سيد مصطفى حسينى اشاره: يكى از نام هاى زيباى خداوند، «صمد» است. اين نام مبارك، ستاره اى يگانه است كه در آسمان قرآن مى درخشد و بيش از يك بار در قرآن كريم نيامده است. يهوديان، نسب خداوند را از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند، و حضرتش تا سه روز پاسخى […]
سيد مصطفى حسينى
اشاره: يكى از نام هاى زيباى خداوند، «صمد» است. اين نام مبارك، ستاره اى يگانه است كه در آسمان قرآن مى درخشد و بيش از يك بار در قرآن كريم نيامده است. يهوديان، نسب خداوند را از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند، و حضرتش تا سه روز پاسخى به آنان نداد. پس از آن، سوره توحيد نازل شد كه ذات مقدّس خداوند را به نام هاى «احد» و «صمد» «لم يلد» و «لم يولد» و «لم يكن له كفواً احد» ستود.
نَسَبُ الله قل هو اللهُ فانظروا فيه تعرفوا ما هوُ
أحدى الذمهٌ صمدٌ ليس يدرى ما هو الّا هُو
در اين نوشتار، به بررسى اين اسم الهى مى پردازيم.
معناى لغوى صمد
صمد در لغت از «صمد، يصمد» به معناى «قصد، يقصد» يعنى قصد وآهنگ و توجه به سوى كسى يا چيزى است.[۱] در زيارت سلطان سرير ارتضا حضرت امام رضا عليه السلام آمده است:
الّلهم اليك صمدت من أرضى و قطعت البلاد رجاء رحمتك؛ بارالها! از شهر و ديارم قصد و آهنگ تو كردم [زيرا حضرت امام رضا عليه السلام وجه الله است ] و به اميد رحمتت شهرها را پيمودم.
صمد، سيد و آقايى است كه سيادت و شرافت، به او منتهى مى شود و برتر از او كسى نيست و همه از او اطاعت كنند و در تمام نيازها و امور ومشكلات، قصد و آهنگ او كنند و به او توجه نمايند.
معناى صمد در آيينه روايات
از آن جا كه معرفت و شناخت خداوند و صفات و اسما او و فرق آن با اسما و صفات آفريدگان اهميتى شايان دارد، در روايات اهل بيت عصمت و وحى عليهم السلام به تفسير و تبين اين اسم شريف پرداخته شده است كه تفصيل آن در فراخور اين مقاله نيست؛ ولى به اختصار مى گوييم:
از جمله رواياتى كه به توضيح و تبيين معانى صمد پرداخته، روايتى است از كاشف اسرار حقايق حضرت امام صادق عليه السلام از پدرش از حضرت امام سجادعليه السلام از حضرت امام حسين عليه السلام كه فرمود:
الصمد، الذى لا جوف له، و الصمد الذى به انتهى سؤدده، و الصمد الذى لايأ كل و لايشرب، والصمد الذى لا ينام، والصمد الذى لم يزل و لا يزال ؛[۲]
صمد، آن است كه توخالى نيست [/ وجود بسيطى كه از چيزى تركيب نيافته و غير قابل نفوذ است ]؛ صمد كسى است كه شرافت و سيادت به او منتهى مى شود؛ صمد كسى است كه نمى خورد و نمى آشامد؛ صمد كسى است كه نمى خوابد و ازلى و ابدى [/ هميشگى ] است.
در بعضى روايات، «لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفواً احد»، تفسير و توضيح اسم شريف صمد دانسته شده است. در روايتى، حضرت جواد الائمه عليه السلام در پاسخ كسى كه درباره اسم شريف صمد مى پرسد، مى فرمايد:السيد المصمود اليه فى القليل و الكثير
؛ صمد، سيد و شريفى است كه همه به او اعتماد كرده و در هر كم و زياد، قصد و آهنگ او نمايند.
روايات گذشته سيادت و شرافت و صمديت خداوند را از هر عيب و نقصى كه در سادات و بزرگان از مخلوقات است، منزه و مبّرا دانسته است؛ بنابراين معناى صمد طبق اين روايات، خدايى است كه كعبه مقصود هر محتاج، و پناه هر بى پناه است كه تنها به او تكيه كنند؛ از هر عيب و نقص و كاستى، منزه و مبرا است و صمديت و سيادت بى نقص او ايجاب مى كند از كسى زاييده نشده و كسى هم از او زاييده نشده و و همتايى نداشته باشد.
حقايق توحيد و دين اسلام و شرايع در اسم مبارك «صمد»
علامه مجلسى قدس سره، روايتى زيبا از حضرت امام محمد باقرعليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت، بسيارى از معارف بلند توحيدى را از حروف «صمد» استخراج كرده اند. اين روايت، از اهميت حروف و آثار و فوائد و بار معنوى حروف پرده برمى دارد. وهب بن وهب قريشى مى گويد:
از حضرت امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: جماعتى از فلسطين خدمت پدرم حضرت امام باقر عليه السلام شرفياب شدند و مسائلى پرسيدند آن گاه از معانى «الصمد» پرسيدند؛ پدرم فرمود:
تفسير آن در خودش موجود است؛ «الصمد» پنج حرف است؛ الف آن، دليل بر انّيت و حقيقت اوست؛ چنان كه فرمود:«شهد الله انه لا اله الا هو»
؛ [/ خدا گواهى مى دهد معبودى نيست، مگر او] اين، تنبيه و اشاره است به اين كه او غايب از درك حواس است و حواس، نمى تواند او را درك كند.
لام در «الصمد» دلالت بر الهيت و اين كه همانا او «الله» است، دارد و اين كه الف و لام «الصمد» ادغام
شده در كلام ظاهر نمى شوند و به گوش شنيده نمى شوند، بلكه فقط در مقام كتابت و نوشتار ظاهر مى شوند [/ نوشته مى شود؛ ولى خوانده نمى شود كه از ويژگى هاى الف و لام شمسى است ] دليل بر اين است كه الهيت او لطيف و خفى است. به وسيله حواس، ادراك نمى شود و به زبان هيچ توصيف كننده و به گوش هيچ شنونده درنمى آيد؛ زيرا تفسير آن است كه او (إله)، كسى است كه خلق، از درك ماهيت و كيفيت او به واسطه حس يا وهم، در تحير و سرگردانى به سر مى برد. اين، به اين دليل است كه او خالق و آفريننده اوهام و حواس است.
اين كه الف و لام «الصمد» در نوشتن ظاهر مى شود، دليل بر اين است كه خداوند، ربوبيتش را در آفرينش مخلوقات و تركيب كردن ارواح لطيف در جسم هاى كثيف [/ متراكم، ضد لطيف ] ظاهر كرد؛ به گونه اى كه وقتى بنده به خود مى نگرد، روحش را نمى بيند؛ همان گونه كه الف و لام الصمد در خواندن، ديده [و شنيده ] نمى شود و با هيچ يك از حواس پنجگانه درك نمى شود؛ اما وقتى به كتابت و نوشتار «الصمد» مى نگرد، مى بيند آنچه [در خواندن ] در لطف و خفا بود، ظاهر مى شود.
پس هر گاه بنده در ماهيت بارى تعالى و كيفيت او بينديشد، متحير و سرگردان مى شود. و فكر او به چيزى كه بتواند آن را تصور كند احاطه نمى يابد، زيرا خداوند- عزوجل- خالق و آفريننده صورت ها است؛ پس زمانى كه بنده، به خلقت و آفرينش خود به دقت نگريست، برايش ثابت مى شود كه خداوند- عزوجل- خالق همه آن ها است و همو است كه ارواح ايشان را با اجسادشان به هم آميخته است.
اما صاد در «الصمد» دليل بر اين است كه حق تعالى صادق است و گفته و سخنش صدق است و بندگانش را فراخوانده است كه راه صدق و راستى را به راستى پيروى كنند، و به آن ها با صداقت و راستى به جايگاه صدق [/ بهشت ] وعده داده است [يا اين كه خداوند وعده داده است بندگانش را به جايگاه صدق، به سبب راستى و صداقت در گفتار و كردارشان ]
اما ميم در «الصمد» دليل بر مُلك و سلطنت او است و اين كه او پادشاه بر حق است هميشه بوده و خواهد بود و سلطنت و پادشاهى او برطرف نخواهد شد.
و دال در «الصمد» دليل بر دوام ملك و سلطنت و دوام ذات او است [از ميم «صمد»، ملك و سلطنت او، و از دال آن، دوام اين ملك و سلطنت فهيمده مى شود] و اين كه او بالاتر از عالم كون و فساد [/ زوال ] است [/ تغيير و تبديل، در ساحت قُدس خداوند متعال راه ندارد]؛ بلكه او، به وجودآورنده همه موجودات است و به واسطه عنايت و فيضِ اراده و مشيت و ايجاد و آفرينش او، موجودات آفريده شده اند.
آن گاه حضرتش، امام باقر العلوم عليه السلام فرمود:
اگر براى علمى كه خداوند متعال به من عطا فرموده، حمل كننده اى [/ كسى كه بتواند بفهمد و تحمل كند] مى يافتم، به يقين حقايق توحيد و اسلام و دين و شرايع را از اسم صمد منتشر مى كردم. چطور ممكن است حاملى براى علم خداوند بيابم؛ در حالى كه جدم امير المؤمنين نيز حاملى براى علمش نيافت؟ به طورى كه از سر اين درد، آهى كشيد و بر روى منبر فرمود: «از من بپرسيد، پيش از آن كه مرا از دست بدهيد؛ زيرا درون من سرشار از علم است. آه آه! كه كسى را نمى يابم كه بتواند بار اين علوم را بر دوش بكشد. آگاه باشيد من حجت و دليل آشكار و رساى خداوند بر شما هستم؛ پس با گروهى كه خداوند بر آن ها خشم كرده است دوستى نكنيد. به يقين، آن ها از آخرت نااميدند؛ همانگونه كه كفار، از اهل قبور نااميدند».
سپس حضرت امام باقر عليه السلام مى فرمايد:
شكر و سپاس خداوندى را كه بر ما منت نهاد و ما را به عبادت و پرستش خويش موفق ساخت؛ آن خداى يگانه صمد كه نه كسى را زاييده و نه از كسى زاييده شده و احدى، كفو و همتاى او نيست و ما را از پرستش بت ها دور نمود؛ حمد و سپاس هميشگى و شكرى بى نهايت و دايمى.
خداوند- عزوجل- فرموده است: «كسى را نزاييده و زاييده نشده»؛ خداوند- عزوجل- مى فرمايد: «نزاييده است»، تا اين كه براى او فرزندى باشد كه از ملك او ارث ببرد و «از كسى زاييده نشده است» تا اين كه براى او پدرى باشد كه در ربوبيت و ملكش شريك باشد و «لم يكن له كفواً احد» و براى او همتايى نيست كه در سلطنتش او را كمك و يارى رساند.[۳]
اهميت حروف در قرآن و روايات
اين حديث، از احاديث بسيار مهم در باب اسرار حروف است كه ژرف نگرى در آن، باب جديد و وسيعى در اين زمينه مى گشايد و زبان اعتراض منكران اين باب را مى بندد. از اين روايت شريف استفاده مى شود كه حروف ريشه و اساس تمام علوم، هستند و علومى در آن ها نهفته است كه اهل آن مى توانند از درون آن استخراج نمايند .. شايد حروف مقطعه قرآنى نيز به همين مطلب اشاره داشته باشد كه: اى كسانى كه به معجزه هميشگى اين كتاب آسمانى و مطالب بلند آن ايمان داريد و مى دانيد كه اگر انسيان و جنيان دست به دست هم دهند توان آوردن حتى يك آيه همانند آن را ندارند! بدانيد همه اين مفاهيم بلند را از دل همين حروف بيرون كشيده ايم و به واسطه چينش همين حروف، اين معانى را خلق كرده ايم و حروفند كه بار معانى و مفاهيم بلند عرفانى و اسم اعظم الهى را به دوش مى كشند؛ به همين سبب امير كلام، على عليه السلام فرمود: لكل شى ء صفوة و صفوة القرآن حروف التهجى ؛[۴]
هر چيزى، خالص و ناب و عصاره اى دارد و خالص و عصاره قرآن، حروف تهجّى هستند.
البته چنانچه گذشت، استخراج اين علوم از غير معصوم عليهم السلام نيايد و تحمل آن را ديگرى ندارد.
تقوا و طهارت نفس، شرط ارتباط و انس با قرآن
بايد دانست قرآن كه جامع علوم و معارف است «لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلّا فى كِتابٍ مُبينٍ»[۵]، با شايستگان سخن مى گويد و از گنج هاى پنهان معانى و لطايف خويش بهره مندشان مى سازد؛ چرا كه «انهُ لَقُران كريم»؛ ولى چون پاك و مطهر است «لا يمسّه الا المطهّرون» طهارت شرط ارتباط همنشينى دل با قرآن است. بدون طهارت و تهذيب نفس، ممكن نيست كسى به اصل و اساس و عصاره قرآن و علوم و معارف الهى دست يابد؛ چنان كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود:
علم، درآسمان ها نيست، تا به سوى شما نازل شود؛ در زمين نيز نيست، تا به سوى شما صعود كند؛ بلكه علم، دركنه وجود و قلوب شما سرشته شده است. به اخلاق روحانيان [/ ملكوتيان ] متخلق شويد، تا برايتان ظاهر گردد.[۶]
از اين رو طالب راه خدا و سالك سبيل هُدا بايد بيش از پيش با اسم شريف صمد ارتباط برقرار كند و در معانى آن تدبر و تفكر نمايد و خود را به اخلاق صمدى خداوند متخلق سازد. اگر انسان با سعى و تلاش و مجاهدت و مراقبت از نفس و مداومت بر ذكر خداوند، همچون «يا احد يا صمد»، «الله الصمد»، «يا صمد» مظهر صمديت خداوند گرديد، دل ها متوجه او خواهد شد و مردم، در مشكلات و حاجات و بلاها و گرفتارى ها قصد و آهنگ او كرده و به او اعتماد خواهند نمود. او با اين پشتوانه معنوى خواهد توانست هادى راه باشد و خواسته هاى معنوى و مادى مخلوقات را برآورده سازد.
پيامبر گرامى اسلام و اهل بيت آن حضرت عليهم السلام مظاهر تام و كامل صمديت خدا
در عالم هستى، مظهر كامل صمديت خداوند، حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و اهل بيت گرامى آن بزرگوار هستند. در زيارت جامعه كبيره در توصيف آن بزرگواران مى خوانيم:
بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزّل الغيث و بكم يمسك السماء انْ تقع على الارض الا باذنه و بكم ينفس الهمّ و يكشف الضر
. خداوند، به شما [عالم را] آغاز كرد [و ايجاد نمود] و به شما نيز پايان مى دهد و به واسطه شما باران را نازل مى كند و به واسطه شما آسمان را حفظ مى كند، تا بر زمين فرود نريزد بدون اذنش. و به واسطه شما غم و اندوه زدوده شده، سختى ها برطرف مى گردد.
آن چهارده نور مقدس عليهم السلام در طول عُمرشان در اين نشأه خاكى و بعد از عروج به عالم افلاكى، مرجع و ملجأ و پناهگاه بى پناهان و بيچارگان و حاجتمندان بوده و هستند و كريمانه و مشفقانه حاجات و نيازهاى مخلوقات خداوند- به ويژه شيعيان و دوستدارانشان- را برآورده مى كنند. اين همه فضايل، به بركت تخلق به اخلاق صمدانى است كه در حد كمال در وجود مسعودشان تجلّى كرده است. اين مرحله از اين خُلق، ويژه اهل بيت عصمت و وحى عليهم السلام است و كسى در اين ميدان، شريك آنان نيست؛ ولى در مراحل پايين تر، باب تخلّق به روى بندگان خدا و شيعيان على مرتضى عليه السلام باز است؛ بنابراين اگر كسى در مراقبه و مجاهده و مداومت بر ذكر خداوند سعى بليغ و كوشش بى دريغ مبذول داشت و در اسما و صفات او، تدبر و تفكر كرد، تنها دل به او مى بندد؛ اميدش از غير او قطع مى شود به صفت صمديت خداوند متصف مى گردد. سعدى شيرازى در اين باره اين گونه سروده است:
كه عاجزترند از صنم هرچه هست دل اندر صمد بايد اى دوست بست
كه باز آيدت دست حاجت تهى محال است اگر سر بر اين در نهى
خدايا! مقصر به كار آمديم تهيدست و اميدوار آمديم [۷]
وقتى خداوند، به لطف بى منتها و كرم لايتناهى بندگان فرارى اش را به «فاين تذهبون» مى نوازد، چرا ما دست نياز به سوى او دراز نكنيم. در روايتى آمده است خشنودى خداوند از بازگشت انسان گنهكارى كه توبه كند و به سوى او بازگردد، بيشتر است از خوشحالى و خوشنودى كسى كه در بيابانى مَركبش را گم كرده و با سعى و تلاش فراوان و بعد از نا اميدى، مركب و ناقه اش را مى يابد؛ پس رو به سوى خداوند عزيز صمد آوريم و به او دل ببنديم و تنها مقصد و مقصود ما او باشد.
عالم و عارف صمدانى، آيت الله كشميرى
از كسانى كه دل از اغيار بريده و به وسيله ارتباط با اين اسم شريف و مداومت بر آن، با تكيه بر مراقبه و مجاهده و استقامت و ثبات قدم در اين راه، به اخلاق صمدى متخلق شده و از او عالم و عارفى صمدانى و ملجأ و پناه سالكان راه خدا ساخته بود، حضرت آيت الله سيد عبد الكريم كشميرى رضوان الله تعالى عليه بود. در
اين باره، آن بزرگوار به بعضى از شاگردان فرموده بود:
مدتى مشغول ذكر شريف «الله الصمد» بودم و به آن مداومت داشتم، تا اين كه در حال كشف و شهود، مَلَكى ديدم كه يك سينى به من هديه كرد كه وسط آن، با خط بسيار زيبا و نورانى ذكر «الله الصمد» حك شده بود. من از اين واقعه فهميدم كه نصاب و زمان اين ذكر به پايان رسيده و وقت ظهور آثار و بركات توجه به اين اسم شريف فرا رسيده است و آن آثار و بركاتى كه به واسطه اين اسم بايد به من برسد، رسيد.
آثار و خواص اسم مبارك «صمد»
اسم مبارك «صمد» به حساب ابجد، ۴۳۱ و عدد مفصل آن ۲۲۰ است. اين اسم شريف در قرآن كريم، با اسم جلاله «الله» تركيب يافته است؛ بنابراين ذكر شريف «الله الصمد» از اذكار تركيبى قرآنى است كه آثار و بركات خاص خود را دارد. مرحوم كفعمى در بلد الامين در خاصيت اسم صمد مى فرمايد:ذاكره لا يجد ألم الجوع [۸]
؛ متذكر به اين اسم، درد و گرسنگى را نمى يابد.
ممكن است اين خاصيت را از جمله «يا صمداً لا يطعَم؛ اى صمدى كه طعام داده نمى شود». در دعاى جوشن كبير استفاده كرده است و يا از جمله اى كه امام حسين عليه السلام در معانى «صمد» به اين مضمون فرمود: الصمد الذى لا يأكل و لا يشرب ؛[۹]
صمد كسى است كه نمى خورد و نمى آشامد.
ولى ارباب معرفت، آثار و بركات والاترى براى اين اسم شريف قائلند كه قابل قياس با اين اثر نمى باشد.
اللّهم اجعل لسانى بذكرك لهجاً و قلبى بحبّك مُتيماً و مُنّ على بحُسن إجابتك بحق محمد و اهل بيته الطاهرين سلام الله عليهم اجمعين
پیوستها:
[۱] . العين، لسان العرب. معانى الاخبار، ص ۶٫
[۲] . معانى الاخبار، ص ۶٫
[۳] . توحيد صدوق، باب تفسير« قل هو الله احد»، ص ۸۹؛ بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۲۴، باب ۶٫
[۴] . بحار الانوار، ج ۸۸، ص ۹، باب ۲٫
[۵] .. سوره انعام: ۵۹٫
[۶] . الانوار الساطعة، ج ۳، ص ۲۴۴٫
[۷] . بوستان سعدى، حكايت بت پرستى نيازمند.
[۸]. بلد الامين، ص ۷۱۸٫
[۹] . معانى الأخبار، ص ۶٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.