۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » نکات کوتاه
  • 21 اکتبر 2017 - 8:46
  • 643 بازدید
داستان قاسم بن هارون الرشید (قسمت اول)
داستان قاسم بن هارون الرشید (قسمت اول)

داستان قاسم بن هارون الرشید (قسمت اول)

  در شرح حال قاسم بن هارون نوشته ‏اند كه پسر هارون الرشيد بود. اما خیلی به امور دنیایی بی اعتنا بود و مشغول عبادت و کار خودش بود. وزراء خيلى هارون را ملامت مى‏ كردند كه اين چه وضعى است؟ اين پسر شماست با لباس ‏هاى پاره مى‏ آيد و مى‏ رود و ما […]

 

در شرح حال قاسم بن هارون نوشته ‏اند كه پسر هارون الرشيد بود. اما خیلی به امور دنیایی بی اعتنا بود و مشغول عبادت و کار خودش بود. وزراء خيلى هارون را ملامت مى‏ كردند كه اين چه وضعى است؟ اين پسر شماست با لباس ‏هاى پاره مى‏ آيد و مى‏ رود و ما خجالت مى‏ كشيم.
هارون گفت حق با شماست شايد هم كوتاهى از من بوده چون سلطنت بر مملكتی را به او نداده ‏ام.
🔸بعضى وزرا رفتند با قاسم صحبت كردند تا بیاید و حکومت بر جایی را قبول کند. قاسم گفت: من نمى‏ خواهم. گفتند: ما خودمان مى‏ آييم امور را مى‏ گردانيم فقط تو به عنوان سلطان باش؛ بالاخره وقتی قاسم اصرار زياد این ها را ديد و حس کرد اين ها دست بردار نيستند؛ شبانه از بغداد فرار كرد و گم شد. کار مادرش گريه شده بود و خود هارون هم ناراحت بود و دنبالش می گشت ولى پيدا نشد.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *