محسن ملاكاظمى مقدمه براى تهذيب اخلاق و حركت به سوى كمال، بايد از منازل ابتدايى آغاز كرد. تا گامهاى مهم نخست برداشته نشود، سراغ منازل عالى سلوك رفتن سودى ندارد. از جمله منازل ابتدايى كه در اين مسير، بيتوته كردن در آن لازم است، منزل «استغفار و توبه» مىباشد. در اين باره از چراغ آيات […]
محسن ملاكاظمى
مقدمه
براى تهذيب اخلاق و حركت به سوى كمال، بايد از منازل ابتدايى آغاز كرد. تا گامهاى مهم نخست برداشته نشود، سراغ منازل عالى سلوك رفتن سودى ندارد. از جمله منازل ابتدايى كه در اين مسير، بيتوته كردن در آن لازم است، منزل «استغفار و توبه» مىباشد. در اين باره از چراغ آيات قرآن كريم و روايات اهلبيت عليهم السلام و سخنان بزرگان نور مىگيريم و پيش مىرويم:
استغفار و توبه در آيينه آيات
از موضوعات قابل توجه در سوره هود، اين است كه در بيان سرگذشت برخى انبيا مىگويد؛ سخن آنها بعد از دعوت به توحيد، دعوت به «استغفار و توبه» مىباشد. در اينجا به توضيح يكى از اين آيات مىپردازيم:
أَلّا تَعْبُدُوا إِلَّا الله إِنَّنى لَكُمْ مِنْهُ نَذيرٌ وَ بَشيرٌ* وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ يمَتِّعْكُمْ مَتاعًا حَسَنًا إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى وَ يؤْتِ كُلَّ ذى فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنّى أَخافُ عَلَيكُمْ عَذابَ يوْمٍ كَبيرٍ[۱]
كه جز خدا را نپرستيد. به راستى من از جانب او براى شما هشداردهنده و بشارتگرم* و اينكه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به درگاه او توبه كنيد، [تا اينكه] شما را با بهرهمندى نيكويى تا زمانى معين بهرهمند سازد، و به هر شايسته نعمتى از كَرَم خود عطا كند، و اگر رويگردان شويد، من از عذاب روزى بزرگ بر شما بيمناكم.
در اين آيات، چهار مرحله از مراحل مهم دعوت به سوى حق بيان شده است كه دو مرحله، اول، جنبه عقيدتى دارد و دو مرحله بعدى جنبه عملى.
قبول اصل توحيد و رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دو اصل اعتقادى، و «شستوشوى از گناه از طرفى و پشيمانى از گذشته و بازگشت به خدا و متخلق شدن به صفات الهى» از سوى ديگر يا به تعبير ديگر، تخليه و تحليه دو دستور العمل مىباشد. اين جملات كوتاه را مىتوان فهرستى براى تمام قرآن دانست. در ادامه آيه، نتيجههاى علمى موافقت و مخالفت با اين چهار دستور را چنين بيان مىكند: «هر گاه به اين برنامهها جامه عمل بپوشانيد، خداوند تا پايان عمر، شما را از زندگانى سعادتبخش اين دنيا بهرهمند مىكند.
و به هر صاحب فضيلتى، به اندازه فضيلتش عطا مىكند».
در پايان آيه نيز به يكى ديگر از اصول دين، يعنى معاد اشاره مىكند و مىفرمايد: «اگر از اين مسير روى گردان شويد، من بر شما از عذاب روز بزرگى بيمناكم».
نكات
با نگاهى به سير نزول آيات قرآن در صدر اسلام، مىبينيم براى تربيت جامعه جاهلى، آياتى كه در مكه نازل مىشود، بيشتر حول محور توحيد و معاد و نبوت است كه در راستاى اصلاح عقايد مخاطبان مىباشد. در مرحله بعد، وقتى ايمان به اصول ريشه گرفت، مردم، براى رعايت اصول اخلاقى و عمل به فروع آماده مىشوند، تا اينكه اكثر احكام تشريعى در مدينه نازل مىشود.
لازم است امروزه مسؤولان فرهنگى كشور، مراكز مختلف آموزشى و فرهنگى و همچنين مبلغان دينى، اين اصول را در مهندسى فرهنگى كشور و برنامه ريزىهاى كلان، در نظر داشته باشند.
صاحب التحقيق[۲]، پس از بررسى آراى مختلف اهل لغت مىنويسند:«غفر» به معناى محو الاثر مىباشد [/ از بين بردن آثار و پيامدهاى گناهان] و درباره گناهان و معاصى به كار مىرود و مفاهيم پوشش و بخشش و اصلاح كه در كتب مختلف آمده، از لوازم «محو الاثر» است.
از مطلب فوق به دست مىآيد كه استغفار، نه تنها جايگاه ويژهاى در تهذيب اخلاق انسان دارد، بلكه براى سامان يافتن زندگى دنيايى او نيز نقش اساسى دارد.
با توجه به آيات و روايات متعدد كه مىفهماند لغزشها و گناهان انسان، آثار و پيامدهايى دارد كه مانع توفيقات بعدى مىباشد و در روايت آمده است: ما من نكبه تصيب العبد الا بذنب؛
هيچ بدبختىاى به بنده نمىرسد به جز به سبب گناه و معصيت.[۳]
انسان بايد با استغفار، آثار گناهان كه دست و پا و بال عروج او را بسته است، از بين ببرد و به تعبير ديگر، بار خود را براى پرواز به سوى حضرت حق سبك كند؛ چنانچه در آيات فوق آمده است: اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ
از امير المؤمنين، على عليه السلام حكايت شده است: «ألا أدلّكم على دائكم و دوائكم؟ الا إنّ دائكم الذنوب و دوائكم الاستغفار؛
آيا شما را به درد و درمانتان راهنمايى نكنم؟ آگاه باشيد كه درد شما، گناهان شما است و داروى آن، استغفار[۴].»
هو الرجوع من الذنب و الندم عليه و هذا المعنى اذا انتسب الى العبد. و اما اذا انتسب الى الله المتعال فتستعمل بحرف «على» فتدل على الرجوع بطريق الاستعلاء و الاستيلاء و يلازم هذا المعنى الرحمه و العطوفه و المغفره[۵]
. توبه بازگشت از گناه و پشيمانى از ارتكاب آن است. و اين معنا در صورتى است كه به بنده نسبت داده شود؛ ولى اگر توبه به خداوند متعال منسوب باشد، با حرف «على» استعمال مىشود و بر بازگشت به نحو برترى و تسلط دلالت مىكند و لازمه اين معنا رحمت، مهربانى و بخشش است.
استاد شهيد مطهرى در معرفى توبه مىنويسند:
توبه، عبارت است از يك نوع انقلاب درونى، نوعى قيام، نوعى انقلاب از طرف خود انسان عليه خود انسان. اين، از مختصات انسان است كه مقامات عالى وجود انسان، عليه مقامات دانى (غرايز و شهوات) وجود او قيام مىكنند و زمام كشور وجود خود را از آنها مىگيرند و به اختيار خود در مىآورند و آن غرايز و نفسانيات را به بند مىكشند، تا وجود انسان براى حركت به سوى خدا آزاد شود[۶].
استغفار كنيد از شرك و معصيت و توبه و بازگشت نماييد به سوى او، با ايمان و اطاعت.[۷]
از گناه و شرك استغفار كنيد و بعد از پاكيزگى، در سايه استغفار، خود را به صفات الهى بياراييد كه بازگشت به سوى او، چيزى جز اقتباس از صفات او نيست[۸].
از گناهان استغفار كنيد و از استغفار خود توبه كنيد؛ چرا كه بايد بدانيم كه انسان با اين استغفارها پاك نمىشود؛ بلكه اين فضل و رحمت الهى است كه ما را مورد بخشش قرار مىدهد[۹].
هر كس از ياد من رويگردان شود، زندگى [سخت] و تنگى خواهد داشت و روز قيامت، او را نابينا محشور مىكنيم[۱۱].
پس متاع دنيا براى كسى كه از ذكر خدا رويگردان است، نه حُسنى دارد و نه سبب گشايش و آسايش است؛ هر چند اين شخص مال فراوان و جاه و مقام اجتماعى داشته باشد و خيال كند به تمام آرزوهاى يك انسان، رسيده است؛ زيرا از نشاطى كه مؤمنان در سايه ولايت الهى به دست مىآورند، محروم و دچار حرص و ولع و طمع و اضطراب مىباشد[۱۲] و به تعبيرى، از دارايىهاى خود لذت آرامش بخش نمىبرد.
در تفسير منهج الصادقين آمده است:
محققان گفتهاند:
متاع حسن، يعنى رضا بر آنچه از نعمت دارد و «صبر» بر آنچه از محنت و گرفتارى براى او پيش آيد.
از برخى اهل معرفت نقل مىكنند:
متاع حسن يعنى اينكه حاجت مردم، به دست او برآورده شود.[۱۳]
تذكر: بديهى است كه مفسران فوق، هر كدام به مصداقى از مصاديق «متاع حَسَن» اشاره كردهاند.
علامه طباطبايى مىنويسد:
منظور از جمله «يمتعكم متاعاً حسناً» زندگى اجتماعى حَسَن است و منظور از جمله دوم، خصوص مزايايى است كه خداوند به بعضى افراد، مقابل فضيلتى كه دارند، مىدهد. همچنين جمله اول به نعمتهاى زندگى دنيايى اشاره دارد؛ ولى جمله دوم، اشاره است به نعمتهاى دنيايى و معنوى و آخرتى؛ يعنى خداى متعال، در مقابل صفات و اعمال بهتر، اين نعمتها را مىدهد و هر كس در جايى كه لايق آن است، قرار داده مىشود.[۱۴]
۷٫ امام خمينى (ره) در شرح حديث توبه مىنويسند:
توبه، رجوع از طبيعت، به سوى روحانيت نفس است، بعد از آن كه به سبب گناهان، نور فطرت به ظلمت طبيعت محجوب شده است. نفس انسان، از ابتدا از هر نحو كمال و ضد آن، خالى است؛ ولى نور استعداد و لياقت براى به دست آوردن كمالات در او به وديعه گذاشته شده است. چون مرتكب گناه شود، در دل او ظلمت ايجاد شود و با تكرار آن، يك سره قلب او تاريك شود و نور فطرت به خاموشى گرايد. اگر از خواب غفلت بيدار شود و پس از منزل يقظه به منزل [استغفار] و توبه نائل آيد، آن ظلمت، به حال نور فطرت اصلى باز مىگردد [و زمينه براى شكوفايى استعدادهاى او فراهم مىشود[۱۵]].
نتيجه
خداوند متعال، در آيات دوم و سوم سوره هود، انسانها را به توحيد فرا مىخواند و در ادامه، به آنها مىفرمايد: از شرك و گناهان استغفار كنيد و از خدا بخواهيد گناهان شما را ببخشد و آثار آن را نيز محو كند و با توبه به سوى او رجوع كنيد و ضمن پشيمانى از گذشته خود، به ترك آنها عزم راسخ داشته باشيد و خود را به صفات الهى بياراييد. هر كس خود را از شرك و گناه شستوشو دهد و رنگ الهى بيابد، به او حيات سعادتمندانه دنيايى داده مىشود كه در اين زندگى، زمينه رشد و رسيدن به سعادت آخرتى هم فراهم مىباشد. همچنين هر كس در راستاى تهذيب خود، تلاش و زحمت بيشترى متحمل شده باشد، با توجه به ظرفيتش، او را از رحمت خود بهرهمند مىكنيم. به تعبير ديگر، هر كس اين مسير را خوب طى كند و بارهاى اضافه خود را فرو نهد و از تعلقات فارغ شود و با استغفار، خود را سبكبال كند، زمينه پروازش فراهم مىشود. و استعدادهاى او را به شكوفايى مىرسانيم.
و در پايان آيه، پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله و سلم مىفرمايد: اگر از اين مسير روىگردان شويد، من بر شما از عذاب روز بزرگى بيمناكم.
راههاى تحصيل غفران الهى در شماره بعد خواهد آمد؛ ان شاء الله.
پیوستها:
[۱] . سوره هود: ۲ و ۳٫
[۲]. التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ماده غفر.
[۳] . اصول كافى، ج ۲، ص ۲۶۹، باب الذنوب.
[۴] . ميزان الحكمه، ح ۱۵۱۰۰٫
[۵] . التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ماده توب.
[۶] .گفتارهاى معنوى، اقتباس از بحث توبه ۱٫
[۷] . تفسير صافى، ج ۲، ص ۴۳۰٫
[۸] . تفسير نمونه، ج ۹، ص ۲۲٫
[۹]. كشف الاسرار و عده الابرار، ج ۴، ص ۳۵۹٫
[۱۰]. سوره اعراف: ۶۹، سوره طلاق: ۲- ۳، سوره تغابن: ۷۱، سوره هود: ۳ و سوره نوح: ۱۰- ۱۲ و …
[۱۱] . سوره طه: ۱۲۴ و آيات ديگر مثل سوره روم: ۴۱ و سوره قلم: ۱۷- ۲۰ و ر. ك: الميزان ج ۱۰، ص ۱۴۲٫
[۱۲] .. همان.
[۱۳] .. تفسير منهج الصادقين، ج ۴، ص ۴۱۵٫
[۱۴] . الميزان، ج ۱۰، ص ۱۴۳٫
[۱۵] .شرح اربعين حديث، ص ۲۷۲٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.