه، ج ۳، ص ۳۸۳؛ أمالى طوسى، ص ۵۱۸؛ ح ۱۱۳۷؛ بحارالأنوار، ج ۱۰۰، ص ۲۱۹٫

[۲] .« زنان شما محل بذر افشانى شما هستند؛ پس هر زمان كه بخواهيد مى‏توانيد با آن‏ها آميزش كنيد و( با پرورش فرزندان صالح، اثر نيكى) براى خود از پيش بفرستيد»، سوره بقره: ۲۲۳٫

[۳] .« و زمين پاك‏[ و آماده‏]، گياهش به اذن پروردگارش برمى‏آيد، و آن‏كه ناپاك است‏[ گياهش‏]، جز اندك و بى‏فايده برنمى‏آيد. اين گونه، آيات را براى گروهى كه شكر مى‏گزارند، گونه‏گون بيان مى‏كنيم.»، سوره اعراف: ۵۸٫

[۴] . عرق: ژن. دساس: يعنى بسيار زمينه ساز و تأثيرگذار.

[۵] .« شهادت مى‏دهم كه تو نورى در صلب‏هاى برجسته و رحم‏هاى پاك بودى جاهليت تو را با نجاست‏هايش آلوده نكرد.» تهذيب الاحكام، ج ۶، ص ۱۱۳، زيارت اربعين.

[۶] .[ البته اگر عطف اين جمله به عبارت قبل آن را عطف تفسيرى بگيريم، ديگر اين معنا درست نخواهد بود.]

[۷] . سلام بر او روزى كه زاده شد.

[۸] .رك: كافى، ج ۱، ص ۲۱؛ علل‏الشرائع، ج ۱، ص ۱۱۴؛ تحف‏العقول، ص ۴۰۱٫ سوره آل عمران: ۱۵٫

[ البته در اين منابع ۷۵ جند براى عقل و ۷۵ جند براى جهل برمى‏شمرد.]

[۹] . سوره حجر: ۲۶٫

[۱۰]. رك: تفسير كنز الدقائق، ج ۷، ص ۱۲۰؛ البرهان، ج ۴، ص: ۵۹۲٫

[۱۱] . سوره صافات: ۱۱٫

[۱۲] . خاك چسبنده.

[۱۳] . رك: البرهان، ج ۴، ص: ۵۹۲

[۱۴] . سوره عبس: ۲۴٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *