۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مقالات منتخب طلاب
  • 23 ژانویه 2023 - 14:06
  • 35 بازدید

راه های کسب درآمد وتامین منابع مالی ائمه معصومین علیهم السلام     مدرسه علمیه حضرت صاحب الزمان علیه السلام            علی صفری       تاریخ: بهار۱۴۰۱       چكيده در سیره امامان معصوم علیه السلام که سیر کنیم اصول مشترکی یافت می کنیم که یکی از آنها تامین […]

راه های کسب درآمد وتامین منابع مالی ائمه معصومین علیهم السلام

 

 

مدرسه علمیه حضرت صاحب الزمان علیه السلام

 

 

 

 

 

 علی صفری

 

 

 

تاریخ: بهار۱۴۰۱

 

 

 

چكيده

در سیره امامان معصوم علیه السلام که سیر کنیم اصول مشترکی یافت می کنیم که یکی از آنها تامین منابع مالی برای رفع احتیاجات زندگی و معیشت آنها و همچنین شیعیانشان بوده است

ائمه معصومین علیه السلام راه هایی را برای کسب درآمد برگزیده‌اند که علاوه بر اینکه خودشان به آنها اهتمام می ورزیدند شیعیان را نیز بر انجام آن کارها توصیه می کردند کارها و حرفه هایی از جمله کشاورزی و باغداری تجارت و بازرگانی و منابع اجتماعی مانند خمس و موقوفات و نیز منابع عمومی که شامل نذورات و هدایا و کمک های مالی هستند.

در این نوشته سعی شده با رویکرد تحلیلی توصیفی و با کمک مطالبی که از احادیث و همچنین منابع تاریخی گرفته شده است روشهای تولید منابع در سیره ائمه اطهار علیه السلام بیان شود و الگو سازی مناسبی برای معرفی راهکارهای تولید در جهت بهبود وضعیت مالی شیعیان و ترسیم سبک زندگی دینی ارائه گردد.

 

 

 

 

كليدواژه ها:

اقتصاد اسلامى، منابع مالى امامان معصوم عليهم السلام‌، سبك‌ زندگى، سيره اقـتصاد

 

 

 

مـقدّمه 

امامان معصوم علیهم السلام جدای از اینکه در جایگاه امامت و امتیازات معنوی و رهبری شیعیان بوده اند در مواردی از مسائل زندگی همانند شیعیان بوده و از نیازهای طبیعی و مادی برخوردارند به همین جهت همانطور که زندگی مردم و استوار بودن ستون های خانواده بر تامین احتیاجات به واسطه فعالیت و تلاش برای کسب درامد است ائمه اطهار نیز برای تامین منابع زندگی در تلاش بودند تا رزقی حلال به دست آورند و از دیگران بی نیاز باشند. از سوى ديگر، امامت و رهـبرى مـعنوى جـامعه، كه وظيفه اى‌ الهى‌ بر‌ دوش امامان معصوم عليهم السلام بوده، علاوه بر تأمين نيازهاى خويش‌، كمك و حمايت مالى شيعيان براى حفظ آنان از خطر درمـانده شـدن را بـر آنان لازم مى گرداند؛ زيرا‌ شيعيان‌ در‌ عصر امامان عليهم السـلام، بـه عنوان مجموعه اى مخالف حكومت هاى‌ وقت‌ شناخته مى شدندوازاين رو، در وضعيت بدى، كه از سوى حكام بر آنان تحميل مى شدبه‌ سـرمى‌ بـرند‌.

بـا نگاهى به سيره معصومان عليهم السلام درمى يابيم كه تلاش و پرداخـتن‌ به‌ فعاليت‌ هاى اقتصادى از برجسته ترين ويژگى هاى آن بزرگواران بوده است. آنان با اين‌ روش‌، درس‌ عزت نـفس و اسـتقلال در تـأمين معاش به پيروان راستين خود آموخته اند. از سوى‌ ديگر‌، اهميت نقش اقـتصاد در جـامعه اسلامى و نيز اسلام و توجه امامان معصوم عليهم السلام‌ بدين‌ روش‌ و اهتمام ايشان به انجام فعاليت هـاى اقـتصادى، خـود بيانگر اهميت موضوع اقتصاد و تأمين منابع‌ مالى‌ است.

دراین نوشتار سعی شده منابع مختلف درآمد ائمه معصومین علیهم السلام مورد بررسی قرار گیرد تا گفته نشود درآمد مالی امامان تنها بیت المال مانند خمس و زکات و انفال بود بلکه منابع دیگری نیز مانند کشاورزی باغداری وتجارت و…داشتند وبذل وبخشش هایشان وگستردگی سفره ی احسانشان برای مستمندان از بیت المال نبوده تاگفته شود چرا امام علی علیه السلام در مصرف بیت المال سخت گیری میکرد ولی بقیه امامان دیگر سخت گیری نمیکردند.

اين نوشتار نگاهى كوتاه بـه روش هـاى كسـب درآمد و اقسام فعاليت هاى‌ اقتصادى‌ در‌ زندگى پيشوايان معصوم عليهم السلام دارد. پيش از ورود به بحث، لازم است نـقش اقـتصاد در‌ دين و اهميت آن بيان شود.

در آموزه هاى اسلامى و كلام معصومان عليهم السلام‌، خوراك‌ جسم‌ ضامن سلامت روح از خـطا بـيان شده است و كسى كه از خوردن غذا درمانده باشد‌، خطاپذيرتر‌ دانسته‌ شده است؛ همان گـونه كه امـيرمؤمنان عـلى عليه السلام در سفارش به‌ فرزندشان‌ امام حسن عليه السلام فرمودند: «انسانى را كه در طلب معاش زندگى خـود اسـت ملامت نكن. كسى‌ كه‌ غذايش فراهم نباشد خطاى او هم بسيار خواهد بود»  (مـجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۷۲‌، ص ۴۷‌)هـمچنين در روايات ديگـر، سبب انجام فرمان‌ هاى‌ الهى‌، تغذيه جسمى بيان شده است: «به وسيله‌ نان‌ نماز مـى خـوانيد و روزه مى گيريد و حج خانه خدا را به جاى مى‌ آوريد‌»(كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۷۳).

در برخى‌ از‌ فرمايش هـاى‌ ائمـه‌ مـعصوم‌ عليهم السلام، فقر و تهى دستى به‌ «مرگ‌ بزرگ» تعبير شده است (نهج البلاغه، ۱۳۷۹، ص ۶۶۵، ح ۱۶۳) كه مراد از‌ آن هـمان فـاصله اى است كه به‌ سبب فقر بين انسان‌ و پروردگارش‌ ايجاد مى شود و مى تـواند‌ او‌ راازمـسيرهدايت وبندگى دورنگاه دارد.

بنابراين، بايد دانست كه براى برقرارى و حفظ امنيت و سلامت‌ جامعه‌ و ارتباط مردم با رهبران و كارگـزاران‌، وجـود‌ يك‌ اقتصاد خوب ضرورى‌ است‌ تامردم را از آفتى‌ خطرناك‌، كه موجب خودفروشى و دين فروشى مى شـود بـر حذر دارد.

در عصر امامان عليهم‌ السلام‌ نيز ايشـان بـراى تـأمين احتياجات شخصى‌ و حفظ‌ شيعيان از‌ درامان‌ ماندن‌ از آسـيب هـاى اقتصادى‌ و به تبع، آن اعتقادى و فكرى و همچنين جلوگيرى از خطر سقوط و نابودى، اقداماتى براى تـأمين مـعاش‌ و حل‌ مشكلات آنان انجام مـى دادنـد.

اهميت‌ كار‌ و تـلاش‌ در‌ تـأمين‌ هـزينه زندگى

شرع‌ مقدس‌ اسلام مسئوليت تـهيه و تـأمين مايحتاج زندگى را بر دوش مردان قرار داده و وظايف زندگى با عدالت‌ در‌ ميان‌ زن و شوهر تـقسيم شـده است. بدين روى‌، بايد‌ گفت‌: نگاه‌ اسـلام‌ يك‌ نگاه صرف به بـيان وظـايف و تحميل احكام نبوده، بلكه در تـمام آمـوزه هاى دينى، حتى در جزئى ترين اعمال، پس از توصيه به انجام آن، به ارزش‌ معنوى و جـايگاه اخـروى آن نيز اشاره شده است. در خـصوص كار و تـلاش مـرد براى تأمين مـعاش زنـدگى هم از كلام معصومان عليهم السـلام روايات مـتعددى ذكر شده كه در كتب حديثى‌ شيعه‌، در باب «مَن كَدَّ عَلى عَيالِه» گنجانده شده است (كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۸۸).

این درس را از شیوه ی زنذگی امامان می آموزیم که تامین معاش زندگی و کار وتلاش وایجاد منابع درآمدمالی حلال وآبادی دنیایی که وسیله آخرت ومعنویات باشد بسیار خوب است شیعیان ومسلمانان باید بکوشند سلامت اقتصاد خود وجامعه را حفظ کنند وبر رونق آن بیفزایند ومستقل وخود کفا گردند چرا که استقلال سیاسی وفرهنگی بستگی به استقلال اقتصادی دارد زیرا اقتصادو سیاست دارای پیوند و ارتباط تنگاتنگ و متقابل هستند.

در برخى از اين روايات، اجـر تـلاش براى به دست آوردن مخارج زندگى، بـيش از جـهاد ذكر‌ شده‌ اسـت (كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۷۲)  از سـوى ديگر، رواياتى در مذمت تـنبلى و سستى در كار وارد گرديده كه حتى در برخى از آنان، كم كار‌ در‌ تأمين مخارج زندگى، ملعون شمرده‌ شده‌ است (صدوق، ۱۳۷۶، ص ۲۸۹).

علاوه بـر اين، بـا مطالعه زندگى امامان معصوم: مى بـينيم كه ايشـان بـا مـوقعيت و جـايگاه اجتماعى كه در جامعه اسـلامى‌ و شـيعيان‌ داشتند، هيچ گاه نياز‌ زندگى‌ خود را از شيعيان طلب نمى كردند، بلكه شخصا مئونه زندگى خود را بـا كار و تـلاش زياد از راه هـاى گوناگون به دست مى آوردند.

 

منابع درآمـد امـامان شـيعه عـليهم‌ السـلام‌

در ادامـه، منابع درآمدى ائمه اطهار عليهم السلام و سيره عملى ايشان در تلاش براى به دست آوردن هزينه زندگى خويش ومواجب شيعيانى كه نياز به كمك مالى داشته اند، ذكر‌ مى‌ شود. هـمچنين‌ به اموالى كه ازناحيه ديگران به امام مى رسيد و منبعى مهم در تأمين نيازهاى امام و شيعيان بوده‌ اشاره خواهد شد.

  1. صناعات و حرف (منابع متكى بر توليد)

الف. كشاورزى‌ وباغدارى‌: در آموزه هاى اسلامى هـمان گـونه كه بيان شد كار و تلاش براى به دست آوردن مئونه زندگى سفارش ‌‌شده‌ و در روايات، برآوردن احتياجات مساوى با جهاد ذكر شده است. در اين ميان‌، روش‌ هايى‌ از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم عليهم السلام براى آموزش مـسلمانان در بـه‌ دست آوردن روزى حلال بيان شده كه يكى از آنها زراعت و كشاورزى است‌ امام صادق علیه السلام در زمینه کشاورزی می فرمایند:بزرگترین اکسیر وکیمیا حرفه کشاورزی است (وسائل ج۱۳ ص۱۹۴) کشاورزی که از منابع مهم‌ اقتصادى‌ ائمه اطهار عليهم السلام براى كسب درآمد بوده و از بهترين و پاك ترين مشاغل نـزد خـداوند نيز معرفى شده است (كلينـى، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۲۶۰). در مـجموع، با تكيه بر روايات فراوانى كه در‌ اين باب آمده است، مى توان گفت: والاترين مردم در قيامت از حيث جايگاه و منزلت، نزد خداوند، كشاورزان هستند (كلينـى، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۲۶۱).

پس از رحلت رسول خـدا صـلى الله عليه و آله و گرفتن‌ «فدك‌» از دسـت امـيرمؤمنان على عليه السلام، كه منبع مهم درآمد براى خاندان پيامبر بود، ايشان براى تأمين معاش خود، به كشاورزى روى آوردند و نيز با حفر چاه (کلینی، ج ۵، ص ۷۴)، قنات‌ ها‌، چشمه ها و باغ هاى مـتعددى ايجـاد كردند و پس از اتمام آن، گاه آنها را مى بخشيدند و گاه وقف مى كردند كه در منابع تاريخى و حديثى بدان ها اشاره شده‌ است روزى مردى از كنار اميرمؤمنان على عليه السلام مى گذشت مشاهده كرد كه كنار ايشان ظـرفى از هـسته هاى خـرما قرار دارد. از ايشان پرسيد: اين چيست؟ حضرت پاسخ‌ دادند‌: صد‌ هزار نخل خرما، ان شاء‌ اللّه‌. راوى‌ مى گويد: حضرت تمام آن هـسته هاى خرما را كاشتند تا چيزى از آنها باقى نماند (کلینی، ج ۵، ص ۷۵).

در خصوص كشـاورزى‌ امـام‌ بـاقر‌ عليه السلام نيز روايت شده است كه روزى ايشان‌ در‌ اطراف مدينه و در هواى گرم مشغول بيل زدن و آماده سازى زمين بودند و بر اثـر ‌ ‌كار و گـرماى شديد، عرق از‌ پيشانى‌ ايشان‌ مى ريخت. شخصى به ايشان رسيد و گفت: خدا كار تـو‌ را سـامان بـخشد! آياسزاست كه بزرگى از بزرگان قريش در اين هواى سوزان، اين گونه در طلب‌ دنيا‌ باشد؟ اگر‌ در همين حال اجل تو فـرا رسد چه مى كنى؟ امام فرمودند‌: «اگر‌ مرگ به سراغم آيد و من در همين حال بـاشم، در حال اطاعت خداوند بـوده ام كه‌ به‌ وسيله‌ كار، معاش خود و افراد خانواده خود را تأمين مى كنم و از تو‌ و ديگران‌ بى‌ نيازمى شوم» (کلینی،ج۵،ص۷۶).

امامان ديگر نيز بنا بر امكان و شرايط زمانه خويش، براى‌ تأمين‌ معاش‌ خود، به كشـاورزى مشغول مى شدند؛ چنان كه در روايتى از اسماعيل بن جابر‌ نقل‌ شده است كه ابوعمرو شيبانى مى گويد: روزى حضرت صادق عليه السلام را‌ ديدم‌ كه‌ لباسى خشن بر تن داشت و بيلى در دستان ايشان بود و در بـاغ خـود مشغول‌ به‌ كار بودند و عرق از جسم ايشان مى ريخت. عرض كردم: فدايت شوم! بيل‌ را‌ به‌ من بدهيد تا كار شما را انجام دهم. حضرت فرمودند: من دوست دارم در راه‌ تهيه‌ معاش و به دست آوردن روزى، حرارت آفـتاب بـبينم رنج آن راتحمل كنم (کلینی‌،ج۵،ص۷۶‌).

پيشوايان معصوم عليهم السلام علاوه بر اينكه خود در عرصه توليد و تلاش هاى اقتصادى پيش‌ گام‌ بودند‌، از توليدكنندگان و كشاورزان نيز حمايت مى كردند.

شخصى مى گـويد: در نـزديكى‌ مدينه‌، صيفى كارى داشتم. زمانى كه فصل برداشت محصول نزديك مى شد، ملخ ها آن را نابود‌ كردند‌. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده كار بودم. نشسته‌ بودم‌ و فكر مى كردم. ناگهان امام موسى بـن‌ جـعفر‌ عـليه‌ السلام را ديدم كه در حال عبور از‌ آنجا‌ بـودند؛ مـرا ديدنـد و فرمودند: چرا ناراحتى؟ عرض كردم: به خاطر اينكه ملخ ها كشاورزى‌ مرا‌ نابود كرده اند.

حضرت فرمودند‌: چه‌ قدر ضرر‌ كرده‌ اى؟ عرض‌ كردم: يك صد و بـيست دينـار بـا‌ پول‌ دو شتر. حضرت به غلام خود فرمودند: يك صد و پنـجاه دينـار به‌ او‌ بده؛ سى دينار سود به اضافه‌ اصل مخارج، و دو شتر‌ هم‌ به وى تحويل بده!(اربلى، ۱۳۸۱‌ق، ج ۲، ص ۲۱۷‌).

امام به مسئولان و افراد جـامعه مـى آمـوزند كه اين گونه بايد به افراد‌ آسيب‌ ديده كمك كرد. امام كاظم‌ عليه‌ السـلام‌ در كمك به‌ كشاورزى‌ كه زراعت او دچار‌ خسارت‌ شده بود، علاوه بر اصل سرمايه، مقدار سودى را كه انتظار داشت به او‌ پرداخـتند‌، ضـمن اينـكه حمايت معنوى خود را‌ نيز‌ اعلام داشتند‌ و براى‌ آن‌ كشاورز دعا كردنـد و بـا‌ ذكر روايتى از پيامبر، او را مشمول هدايت فكرى و معنوى خود قرار دادند.

ب. كارگرى: متأسفانه‌ با‌ گذشت زمان و ايجاد فـاصله مـيان جـامعه‌ اسلامى‌، به‌ ويژه‌ شيعيان‌ با امامان معصوم‌ عليهم‌ السلام و دسترسى نداشتن بـه ايشـان و درنـتيجه، انتقال نيافتن سيره عملى آن بزرگواران به شيعيان، تغييراتى در‌ فرهنگ‌ جامعه‌ پديد آمده كه حاصل اعمال سـياست هـاى‌ غـلط‌ خلفا‌ و گسترش‌ تفكرات‌ ضداسلامى‌ و شيعى بوده است. نمود آن در جامعه، نبود مساوات ميان اقشار مـسلمانان و تـبديل آنان به دو قشر سرمايه دار و مستضعف است.

اين رفتار بى شك، در زمان‌ حضور ائمه مـعصوم عـليهم السـلام، به واسطه خلفا اعمال مى شده است. با نگاهى كوتاه به زندگانى پيشوايانمان، درمـى يابـيم كه ايشان براى برقرارى مساوات و اهميت دادن به قشر ضعيف‌ جامعه‌ و آموزش و انتقال روش به شـيعيان و دوسـت داران، خـود براى تأمين معاش زندگى،گاه به عنوان يك كارگربراى ديگران كارمى كردند.

کارگران بازوان حرکت هرجامعه ایی به سوی رشد وتعالی وشکوفایی هستند بی شک همه پیشرفت های حاصل در مسیر زندگی سرچشمه گرفته از رشد وپویایی وگسترش اندیشه ورزی است ودر هرجامعه ایی که از فرصت اندیشه وبازوی هنرمند کارگران بهتراستفاده شود توسعه وپیشرفت رونقی دوچندان خواهد یافت  دراحادیث وروایات اسلامی ازکار کردن به عنوان عمل دنیوی واخروی که دارای اجروثواب است یاد ونسبت به آن توصیه شده است به طوری که عنوان جهاد کننده درراه خدا برکارگری که برای اداره زندگی خانواده اش تلاش میکند اطلاق شده .

همچنین کارگر در دیدگاه اسلام بسیار محترم شمرده شده است به طوری که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم و همچنین امیرالمومنین علی علیه السلام وسایر امامان معصوم نیز از کار تجلیل میکردند وخود نیز کار میکردند وخود را کارگر میدانستند ودر تاریخ منقول است که حضرت علی علیه السلام باغهای دیگران را اب میکردند و در ازای آن دستمزد میگرفتند.

در يكى از روزها وضع زندگى بـر امـام على‌ عليه‌ السلام و خانواده شان تنگ شده بود، براى به دست آوردن غـذا يا مـالى كه بـتوانند با آن غذايى تهيه كنند از خانه بيرون‌ آمدند‌. در يك فرسخى مدينه، به‌ روستاى‌ كوچكى رسيدند و در آنجا زنـى را ديدنـد كه خـاكى را اَلَك كرده، منتظر كارگر است. نزد او رفتند و پيشنهاد كمك دادند. قرار شد ايشان‌ آبـ‌ بـياورند و گل درست كنند‌ تا‌ براى ديواركشى آماده شود و آن زن مقرر كرد براى هر دلو آب، يك عدد خرما اجرت دهد. آن روز امـام شـانزده دلو آب از چاه بيرون كشيدند و اجرتشان را از‌ آن‌ زن گرفتند. سپس حضرت به مدينه بازگشتند و مـاجرا را بـه پيامبر گفتند و با خانواده مشغول خوردن خـرماها شـدند (صـدوق، ۱۴۱۳ق، ج ۳، ص ۱۵۶).اميرمؤمنان على عليه السلام در شعرى كه منسوب بـه‌ ايشـان‌ بوده در‌ اهميت استقلال در اقتصاد و تأمين منابع مالى چنين فرموده اند:

لَنقلُ الصَّخرِ مـن قـُللِ الجِبال أحَبُّ إلَى‌ مِن مِنَنِ الرِّجـال يقـُولُ الناسُ لى فـى الكَسـبِ عـار فقُلتُ العارُ‌ فى‌ ذُلِّ‌ السُّؤال[۱] )ميبدى، ۱۴۱۱ق، ص ۳۴۰‌).

على بن ابى حمزه نقل مى كند: روزى امـام كاظـم عليه السلام را ديدم‌ كه در زمينى مـشغول‌ كار‌ هـستند و عـرق از پيشانى ايشان سـرازير اسـت. به ايشان گفتم: فـدايتان شـوم! غلامان شما كجايند؟ حضرت فرمودند: من با دستان خود، مخارج زندگى را تأمين مى كنم؛ هـمان گـونه كه رسول خدا‌ صلى الله عليه و آله و اميرمؤمنان عـلى عـليه السلام و پدران مـن اين گـونه عـمل مى كردند. اين عمل پيامـبران و اوصيا و بندگان صالح خداوند است (كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۷۵).

اهتمام معصومان عليهم السلام بر‌ تأمين‌ نيازهاى شخصى خـود، از چـند حيث قابل توجه و بررسى است:

اولاً، هـمان گـونه كه در اهـميت كار و تـلاش گـفته شد، روايات فراوانى در مـدح كار و تـلاش بيان گرديد كه نشانگر‌ نوعى‌ عبادت و رسيدن و پيمودن كمال انسانى و قرب به پروردگار است؛ همان گونه كه امـام صـادق عـليه السلام درتوجيه غلام خود، مصادف، براى تجارت، فـرمودند: «مـن بـه سـود مـال عـلاقه اى ندارم‌، گرچه‌ سود آن شايسته است؛ ولى مى خواهم خداوند مرا در راه به دست آوردن سودهايش بنگرد»(كلينى، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص ۷۶).

ثانيا، ايشان علاوه بر نشان دادن راهكار و الگو به شيعيان‌ در‌ تأمين‌ منابع مالى، خـودكفايى و استقلال در‌ اقتصاد‌ را‌ نيز از شاخصه هاى سيره امامان معصوم عليهم السلام ذكر كرده اند كه حتى شرايط سخت نيز مانع رسيدن به هدف و انجام‌ عمل‌ نخواهد‌ شد.

ج. تجارت و بازرگانى: از ديگر منابع درآمدى امامان‌ مـعصوم‌ عـليهم السلام، تجارت بود كه علاوه بر انجام آن، دوست داران خود را نيز بدان توصيه مى كردند بازرگانان ازاین جهت که خدمات مفیدی انجام میدهند و نیازمندیهای مردم را از نقاط دور دست فراهم می آورند محترم شمرده میشوند ؛ اما‌ براى‌ تجارت‌ شيوه ها و قوانين خاصى قرار داده بودند و آن را پلى‌ براى رسيدن به اهداف الهى مى شـمردند؛ هـمان گونه كه خداوند در قرآن درباره تاجران نيك فرموده است‌: «رِجَالٌ‌ لاتُلهِيهِم‌ تِجَارَةٌ وَ لا بَيعٌ عَن ذِكرِ اللّه» (نور: ۳۷).

امام صادق‌ عليه‌ السلام در سفارش هاى خود به اصـحاب، دربـاره فضل تجارت، اسباب رزق را ده تا بـيان‌ فـرموده‌ اند‌ كه نه تاى آن از راه تجارت به دست مى آيد (صدوق‌، ۱۴۱۳‌ق، ج ۳، ص ۲۳۳‌)، و ازهمين روى، شيعيانى كه از تجارت دست مى كشيدند، مورد عقاب و عتاب خود قرار‌ داده‌، مى‌ فرمودند: تجارت را تـرك مـكنيد كه خوار و بى مقدار خـواهيد گـشت.

در ماجرايى مربوط‌ به‌ ترك تجارت يكى از شيعيان در عصر امام صادق عليه السلام آمده است‌: على‌ بن‌ عبدالعزيز مى گويد: امام صادق عليه السلام از من سؤال كردند: عمربن مسلم چه مى‌ كند؟ عـرض‌ كردم: فـدايتان شوم! به عبادت روى كرده و دست از كسب و كار كشيده است‌. فرمودند‌: «اى‌ واى! آيا نمى داند كسى كه كار را رها كند هيچ دعايى از او به‌ اجابت‌ نمى رسد؟»، سپس فرمودند: «جماعتى ازاصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله‌ هنگامى‌ كه‌ آيه شـريفه «وَ مـَنْ يتَّقِ اللَّه يجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا» (طلاق،۳(نازل شد، مغازه هاى خود را‌ بستند‌ و در‌ مسجد به عبادت روى آوردند و با خود مى گـفتند: خداوند ما را‌ كفايت‌ كرد. اين موضوع به گوش رسول خدا رسيد؛ نزد آنـها فـرستادند و پرسـيدند: چه چيز شما را‌ بدين‌ كار كه كرده ايد، واداشت؟ گفتند: يا رسول اللّه، خداوند خود روزى ما‌ را‌ تكفل فرموده است. لذا، ما به عبادت‌ و پرستش‌ او‌ رو كرده ايم. فـرمودند: ‌ ‌بـه راستى كه‌ هر‌ كس چنين كند خداوند دعايش را اجابت نفرمايد. بر شما باد كه طـلب‌ روزى‌ كنـيد و بـه كار و حرفه اى‌ بپردازيد‌. سپس فرمودند‌: من‌ دشمن‌ دارم آن كس را كه كار‌ را‌ ترك كند و دهان به روى آسمان بگشايد و بگويد: خداوندا، مـرا روزى ده‌؛ و كوشش‌ را رها كند»(صدوق، ۱۴۱۳ق،ج۴،ص ۲۶۰‌).

اين گونه است كه‌ پيامبر‌ اكرم صلى الله عليه و آله‌ و امـامان‌ معصوم عليهم السلام در بـيان اهـميت كار، به ويژه تجارت، كه از نيكوترين‌ مشاغل‌ نزد پروردگار است، كسانى را‌ كه‌ از‌ تجارت دست كشيده‌ بودند‌ تا عبادت خدا را‌ بجاى‌ آورند، ملامت كردند. از سوى ديگر، ايشان مى خواهد نكته مهمى را به شيعيان‌ منتقل‌ كنـند: تنها راه رسيدن و برقرارى ارتباط‌ با‌ معبود يكتا‌، عبادت‌ نيست‌، بلكه كار و تلاشى كه‌ متضمن سلامت شخص و همچنين رفاه و آسايش جامعه و به تبع آن، اقتصاد خوب براى دور ماندن‌ از‌ خطا و گناه باشد، خود بالى اسـت‌ بـراى‌ پرواز‌ و عروج‌ به‌ ملكوت الهى و رسيدن‌ به‌ كمالات انسانى. معصومان عليهم السلام نيز براى انتقال اين روش به شيعيان خود مشغول تجارت مى‌ شدند‌ و يا‌ اموالشان را نزد شخصى قابل اعتماد براى‌ تجارت‌ مى‌ سـپردند‌.

مـحمدبن‌ عُذافِر‌، كه از اصحاب امام صادق عليه السلام است، به نقل از پدرش مى گويد: «امام صادق هزار و هفت صد دينار به من دادند و فرمودند: با اين پول براى‌ من تجارت كن»(كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۵، ص ۷۶).

در روايت ديگرى آمده است كه امـام صـادق عليه السلام غلام خود، مصادف، را فراخواندند و مبلغ هزار دينار به او دادند و فرمودند: خود را براى‌ تجارت‌ آماده كن و به مصر برو. مصادف مى گويد: خود را براى سفر آماده كردم و با تجّار به مـصر رفـتم. زمـانى كه به شهرمصرنزديك شـديم قـافله تـجارى را‌ ديدم‌ كه از شهر خارج مى شوند. نزد آنان رفتم و درباره كالايى كه همراه ما بود از ايشان پرسيدم. در پاسخ گفتند: اين كالا‌ در‌ مصر وجود ندارد و سوگند ياد‌ كردنـد‌ كه در اين تـجارت، سـود خوبى به شما خواهد رسيد. مصادف مى گـويد: پس از اتـمام سفر، نزد حضرت بازگشتم و ايشان را از تجارت‌ خود‌ و سود آن مطلع ساختم‌. حضرت‌ تنها اصل سرمايه را از من گرفتند و فرمودند: به سـود آن نـيازى نـيست)کلینی، ج ۵، ص ۱۶۱).

۲منابع مالی دینی واجتماعی

از ديگر منابع مهم و تأثيرگذار در تـأمين منابع مالى امامان معصوم‌ عليهم‌ السلام، منابع دينى يا همان خمس و زكات و موقوفات است. اهميت اين دسته از منابع بدين روست كه خـداوند مـتعال آنـها را متعلق به امامان معصوم عليهم السلام دانسته و به عنوان حقى‌ از‌ حقوق اهـل‌ بـيت عليهم السلام بر مسلمانان برشمرده است.

الف. خمس: نيمى از خمس متعلق به امامان معصوم عليهم‌ السلام اسـت، ازآن روكه ايشـان بـرگزيده الهى براى هدايت مردم و جانشين‌ پيامبر‌ اكرم‌ صلى الله عليه و آله براى مسلمانان هـستند. خـداوند مـتعال به اين موضوع اشاره كرده، مى فرمايد: «واعلَمُوا ‌‌أنّمَا‌ غَنِمتُم مِن شَى ء فَاِنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرّسـُولِ وَ لِذِى القـُربى وَ اليتـامَى‌ وَالمَساكِينِ‌ و ابنِ‌ السَّبيل»(انفال: ۴۱) ؛منظور از «ذى القربى» بنا‌ بر روايات متواتر، اهل‌ بيت اطهار عـليهم السـلام هـستند(عياشى، ۱۳۸۰ق، ج ۲، ص ۶۱). بر همين اساس، رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از جمع آورى غنايم، ابتدا خمس آن را برمى داشـتند و سـهمى از آن را‌ به نزديكان خود از بنى هاشم و بنى عبدالمطلب مى دادند(ابن ابى جمهور، ۱۴۰۵ق، ج ۳، ص ۱۲۸، ح ۱۰) ؛ چـنان كه در غـزوه بـدر، يك شتر بابت خمس به حضرت على عليه السلام دادند‌ (بخارى‌، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص ۱۱۲۵، ح ۲۹۶۵).

در كلام معصومان عليهم السلام نيز بـه وجـوب پرداخت خمس به اهل بيت عليهم السلام اشاره شده است. روزى مردى نـزد امـيرمؤمنان عـلى عليه السلام آمد و گفت: يا‌ اميرمؤمنان‌، من مالى به دست آورده ام كه در تحصيل آن سهل انگارى كرده ام و مسائل حلال و حرام را بـه دقـت مـنظور نداشته ام پس آيا براى من توبه اى‌ هست؟ فرمودند‌: خمس آن را نزد من بياور، آن مرد چنين كرد (صـدوق، ۱۴۱۳ق، ج ۲، ص ۴۳)

در بـيان اموالى كه خمس بدان ها تعلق مى گيرد، در روايات معصومان عليهم السلام آمده‌ است‌، امام‌ كاظم عليه السـلام خمس را چـند‌ چيز‌ دانسته‌ اند: «غنيمت، غواصى، گنج ها كه بجويند، معادن و نمكزارها». در ادامه، ايشـان سـهام خمس را معين ساخته، مى فرمايند: «سهام خـمس‌ شـش‌ تـاست‌: سهم خدا، سهم رسول، سهم ذى القربى، سـهم‌ يتـيمان‌، سهم مستمندان، سهم ابناءالسبيل. سهم خدا و سهم رسول خدا پس از وى، از آن اولى الامر است به وراثـت‌» (كلينـى‌، ۱۴۰۷‌ق، ج ۱، ص ۵۳۹).

شيعيان نيز حق اهل بـيت عـليهم السلام را در‌ مـال خـود پذيرفـته و خمس اموال خود را خدمت امام تـقديم مـى كرده اند. مسمع مى گويد: وجهى را‌ خدمت‌ امام‌ صادق عليه السلام بردم و عرض كردم: از غـواصى درياى بـحرين به من‌ واگذار‌ شده است. مـن چهارصد هزار درهم اسـتفاده كرده ام و خـمس آن را كه ۸۰ هزار درهم‌ است‌، براى‌ شـما آورده ام. مـن نخواستم اين وجه را، كه حق شماست و خداوند‌ در‌ اموالم‌ قرار داده است، از شما بازدارم و خود تصرف كنـم(كلينـى، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۴۰۸). برخى از‌ شيعيان‌ نيز‌ از امام مـى خـواستند تـا ايشان خمس امـوالشان را بـه آنها ببخشند و يا آنها‌ را‌ از پرداخـت خـمس معاف دارند كه گاهى حضرات معصوم عليهم السلام درخواست بخشيدن‌ و يا‌ معاف‌ شدن از پرداخت خمس را از نـاحيه شـيعيان رد مى كردند. براى نمونه، جماعتى‌ از‌ خـراسان خـدمت امام رضـا عـليه السـلام رسيدند و درخواست معافيت از پرداخـت خمس داشتند‌ كه‌ حضرت‌ فرمودند: اين چه نيرنگى است؟! با زبان خود با ما اظهار دوستى و اخـلاص مـى كنيد و حقى‌ را‌ كه خدا براى ما قـرار داده اسـت، از مـا دريغ مـى داريد؟! و در‌ ادامـه‌، فرمودند‌: نمى كنـيم، نـمى كنيم، نمى كنيم، و هيچ يك از شما را معاف نمى داريم! (كلينى‌، ۱۴۰۷‌ق، ج ۱، ص ۵۴۸‌).

در روايت ديگرى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده اسـت‌: يكى‌ از تـجار فـارس خدمت آن حضرت رسيد و از ايشان درخواست عفو در پرداخـت خـمس كرد. حـضرت‌ صـادق‌ عـليه السـلام در پاسخ او، با اشاره به بيان حكمت و ضرورت پرداخت‌ خمس‌ و اينكه خمس، حقى از حقوق اهل بيت‌ عصمت‌ و طهارت‌ عليهم السلام است، تقاضاى او را رد‌ كردند(كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۵۰۷ـ۵۰۸). اين روايت نشانگر آن است كه متأسفانه بـرخى از‌ شيعيان‌ با نگاه سطحى به موضوع‌ خمس‌ و نداشتن درك‌ از‌ زمانه‌ و احتياجات ديگر شيعيان و امامان معصوم عليهم‌ السلام‌ به اين اموال، كه خداوند آنها را متعلق به امام مى داند‌، تقاضاى‌ بازگرداندن اموال را از امام مـى‌ كردنـد.

فلسفه خمس تأمين‌ حقوق‌ مالى امامان معصوم عليهم السلام‌ و نيز‌ نياز شيعيان بوده است. بدين روى، گاهى كه اشخاص توان پرداخت خمس را‌ نداشتند‌ و يا به آن نيازمند بودند‌، امام‌ درخواست‌ بخشش آنان را‌ قـبول‌ مـى كردند. براى نمونه‌، از‌ على بن مهزيار روايت شده است كه گفت: در نامه اى از امام جواد‌ عليه‌ السلام به مردى كه از آن حضرت‌ خواسته‌ بود تا‌ او‌ را‌ در خوردن و آشاميدنش از‌ مال خـمس حـلال كنند، به خط آن حضرت خـواندم كه نـوشته بودند: كسى كه به‌ چيزى‌ از حقّ من احتياج شديد داشته‌ باشد‌ استفاده‌ از‌ آن‌ براى او حلال‌ است‌ (صدوق، ۱۳۶۷، ج ۲، ص ۴۴).

ب. موقوفات: از جمله موضوعات اسلامى كه سبب گسترش عدالت و مـساوات در مـيان جامعه‌ و داراى‌ آثار‌ فرهنگى، اقـتصادى و اجـتماعى بوده، وقف است و شارع‌ مقدس‌ نيز‌ براى‌ محروميت‌ زدايى‌ از جامعه اسلامى بدان دستور داده است. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در بيان ارزش وقف مى فرمايند: «وقتى فرزند آدم مى ميرد عمل او قطع‌ مى شود، مگر از سـه چـيز: صدقه جاريه، علمى كه از آن سود برده شود، و يا فرزند صالحى كه براى او دعا كند»(پاينده، ۱۳۸۲، ص ۳۳۷). «وقف» نمونه اى از‌ صدقات‌ جاريه است. در روايت ديگرى از امام صادق عليه السلام آمده است: «هيچ پاداشى انسان را پس از مرگ تعقيب نمى كنـد، مـگر در سه خـصلت: صدقه اى كه در‌ زمان‌ حيات بدهد كه اين صدقه پس از مرگش تا روز قيامت به عنوان صدقه موقوفه غيرقابل ارث جريان خواهد داشت، يا سـنتى نيكو‌ كه‌ آن را بنيان نهد كه‌ خود‌ بدان عمل كرده و ديگران نيز پس از او بـدان عـمل كنـند، و يا فرزندى كه براى او طلب مغفرت كند)صدوق، ۱۳۶۲، ج ۱، ص ۳۲۳).

امامان شيعه‌ كه‌ پرچم دار اين روش‌ نيكو‌ بوده اند، در اين عرصه خوش درخـشيده ‌ ‌انـد. در پيشاپيش آنان، حضرت على عليه السلام قرار دارد. ايشان چشمه هاى بسيارى را در مناطق گوناگون جـزيره العـرب مـانند ينبُع، سُوَيقَه (محلى‌ نزيك‌ مدينه كه آل على عليهم السلام در آن ساكن بودند) و مدينه ايجاد كردند. همچنين زمـين هاى موات زيادى را احيا ساختند و پس از تكميل و احداث، آنها را از ملكيت خودخارج‌ كردند‌ و صدقه براى‌ مـسلمانان قرار دادند(ابن اثـير، ۱۴۰۹ق، ج ۳، ص ۵۹۹ـ۶۰۰).درخـصوص صدقات و موقوفات اميرمؤمنان على عليه السلام همين بس‌ كه ايشان فرمودند: اگر صدقه من امروز ميان بنى هاشم تقسيم‌ شود‌ همگى‌ را كفايت مى كند(مجلسى، ۱۴۰۳ق، ج ۴۱، ص ۴۰؛ نيز، ر.ك: كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۷، ص ۴۹).

ديگر امامان شيعه نيز براى ‌‌تـأمين‌ احتياجات شيعيان و انتقال روشى كارآمد براى بهبود وضع اقتصادى جامعه، اموال و زمين هايى‌ را‌ به‌ عنوان موقوفه از خود بر جاى مى گذاشتند كه به برخى از آنان اشاره مى‌ كنيم:

امام حسين عليه السـلام زمـين ها و اموالى را كه به ايشان رسيده‌ بود، وقف كردند. ايشان‌ اطراف‌ قبر مطهر خويش را از اهل نينوا و غاضريه به شصت هزار درهم خريدند و وقف آنان كردند، بدين شرط كه زائران را به سوى مرقد مـطهرش راهـنمايى كنند و از آنان به مدت‌ سه روز پذيرايى نمايند (نورى، ۱۴۰۸ق، ج ۱۴، ص ۶۱). شيخ صدوق در كتاب الفقيه، وصيت نامه امام باقر عليه السلام را نقل نموده است: تا ده سال از مال آن حضرت، مبلغى‌ قرار‌دهند كه در موسم هـاى حـج، به جمعى بدهند و ايشان بر آن حضرت نوحه و عزادارى كنند تا ده سال به سر آيد )صدوق، ۱۴۱۳ق، ج ۱، ص ۱۸۲).

از امام موسى بن جعفر‌ عليه‌ السلام نيز وقف نامه اى نقل شده كه در آن چنين آمده است: «اين است آنـچه را كه مـوسى بـن جعفر عليه السلام وقف كرد: هـمه زمـين خـود را كه‌ در‌ فلان مكان قرار دارد و حدود (چهارگانه) زمين را، كه از مشرق، مغرب و شمال چنين است، ميان فرزندان موسى بن جعفر عليه السلام تقسيم كرد. بـراى هـر مـرد دو برابر‌ سهم‌ زن‌ در نظر گيرند و اگر دخترى‌ از‌ مـوسى‌ بـن جعفر عليه السلام ازدواج كرد سهمى از اين صدقات ندارد» (طوسى، ۱۴۰۷ق، ج ۹، ص ۱۴۹و۱۵۰).

مرحوم كلينى در اصول كافى مى‌ نويسد‌: يزيدبن‌ سليط مى گويد: امام مـوسى بـن جـعفر عليه‌ السلام‌ وصيت فرمودند و ده نفر را گواه گرفتند…، تا آنجا كه مـى نويسد: امام وصيت كردند: توليت ثلث موقوفه پدرم‌ امام‌ صادق‌ عليه السلام و ثلث خودم نيز با فرزندامام هـفتم عـليه السـلام است‌ (كلينى،۱۴۰۷ق،ج۱،ص۳۱۶،ح۱۵).

از اين كلام حضرت كه فرمودند: «توليت ثلث موقوفه پدرم»، معلوم مى شود كه‌ امـام‌ صـادق‌ عليه السلام هم موقوفه هايى در اختيار داشتند.

در روايت ديگرى از‌ على‌ بن ابراهيم آمده است كه پدرم به من گفت: مـن خـدمت امـام محمدتقى عليه السلام بودم كه‌ صالح‌ بن‌ محمدبن سهل، كه متولى اوقاف قم بـود، وارد شـد و بـه حضرت عرض‌ كرد‌: آقاى‌ من! آن ده هزار را بر من حلال كنيد؛ زيرا آنها را خرج كرده‌ ام‌. بـه‌ او فـرمودند: حـلالت باد. چون صالح بيرون رفت، امام جواد عليه السلام فرمودند: شخصى به‌ اموال‌ آل محمد و يتـيمان و مـساكين و فقرا و درراه ماندگانشان مى تازد و مى خورد، سپس مى‌ آيد‌ و مى‌ گويد: مرا حلال كن! گـمان مـى كنـد من مى گويم: نمى كنم؟! (من مى گويم‌ حلالت‌ باد) ولى به خدا كه در روز قيامت، خداازآنهابدون مـسامحه سـؤال خواهدكرد (کلینی،ج۲،ص۵۴۸‌).

در‌ كتب حديثى و منابع تاريخى نيز از قريه اى سخن به ميان آمده اسـت كه نـشان‌ مـلكيت‌ امام باقر عليه السلام و امام صادق عليه السلام بر آن وجود دارد‌. مؤلف‌ كتاب‌ تاريخ قم، در كتـاب خـود، درباره توضيح اين مكان، اين گونه نقل كرده است: «عريض‌» از‌ توابع‌ مدينه است كه فاصله زيادى بـا مـدينه دارد و اين روسـتا از املاك‌ امام‌ باقر عليه السلام است كه امام صادق عليه السلام نيز اين ملك را براى فرزندش عـلى‌، كه در زمـان وفات امام صادق عليه السلام دو سال بيشتر نداشت،وقف‌ كردكه‌ همين امـرسبب شـهرت او به «على عريضى‌» شد‌ (عريضى‌،۱۴۰۹ق،ص۱۷). در روايات ديگر نيز نشانى‌ از‌ حضور امام رضا عليه السلام در اين ملك وجود دارد )كلينـى، ۱۴۰۷ق، ج ۲، ص ۵۶۹).

  1. مـنابع‌ عمومى‌

اين دسته سهم كمترى از‌ منابع‌ تأمين نيازهاى‌ امامان‌ معصوم‌ عليهم السلام را شـامل مـى شود؛ زيرا‌ بخشش‌ و نيز هدايا و نذوراتى كه به دسـت امـامان مـعصوم عليهم السلام مى رسيد‌ تنها‌ جنبه شـخصى و احـترام به جايگاه امام‌ داشت، ولى اشخاصى كه‌ اين‌ گونه منابع را براى معصومان‌ عليهم‌ السـلام مـى آوردند قصد تأمين نيازهاى ايشـان و يا كمـك به بـهبود وضـع اقـتصادى‌ امام‌ و نيز شيعيان نداشتند، اگرچه بـرخى‌ از‌ شـيعيان‌ اموالى را به‌ عنوان‌ هدايا خدمت امام مى‌ رساندند‌ كه ارزش مادى زيادى نيز داشت. امـا بـايد گفت: اين افراد بسيار كم بودند‌، و از‌ سوى ديگـر نيز در مقابل نيازهاى‌ شـيعيان‌، مـنبع مهمى‌ به‌ حساب‌ نمى آمـد.

الف. بـخشش‌ ها و كمك هاى مالى: پيشوايان ما از آن نظر كه رهبر شيعيان در تمام امور‌ زندگى‌ بـوده انـد، همواره مورد احترام و تكريم‌ شـيعيان‌ واقـعى‌ عـصرشان‌ قرار‌ داشته انـد و رابـطه‌ اى‌ دوسويه بين ايشان و عـلاقه مـندانشان وجود داشته است. همان گونه كه بيان شد، امامان معصوم عليهم‌ السلام‌ براى‌ در امان مـاندن شـيعيان از گرفتارى هاى‌ اقتصادى‌ و مراجعه‌ آنان‌ بـراى‌ دريافـت‌ مال، كمـك خـود را از آنـها دريغ نمى كردند و همواره آنـها را مورد احترام و لطف خود قرار مى دادند. از سوى ديگر، برخى از شيعيان هم براى‌ كمك رسـاندن بـه امام در اين امور و تأمين مخارج آن حضرات و شـيعيان، امـوالى را بـه ايشـان مـى سپردند. گاهى هـم امـوال و اجناسى از ناحيه خلفا به دست امامان معصوم عليهم‌ السلام‌ مى رسيد كه در منابع تاريخى نمونه هايى از آن ذكر شـده اسـت كه بـدان اشاره خواهيم كرد.

گاهى شيعيان خود نزد امـام شـرفياب مـى شـدند و هـدايايى را بـه‌ ايشان‌ تقديم مى كردند. فيض بن مختار مى گويد: نزد امام صادق عليه السلام بودم كه ابوالحسن موسى عليه السلام درآمد، درحالى كه كودك بود‌. او‌ را دربر گرفتم و بوسيدم.

امام‌ صادق‌ عـليه السلام فرمودند: شما كشتى هستيد و اين ناخداى آن است. فيض مى گويد: سال آينده به حج رفتم و دو هزار دينار داشتم كه هزار‌ دينار‌ آن را براى امام‌ صادق‌ عليه السلام و هزار ديگر را براى ابوالحسن مـوسى عـليه السلام فرستادم. چون خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم، فرمودند: او را با من برابر داشتى؟ عرض كردم: من اين كار را‌ به‌ فرموده شما كردم. فرمودند: به خدا، من اين كار نكردم، بلكه خداى ـ عزوجل ـ نسبت به او انـجام داده اسـت (كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۳۱۱). اما در بيشتر مواقع، شيعيان هدايا را به‌ وسيله‌ فرستاده اى‌ از نزديكان خود براى امام ارسال مى كردند. محمدبن زياد درباره هدايايى كه براى امام مى فـرستاد‌، مـى گويد: من با خودم قـرارى داشـتم كه در هر سال‌ نصف‌ درآمد‌ غلات دو مزرعه را، كه در بصره داشتم، به امام حسن عسكرى عليه السلام تقديم كنم. قبل از ‌‌آن‌ غلات و زراعت آنها بسيار خوب و پاكيزه مى شـد. مـن مبلغ ۲۰۰ دينار شماره‌ كردم‌ كه براى آن حضرت بفرستم. پسرعموى من اسماعيل هم اموالى نزد من فرستاد كه با نامه‌ و اموال خود براى امام حسن عسكرى عليه السلام بفرستم. من مال پسرعمويم را‌ از مال خودم جدا‌ نكردم‌. آن حـضرت در جـوابم نوشتند: آنچه را تو و پسرعموى تو اسماعيل، كه قوم و خويش توست به واسطه توبراى مافرستاد،رسيد)مسعودى،۱۴۲۶ق،ص۲۴۸).

برخى از شيعيان نيز همراه زكات خود، اموالى‌ را به عنوان صله و هديه خدمت امام تقديم مى كردنـد. مـحمدبن اسماعيل بـن بزيع در روايت خود، گفت: دينارهايى را از طرف يكى از افراد خانواده ام براى امام رضا عليه‌ السلام‌ فرستادم و براى ايشان نوشتم كه ۷۵ دينـار زكات درميان آنهاست وبقيه صله است(صدوق،۱۴۱۳ق،ج۲،ص۳۸).

وصيت افراد مبنى بر تـعلق بـخشى از امـوالشان به امام، پس از مرگ آنها‌ نيز‌ امرى رايج در بين شيعيان بود)كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۷، ص ۶۰؛ صدوق، ۱۳۷۸ق، ج ۴، ص ۲۳۲).

على بن حسن در گزارشى وصيت مـحمدبن ‌ ‌عـبداللّه بن زراره به برادرش احمد، مبنى بر وصيت خانه‌ و بقيه‌ ماترك خود براى امـام هـادى عـليه السلام را نقل كرده است. در گزارشى از ابوالقاسم كاتب راشد نيز نقل شده است كه مردى جبلى به وصـيت پدرش چهار هزار دينار‌، به‌ امام‌ حسن عليه السلام پرداخت (اربلى‌، ۱۳۸۱‌ق، ج ۲، ص ۴۲۶‌).

در اين ميان، اصحابى كه از جـايگاه اجتماعى و مناصب حكومتى بـرخوردار بـودند و يا وضع مالى شان خوب بود، اموال فراوانى را‌ خدمت‌ امام‌ تقديم مى كردند كه كمك بسزايى براى شيعيان‌ و احتياجات‌ آنها به حساب مى آمد.

على بن يقطين از اين گونه افراد بود كه از كارگزاران مهم خـلافت عباسى‌ و همچنين‌ از‌ شيعيان اهل بيت عليهم السلام و راوى اخبار ايشان به شمار‌ مى آمد. تولد او را در سال ۱۲۴ق در كوفه و وفاتش را در ۱۸۲ق در بغداد نوشته اند‌. بنا‌ بر‌ گزارش هاى تاريخى، اولين بار در عصر مهدى عباسى به رياسـت‌ ديوانِ«زمام الأزمة»[۲] انتخاب شد (طبرى‌، ۱۳۸۷‌ق، ج ۸، ص ۱۴۲‌و۱۶۷).در كتب رجالى و حديثى شيعه، ماجراهاى متعددى از كمك هاى مالى‌ او‌ به‌ امام بيان شده كه از جمله آنها، كمك به شـيعيان بـراى تشرف به حج‌ در‌ هر‌ سال و كمك هاى مخفى به امام كاظم عليه السلام است(كشى، ۱۳۶۳، ص ۴۳۷). از‌ داستان‌ هاى معروفى كه بيانگر ارتباط و كمك هاى مؤثر او به امام است، ماجراى‌ تجليل‌ هـارون‌ از عـلى بن يقطين است كه به اختصار بيان مى كنيم:

روزى هارون الرشيد‌ جامه‌ هايى به منظور تكريم براى على بن يقطين فرستاد و در ميان آنها جبه‌ اى‌ بود‌ از خز سياه رنگ كه از جامه هـاى طـلاكوب سـلطنتى بود. على بن يقطين مـقدار‌ زيادى‌ از آن جـامه هـا را نزد حضرت موسى بن جعفر عليه السلام فرستاد‌ كه‌ در‌ ميان آنها، آن جبه نيز بود و نيز مقدارى از مال خود را كه هر ساله‌ برحسب‌ مـعمول‌، از خـمس مـال خود براى آن جناب مى فرستاد. چون آن مال‌ و جـامه‌ هـا به دست امام رسيد، همه را پذيرفتند و تنها آن جبه را به وسيله آورنده به‌ سوى‌ على بن يقطين بازگرداندند و در نامه اى بـه او مـرقوم فـرمودند: اين‌ جبه‌ را نگه دار و از دست مده كه‌ براى‌ آن‌ جريانى پيش خـواهد آمد و تو بدان نيازمند‌ خواهى‌ شد…  ) مفيد، ۱۴۱۳ق، ج ۲، ص ۲۲۵).

ب. هدايا و نذور: همان گونه كه بيان شد، جايگاه امامان‌ معصوم‌ عليهم السـلام نزد شـيعيان از حـيث‌ امامت‌ و رهبرى آنان‌، حايز‌ اهميت‌ بوده است. همچنين در ميان ديگر‌ مـسلمانان‌ نـيز به سبب والايى خاندان و ارتباط با پيامبر اكرم صلى الله عليه‌ و آله‌ و نسب ايشان، همواره مورد تكريم مردم‌ و اشـخاص قـرار گـرفته اند‌ و هدايايى‌ از جانب آنها به ايشان‌ مى‌ رسيده كه خود از منابع قابل تـوجه مـالى امـامان معصوم عليهم السلام بوده كه‌ براى‌ كمك به شيعيان و امور لازم‌ از‌ آن‌ استفاده مى كردنـد‌.

در‌ گـزارشى از ابـراهيم بن‌ مهزيار‌، خادم امام هادى عليه السلام، درباره پذيرفتن يا نپذيرفتن هشت درهم هديه اى كه از‌ «طـرسوس» (از بلاد روم و هم مرز‌ با‌ شام) (ياقوت‌ حموى‌، ۱۹۹۵‌م، ج ۴، ص ۲۸)رسيده بود آمده‌ است كه او از امام سـؤال كرد و امـام اجـازه دريافت آن و هداياى ديگر اديان را‌ به‌ او دادند و افزودند: «رسول خدا صلى‌ الله‌ عليه‌ و آله‌ هديه‌ يهـودى و نـصرانى رانيزردنمى‌ كردند‌»)حرعاملى،۱۴۱۴ق،ج۱۷،ص۲۹۲).

از ديگر اموالى كه از ناحيه غيرشيعيان به عنوان هديه به امامان‌ شـيعه‌ مـى‌ رسـيد، اموالى است كه از ناحيه خلفا‌ و نزديكانشان‌ تقديم‌ مى‌ شد‌ كه‌ غالبا صرف كمك به فقراى شـيعه مـى شد. از اين هدايا، مى توان به صله مهدى عباسى به امام كاظم عـليه السـلام اشاره كرد:

مـوسى بن عبداللّه مى‌ گويد: نزد مهدى عباسى رفتم، زمانى كه او به حج رفته بود و در سايه ديوار كعـبه، بـراى مـردم خطبه مى خواند. بدون اينكه مرا بشناسد، از پاى منبربرخواستم و گفتم: يا‌ اميرالمؤمنين‌، اگر تـو را بـه يك خيرخواهى كه مى دانم راهنمايى كنم، به من امان مى دهى؟ گفت: آرى، آن خيرخواهى چيست؟ گفتم: موسى بن عبداللّه بـن حـسن را به تو نشان‌ مى‌ دهم. گفت: آرى، تو در امانى. گفتم: به من مـدركى بـده كه خاطرم جمع باشد. از او عهود و پيمان ها گـرفتم و از خـود‌ اطـمينان‌ يافتم. سپس گفتم: خود من‌ موسى‌ بـن عـبداللّه هستم. گفت: بنابراين، گرامى هستى و به تو عطا مى شود. مهدى به مـن گـفت: چه كسى تو را مى شناسد؟ مـن گـفتم: اين‌ حـسن‌ بـن زيد اسـت كه‌ مرا‌ مى شناسد و اين موسى بـن جـعفر عليه السلام است كه مرا مى شناسد و اين حسن بن عبداللّه بن عباس است كه مـرا مـى شناسد. همه گفتند: آرى، يا اميرالمؤمنين. سپس مـن‌ به‌ مهدى گفتم: يا امـيرالمؤمنين، هـمانا اين پيشامد را پدر اين مرد (به موسى بـن جـعفر عليه السلام اشاره كردم) به من خبر داد. موسى بن عبداللّه مى گويد: در آنجا‌، دروغـى‌ هـم به‌ امام جعفر صادق عـليه السـلام بستم و گـفتم: و به من امـر كرد كه بـه تو سلام برسانم و فـرمود: او‌ پيشـواى عدالت و سخاوت است. مهدى دستور داد: پنج هزار دينار به‌ موسى‌ بن‌ جعفر عليه السـلام تقديم كنـند آن حضرت دو هزار دينارش را به من دادنـد و بـه تمام اصـحابشان صـله ‌‌بـخشيدند‌ و با من خوب صـله رحم كردند(كلينى، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۳۶۵و۳۶۶). ماجراى نذر مادر‌ متوكل‌ عباسى‌ براى بهبود متوكل نيز از ديگر قضايايى اسـت كه بـيانگر توجه غيرشيعيان به جايگاه اجتماعى‌ و مـعنوى امـامان مـعصوم عـليهم السـلام است:

ابراهيم بن مـحمد طـاهرى مى گويد: متوكل مريض‌ شد و علت مرضش هم‌ اين‌ بود كه جراحتى از بدنش خارج گرديد كه نزديك بـود وى را هـلاك كنـد. كسى هم جرئت نمى كرد به وسيله آهـنى از آن زخـم چـرك و خـونش را بـيرون بـياورد. مادر‌ متوكل نذر كرده بود كه اگر فرزندش از اين مرض بهبودى حاصل كند از مال شخصى خودش،)مقدار زيادى به حضرت هادى عليه السلام بدهد. پس از آنكه متوكل از ناراحتى آسوده‌ شد‌ و زخمش بهبودى يافـت، به مادر متوكل مژده دادند كه متوكل بهبودى يافت. او هم ده هزار دينار از ملك خود را براى حضرت هادى عليه السلام فرستاد)طبرسى، ۱۴۱۷ق، ج ۲، ص ۱۱۹‌ـ۲۱۴‌).

 

نتيجه گيرى

رفتار امامان معصوم علیهم السلام در مورد کسب و کار و تلاش برای به دست آوردن خرج و مخارج زندگی شان الگویی مناسب برای شیعیان و دوستداران آن ها می باشد همچنین شوق و انگیزه آنها در مورد به دست آوردن هزینه های معیشت شان و همچنین کمک به شیعیان به واسطه همین درآمدها اهمیت ویژه ای دارد زیرا اسوه های بشریت در تمامی امور اطاعت از فرمان های الهی و هدایت و راهبردی مردم رابر امور خود و تامین نیازهای شخصی مقدم می دانستند.

از سوى ديگـر، اين گـونه فعاليت ها نوعى جنبه سـياسى نـيز داشت كه به‌ عنوان‌ مخالفت‌ عملى با نظام اقتصادى و سياسى حاكم بر جامعه‌ به‌ حساب مى آمد. سياست هاى اعمال شده از ناحيه خلفا،كه بى عـدالتى و عـدم مساوات ميان مسلمانان را در‌ پى‌ داشـت‌، بـيش از پيش امامان معصوم عليهم السلام را بر آن‌ مى داشت تا روش و الگويى براى برون رفت از مشكلات اقتصادى نظام و همچنين در امان ماندن شيعيان از‌ اين‌ اوضاع‌ اقتصادى ارائه دهند.

 

منابع

  1. *نهج‌ البلاغه، ۱۳۷۹، ترجمه محمد دشـتى، قـم، مشهور.
  2. ابن ابى جمهور، محمدبن زين الدين، ۱۴۰۵ق، عوالى اللئالى‌ العزيزية‌ فى‌ الأحاديث الدينية، تحقيق مجتبى عراقى، قم، سيدالشهداء.
  3. ابن اثير، ابوالحسن على بن‌ محمد‌، ۱۴۰۹‌ق، أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بيروت، دارالفكر.
  4. اربلى، مـحمدبن عـيسى، ۱۳۸۱ق، كشف الغـمة فى‌ معرفه‌ الائمه‌، تحقيق سيدهاشم رسولى محلاتى، تبريز، مكتبه بنى هاشمى.
  5. اشكورى، احمد، ۱۳۷۹، «موقوفات اميرالمؤمنين على‌ عـليه‌ السلام»،ميقات حج، ش ۳۴٫
  6. بخارى، محمدبن اسماعيل، ۱۴۱۰ق، صحيح البخارى، تحقيق مصطفى ديبـ‌ البـغا‌، چ چـهارم‌، بيروت، دار ابن كثير.
  7. پاينده، ابوالقاسم، ۱۳۸۲، نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول‌)، تهران‌، دنياى دانش.
  8. حرعاملى، مـحمدبن ‌ ‌حـسن، ۱۴۱۴ق، وسائل الشيعة، تحقيق محمدرضا جلالى، قم، مؤسسة‌ آل‌ البيت‌ عليهم السلام.
  9. صدوق، محمدبن عـلى، ۱۳۶۲، الخـصال، تـصحيح على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين.
  10. ـــــ‌ ، ۱۳۷۸‌ق، عيون اخبارالرضا عليه السلام، تصحيح مهدى لاجوردى، تهران، جـهان.
  11. ـــــ ، ۱۴۱۳ق، من‌ لايحضرالفقيه‌، تصحيح‌ على اكبر غفارى، چ دوم، قم، جامعه مدرسين.
  12. ــــ ، ۱۳۷۶، الأمالى، تهران، كتابچى.
  13. طـبرسى، فضل بن‌ حسن‌، ۱۴۱۷‌ق، إعـلام الورى بـاعلام الهدى، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام.
  14. طبرى، محمدبن‌ جرير‌، ۱۳۸۷ق، تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمدابوالفضل ابراهيم، چ دوم، بيروت، دارالتراث.
  15. طوسى، محمدبن حسن، ۱۴۰۷ق، تهذيب الأحكام‌، تحقيق‌ حسن الموسوى خرسان، تهران، دارالكتب الاسلاميه.
  16. عريضى، عـلى بن جعفر، ۱۴۰۹ق، مسائل‌ على‌ بن جعفر و مستدركاتها، قم، مؤسسه آل البيت‌ عليهم‌ السلام‌.
  17. عياشى، محمدبن مسعود، ۱۳۸۰ق، تفسير العياشى، تصحيح‌ سيدهاشم‌ رسولى محلاتى، تهران، المطبعة العلميه.
  18. كشى، محمدبن عمر، ۱۳۶۳، اختيار معرفة الرجال، تـصحيح‌ مـهدى‌ رجايى، قم، مؤسسة آل البيت‌.
  19. كلينى‌، محمدبن يعقوب‌، ۱۴۰۷‌ق، كافى‌، تصحيح على اكبر غفارى و محمد آخوندى‌، تهران‌، دارالكتب الاسلاميه.
  20. مجلسى، محمدباقر، ۱۴۰۳ق، بحارالانوار، بيروت، دارإحياء التراث العربى.
  21. مسعودى، على‌ بن‌ حسين، ۱۳۶۲، ترجمه إثـبات الوصـية، ترجمه‌ محمدجواد نجفى، تهران، اسلاميه‌.
  22. مفيد‌، محمدبن محمدبن نعمان، ۱۴۱۳ق، الإرشاد‌ فى‌ معرفة حجج اللّه على العباد، قم، كنگره شيخ مفيد.
  23. ميبدى، حسين بن معين‌ الدين‌، ۱۴۱۱ق، ديوان اميرالمؤمنين عليه السلام‌، ترجمه‌ و تـصحيح‌ مـصطفى زمانى، قم‌، نداء‌ الإسلام.
  24. نورى، حسين بن‌ محمدتقى‌، ۱۴۰۸ق، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام.
  25. ياقوت حموى، عبداللّه‌، ۱۴۱۴‌ق، معجم البلدان، چ دوم، بيروت، دار صادر‌.

 

 

 

[۱] ترجمه: حـمل سـنگ هاى سنگين از بالاى قله هاى كوه، براى من محبوب تر و آسان تر ‌‌از‌ زير بـار مـنت ديگران رفتن است. مردم به مـن مى گويند: كسب و كار‌ مـايه‌ نـنگ‌ و سرشكستگى است، ولى من مى گـويم: نـنگ و عار، ذلت خواهش و گدايى است

[۲] (مسئوليت بازرسى كل ديوان هاى دولتى را بر عهده داشت)

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *