در پاسخ به سؤال بايد به چند مسئله توجه و پرداخته شود.
۱٫ معناي ظنّ و گمان
ظن و گمان هر دو به يك معناست و ظن نوعي ادراك نفساني است كه در اين ادراك رجحان و غلبه وجود دارد و طرف راجح شك را ظنّ ميگويند يعني اگر اعتقاد پنجاه در پنجاه را شك بدانيم، طرف راجح را ظن و گمان ميگويند كه بيش از پنجاه درصد است و بر شك غلبه دارد و ظن نقطه مقابل وهم است كه كمتر از پنجاه درصد است.[۱] ظن مرتبة حدس كمتر از صد در صد تا پنچاه در صد است. و هم نيز حدس كمتر از پنجاه در صد به شمار مي رود. از نظر ديني سوء ظن، يعني گمان بد زندن درباره سخن يا رفتار كسي كه يقين به بد بودن آن رفتار نداريم؛ ولي به دليلي نسبت به آن قضاوت منفي مي كنيم. مثلا عبادتي را از كي ببيند و در ذهن خود فكر كند كه آن شخص عبادتش را از روي ريا انجام مي دهد.
۲٫ شك و ترديد
شكّ و ترديد حالتي نفساني است كه از تساوي دو احتمال پديد ميآيد يعني امري كه پنجاه در پنجاه باشد و اين شكّ گاهي در عقيده است يعني اينكه در اعتقادات ترديد دارد و به يقين نرسيده است و گاهي شك در عبادات است مثلاً اينكه ۲ ركعت خوانده يا ۴ ركعت و گاهي شكّ در امور عادي است كه در همة آنها علمي و اعتقادي پنجاه در پنجاه مطرح است.[۲]
۳٫ وسواس
واژة وسواس دو معنا دارد، يكي در اخلاق كه آن به معناي انديشه بد، چيزي كه شيطان در دل افكند، انگيزههاي شيطاني كه به ذهن خطور ميكند، و غيره.[۳]
و يك معناي ديگر در روانشناسي دارد، و آن اينكه وسواس نوعي احساس اجبار و تكرار و تعقيب اعمال و افكاري است كه خود فرد بر بيهوده و بيمعنا بودن آنها واقف است؛ ولي نميتواند افكار خود را و يا اعمال خود را كنترل كند؛ به عبارت ديگر وسواس را ميتوان با عنوان افكار تكراري، مهاجم، و غيرمعقول تعريف كرد كه ممكن ست ناخوشايند، شرمآور، نگران كننده يا وحشتناك باشد.[۴]
اين وسواس روان شناختي بر دو نوع است.
الف) وسواس فكري
آن اين است كه تصويرهاي ذهني و افكار تكراري فقط در ذهن است و به عمل منجر نميشود. مثلاً شخصي خيال ميكند اگر دخترش رانندگي كند اتفاق بدي ميافتد مثل اينكه تصادف ميكند و از بين ميرود يا اينكه شخصي بعد از خارج شدن از خانه تصور ميكند كه نكند گاز روشن مانده يا اينكه سيگارش روشن مانده و خانه را آتش ميزند.
ب) وسواس عملي
به اين معناست كه علاوه بر تصوير ذهني به عمل منجر ميشود. و اعمال ارادي تكراري انجام ميدهد مثلاً مرتب دست خود را ميشويد يا دست خودر ا به بدن چسبانده تا مبادا كثيف شود.[۵]
۴٫ سوء ظن
مراد قرآن كريم از اجتناب از ظنّ، خود ظنّ و گمان نيست چون ظنّ، خود نوعي ادراك است، و درِ دل باز است، ناگهان ظنّي در آن وارد ميشود و آدمي نميتواند براي نفس و دل خود دري بسازد، تا از ورود ظنّ بد جلوگيري كند؛ پس نهي كردن از خود ظنّ صحيح نيست و مراد آيه، نهي كردن از ظنّ سوء و ظنّ بد است و دستور به اينكه به ظنّ بد ملتزم نشوي و ترتيب اثر ندهي و به آن عمل نكني و به لوازم آن التزام عملي نداشته باشي.
قرآن كريم كه ميفرمايد: بعضي از ظنّها گناه است، مرادش سوء ظنّ و ترتيب اثر دادن به آن است مثل اينكه نزد تو از كسي بدگويي كنند و تو دچار سوء ظنّ به او بشوي و اين سوء ظنّ را بپذيري و در مقام ترتيب اثر دادن برآمده، او را توهين كني، و يا همان نسبت را كه شنيدهاي به او بدهي و يا اثر عملي ديگري بر مظنهات بار كني كه همة اينها آثار بد و گناه دارد و حرام است.[۶]
بدبيني و سوءظنّ از صفات رذيله است و از آن نهي شده و اين صفت زشت اخلاقي آثار و تبعات بدي در جامعه و زندگي فردي دارد و باعث لطمه خوردن به شخصيت و احترام و تقوي و پاكي افراد جامعه ميشود و افراد جامعه را گرفتار ناامني، انحراف، عدم اعتماد و تزلزل مينمايد و از طرف ديگر عقوبت و عذاب الهي را هم در پيدارد.[۷]
پي نوشت ها:
[۱] . حسيني دشتي، مصطفي، معارف و معاريف، انتشارات مفيد، ۱۳۷۶، ج۷٫
[۲] . همان، ج۶٫
[۳] . همان، ج۱۰٫
[۴] . احمدي، جمشيد، وسواس و درمان آن، شيراز، انتشارات نويد، ۱۳۶۸٫
[۵] . همان.
[۶] . طباطبايي، سيد محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامي، بيتا، ج۱۸٫
[۷] . سبحاني، جعفر، نظام اخلاقي اسلام، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ۱۳۷۷٫