محسن ملاكاظمى اشاره: موضوع اخلاق، رابطه انسان با خود، خدا، ديگران و طبيعت را در بر مىگيرد. از اين رو اصلاح اخلاق، يعنى اصلاح همه روابط انسان در رسيدن به تعالى واقعى، كه خود موجب شكوفايى استعدادها است. در اين مسير لازم است «استعدادها»، «افعال»، «آرزوها» با «غايت وجودى» و «هدف خلقت» انسان هماهنگ شود؛ […]
محسن ملاكاظمى
اشاره:
موضوع اخلاق، رابطه انسان با خود، خدا، ديگران و طبيعت را در بر مىگيرد. از اين رو اصلاح اخلاق، يعنى اصلاح همه روابط انسان در رسيدن به تعالى واقعى، كه خود موجب شكوفايى استعدادها است. در اين مسير لازم است «استعدادها»، «افعال»، «آرزوها» با «غايت وجودى» و «هدف خلقت» انسان هماهنگ شود؛ و مقدمه اين هماهنگى شناخت و آگاهى از «نقطههاى كمال» و «راههاى رسيدن به آن»، «بايدها»، «نبايدها» و همچنين آگاهى از «هستها» و «واقعيات تكوينى» مىباشد. اينكه شناخت از موضوعات فوق همه به عهده علم اخلاق است و يا علوم ديگر نيز در اين راستا به كمك اين علم مىآيند تا تعالى اخلاقى صورت پذيرد موضوعى است كه در اين نوشتار تبيين خواهد شد:
تعريف اخلاق
اخلاق جمع خُلْق مىباشد و «خُلق» ملكه و هيئت پايدار نفسانى است كه افعال به آسانى و بدون فكر و نظر از آن صادر مىشود؛ اگر افعالى كه از اين هيئت صادر مىشود شرعاً و عقلًا پسنديده باشد اين هيئت را خلق نيكو گويند و اگر زشت و ناپسند باشد خلق بد ناميده مىشود».[۱] براى تبيين تعريف فوق توضيح چند واژه لازم است:
حالات و صفات نفس انسان مثل حالات و صفات بدن انسان[۲] دو گونهاند: برخى به سرعت دگرگون مىشوند كه به آن «حال» مىگويند و برخى پايدارند، كه به راحتى تغيير نمىكنند. اين صفات پايدار در اثر تكرار اعمال خاص متناسب با آن صفت در انسان پديدار مىشود كه به آن «ملكه» گويند.
در تعريف اخلاق اين قيد مطرح شده از اين رو به رفتارهايى كه انسان با تكلف و سختى انجام مىدهد آن عمل را اخلاقى نمىگويند مثل بخششى كه با اكراه و زحمت انجام شود ولى اگر همين بخشش توأم با آسانى و رغبت باشد اين فعل، اخلاقى است و اين شخص داراى ملكه سخاوت مىباشد.
تعريف علم اخلاق
«اخلاق علمى است كه به ما نشان مىدهد روابط گوناگون خود را چگونه تنظيم كنيم تا به هدف غايى از خلقت خويش دست يابيم.
در علم اخلاق از صفات پايدار نفسانى بحث مىشود و معلوم مىشود كه هر انسان بايد كدام صفت نفسانى را در خود تقويت و كدام يك را از خود دور كند. همچنين در علم اخلاق رفتارهاى متناسب با هر يك از صفات نيكوى نفسانى شناخته مىشود. يعنى افعال خوب و درست از افعال بد و نادرست تميز داده مىشود».[۳] بنابراين موضوع علم اخلاق اعم از ملكات نفسانى است كه فلاسفه اخلاق تاكنون روى آن تأكيد داشتهاند بلكه موضوع اخلاق با توجه به آيات قرآن كريم و روايات اهلبيت عليهم السلام همه كارهاى آدمى است كه متصف به خوب و بد مىشوند و مىتوانند موجب پيدايش كمال و فضيلت و يا رذيلت و نقص در نفس آدمى گردند.[۴] به عبارت ديگر در علم اخلاق چند چيز مورد ارزشگذارى ماست: ملكات و حالات نفسانى و افعال كه رنگ ارزشى داشته باشند؛ كه ملكات را با اوصافى همچون «فضيلت» و «رذيلت» ارزشگذارى مىكنيم. افعال را با اوصافى چون جميل، نيكو، خوب، قبيح، بد، درست و نادرست توصيف مىكنيم.
در كتابهاى اخلاقى گذشتگان علاوه بر شناسايى ملكات و رفتارهاى نيكو، راههاى دستيابى به اين ملكات نيز تا حدودى معرفى مىشده است. كه مىتوان گفت اين بخش از كتب اخلاقى در واقع مربوط به حوزه تعليم و تربيت است. براى تبيين بيشتر نظر شما را به تعريف اجمالى از «تعليم و تربيت» به عنوان يك رشته علمى جلب مىكنيم:
تعريف:
«تعليم و تربيت دانشى است كه چگونگى هدفگذارى و راههاى رسيدن به اهداف آموزشى و پرورشى را نشان مىدهد».[۵]
توضيح:
دانش تعليم و تربيت مستقيماً ارزشگذارى نمىكند؛ يعنى «خوب» يا «بد» بودن اخلاقى افعال را مشخص نمىكند؛ بلكه خوبى و بدى افعال و ملكات را از علم اخلاق مىگيرد و سپس نشان مىدهد كه چگونه مىتوان ملكات خوب را در افراد پديد آورد و چگونه مىتوان ملكات بد را از آنها زدود.
البته همانطور كه از عنوانش معلوم است تعليم و تربيت فقط راههاى كسب و حفظ صفات اخلاقى را نشان نمىدهد، بلكه مىآموزد كه اگر بخواهيم مفاهيم خاصى را آموزش دهيم چگونه بايد عمل كنيم.[۶] يادآورى ۱ دانش تعليم و تربيت براى آنكه بتواند راه دستيابى به صفات اخلاقى نيكو را نشان دهد از دانشهايى چون روانشناسى بهره مىبرد. در علم النفس و روانشناسى از حقايق نفسانى و «هستها» خبر مىدهد و بديهى است كه تا از هستها آگاهى نداشته باشيم و اينكه انسان و نفس آن چه شئون و ابعادى دارد و … نمىتوانيم در تعالى اخلاق به توفيقاتى دست يابيم.[۷] روانشناسى تربيتى در واقع مهمترين و كاربردىترين رشتههاى روانشناسى است كه تلاش دارد اصول، قوانين و يافتههاى شاخههاى مختلف روانشناسى را در قلمرو تعليم و تربيت مورد استفاده قرار دهد.[۸] يادآورى ۲ از آنجا كه علوم تربيتى و روانشناسى از جمله علوم انسانى است و تدوين «علوم انسانى» با «جهانبينى» افراد و مكاتب ارتباط مستقيم دارد از اين رو هر فرد و گروهى كه بخشى از اين علوم تربيتى و روانشناسى را توسعه داده به همان اندازه نگرشهاى خود را هم در آن دخالت داده است به همين خاطر ضرورت دارد كه با جهانبينى اسلامى به علوم تربيتى و روانشناسى نگريست و سره را از ناسره جدا كرد و به خدمت اخلاق گرفت در كتاب آموزههاى بنيادين علم اخلاق مىخوانيم:
در بخشى از حوزه بزرگ «تعليم و تربيت» كه فلسفه تعليم و تربيت ناميده مىشود، از مطالب مطرح در حوزه اخلاق بهرهگيرى مىشود. يعنى در فلسفه تعليم و تربيت ديدگاههاى مختلف تأثير مىگذارند. مثلًا اگر ديدگاه اخلاقى يك فيلسوف تربيتى اين باشد كه هر عمل فقط در صورتى خوبِ اخلاقى است كه فايدهاى براى عامل آن پديد آورد، در اين صورت نظر او درباره اهداف نهاد آموزش و پرورش و هدفهاى اجتماعى تعليم و تربيت تغيير خواهد كرد. حال اگر ديدگاه اخلاقى فيلسوف تربيتى اين باشد كه خوبى هر عمل به ميزان تأثير آن در تقرب انسان به خدا بستگى دارد، اهداف نهاد آموزش و پرورش و هدفهاى تعليم و تربيت، در نظر او چيزهاى ديگرى خواهد بود.[۹]
نتيجه
از آنچه بيان شد به اين نتيجه مىرسيم كه علم اخلاق صفات نفسانى پايدار و رفتارهاى متناسب با آن صفات را به ما معرفى و ارزشگذارى مىكند. و دانش تعليم و تربيت خوبى و بدى افعال و ملكات را از علم اخلاق مىگيرد و آنگاه نشان مىدهد كه چگونه مىتوان ملكات خوب را در افراد پديد آورد و يا چگونه ملكات بد را از آنها زدود.
بنابراين اخلاق انسانها ريشه در تربيت آنها دارد و به تعبير استاد شهيد مطهرى اخلاق اثر و نتيجه تربيت است و انسان مىتواند با تربيت صحيح به فضائل عالى اخلاقى دست يابد.[۱۰] حال كه ضرورت بحث تربيت و رابطه آن با اخلاق تبيين شد نظر شما را به تربيت از نگاه اسلام جلب مىكنيم:
تربيت در اسلام
اگر والدين حق اطاعت بر فرزندان دارند، فرزندان نيز حق بزرگترى بر عهده والدين دارند و آن حق تعليم و تربيت است. يعنى زمينه را فراهم كنند تا استعدادها و قابليتهاى بالقوه آنان در ابعاد جسمى، شناختى، عاطفى، روانى، اجتماعى، اخلاقى، معنوى و … به فعليت و شكوفايى برسد.
در اين باره از حضرت على عليه السلام حكايت شده: «… حقُّ الْوَلَدِ عليَ الوالد ان يُحَسِّن اْسْمُه و يُحَسِّن ادبه و يعلّمه القرآن
؛[۱۱] حق فرزند بر پدر آن است كه نام نيكو بر او برگزيند و خوب ادبش كند و به او قرآن بياموزد».
مسئوليت والدين در تربيت فرزندان به قدرى سنگين و مهم است كه امام سجاد عليه السلام در انجام اين وظيفه خطير از خداوند چنين استمداد مىكند: «بار الها مرا در تربيت فرزندان و نيكى به آنها يارى فرما».[۱۲]
مراحل تربيت
از نظر اسلام تربيت مراحلى دارد كه در هر مرحله لازم است دقت و حوصله لازم به كار رود. بر خلاف برخى، كه تربيت را از دوران كودكى مىدانند؛ اسلام برنامه تربيتى را از پيش از انعقاد نطفه شروع مىكند از اين رو مىتوان مراحل تربيت را بدين ترتيب برشمرد:
آنچه مهم است اين است كه در هر مرحله تربيتى بايد سه محور زير مورد توجه قرار گيرد تا تربيت صحيح انجام پذيرد:
الف: شناخت ويژگىها ب: تعيين نيازها ج: تأمين نيازها به صورت مطلوب با توجه به محدوديت مجال، در اين شماره به توضيح مرحله اول مىپردازيم و انشاءالله بحث را در شمارههاى بعدى پى مىگيريم.
اين مرحله را نيز مىتوان به دو مرحله عمده تقسيم كرد:
الف: مرحله قبل از ازدواج
چنانچه گذشت در اسلام نقطههاى آغازين تربيت كودك را نه تنها قبل از تولد بلكه قبل از ازدواج مىداند كه يكى از دلايل آن موضوع وراثت است. زيرا در جريان تشكيل نطفه نقش عوامل ژنتيكى[۱۳] و سهم وراثت در تكوين شخصيت كودك به چشم مىخورد.
وراثت: به طور كلى مجموعه خصوصيات و ويژگىهاى غير اكتسابى كه از اجداد گذشته و از طريق والدين، توسط «ژنها»[۱۴] به فرزند انتقال مىيابد، وراثت يا انتقال ژنتيكى مىنامند. وراثت پديدهاى بسيار پيچيده است كه تبيين آن در حوصله اين نوشتار نيست ولى به طور خلاصه مىتوان گفت: هنگامى كه تخمك ۱۵ (سلول جنسى ماده) در محيط رحم، توسط سلول جنسى نر يا اسپرماتوزوئيد بارور مىشود، نطفه منعقد مىشود. به هنگام تشكيل نطفه، جنين تركيب معينى از كروموزمها (بيست و سه جفت نيمى از پدر و نيمى از مادر)، يا تركيب مشخصى از ژنهاى والدين را دريافت مىكند. صفاتى كه از ژنها به كودك منتقل مىشود، ممكن است مستقيم از پدر و مادر و يا از اجداد پيشين باشد.[۱۵] در فرايند تشكيل نطفه هرگونه اختلال در تركيب كروموزومها مىتواند موجبات نقص جنين را فراهم آورد.
مطالعات انجام شده نشان مىدهد نسبت معلوليتهاى ژنتيكى ناشى از ازدواجهاى فاميلى به طور قابل ملاحظهاى بيشتر از ازدواجهاى غير فاميلى است.[۱۶] اصل موضوع وراثت از نظر علمى مسلم مىباشد و در روايات اسلامى نيز بر اين موضوع تأكيد شده است به عنوان نمونه از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم حكايت شده: «تجوزوا في الحجز الصالح فان العِرْقَ دساسٌ
؛[۱۷] از خانوادههاى شايسته و صالح همسر برگزينيد، زيرا ويژگىهاى (والدين و اجداد) از طريق عرق/ [ژن] (به فرزند) منتقل مىشود» و در روايتى ديگر مىفرمايد: «حسن الاخلاق برهان كرم الاعراق ؛[۱۸] خوبى اخلاق يك فرد نشان نيكو بودن ژنهاى اوست (كه از والدين به او منتقل شده است)».
با توجه به آنچه گذشت در منابع دينى، روى دقت در انتخاب همسر و اصالت خانوادگى او تأكيد شده است و ويژگىهايى را نيز بر شمردهاند.[۱۹]
ب: مرحله بعد از ازدواج
وقتى همسر مناسب با ويژگىهاى نيكو مانند ديندارى و عاقل بودن و داراى اصالت خانوادگى انتخاب شد، مناسبترين بستر براى تشكيل نطفه آماده شده است كه لازم است با اعمال و رفتار مناسب بهداشت روان زوجين تأمين شود به ويژه بهداشت روانى زن، چرا كه اثرپذيرى جنين از مادر بيشتر از اثرپذيرى آن از پدر است.
برخوردارى زوجين از نگرش مثبت و انگيزه لازم براى فرزندآورى، پرهيز از خستگى جسمى و روحى و كمخوابى و به دور از آشفتگى عاطفى، برخوردارى از چهرهاى متبسم و عاشقانه و همراه با قلبى آرام حداقل شرايط روانى لازم براى تشكيل نطفه و برداشتن گامهاى آغازين براى تربيت فرزند مىباشد كه در آيات قرآن كريم و سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم توجه به غذاى حلال و طيب، خلوتگزينى و عزلت[۲۰] و كنارهگيرى موقت، براى تهذيب نفس و پالايش روحى و راز و نياز و دعا و درخواست فرزند صالح[۲۱] مورد توجه واقع شده است و در روايات اسلامى در مورد آداب آميزش زن و مرد و زمان و مكان و نقش آن در شكلگيرى شخصيت و تربيت فرزند صالح توصيههاى فراوانى شده است[۲۲] كه اهميت موضوع را مىرساند.
ادامه دارد …
پیوستها:
[۱] .اخلاق شُبَّر، ص ۱۰٫
[۲] . صفات پايدار بدن مثل كوتاهى قد و صفات ناپايدار مثل تب.
[۳] . آموزههاى بنيادين علم اخلاق، محمد فتحعلى خانى، ج ۱، ص ۱۷٫
[۴] . اخلاق در قرآن، محمد تقى مصباح يزدى، ج ۱، ص ۲۴۰٫
[۵] . آموزههاى بنيادين علم اخلاق، ج ۱، ص ۳۳٫
[۶] . همان.
[۷] .گرچه علم« روانشناسى» امروز از اين مسير منحرف شده است. براى آگاهى بيشتر ر. ك: اخلاق در قرآن، محمد تقى مصباح يزدى، ج ۲، ص ۲۴٫
[۸] . روانشناسى تربيتى كاربردى، غلامعلى افروز، ص ۱۶٫
[۹] .ر. ك: آموزههاى بنيادين علم اخلاق، ج ۱، ص ۳۵؛ و تعليم و تربيت در اسلام، مرتضى مطهرى، ص ۸۸ به بعد.
[۱۰] . تعليم و تربيت در اسلام، ص ۷۶٫
[۱۱] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت ۳۹۱٫
[۱۲] . دعاى بيست و پنجم صحيفه سجاديه( دعا درباره فرزندان)
[۱۳] .Genetical .
[۱۴] . ژنها ذرات ريزى هستند كه در كروموزومها جاى داند. كروموزومها در هسته سلول، درون نطفه قرار دارند.
[۱۵] .Ovule .
[۱۶] .روانشناسى تربيتى كاربردى، غلامعلى افروز، ص ۲۱۶٫
[۱۷] . لذا توصيه مىشود در صورتى كه داوطلبان ازدواج با هم خويشاوند هستند، حتماً قبل از ازدواج با مراجعه به مراكز مشاوره ژنتيكى تصميمات و تدابير لازم را اتخاذ كنند.( همان، ص ۲۱۹)
[۱۸] . مكارم الاخلاق، ص ۱۹۷٫
[۱۹] . غررالحكم، ص ۲۵۴٫
[۲۰] . وسايل الشيعه، ج ۱۴، ص ۱۲۰ و كافى ج ۵، ص ۲۴۷٫
[۲۱] . سوره مريم: ۴۹٫
[۲۲] .\i« و الذين يقولون ربّنا هب لنا من ازواجنا و ذُرياتنا قُرةَ اعين و اجعلنا للمتقين اماما».\E سوره فرقان: ۷۴٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.