۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار بنیاد » اسلایدر » صفحه اصلی
  • 29 فوریه 2016 - 18:53
  • 665 بازدید
جشن میلاد امام هادی (ع) و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین ناصری | بنیاد هاد
جشن میلاد امام هادی (ع) و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین ناصری | بنیاد هاد

جشن میلاد امام هادی (ع) و سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین ناصری | بنیاد هاد

به مناسبت ولادت امام هادی علیه السلام به مناسبت ولادت امام هادی(علیه السلام) مجلس جشنی در بنیاد علمی فرهنگی هاد برگزار گردید. در ابتدای این مراسم یکی از مداحان اهل‌بیت(علیهم السلام) به مدیحه‌سرایی پرداخت و در ادامه، حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری سخنرانی فرمودند. ایشان در ابتدا ولادت حضرت هادی(علیه السلام)  را […]

به مناسبت ولادت امام هادی علیه السلام
به مناسبت ولادت امام هادی(علیه السلام) مجلس جشنی در بنیاد علمی فرهنگی هاد برگزار گردید. در ابتدای این مراسم یکی از مداحان اهل‌بیت(علیهم السلام) به مدیحه‌سرایی پرداخت و در ادامه، حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری سخنرانی فرمودند. ایشان در ابتدا ولادت حضرت هادی(علیه السلام)  را به حضرت ولی عصر(علیه السلام)  و حاضران تبریک گفتند و از باب توسل و عرض ارادت، مروری کوتاه بر شخصیت حضرت نمودند و در این باره فرمودند:
مختصری از زندگی‌نامه امام هادی علیه السلام
«اسمُه (علیه ‌السلام) علیّ و هو آخر من سمّی منهم بعلیّ؛ اسم امام هادی (علیه السلام) علیّ است. این بزرگوار آخرین امامی است که “علی” نام‌گذاری شد». ائمه‌ای که به نام مبارک علی هستند، عبارتند از: آقا امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) آقا امام سجاد (علیه ‌السلام) آقا علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه السلام) و آقا علی‌بن‌محمدالهادی (علیه السلام).  
«لقبه النقی و الهادی و النجیب و العالم و الفقیه و الدلیل و الامین و الطیّب و الناصح و یلقّب بالعسکری (علیه السلام). کنیته‌ ابوالحسن، و یقال ابوالحسن ‌الثالث، و قیل ابوالحسن المطلق امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) ابوالحسن الاول السجاد (علیه السلام) و ابوالحسن الثانی موسی‌الکاظم، ابوالحسن الثالث علیّ ‌الرضا و ابوالحسن الرابع علی‌ّالهادی (علیهم السلام)؛ لقب‌های امام هادی (علیه السلام) نقی، هادی، نجیب، عالم، فقیه، دلیل، امین، طیّب، ناصح و عسکری است. کنیه آن بزرگوار ابوالحسن است. بعضی گفته‌اند: ابوالحسن الثالث. بعضی گفته‌اند: به امیرالمؤمنین، ابوالحسن گفته می‌شود؛ به امام سجاد، ابوالحسن اول، به امام کاظم، ابوالحسن دوم، به امام رضا، ابوالحسن سوم و به امام هادی، ابوالحسن چهارم گفته می‌شود».
«توسله لمن اراد توفیق اداء النوافل و برّ الاخوان؛ توسل به امام هادی (علیه السلام) برای توفیق انجام نوافل و نیکی به برادران دینی مؤثر است». بعضی از بزرگان درباره توسل به اهل‌بیت (علیه السلام) اشاره لطیفی دارند، مبنی بر اینکه توسلات به هر کدام از اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) برای حاجتی خاص، انسان را سریع‌تر به نتیجه می‌رساند. توسل به آقا امام هادی (علیه ‌السلام) برای جلب توفیقاتی که از دست می‌رود مثل نوافل، بسیار مؤثر است.
«مدة عمره احدی و اربعة سنة و نقش خاتمه الله الملک و اولاده الامام الحسن ‌العسکری و الحسین و سید محمد و جعفر؛ مدت عمر حضرت ۴۱ سال و نقش انگشترش “الله المَلِک” بوده است. اولاد حضرت چهار پسر به نام حضرت عسکری (علیه السلام)، حسین، محمد و جعفر بوده است». حضرت، یک یا دو تا دختر نیز داشتند. «صلاته رکعتان، رکعة ‌الاولی الحمد و یس، و الثانیه الحمد و الرحمان؛ نماز حضرت دو رکعت است: رکعت اول حمد و سوره یس و رکعت دوم حمد و سوره الرحمن خوانده می‌شود». این نماز دعا، سجده‌ و استغفار نیز دارد و مخصوصاً برای درخواست نسل و ذریه مفید است.
ایشان در ادامه در مورد لزوم پرداختن به علم و معنویت در کنار همدیگر چنین فرمودند:

لزوم همراهی علم و معنویت
این دغدغه هیچ‌گاه انسان را رها نخواهد کرد که اگر بخش نظری علم، دنبال شود، بخش محتوایی چه خواهد شد؟! آیا این درس‌خواندن‌ها که وظیفه است و باید بسیار به آن پرداخت، کافی است؟! تا زمانی‌ که انسان گمشده خود را پیدا نکند، به آرامش نخواهد رسید. عموماً افراد صالح با نیت‌های پاک برای بهره‌ بردن به حوزه‌های علمیه می‌آیند تا به مفهومی ناب و آرامش برسند، مسیر اصلی را به سمت اهل‌‌بیت‌ عصمت و طهارت پیدا کنند، از صفات رذیله بیرون آمده و به اعتدال، نور، حقیقت، سحر، ارتباط با قرآن و اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) برسند. در ضمن درسشان را هم خوانده باشند و به تفقّه هم برسند. همه اینها، معلول مراقبات طولانی و سعی و تلاش شبانه‌روزی است.
در طول تاریخ ۱۴۰۰ سال شیعه، هیچ مجمعی، پاک‌تر و زلال‌تر از حوزه‌های علمیه شیعی نبوده؛ ولی این رشد لایه‌به‌لایه و راهی طولانی است، مسیر، مسیر انبیاست. این مسیر، فنون و آداب و شرایطی دارد. قرآن، چگونه مردم را به معارف سوق می‌دهد؟! آیا کم‌ توجه داده است؟! چگونه و با چه زبانی بگوید که فقط تهذیب! چند قسم بخورد که رستگاری، مشروط به تزکیه و تهذیب است؟! مقصد، روشن است، باید در عمل ببینیم چه‌ کار می‌کنیم؟! خداوند متعال در قرآن کریم، حضرت موسی (علیه السلام) را که نبی، رسول، کلیم‌الله و سلطان بنی اسرائیل است، در جایگاه متعلم قرار داده و فرموده است: «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبا »؛  حضرت موسی (علیه السلام) با اینکه صاحب شریعت است، به یوشع فرمود: «من اگر هفتاد ـ هشتاد سال این مسیر را طی کنم تا فردی را برای رشد خود پیدا کنم، این کار را خواهم کرد». زمانی که حضرت موسی به آن بزرگ‌مردی که خدای متعال خبر داده بود [یعنی حضرت خضر] رسید، با آنکه پیغمبر اولوالعزم بود، خودش را در معرض تعلم قرار داد و به حضرت خضر عرض کرد: «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدا؛  آيا مى‏توانم از تو تبعیت كنم تا از علم لدنى خود به من بياموزى؟». در علوم نظری، تبعیت معنا ندارد؛ زیرا در علوم نظری انسان به کلاس می‌رود. قرآن کریم با این بیان لطیف‌، این پیغمبر اولوالعزم را در جایگاه تعلم قرار داده است. حضرت خضر (علیه السلام) در جواب حضرت موسی (علیه السلام) فرمود: «إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطيعَ مَعِيَ صَبْرا؛  تو هرگز نمى‏توانى (تحمل اسرار كرده و) با من صبر پيشه كنى». حضرت خضر چه مقامی دارد که به پیغمبر خدا این جواب عجیب را می‌‌دهد؟! حضرت موسی دوباره عرض کرد: «سَتَجِدُنىِ إِن شَاءَ اللَّهُ صَابِرًا وَ لَا أَعْصىِ لَكَ أَمْرًا؛  به خواست خدا مرا با صبر و تحمل خواهى يافت و هرگز در هيچ امری با تو مخالفت نخواهم كرد». حضرت خضر در جواب فرمود: «فَإِنِ اتَّبَعْتَنىِ فَلَا تَسئَلْنىِ عَن شىَ‏ءٍ حَتىَّ أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرًا؛  پس اگر تابع من شدى، از هيچ چیزی سؤال مكن تا آنکه خودم برای تو بگویم». حضرت خضر می‌‌فرماید: «سؤال نکن»، با آنکه سؤال کردن از مقوّمات علم است. این، علمی عمیق است که شرایط خاص خودش را دارد. قرآن لایه‌های معارف را تبیین می‌کند و می‌خواهد به ما بفهماند که: «وَ فَوْقَ كُلِّ ذي عِلْمٍ عَليم؛  و بالاتر از هر دانايى، داناترى است».
فکر نکنیم همه علم آن است که ما می‌دانیم! فکر نکنیم همین چند کلمه را که خواندیم دیگر علامه شدیم! نه، این خبرها نیست. باید خواند و فهمید؛ ولی باید این خواندن را با بخش محتوایی قرین کرد. موفقیت بزرگان ما در طول هزار و چند صد سال، به خاطر توجه به بخش محتوایی در ضمن التزام در تمام لحظاتشان برای جدیت در تحصیل بوده است. آنها مراعات می‌کردند و خود را مهذب می‌‌ساختند. رسیدن به این موفقیت‌ها کار یک روز و یک ماه و یک سال نیست.

یک انسان، یعنی همه. انسان، خیلی بزرگ است. قرآن می‌فرماید: « مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعا» ؛  هر كس نفسى را حيات بخشد، مثل آن است كه همه مردم را حيات بخشيده است». وقتی انسان وارد فضای خودشناسی و خداشناسی می‌شود، می‌بیند که سرزمین‌های ناشناخته وجودش بسیار زیاد است. هر چه پیش می‌رود، احتیاجش به معرفت بیشتر می‌شود. قواعد این حرکت در هیچ جایی مانند حوزه‌های علمیه، مدوّن نشده است. فضاهای بیرون از حوزه غالباً در طول تاریخ افراط و تفریط‌های عجیب و غریبی داشته‌اند.
آشنایی با قرآن و روایات، سبب اعتدال و حیات عقلانی انسان می‌شود و انسان را در مسیر صحیح قرار می‌دهد. ما جواهر گران‌بهایی داریم که دستیابی به آن آسان نیست. اهل‌بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) چراغ‌های هدایت هستند؛ اما هدایت جستن از آنان، توجه، سعی، گذشت، رشد، حیات عقلانی و درک مضاعف در ابعاد مختلف می‌خواهد. علاوه بر اینها باید کمک الهی به انسان برسد تا یک نفر بعد از سالیانی به این مقامات والا برسد. شما فقط شرح حال یک عالِم را می‌خوانید؛ اما خدا می‌داند آن عالِم چه سختی‌هایی را پشت سر گذاشته تا به این مقام رسیده است.
اهتمام بزرگان حوزه به تهذیب و تحصیل
در حوزه‌های علمیه، در بعضی زمان‌ها اوضاع اقتصادی برای تمام اهل حوزه سخت بوده است. در تاریخ نجف و قم، نقل شده است که بعضی مراجع فقط نان طلاب را تأمین می‌کردند. گاهی حداقل‌های زندگی برای حوزویان، تأمین نبوده است.
مؤسس حوزه علمیه قم، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بودند که هر ماه برای تأمین شهریه طلاب از جهت اقتصادی دچار مشکل می‌شدند. یک نفر مانند حاج شیخ محمدتقی بافقی، مرتب به مسجد جمکران می‌رفت و با توسل و توجه به امام زمان (علیه السلام) برای تأمین حوزه، سعی و تلاش می‌کرد. مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی می‌فرمودند: «مرحوم حاج شیخ محمدتقی بافقی بسیار مهربان بود و آن قدر برای شخصیت طلبه‌ها ارزش قائل بود که به تمام حجره‌ها می‌رفت و بعد از مقداری صحبت درباره وضعیت درسی آنان، مبلغی را که باید به آنان می‌داد، در حجره می‌گذاشت و می‌رفت». البته در آن زمان، چون تعداد طلبه‌ها محدود بود، امکان انجام این کارها بود.
همچنین مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی می‌فرمودند: «ما مرتبه‌ای از اخلاص را در مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری دیدیم که کمتر کسی این مراعات‌ها را می‌کرد. او رجل الهی بود. اصلاً در فکر این نبود که اطراف او چند نفر باشند. ایشان اگر می‌دید یک روحانی پیرمرد در قم کارآیی ندارد، اما در شهرستانی، روستایی مقبولیت و کارایی دارد، به آن پیرمرد می‌گفت: شما برای تبلیغ به فلان روستا بروید. از آن طرف اگر یک نوجوان را پراستعداد می‌دید، او را برای رشد، جذب می‌کرد».
خون دل‌ها خورده شده تا این فضا نصیب ما شده است. بهره‌وری از این فضا امکان ندارد؛ مگر اینکه هم در بخش نظری و هم در بخش محتوایی کار شود. ما فرصت‌ها را غنیمت نمی‌شماریم. خدا نکند نگاه ما به این قضایای ناب و زلال، مادّی باشد. ما خودمان را محروم کرده‌ایم. بنا نیست ما در حوزه‌، کاسب شویم؛ بلکه بنا بر این است که یک نور را دنبال کنیم. بعضی از بزرگان می‌گفتند: «مدارسی در نجف بود که: فی ‌کل زاویة نبی‌ من ‌انبیاء بنی اسرائیل؛ (در هر گوشه‌ای از آن عالمی وجود داشت که گویا پیامبری از انبیاء بنی اسرائیل بود). پیرمرد‌هایی بودند که وقتی دستشان را بالا می‌بردند، دعای آنها مستجاب بود. آنها از صبح تا شب، ملتزم بودند. البته ساعات فراغت هم داشتند. حرم، نماز، قرآن و سحر بود که آنها را عزیز می‌کرد. گاهی مردم سراغ آن بزرگواران می‌آمدند و انتظاراتی که از انبیاء بنی‌اسرائیل داشتند، از آنها طلب می کردند و از آن بزرگان اثر و برکت می‌دیدند.
نقل می‌کنند بعد از درس مرحوم آخوند کاشی در اصفهان بین شاگردهای ایشان زمزمه بود. ایشان پرسیدند: چه خبر شده است؟ یک نفر گفت: من سحر به مدرسه آمدم، دیدم که تمام در و دیوارها به صدا درآمده است و این ذکر را می‌گویند: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ ربُّنا و ربُّ‌ الملائکة و الروح». وقتی مرکز صدا را دنبال کردم، به حجره شما رسیدم که در سجده، مشغول این ذکر بودید و این صدا فراگیر شده بود و حتی از در و دیوار شنیده می‌شد.
مرحوم آخوند کاشی در جواب فرمودند: «اینکه در و دیوار در ذکر خداوند انسان را همراهی کنند،‌ بُعدی ندارد؛ اما تو چه کرده‌ای که امروز این صدا را شنیدی؟!».
مردم، اعتقادات خود را به حسب این شخصیت‌های مهذب، معنوی و پاک، تثبیت می‌کردند. مردم این بزرگان را می‌دیدند که با موانع خود مبارزه می‌کردند. ما باید این موارد را مراعات کنیم و به حسب آیات و روایات، تبلیغ بدون تهذیب و تزکیه جواب نمی‌دهد.
امور حوزوی، مقرون به مشکلاتی بوده است. شیعه را در طول تاریخ، ضعیف می‌شمرده‌اند. گاهی حکومت‌ها گرایش‌های خودشان را به حوزه تحمیل می‌کردند. الان زمان مناسبی است که حوزه‌ها کارهای پژوهشی و خدمات فرهنگی برای رشد و معرفی بهتر شیعه انجام دهند. این حرکت، انجام نمی‌شود؛ مگر اینکه انسان از خودش بگذرد و از نفسانیت و إنانیت خودش تنزل کند. راه فرعون را که «‌أنا» گفتن است، رها کند و راه انبیاء را دنبال نماید که شکستگی، عبودیت و خاکساری است.
ضرورت تدوین قواعد تربیتی
طی این طریق، دقائق و لطائف بسیار دارد و متأسفانه، کار علمی و کامل در این زمینه نشده است. اگر هم شده باشد، احتیاج به ترمیم و به‌روزرسانی دارد. در بخش تربیت دینی، آیا برای طلابی که تازه وارد حوزه شده‌اند، قواعد تربیتی به طور مدوّن و قابل اجرا موجود است؟! این کمبود باعث شده است که بعضی از طلبه‌ها سرگردان شوند. طلاب، امانت‌های خدا در دست ما هستند. ما نباید چه با خودمان و چه با دیگران به صورت توهّمی برخورد کنیم.
اگر این فضای خدمت فکری به حوزه‌ها و طلبه‌ها فراهم شود، در نسل بعد، برکات خود را نشان می‌دهد. البته نیروهایی که باید دغدغه تربیت، اخلاق و معنویت داشته باشند، باید از خود حوزه‌ها ساخته شوند. مرحوم آیت‌الله بهجت(قدس سره)همیشه نگران بودند و می‌فرمودند: «در زمان رضاشاه از وقتی که عمامه‌برداری شروع شد، حوزه خیلی صدمه دید. شاگردهای مرحوم آخوند و مرحوم نائینی، حوزه را رها می‌کردند و با هر قافله‌ای که به ایران می‌آمد، همراه می‌شدند و به دنبال کشاورزی می‌رفتند». ایشان می‌فرمودند: «من الان بالوجدان این کمبود را در حوزه حس می‌کنم». الان فضا آماده است، فقط نیروها باید برای آینده تربیت شوند. باید از خودمان شروع کنیم و تقارن بین بخش نظری و محتوایی را فراموش نکنیم.

داستانی نقل کرده‌اند که سلطانی یک باز شکاری داشت. در یکی از روزها باز شکاری سلطان به طمع پرنده‌ای از قصر سلطان خارج شد و به خانه‌ پیرزنی رفت. پیرزن که دید باز شکاری چنگال‌هایش خیلی بلند است، از باب دلسوزی با چاقو چنگال‌هایش را برید. بعد دید منقارش هم کج است، با خود فکر ‌کرد که هر مرغی برای دانه برداشتن باید منقارش صاف باشد؛ ازاین‌رو منقارش را هم برید. بعد دید بال و پر او هم خیلی زیاد است، به همین خاطر بال و پرش را هم چید. از آن طرف، منادی سلطان فریاد می‌زد: بازِ سلطانی در خانه هر کس یافت شود، خانه وی به غارت است. چند روز بعد، زنی به خانه این پیرزن آمد و دید که یک حیوان پژمرده و پلاسیده در خانه پیرزن است. گفت: مادر این چیست؟ پیرزن گفت: این پرنده چند روز پیش به خانه من آمد. دیدم چنگالش دراز، منقارش کج و پر و بالش زیاد است، درستش کردم. آن زن گفت: این پرنده همان باز سلطانی است. سرانجام به شاه خبر دادند و باز را پیش او بردند. سلطان گفت: این است عاقبت پرنده‌ای که بازوی سلطان را رها کند.
پیام داستان این است که: ای عزیز! مؤمن، چون باز سلطانی است و جای او فقط بر ساعد ولایت است. اگر آنجا را رها کند، صدمه خواهد خورد. پیام دیگرش این است که: دنیا نمی‌تواند حق مؤمن را ادا کند، مردم پر و بالش را می‌چینند. نفوس اهل ایمان برای ولایت ‌و معرفت و قرب حق تعالی هستند، نه غیر از آن.
جنس طلبگی، برای معارف و مراتب بلند توحیدی و ولایی است. خودمان را ارزان نفروشیم، وگرنه مشکل پیدا خواهیم کرد. طلبه‌های ما، مانند باز سلطانی هستند که خودشان را برای رشد، درک، یافتن و تقرب، در اختیار حوزه قرار می‌دهند. ما چقدر برای یک طلبه تازه‌وارد که استعداد و ظرفیت او با همه دنیا مساوی است، مسائل تربیتی، اخلاقی و معنوی را مدوّن کرده‌ایم؟

سرنخ های اولیه برای رشد معنوی
سرنخ های عملی که ما می توانیم به آن ملتزم باشیم چند چیز است:
 اول  التزام عملی به معلومات

خدا حضرت آیت‌الله بهجت(قدس سره) را رحمت کند، ایشان می‌فرمودند: آنچه را که می‌دانی، ملتزم باش، آنچه را که نمی‌دانی خداوند به تو می‌فهماند، همان‌گونه که در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «مَنْ‏ عَمِلَ‏ بِمَا عَلِمَ‏ كُفِيَ مَا لَمْ يَعْلَمْ».  هرکس به آنچه می داند عمل نماید نسبت به آنچه نمی داند کفایت می شود و آنها را هم به او یاد می دهند.
 دوم  نماز شب
دومین سرنخ عملی مهم، خواندن نماز شب و سحر خیزی است. در شرح حال مرحوم علامه طباطبایی(قدس سره)  نقل شده که همسرشان باردار می‌شدند؛ اما فرزند سقط می‌شد و نمی‌ماند. در زمانی که همسر‌شان باردار شده بود، ایشان به استادشان مرحوم سید علی آقای قاضی (قدس سره)  برخورد می‌کنند و استاد، دست روی شانه‌ علامه می‌گذارد و می‌فرماید: «دنیا می‌خواهی ‌نماز شب بخوان، آخرت می‌خواهی نماز شب بخوان. این فرزند هم برای شما می‌ماند». علامه می‌گوید همین‌گونه هم شد.
این راه، پشتوانه می‌خواهد و انسان به مقصد نمی‌رسد؛ مگر با مدت‌ها مراقبت و خون دل خوردن قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَة؛  آنان كه گفتند: محققاً پروردگار ما خداى يكتاست و بر اين ايمان پايدار ماندند، فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند». این راه، گذشت و استقامت می‌خواهد. این گوهر گران‌بها، هیچ کجای دیگر پیدا نمی‌شود. این، هدیه خدا و اهل‌بیت عصمت و طهارت است و راه‌هایش در حوزه شفاف شده است.
ان‌شاءالله به عنایت حضرت هادی(علیه السلام) همه در این مسیر موفق باشیم.

 

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *