🔻از جريان هاي مختلف عاشورا پيداست كه خود حضرت زينب عليها السلام اگر چه با حضرت اباعبد الله علیه السلام خواهر بودند و از طفوليت با حضرت بودند و بچه يك پدر و یک مادر بودند، اما به عنوان امام به ایشان نگاه می کردند. 🔸مثلا در تاریخ هست که وقت سفر از مدينه كه […]
🔻از جريان هاي مختلف عاشورا پيداست كه خود حضرت زينب عليها السلام اگر چه با حضرت اباعبد الله علیه السلام خواهر بودند و از طفوليت با حضرت بودند و بچه يك پدر و یک مادر بودند، اما به عنوان امام به ایشان نگاه می کردند.
🔸مثلا در تاریخ هست که وقت سفر از مدينه كه شد حضرت زينب عليهاالسلام ديگر از حضرت اباعبداللّه عليه السلام جدا نشدند. همان زمان ابنعباس خدمت حضرت سيدالشهداء آمد و جلسه اي تشکیل شد. حضرت زينب سلام الله علیها پشت پرده نشسته بودند. همه قضاياي كربلا را اينجوري نظارت داشتند.
🔹ابن عباس خدمت حضرت سيدالشهداء عرض كرد كه آقا شما مي خواهيد برويد به هر حال تصمیمی است که گرفته ايد، بروید اما زن و بچه همراهتان نبريد. تا صحبت به اينجا رسيد حضرت زينب از پشت پرده فرمودند:
يابن عباس! أما تَخَافَ الله؟
از خدا نميترسي؟ بين ما و بين امام ما مي خواهي فاصله بيندازي؟
ببینید حرف از امام بود.
🔻قضاياي روز عاشورا نشان مي دهد كه حضرت زينب عليهاالسلام كارهايي را كه ميكردند بخشي از آن مال جريان خواهري و برادري بود اما غالبا مال اين جنبه بود كه حضرت سيدالشهداء امامشان است.
🔸یا هر باری که حضرت اباعبداللّه عليه السلام «هل من ناصر ینصرنی» مي گفتند حضرت زينب مي آمدند و لبیکی می گفتند.
گاهي سوال ميشد که چرا شما لبیک می گویید؟!
🔹مي گفتند: ایشان امام من است و يك نفر بايد به درخواست ایشان جواب مثبت بدهد و گرنه عذاب خدا نازل مي شود.
🔸مكرّر مخصوصا بعد از ظهر عاشورا حضرت زينب عليها السلام اسب و نيزه را براي حضرت سيدالشهداء آماده مي كردند و يك تعبيري به اين مضمون داشتند که:
«ما اشقي قلبي! أي أختٍ؟»
یعنی چه قلب سختی دارم من و چه خواهری هستم من که براي برادرش مركب مرگ را آماده مي كند؛ ولي گويا مجبور بودند این کار را بکنند چون که حضرت امامشان است و ايشان این تقاضا را كرده و لذا نباید بي جواب بماند.
🔹يعني نگاه حضرت زینب به امام حسین علیه السلام ، بيشتر نگاه امام واجب الاطاعه اي بود تا قضاياي ديگر و اين خيلي قابل توجه است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.