۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » صفحه اصلی » مقالات برگزیده
  • 04 ژانویه 2016 - 9:33
  • 215 بازدید

توجه به مقتضيات زمان‏

  همه چيز را نبايد با يك خط كش اندازه گرفت! وقتى بيست سالم بود، علاقه زيادى به مسجد و منبر و مسائل دينى پيدا كرده بودم. امام جماعت محلمان منبرى زبردستى بود. تقريباً در همه جلساتش حاضر مى‏شدم. از زهد، زياد صحبت مى‏كرد، مى‏گفت: مالْ دوستى و دنيا پرستى خوب نيست. انسان خوب است […]

 

همه چيز را نبايد با يك خط كش اندازه گرفت!

وقتى بيست سالم بود، علاقه زيادى به مسجد و منبر و مسائل دينى پيدا كرده بودم. امام جماعت محلمان منبرى زبردستى بود. تقريباً در همه جلساتش حاضر مى‏شدم. از زهد، زياد صحبت مى‏كرد، مى‏گفت: مالْ دوستى و دنيا پرستى خوب نيست. انسان خوب است زاهدانه و ساده زندگى كند. اما هميشه وقتى نقل اين حرف‏ها مى‏شد، يك جمله آخر حرفش مى گفت: اما شرايط همه مثل هم نيست، همه چيز را نبايد با يك خط كش اندازه گرفت. من جمله آخرى را هيچ وقت نمى‏فهميدم. با خودم مى‏گفتم: «يعنى بعضى‏ها حق دارند دنيا پرست باشند!» اينكه اصلًا با عدل و باقى معارفى كه از دين در ذهنم داشتم، جور در نمى‏آمد.

خلاصه بنده شده بودم يك جوان مذهبى مسجدى و از پامنبرى‏هاى حاج آقا و به خيال خودم كلى مطلب حاليم بود و نه تنها هيچ مشكلى ندارم، بلكه از همه مردم ايرادى در ذهن داشتم، از اكبر آقا بقال محل گرفته تا مراجع تقليدش. يك كلمه شنيده بودم كه زهد خوب است. به هر كسى مى رسيدم، مى‏گفتم: «آقا! زهد داشته باشيد».

هنوز يك بار هم خدمت آقا ملاعلى كنى مشرف نشده بودم، اما بابا كه بازارى بود، خمس اموالش را به ايشان مى‏داد، برايم تعريف كرده بود كه داراى خانه بزرگ همراه تشريفات (اطاق بيرونى و اندرونى) است و من هم هميشه با خود مى‏گفتم: چرا يك مرجع تقليد بايد اين‏جور باشد؟ بالاخره بابا را راضى كردم كه يك سفر برويم عتبات تا خمسش را همان جا در نجف اشرف به شيخ انصارى بدهد. شنيده بودم ايشان خيلى ساده زندگى مى‏كنند و من براى ديدنشان لحظه شمارى مى‏كردم. نجف را هيچ وقت فراموش نمى‏كنم. گنبد حرم اميرالمومنين عليه السلام، نور تقرب الهى را به نقطه نقطه شهر مى‏تاباند. خورشيد آسمان در تلألؤ نور پرمعنويت علوى محو بود. چشمه‏اى از اسلام در آن شهر مى‏جوشيد. ذكر زمين و آسمان را آنجا بهتر مى‏شد درك كرد. صداى درس و بحث و اخلاق به گوش مى رسيد. زهد از در و ديوار شهر مى‏باريد. دست آخر به ديدار شيخ انصارى رفتيم. در و ديوار خانه او هم رنگ معنوى داشت. عطر اشك از زيلوهاى كف اتاق به مشام مى‏رسيد. چهره شيخ در نظرم معجونى از عرفان و فقه بود. سادگى زندگى ايشان، بازاريان تهرانى را به تعجب واداشته بود. شروع كردم به پچ پچ كردن كه به اين مى‏گويند مرجع تقليد، بدون غل و غش! چه خانه ساده‏اى دارد! اين است معناى پيشوا و مقتدا؛ على گونه‏ زيستن. نه مانند ملا على كنى با خانه بيرونى و اندرونى و با تشكيلات و تشريفات آن‏چنانى! حالا متوجه شديد نبايد خمستان را به ملا على كنى بدهيد! همين‏طور داشتم ادامه مى‏دادم و برترى شيخ را بر ملا على اثبات مى‏كردم كه ناگهان چهره آرام و پرهيبت شيخ برافروخته شد و نهيبى به من زد و فرمود: «چه مى گوييد؟ من با چند نفر طلبه سر و كار دارم و نيازى به تشريفات بيش از اين ندارم، اما آخوند ملا على كنى با امثال ناصرالدين شاه سر و كار دارد. اگر آن گونه نباشد، ناصرالدين شاه به خانه‏اش نمى‏رود. آخوند ملا على كنى اين كارها را براى حمايت از دين انجام مى‏دهد»[۱].

شمه‏اى از خُلْق نجفى را به چشم ديديم. علما با هم رقابت ندارند، هم هدف هستند. كار ديگران را حمل بر وجه خير كردن از سوى شيخ برايم جالب بود، بر خلاف من كه تمام كارهاى ديگران را به بدترين وجه حمل مى‏كردم.

تمام راه بازگشت را به فكر حلاليت گرفتن از ملا على كنى بودم. بعداً با اين مرد بزرگ ارتباط پيدا كردم. حق با شيخ انصارى بود. تازه مى‏فهميدم جمله آخر روحانى محل چه معنايى داشت: «همه چيز را نبايد با يك خطكش اندازه گرفت». شرايط ملا على با شيخ فرق داشت؛ نه اينكه ملا على دنيا دوست باشد و كارى به زهد نداشته باشد؛ و تازه فهميدم داشتن مال و دنيا عيب نيست دلبستن و فريفته شدن به آن عيب است. چه بسا برخى مواقع براى حفظ دين داشتن مال نيز، لازم باشد. بعدها متوجه شدم كه من اولين كسى نبودم كه دچار اين اشتباه شدم، بلكه برخى امامان مثل امام صادق عليه السلام نيز مورد همين اعتراض واقع مى‏شدند كه چرا مثل حضرت على عليه السلام زندگى نمى‏كنند.

 پیوست:

[۱] . اصل داستان( چند نفر از بازاريان تهران كه خدمت شيخ انصارى قدس سره رفته بودند) را يكى از شاگردان آيت الله العظمى بهجت قدس سره از قول ايشان نقل كرده است. اين داستان در سايت آيت الله العظمى بهجت قدس سره حكايت شده و ما بازنويسى كرده‏ايم.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *