نویسنده: محمد جهان بخش مهدی آبادی طلبه سطح ۴ حوزه علمیه قم-مدرسه عالی فقه دار الهدی چکیده گونهشناسی«typology» نوعي تقسیمبندی و تنظیم دادهها با توجه به مشخصات آن و بر پایه معیارهایی خاص است. بر اساس تعداد و اقسام روایات یک راوی میتوان با جايگاه تاريخي، نقش و سهم حديثي راوی در انتقال تراث فقه […]
کلید واژه ها: گونه شناسی، حسن بن زیاد العطار، حسن بن زیاد الطائی، روایات فقهی
«گونهشناسی» در مسائل مختلف علوم، از موضوعات جدیدی است که تحلیلهای بسزایی دررابطهبا موضوع موردنظر را در بر دارد. تقسیمبندی و آمارها و دادهها که عموماً در مبحث گونهشناسی مطرح است، زوایای پنهان پیرامون موضوع موردنظر را بر اساس تحلیل آماری و محتوایی، به مخاطبان خود ارائه میدهد. این مبحث درباره روایات راویان از جایگاه ویژهای برخوردار است و بر اساس تحلیل آماری میتوان مسائل بسیاری را در مورد راوی موردنظر مشخص نمود. اینکه از یک راوی در مجامع روایی چند روایت گزارش شده است؟ روایات نقل شده از یک راوی در کدام موضوعات فقهی، تفسیری، اخلاقی و کلامی بیشتر است؟ که بر اساس آن میتوان تخصص راوی موردنظر و همچنین جریان فکری او را به دست آورد. روایات راوی به لحاظ سندی از چه آماری برخوردار است؟ و مهمتر آنکه گونه روایات یک راوی در چه نوعی است؟ آیا در روایتی که او نقل نموده، امام معصوم علیهالسلام یک مفهوم کلیدی را برای او توضیح داده و یا مصداقی را بیان نموده و یا به شأن نزول روایت و موارد دیگر از گونهها پرداخته است. در این نوشتار روایات حسن بن زیاد العطار که از جمله راویان امام صادق علیه السلام و توسط رجالیان ثقه معرفی شده است، مورد تحلیل و بررسی گونهای قرار گرفته است. در مجموع ۳۳ روایت از این راوی، در کتب اربعه نقل شده است که تا کنون مورد ارزیابی گونهشناسی و تحلیل آن قرار نگرفته است؛ برایناساس، این مقاله به دنبال آگاهی گونههای روایات فقهی این راوی در کتب اربعه است و اینکه روایات فقهی حسن بن زیاد در کدام مکاتب فقهی از امامیه راهیافته است، از دیگر اهدافی است که این نوشتار به دنبال پاسخگویی بدان است.
حسن بن زياد العطار شیعه و ثقه است. وی از راویان طبقۀ امام صادق عليه السلام بوده و لقب هایی از جمله العطار، الكوفي، الطائي و الضبي برایش ذکر شده اما متاسفانه از تاریخ دقیق ولادت و وفات او چیزی در دست نیست.
ایشان تعداد ۳۰ روایت به طور مستقیم از امام صادق علیه السلام نقل کرده و تنها ۲ روایت را با واسطۀ غیر معصوم (یحیی ابو بصیر الاسدی) از حضرت نقل کرده است. بنا بر این ۹۳% از روایات او مستقیما از معصوم علیه السلام و ۷% روایاتش با واسطه دریافت شده اند.
شاگردان وی که از او روایت نقل کرده اند عبارت اند از: مفضل بن صالح، ابان بن عثمان الاحمر، اسماعیل بن همام ابو همام، عبد الله بن بکیر بن اعین، عبد الله بن مسکان، علی بن رئاب الکوفی، محمد بن الحسن بن الزیاد العطار و محمد بن ابی عمیر زیاد.
نمودار تعداد روایات نقل شده توسط هر یک از شاگردان ایشان به شرح زیر است:
حسن بن زیاد العطار در معاجم رجالی
نجاشی در رجال خود دربارۀ حسن بن زياد العطار می نویسد او عبد قبیلۀ بنی ضبة کوفی بوده. ایشان حسن بن زیاد را ثقه می داند.[۱] (رجالالنجاشي، بابالألفمنه، بابالحسنوالحسين، ص۴۷)
شیخ طوسی رحمه الله در فهرست خود می فرمایند او اصلی دارد که ما با اسناد اول، از طریق ابن ابی عمیر آن را روایت کرده ایم. مرحوم آیت الله خویی رحمه الله در توضیح اسناد اول که شیخ فرموده، می نویسد:
شیخ طوسی حسن بن زیاد العطار را با عناوین الحسن العطار و الحسن بن زياد در فهرست خود بررسی کرده است. (فهرستالطوسي، بابالحاء، بابالحسن، ص۱۲۷ و ۱۳۲) همچنین در رجال خود تحت عناوین الحسن بن زیاد الضبی و الحسن بن زیاد العطار از او نام برده است. (رجالالطوسي، أصحابأبيعبد…، بابالحاء، ص۱۸۰و ۱۹۵)
کشی در رجال خود ماجرایی را از عرضۀ عقاید حسن بن زیاد العطار بر امام صادق علیه السلام نقل می کند که ذکر آن در مجال شناخت ایشان خالی از لطف نیست. ایشان می فرماید:
مرحوم آیت الله خویی رحمه الله همین روایت را با کمی تفاوت نقل می کنند و پس از آن می نویسند: هرچند این روایت مرسله است اما شیخ مفید روایتی نزدیک به آن را در مجلس چهارم امالی اش با سند قوی نقل می کند.[۲] (معجمرجالالحديث، ج۴، ص۳۳۴)
نام حسن بن زیاد در رجال برقی و رجال ابن داوود نیز آمده و ابن داوود او را ممدوح می داند. (رجالابنداود، الجزءالأول، بابالحاءالمهملة، ص۱۰۷) علامه حلی رحمه الله نیز او را ثقه می داند. (الخلاصةللحلي، الفصلالسادسفيالحاء، البابالأولالحسن، ص۴۱) بنابر گفتۀ آیت الله خویی رحمه الله، ابن شهر آشوب هم حسن بن زیاد را از خواص اصحاب امام صادق علیه السلام می شمارد. (المناقب، الجزء ۴، في فصل في تواريخه و أحواله)
مرحوم آیت الله خویی رحمه الله در معجم رجال الحدیث می نویسند: ظهور عبارت نجاشی در این است که حسن بن زیاد الطائی و حسن بن زیاد الضبی یک نفر و ثقه است. منتها در نسبت او که طائی است یا ظبی است اختلاف وجود دارد. همانطور که اشاره شد نسبتش با قبیلۀ بنی ضبی به خاطر این است که عبد این قبیله بوده که اشکالی هم ندارد و انتساب به یک قبیله همانطور که با ولادت حاصل می شود، با ولاء و عبد بودن هم حاصل می شود. بنابراین، به وثاقت حسن بن زیاد الضبی که شیخ طوسی در رجالش نام او را برده است حکم می شود. مرحوم خویی رحمه الله در ادامه می فرمایند: هر چند ابن ابی جید در طریق شیخ طوسی به حسن بن زیاد وجود دارد اما با توجه به اینکه او از مشایخ نجاشی بوده، این طریق صحیح است.[۳] (معجمرجالالحديث، ج۴، ص۳۳۴)
از مهمترین مباحث تحقیقاتی که پیرامون شخص یک راوی مطرح می شود، تحلیل آماری روایات آن راوی است. در این نوشتار، روایات نقل شده توسط حسن بن زیاد از چند جنبه مورد بررسی قرار گرفته اند: ابتدا نوع و موضوع روایات بررسی شده است. سپس روایات از حیث سند مورد تحلیل قرار گرفته اند؛ در ادامه به بررسی نوع گونه های روایات فقهی و شمولیت ابواب فقهی نسبت به آن روایات پرداخته شده است.
در مجموع کتب اربعه ۳۳ روایت از حسن بن زیاد نقل شده است که از این بین، ۳۱ روایت در موضوعات فقهی وارد شده، ۳ روایت در زمینۀ اخلاق نقل شده، ۳ روایت در باب تفسیر و ۲ روایت نیز در موضوعات کلامی وارد شده است. بر این اساس ۶ روایت از روایات حسن بن زیاد در دو موضوع از موضوعات مذکور وارد شده اند.
نمودار زیر، فراوانی روایات حسن بن زیاد العطار در کتب اربعه را از حیث موضوع نمایش می دهد:
۲۲ روایت از بین روایاتی که حسن بن زیاد در کتب اربعه دارد، صحیح و دارای سند متصل به معصوم علیه السلام هستند. ۸ روایت هم موثق هستند که در فصل سوم همین نوشتار علت موثق بودن و صحیح نبودن شان بیان شده است. در بین ۳۳ روایت ایشان تنها ۳ روایت ضعیف اند که علت ضعف آنها هم در فصل سوم توضیح داده شده است. نمودار زیر فراوانی روایات حسن بن زیاد را بر اساس سند نمایش می دهد:
روایات حسن بن زیاد در کتب اربعه دارای سه گونۀ روائی هستند: ۲۶ روایت در صدد بیان حکم شرعی هستند؛ ۲ روایت علاوه بر بیان حکم، حکمت یا علت حکم را نیز بیان می کنند؛ ۳ روایت هم علاوه بر بیان حکم، تطبیق مفهوم بر مصداق خارجی هم می کنند و در نهایت ۲ روایت فقط مصداق خارجی یک مفهوم ذهنی را مشخص می کنند. بر این اساس ۵ روایت از روایات ایشان دارای دو گونۀ روایی می باشند. جدول زیر فراوانی روایات حسن بن زیاد را بر اساس گونه های روایی نمایش می دهد:
از بین ۳۳ روایت حسن بن زیاد ۵ روایت مربوط به باب صلاة، ۱ روایت مربوط به باب صوم، ۹ روایت مربوط به باب حج، ۴ روایت در باب قضا، ۳ روایت در مورد حدود، ۱ روایت در باب خمس، ۶ روایت مربوط به باب نکاح و نهایتاً ۲ روایت در باب عبد و اماء نقل شده است. نمودار زیر این فراوانی را نمایش می دهد:
از بین ۳۳ روایتی که از حسن بن زیاد العطار در کتب اربعه نقل شده، ۳۱ روایت آنها فقهی هستند. اکثر این روایات فقهی هم از گونۀ بیان حکم شرعی هستند و از سایر گونه ها تعداد بسیار اندکی وجود دارد که در ادامه، روایات مربوط به هر یک از این گونه ها بررسی می شود.
اگر امام علیه السلام در روایتی حکم یک موضوع در مسئله ای را بیان کنند، آن روایت دارای گونۀ بیان حکم است. بخش زیادی از روایات فقهی از این گونه هستند و در بین روایات فقهی حسن بن زیاد العطار نیز ۲۶ روایت فقط برای بیان حکم شرعی آمده اند. هر چند ۵ روایت وجود دارد که هم حکم را بیان می کند و هم علت حکم یا مصداق یک مفهوم را بیان می کند؛ ولی در این بخش فقط روایاتی آمده که صرفا به بیان حکم می پردازند:
۱-۱- روایت اول که در مقام بیان حکم چشیدن غذا در حال روزه بوده و سند صحیحی هم دارد به این شرح است:
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَا بَأْسَ لِلطَّبَّاخِ وَ الطَّبَّاخَةِ أَنْ يَذُوقَ الْمَرَقَ وَ هُوَ صَائِمٌ[۴]. (الكافي، ج۴، ص۱۱۴)
امام صادق علیه السلام در این روایت، چشیدن غذا را برای آشپزی که روزه است جایز می دانند و با عبارت «لا بأس» توهم حرمت آن را نفی می کنند.
۱-۲- دومین روایت فقهی که گونۀ بیان حکم دارد روایتی است که حسن بن زیاد در باب حج از امام صادق علیه السلام نقل می کند:
حسن بن زیاد در این روایت از امام صادق علیه السلام در مورد سشتن دستها با اشنان که ماده ای خوش بو بوده است در حال احرام می پرسد. حضرت در جواب او می فرماید موقع احرام چیز هایی که به آنها احتیاج ندارید را کنار بگذارید و به عنوان کفارۀ اینکه دست هایت را با اشنان شسته ای هم صدقه ای پرداخت کن. خوب مشخص است که کفاره برای کار حرام است و لذا امام علیه السلام در این روایت حکم شستن دست ها با اشنان را بیان کرده اند. این روایت هم مثل روایت قبل صحیح السند است.
۳-۱- سومین روایتی که گونۀ بیان حکم دارد، داستانی است که حمزة بن حمران و حسن بن زیاد هر دو در مورد عملی که از امام صادق علیه السلام مشاهده کرده اند تعریف می کنند:
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ وَ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ قَالا دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَصَلَّى بِهِمُ الْعَصْرَ وَ قَدْ كُنَّا صَلَّيْنَا فَعَدَدْنَا لَهُ فِي رُكُوعِهِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ أَرْبَعاً أَوْ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ مَرَّةً وَ قَالَ أَحَدُهُمَا فِي حَدِيثِهِ وَ بِحَمْدِهِ فِي الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ.[۶] (التهذيب، ج۲ ،ص۳۰۰)
آنها می گویند روزی که ما نماز عصر را خوانده بودیم، در مجلسی که امام صادق علیه السلام حضور داشتند وارد شدیم و مشغول نگاه کردن به نماز ایشان شدیم و شنیدیم که ایشان در هر کدام از رکوع و سجود، ۳۳ یا ۳۴ مرتبه ذکر رکوع و سجود را قرائت فرمودند. از این روایت که فعل معصوم علیه السلام را بیان می کند می توان حکم جواز یا استحباب گفتن این تعداد ذکر را در رکوع و سجود برداشت کرد.
این روایت برخلاف روایات قبلی، از نظر سند صحیح نیست و با توجه به وجود عبد الله بن بکیر اعین که فطحی اما ثقه و از اصحاب اجماع است و همچنین وجود حسن بن علی بن فضال تمیمی که او هم فطحی بوده ولی هنگام مرگ برگشته؛ در اصطلاح علم رجال موثق نامیده می شود. در ادامه روایات دیگری خواهند آمد که به خاطر وجود این دو نفر موثق می باشند.
همچنین باید متذکر شد که این روایت در کتاب شریف الاستبصار، ج۱، ص۳۲۵ نیز نقل شده که از تکرار ذکر آن خودداری می شود.
۴-۱- روایت بعدی مربوط به باب حج است. امام صادق علیه السلام حکم سه روز و هفت روز روزه ای که در ایام حج انجام می شود را می فرمایند که نباید بین آنها فاصله ای بیفتد:
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ السَّبْعَةُ الْأَيَّامِ وَ الثَّلَاثَةُ الْأَيَّامِ فِي الْحَجِّ لَا يُفَرَّقُ إِنَّمَا هِيَ بِمَنْزِلَةِ الثَّلَاثَةِ الْأَيَّامِ فِي الْيَمِينِ.[۷] (الکافی، ج۴، ص۱۴۰)
این روایت از جملۀ روایات صحیحی است که از حسن بن زیاد نقل شده است.
۵-۱- این روایت که چهار بار در کتب اربعه تکرار شده و در باب قضاوت است، در مورد زن و شوهری است که با هم آمیزش داشته اند و زن مهریه اش را طلب می کند اما مرد ادعا می کند که مهریۀ همسرش را پرداخته است. در این فرض امام علیه السلام حکم مسئله و وظیفۀ هر کدام از آنها را بیان می کنند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ إِذَا دَخَلَ الرَّجُلُ بِامْرَأَتِهِ ثُمَّ ادَّعَتِ الْمَهْرَ وَ قَالَ قَدْ أَعْطَيْتُكِ فَعَلَيْهِ الْبَيِّنَةُ وَ عَلَيْهِ الْيَمِينُ.[۸] (الکافی، ج۵ ،ص۳۸۶)
البته در این روایت هر دو ضمیر در «فعلیه» و «علیه» مذکر است و نمی توان فهمید که هر کدام از شاهد آوردن و قسم خوردن وظیفۀ کیست؛ اما در نسخۀ دیگر همین روایت که در کتاب شریف التهذیب، ج۷، ص۳۶۰ و همچنین صفحه ۳۷۶ و نیز نسخه ای که در کتاب الاستبصار، ج۳، ص۲۲۳ از همین راوی نقل شده و همچنین در نسخه های دیگر روایت که در کتاب های الوافی و وسائل الشیعه نقل آمده، ضمیر اول به صورت مونث «فعلیها» و ضمیر دوم به صورت مذکر «فعلیه» آمده است. بنابراین حکم مسئله اینگونه بیان می شود که زن باید شاهد و بینه ارائه دهد که مهریه اش را دریافت نکرده و مرد باید قسم بخورد که مهریۀ همسرش را پرداخت کرده است.
در میان چهار نسخه ای که از این روایت در کتب اربعه وجود دارد، نسخۀ الکافی و الاستبصار و یکی از نسخه های التهذیب[۹] از نظر رجالی صحیح اند اما نسخۀ دیگر التهذیب[۱۰] به خاطر وجود ابی جمیله مفضل بن صالح در سند آن ضعیف است.
۶-۱- ششمین روایتی که گونه ی بیان حکم دارد، روایتی در باب حدود و دیات است که حضرت امام صادق علیه السلام حکم کسی که به جماعتی تهمت زنا زده است را بیان می کنند:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ الْعَطَّارِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام رَجُلٌ قَذَفَ قَوْماً قَالَ قَالَ بِكَلِمَةٍ وَاحِدَةٍ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ يُضْرَبُ حَدّاً وَاحِداً فَإِنْ فَرَّقَ بَيْنَهُمْ فِي الْقَذْفِ ضُرِبَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ حَدّاً.[۱۱] (الکافی، ج۷، ص۲۰۹)
حضرت علیه السلام می فرمایند اگر با یک جمله همه ی آن جماعت را متهم کند یک بار حد خورده و اگر در یک مجلس تک تک آنها را متهم کند برای هر تهمت، یک بار حد می خورد. این روایت هم صحیح بوده و فرد ضعیفی در سند آن وجود ندارد.
روایت مذکور علاوه بر الکافی، در دو کتاب دیگر از کتب اربعه یعنی کتاب شریف التهذیب، ج۱۰، ص۶۹ و کتاب الاستبصار، ج۴، ص۲۲۷ نیز با اندکی تفاوت آمده است که ما از ذکر مجدد این روایت صرف نظر می کنیم. سند این دو نسخه از روایت هم مثل سند روایت الکافی صحیح است.
۷-۱- هفتمین روایت فقهی که از حسن بن زیاد نقل شده و دارای گونۀ بیان حکم است، روایتی از امام صادق علیه السلام در باب اذان و اقامۀ نماز جماعت می باشد:
سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام إِذَا كَانَ الْقَوْمُ لَا يَنْتَظِرُونَ أَحَداً اكْتَفَوْا بِإِقَامَةٍ وَاحِدَةٍ.[۱۲] (التهذیب، ج۲، ص۵۰)
حضرت در این روایت می فرمایند اگر قومی برای نماز منتظر کسی نباشند، می توانند به یک اقامه اکتفاء کرده و اذان نگویند. این روایت به خاطر وجود عبد الله بن بکیر و حسن بن علی بن فضال در سندش از نظر رجالی موثق است. توضیحاتی در مورد این دو نفر ذیل روایت سوم بیان شد که از تکرار آن اجتناب می شود.
۸-۱-روایت بعدی از امام صادق علیه السلام به نقل از امیرالمومنین علیه السلام در مورد حکم مال مخلوط به حرام است:
وَ عَنْهُ [سعد بن عبد الله] عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنِ الْحَكَمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ أَبِي هَمَّامٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ إِنَّ رَجُلًا أَتَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ علیهالسلام فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي أَصَبْتُ مَالًا لَا أَعْرِفُ حَلَالَهُ مِنْ حَرَامِهِ فَقَالَ أَخْرِجِ الْخُمُسَ مِنْ ذَلِكَ الْمَالِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ رَضِيَ مِنَ الْمَالِ بِالْخُمُسِ وَ اجْتَنِبْ مَا كَانَ صَاحِبُهُ يَعْمَلُ. (التهذیب، ج۴، ص۱۲۴)
امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: باید خمس چنین مالی را پرداخت کرد، ولی اگر صاحبش شناخته شده است باید از آن اجتناب نمود.
همین روایت در صفحه ۱۳۸ این کتاب آمده با این تفاوت که ذیل روایت به جای عبارت «و صاحبه یعمل»، عبارت «و صاحبه یعلم» به صورت مجهول به کار برده شده که این نسخه با معنایی که ذکر شد مناسب است.
روایت فوق به خاطر وجود حکم بن بهلول الانصاری که فردی مهمل است و همچنین به خاطر اختلالی که در سندش وجود دارد، از حیث رجالی ضعیف است.
۹-۱- روایت نهم که از امام صادق علیه السلام و در باب حج وارد شده، حکم حاجی ای را که قبل از طلوع فجر و در سحرگاه عید قربان خود را به عرفات برساند و سپس به سرعت راهی مشعر الحرام شود را بیان می کند:
مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنِ الْحَسَنِ الْعَطَّارِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ إِذَا أَدْرَكَ الْحَاجُّ عَرَفَاتٍ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فَأَقْبَلَ مِنْ عَرَفَاتٍ وَ لَمْ يُدْرِكِ النَّاسَ بِجَمْعٍ وَ وَجَدَهُمْ قَدْ أَفَاضُوا فَلْيَقِفْ قَلِيلًا بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَ لْيَلْحَقِ النَّاسَ بِمِنًى وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ. [۱۳](التهذیب، ج۵، ص۹۲۹)
حضرت در مورد تکلیف چنین شخصی می فرمایند: باید مقدار کمی در مشعرالحرام توقف کند و خود را به حاجیان در منی برساند. بنابراین روایت مذکور نیز گونه ی بیان حکم دارد.
این روایت در کتاب شریف الاستبصار، ج۲، ص۳۰۵ نیز آمده است که هر دو نسخه ی آن از نظر رجالی صحیح می باشند.
۱۰-۱-دهمین روایت فقهی که از حسن بن زیاد نقل شده و گونه ی بیان حکم دارد، روایتی از امام صادق علیه السلام در مورد رحم اجاره ای است. حضرت در مورد عاریه ی رحم می فرمایند اشکالی ندارد و اگر فرزندی متولد شد و شرط نکرده بودند که به چه کسی تعلق داشته باشد، به صاحب کنیز متعلق است:
وَ رَوَى الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ الْعَطَّارِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام عَنْ عَارِيَّةِ الْفَرْجِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ قُلْتُ فَإِنْ كَانَ مِنْهُ وَلَدٌ فَقَالَ لِصَاحِبِ الْجَارِيَةِ إِلَّا أَنْ يَشْتَرِطَ عَلَيْهِ. (التهذیب، ج۷، ص۲۴۶)
این روایت در کتاب شریف الاستبصار، ج۳، ص۱۳۸ و ۱۴۱ نیز آمده است و سند هر سه نسخه ی روایت از نظر رجالی صحیح است.
۱۱-۱-روایت یازدهم که گونه ی بیان حکم دارد، باز هم از حضرت امام صادق علیه السلام و در مورد نکاح عبد است:
وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ الطَّائِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام إِنِّي كُنْتُ رَجُلًا مَمْلُوكاً فَتَزَوَّجْتُ بِغَيْرِ إِذْنِ مَوَالِيَّ ثُمَّ أَعْتَقَنِي اللَّهُ بَعْدُ فَأُجَدِّدُ النِّكَاحَ قَالَ فَقَالَ أَ عَلِمُوا أَنَّكَ تَزَوَّجْتَ قُلْتُ نَعَمْ قَدْ عَلِمُوا فَسَكَتُوا وَ لَمْ يَقُولُوا لِي شَيْئاً قَالَ ذَلِكَ إِقْرَارٌ مِنْهُمْ أَنْتَ عَلَى نِكَاحِكَ. (التهذیب، ج۷، ص۳۴۳)
در این روایت امام علیه السلام حکم ازدواج عبدی که بدون اذن مولایش ازدواج کرده ولی مولایش با اینکه اطلاع داشته چیزی به او نگفته و هم اکنون آزاد شده را بیان می فرمایند. ایشان می فرمایند سکوت صاحبان عبد، اقرار آنها [به رضایت نسبت به ازدواج عبدشان] بوده و لذا همان نکاحی که قبلا انجام شده کافیست و لازم نیست عبد بعد از اینکه آزاد شد مجددا صیغه ی نکاح بخواند.
روایت فوق علاوه بر کتاب التهذیب، در کتاب شریف من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۴۴۷ نیز نقل شده که هر دو نسخه ی آن به لحاظ رجالی صحیح هستند.
۱۲-۱-روایت دوازدهم از گونه ی بیان حکم که در مورد اهمیت انجام حج نسبت به پرداخت دیون است را حسن بن زیاد از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:
وَ رَوَى ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبَانٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ الْعَطَّارِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام يَكُونُ عَلَيَّ الدَّيْنُ فَيَقَعُ فِي يَدِيَ الدَّرَاهِمُ فَإِنْ وَزَّعْتُهَا بَيْنَهُمْ لَمْ يَقَعْ شَيْئاً أَ فَأَحُجُّ أَوْ أُوَزِّعُهَا بَيْنَ الْغُرَمَاءِ قَالَ حُجَّ بِهَا وَ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَقْضِيَ عَنْكَ دَيْنَكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى. (من لایحضره الفیه، ج۲، ص۴۳۷)
حضرت در این روایت به شخصی که بین پرداخت بدهی و انجام حج مردد است می فرمایند با پول هایی که داری حج به جای بیاور و دعا کن که خداوند بدهی تو را اداء کند. یعنی ایشان حکم و تکلیف کسی که هم بدهی دارد و هم می خواهد به سفر حج برود را بیان فرموده اند. این روایت هم از حیث سندی صحیح است.
۱۳-۱-روایت بعدی در باب طلاق است و حکم کسی که ظهار انجام داده و سپس همسرش را طلاق داده و بعد از آن به همسرش رجوع می کند را بیان میکند که باید کفاره بپردازد.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ إِذَا طَلَّقَ الْمُظَاهِرُ ثُمَّ رَاجَعَ فَعَلَيْهِ الْكَفَّارَةُ. (التهذیب، ج۸، ص۱۸)
این روایت هم همچون روایت قبلی صحیح السند است.
۱۴-۱-آخرین روایتی که گونه ی بیان حکم دارد روایت حسن بن زیاد از امام صادق علیه السلام در مورد احکام عبد و اماء و آزاد کردن آنها است که حضرت می فرمایند:
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام رَجُلٌ أَعْتَقَ شِرْكاً لَهُ فِي غُلَامٍ مَمْلُوكٍ عَلَيْهِ شَيْءٌ قَالَ لَا. (التهذیب، ج۸، ص۲۱۹)
مشابه همین روایت در کتاب شریف الاستبصار، ج۴، ص۲ نیز نقل شده است که هر دوی آنها صحیح السند هستند.
برخی از روایات علاوه بر اینکه یک حکم شرعی را بیان می کنند به علت یا حکمت آن حکم نیز اشاره دارند. در ادامه دو روایت از اینگونه می آید:
۱-۲-اولین روایت، موثقه ای است که از امام صادق علیه السلام در باب نماز جماعت وارد شده:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ وَ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ قَالا دَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَصَلَّى بِهِمُ الْعَصْرَ وَ قَدْ كُنَّا صَلَّيْنَا فَعَدَدْنَا لَهُ فِي رُكُوعِهِ سُبْحَانَ رَبِّيَ الْعَظِيمِ أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ أَوْ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ مَرَّةً وَ قَالَ أَحَدُهُمَا فِي حَدِيثِهِ وَ بِحَمْدِهِ فِي الرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ سَوَاءً هَذَا لِأَنَّهُ عَلِمَ علیهالسلام احْتِمَالَ الْقَوْمِ لِطُولِ رُكُوعِهِ وَ سُجُودِهِ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ رُوِيَ أَنَّ الْفَضْلَ لِلْإِمَامِ أَنْ يُخَفِّفَ وَ يُصَلِّيَ بِأَضْعَفِ الْقَوْمِ. (الکافی، ج۳، ص۳۲۹)
در این روایت، راوی علت طولانی کردن ذکر رکوع و سجده امام علیه السلام در نماز جماعت را تحمل مأمومین بیان می کند. این روایت به خاطر وجود عبد الله بن بکیر و حسن بن علی بن فضال در سندش که پیشتر در مورد آنها سخن به میان آمد، موثق است.
۲-۲-اما دومین روایتی که هم بیان حکم می کند و هم به علت یا حکمت حکم اشاره دارد، روایتی در باب وقت نماز است:
عَنْهُ [عن الحسن بن محمد] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَطَّارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام قَالَ لَأَنْ أُصَلِّيَ الظُّهْرَ فِي وَقْتِ الْعَصْرِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أُصَلِّيَ قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ فَإِنِّي إِذَا صَلَّيْتُ قَبْلَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ لَمْ تُحْتَسَبْ لِي وَ إِذَا صَلَّيْتُ فِي وَقْتِ الْعَصْرِ حُسِبَتْ لِي. (التهذیب، ج۲، ص۲۵۴)
حضرت در این روایت خواندن نماز ظهر در وقت نماز عصر را بهتر و محبوبتر از خواندن آن قبل از ظهر شرعی می دانند؛ علتش را هم این نکته بیان می کنند که اگر قبل از اذان نماز خوانده شود چیزی برای مکلف حساب نمی شود اما اگر در وقت نماز عصر خوانده شود حساب می شود.
روایت فوق به خاطر وجود حسن بن محمد بن سماعه که فردی واقفی است، موثق می باشد.
از میان روایات فقهی که حسن بن زیاد نقل کرده است، یک روایت علاوه بر اینکه حکم یک مسئله را بیان می کند، مفهومی را نیز بر مصداقش تطبیق می دهد. این روایت در مورد عبد مملوکی است که به حج رفته و راوی در مورد وجوب قربانی برای او می پرسد:
الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنِ الْحَسَنِ الْعَطَّارِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام عَنْ رَجُلٍ أَمَرَ مَمْلُوكَهُ أَنْ يَتَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ أَ عَلَيْهِ أَنْ يَذْبَحَ عَنْهُ قَالَ لَا إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلى شَيْءٍ (النحل:۷۵) (التهذیب، ج۵، ص۲۰۰)
حضرت علاوه بر اینکه حکم مسئله که عدم وجوب قربانی است را بیان می فرمایند، آیه ی قرآن را بر چنین شخصی تطبیق می دهند و یکی از مصادیق عبداً مملوکاً را چنین شخصی معرفی می کنند.
روایت فوق که در ج۵، ص۴۸۲ همین کتاب و همچنین در کتاب شریف الاستبصار، ج۲، ص۲۶۲ نیز نقل شده است، از نظر رجالی موثق می باشد. علت موثقه بودنش هم وجود عبد الله بن بکیر اعین و حسن بن علی بن فضال تمیمی در سند آن است که پیشتر در مورد آنها سخن به میان آمد.
[۱] مولى بني ضبة كوفي ثقة روى عن أبي عبد الله عليه السلام و قيل الحسن بن زياد الطائي. له كتاب أخبرنا إجازة الحسين بن عبيد الله قال: حدثنا [الحسن] ابن حمزة قال: حدثنا ابن بطة عن الصفار قال حدثنا أحمد بن محمد بن عيسى قال: حدثنا محمد بن أبي عمير عن الحسن بن زياد العطار بكتابه.
[۲] و الرواية و إن كانت مرسلة لكن الشيخ المفيد روى قريبا منها في المجلس الرابع من أماليه عنه بسند قوي.
[۳] أقول: الظاهر من عبارة النجاشي أن الرجل واحد، و هو ثقة و الاختلاف إنما هو في نسبته، و أنه طائي، أو أنه مولى بني ضبة و عليه فيحكم بوثاقة الحسن بن زياد الضبي، الذي ذكره الشيخ في رجاله، فإن الضبي يطلق على من انتسب إلى بني ضبة، و لو بالولاء، و لا يلزم في الانتساب أن يكون بالولادة خاصة. و طريق الشيخ إليه صحيح، و إن كان فيه ابن أبي جيد لأنه من مشايخ النجاشي.
[۴] ترجمه فروع کافی، ج ۳ ص ۲۵۹: حسين بن زياد گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: بر مرد و زن آشپز روزهدار ايرادى ندارد كه مزه آبگوشت را بچشد.
[۵] ترجمه فروع کافی، ج ۴، ص ۱۵۶: حسن بن زياد گويد: به امام صادق عليه السّلام گفتم: آيا مىتوانم در حال احرام با اشنان معطر دست خود را بشويم؟ فرمود: هرگاه خواستيد محرم شويد، اثاثيه خود را بررسى كنيد و چيزهايى را كه به آنها احتياج نداريد كنار گذاريد. و فرمود: چيزى صدقه ده تا كفّاره باشد براى اشنانى كه دست خود را به آن شستى.
[۶] گزیده تهذیب، ج ۱، ص ۳۸۱: خدمت ابو عبد اللّه صادق علیه السلام شرفياب شديم. جمعى ديگر نيز شرفياب بودند. ابو عبد اللّه برخاست و با آنان به نماز عصر پرداخت و ما دو تن كه نماز عصر خود را خوانده بوديم به تأمل در نماز آن سرور پرداختيم. شمرديم در ذكر ركوع، سى و سه نوبت و يا سى و چهار نوبت گفت: سبحان ربى العظيم و بحمده و در ذكر سجده سى و سه نوبت و يا سى و چهار نوبت گفت: سبحان ربى الاعلى و بحمده.
[۷] ترجمه فروع کافی، ج ۳ ص ۳۲۰: امام صادق عليه السّلام فرمود: در مورد هفت روز و سه روز روزه در حج فاصله داده نمىشود، همانا اين روزهها همانند سه روز روزه كفاره سوگند است.
[۸] ترجمه فروع کافی، ج ۶، ص ۲۴۴: حسن بن زياد گويد: امام صادق عليه السّلام فرمود: هرگاه مرد با همسرش آميزش نمايد، سپس زن ادّعاى مهريّه كند و مرد بگويد:«قبلا مهريّهات را دادم» در چنين موردى مرد بايد شاهد بياورد و زن بايد سوگند ياد كند.
[۹] التهذیب، ج۷، ص۳۶۰
[۱۰] التهذیب، ج۷، ص۳۷۶
[۱۱] ترجمه فروع کافی، ج ۹، ص ۵۱۹: حسن عطار گويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: اگر كسى جماعتى را به زنا متهم كند (چهصورت دارد؟) فرمود: با يك جمله متهم كرده است؟عرض كردم: آرى. فرمود: يك نوبت تازيانه مىخورد و اگر در يك مجلس تكتك آنان را متهم كند، براى هريك تهمت، يك نوبت تازيانه خواهد خورد.
[۱۲] گزیده تهذیب، ج۱، ص ۳۰۳: امام صادق علیه السلام فرمود: اگر نمازگزاران همه در مسجد حاضر باشند و انتظار كسى را نداشته باشند، مىتوانند به يك اقامه اكتفا كنند و اذان نگويند.
[۱۳] گزیده تهذیب، ج۳، ص۸۰: امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر حاجى سحرگاه روز عيد خود را به عرفات برساند و به سرعت از عرفات راهى مشعر الحرام شود ولى حاجيان از مشعر الحرام به منى رفته باشند، بايد لختى در مشعر الحرام توقف كند و خدا را به عظمت و بزرگى بستايد سپس به حاجيان منى ملحق گردد. حرجى بر او نيست.