« مقابله با تهاجم فرهنگی غرب » (وظایف اقشار تأثیرگذار و مهم در پیشگیری و مقابله با تهاجم فرهنگی غرب از نگاه امام خامنه ای مدّظله العالی) مدرسه علمیه حضرت صاحب الزّمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) جواد امینی (بهار ۱۳۹۲) […]
(وظایف اقشار تأثیرگذار و مهم در پیشگیری و مقابله با تهاجم فرهنگی غرب از نگاه امام خامنه ای مدّظله العالی)
مدرسه علمیه حضرت صاحب الزّمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)
جواد امینی
(بهار ۱۳۹۲)
مسأله تهاجم فرهنگی یکی از مسائل مهمی است که مردم ما سال هاست با آن دست و پنجه نرم می کنند و این مسأله بعد از پایانِ جنگ تحمیلی شدت پیدا کرده است. این مسئله به قدری مهم است که اگر ما نسبت به آن بی توجه باشیم و از مقابله ی با آن غفلت کنیم آینده ی انقلاب اسلامی در معرض تهدید قرار می گیرد. بنابراین بر ما لازم است هرچه بیشتر درباره این موضوع فکر کنیم و راه های مقابله با آن را بررسی کنیم. ما در این نوشتار، وظایف اقشار مختلف را در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب در فرمایشات حضرت امام خامنه ای (مدّظلّه) بررسی کرده ایم. در این موضوع کتب و مقالاتی هم از سوی متفکران جامعه منتشر شده است که آن ها هم باید مورد مطالعه قرار گیرد.
امروز چشم مردم به شماست. امروز امید و تکیه ی معنوی مردم به روحانیت است. بزرگترین مظهر عمومی روحانیت در همه جای کشور، ائمه جمعه هستند. البته در حوزه های علمیه و مراکز علمی ، اساتید و اساطین و مراجع هستند؛ اما مخصوص بعضی از نقاط کشورند. آن چیزی که در همه جای کشور عمومیت دارد ، امامت جمعه است. امامت جمعه، هم نمایندگی از کلّ روحانیت و هم نمایندگی از نظام است؛ چون نظام هم نظام اسلامی است.
با این دید ، با این برداشت و با این توجه ، بایستی در آن مرکز و آن کانونِ با آن اهمیت حضور پیدا کرد و بر اساس آن بایستی مطلب انتخاب نمود و به مردم گفت. من گمان می کنم که بر این اساس ما باید مقداری کار کنیم. البته حرفی ندارم که خود من در هر کاری که باید انجام بگیرد، شرکت بکنم. با این که گرفتاری من زیاد است، لیکن این مسأله را بسیار مهم می دانم و معتقدم که بایستی برای این کار، فکر اساسی بشود.
باید مطالبی از مسائل اسلامی آماده گردد و به شکل مناسبی تحریر و تقریر بشود و در همه جای کشور گفته بشود؛ آن چنان که در همه دلها و ذهنها جای بگیرد. باید مطالبی از مسائل اسلامی انتخاب بشود که پاسخ به شبهه های تقدیری و فرضی یی باشد که می دانیم امروز با وسایل مختلف ، در بین خواص مردم پراکنده می شود. افکار فلاسفه و نویسندگان و متفکران مادی غرب ، امروز در سطح دانشگاه های ما ، به صورت کتاب و ترجمه وجود دارد. نمی شود سدی درست کرد که اینها وارد نشوند ؛ این امکان ندارد و مصلحت نیست. افکار باید بیایند و حضور داشته باشند. در مقابل آن افکار ، باید پادزهر ایجاد کرد. روحانیت این کشور ، جوانان را در مقابل تفکرات پُر جاذبه ی مارکسیسم واکسینه کرد و به آنان پادزهر زد. مارکسیستها در این مملکت ، مگر کم کار می کردند، کم جزوه منتشر می کردند، کم بحث می کردند؟ همین متفکران اسلام و روحانیون بودند که توانستند در مقابل آن همه حرف پُر جاذبه و شیرین و عوام فریب ـ که از آن عوام فریب تر ، انسان کمتر حرفی را سراغ دارد ـ جوانان ما را حفظ کنند. در بین جوانان ما کسانی بودند که با مارکسیستها مبارزه ی علمی می کردند. حالا دیگر هر فکری باشد، جاذبه اش بیشتر از آنها که نیست.
ما باید مطالبی را آماده کنیم که رد انحرافات و تحریفات و اشتباهاتی باشد که به شکل خوراک فکری ، در کتابها و جزوه های مختلف ، میان جوانان ما تقسیم می شود. حتی گاهی نادانسته ، در جزوه ها و کتاب های درسی دانشگاه و نیز در گفتگوهایی که در رسانه های جمعی ما منتشر می شود، این مطلب می آید! ما بایستی پاسخ اینها را اماده بکنیم. جمعی خوشفکر و دانشمند وقت بگذارند و آماده کنند ، تا در بین همه ی ائمه ی جمعه منتشر گردد و بر روی آن ، کار و مطالعه شود. مباحث و تحلیل های سیاسی دقیق و مسائل سیاسی روز، باید به شکل صحیح و کارهایی است که خود این مجموعه باید انجام بدهند. این مجموعه ، یک سازماندهی عمومی در سطح کشور است که باید کارهایش را خودش و در درون خودش انجام بدهد. البته در مرکز، قهراً وظایفی بر عهده ی برادران هست.
این طرق را باید انتخاب کرد: منبرهای جمعه را بایستی پُر جاذبه کرد و جوانان را به آن جذب نمود. از چیزهایی که منفّر طباع سالم است، بایستی پرهیز کرد. از چیزهایی که ایمان ها را از روحانی سلب می کند، بایستی اجتناب کرد. یکی از وظایف عمده روحانیت ، عبارت از این است که این ایمان ها را حفظ کند؛ چون ایمان به روحانیت ، همواره ملازم با ایمان به اصل دین بوده است. کمتر کسانی بوده اند که روحانیت را قبول نداشته باشند، اما یک اعتقاد درست و حسابی به اصل دین داشته باشند. بعضی ادعا کرده اند، ولی ما کمتر یافته ایم. مردم دین را از این طریق فهمیده اند. ایمان مردم به دین ، باید همراه با ایمانشان به همین مجموعه باشد.۱
انقلاب آن وقتی به صورت کامل تحقق پیدا می کند ، که آحاد مردم حقیقتاً به مردم مسلمان و مومن تبدیل شوند. بخشی از اسلام ، مربوط به عمل مردم است که نظام کلی اجتماعی و حرکت عمومی آن ها را تصویر و ترسیم می کند و آن ها را حرکت می دهد. بخش دیگر، مربوط به عقاید و کیفیات روحی و عمل شخصی مردم است. اگر انقلاب عظیم ما و نظام جمهوری اسلامی، با همه امکانات مادی و معنویش نتواند دلها و خلقیات مردم و حقیقت وجود آن ها را ، از آنچه که معلول تربیت های غلط دیرین است، به مردم مسلمان متبدل کند، قطعاً موفق نشده و انقلاب واقع نگردیده است. انقلاب، انقلاب مردم است. انقلاب مناسب اجتماعی و اقتصادی ، فرع بر انقلاب مردم است. تا مردم منقلب نشوند، آن انقلاب اقتصادی و تغییر و تبدیل مناسبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هم اصلاً تحقق پیدا نمی کند. مردم در اوّل کار بحمدالله یک انقلاب روحی پیدا کردند که حرکت بسیار مهمی بود و نتیجه اش همینی شد که می بینیم.
اگر آنچه که واقع شد، ادامه پیدا نکند و تعمیق نشود و تعمیم نیابد و نسلی که رو به وجود است و نسل های بعدی را فرا نگیرد و خدای نکرده اسم اسلام و جمهوری اسلامی و حاکمیت منادیان اسلام باشد، اما واقع قضیه و متن زندگی مردم چیز دیگری باشد، این انقلاب قطعاً موفق نبوده و نیست. در آن صورت ، از این که چنین چیزی پیش بیاید، به خدا پناه می بریم. نباید بگذاریم چنین چیزی رخ دهد. دشمن روی این نقطه کار می کند. تمام دستگاه ها و تمام افراد ، به خصوص علمای اعلام و روحانیون، بایستی روی تربیت نفوس مردم و تحقق انقلاب قلبی و اخلاقی در آن ها ، مخصوصاً در جوانان تلاش کنند.۲
پس از انقلاب تاکنون نیز روحانیت ، به خصوص عناصر برجسته ی آن ـ که مستقیماً در خدمت نظام جمهوری اسلامی بوده اند ـ بی وقفه آماج حملات مسموم دشمن بوده اند؛ چه در عرصه ی تبلیغات و چه در عرصه ی تروریزم خائنانه و آلت دست دشمن. و شهدای گرانقدری ، هم در جبهه ی جنگ تحمیلی و هم در جبهه های فعالیت های جهادیِ خود تقدیم داشته اند و محراب نماز جمعه و عرصه ی علم و سیاست و تبلیغ دین را با خون مطهر خود رنگین ساخته اند.
ملت عزیز ما می دانند که انگیزه ی دشمن از این حملات همه جانبه به علمای دین ، جز این نیست که به وضوح می دانند روحانیت نقش تعیین کننده و بی بدیلی داشته و دارند و آنان حمله به روحانیت را با هدف تضعیف و محو انقلاب انجام می دهند امروزه قلم های مزدور و دست های فروخته شده به دشمن ، در کار آنند که این پشتوانه ی معنوی انقلاب را در چشم مردم تضعیف کنند. دشمن انقلاب ، جامعه ی روحانیت را در صورتی تحمل می کند که روحانیون از دخالت در امور سیاست و حضور در صحنه های انقلاب کنار بکشند و مانند جمعی از روحانیون بی خبر و متحجرِ گذشته و حال، به کنج مدارس و مساجد اکتفا کنند و کشور و زندگی مردم را به آنان بسپارند و از جمله ی پدیده های پُر معنی آن است که در تمام مدت مبارزات و نیز سال های پس از پیروزی ، علمای متحجر و بی خبر از حوادث کشور و دور از جریان های سیاسی ، هیچ گاه در معرض تهاجم دشمنان قرار نگرفتند؛ بلکه حتی گاه مورد ستایش و تمجید نیز واقع شدند و حملات جسمی و تبلیغی و حتی تهمت ارتجاع و واپسگرایی از سوی روشنفکرنمایان عامل بیگانه ، تنها متوجه علما و روحانیونی شد که از لحاظ اندیشه ی سیاسی و نوآوری های عرصه علم و عمل، درخشیده و به عنوان قشری پیشرو و مترقی و آگاه ، شناخته شدهاند.۳
اساتید و مدیران مراکز آموزشی و تحقیقاتی ، در کنار اهتمام بلیغ نسبت به ارتقای سطح دانش و پژوهش ـ که پایه اصلی رشد و توسعه ی کشور محسوب می گردد ـ بر اسلامی کردن محیط آموزش و زدودن آثار سوء فرهنگ وارداتی و تقویت بنیه ی دینی و سیاسی دانشجویان و دانش آموزان ـ که امیدهای آینده ی کشورند ـ همت گمارند و با برنامه های ابتکاری و ضربتی ، ریشه کن ساختن بی سوادی و گسترش دانش در سطح جامعه را ، چون هدفی مقدس تعقیب کنند.۴
من در همین جا ، بعد از تشکر از زحمات مدیران و معلمان محترم این مدارس و مسئولان فرهنگی ، به آنان عرض می کنم که هرچه می توانند ، به این نوجوانان و نوباوگان و عزیزان توجه کنند. قبلها هم عرض کردیم که برای برنامه ریزی ، متخصصان مسائل روانشناسی و کودک و متخصصان تعلیم و تربیت را مورد استفاده قرار بدهند؛ به خصوص تا آن جا که می شود، باید روی برنامه های اخلاقی این عزیزان تلاش بشود؛ چون دشمن مطمئناً برنامه های شومی برای این سرمایه بزرگ ملی ما خواهد داشت؛ باید مراقب بود.۵
به اعتقاد من ، آن چیزی که امروز بیش از همه باید در آموزش و پرورشِ ما به آن توجه بشود، اعتقاد اسلامی و عمل اسلامی است که در دانش آموزان باید احیاء گردد. باید این طور باشد که اگر کودکی از یک خانواده ی بی اعتقاد و بی مبالات نسبت به عمل و اعتقاد اسلامی به مدرسه می آید و وارد محیط تحت تصرف و تسلط آموزش و پرورش می شود؛ یا کودکی از خانواده ای می آید که آن ها اعتقاد و مبالاتشان هم نسبت به افکار و عمل اسلامی بد نیست، لیکن به خاطر بی سوادی و کمبودهای فکری و روانی والدین ، توانایی اثرگذاری روی طفل را ندارند، باید این جا آن خلأها جبران شود، یعنی این کودک ، هم علماً، هم عملاً هم اعتقاداً ، به یک آدم متدین تبدیل شود؛ باید همت این باشد.۶
صدا و سیما ، باید استقلال فکری و عملی ملت ایران ، نظام جمهوری اسلامی و اصل « نه شرقی ، نه غربی » را با ارائه ی فرهنگ و اندیشه و هنر خودی و اصیل و غنی ، ترویج و تحکیم کند و در برابر فرهنگ و هنر و اندیشه ی تحمیلی و بیگانه ، حالت تهاجمی داشته باشد و باید با انتخاب بهترین شیوه ها و بلیغ ترین زبانها ، غبار غربت و انزوا را از چهره ی مفاهیم عمیق اسلام و حقایق درخشانِ قرآن بسترد و ارمغانی را که ملتهای مسلمان در سراسر جهان ، از نظام جمهوری اسلامی انتظار می برند؛ در دسترس آنان قرار دهد.۷
این جا ، وظیفه ی صداوسیما در تفهیم درخشندگی های فرهنگ اسلامی در همه ی زمینه ها ، به خصوص در زمینه ی روابط زن و مرد و شأن زن در اجتماع اشکار می شود. صداوسیما ، مسوولیت زیادی دارد. رادیو و تلویزیون ، یک دستگاه آموزنده است. امروز، دنیا با فکر و تدبیر از رادیو و تلویزیون برای آموزش ـ در همه ی شکل های آن ـ استفاده می کند. همین صهیونیست ها ، با پول های گزاف و با میلیاردها دلار در سال ، از طریق رادیو و تلویزیون به آموزش فساد می پردازند. رادیو و تلویزیون در کشورهای وابسته که حکام فاسد استعماری در رأس آن ها قرار دارند، در حال آموزش غفلت و بی خیالی و شهوت رانی و عیاشی و میگساری به مردم است. اگر این ها را به مردمشان آموزش ندهند و مردم با همان فرهنگ بومی و اسلامی و دینی خود ـ هر دینی ـ رشد کنند، قدرتها و استعمارگران و حکام مستبد، به آسانی نمی توانند بر آن ها حکومت بکنند. شما اگر برنامه هر یک از رادیوهای بیگانه را برای مخاطبان بومیشان بشنوید، چیزی جز فساد و غفلت و ناهوشیاری و بی توجهی به امور زندگی و جامعه نیست. البته در کنار آن ، گاه دو کلمه از یک مقوله ی علمی هم یاد می دهند؛ ولی اصل قضیه این نیست.
وظیفه ی یک رسانه ، آموزش و تحلیل و سوق دادن قلب و ذهن و روح و مغز افراد به سمتی است که گردانندگان آن رسانه در نظر دارند. در کشور ما نیز غیر از این نیست. صداوسیما در جمهوری اسلامی ، باید وسیله یی برای سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامی و ابزاری برای معرفت و آشنایی مردم با درخشندگی های اسلامی و انسانی باشد. جز این، وظیفه یی ندارد و اگر مواردی بود که بر خلاف این هدف وارد صدا و سیما شد، نباید پخش کنند.
هنرمندان و نویسندگان و گویندگان و مجریان و کارگردانان و هنرپیشگان و همه و همه ، باید دست به دست هم بدهند تا این مفاهیم اسلامیِ ارزشمند و درخشنده را در صورت برنامه های هنری بسازند تا مردم از آن ها تعلیم بگیرند. مراد ما از تعلیم در صداوسیما، سخنرانی و میزگرد و تدریس صرف نیست. صداوسیما باید انواع و اقسام روشهای هنری را در برنامه های هنری و فیلم ها و نمایش ها برای تفهیم و توضیح مفاهیم و ارزش های اسلامی به کار گیرد و اگر غیر از این باشد ، صداوسیمای جمهوری اسلامی ، صداوسیمای اسلامی نیست.۸
رادیو و تلویزیون ما باید گرایش های اصولی نظام را با تمام قوت و قدرت و هنرش از آب در بیاورد و ارایه کند. در همه ی بحث ها و تمام آنچه که شما از این رسانه و از این قوطی خارج می کنید و به گوش و قلب مستمعان می رسانید، باید این نکته رعایت شود. گرایش های اصولی نظام را پیدا کنید و آن ها را منعکس نمایید.۹
حالا این فرهنگ در دست شما کارکنان صداوسیماست ؛ از مدیرانتان تا کارکنان گوناگون در بخش های فنی ، پشتیبانی های گوناگون، تحقیقات، هنری، تولید برنامه و برنامه سازیهای مختلف و در بخش های سیاسی و خبری. در همه ی بخش ها شما هستید که می توانید عطر خوش فرهنگ صحیح را در فضای جامعه بپراکنید و هیچ کس هم نمی تواند در مقابل این گسترش فرهنگی که شما ایجاد می کنید ، مقاومت کند. امروز مهم ترین ابزار جنگ بین قدرت ها در دنیا رسانه است و امروز حتی قدرتهای بزرگ هم با رسانه ها دارند کار می کنند. امروز تأثیر رسانه ها و تلویزیون ها و هنرها و این شبکه های عظیم اطلاع رسانیِ اینترنتی و… از سلاح و از موشک و از بمب اتم بیشتر است.
امروز دنیا ، یک چنین دنیایی است. روز به روز هم دارند این میدان را گسترش می دهند. من در آن جلسه به مدیرانمان عرض می کردم که امروز آرایش رسانه ای و فرهنگی که در مقابل جمهوری اسلامی قرار دارد، بسیار آرایش پیچیده، متنوع، متکثر، کارآمد و فنی و پیشرفته است.۱۰
من به شما عرض کنم که جهتگیری اساسی صداوسیما باید درست نقطه ی مقابل همان جهت گیری ای باشد که آن ها دارند. آن ها می خواهند فرهنگ ملت را از گرایش به ایمان ، ارزشها و گرایش به اصول اسلامی و استقلال هویت ملی برگردانند. شما باید درست نقطه مقابل این کار را مورد اهتمام خودتان قرار دهید. آن ها می خواهند وحدت ملی را از بین ببرند؛ آن ها می خواهند اتکا به نفس جوانان را از بین ببرند؛ آنها می خواهند افق مقابل چشم نسل جوان ما را تیره و مبهم و وهم آلود جلوه بدهند؛ آن ها می خواهند حتی مدیرانِ ارشد سیاسی کشور را از اقدام شجاعانه در مسائل گوناگون منصرف کنند و آن ها را بترسانند. از مهم ترین ابزارهای استکبار ؛ همین قدرتها و سلطه های جهانی ، از ترساندن است. از قدیم هم همین طور بوده است. این نامه هایی که « فان الحرب اولها کلام » در آغاز جنگ ها شنیده اید و دیده اید که پادشاهان برای رقبای سیاسی خودشان به کشورهای مختلف می فرستادند. پُر از تهدید و پُر از به رخ کشیدن قدرت خود او بود. این ها برای این بود که تهدید؛ تهدیدی که منجر بشود به ترسیدن طرف مقابل ، نقش مهمی را در پیروزی ایفا می کند، که امروز هم سرمایه گذاری مهمی برای این کار می شود تا جرأت اقدام را از این ها بگیرند و این مدیران را نگران وضعیت آینده کنند؛ آن ها هم چنین جوانان را یک طور ، آحاد مردم را یک طور، مدیران را یک طور، سیاست مداران را یک طور و مبتکران و فعالان علمی را یک طور در تیررس رسانه های معارض خود با جمهوری اسلامی قرار می دهند. شما باید درست نقطه ی مقابل آن ها حرکت کنید.
برنامه ریزی در صداوسیما باید با جهت گیری به سمت وحدت ملی ، ایجاد امید ، نشان دادن افقهای روشنی که در پیش روی ملت ماست، شجاعت دادن به مجموعه ی مبتکر و محقق و فنان کشور ، شجاعت دادن به اداره کنندگان و مسوولان و تصمیم گیران کشور در زمینه های مختلف ، ترغیب مردم به حضور در صحنه ـ که حلال همه مشکلات حضور و اراده ی مردم و تصمیم مردمی است ـ باشد. البته جانمایه ی همه اینها هم ایمان قلبی و دینی است. اگر کسی دین را برای ارزش والای معنوی ذاتی خودش هم قبول نداشته باشد و نشناخته باشد، می تواند به دین به عنوان دارویی که می تواند مهم ترین مشکلات اجتماعی یک ملت را علاج کند، تکیه کند.۱۱
… روشنفکران دلسوز و صادق بدانند که امروز ، روز آزمایشی بزرگ است و تاریخ درباره ی آنان و رفتار امروزیشان ، قضاوتی دقیق و افشاگر خواهد داشت.
اگر کسانی از وابستگان به قشر روشنفکر کشور، در دوران سلطه ی بیگانگان و حکومت خودفروختگان ، توفیق آن را نیافته اند که به اقتضای مسوولیت روشنفکران ، در صفوف ملت قرار گرفته و در جایگاه خود در جبهه ی مبارزه با آمریکا و رژیم دست نشانده اش قرار گیرند، امروز که روز حکومت مردم و حاکمیت ارزشهای اسلامی و انسانی و روز مبارزه با بیگانگان کینه ورز و خدعه گر است، باید گذشته را جبران و صفوف مبارزه ی سهم خود و به قدر نیرو و توان خود مدد برسانند و زبان و قلم و هنر را در خدمت جهاد عظیم اسلامی این ملت قرار دهند.
زندگی در نظامی که بر پایه ی معرفت و فرهنگ و ارزش های الهی بنیان نهاده شده ، برای همه افتخارانگیز است ؛ نظامی که در رأس آن امام خمینی است؛ آن عظیم القدری که حتی دشمنانش او را بزرگ و خارق العاده می شمارند و به عظمتش کینه می ورزند. هیچ کس اعتلای معنوی او و زهد و پارسایی او و دانش و معرفت او و صفای روح بزرگ او را انکار نمی کند. هیچ کس در او، کمترین شایبه یی از ضعف و تسلیم در برابر دشمنان ملت نمی شناسد و قله یی برتر از او در عظمت روحی، گمان نمی برد. چه قدر کوچک و زبون و بی مقدارند کسانی که خود را دلبسته به نظامی بدانند که در رأس آن مردمی فاسد و فاسق و خائن ، مانند پادشاهان صدسال اخیر قرار داشته باشند و گردانندگان آن ، امثال رضاخان و محمدرضا و عَلَم و اقبال و هویدا و زاهدی و منصور و وابستگان بد نام و مجرمشان باشند و آمریکا و انگلیس ، ارباب این همه و صاحب اختیار ملک و ملت باشند.
آیا روشنفکرنمایانی که در سایه ی آزادی اسلامی، فرصت و امکان آن را یافته اند که صفحاتی را به داعیه ی روشنفکری، از سخنانی خوشایند بیگانگانِ مطرود پُر و منتشر کنند. شهامت آن را دارند که به صراحت اقرار کنند که داغ و غصه ی آنان ، نه برای علم یا آزادی ، بلکه به خاطر جمع شدن سفره ی ننگین فسق و فساد و کوتاه شدن دست مروجان فرهنگ تباه گر غربی است؟ و دشمنی آنان با نظام ، نه به دلیل وجود عیب و نقیصه ای در آن ، بلکه به انگیزه ی بازگشت به همان دنیای شرم آوری است که بیگانگان برای آنان به وجود آورده و از خود آنان در راه آن کمک گرفته بودند؟! از مسخ شدن فرهنگ استعماری غرب ، هیچ انتظاری نیست؛ امید و انتظار از روشنفکران صادق و دلسوزی است که تعالی و عزت و پیشرفت معنوی و مادی ملت و کشور خود را می جویند و سلطه ی بیگانه را در همه ی اشکالش مردود می شمارند. شایسته است که اینان نظام اسلامی را ـ که مایه ی عزت ایران و حیات دوباره ی ملت است ـ قدر بدانند و مسوولیت خود را در آن بشناسند.۱۲
مهم ترین وظیفه ی مطبوعات در نظام اسلامی ، نقش فرهنگی آنان در معرفی و دفاع از ارزش ها و آرمان های مورد قبول این امت انقلابی و بالا بردن سطح آگاهی و معرفت آنان است.
در حال حاضر و به خصوص پس از شکست کامل مارکسیسم ، استکبار غرب برای گسترش سیطره ی سیاسی و الحادی خود بر ملت های انقلابی، عمدتاً از محورها و شیوه های فرهنگی بهره می گیرد. معارضه ی شایسته با تهاجم فرهنگی غرب در ابعاد مختلف ، باید در صدر برنامه های رسانه های عمومی قرار گیرد. بی تفاوتی و مسامحه در برابر این تهاجم فرهنگی ، که گاه با قلم عناصر مطرود و خود باخته ی داخلی صورت می گیرد، زیان های جبران ناپذیری در بر خواهد داشت. ۱۳
امروز شما زنان، سنگربان ارزش های اسلامی در مقابل وضع جاهلی دنیای غرب هستید. شما هستید که دارید از این حصار مستحکم فرهنگ اسلامی محافظت می کنید. در علم ، در فرهنگ ، در سیاست و در همه چیز، زن باید پرورش اسلامی پیدا کند؛ در میدان های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و همه جا برود و پیشتاز باشد؛ اما در مسائل شهوانی و جنسی ، ملعبه ی دست این و آن نشود؛ این حرف ماست. در مکتب اسلام، حفاظ و ججابی بین زن و مرد وجود دارد. این به معنای آن نیست که زنان، عالم جداگانه یی غیر از عالم مردان دارند؛ نه، زنان و مردان در جامعه و در محیط کار، با هم زندگی می کنند؛ همه جا با هم سروکار دارند؛ مشکلات اجتماعی را با هم حل می کنند؛ جنگ را با هم اداره می کنند و کردند؛ خانواده را با هم اداره می کنند و فرزندان را پرورش می دهند؛ اما آن حفاظ و حجاب در بیرون از محیط خانه و خانواده حتماً حفظ می شود. این، آن نکته اصلی در الگو سازی اسلامی است. اگر این نکته رعایت نشود، زن از پیشتازی در حرکت به سمت ارزش ها ـ که در ایران اسلامی دیده شد ـ باز خواهد ماند. غربی ها مایلند با تمام توان، آن نکته را هم در جایی به نحوی نسبت به هرکسی رسوخ دهند.
به اعتقاد من، گرایش به سمت مدگرایی و تجمل گرایی و تازه طلبی و افراط در کار آرایش و نمایش در مقابل مردان، یکی از بزرگ ترین عوامل انحراف جامعه و انحراف زنان ماست. در مقابل این ها، خانم ها بایستی مقاومت کنند.
آن ها برای این که زن، آن چنان موجودی به وجود بیاورند که مورد نظر خودشان است، محتاج این هستند که دائماً مد درست کنند و چشم ها و دل ها و ذهن ها را به همین چیزهای ظاهری و کوته نظرانه مشغول کنند. کسی که به این چیزها مشغول شد، کی به ارزش های واقعی خواهد رسید؟ مجال پیدا نمی کند برسد. زنی که در فکر باشد از خود وسیله یی برای جلب نظر مردان بسازد، کی فرصت این را پیدا خواهد کرد که به طهارت اخلاقی فکر کند و بیندیشد؟ مگر چنین چیزی ممکن است؟ آن ها این را می خواهند. آن ها مایل نیستند که زنان جوامع دنیای سوم، دارای فکر روشن و آرمان خواه باشند؛ خودشان دنبال هدف های بزرگ حرکت کنند و شوهر و فرزند خود را هم حرکت بدهند. زنان جوان در جامعه ما باید خیلی مراقب باشند، تا این کمند ناپیدای بسیار خطرناک فرهنگ و تفکر غربی را بشناسند؛ از آن پرهیز کنند و جامعه ی زنان را از آن جدا و برحذر بدارند. ۱۴
معلم بزرگ انقلاب حضرت امام خمینی (قدّس سرّه) نقش زنان را در انقلاب ـ چه در پیدایش و چه در استمرار آن ـ و نیز جایگاه او را در تکامل جامعه اسلامی و بلوغ اسلامی و انقلابی آن، بسی بزرگ می داشت و حق هم همین است و این مستلزم آن است که زن ایرانی و زن مسلمان، به مجاهدت خود برای رهاشدن از دام های پرداخته و در راه نهاده ی فرهنگ تباه گر غرب، با اراده ای راسخ ادامه دهد و به هیچ رو تسلیم اغوای آنان که زن را ابزاری برای پیشبرد سیاست های ویرانگر و اسارتبار خواسته اند، نشود. ظرافتی هوشمندانه لازم است که میان تشخص و منزلت علمی و فرهنگی و اجتماعی و هنری و سیاسی زن، با تنزل و انحطاط او تا سطح وسیله و ابزاری برای اغراض سیاسی و شخصی فرق گذاشته شود و این یک، با آن چه مطلوب و محبوب هر انسان آزاده و آگاه است، مشتبه نگردد. ۱۵
اسلام، آن علوّ رتبه را جایگاه حتمی زن دانسته و سلوک به سوی آن را لازم شمرده و راه آن را با ارزش گذاری ها و مقررات و احکامی هموار ساخته است. فرهنگ غرب و بینشی که پایه ی آن است، اگر آن منزلت را نیز ارزانی زن کند ـ که البته دیدگاه مادی فاقد آن گستره ی چشم اندازهای معنوی است ـ یارای آن ندارد که وارستگی از لذات و شهوات و سرگرمی های حقیر را از شخصیت زن جدا سازد؛ بلکه این اصل را شمرده، پایه قضاوت خود درباره ی جوامع و عقاید قرار می دهد. ۱۶
به نظر من، آن چیزی که امروز مجموعه ی شما و ۱۷ هر مجموعه یی از زنان ـ که در شکل ها و با هدف های مختلف کار می کنند ـ بر عهده دارند، این است که باور غلطی را که فرهنگ غربی و اروپایی در این ده ها سال اخیر در ذهن زن ایرانی وارد کرده است، بزداید. البته باور غلطی هم در گذشته بوده است؛ یعنی گرایش به برخی از شکل های غلط مصرف و تجمل، از گذشته هم وجود داشته است. با ورود فرهنگ اروپایی، این مدگرایی و نوگرایی در مصرف، به شکل عجیبی تشدید شد. این، محاسبه شده و پیش بینی شده بود. سردمداران سیاست های غربی ـ که غالباً صهیونیست ها و استعمارگران بودند ـ به قصدی و با نیتی این کار را کردند. این باورهای غلط را باید بزدایید؛ و این نمی شود، مگر با ارایه ی بحث ها و کارهای اسلامی. اگر این کار بشود، ریشه این مشکلاتی که گاهی اوقات مطرح می شود ـ بدحجابی و رواج فساد و فحشا و این چیزها ـ به خودی خود کنده خواهد شد. این ها غالباً معلولند؛ علل، همان باورها و فرهنگ ها هستند که باید روی آن ها کار بشود. ۱۸
اگر فضای فرهنگی جامعه در زمینه ی مسایل زن شفاف بشود و احکام اسلامی و نظرات قرآنی در این زمینه روشن گردد، راه هموار خواهد شد، برای این که بانوان کشور ما بتوانند به آن نقطه ای که برای یک زن، آرمانی و غایت مطلوب است، برسند. اگر چه بحث است، سخن است، گفتن است، اما در واقع عمل است؛ زیرا این گفتن، فضای فرهنگی جامعه را شفاف خواهد کرد و ذهن ها را روشن خواهد نمود. ۱۹
برای تلاش فرهنگی و حقوقی در راه رسیدن زن به نقطه ی مطلوب، از لحاظ اجتماعی و از لحاظ فردی دوگونه هدف می شود تصویر کرد:
یک هدف این است که ما برای رسیدن زن به کمال وجودی خود تلاش کنیم و مبارزه کنیم و بنویسیم و بگوییم. یعنی زن در جامعه، اولاً به حق انسانی و حقیقی خود برسد، ثانیاً استعدادهای او شکوفا شودو رشد حقیقی و انسانی پیدا کند و در نهایت به تکامل انسانی نایل بشود؛ زن در جامعه به صورت انسان کامل دربیاید؛ انسانی که می تواند به پیشرفت بشریت و جامعه ی خود کمک کند و در محدوده ی توانایی های خود، دنیا را به بهشت برین و زیبایی مبدّل کند.
یک نوع هدف دیگر این است که ما از این گفتن و تلاش کردن و احیاناً مبارزه کردن بخواهیم یک نوع حالت تخاصم و جدایی و رقابت خصمانه میان دو جنس زن و مرد به وجود بیاوریم و دنیایی بر اساس رقابت بسازیم؛ کانّه در جامعه ی بشری، مردان یک قرار دارند، زنان هم در طرف دیگر، و این ها بر سر دستاوردی با هم نزاع می کنند … ۲۰
باید توجه کنید که هیچ بحثی در این زمینه های مربوط به پوشش زن، از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد؛ اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد. مثلاً بیاییم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم، اما چادر نباشد؛ این فکر کاملاً غلطی است. نه این که من بخواهم بگویم چادر، نوع منحصر است؛ نه، من می گویم چادر بهترین نوع حجاب است؛ یک نشانه ی ملی ماست؛ هیچ اشکالی هم ندارد؛ هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی هم در زن ندارد. اگر واقعاً بنای تحرک و کار اجتماعی و کار سیاسی و کار فکری باشد، لباس رسمی زن می تواند چادر باشد و ـ همان طور که عرض کردم ـ چادر بهترین نوع حجاب است. ۲۱
بانوان در نظام جمهوری اسلامی باید قدر عظمتی را که اسلام به آنان داده است، بدانند. دام مصرف زدگی را که سرمایه داران چاولگر جهانی بر گرد زن امروز دنیا تنیده اند، کاملاً بدرند و ضد ارزش های فرهنگ غربی، مانند برهنگی و معاشرت بی بندوبار با مردان و آلودگی به انواع فسادها را که در کشورهای پیشرفته و غالب کشورهای عقب افتاده بر زندگی زنان حاکم است، به چشم تحقیر و نفرت بنگرند و بدانند که امروز زن ایرانی که در صحنه های سیاست و کار و در میدان های انقلاب باتقوا و پاکدامنی حضور دارد، برترین زنان دنیاست، و این را مردان و زنان منصف و حق بین در همه جای جهان تصدیق می کنند. ۲۲
زن اسلامی، زنی است که راه را درست می رود؛ هدف را درست تشخیص می دهد و در این راه حاضر به فداکاری است. و چنین زنی عظمت می آفریند؛ هم چنان که زنان ایران عظمت آفریدند؛ این ها تعارف نیست.
اگر زنان به انقلاب نپیوسته بودند، انقلاب پیروز نمی شد؛ جوانان برای پیوستن به صفوف انقلاب، از خانه ها بیرون نمی آمدند؛ مادرانشان نمی گذاشتند، یا حداقل آن ها را تشویق نمی کردند. اگر زنان دل در گرو انقلاب نداشتند، مردان این طور آزادانه در صفوف انقلاب جانفشانی نمی کردند. نقش زن در یک انقلاب، هم به طور مستقیم، و هم به طور غیر مستقیم، یک نقش برجسته و مجموعاً نقش اول است؛ در جنگ هم همین طور بود.
من با خانواده ی معظم شهدا دیدار و نشست و برخاست زیادی داشته ام. در کمتر خانواده ی شهیدی است که روحیه ی مادر از روحیه ی پدر بالاتر نباشد. در اغلب خانواده ها، روحیه ی مادر شهید از روحیه ی پدر شهید بالاتر است. این، یک چیز فوق العاده است. این، نقش زنان مومن را در این انقلاب نشان می دهد؛ زنانی که برای پیروزی انقلاب و برای پیشرفت مقاصد انقلاب ایستادند و همه چیز را برای اهداف و آرمان های الهی و اسلامی خود فدا کردند. ۲۳
برای زن، این نقش درست است؛ اما آن چه که الگوی غربی و اروپایی است، نقطه ی مقابل این است. این دو، با هم جمع شدنی نیست. در الگوی اروپایی زن، مسأله این نیست که آن ها می خواهند زن عالم باشند، اما در اسلام نمی خواهد زن عالم باشد؛ آن ها می خواهند زن در مناصب اجتماعی و صحنه ی اجتماعی باشد، ولی اسلام نمی خواهد؛ قضیه این نیست. اسلام زنان عالمه ی بزرگی پرورش داده است. اگر امروز هم در جامعه ی ما مشاهده کنید، می بینید که متخصصان زن، دانشمندان زن، پزشکان زن، محققان زن و هنرمندان بزرگ زن کم نیستند؛ انسان های ارزش آفرین و صاحب فکر و مکتب در بین آنها هست. در صحنه ی سیاسی و در قوای مجریه و مقننه هم همین طور است. در همه ی بخش های کشور، حضور زنان، حضور فعالی است. بین ما و آنها، بین تفکر و ارزش گذاری اسلامی و غربی، بحث بر سر این ها نیست؛ بحث بر سر چیز دیگری است.۲۴
الگوی غربیِ امروزِ اروپایی، برخاسته و زاییده از الگوی باستانی رومی و یونانی آنهاست. آن روز هم این طور بود که زن وسیله ای برای تکیّف و التذاذ مرد بود و همه چیز تحت الشعاع این بود، امروز هم این را می خواهند؛ حرف اصلی غربیها این است. ۲۵
در هر جامعه ای مسأله جوانان یک مسأله بسیارمهم است. یکی از گرفتاری های بزرگ کشور های غربی ـ که گاهی می گویند، گاهی هم کتمان می کنند ـ مسأله جوانان آن هاست. شما خیال نکنید که مسأله ی جوان ـ چه دختر و چه پسر ـ در جوامع غربی حل شده است؛ نه. در بین هزار نفر جوان در آن جا، شاید نتوان یک نفر را پیدا کرد که این همه صفا و نورانیت و پاکی و طهارت در او مشاهده شود. خاصیت نظام های مبتنی بر مادیت و متکی به ارزش و اهمیت سرمایه و پول و آزادی شهوات، جز آن چه که امروز دارند آن را تجربه می کنند، چیز دیگری نیست. سقوط ملت ها همیشه یک امر ناگهانی نیست؛ یک امر تدریجی است. این امر تدریجی را چشم های تیزبین متفکران غربی در آمریکا و اروپا مشاهده می کنند. در آن جوامع، جوان به طور معمول مایل به بی بندوباری، نابرخوردار از حیا و مایل به ارتکاب جنایات و تجاوز و تعدی تربیت می شود و در فساد اخلاقی غرق است. چنین نسل جوانی برای هر جامعه ای، در هر حدی از علم و معرفت و ثروت هم که باشد، مثل موریانه ای پایه های آن جامعه و نظام را می جود و از بین می برد.
نقطه ی مقابل آن را شما امروز در کشور خودمان مشاهده می کنید؛ شوق جوانی، نورانیت جوانی، صفای جوانی، دینداری و ایمان در جوانان؛ پدیده ای که از اول انقلاب تا امروز به طور مستمر مثل یک رودخانه ی زلال و پّرخروش در جریان بوده است. جوانان و نوجوانان کشور ما، در دوران جنگ و پس از جنگ توانستند پاکی خودشان را حفظ کنند. بعضی از آمارهایی که عکس این را ادعا می کند، آمارهای واقعی نیست. نه این که من از وجود جریان ها و حرکات بدآموز در میان جوانان بی اطلاع باشم ـ نه، می دانم چه می گذرد ـ اما در زیر این کفها و این گل و لای ها، من جریان عظیم و خروشان نجابت و دیانت و اصالت و نورانیت را هم مشاهده می کنم. این نسل جوان، امروز مخاطب شما مسوولان امور تربیتی و شما عزیزان انجمن های اسلامی است.
در مورد جوانان گرایش های افراطی و تفریطی مشاهده می شود. بعضی کسان عادت کرده اند شخصیت و اراده و فهم و توانایی های بیکرانه ی جوان را ندیده بگیرند و او را به ندانستن یا به هرگونه چیزی که از نظر آن ها ناپسند است، متهم کنند. این عادت کاملاً غلطی است. جوان، مظهر تحرک و سرشار از استعداد و دارای ذخیره ی ارزشمندی است ـ یعنی نشاط جوانی، قدرت جوانی، استعداد جوانی و حوصله ی جوانی ـ که می تواند معجزه ها بیافریند. آن بی اعتنایی، یک رفتار و برداشت بسیار غلط و منحرفانه است.
در نقطه ی مقابل، عده ای سعی می کنند جوان را بازیچه ی مطامع و اهداف سیاسیِ خودشان قرار دهند و او را به عنوان ابزار به کار گیرند؛ آن چه را که برای جوان لازم است ـ چون ممکن است خاطر او را آزرده کند ـ به او نگویند؛ آن چه که او را به آن ها خوش بین و از آن ها دلخوش می کند ـ اگر خلاف واقع هم هست ـ به او بگویند؛ برای این که در میدان های سیاسی و حزبی و برای اهداف گوناگون و بعضاً نامقدس لشکرکشی کنند. این هم غلط و انحراف و خیانت و تضییع نعمت الهی است.
جوان، یک انسان سرشار از استعداد و دارای حقوق فراوانی بر پدر و مادر، بر مدرسه، بر حکومت و بر مسوولان بخش های گوناگون است. این ها باید وسایل رشد و کمال او را فراهم آورند و به او کمک کنند تا بتواند راه درست را انتخاب کند. این کمک کردن هم به میزان زیادی با رفتار و عمل ممکن می شود. گفتار و حرف، همیشه اثری ندارد؛ گاهی ممکن است موثر واقع شود؛ اما گاهی عمل، حرف را تخطئه می کند. همه کسانی که با جوانان مواجهند ـ از جمله شما جوانان عزیزی که در انجمن های اسلامی هستید، یا عزیزانی که در امور تربیتی هستند ـ سعی کنند رفتار خودشان را عاقلانه، حکیمانه، خیر خواهانه، صلاح جویانه، صمیمانه و سرشار از محبت و صفا قرار دهند. این می تواند دل های جوان را، هرجا و هرطور که باشند؛ ولو فرض کنیم بر روی احساسات پاک آن ها خاکستری از خطا هم نشسته باشد ـ از آن چه که در معرض آن است، نجات دهد.
من اکنون خطابم به شما جوانان عزیز است: شما ذخیره ی ارزشمندی از زندگی را در دست و در پیش رو دارید. جوان، در آغاز زندگی است. فرض کنید کشاورزی تازه محصول را به دست آورده و انبارش پُر از محصول است؛ با این محصول فراوان و وافر و سالم چگونه عمل خواهد کرد؟ دو گونه ممکن است عمل کند: یک طور، کشاورز خردمند و هوشمند و عاقبت اندیشی است که سعی می کند این محصول را سالم نگه دارد؛ در آن تفریط نکند؛ اجازه فاسد شدن به آن را ندهد؛ آن را به قدر لازم برای روز نیاز خود حفظ کند؛ به قدر لازم از آن مصرف کندو آنچه را که برای روز نیاز خود حفظ کند؛ به قدر لازم از آن مصرف کند و آن چه را که برای بذر مفید است، انتخاب کند تا سال های آینده از بذر آن استفاده نماید. یک نفر دیگری هم ممکن است پیدا شود که قدر این انبار پُر را نداند و خیال کند که همیشه پُر خواهد ماند؛ نه برای حفظ و نگهداری آن، نه برای مصرفِ برنامه ریزی شده ی آن و نه برای فکر روزهای نیاز و احتیاج خود، هیچ گونه تلاش و مجاهدتی انجام ندهد. این بسیار ناخردمندانه است. البته کسانی هم که ذخیره ی انبارشان به آخر رسیده است ـ یعنی پیرمردان و پیرزنان؛ انسانهایی که در سنین بالا هستند ـ حس نمی کنند که این انبار در حال تمام شدن است. این گرفتاریِ بزرگ بشر است. عزیزان! آن ها هم عاقلانه نمی اندیشند؛ آن ها هم اگر کمی خردمندانه بیندیشند، رفتارها تصحیح، خطاها جبران و راه درست انتخاب خواهد شد؛ اما افسوس! آن ها هم گاهی درست فکر نمی کنند. ما در آموزش تاریخ و در تجربه ی زمانِ خودمان یافته ایم که جوانان بیشتر می توانند، بیشتر می خواهند و بیشتر عمل می کنند. در دوران حکومت صالحان، وضع این گونه است. جوان در موارد بسیاری، علاوه بر این که تواناییش بیشتر است، همت و اراده اش هم از کسانی که عمری را گذرانده اند، بهتر و بیشتر است.
شما در دوران جوانی هستید؛ این انبار هنوز پُر است. بخشی از این انبار باید به صورت بذر از آن استفاده شود؛ آن بخش، مربوط به به همین سال های جوانی شماست؛ این، بذر آینده است. برای زندگیتان برنامه ریزی صحیح کنید. چیزهایی هست که تا آخر عمر برای انسان مفید است؛ چیزهایی هست که برای انسان تا بعد از آخر عمر ـ یعنی در دوران نشئه ی زندگی بعد ـ هم مفید است؛ چیزهایی هست که برای انسان در دوران های حوادث مهم، مفید واقع می شود. شما دهها سال در این دنیا زندگی خواهید کرد؛ بنابراین خودتان را از لحاظ علم مجهز کنید. علم از جمله ی چیزهایی است که تا آخر عمر برای انسان مفید است. اگر بر این علم، عمل خوب و ماندگاری مترتّب شود، برای بعد از مرگ هم مفید خواهد بود. درس خواندن، یک فریضه ی اصلی برای شماست. برای جوانان ورزش کردن یک سرمایه اندوزی است.
من اعتقاد دارم ورزش برای همه یک فریضه ی عمومی است البته منظورم ورزش حرفه ای نیست. ورزش حرفه ای را هم رد نمی کنم، اما توصیه نمی کنم که همه ی جوانان سراغ ورزش حرفه ای بروند؛ نه. ورزش برای سلامت و حفظ نشاط است. این هم سرمایه ای است که تا اواخر عمر برای شما می ماند. تن پروری و بیکارگی، ضایع کردن آن سرمایه ی عظیم است. یک خصوصیت دیگر هست که اگر در شما باشد، هم در دوران عمر شما مفید است، هم برای دیگران مفید واقع خواهد شد و هم برای نشئه ی آخرت و دوران بی پایان زندگی ِ بعد از مرگ مفید است. آن تهذیب نفس است؛ خودتان را پاکیزه کنید. جوانان عزیز ما با معارف دینی، با معارف الهی، با معارف بشری و با عمل صحیح دینی می توانند این کار را بکنند. امروز میدان مسائل اجتماعی هم میدان مسائل دینی است. حضور در مراسم عظیمی که در جمهوری اسلامی به طور مکرر وجود دارد؛ از نماز جمعه ها بگیرید تا راهپیمایی بیست و دوم بهمن؛ همه ی این ها کارهای دینی است. با این روش ها و با این اعمال، نفس خودتان را ـ آن دل پاک و نورانیتان را ـ هر چه بیشتر ثابت قدم کنید.
من بعکس کسانی که احساس می کنند جوان نمی تواند طرف خطاب قرار گیرد ـ مسوولیتی ندارد و برای جوهر وجود جوان احترام و ارزشی قائل نیستند ـ معتقدم که امروز یکی از سنگین ترین بارهای مسوولیت بر دوش شما جوانان است. امروز سیلی خوردگان از انقلاب و کسانی که با پدید آمدن نظام جمهوری اسلامی بساط غارتگریشان از این کشور برچیده شد، روی جوانان متمرکز شده اند. بارها گفته اند و تکرار کرده اند که کارشان در ایران، کار فرهنگی است؛ کار سیاسی هم نیست. کار فرهنگی یعنی چه؟ یعنی می خواهند کاری کنند که همین ایمان، همین شور و عشق، همین نورانیت و صفایی که امروز در شما جوانان وجود دارد، در نسل جوان ایران از بین برود. نقشه ی آن ها این است . البته من به طور قاطع می گویم موفق نخواهند شد.
جوان ما بیدار است. پسر و دختر ما هوشیارند؛ دانش آموزمان، دانشجویمان، جوانان دیگرمان در حوزه های علمیه بیدارند. این آگاهی را هم اسلام و انقلاب به این کشور و به جوانان داده است. سعی می کنند در داخل مدارس و دانشگاه ها نفوذ کنند. اولین اقدام آن ها هم این است که جوان را به بی بند و باری و فساد سوق دهند و فروغ حیا را در او بمیرانند. شما حتماً بیشتر از من می دانید که آن ها با عوامل نا آگاه و غافلِ خودشان در مدارس چه کارهایی می کنند. جوان هوشیار مومن و متدیّنِ امروز، در مقابل این توطئه ها بیدار است و آن جایی که نشانه ی حضور و سرانگشت دشمن را ببیند، او را در زیر پای خودش لگد و له می کند. ۲۶
… شما جوانان هم در درجه ی اول مسوولیت دارید. این که شما می بینید ما در زمینه های اخلاقی و پرهیز و حذر کردن ار برخی از آلودگی هایی که بعضی از جوانان به آن دچار می شوند، گاهی خیلی اصرار می کنیم، یک علت عمده اش همین است که آن گونه ابتلائات و آلودگی ها، جوان را از قابلیت سازندگی آینده اش و آینده ی کشورش خارج می کند؛ و دشمن همین را می خواهد. آن چیزی که شما را تقویت می کند، علم است ـ یعنی درس خواندن و دانستن ـ ایمان است ـ یعنی معرفت ایمانی و عمل مذهبی و ایمانی ـ همبستگی است؛ آگاهی سیاسی است؛ آشنایی با مسائل کشور و مسائل جهان است؛ پرهیز از بعضی از هیجان هایی است که دشمن سعی می کند آن ها را به وجود بیاورد. جوان ها امروز می توانند در دوره ی جوانیِ خودشان مسوولیت ایفا کنند؛ علاوه بر این که فردای این جوان ها، فردای اداره ی این کشور بزرگ با دست هایی است که در محیط اسلامی تربیت شده و تقویت یافته است. ۲۷
عاملی که می تواند کشور شما را در مقابل هر افزون طلبی، هر انحصار طلبی، هر تجاوز، هر ماجراجویی و هر بحران سازی حفظ کند، استحکام ساخت داخلی نظام است. همین طور است ارتباط بین مردم و آحاد و قشرهای مردم با مسوولان نظام، امید جوان ها به آینده و گرفته شدن رخنه هایی که به تدریج موجب تضعیف نظام می شود. همین طور که اشاره و عرض کردیم به همه ی تلاش این کارها انجام می گیردو شما باید در محیط دانشگاه مسأله ی علم و تحقیق را جدی بگیرید. این که جوان دانشجویِ عزیزی در صحبت خود اشاره به بودجه ی تحقیقات کردند و گفتند کم است و آن را به عنوان یک مطالبه و درخواست دانشجویان مطرح کردند، مرا خوشحال می کند. در جلسه ی اساتید هم که بودیم، اتفاقاً همین را مطرح می کردند. این خیلی خوب است که جوان، دنبال تحقیق، دنبال کار علمی و دنبال پیشرفت علم باشد. بدون پیشرفت علم نمی شود کشور را پیش برد. امروز حتی دشمنان بشریت از علم استفاده می کنند. ما برای آرمان های والا، برای ارزش های حقیقی، برای فضایل انسانی و گسترش آن ها ناگزیریم از علم و از شرافت ذاتی علم استفاده کنیم. وحدت باید حفظ شود؛ ارتباط باید حفظ شود. این کارهای اساسی ای که شروع کردیم، باید پیش برود. ۲۸
شما دانشجویان و دانش آموزان و جوانان، برای نسل آینده و دوره ی بعد، پایه های اصلیِ انقلابید. امروز هم شما در انقلاب تأثیر زیادی دارید؛ چون جوانید. امروز هم شما در جبهه ی سیاسی و نظامی و سازندگی و هر جای دیگر که بتوانید حضور داشته باشید، عنصر فعال انقلابید؛ اما فردا شما پایه های انقلاب هستید. امروز، عناصر موثرید؛ ولی فردا ستون های انقلاب هستید. توجه کنید انقلاب را با ریشه ها و مبانی فکری و منطقی اش، به درستی بشناسید. ۲۹
میدان فرهنگ و روشنفکری، میدان همان فرهنگ است؛ ابزارهایش؛ ابزارهای فرهنگی است. جوانانی که اهل مقولات روشنفکریند، باید در میدان فعال بشوند. جوانان! خودتان را بسازید. یک ملت اگر بخواهد راه رشد و کمال و پیشرفت را طی بکند، باید از لحاظ ایمان فکری، به جای محکمی متکی باشد. ۳۰
امروز جوان ایرانی، آگاه و بامعرفت و بصیر و سیاسی و اهل تحلیل است؛ و از همه بالاتر باایمان است.
چه چیزی موجب می شود که با این بمباردمان فرهنگی یی که سال گذشته در مجموعه یی از مطبوعات زنجیره یی علیه مذهب و علیه فکر مذهبی و علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه چیز صورت گرفت، وقتی روزهای اعتکاف ماه رجب فرا رسید، مسجد دانشگاه تهران جزو شلوغ ترین مراکز اعتکاف شود؟ چه کسی به جوان ها گفت: بروید اعتکاف کنید؛ سه روز روزه بگیریدو از مسجد بیرون نروید و وقتتان را در آن جا به عبادت و ذکر و دعا و تضرع و توسل بگذرانید؟ ۳۱
به شما عزیزان انجمن های اسلامی هم عرض می کنم: هرکدام از شما یک نیرو از نیروهای اسلامید؛ خودتان را نگه دارید، بسازید و رشد دهید؛ برای ورود در دانشگاه یا حوزه و بعد ورود در میدان کار و میدان اجتماع در نظام جمهوری اسلامی آماده کنید تا بتوانید مثل نورافکنی بدرخشید. هر مجموعه ی انجمن اسلامی در هر کجای این کشور، یک سنگر است. دانش آموز دبیرستان باید بتواند در این سنگر قرار گیرد تأکید و حمله ی دشمن را خنثی کند. این یک سنگر فرهنگی و فکری است؛ سنگری است که سلاح در آن، سلاح دین و تدبیر و علم و فکر و فرهنگ است. اگر این سنگرها مستحکم باشد، دشمن نه در حمله ی نظام، نه در حمله ی اقتصادی، نه در حمله ی سیاسی و نه در خطرناک ترین این حمله ها ـ یعنی حمله ی فرهنگی ـ توفیقی در این کشور به دست نخواهد آورد. تا امروز هم ناموفقیت ها و شکست های دشمن، به خاطر حضور همین جوانان مؤمن و خوب در عرصه های مختلف بوده؛ بعد از این هم همین طور خواهد بود و روز به روز هم باید گسترش پیدا کند.
تک تک شما و تک تک دانش آموزان تصمیم بگیرند آن چنان خودشان را بسازندکه آن روزی که وارد دانشگاه یا حوزه شدند یا به هر نقطه و مرکزی منتقل شدند، در آن جا چراغی باشند تا دیگران را راهنمایی کنند. خدای متعال از زبان مؤمنین می فرماید: [ واجعلنا للمتّقین اماما ]. هر انسانی باید این صلاحیت را در خودش به وجود آورد که در هر نقطه ای است، دیگران بتوانند به او اقتدا کنند؛ نه فقط اقتدای در نماز جماعت، بلکه اقتدای در عمل، اقتدای در فکر، اقتدای در رفتار. امروز بحمدالله فضا برای این کار آماده است. علی رغم دشمنی ها و خباثت هایی که در عرصه ی فرهنگی و سیاسی در کشور از سوی دشمنان داخلی و خارجی صورت می گیرد، بحمدالله فضا، فضای دین، فضای انقلاب و فضای اسلام است؛ و این بر اثر نورانیت شما جوانان است. ۳۲
ما عبادات فردی، عبادات اجتماعی و عبادات سیاسی داریم؛ عبادات ناب و خالص داریم که مربوط به نیمه شبهاست، مال هنگام دعا و مناجات و هنگام سخن گفتن با حالت تضرع است. هرکدام از این ها یک درجه است. هر کدام از این ها، شما را مثل پولاد آبدیده محکم می کند؛ این جوان ها را مستحکم می کند؛ آن ها را خلل ناپذیر و در مقابل نفوذ شیطان، نفوذ دشمن، نفوذ عوامل فساد و در مقابل تهاجم فرهنگی، آسیب پذیر می کند. ۳۳
سرگرم کردن جوانان به چیزهایی که جوانان دنیا پیش از جوانان ما به آن ها سرگرم شدند و امروز تاوانش را پس می دهند، کمک به نسل جوانان این کشور نیست. عده ای سعی می کنند جوان ایرانی را با بهانه های گوناگون، به سمت مسائل سرگرم کننده، موسیقی های مضر، سرگرمی های جنسی و از این قبیل سوق دهند. این همان لجن زاری است که جوان غربی و جوان آمریکایی و اروپایی را در خودش غرق می کند؛ این چیز تقلید کردنی ای نیست. در مقابل این بایستید. ۳۴
نمی دانم آیا جوان های نسل ما و نسل انقلابی، تاریخچه ی این ۱۵۰ سال ۲۰۰ سال را درست خوانده اند یا نه؟ من همه دغدغه ام این است که جوان انقلابی امروز نداند ما بعد از چه دورانی، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمی هستیم. تاریخچه این ۱۵۰ سال ۲۰۰ سال اخیر را ـ از دوران اواسط قاجار به این طرف، از دوران های جنگ های ایران و روس به طرف ـ بخوانید و ببینید چه حوادثی در این کشور گذشته است.
یکی از این حوادث، ایجاد جریان روشنفکریِ وابسته است. ۳۵
عزیزان من! موانع فرهنگی ازدواج را دست کم نگیرید. ازدواج برای جوان ها لازم است و جوانها هم آن را می خواهند؛ اما موانعی هم وجود دارد؛ ولی همه ی موانع، اقتصادی نیست؛ موانع اقتصادی بخشی از مشکل است؛ عمده، موانع فرهنگی است ـ عادتها، تفاخرها، تکاثرها، چشم و هم چشمی ها، تجمل طلبیها ـ اینهاست که یک مقدار نمی گذارد آن کاری که باید انجام بگیرد، صورت بگیرد. باید خود شما و خانواده هاتان این گره ها را باز کنید. من از این ازدواج های دانشجویی که هرسال برگزار می شود، بسیار خشنود و خرسندم. اگر عادت کنند که ازدواج ها را ساده، بی پیرایه و بی تشریفات انجام بدهند، فکر می کنم که خیلی مشکلات حل خواهد شد. ۳۶
جوان های عزیز ما متوجه جریان فرهنگی یی که می خواهند راه بیندازند، باشند؛ یعنی تزریق لاابالیگری و اباحیگری و کشاندن به هرزگی و بی اعتنایی به اخلاق منضبطِ دینی و اسلامی. هم جوان ها و هم مسؤولان علمی و آموزش و پرورش و مسائل جوانان باید مراقب این موارد باشند. امروز مبارزه ی با آمریکا این جاهاست. مبارزه ی با آمریکا در میدان علم هم صدق می کند؛ آن جا هم از این که پیشرفت علمی پیدا کنیم، ناراحتند. از پیشرفت علمیِ مردم ما ناراحتند؛ از پیشرفت اقتصادی مردم ما ناراحتند؛ از این که دولت بتواند خدمتی به مردم بکند و گرهی از مشکلات مردم باز شود، ناراحتند.
هرکس به عقب ماندگی علمی کمک کند، به نفع آمریکا کار کرده است. هر کس کمک کند به این که دولت نتواند خدمات لازم را انجام دهد ـ چه قوه ی مجریه، چه قوه ی قضاییه، چه قوه ی مقننه ـ برای آمریکا و در خدمت آمریکا کار کرده است. هرکس فکرها و نظرات آمریکایی ها را در روزنامه ها و تریبون ها بیان کند، به نفع آمریکا کار کرده است. یکی از کارهای آن ها شایعه پراکنی و تهمت زنی است؛ عیناً همان کاری که در زمان امیرالمؤمنین می کردند؛ هر روز یک شایعه، یک تهمت و یک جنگ روانی. هر کس فضای تهمت زنی در داخل کشور و جنگ روانی علیه نظام را تقویت و تشدید کند، مزدور آمریکاست و برای آمریکا کار کرده است؛ چه از آمریکا پول بگیرد، چه نوکر بی مزد و مواجب آمریکا باشد. امروز مبارزه ی با آمریکا عبارت است از مقاومت در مقابل این جریان سازیِ سیاسی و فرهنگی. همه، حواسشان جمع باشد. آدم هایی که غرض و سوء نیتی ندارند، مواظب باشند به خاطر یک انگیزه و احساسِ زودگذر حرفی نزنند که در جهت خواسته های آمریکا و علیه این ملت و این کشور تمام شود؛ بدانند دشمن چگونه تقویت می شود و از چه راه هایی دست و پای خود را باز و علیه این ملت اقدام می کند. بحمدالله ملت ما هوشیار است. ۳۷
نکته ای که مایلم همه ی برادران و خواهران به آن توجه کنند، این است که عزیزان من! امروز استکبار جهانی و در رأس آن، رژیم ایالات متحده ی آمریکا، و به دنبال آن، همه ی آدم های بدِ عالم، همه ی تبعیض خواه ها، ستمگرها، مستبدها و همه ی انسان هایی که با حق و عدالت مخالف اند، به این نتیجه رسیده اند؛ که شما باید به آن توجه کنید. آن ها به این نتیجه رسیده اند که « انقلاب اسلامی، امروز با نفس داشتن و سرِپا بودن نظام جمهوری اسلامی، دارد تبلیغ می شود. » تا وقتی که این نظام قائم است؛ تا وقتی که جمهوری اسلامی محکم و استوار ایستاده است، و تا وقتی که کشور جمهوری اسلامی ایران دارد روز به روز آبادتر و قوی تر می شود، آن ها احساس خطر می کنند. چیزی که آن ها دنبال می کنند، این است که اگر بتوانند، نظام جمهوری اسلامی را از بین ببرند و مضمحل کنند. البته از این مأیوس اند؛ و می دانند که دیگر این کار، عملی نیست. اما در درجه ی دوم، همه ی همت آن ها این است که نگذارند نظام جمهوری اسلامی، و ایرانی که با این نظام اداره می شود، در دنیا، به عنوان یک نظام و کشور مستقل و آباد مطرح می شود. آن ها می خواهند در استقلال ایران، خدشه وارد کنند، و از طرق مختلف، به آن دست اندازی و در آن دخالت کنند. آن ها می خواهند به دروغ وانمود کنند که « اگر ما با شما نباشیم، نمی توانید کاری انجام بدهید. »؛ بلکه به این وسیله بتوانند استقلال و عدم وابستگی این ملت را، به نحوی، خدشه دار کنند. و اگر نتوانستند این کار را بکنند، سعی کنند که نگذارند این ملت، کشور خود را بسازد؛ ایران را آباد کند، و زندگی را در این کشور، مایه ی رشک ملت های دیگر کند. بیدار باشید!
ملت ایران بداند: امروز بزرگترین تلاش ها و جهادها در سطح جهان، که از نظر خدای متعال در جهت تحکیم اسلام و پیام اسلام است، این است که ایرانِ اسلامی آباد، و برکاتش آشکار شود. باید زندگی در این کشور، مایه ی رشک ملت های دیگر بشود، تا بخواهند از آن درس بگیرند. این، چیزی است که دشمن را محکوم می کند. دشمن می خواهد وانمود کند که اگر کشور و ملتی به آغوش اسلام پناه برد، باید در فقر زندگی کند، از پیشرفت های علمی محروم بماند، و نتواند خود را اداره بکند. ملت ایران! شما در طول این شانزده سال ـ از اول انقلاب تا امروز ـ با این خواست دشمن جنگیده و مبارزه کرده اید. شما ملت بزرگ، عزیز، هوشیار و توانا، کاری کردید که کشور شما ـ که در آغوش و زیرِ پرچمِ اسلام زندگی می کند ـ بتواند برای کشورهای دیگر الگو باشد. شما ملت ایران، برای بازسازی این کشور، خیلی زحمت کشیدید. هشت سال جنگ تحمیلی را از سر گذراندید؛ با دخالت دشمن مبارزه کردید؛ مرزها را حفظ کردید؛ استقلال را تأمین کردید؛ و تا امروز، در آبادی این کشور، سعی کرده اید. از امروز به بعد، وظیفه ی عمومی این ملت این است که این کشور را هرچه می تواند، آبادتر و آبادتر کند.
در سازندگی کشور، همه شرکت کنند. ملت، وحدت و یکپارچگی خودش را حفظ کند، تا تبلیغات دشمن نتواند در اذهان و افکار این ملت روشن بین، کمترین اثری بگذارد؛ هم چنان که تا امروز، این گونه بوده است. به فضل پروردگار، با گذشت چند سال دیگر، در سایه ی اسلام، ایرانی بسازید که هرکس از هرجای دنیا به این کشور نگاه کرد، معجزه ی اسلام را در سازندگی این کشور و ملت، به چشم خود ببیند. …
ملت ایران، وحدت و عزت خود را حفظ کرد؛ آبادسازی و بازسازی کشور را ادامه داد؛ رشد خود را نشان داد؛ فرهنگ خود را پیش برد؛ دانشگاه های خود را، روز به روز آبادتر و شلوغ تر کرد؛ علم و معرفت را، روز به روز، در کشور گسترش داد. پیشرفت های کشور، روز به روز بیشتر شد. ملت ها کور که نیستند! نگاه می کنند، این وضع را می بینند؛ لذا، به اسلام رو می آورند. بیداری اسلامی و بازگشت به اسلام، روز به روز بیشتر می شود. اگر می خواهید اسلام باز هم پیش برود و بیداری اسلامی دنیای اسلام را فرا بگیرد، اگر می خواهید حتی ملت های غیرمسلمان به معنویت رو کنند و راه صحیح زندگی را پیدا کنند، شما ملت ایران، باید همین اصولی را که تا امروز محترم شمرده اید، همیشه محترم بشمارید. وحدت و برادریتان را حفظ کنید. در ساختن و بازسازی کشور، همکاریتان را با دولت مردان دلسوز و علاقه مند، ادامه دهید. ۳۸
این مطلب بدون برچسب می باشد.