در جامعهاي كه افراد آن داراي سلايق متفاوت هستند، بدون گذشت و مدارا نميتوان زندگي كرد. در روابط با دوستان و اعضاي خانواده نيز همين گونه است، اگر عفو و گذشت جاي خود را به شكايت و انتقاد و بي مهري دهد، روابط ناسالم ايجاد شده و خانواده در معرض تهديد قرار ميگيرد.
بايد اين موضوع را تجزيه و تحليل نمود. ابتدا بايد بدانيم غيبت چيست و چه ملاكهايي در غيبت وجود دارد كه حرام شده است، پس از آن ميتوانيم قضاوت كنيم كه آيا درد دل كردن، ملاكهاي غيبت را دارد و تعريف غيبت بر آن صدق ميكند تا حرام باشد يا نه.
معناي غيبت
غيبت در لغت به معني آن است كه انسان پشت سر ديگران از آنها بدگويي كند و مطالبي بگويد كه طرف راضي نيست.[۱]
اين تعريف شامل انواع «غيبت، بهتان، تهمت، فُحش و ناسزاگويي و از جمله شكايت و درددل كردن دربارة كسي كه باعث ناراحتي ما شده است» ميشود؛ زيرا ملاكهاي غيبت در آن وجود دارد. عمدهترين ملاكهاي غيبت اين است كه انسان پشت سر ديگري چيزي بگويد كه راضي نيست، وقتي ما درددل ميكنيم و از كسي كه در حق ما ظلم كرده شكايت ميكنيم، دقيقاً اين ملاكها وجود دارد. پس تعريف غيبت از نظر لغوي صدق ميكند؛ امّا با اين وجود نميتوانيم نتيجه گيري كنيم كه حرام است و نبايد از كسي كه باعث ناراحتي ما شده و ما را اذيت كرده است، پيش ديگران شكايت كنيم.
توضيح
توضيح مطلب اين است كه درددل كردن اگر چه ممكن است مصداق غيبت به معني لغوي آن باشد؛ امّا از نظر شرع غيبت و درددل كردن مطلقاً حرام نيست؛ بلكه در چند مورد غيبت جايز شمرده شده و مطلبي كه بيان شده ممكن است يكي از آن موارد باشد.
غيبت از نظر اسلام
غيبت ازنظر اسلام در همة موارد حرام است به جز چند مورد كه به دليل مصلحتهاي بزرگتر، جايز شمرده شده است[۲]، يكي از مواردي كه بيشتر با اين سؤال ارتباط دارد را در اين قسمت يادآور ميشويم و آن اينكه كسي كه مظلوم واقع شده و ديگري در حق او ظلم كرده هنگامي كه نزد قاضي براي دادخواهي و شكايت ميرود، ناچار است ستمهايي را كه بر او وارد شده بازگو كند و درددل نمايد، در اين مورد درددل كردن و صحبت كردن دربارة كسي كه باعث ناراحتي ما شده است، اشكال ندارد و حرام نيست.[۳] از اين دانسته ميشود كه اگر در روابط با دوستان يا اعضاي خانواده مشكلي پيدا كرديم، مثلاً يكي از دوستان يا اعضاي خانواده باعث ناراحتي ما شد و واقعاً هم ما تقصيري نداشتيم، اگر بخواهيم اين مسئله را براي پدر، مادر يا يكي ديگر از اعضاي خانواده صحبت كنيم و در اين باره درددل نماييم، هيچ اشكالي ندارد منتهي به شرط اينكه:
اول: قصد و غرض كمك گرفتن باشد، يعني اين جريان را با كسي درميان بگذاريم كه بتواند ما را در بهبود روابط ما با ديگران كمك كند.
دوم: هنگامي كه درددل ميكنيم و درباره كسي مطلبي ميگوييم بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه افراط، مبالغه و زياده روي نكنيم بلكه عين همان قضيه را بدون كم و كاست بيان كنيم.
سوم: با درددل كردن و صحبت دربارة كسي كه باعث ناراحتي ما شده، موجب آبروريزي وي نشويم. توجه داشته باشيم كه رفتار نادرست ديگران باعث نشود ما هم رفتار نادرست از خود نشان دهيم و جريان را پيش هر كسي بگوييم تا آبروي طرف را بريزيم.
چهارم: از قضاوت و پيش داوري جداً بپرهيزيم، در برخوردهاي ما با ديگران مواردي پيش ميآيد كه باعث ناراحتي يكي از دو طرف ميشود، بعضي مواقع مشكلات زندگي و برداشتهاي ناصحيح ديگران باعث ميشود كه رفتار منفي از خود نشان دهند. در اين گونه موارد ما بايد صبر و تحمّل داشته باشيم و به جاي آنكه از دوست يا همكارمان ناراحت شويم، از وي توضيح بخواهيم كه چه چيزي باعث ناراحتي او شد. اگر صادقانه برخورد كنيم اصلاً ناراحتي پيش نميآيد و اگر هم خداي نكرده ناراحتي پيش آمد، سعي كنيم خود ما حلّ وفصل كنيم و مسايل خود را نزد ديگران نگوييم.
پنجم: اين نكته را نبايد فراموش كرد كه يكي از دلايل عمدة روي آوردن به غيبت، تشفي خاطر و آرام كردن دل است. اين عكس العمل وقتي صورت مي گيرد كه انسان از كسي به هر دليل ناراحتي دارد و مي خواهد با ذكر معايب او خود را راحت كند؛ از اين روي درد دل كردن نه تنها چراغ سبزي براي غيبت است؛ بلكه دين از آن نهي كرده و به صرف درد دل كردن اجازه نداريم از كسي بد بگوييم.
نتيجه گيري
درددل كردن اگر به قصد مشورت و راهنمايي و كمك گرفتن از ديگران در بهبود روابط اجتماعي ما باشد و در بيان مطالب زياده روي و افراط نكنيم، اشكالي ندارد، در غير اين صورت مصداق غيبت حرام ميباشد و بايد جداً از آن بپرهيزيم.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
۱٫ احمد ديلمي و مسعود آذربايجاني، اخلاق اسلامي، دفتر نشر و پخش معارف، چاپ دوم، ۱۳۷۹٫
۲٫ مجيد رشيدپور، مباني اخلاق اسلامي، انتشارات هجرت، ۱۳۷۴٫
۳٫ محمد نصر اصفهاني، اخلاق ديني در انديشة شيعي، نهاونديان، چاپ اول، ۱۳۷۸٫
۴٫ نقطه هاي آغاز در اخلاق عملي؛ محمد رضا مهدوي كني؛ قم: درفتر نشر فرهنگ اسلامي.
پي نوشت ها:
[۱] . مهدوي كني، نقطههاي آغاز در اخلاق عملي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ چهارم، ۱۳۷۴، ص ۱۳۸٫
[۲] . عبدالله شبّر، اخلاق، ترجمه محمد رضا جبّاران، قم: انتشارات هجرت، ۱۳۸۱، ص ۲۴۴ـ۲۳۳٫
[۳] . مهدوي كني، همان.