۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » اخبار بنیاد
  • 12 می 2015 - 14:05
  • 345 بازدید
رهنمود حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار با مسئولان بنیاد علمی- فرهنگی هاد قم
رهنمود حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار با مسئولان بنیاد علمی- فرهنگی هاد قم

رهنمود حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار با مسئولان بنیاد علمی- فرهنگی هاد قم

رهنمود حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار با مسئولان بنیاد علمی- فرهنگی هاد قم مشروح سخنان حضرت آیت الله جوادی در دیدار با مسئولان بنیاد هاد؛ به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیاد هاد، حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار با مسئولان ستادی و صفی بنیاد علمی- فرهنگی هاد، سخنان مهم و ارزشمندی در […]

رهنمود حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار با مسئولان بنیاد علمی- فرهنگی هاد قم

مشروح سخنان حضرت آیت الله جوادی در دیدار با مسئولان بنیاد هاد؛

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بنیاد هاد، حضرت آیت الله جوادی آملی در دیدار با مسئولان ستادی و صفی بنیاد علمی- فرهنگی هاد، سخنان مهم و ارزشمندی در تبیین مسیر فعالیت های اخلاقی این بنیاد ایراد کردند که مشروح این سخنان تقدیم می گردد:

حضرت آیت الله جوادی آملی در آغاز، ضمن تسلیت عاشورای حسینی طی بیانات ارزشمندی برخی از وظایف شیعیان در قبال حادثه عاشورا را بیان فرمودند. ایشان سپس به طرح مباحث اخلاقی پرداختند و فرمودند:

در بحث اخلاق تمام تلاش و کوشش ما باید این باشد که به کف بهشت نرویم. خدا خیلیها را به بهشت میبرد؛ ولی اگر بتوانیم به سقف بهشت برویم، چرا به کف بهشت برویم؟

ما دینی داریم که با جان و دل آن را پذیرفتیم. این دین، ما را راهنمایی کرده است. این دینی که به ما گفته: «طلب العلم فریضه» یا: «اطلب العلم ولو بالصین» این چنین نیست که بگوید طلب علم واجب است و نگوید چه بخوانیم؛ بلکه بیان کرده است که چه بخوانیم و چگونه بخوانیم.

مرحوم کلینی، هم از وجود مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و هم از وجود مبارک امام صادق علیه السلام نقل کرده است که: «انما العلم ثلاثه: آیة المحکمة، فریضة العادله، سنه القائمه». حوزههای ما تا قبل از این عصرهای اخیر، این حدیث را اینگونه معنا میکردند:

  1. آیة محکمه، فقه و اصول.
  2. فریضة عادله، فقه و اصول.
  3. سنة قائمه، فقه و اصول.

این دینی که گفته درس بخوان، گفته چه درسی بخوان. جهان بینی، فلسفه و کلام هست، خدا هست یا نیست، یکی هست یا نیست، علم او ذاتی هست یا نیست؛ ما همه را در فقه و اصول خلاصه کردیم. پس دین، به ما گفته درس بخوانیم که این، اصل اول است و نیز گفته است که چه بخوانیم و این اصل دوم است.

اصل سوم هم این است که علما را در ردیف انبیا و ملائکه قرار دادیم. امام سجاد علیه السلام فرمود:

در فضل عالمان دین همین بس که خدای سبحان، اینها را در ردیف ملائکه و هر دو را در کنار نام خود ذکر مینماید. شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِکةُ وَ أُولُوا الْعِلْم.۱

این مطلب در روایت نیست؛ اما انسان از بیان و راهنمایی حضرت میفهمد که آنجا که سخن از خوردن، خوابیدن، میوه، باغ و کشاورزی است، قرآن فرمود اینها را به شما دادم که یک قدر برای خودتان و یک قدری برای دامهایتان باشد. از این شفافتر چه میخواهید؟ توقع دارید چه تعبیر کند؟

عناصر محوری فعالیت عالمانه همه کارهایی که گزارش دادید، نور است چون ما باید مردم را هدایت کنیم و آنهایی که توفیق درس خواندن نداشتند، باید با بیان ساده متوجه موضوع شوند. این باید طوری باشد که در دلهای مردم اثر کند و مردمی که انقلاب کردند، جانباز و شهید دادند و نظام آفریدند، اصل هستند و باید آنها را حفظ کرد. لکن همیشه تودة مردم را خواص اداره میکنند و خواص را اخص میگردانند.

برای اینکه کتاب، مجله، مقاله ما صبغة علمی داشته باشد، ناچار هستیم که عالمانه کار کنیم. عالمانه کار کردن، سه عنصر محوری دارد:

  1. یکی مواد فقهی، اخلاقی یا حقوقی است که به صورت رقیق و نرم در اختیار تودة مردم قرار میگیرد. اینکه چه چیز خوب، چه چیز بد، زشت، زیبا، حق، باطل، صدق یا کذب است. مشابه رساله فقهی، باید رساله اخلاقی و حقوقی، رساله احکام دیگر، روابط داخلی، منطقهای و بین المللی نوشته شود. این کف تبلیغ و تعلیم دین است. به این میگویند مواد.
  2. پشتوانه علمی مواد را مبانی تشکیل میدهد؛ یعنی اگر شما از یک فقیه سؤال کنید که به چه مناسبت در اینجا به وجوب یا استحباب فتوا دادید؟ مبنای خود را در اصول بیان میکند. این یک راه علمی است، اما بین راه است.
  3. از مجتهدان و فقیهان سؤال میشود که شما این مبانی را از چه کسی گرفتهاید؟ دست اینها پر است و میگویند از منابع و منبع ما قرآن و عترت است. از این منبع، این مبانی را درآوردیم و با این مبانی، مواد را تنظیم کردیم و به دست مردم دادیم؛ پس مطلب سوم، پشتوانه و منبع الهی این مبانی است.

ایشان ضمن انتقاد به حقوق بشر غربی فرمودند:

الآن سازمان حقوق بشر و امثال آن، واقعاً دستشان خالی است و منبع ندارند. ما تمام این چند مادة حقوقیای که سازمان ملل منتشر کرده است را میفهمیم. این مواد حقوقی را از چه میگیرند؟ از یک سری مبانی میگیرند. مبانی چیست؟ عدالت، استقلال، امنیت، امانت، صلح، مسالمتآمیزی و محیط زیست است. اما از این به بعد، دست آنها خالی است. شما که میگویید اینها را از عدالت گرفتیم، قبول داریم. عدالت، واضحترین و روشنترین مفهوم را دارد؛ بدین معنا که «وضع کل شیء فی موضعه» عدالت یعنی اینکه هر چیزی را در جای آن قرار دهیم؛ اما جای اشیا و اشخاص کجا است؟ دست آنها در اینجا خالی است. جای اشیا را آفرینندة اشیا و جای اشخاص را آفرینندة اشخاص میداند. چون اینها نمیدانند، میگویند: «زن و مرد یکی است». مگر شما آفریدهاید؟ خب از آن کسی که آفریده است، خبر دارید که چه گفته است؟ پس بدون منبع، مبنا دارید. به جای اینکه از کوثر بگیرید، از فاضلاب گرفتهاید.

این استاد بزرگ اخلاق هشدار دادند: اگر ما که منبع داریم، به منبع مراجعه نکنیم، به همان سرنوشت دچار میشویم. باید منابع اخلاقی را از قرآن، روایات و عقل استخراج کنید، تا دستتان پر باشد. از منابع، مبانی بگیرید، تا دستتان پر باشد و با این مبانی، مواد اخلاقی را درست کنید و در مجلهها و نشریات بیان کنید. آنوقت، این میشود عالمانه و رشته تخصصی.

لزوم تفکیک بین بخشهای ادراکی و تحریکی انسان

این مفسر بزرگوار در بخش دیگری از سخنان خود فرمودند:

ما وقتی میتوانیم خُلُق و خُلْق داشته باشیم که ثابت شود:

  1. روح، موجود است.
  2. روح، مجرد است.
  3. روح، دارای بخشهای گوناگون است.
  4. کار بعضی از این بخشها ادارکی و بعضی تحریکی است.

در بخشهای ادراکی، جهاد اوسط است، در بخشهای تحریکی نیز جهاد اوسط است، تا برسیم به جهاد اکبر. آدمِ خوب شدن،

جهاد اوسط است؛ یعنی عادل، متقی و پرهیزگار شدن، اهل بهشت شدن، به سقف بهشت رسیدن، جهاد اوسط است. ما میبینیم بعضیها عالم بی عمل هستند. میداند نگاه به نامحرم، حرام است؛ اما باز نگاه میکند. این، با نصیحت و موعظه حل نمیشود، با زندان هم حل نمیشود؛ همانطور که تا الآن حل نشده است. اگر بخواهیم موعظه کنیم، اگر بگوییم این کار حرام است و اگر به جهنم تهدید کنیم، اینها اخلاق نیست. تهدید به جهنم، کار فقه است، نه کار اخلاق. اگر بخواهیم اخلاق داشته باشیم، باید در آن عناصر چهارگانه، یک نحو اصلاح انجام شود. ما در فضای بیرون، یک چشم و گوشی داریم که نیروی ادراکی ما است و با اینها میفهمیم. یک دست و پایی هم داریم که نیروی تحریکی ما است و با اینها کار میکنیم. انسان از نظر این دو نیرو، چهار قسم است:

  1. هردو سالم
  2. هر دو مریض
  3. نیروی ادراکی سالم و نیروی تحریکی مریض
  4. نیروی ادارکی مریض و نیروی تحریکی سالم

آن کسی که چشم و گوش بینا، و دست و پای دونده و روان دارد، وقتی مار و عقرب را دید، فرار میکند. این، مانعی ندارد و نجات پیدا میکند. گروه دوم، کسانی هستند که نیروی دیدشان خیلی خوب است؛ ولی دست و پایشان فلج است. برای این، عقرب میآید و نیش میزند. ما به او اعتراض میکنیم که: مگر نمیدیدی؟ بابا اشکال به ما وارد است، نه به او. این پا را او بسته، فلج کرده، این پا باید بدود؛ ولی بسته است. ما به او میگوییم: تو که میدانی این کار حرام است، چرا میکنی؟ این اشکال به ما است. برای اینکه ما نمیدانیم چه چیز را اشکال بکنیم. گروه سوم، کسانی هستند که دست و پای فعالی دارند، بارهای سنگینی برمیدارند؛ اما چشم و گوششان کر و کور است. خب این را هم عقرب میآید میزند دیگر. این دونده است؛ ولی عقرب را نمیبیند. گروه چهارم کسانی هستند که هم از نظر ادراکی در زحمتند و نمیبینند و هم در بخش تحریکی.

این در بیرون. در فضای درون هم همینگونه است. بعضی عالم هستند، خوب میفهمند و عاقل و عادلند، با تقوا هستند، هم میفهمند چه چیز حرام است، هم کاملاً پرهیز میکنند. بعضیها عالم بیعمل هستند، در جهاد علمی خوب تلاش و کوشش کرده، خوب درس خوانده در حوزه و دانشگاه؛ اما عقلی که باید در عمل فعال باشد نیست؛ یعنی در درگیری با هوس، زنجیری شده است. این، طبق بیان نورانی حضرت امیر علیه السلام که فرمود: «کم من عقلٍ اسیرٍ تحت هوی امیر». خب این در جهاد نفس کم آورده و اینکه باید تصمیم بگیرد، زنجیری است. آنکه خطا میکند که علم نیست؛ بلکه این عضو هوس باز است. ما باید در جهاد نفس تلاش بکنیم با هوس بجنگیم که بالاخره کم نیاوریم.

گروه دیگر کسانی هستند که دست و پای درونشان یعنی نیروی فعال عقل عملیشان خیلی فعال است؛ اما بیچاره نمیداند. خدا رحمت کند بعضی از اساتید ما را میگفتند که آن وقتی که زاد المعاد مرحوم مجلسی رواج داشت، بعضی از عوام در ماه رمضان یک دوره زاد المعاد ختم میکردند. خب اعمال دوازده ماهه است. این، هرچه به او بگویی، میکند؛ اما نمیداند چه بکند.

گروه چهارم در هر دو بخش نقص دارند، هم از نظر اداراکی مشکل دارند و هم از نظر تحریکی.

تفاوت اخلاق و فقه

اخلاق، فن عمیق علمی است و زبان اخلاق، غیر از زبان فقه است. خدا مرحوم شیخ انصاری را غریق رحمت کند. مستحضرید ایشان در مکاسب بعد از مسألة غیبت که غیبت حرام است، فرمود که ما حالا وارد مسأله اخلاقیاش بشویم که چرا بعضی غیبت میکنند. گرچه کار ما نیست؛ یعنی بحث فقه غیر بحث اخلاق است. آنجا گوشهای از تفاوت فقه و اخلاق را نشان داد که انسانی که احساس حقارت میکند یا کینهای دارد، کمبودی دارد، این شروع میکند به جای امر به معروف و نهی از منکر، به جای آنکه به خودِ شخص بگوید، پشت سرش حرف میزند. منشأش چیست؟ ایشان گوشهای ذکر کرده است که یا کینه است یا حقارت یا خودخواهی یا عقده است و… . اخلاق، باید اینها را روشن کند. باید شؤون نفسانی مشخص شود که مسؤول علم چیست؟ مسؤول عمل چیست؟ اگر اینها با هم درگیر شوند، چه باید کرد؟ وقتی این مسائل را حل کرد، شیرینی طهارت روح را میچشد. در درس فقه، میگوید ظلم حرام است؛ اما بحث اخلاق این نیست که ظلم حرام است. بحث اخلاق، این است:

وَ أمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبا؛۲

یعنی جهنم است، آتش است. هیزم است. خیلی چیزها است که ما نمیفهمیم. هیزمها را از کجا میآورند؛ اما این را میفهمیم که خود ظالم، گُر میگیرد و هیزم جهنم است. این مرزها باید مشخص بشود.

مسؤولیت مرکز تخصصی اخلاق

بحث بعدی یا اصل بعدی، آن است که این رشته تخصصی شما باید که این تجرد روح و شؤون روح و مسؤولیت هر یک را تبیین کند؛ لذا بزرگانی که قبلاً مسأله اخلاق را نوشتند، میگفتند: الطب الروحانی. بالأخره یک طبیب بین روده و معده فرق میگذارد و برای اینها دارو و درمان میگذارد. ما باید ببینیم بخش اندیشه کجاست؟ بخش انگیزه کجاست؟ رابطه اینها و درمان هر کدام چیست؟ تا بشود عالم عادل، تا بشود متخلّق حوزوی. آن وقت «جعلنا له نوراً یمشی». ما اگر در هر هزار نفر، یک چند نفر این طوری تربیت کنیم، این شخص، راه رفتنش معلم است. بسیاری از این طلبهها در نماز جماعت مرحوم آقای بهجت حاضر میشدند. [مرحوم آیت الله بهجت] نصیحتی نمیکرد، رفتارش معلم بود.

علومی که در کتب نیست

مطلب بعدی آن است که همه این درسها، در کتاب و حوزه و اینها نیست. بخش وسیعی از این درسها در قبرستانها است. این چند وقت قبل در همین اصفهان شما، برای مرحوم آقای نجفی -رضوان الله علیه- یک بزرگداشتی داشتند. ما طی این سالهای طلبگیمان از ایشان به عظمت میشنیدیم. این همایش باعث شد که کتابها، آثار و تألیفات پربرکتشان را زیارت کردیم. این بزرگوار و سایر بزرگواران که در نجف بودند، قسمت مهم درسشان را در وادی السلام خواندند یا در تخت فولاد. چرا؟ برای اینکه آدم که در زیارتگاهها یا تخت فولاد یا در قبرستانهای دیگر میرود، میفهمد که آن سخن سعدی، سخن درستی نبود که گفت: «آن را که خبر شد، خبری باز نیامد»؛ اما آن زیارت معروف، این است که اینها را قسم میدهیم به خدا قسم بگویید که آنجا چه خبر است.

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ السَّلَامُ عَلَی أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مِنْ أَهْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ یَا أَهْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مِنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ یَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَةِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللهِ.

آن درس که آنجا است که در کتابها نیست. تا آن هم برای آدم حل نشود، آدم تکان نمیخورد و زنده نمیشود. ما با تمنّا، تقاضا و استدعا و دعا آنها را قسم میدهیم که بگویید آنجا چه خبر است؛ لذا میبینید مرحوم آقای قاضی یا فلان آقا زیاد میرفتند قبرستان. بنابراین جریان قبرستان و احیای قبور این جور دیگر است. [فرهنگ] قبرستان [رفتن] را باید زنده کرد.

ختامه مسک

در پایان، معظم له جمع حاضر را چنین دعا کردند:

امیدوارم که خدای سبحان همه شما را ، علمای بزرگ و بزرگوار اصفهان، مردم اصفهان و حوزویان و دانشگاهیان کل امارت اسلامی را مشمول ادعیة زاکیه حضرت ولی عصر قرار بدهد، خدمات صادقانه شما را به احسن وجه قبول کند، توفیق ارائه خدمات برتر و بهتر هم به بنیاد شما و کارکنان بنیاد شما و مسؤولان محترم عطا بکند؛ آمین.

پی‌نوشت

  1. سوره آل عمران: ۱۸٫
  2. سوره جن: ۱۵٫

تصاویر این دیدار

 

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *