۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » صفحه اصلی » مقالات برگزیده
  • 05 ژانویه 2016 - 13:44
  • 459 بازدید

تسويف‏

مصطفى اسكندرى‏ اشاره: نفس آدمى سرشار از ملكات روحى متفاوت است كه فضايل و رذايل اخلاقى ناشى از آن ملكات مى‏باشد. بر سالك لازم است تا فضايل و رذايل روحى و اخلاقى خود را بشناسد تا فضايل را تقويت كند و رذايل را از بين ببرد و اين پل خداشناسى و توحيد است؛ زيرا كه […]

مصطفى اسكندرى‏

اشاره:

نفس آدمى سرشار از ملكات روحى متفاوت است كه فضايل و رذايل اخلاقى ناشى از آن ملكات مى‏باشد. بر سالك لازم است تا فضايل و رذايل روحى و اخلاقى خود را بشناسد تا فضايل را تقويت كند و رذايل را از بين ببرد و اين پل خداشناسى و توحيد است؛ زيرا كه «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبّه‏». گاهى انسان علم به حسن كارى دارد، ولى در انجام آن سست است يا قبح كارى را مى‏داند، ولى در ترك آن كوتاهى مى‏كند. اين ضعف اراده‏ها ناشى از حالت‏هاى ثابت روحى افراد است كه در شناخت و اصلاح آن كوتاهى مى‏كنند. يكى از اهداف نشريه، شناساندن رذايل اخلاقى براى مبارزه با آنها و تشكيل يك ساختار الهى و معنوى براى سالك است. در اين نوشتار با تسويف و آثار آن آشنا مى‏شويد.

تسويف از ريشه” سوف” و به معناى تأخير انداختن، مماطله و امروز و فردا كردن و كار امروز را به فردا انداختن است.

گاهى حالتى در انسان به وجود مى‏آيد كه او خود مى‏داند در كارى اشتباه مى‏كند و قصد برگشتن از آن كار را هم دارد؛ اما گويى توان تصميم‏گيرى و اقدام كردن را از دست داده است و هرگاه تصميم به بازگشت مى‏گيرد، وسوسه مى‏شود كه هنوز فرصت بسيار است و خويشتن را به فردا وعده مى‏دهد و انجام آن كار را به وقت ديگرى موكول مى‏كند. لحظه‏ها پشت سر هم مى‏آيند و مى‏روند و او اسير كارهاى ديگرى است. اين حالت، ممكن است هم دركارهاى مادى پيش آيد و هم در كارهاى معنوى. به اين حالت «تسويف» يا «مطال» گفته مى‏شود. همان طور كه «تسويف» در امور مادى و دنيوى، انسان را از تنگى وقت غافل مى‏كند و از انجام آن كار باز مى‏دارد، در امور معنوى نيز باعث غفلت او از خدا، مرگ و قيامت مى‏شود و از اعمال نيك باز مى‏دارد.

در آموزه‏هاى معصومان عليه السلام به شدت چنين حالتى تقبيح و به عواقب آن هشدار داده شده است. امام على عليه السلام در دعاى كميل از اين حالت به خدا شكايت كرده، مى‏فرمايد: «وخدعتني الدنيا بغرورها و نفسي بجنايتها و مطالي‏؛ و دنيا مرا با غرور (و ظاهر فريبنده‏اش) فريفته است، و نفسم با جنايتش، و با مماطله كردنم (مرا بازداشته است)».

آثار تسويف‏

تسويف چه ناشى از عامل درونى باشد كه تن پرورى است و يا ناشى از عامل بيرونى كه شيطان است، تأثيراتى فوق العاده در انسان به جا مى‏گذارد و در احاديث معصومان عليهم السلام بدان‏ها هشدار جدى داده شده است كه برخى از آنها را ذكر مى‏كنيم:

  1. غفلت از ياد خدا و قيامت:

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايند: «

فتدارك ما بقي من عمرك و لا تقل غداً أو بعد غد، فإنّما هلك من كان قبلك بإقامتهم علي الأماني و التسويف حتي أتاهم أمرالله بغتة و هم غافلون‏

؛[۱] پس ما بقى عمر خويش را درياب و مگو فردا يا پس فردا؛ زيرا كسانى كه قبل از تو مى‏زيستند، به سبب دو چيز

هلاك شدند: (يكى) باقى ماندنشان بر آرزوها، و (ديگرى) امروز و فردا كردن‏ها، تا اينكه (مرگ و) امر خدا ناگهانى آنان را گرفت؛ در حالى كه آنان در غفلت به سر مى‏بردند».

  1. افتادن به ورطه گناه:

امام حسين عليه السلام مى‏فرمايند: «واستولي عليه التسويف حتي سالم الأيام فاعتنق المحارم و الآثام‏

؛[۲] تسويف بر او غلبه يافت؛ به حدى كه با روزگار مصالحه و با محرمات و گناهان دست به گردن شد».

  1. هلاكت:

امام باقر عليه السلام مى‏فرمايد: «إياك و التسويف فإنه بحر يغرق فيه الهلكي‏

؛[۳] بر حذر باش از تسويف؛ زيرا آن دريايى است كه انسان غوطه‏زنان در آن هلاك مى‏شود».

  1. حيرت، سرگردانى و پوچى:

امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: «تأخير التوبة اغترار و طول التسويف حيرة

؛[۴] به تأخير انداختن توبه، فريب خوردن است و طولانى شدن تسويف، مايه حيرت است».

  1. از دست رفتن فرصت‏ها:

امام على عليه السلام فرموده است: «الفرصة تمرّ مرّ السحاب، فانتهزوا فرص الخير

؛[۵] فرصت‏ها همچون ابرها درگذرند. پس فرصت‏هاى نيك را غنيمت شماريد».

  1. غم و اندوه:

تسويف به دنبال خود غم و اندوه براى انسان مى‏آورد؛ چون موجب از دست دادن فرصت‏ها مى‏شود. اميرمؤمنان عليه السلام در ضمن سفارش‏هاى خود به امام مجتبى عليه السلام مى‏فرمايد: «

بادر الفرص قبل ان تكون غصة؛[۶]

پيش از آنكه فرصت از دست برود و مايه اندوهت گردد، آن را غنيمت شمار».

  1. پشيمانى:

پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله و سلم در سفارش‏هاى خود به ابوذر مى‏گويند: «يا أباذر إياك و التسويف بعملك، فإنك بيومك و لست بما بعده، فإن يكن غد لك فكن في الغد كما كنت في اليوم، و ان لم يكن غد لك لم تندم علي ما فرطت في اليوم‏

؛[۷] اى ابوذر! بر حذر باش از تسويف در كار خويش؛ زيرا تو امروز هستى (و امروز را در اختيار دارى) و بعد از آن نيستى. اگر فردايى براى تو بود، فردا نيز همانند امروزت باش (و كارهايت را در وقت خود انجام ده) تا اگر فردايى براى تو در كار نبود، از كم كارى امروزت پشيمان نخواهى شد».

  1. نابودى و فناى عمر:

اثر ديگر تسويف است. امام سجاد عليه السلام در دعاى ابوحمزه به همين موضوع اشاره دارند: «

الهي افنيت بالتسويف و الآمال‏

عمري‏

؛ خداوندا! به وسيله تسويف وآرزوهاى بيجا، عمرم را نابود كردم».

از آنچه گذشت، روشن شد كه تسويف حالتى هلاك كننده است و انسان را گرفتار پيامدهاى عديده‏اى مى‏كند. بدين جهت آدمى بايد پيوسته مراقب خويش باشد تا گرفتار چنين حالتى نشود. اما راه گريز از اين حالت چيست؟ در روايات پاسخ اين سؤال چنين آمده است: انسان، نقد را بگيرد و خود را به نسيه حواله ندهد و كار امروز را به فردا نيفكند؛ چون:

اوّلًا، آدمى هيچ‏گونه تضمينى ندارد كه فردا زنده باشد تا بتواند كار عقب افتاده‏اش را انجام دهد.

و ثانياً، اگر فردايى هم براى او باشد، ناچار است كه كار فردا را نيز به روز بعد بيندازد و در نتيجه هميشه كار او عقب خواهد بود. بدين جهت حضرت پيامبر صلى الله عليه و اله و سلم در ادامه همان سفارش‏هايش به ابوذر مى‏فرمايد: «يا أباذر إذا أصبحت فلا تحدث نفسك بالمساء، و إذا أمسيت فلا تحدث نفسك بالصباح، و خذ من صحتك قبل سقمك و من حياتك قبل موتك، فانك لا تدري ما اسمك غداً؛ اى اباذر! هر گاه صبح كردى، خويش را به عصر وعده نده، و چون به عصر رسيدى، خويش را به صبح وعده نده، و از سلامتى‏ات قبل از بيمارى‏ات، و از زندگى‏ات پيش از فرا رسيدن مرگت (بهره) بگير (وآن را غنيمت شمار)؛ چون تو نمى‏دانى كه نام تو فردا چه خواهد بود (زنده و يا مرده!)».

آدمى كه حتى نمى‏داند آيا تا دقيقه ديگر زنده است يا نه، معلوم نيست با چه جرئت و اميدى كار امروز را به بعد موكول مى‏كند؟! و آيا چنين كارى، عاقلانه است؟! به اميد توفيق رهايى از غفلت و كارهاى غفلت‏زا.

پیوست‌ها:

[۱] . بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۲۰۷٫

[۲] . بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۶۲٫

[۳] . بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۷۵٫

[۴] . نهج‏البلاغه، كلمه قصار ۲۱٫

[۵] . همان، نامه ۳۱٫

[۶] . بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۷۵٫

[۷] .آيت‏الله سيد احمد كربلايى قدس سره، تذكرة المتقين، ص ۱۷۸

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *