محمد سلطانى عافيت و لذَت حيات اشاره: انسان موجودى مركب از جسم و روح است كه از اين بابت دو ساحتى خواهد شد. از يك بعد وابسته به جسم و عالم ماده و از بعد ديگر تعلق به روح و عالم معنا دارد از اين جهت در مسير تهذيب نفس توجه به هر دو بعد […]
محمد سلطانى
عافيت و لذَت حيات
اشاره:
انسان موجودى مركب از جسم و روح است كه از اين بابت دو ساحتى خواهد شد. از يك بعد وابسته به جسم و عالم ماده و از بعد ديگر تعلق به روح و عالم معنا دارد از اين جهت در مسير تهذيب نفس توجه به هر دو بعد امرى لازم است كه در اين بين سلامت و عافيت جسم به عنوان مركب روح بسيار چشمگير مى باشد بر همين اساس بر آن شديم تا با استفاده از تعاليم قرآنى و روائى و همچنين حكمت حكيمان گذشته باب جديدى را تحت عنوان سلوك حكيمانه توسط جناب حجت الاسلام والمسلمين محمد سلطانى كه خود از عالمان اين عرصه است، در نشريه باز كنيم تا زمينه خوبى براى شناخت نفس كه از اركان سلوك است؛ باشد.
علم به يك لحاظ دو نوع است: يك نوع علومى است كه به ماده و چگونگى ارتباط با آن مى پردازد و نوع ديگر علوم مربوط به ماوراى ماده است. انسان داراى بدنى مادى و نيازها و خواسته هاى مادى است و عالم ماوراى ماده هم ارتباطى تنگاتنگ با عالم ماده دارد و اين دو عالم، از يكديگر تأثير مىپذيرند. از طرف ديگر، انسان، بخواهد يا نخواهد، در حال حركت است و بخشى از اين حركت در متن امور مادى انسان قرار دارد. از اين رو، خطا و انحراف در امور مادى باعث انحراف در عالم ماوراى مادى انسان مى شود؛ چون همانطور كه در قوس نزول از عالم ماوراى ماده به عالم ماده، بدن تحت تأثير نفس است در قوس صعود از عالم ماده به عالم ماوراى ماده هم نفس انسان تحت تأثير بدن اوست و خطا در احكام بدنى و اختلالات در آن باعث اختلال در نفس و روح انسان مىشود. پس انسان به دو علم نياز دارد: علمى كه هدايتگر انسان در امور مربوط به بدن اوست و علمى كه هادى انسان در امور نفسانى است در روايت نبوى، از اولى به «علم الأبدان» و از دومى به «علم الأديان» تعبير شده: «العلم علمان علم الأديان و علم الأبدان».[۱]
بنابراين دانش طب در راه رسيدن انسان به مقصد والاى خلقت، نقش مهمى را ايفا مى كند و بلكه از اكثر علوم بشرى برتر است؛ چون فلسفه علوم نشان دادن راه بهره گيرى از مواهب حيات است و اين هدف بدون صحت جسم و روح ممكن نيست. از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده كه: «بالعافية توجد لذة الحياة؛ به عافيت است كه لذت حيات يافت مى شود».[۲]
به همين جهت، امام باقر عليه السلام فرموده: «واعلم أنّه لا علم كطلب السلامة و لا سلامة كسلامة القلب ؛[۳] بدان كه هيچ علمى مثل طلب سلامت، و هيچ سلامتی، مانند سلامت قلب نيست». از اين روايت فهميده مىشود علمى كه به سلامت آدمى مىپردازد، برتر از علوم ديگر، و علمى كه سلامتى قلب را تأمين مى كند، برتر از علم سلامت است. از اينجا جايگاه و اهميت علم طبّ و نقش آن در اخلاق دانسته مى شود؛ زيرا علم طبّ با شناخت بدن و احكام آن، به ما كمك مىكند تا به تأثيرگذارى متقابل جسم و روح پى ببريم و با معالجه امراض بدن، تهذيب و تزكيه روح و روان آسانتر گردد؛ اگرچه امور ديگرى هم در اخلاق مؤثرند و از اركان اخلاق انسانى به شمار مىروند كه در جاى خود بايد بررسى شود شيخ بهايى در كشكول خود اين روايت را از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مى فرمايد: «قال علي عليه السلام حبر من أحبار اليهود: من اعتدلت طباعه صفي مزاجه و من صفي مزاجه قوي أثر النفس فيه و من قوي أثر النفس فيه سمي إلي ما يرتقيه و من سمي إلي ما يرتقيه تخلق بالأخلاق النفسانية و من تخلق بالاخلاق النفسانية فقد صار موجوداً بما هو انسان دون أن يكون موجوداً بما هو حيوان و دخل في الباب الملكي و ليس له عن هذه الحالة مغيّر فقال اليهودي الله اكبر يابن أبيطالب لقد نطقت بالفلسفه جميعها؛[۴] هرگاه كه اخلاط فردى معتدل شود، مزاجش صفا پيدا مى كند و كسى كه مزاجش صفا پيدا كرد، تأثير نفس در او قوى مى شود و كسى كه تأثير نفس در او قوى شد، به سوى چيزى كه او را ارتقا مى دهد، بالا مى رود و هرگاه كسى به سوى آنچه او را ارتقا مى دهد، رفت، به اخلاق نفسانى تخلق مى يابد و كسى كه به اخلاق نفسانى متخلق شد، وجودش انسانى مى گردد و ديگر حيوانى نيست و داخل در باب ملائكه مى شود و ديگر تغيير دهندهاى از اين حالت براى او وجود ندارد». ما از اين حديث استفاده هاى ديگرى نيز خواهيم كرد و درباره آن سخن خواهيم گفت، اما در اينجا به ذكر اين نكته بسنده مى كنيم كه امور بدنى يكى از اركان مؤثر در اصلاح اخلاق انسانى است؛ چون اعتدال طباع، همان اعتدال اركان و اخلاط بدن است كه ناشى از اعتدالِ امورى چون غذا، هوا، حوادث نفسانى و خون است. بى شك علمى كه متصدّى بررسى اعتدال اركان و اخلاط و اعتدال امور ششگانه ضرورى حيات و سلامت بدن است، علم طب است.
آثار تربيتى و اخلاقى طبّ
وقتى از علم طب سخن به ميان مى آيد، فقط معالجه بيمارىها به ذهن مى آيد؛ حال آنكه معالجه امراض يكى از ثمرات علم طب است و ثمرات متعدد ديگرى هم بر آن مترتب مىشود كه همه آنها در رساندن انسان به هدف عالى خلقت دخالت دارند. ما در اينجا به بعضى از اين ثمرات اشاره مى كنيم و توضيح و تفصيل هر يك از اين ثمرات، مجال ديگرى مى طلبد.
علم طب در تربيت فرزند كه خود نيازمند تدوين علمى بر اساس آيات و روايات است، راهنمايى هايى ريشهاى و مهمى دارد. تربيت فرزند از انتخاب همسر شروع مى شود و مراحل چندگانه اى را طى مىكند تا به پايان خود برسد و در تمام اين مراحل يكى از علومى كه راه درست را نشان مى دهد، علم طب است. از باب نمونه، در انتخاب همسر كه مرحله اول تربيت فرزند است، هم كفو بودن همسر، شرط است و كفو بودن زوجين، برايند مجموعهاى از شرايط است كه يكى از آنها كفوِ بدنى است و علم طب در شناخت مزاج بدنى همسر، زوجين را يارى مى كند. هر بدن براى نزديك شدن به اعتدال، نيازمند مجموعه شرايطى است؛ از جمله وفق بودن بدن همسر است؛ چون بدن همسر هم از زاويه مجاورت و مصاحبت تأثيرگذار است و هم از زاويه مباشرت؛ به نحوى كه گاهى تركيب بدن زوجين باعث نازايى مى شود و اين بحثى دامنه دار است كه نياز به تحقيق بيشتر دارد. همه اين مباحث، مربوط به پيش از ازدواج است، اما اگر انسان ازدواج كرده و در انتخاب همسر قواعد اوليه پيش از ازدواج در باب مزاج را رعايت نكرده باشد، آيا مى توان مشكلات را جبران كرد؟ در اينجا نيز علم طب در بعضى از زوايا ما را راهنمايى مى كند؛ گرچه در اين باب راهنمايى هاى طب كافى نيست و به علوم ديگر نيز نيازمنديم.
مرحله دوم تربيت، توليد نطفه صالح براى تعلق گرفتن روحى صالح به آن است. در اين مرحله نيز علم طب، مجموعه اى از بايدها و نبايدها را در خوراك، خواب، پوشاك، افكار اخلاق و رفتار به حسب اختلاف اشخاص در مزاج و زمان و مكان پيشنهاد مى كند.
مرحله سوم، انعقاد نطفه است. در اين مرحله هم علم طب با بررسى مزاج بدنى زوجين، بايدها و نبايدهايى را براى زمان انعقاد و روان زوجين و رفتار و افكار آنها در حين مباشرت، ارائه مى كند. به همين قياس، در مراحل ديگر تربيت فرزند، طب نقش آفرينى مى كند. پس يكى از ثمرات مترتب بر علم طب، استخراج بعضى از اصول تربيت است.
ادامه دارد …
پیوستها:
[۱].علل الشرايع، ج ۱، ص ۵۲۵٫
[۲]. غررالحكم، ح ۴۲۰۷٫
[۳]. تحف العقول، ص ۲۸۶٫
[۴] . كشكول شيخ بهايى، ص ۵۹۴٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.