مهدى جعفرى اشاره انسان، بى ترديد در حيات اجتماعى خويش از عوامل متعددى تأثير پذيرفته و خود نيز در يك تعامل دايم با آن ها بر روى محيط اطراف خود اثر گذارده است. در اين ميان، گاهى برخى از عوامل محيطى، در يك درگيرى دايم با انسان چنان ذره ذره او را تحت تأثير قرار […]
مهدى جعفرى
اشاره
انسان، بى ترديد در حيات اجتماعى خويش از عوامل متعددى تأثير پذيرفته و خود نيز در يك تعامل دايم با آن ها بر روى محيط اطراف خود اثر گذارده است. در اين ميان، گاهى برخى از عوامل محيطى، در يك درگيرى دايم با انسان چنان ذره ذره او را تحت تأثير قرار مى دهند كه وى را از مسير حركت طبيعى خويش خارج ساخته، و دچار اختلال هاى رفتارى مى كنند، و او را نگران مى سازند. حتى ممكن است اين نگرانى از روح و روان او به جسمش سرايت كند و وى را دچار اضطراب دايم نمايد، تا جايى كه آرامش زندگى از او سلب شود.
افراد زيادى همه روزه به اين بلاى خانمان سوز گرفتار مى شوند و آرام و قرار خويش را از دست مى دهند و به مرگ تدريجى گرفتار مى آيند. نگاهى به آمار و ارقام منتشر شده از سوى نهادهاى پزشكى، روانشناسى و … به وضوح اين خطر را به ما گوشزد مى كند. با كمال تأسف مى بينيم ميزان شيوع بيمارى هاى روانى، به خصوص اضطراب، روز به روز در جوامع مختلف رو به گسترش است و هر روز، انسان هاى بيشترى به ورطه اين گرداب مى افتند.
فرويد[۱] معتقد است اضطراب كنونى جهان، بهايى است كه بشر امروزى بابت تمدن مى پردازد.[۲] بنابراين، بايد درباره اضطراب كه يك بيمارى روانى است و بيشتر از بيمارى هاى روانى ديگر شيوع دارد، تحقيقى صورت گيرد و عوامل آن، شناسايى شده و با از بين بردن زمينه هاى به وجود آورنده اين عوامل، اضطراب را نابود كرده يا دست كم كاهش داد. در اين راستا هر كدام از مكاتب روانشناسى راه حل هايى ارائه كرده اند.
اهميت اين بحث
وقتى در جامعه اى يك بيمارى شايع شود، همه در صدد چاره جويى براى درمان و پيشگيرى از شيوع آن هستند. حال هر چه اين بيمارى بر روح و جسم افراد آثار مخرب ترى داشته باشد، درمان آن ضرورى تر به نظر مى رسد. شايسته است همگان با شناختى دقيق از اين بيمارى، عوامل زمينه ساز آن را از بين ببرند و براى درمان آن، بكوشند.
مفهوم اضطراب در مكتب تحليل روانى، نقش برجسته اى دارد. فرويد اضطراب را «درد روانى»[۳] ناميده است؛ يعنى همان گونه كه اگر بدن دچار زخم، التهاب و بيمارى شود، اولين نشانه آن به صورت تب ظاهر مى گردد، اگر فرد دچار مشكل روانى شود، اولين نشانه آن به صورت اضطراب جلوه گر مى شود.[۴]
پس اضطراب علاوه بر آثار روانى، خود مهم ترين عامل بروز بيمارى هاى روانى ديگر محسوب مى شود. اضطراب، يك پديده جهانى است؛ از آن بابت كه امروز در دنياى معاصر، ميليون ها مرد و زن و پير و كودك را مى يابيد كه از اين ابتلا رنج مى برند. شيوع اين بيمارى و دامن گير بودن آن، بر اهميت تحقيق مى افزايد. اين شيوع، به گونه اى است كه حتى برخى با مراجعه به پزشكان عمومى، خواهان رهايى از اين حالت روانى هستند. براساس يك بررسى ۳۰ درصد از مراجعان به پزشك عمومى از اضطراب در عذابند.[۵]
پس شيوع اضطراب، داشتن آثار مخرب بر روح و روان و حتى جسم افراد، و بروز آن در همه سنين، از عواملى هستند كه زمينه را براى يك پژوهش در اين رابطه فراهم مى كنند. از طرفى ادعاى جامعيت اسلام و داشتن سخن جدى در زمينه علوم انسانى، ضرورت تحقيق را در حوزه تفكر اسلامى روشن مى سازد؛ از اين رو با احساس چنين نيازى، بر آن شديم تا گامى هر چند كوتاه در اين زمينه برداريم. از خداى متعال توفيق در اين راه را خواهانيم.
تعريف اضطراب
قبل از تعريف اصطلاحى اضطراب، به معناى لغوى آن مى پردازيم:
اضطراب واژه اى عربى و مصدر باب افتعال است. حيران و سرگردان بودن [۶]، حركت [۷]، زياد رفتن در جهات مختلف (رفت و آمد كردن)[۸] از جمله معانى اى است كه كتاب هاى لغت براى اضطراب بيان كرده اند. فرقى كه بين حركت و اضطراب مطرح شده اين است: در اضطراب، هميشه يك حالت منفى و كراهت وجود دارد؛ ولى در حركت، چنين حالتى نيست.[۹]
اضطراب در فارسى معادل پريشان شدن، لرزيدن، سراسيمگى، بى تابى، نگرانى، آشفتگى و دغدغه و … مى باشد.[۱۰] در انگليسى احساس ناراحتى و ترس معنا شده است.[۱۱]
در يك جمع بندى مى توان اضطراب را از نظر لغت، به حركت و عدم سكون و آرامشى معنا كرد كه همراه ناخوشايندى و كراهت است. حال بايد ديد روانشناسان براى اضطراب چه تعريفى ارائه كرده اند.
دست يافتن به تعريفى دقيق از اصطلاح اضطراب دشوار است. اكثر نظريه پردازان با لانگ [۱۲] (۸۶۹۱) موافقند كه اضطراب، يك مفهوم فرضى يعنى نوعى تصور است كه وجود خارجى و عينى ندارد؛ ولى در تفسير پديده هاى مشاهده پذير مى تواند مفيد باشد.[۱۳] هر يك از نظريه پردازان با ديدگاه خاص خود درباره اضطراب سخن گفته اند؛ به گونه اى كه جمع بين آن ها دشوار است. برخى از آن ها بدون ارائه تعريف خاصى از اضطراب، فقط به توصيف حالات اضطرابى، دسته بندى و بحث هاى سبب شناسى درباره آن ها پرداخته اند. ما براى روشن شدن معناى اضطراب و طولانى نشدن بحث، ابتدا چند تعريف را ذكر كرده، و سپس به اركان و عناصر اصلى كه در بعضى از تعريف ها آمده است- تحت عنوان ويژگى هاى اضطراب- اشاره مى كنيم. در نهايت نيز پس از جمع بندى تعاريف، تعريفى از اضطراب ارائه مى دهيم.
برخى از مؤلفان سعى كرده اند به گونه اى اضطراب را تعريف كنند كه به برخى از آن ها اشاره مى كنيم.
– ناراحتى در عين حال روانى و بدنى اى كه بر اثر ترسى مبهم و احساس ناامنى و تيره روزى قريب الوقوع در آدمى به وجود مى آيد.[۱۴]
– اضطراب، احساس رنج آورى است كه به يك موقعيت ضربه آميز كنونى يا انتظار خطرى كه به شيئى نامعين وابسته است.[۱۵]
– ترسى كه در اثر به خطر افتادن يكى از ارزشهاى اصولى زندگى شخص ايجاد مى شود.[۱۶]
– سازمان بهداشت جهانى، حالت اضطراب را مجموعه اى از تظاهرات عضوى و روانى تعريف مى كند كه نتوان آن را به خطر مشخصى نسبت داد و علايم آن به صورت حمله و يا حالت مداومى باشند.[۱۷]
– اضطراب، به منزله حالت هيجانى توأم با هشيارى مستقيم نسبت به بى معنايى، نقص و نابسامانى جهانى است كه در آن زندگى مى كنيم.[۱۸]
– دلهره و اضطراب، چيزى جز يك ترس مزمن و بادوام نيست. اگر انگيزه اى باعث ترس در شما شد و اين ترس هفته ها و ماه ها ادامه يافت، شما از اضطراب رنج مى بريد.[۱۹]
ويژگى هاى اضطراب
با استفاده از بعضى تعاريف مى توان براى اضطراب، ويژگى هاى زير را ذكر كرد:
الف) حالت نگرانى اى است همراه انتظار خطرى كه در آينده به وقوع مى پيوندد.[۲۰]
ب) حالتى رنج آور و ناخوشايند است.[۲۱]
ج) منبع اضطراب غالباً مبهم است.[۲۲]
د) اضطراب، همراه برخى از علايم و نشانه ها است.[۲۳]
رابطه اضطراب و ترس
در برخى تعاريف اضطراب، ترس ذكر شده بود. اين، بيانگر رابطه نزديك بين اين دوحالت روانى است. اين رابطه به حدى است كه برخى اين دو را چون دو لغت مترادف از يك ريشه و يك خانواده به كار مى برند.
حال براى روشن شدن موضوع ابتدا بايد ترس را تعريف كرده و بعد به مشتركات و تفاوت هاى آن دو اشاره كرد. ترس عبارت است از: حالت عاطفى بسيار پيچيده و نيرومندى كه با بسيارى از علايم اضطراب، از جمله ضربان قلب و نبض، التهاب معده اى، عدم تمركز انديشه، سرگيجه، سردرد، انقباض شديد عضلات همراه است.[۲۴] با توجه به اين تعريف، به اين نكته پى مى بريم كه بين ترس و اضطراب، مشتركاتى وجود دارد.
مشتركات اضطراب و ترس
الف) واكنش روانى فرد مقابل خطر:
اضطراب و ترس، هر دو واكنش روانى شخص مقابل خطر هستند.[۲۵]
ب) برخوردارى از عوارض فيزيكى و جسمى:
هر دو داراى عوارض فيزيكى و جسمى مشابهى مثل لرزش دست، عرق كردن، تند شدن ضربان قلب و نفس نفس زدن هستند.[۲۶]
ج) علامت هشدار دهنده:
در جايگاه يك علامت هشدار، اضطراب را مى توان اساساً هيجانى نظير ترس شمرد.[۲۷]
تفاوت هاى اضطراب و ترس
اين دو حالت روانى داراى مشتركاتى هستند و چه بسا در مواردى قابل انطباق برهم باشند؛ اما در واقع، اين دو نوع بيمارى جدا از هم هستند. طبق قاعده روان پويايى، تفكيك ترس و اضطراب از نظر روانشناسى قابل توجيه است. هيجانى كه شخص موقع عبور از عرض خيابان با نزديك شدن سريع يك اتومبيل احساس مى كند با ناراحتى مبهمى كه از ملاقات افراد ناآشنا، در موقعيت غير معمول به شخص دست مى دهد متفاوت است.[۲۸] تفاوت هايى كه مى توان براى اين دو مقوله نزديك به هم ذكر كرد عبارتند از:
الف) تفاوت از جهت منبع و منشأ:
عمده ترين تفاوتى كه مى توان بين اضطراب و ترس قايل شد، اين است كه منبع و منشأ آن ها فرق مى كند. اضطراب مستلزم مفهوم ناايمنى يا تهديدى است كه شخص، منبع آن را به وضوح درك نمى كند؛ اما ترس به احساسى پوشش مى دهد كه مقابل يك شى ء كه خطرناك محسوب مى شود، به وجود مى آيد. به همين دليل، اغلب روانشناسان، ترس و اضطراب را از هم متمايز نموده و درباره آن دو، در دو مقوله جدا از هم بحث كرده اند.[۲۹] به گونه اى ديگر مى توان گفت: ترس واكنش به تهديدى معلوم، خارجى، قطعى و از نظر منشأ بدون تعارض است؛ اما اضطراب، واكنش مقابل خطرى نامعلوم، درونى، مبهم و از نظر منشأ، همراه تعارض است.[۳۰]
ب) تفاوت از جهت زمان:
ترس، از يك موقعيت معلوم و اغلب متكى به زمان حال است و اضطراب ممكن است متوجه گذشته و آينده باشد.[۳۱]
ج) تفاوت در عامل خطر:
ترس، عامل خطرش در خارج است؛ ولى اضطراب عامل خطرش شرايط درونى خود شخص است.[۳۲]
د) تفاوت در كيفيت دفاع:
در هنگام ترس، وجود انسان يك كيفيت دفاعى پرتحرك، مثبت و فعال پيدا مى كند؛ ولى در حالت اضطراب، يك كيفيت روحى مأيوس، بى دفاع و ناتوان در او ايجاد مى شود.[۳۳]
ه-)
تفاوت از جهت مدت:
ترس، معمولًا عمر كوتاهى دارد؛ ولى نگرانى و اضطراب غالباً مدت طولانى ترى دارند و سلامتى را مختل مى سازند.[۳۴] برخى گفته اند: ترس به طور ناگهانى پيدا مى شود؛ ولى اضطراب ممكن است در مدت زمان طولانى پديد بيايد و سال ها ادامه داشته باشد.[۳۵] البته بايد توجه داشت برخى از اين تفاوت ها، ممكن است در همه موارد صحيح نبوده و به مورد خاص توجه داشته باشد. آنچه به عنوان يك فرق اساسى بين اين دو مقوله ذكر كرده اند، همان نامشخص بودن منبع نگرانى در اضطراب و معلوم بودن آن در ترس است.
رابطه اضطراب با فشارهاى روانى (استرس [۳۶])
اضطراب با استرس كه همان فشارهاى روانى است، يك رابطه متقابل دارد. اضطراب، يك نوع پاسخ هيجانى است كه وجه مشخصه آن، احساس ترس، بيم، و تنش فيزيولوژيك مى باشد. اضطراب، از جمله پاسخ هاى رايج به استرس است.[۳۷] شايسته است قبل از بيان تأثيرات اين دو حالت روانى بر همديگر، تعريفى از استرس ارائه كنيم:
استرس، حالتى است كه در آن، ارگانيزم در اثر وجود عوامل يا شرايطى كه مكانيسم هاى حياتى او را مورد تهديد قرار مى دهند، دچار عدم تعادل مى شود.[۳۸]
حال كه تعريف استرس مشخص شد به رابطه اين دو مى پردازيم:
برخى رابطه اين دو حالت روانى را اين چنين بيان كرده اند: نشانه هاى جسمى اضطراب، از فشار روانى ناشى مى شود. گاهى منشأ اضطراب فشار روانى مزمن است كه در طول زمان زيادى پديد مى آيد و گاهى هم از فشارهاى روانى ناگهانى سرچشمه مى گيرد براى مثال، داشتن يك نوع زندگى فشارزا در طول مدتى زياد، باعث اضطراب هميشگى مى شود.[۳۹] به اين معنا كه اگر اين فشار روانى به مدت طولانى در زندگى افراد باشد، خود منجر به اضطراب مى شود. در اين حالت، معمولًا منبع استرس كه باعث اضطراب مى شود مشخص است. گاهى از جهت برخى از علايم درونى و بيرونى كه براى شخص در حالت استرس بروز مى كند، مى توان به ارتباط نزديك اين دو حالت روانى پى برد. عامل استرس زا، گاهى مى تواند باعث نگرانى، ترس، يا آشفتگى فكرى ما شود. ما معمولًا در اين حالت، واكنش هاى فيزيولوژيك درونى بارزى از خود نشان مى دهيم: به هم خوردن معده، افزايش ضربان قلب يا سفت شدن عضلات. ممكن است علايم جسمانى بيرونى نيز ديده شوند كه موجب مى شوند شخصِ دچار استرس، عرق كند، بلرزد يا تنگى نفس پيدا كند.[۴۰] پس مى توان چنين نتيجه گرفت: استرس و اضطراب با يكديگر رابطه اى تنگاتنگ دارند. اضطراب هم مى تواند ناشى از استرس باشد و هم مى تواند منبع استرس شود. اضطراب يكى از عوارض آنى و شايع استرس مى باشد.
انواع اضطراب
براى اضطراب مى توان انواع و اقسامى بيان كرد. در اين جا ما به برخى انواع آن اشاره مى كنيم؛ اضطراب از جهت زمان مى تواند داراى دو نوع مزمن و موقت باشد:
مزمن: اضطراب مزمن به صورت يك ناراحتى كم و بيش دايم در سطح روانى، جسمانى يا ارتباطى آشكار مى شود. اضطراب مزمن مى تواند به شكل ظاهرى احتراز از ديگران يا بى توجهى نمايان شود؛ واكنش هايى كه بايد براى اطرافيان به منزله علايم هشدار دهنده به حساب آيند.[۴۱]
موقت: اضطراب موقت در خلال بيمارى ها، جراحى ها يا پاره اى از عارضه هاى توأم با تب ظاهر مى شوند؛ معمولًا در اوج بيمارى بروز مى كنند و پس از پايان بيمارى و حتى پيش از پايان آن (در صورتى كه بيمارى طولانى باشد) از بين مى روند.[۴۲]
از نظر تناسب با خطر، اضطراب را مى توان به دو نوع طبيعى و عصبى تقسيم كرد:
طبيعى: اضطراب، اگر ناشى از يك خطر موجود باشد و با از ميان رفتن اين خطر از بين برود، طبيعى تلقى مى شود.[۴۳] اين، اضطرابى است كه غالب افراد دارند و چه بسا لازمه زندگى باشد.
عصبى (غير طبيعى):
اگر شدت اضطراب با اندازه خطر هيچ تناسبى نداشته باشد يا بدون وجود يك خطر عينى و واقعى به وجود آيد، در اين صورت واكنش در برابر خطر غير طبيعى تلقى مى شود.[۴۴]
بايد گفت مرزبندى دقيق بين اضطراب طبيعى و غير طبيعى كار دشوارى است؛ اما مى توان اين گونه بيان كرد كه بيمارانى كه از اضطراب هاى عصبى رنج مى بردند، بى آن كه خطرى فورى در كار باشد مضطرب مى شوند.
[۱] . فرويد(Freud ) در سال ۱۸۵۶ م در فرايبورگ، يكى از شهرهاى ايالت موراويا متولد شد كه در آن زمان، از خاك اتريش بود و امروزه بخشى از چك و اسلواكى است. هنگام تولد فرويد، پدرش كه تاجر پشم بود، مردى آزاد انديش شده بود و به كنيسه نمىرفت. فرويد، بعد از گذشت مراحل علمى به عنوان محقق در انستيتو فيزيولوژى بروك پذيرفته شد و تحقيق ميكروسكوپى بافت شناسى سلولهاى عصبى به او واگذار شد. در سال ۱۹۳۸ هنگام حمله نازىها به اتريش، دارايى، كتابخانه و ثروت فرويد مصادره و او در اردوگاه هيتلر زندانى شد. سپس توسط يكى از بيماران و پيروانش با پرداخت هزينهاى آزاد شد و به انگلستان رفت و در سال ۱۹۳۹ درگذشت.« ر. ك: هارى كى ولز، نقدى بر فرويديسم از ديدگاه روانشناسى علمى، ترجمه: نصرالله كسرائيان، چاپ دوم، انتشارات شباهنگ، ۱۳۶۳ ش، ص ۱۵- ۵۴».
پیوستها:
[۲] . حسين آزاد، آسيب شناسى روانى، چاپ چهارم، بىجا، مؤسسه انتشارات بعثت، ۱۳۷۶ ش، ص ۳۱٫
[۳].Psychic Pain .
[۴]. حسين آزاد، آسيب شناسى روانى، ص ۳۰٫
[۵]. ريچارد گلدبرگ، اضطراب، ترجمه: نصرت الله پور افكارى، چهارم، بىجا، نشر آزاده، ۱۳۷۱ ش، ص ۳٫
[۶] . الاضطراب و هو افتعال و يدل على طوع و اختيار( التحقيق فى كلمات القران الكريم، ج ۷، ص ۲۳، ماده ضرب).
[۷]. لسان العرب، ج ۸، دوم، بيروت، دار احياء التراث العربى، ۱۴۱۲ ق، ص ۳۵، ماده ضرب؛ صحاح العربية، ج ۱، ص ۱۶۸، ماده ضرب.
[۸]. راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ القرآن، ص ۳۰۴، ماده ضرب.
[۹] .. الفرق بين الاضطراب و الحركة( معجم الفروق اللغويه، چاپ اول، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، ۱۴۱۲ ق، ص ۵۵).
[۱۰]. محمد معين، فرهنگ معين، ج ۱، بىجا، مؤسسه انتشارات امير كبير، بىتا، ص ۲۹۵؛ فرهنگ دهخدا، ماده اضطراب.
[۱۱] ..Anxiety :afeeling of worry and fear .
[۱۲]..Lang .
[۱۳] . ر. ك: ترورجى پاول، فشار روانى، اضطراب و راههاى مقابله با آن، ترجمه: عباس بخشىپور و حسن صبورى مقدم، اول، آستان قدس رضوى، ۱۳۷۷ ش، ص ۴۸٫
[۱۴] .روانشناسى مرضى تحولى: از كودكى تا بزرگسالى، ج ۱، دوم، تهران، سمت، ۱۳۷۶ ش، ص ۶۰، به نقل از پيه رون.
[۱۵] . همان.
[۱۶] . سعيد شاملو، بهداشت روانى، دوازدهم، تهران، رشد، ۱۳۷۶ ش، ص ۱۷۴، به نقل از رولومى.
[۱۷] . سيد ابوالقاسم حسينى، بررسى مقدماتى اصول روانشناسى اسلامى، دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۷۳ ش، ص ۴۶۲٫
[۱۸]. پريرخ، دادستان، به نقل از ربر.
[۱۹]. پيطر، استين كروهن، چگونه بر اضطراب غلبه نمودم، ترجمه: دكتر على فخرائى، بىجا، بىنا، بىتا، ص ۱۱٫
[۲۰] . اضطراب، عموماً يك انتظار به ستوه آوردنده و به منزله چيزى است كه ممكن است در تنشى گسترده و موحش و اغلب بىنام، اتفاق افتد. اين حالت كه به شكل احساس و تجربه كنونى مانند هر اغتشاش هيجانى در دو سطح همبسته روانى و بدنى در فرد پديد مىآيد، ممكن است به يك تهديد عينى« اضطرابآور»( تهديد مستقيم يا غير مستقيم مرگ، حادثه شوم شخصى يا مجازات) نيز وابسته باشد.( پريرخ، دادستان، پيشين، به نقل از لافون). در تعريف ديگرى آمده است: نگرانى پيشاپيش از خطرها يا بدبختىهاى آينده، توأم با احساس بىلذتى يا نشانههاى بدنى تنش. منبع خطر پيشبينى شده مىتواند درونى يا بيرونى باشد.( همان، به نقل ازD S M IV ، ۱۹۹۴).
[۲۱] . اضطراب، همان هيجان ناخوشايندى است كه با اصطلاحاتى مانند« نگرانى»« دلشوره»« وحشت» و« ترس» بيان مىشود و همه ما انسانها درجاتى از آن را گاه گاه تجربه مىكنيم.( حجت الله رحمانى، مقايسه سطوح اضطراب و افسردگى دانشآموزان مدارس دينى و عادى، به نقل از اتكينسون و هيلگارد، ۱۹۸۳). به گونهاى ديگر مىتوان چنين گفت: تعارض بين فرايندهاى گوناگون شخصيت معمولًا به نوعى عذاب روانى تبديل مىشود كه فرويد آن را اضطراب مىنامد. اضطراب مىتواند هشيار يا ناهشيار باشد، و وجود آن، هميشه علامت آن است كه تعارض ايجاد شده است، زمانى كه تعارض باعث مىشود كه فرد احساس كند درمانده است و قادر به كنار آمدن نيست، اضطراب ايجاد مىشود.( روز نهان، ديويد ال، اى پى سليكمن، مارتين، روانشناسى ناهنجارى آسيب شناسى روانى، ج ۱، ترجمه: يحيى سيد محمدى، چاپ اول، ساوالان، ۱۳۷۸ ش، ص ۱۰۸). اضطراب، حالت ناخوشايند شديدى از تنيدگى است كه از تجربه نارضايتى در روابط ميان فردى ناشى مىشود.( حجت الله رحمانى، مقايسه سطوح اضطراب و افسردگى دانشآموزان مدارس دينى و عادى، پاياننامه، مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمينى).
[۲۲] . ناآرامى، هراس و ترس ناخوشايند و منتشر با احساس خطر قريب الوقوع كه منبع آن قابل شناختن نيست( كلارنس، راد با همكارى دكتر شرلى اج و ديگران، مباحث عمده در روانپزشكى، ترجمه: دكتر جواد وهابزاده، سوم، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۳ ش، ص ۷۷).
[۲۳]. حالت هيجانى نامطلوب و مبهم همراه تظاهرات بيرونى و وحشت و آشفتگى كه در اثر وجود يك تهديد و عدم مقابله صحيح با آن حادث مىشود( حجت الله رحمانى، پيشين، به نقل از خسروجردى). نيز گفتهاند: اضطراب، حالت عاطفىاى است كه با احساس ناامنى مشخص مىشود. اين حالت، اغلب با دلهره و تشويش اشتباه مىشود؛ ولى وجه تمايز آن، فقدان تغييرات فيزيولوژيكى چون احساس خفگى، عرق كردن، ازدياد ضربان نبض هستند كه از نشانههاى مشخص دلهره به شمار مىروند( فرهنگ روانشناسى، ترجمه: هوشيار رزمآرا، اول، بىجا، انتشارات علمى، بىتا، ص ۳۹).
در چارچوب رفتارنگرى تجربى، اضطراب به منزله يك كشاننده ثانوى است كه پاسخى اجتنابى را در بر مىگيرد؛ مثلًا در حضور يك محرّك شرطى( معلوماً يك شوك يا تكان)، رفتارهايى از حيوان سر مىزند كه در حكم نشانههاى محرز اضطراب قلمداد مىشوند و دفع ادرار و مدفوع يا حمله به دستگاههاى آزمايش و جز آن در شمار آنها قرار مىگيرند( پريرخ، دادستان، پيشين، به نقل از چاپلين). در تعريفى ديگر به برخى ديگر از اين علايم اشاره شده است: اضطراب يك احساس منتشر بسيار ناخوشايند، اغلب مبهم، دلواپسى است كه با يك يا چند تا از احساسهاى جسمى همراه مىشود؛ مثل احساس خالى شدن سر دل، تنگى قفسه سينه، تپش قلب و …( نصرت الله پورافكار، فرهنگ جامع روانشناسى و روانپزشكى، ج ۱، چاپ اول، نشر معاصر، ۱۳۷۶ ش، ص ۹۲؛ كاپلان هارولد، سادوك بنيامين، خلاصه روانپزشكى، ج ۲، مترجم: دكتر نصرت الله پورافكار، چاپ دوم، تهران، نشر آزاد، ۱۳۷۳، ص ۴۷۴). در تعريفى ديگر، اينگونه اشاره شده است: احساس اضطراب، دو جزء دارد: الف) آگاهى از احساسهاى فيزيولوژيك( تپش قلب، تعريق و …) ب) آگاهى از وجود عصبانيت يا ترس.
اضطراب ممكن است در نتيجه احساس شرم افزايش يابد … ديگران خواهند فهميد كه من ترسيدهام … بعضىها از اينكه مىفهمند ديگران متوجه اضطراب آنها نشدهاند يا اگر شدهاند آن را تشخيص ندادهاند، دچار حيرت مىشوند. سادوك، خلاصه روانپزشكى، ص ۴۷۸).
[۲۴] . ر. ك: كارن هورناى، شخصيت عصبى زمانه ما، ترجمه: محمدجعفر مصفا، دوم، تهران، نشر گفتار، ۱۳۶۹ ش، ص ۳۷- ۴۰٫
[۲۵] . همان.
[۲۶] . سادوك، خلاصه روانپزشكى، ج ۲، ص ۴۷۸٫
[۲۷] . ر. ك: همان.
[۲۸] . ر. ك: پريرخ دادستان، روانشناسى مرضى، ج ۱، ص ۶۱؛ على شريعتمدارى، روانشناسى تربيتى، هشتم، بىجا، نشر امير كبير، ۱۳۷۴ ش، ص ۵۸۰؛ على قائمى، مسأله ترس و اضطراب كودكان، چاپ اول، قم، سپهر، ۱۳۷۶ ش، ص ۲۰۸٫
[۲۹] . ر. ك: كارن هورناى، شخصيت عصبى زمانه ما، ص ۳۷- ۴۰؛ سادوك، خلاصه روانپزشكى، ج ۲، ص ۴۷۴؛ نصرت الله پورافكار، فرهنگ جامع روانشناسى و روانپزشكى، ج ۱، ص ۹۳٫
[۳۰] . على قائمى، مسأله ترس و اضطراب كودكان، چاپ اول، قم، سپهر، ۱۳۷۶ ش، ص ۲۰۸٫
[۳۱]. ر. ك: كارن هورناى، شخصيت عصبى زمانه ما؛ عبدالمجيد رشيدپور، پرورشهاى اخلاقى، بىجا، مؤسسه دين و دانش، بىتا، ص ۱۳۰٫
[۳۲] . ر. ك: كارن، هورناى همان.
[۳۳]. هويت جميز، آرامش، ترجمه: منوچهر شادان، تهران، ققنوس، ۱۳۷۷ ش، ص ۲۲۲٫
[۳۴] . پيطر استين كروهن، پيشين، ص ۱۳٫
[۳۵] . كلمه استرس(Stress ) از زبان انگليسى گرفته شده و غير از كلمه” فشار” معادل دقيقى در فارسى ندارد و آن هم معناى وسيع و طيف گسترده آن را مىرساند؛ لذا از همان لغت استرس كه استفاده جهانى يافته است، استفاده مىكنيم.
[۳۶] . ر. ك: پىيرلو، هنرى لو، استرس دائمى، ترجمه: دكتر عباس قريب، اول، نشر درخشش، ۱۳۷۱ ش.
[۳۷]. فرهنگ روانشناسى، ترجمه: هوشيار، رزم آرا، اول، بىجا، انتشارات علمى، بىتا، ص ۳۸۰٫
[۳۸] . ترورجى پاول، فشار روانى، اضطراب و راههاى مقابله با آن، ص ۱۱۶٫
[۳۹] . ر. ك: رابرت، فلدمن، روانشناسى استرس و سلامتى، مترجمان: مهرداد، فيروزبخت وحيد، عرفانى، اول، الغدير، ۱۳۷۸ ش، ص ۳۴، به نقل از كوهن.
[۴۰] . ر. ك. پريرخ دادستان، روانشناسى مرضى، ج ۱، ص ۶۳٫
[۴۱]. همان، ص ۶۵٫
[۴۲]. ر. ك: آرون، تى. بك. شناخت درمانى و مشكلات روانى، ترجمه: مهدى قراچه داغى، چاپ اول، بىجا، شركت نشر و پخش ويس، ۱۳۱۹، ص ۱۶۲٫
[۴۳] . همان.
[۴۴] . غافر، آيه ۱۷٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.