۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مقالات منتخب طلاب
  • 06 فوریه 2024 - 10:08
  • 177 بازدید
  • نویسنده : محمدمهدی دهقانی
اصول و شیوه های تربیت در قرآن کریم
اصول و شیوه های تربیت در قرآن کریم

اصول و شیوه های تربیت در قرآن کریم

اصول و شیوه های تربیت در قرآن کریم   چکیده تربیت یعنی آموزش روش های گفتاری و رفتاری به دیگران به صورتی که آن رویه جزو ملکات فرد گردد. در دنیای امروز انواع و اقسام مکاتب و فرق مدعی روش های برتر تربیتی هستند و افرادی که جویای بهترین روش تربیتی هستند در این راستا […]

اصول و شیوه های تربیت در قرآن کریم

 

چکیده

تربیت یعنی آموزش روش های گفتاری و رفتاری به دیگران به صورتی که آن رویه جزو ملکات فرد گردد. در دنیای امروز انواع و اقسام مکاتب و فرق مدعی روش های برتر تربیتی هستند و افرادی که جویای بهترین روش تربیتی هستند در این راستا سر در گم می مانند.حال سوال اصلی اینجاست که بهترین روش تربیتی کدام است؟

دین مبین اسلام دینی فراگیر و اجتماعی است و تکالیف و وظایف فردی آن نیز در راستای منابع اجتماعی آن است و از همان تکالیف فردی برای اصلاح و رشد  و تعالی جامع کمک می گیرد و هدف این نگارش مروری بر اصول، مبانی و روش های تربیت از نظر اسلام است.

پژوهش مقابل از نوع پژوهش توصیفی تحلیلی است و مطالب بیشتر از آیات قرآن است، و برای جمع آوری مطالب از شیوه ی کتابخانه ای استفاده شده است.

قرآن کریم برای انسان متفکر و جویای حقیقت مبانی تربیت صحیح را بیان می کند، مثل: توحید، فطرت و هدف مندی. و همینطور قرآن کریم اصول تربیت صحیح را نیز بررسی کرده است مثل: فرد محوری، کرامت، محبت محوری، نظام مداری و اصل وسع. همچنین در مورد بخشی اصلی این مقاله یعنی شیوه های تربیت صحیح موارد فراوانی را مثال زده است، مثل: روش غیر مستقیم، معرفی الگو، نصیحت، مشاهده جهان، تشویق، تمثیل، مقایسه و موعظه.

کلید واژه: تربیت، تربیت اسلامی، روش تربیتی، اصول تربیت، قرآن کریم، تربیت قرآنی.

 

مقدمه

تربیت یعنی آموزش روش های گفتاری و رفتاری به دیگران به صورتی که آن رویه جزو ملکات فرد گردد.

تربیت یکی از مسائل مهمی است که در رشد جامعه و پیاده شدن آموزه های اسلام در سطح فردی و اجتماعی است. که در همین مسئله هر جامعه ای با توجه به دانسته های خود و مبانی خود و تجربیات خود روش های را برای تربیت ارائه کرده است.

پیشینه ی نگارش این مقاله مشاهده ی کتبی مثل: تربیت از دیدگاه معصومین(ع) و قرآن کریم از سید ابولقاسم مهری نژاد، جعبه ابزار تریت از آقای محسن دهقانی، روش های تربیت از آقای مجید محمدیان و کتب فراوان دیگری که در این زمینه هست که وجه تمایز این مقاله با آنها این است که تنها از نگاه قران کریم است و به دلیل محدودیت ها موارد کاربردی و ساده تری ذکر شده است.

در همین راستا در این مقاله مبانی و اصول و روش هایی که در تربیت از نظر اسلام بیان شده است، البته فقط از نظر قرآن کریم؛ نه از دیدگاه اهل بیت وروایات یا حتی سیره ی متشرعه. و ضرورتی که درباره ی نگارش این مبحث دیده می شد این بود که گاها افرادی که در مسائل تربیتی فعالیت دارند جذب مبانی غربی می شوند و از نظرات اسلام که کامل تر هستند غافل می مانند یا گاها احساس می کنند که مبانی تربیت اسلامی نا کار آمد یا صعب الوصول است، که خواسته شد با نگارش این مقاله این توهمات دفع شود. همچنین برای اینکه راه درست  تربیت برای مربیان و والدین اثبات شود لازم آمد تا بررسی جزئی به این مسئله شود چنان که دیده می شود برخی از والدین و مربیان به قرآن و احادیث نگاهی دینی و صرفا تعبدی در حد نماز و دعا و ارتباط با خداوند و اهل بیت (علیهم السلام) دارند و این دید را به مباحث تربیتی و رشد فکری تسری نمی دهد و همین امر سبب می شود که بپندارند که خداوند تنها خالق جهان است نه ربّ و پروردگار جهانیان.

سوالاتی که باعث تشکیل این مقاله شد این بود که: اسلام و قرآن کریم که بیان شده کامل ترین دین و مکتب انسانی سازی است در مورد تربیت چه مبانی دارد و آیا اصلا مبانی و اصولی در این باره دارد؟ چه روش هایی در قرآن کریم برای تربیت بیان شده است؟ آیا این روش هایی که بیان شده قابلیت اجرا دارد؟ چه الگو هایی برای پیاده شدن روش های تربیت صحیح معرفی می کند؟

و تفاوتی که این مقاله با مقاله های مشابه دارد در این است که در این مقاله تنها از قرآن کریم استفاده شده است همچنین در برخی از متون و مقالات به سیره اصحاب تاریخ و سیره ی بزرگان برای اثبات برخی مطالب تمسک می شود و گاها از دانشمندان غربی و اسلام شناسان نیز استفاده هایی می شود اما در مقاله ی پیش رو به دلیل محدویت های زمانی که وجود داشت از نظر روایات و … صرف نظر شده است و تنها به بخش کوچکی از مفاهیم ناب اسلام محمدی (صلی الله علیه و آله) آن هم از وادی عظیم قرآن اشاره شده است.

۱-مبانی نظری از دیدگاه قرآن کریم

         برای این شناسایی باید تربیت از جهات گوناگون و روابط انسان با جامعه و خود و خدا مورد بررسی قرار گیرد و همین طور استعداد ها  و موانع شخصی و محیطی و… دیگر را بتواند مورد بررسی قرار دهد تا بتواند مسیر درست را انتخاب کند.

در همین راستا چند مورد از این مبانی تربیتی از نظر قرآن بیان می شود:

۱-۱-توحید

یکی از ریشه های تربیت صحیح از نظر قرآن نگاه توحیدی داشتن به تمام مسائل است. «خداوند سبحان، مالك حقیقي انسان و هرآنچه به او تملیك کرده است؛ چرا که انسان هرچه دارد خدا به او داده و مالك او، قلب او و تمام اموال اوست؛ بنابراین خدا به نفع و ضررش، مرگ و حیاتش، کمال و سعادت یا شقاوتش، اسباب مورد نیاز سعادتش، از خود او  آگاهتر است.  دلها به دست اوست و هر که را بخواهد به طرف آن  برميگرداند. انسان هیچ مطلبي را از او  نميتواند مخفي کند؛ چون خدا از انسان به قلبش  نزدیکتر است … وقتي انسان بداند خود و سایر موجودات، ملك خداوند هستند، بنابراین نه اندوه  ميخورد و نه  ميترسد از آنکه ضرري ببیند بلکه تسلیم محض خدا ميشود». (طباطبایی،۱۳۹۳: ۱۰/۹۰)

چنین نگرشی در مورد تربیت اساسا موجب از بین رفتن تمام زشتی ها و رذایل اخلاقی در انسان می شود و سعادت انسانی را فراهم میکند در حالی که در دیگر مکاتب مثل مکاتب اخلاقی سال های سال به طول می انجامد تا شخص بتواند خود را از بند زشتی ها رها کند ولی در نگاه توحیدی اینچنین مسیر طولانی نسیت. و خداوند متعال در قران کریم کسی را سزاوار پرستش و عبودیت می داند که برترین موجود باشد؛ «وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُكَ وَلَا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ» (یونس،۱۰۶)

خداوند با بیان ویژگی توحید که تنها مخصوص خودش است قلب های بندگان خود را به سمت خود جذب میکند؛ «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ  فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» (بقره، ۱۸۶)

و بعد از بیان آن مطالب توحید در ابعاد و صفات مختلف خود را نیز بیان می کند، مثل قدرت و حیات و…؛ «وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» (بقره، ۲۸۲)؛ «أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ» (ملک، ۱۴)؛  «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (بقره،۱۶۵)؛ «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (یس،۸۲)؛ «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا» (فاطر،۱۰)

۱-۲-فطرت

فطرت در لغت به معنای «سرشت »، «طبیعت» و «صفت ذاتی»  است.

«فطرت در اصطلاح،  به گونهاي خاص از آفرینش اطلاق  ميشود که مخصوص انسان و غیرتقلیدي است.  بدین صورت که نیازمند تمرین و استاد نیست و در همه زمان ها، ملک آنها و براي همه ثابت است؛ قابل شدت و ضعف نیست و مبدأ همه فضایل انساني است.» (مطهری ،۱۳۹۸: ۲۰) ؛ قرآن کریم در این زمینه فرموده است: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا، فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا» (شمس،۷و۸)

شهید مطهری در این باره فرموده اند: «اگر انسان داراي ی كسلسله فطریات باشد، قطعاً تربیت او باید با درنظر گرفتن همان فطریات صورت گیرد». (مطهری ،۱۳۹۸: ۹۵)

در جای دیگر در قرآن کریم در همین موضوع داریم که: « فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا  لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ  ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (روم،۳۰)

نکته ی قابل توجهی که بزرگان اسلام در این زمینه به آن توجه داده اند این است که برای شکوفایی فطرت آدمی باید ابتدا مانع زدایی صورت بگیرد.

۱-۳-هدف مند بودن انسان

مسئله ی دیگری که برای هر انسانی حتی در حیات دنیایی او مطرح است هدف است که اگر هدف برای انسان روشن نباشد دچار سردرگمی و حیرانی می شود و لذا دین مبین اسلام هدفی والا و بی نهایت را برای انسان تعریف کرده است که ریسدن به خدای متعال و وصول به نعمت های دنیوی و اخروی و بهره مندی کامل انسان است؛ « يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ» (انشقاق،۶) ؛ « فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ  وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ» (محمد،۱۹)

«یکي دیگر از مباني تربیتی در قرآن،  هدفدار بودن انسان یا داشتن مطلوب نهایي است و آن عبارت است از رسیدن به سعادت و کمال. کمال یعني شکوفایي استعدادهاي دروني انسان و سعادت به لذت پایداري گفته مي شود که از جهت کمّي و کیفي داراي برتري و دوام نسبت به سایر  لذت ها است. قرآن، هدف و کمال انسان را در آگاهي کامل وعلم شهودي و حضوري او به خداي متعال مي داند که همان قرب حقیقي نسبت به پروردگار است و با تلاش و تهذیب نفس به دست مي آید.» (مصباح یزدی ،۱۳۸۵: ۱/۲۸)

۲-اصول تربیت از دیدگاه قرآن

خداوند در قرآن برای بیان مسائل تربیتی، اصولی را بیان کرده و استفاده کرده است که دانستن آن ها و استفاده آن ها کمک بسیاری به انسان می کند. در ادامه چند مورد از این اصول آروده می شود:

۲-۱-اصل فرد محوری

دین اسلام در راستای رشد و تعالی مومن دستور داده است که هر فرد موظف است خودش را نجات بدهد؛ «علیکم انفسکم» (مائده،۱۰۵) و در ذیل همین معناست که گذاره ای به نام قرب الی الله معنا پیدا می کند زیرا خداوند دستور به رشد خود فرد داده است و در مسائلی مثل صدقه دادن و … دستور میدهد که به نیت قصد قربت امتثال بکند زیرا فعلی که انجام می دهد باید رشد شخصی را ابتدائا در پی داشته باشد و تربیت در اندیشه ی اسلامی راه ورود خود را به جامعه از طریق مواجهه ی تربیتی با تک تک افراد آن هموار می سازد. اصل فرد محوری بدین معناست که:

اول) انسان مسئول اعمال خویش است. قرآن در این خصوص می فرماید: «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ». (مدثر، آیه ی ۳۸)

دوم) هر فرد باید در مدار کنترل و نظارت خداوند و نه دیگر عوامل (جامعه و…) باشد. به تعبیر قرآن: «وَ مَا یَلْفَظْ مِنْ قَوْلٍ اِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ». (ق، آیه ی ۱۸)

سوم) انسان به تنهایی مورد ارزیابی قرار می گیرد. قرآن در این خصوص می فرماید: «وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرادی کَمَا خَلَقْنکُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ». (مریم، آیه ی ۹۴)

۲-۲- اصل کرامت

از ماجرای خلقت حضرت آدم (علیه السلام) در قرآن کریم و سجده نکردن شیطان به ایشان بر خلاف تمام ملائکه با توجه به این نکته که خداوند متعال می توانست آن ماجرا را از همگان پنهان کند زیرا هیچکس از آدمیان  که بخواهند ماجرا را نقل کنند آنجا نبود مگر حضرت آدم (علیه السلام) لذا با توجه به این مطالب نتیجه گرفته می شود که کرامت و شرافت انسانی برای خداوند متعال دارای اهمیت ویژه ای بوده است که با سجده نکردن یکی از مقربین(شیطان) آن را از درگاه خود راند و آن ماجرا را در کتاب های الهی خود به کرات آورد، تا دیگران از آن کرامت و شرافت انسانی را درس بگیرند.«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ»(بقره،۳۴)

از اینکه  در آیه ی قرآن خداوند متعال برای مخلوق خویش یعنی انسان از کرامت و بزرگواری یاد کرده مشخص می شود که کرامت یک اصل مهم تربیتی شناخته شده است . «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» (اسراء،۷۰)

۲-۳-محبّت محوری

با رجوع به آیات قرآن کریم در بسیاری از آیات پی به رابطه ی دو سویه بین خداوند منان و انسان می بریم که بر پایه ی محبّت و علاقه است. این عشق و علاقه به نحوی است که خداوند متعال علت تبعیت مومنین را عشق و محبّت به او می شمارد:

«قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» (آل عمران، آیه ی ۳۰).

در آیات دیگری از اوصاف مومنین و نیکوکاران محبوب بودن ایشان نزد پروردگار خویش است:

«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» (مائده،۱۳) ، « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا» (مریم،۹۶)

همچنین از اوصاف بدکاران و سرکشان عدم محبّت و برائت و خداوند از ایشان است:

«إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ» (قصص،۷۷)، «وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ» (آل عمران،۵۷)

۲-۴-نظام مداری

نظارت دو گونه است، نظارت بیرونی؛ مثل قوانینی که دولت ها وضع میکنند؛ نظارت درونی که همان حس وجدان شخصی است؛ که فرد میداند که هر کاری که انجام میدهد در محضر خداوند متعال است و او همواره شاهد و ناظر اعمال و رفتار اوست و طبق همان رفتار در آخرت او را متنعم می کند یا عذاب میدهد. «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» (علق،۱۴)

امیرالمومنین (علیه السلام)در همین راستا می فرمایند: «از مخالفت با فرمان های خدایی که در پیشگاه او حاضرید و زمام امور شما به دست اوست و حرکات و سکنات شما در دست قدرت اوست بترسید. اگر شما اعمالی را پنهانی انجام دهید او می داند و اگر آشکارا به جا آورید… نگهبانان بزرگواری را گماشته تا هیچ حقی ضایع نگردد و بیهوده ثبت نکنند.» (نهج البلاغه، خطبه ی ۱۸۳).

۲-۵- اصل وسع

بشر موجودی است با استعداد هایی گوناگون که این استعداد ها در نظام تربیتی اسلام مورد توجه قرار گرفته است و پروردگار متعال در همیشه و در آیات بسیاری بر این نکته تأکید شده است که کسی را بیش از طاقت و آن استعدادی که به او داده شده است تکلیف نمی کنند ،در قرآن كريم تكليف خواسته شده از بندگان بستگي به وسع و ظرفيت وجودي اعطايي به ايشان داشته و خداوند متعال در موارد بسیاری اين اصل را متذكر شده‏اند.

«لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا» (بقره،۲۳۳)،  «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا» (بقره،۲۸۶)
در اين زمينه آيات ديگري نيز وارد شده است كه همه بر تناسب بين تكاليف فرستاده شده از سوي خداوند، با استعداد انسان در انجام‏دادن آن تكاليف تأكيد دارند و نشان مي‏دهند اگر تکلیفی که از انسان خواسته شده، به معنی  این است که توانايي انجام‏دادن آن كار را دارد.

همچنین با تعقل در این تناسب بین تکالیف و استعداد ها مشخص می شود که غایت و هدف نهایی تربیت که قرب الهی است با این استعداد ها قابل تحقق است.

۳-شیوه های تربیتی در  قرآن

روش یعنی راه هایی که وجود دارد برای رسیدن از مقصود به هدف و در مسائل تربیتی یعنی شیوه هایی که مربی می تواند از آن ها استفاده بکند تا گذاره های اسلام را در جان متربی خود نقش ببندد  و شهید بهشتی در این باره میفرمایند: « مفهوم ها و  گزاره های جزئی انشایی و توصیهای هستند که راههای رسیدن به هدفهای تربیتی را باز می نمایند» (بهشتی ،۱۳۹۱: ۱۰۶)

پس قبل از شروع به کار هر معلم و مربی ابتدائا باید راه ها و روش های اثر بخشی در مخاطب خود را فرا بگیرد و در این بخش چندی از شیوه های تربیت را که قرآن از آنها استفاده کرده برای انتقال مطلب به مخاطب خود و می تواند الگو باشد بیان شده است:

۳-۱-شیوه استفهام انکاری( غیر مستقیم)

از جمله شیوه هایی که در قرآن کریم بسیار وارد شده است شیوه استفهامی یا غیر مستقیم است بسیاری از حقایق مربوط به معارف دینی و اخلاقی و اجتماعی در قالب سؤال طرح  می گردد بدین صورت که سوال در اختیار مخاطب قرار می گیرد و از آن جهت که معمولا انسان به برداشت های خود از موضوعات مختلف بیش از هرچیز اهمیت  می دهد، لذا این روش از این جنبه دارای اهمیت ویژه است و می تواند مخاطب را با رجوع دادن به فطرت خود بطور غیر مستقیم آگاه کند. برای نمونه آیاتی که با این روش هستند را می آوریم:

«أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ» (زمر،۳۶)، «أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا» (سجده،۱۸)

روش استفهامي یک روش مؤثر تربیتی است که قرآن در بسیاری از موارد از آن استفاده کرده است. مسائل را  به صورت پرسشی مطرح و پاسخ آن را برعهدة  وجدان های بیدار می گذارد و حس خود جوشی مردم را به کمک  می طلبد تا پاسخ از درون جانشان بجوشد و همچون فرزندشان به آن عشق ورزند و آن را پذیرا گردند:

«أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لَا يَخْلُقُ  أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» (نحل،۱۷)

اصولاً از نظر روانی ثابت شده است که برای تعلیم و تربیت صحیح باید حداکثر کوشش را  بهکار برد تا طرف مقابل مطالب را از خود بداند یعنی احساس کند از درون خودش جوشیده نه اینکه از بیرون به او القا شده است تا با تمام وجودش آن را قبول کند و از آن دفاع نماید. (مکارم شیرازی؛ ۱۳۹۴: ۱۱/ ۱۸۵)

۳-۲-شیوه ی معرفی الگو صحیح

نقش الگو در هر بخشی از زندگی انسان این است که او با نگاه کردن به جایگاهی که آن الگو تونسته است کسب کند و میتواند انگیزه پیدا کند که خود نیز تمام تلاشش را به کار بگیرد که بتواند در آن راستا به هدف خود و جایگاهی خواستار آن است برسد، و همینطور از تجربیات آن الگو در پیچ و خم جاده و سختی و دشواری های راه نیز کمک بگیرد و خود را در موانع از سرگردانی نجات بدهد.

یکی از سخت ترین مسیر هایی که انسان پیش رو دارد در مسیر تربیت و موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی خود است و برای رسیدن به بالاترین هدف نیازمند بزرگترین الگو ها دارد و خداوند بهترین بندگان خود را الگوی بشر قرار داد تا حجت بر همگان تمام باشد؛ در قرآن کریم سه مرتبه لفظ اسوه آورده شده است که یکی از آنها در مورد پیامبر رحمت حضرت محمد(صل الله علیه و آله) است که می فرمایند: «لَقَد کانَ لَکُم فى رَسُولِ اللّهِ اُسْوَة حَسَنَة» (احزاب،۲۱) ؛ و دو مرتبه هم لفظ اسوه در مورد حضرت ابراهیم(سلام الله علیه) و اصحابش آمده است: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ  وَمَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (ممتحنه،۶)؛ « قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ  رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ» (ممتحنه،۴)

برای روشن تر شدن مطلب نمونه هایی از این الگوهایی قرآنی در ادامه آورده می شود:

الف) قرآن کریم حضرت مریم را به عنوان الگو برای مومنان بیان میکند که در شرایط سخت هم خود را سالم نگه داشتند: «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ* وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ» (تحریم،۱۱و۱۲)

ب) در مورد تاثیر پذیری انسان از محیط پیرامون خود قرآن کریم به شدت تاکید می کند و ماجرای پسر حضرت نوح(علیه السلام) را بیان می کند و خطاب به حضرت نوح (علیه السلام) می گوید او از اهل تو نیست: «وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ* قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ*وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ  وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ* وَنَادَی نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ* قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ  إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ  فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ  إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ» (هود،۴۲ -۴۶)

ج) خداوند انسان را از ماندن در محیط آلوده بر حذر می دارد و میگویید از محیط فاسد دوری کن و به عنوان الگو در کتابش از جوانان اصحاب کهف(علیهم السلام) به نیکی یاد میکند تا اثر مطلوب در انسان حاصل شود: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا* إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا…» (کهف،۹ -۲۶)

د) یکی از مشکلات اصلی جوانان امروز با توجه به مشکلات جامعه و سختی ازدواج رو به وریی با مسائل جنسی یا شهوت اس که خداوند برای ایجاد انگیزه برای مقابله با این حس الگویی به نام حضرت یوسف(علیه السلام) را بیان می کنند که نهایت پاکدامنی را در مقابل حضرت زلیخا داشت: «وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ  قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ  إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ  إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» (یوسف،۲۳)

ه) نمونه ای دیگر از الگو های قرآنی حضرت اسماعیل(علیه السلام) هستند که اسوه ی مطیع امر خدا و تسلیم امر خدا بودن هستند: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» (صافات،۱۰۲)

و) خداوند حضرت نوح (علیه السلام ) را الگوی مقاومت و تلاش در امر تبلیغ دین برای بندگان معرفی می کند: « وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ » (یونس،۷۱)

ز) حضرت حق جناب داوود(علیه السلام) را اسوه و الگوی شجاعت و ایستادگی در برابر طاغوت زمان معرفی میکند که الگوی جوانان انقلاب اسلامی ما نیز بودند در دوران دفاع مقدس در برابر رژیم بعث بودند را در کتاب خود بیان می کنند: «اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ » (ص،۱۷)

۳-۳-نصیحت و خیر خواهی

از شیوه های بسیار کار بردی که در قرآن کریم به وفور یافت می شود شیوه ی «نصیحت و خبر خواهی» است.

کلمه ی «نصیحت» از ماده ی «نُصح» به معنی خلوص و صاف بودن است .

برای مثال «ناصح الدُهن» به معنای روغن خالص و بی آلایش است و این تعبیر در مقام سخنرانی و خطابه برای خیر خواهی و بی غل و غش بودن است همانند جایی که فروشنده یا مشتری به مشتری دیگری از باب خیرخواهی این عبارت را به کار می برد.

خیرخواهی و ارشاد و ارائه ی روش زندگی یکی از بهترین شیوه های به کار رفته در کتب الهی  است که تمامی انبیاء و اولیاء و ائمه ی معصومین (علیهم السلام) وظیفه ی خود می دانستند که بدین سیره و منش به تبلیغ و تبیین دین مبین اسلام و توحید  بپردازند.

قرآن‏کریم انبیاء و ائمه ی معصومین(علیهم السلام) دینى را نصیحت کنندگان و خیرخواهان بشر معرفى مى‏نماید که در سوره «اعراف» قرآن‏کریم از چهار نفر آنها ذکر مى‏فرمایند: حضرت نوح (علیه السلام)؛ حضرت هود (علیه السلام)؛ حضرت صالح (علیه السلام)؛ حضرت شعیب (علیه السلام). حضرت نوح (علیه السلام) مى‏فرماید: «أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنْصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ » (اعراف،۶۲)

حضرت هود (علیه السلام) گوید: «أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ » (اعراف،۶۸)

حضرت صالح (علیه السلام) گوید: « يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ » (اعراف۷۹)

حضرت شعیب (علیه السلام) گوید: «لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ» (اعراف،۹۳)

با توجه به این آیات الهی از کتاب شریف قرآن کریم می فهمیم که پیامبران الهى براى آگاهى و آشنایى بشر به وظایف خویش و تربیت اخلاقى آنان، از نصیحت و خیرخواهى به عنوان یک شیوه استفاده نموده‏اند.
هدف از ارشاد و نصیحت، ارتقاى سطح تربیت و فرهنگ و ترویج فضایل اخلاقى و تعظیم شعائر است.هر چند که این ارشاد موضوعی غیر از امر به معروف و نهی از منکر است که گاها این دو را با هم اشتباه می شود چرا که موضع امر به معروف و نهی از منکر در جایی است که معروفی ترک شود یا منکری انجام شود اما ارشاد و نصیحت برخاسته از ترک واجب یا ارتکاب کار حرامى لزوما نیست، یعنى لازم نیست تا از شخصى گناه یا ترک واجبى سر زند که به خاطر جلوگیرى از آن ارشاد و نصیحت واجب شود.

بنابراین؛هدف اصلی از ارشاد و نصیحت، پیشگیری است نه درمان مشکلات و جرائم جامعه به این صورت که با ارشاد جاهل از سر خیر خواهی ایجاد یک نوع مصونیت جامعه نسبت به منکر و معرو ف و سرپیچی از وظایف صورت می گیرد که خود به تنهایی امری بس گران است.

البته باید به یک نکته در پایان این بحث اشاره کرد که آن شیوه ی ارشاد و نصیحت است به دیگر سخن « هر سخن جای و هر نکته مقامی دارد» بنابراین؛نمی توان به بهانه ی ارشاد جاهل و به بیان اینکه قصد خیر خواهی وجود دارد عیوب دیگران را بازگو کرد یا اینکه مقابل چشم دیگران فردی را نصیحت کرد و عزت او را زیر سوال برد که باید تمامی خانواده ها و همچینین نهاد ها به این مهم توجه کنند تا قبل از ارتکاب گناه زمینه ی آن را از بین ببرند و همچنین فرد جاهل را از خود نرانند.

این نکته به ویژه در ارتباط والدین با فرزندان خود از اهمیت بسزایى برخوردار است، زیرا پدر و مادر از هر کس بدین امر سزاوارترند که در عین دلسوزى و مراقبت از حال فرزندان خود و هدایت و تذکر به موقع خطاهاى آنها، عیب‏پوش جوانان و نوجوانان خویش باشند و نقایص و خطاهاى آنان را، نزد هیچ جمعى برملا نکنند.

۳-۴-تربیت به وسلیه ی مشاهده جهان

مشاهده طبیعت زمانی برای انسان مفید است و زمانی طبیعت گردی اتلاف  وقت به حساب نمی آید که انسان از آن درس بگیرد برای بهتر زندگی کردن و راه پیدا کردن به باطن خود و خداوند در قرآن در مورد کسانی که فقط در جهان طبیعت محصور می شوند و به باطن خود و هدف خود توجه ندارند میفرماید:

«يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ» (روم،۷)

زمانی که انسان به طبیعت میرود علاوه بر استراحت و تجدید قوایی که برای تلاش دوباره در کار و زندگی خود دارد باید به آیات الهی که در طبیعت هویدا هستند توجه کند و از آن ها دست بگیرد چون خداوند هیچ کاری را بیهوده انجام نمی دهد و برای هر کار خود حکمتی دارد و قطعا حکمت خداودن برای خلق این طبیعت بی کران تنها استراحت و گردش انسان ها نبوده است بلکه هر بخشی از آن برای انسان زیرک میتواند درسی از دروس معرفت النفس باشد که خداوند چگونه این جهان را بدون نقصان و کامل خلق کرده است، «الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا  مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ  فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ» (ملک،۳)؛ «وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَيْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ» (زخرف،۱۱)

۳-۵-تشویق

یکی از روش های که خیلی پر استفاده و جامع و فراگیر برای هر سن و سال و جنسیتی در هر مسئله ای مثل مسائل شغلی، تحصیلی و علل خصوص تربیتی است روش و شیوه ی تشویق است؛ خداوند از این روش در قرآن کریم به خوبی برای مومنین استفاده کرده است:

«وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ » (آل عمران،۱۳۳)؛ «وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ  وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهیم،۷) ؛ «قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ » (زمر،۳۹)؛ « سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ  ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ  وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ » (حدید،۲۱)

البته در مورد این نکته نباید غفلت ورزید که قرآن کریم تشویق را بر انذار  مقدم میدارد، کاری که خیلی اوقات انسان ها بر عکس آن را انجام میدهند و این کار ممکن است نتیجه ای غیر آنچه میخواهیم را حاصل کند، مثلا وقتی ابتدا انذار صورت بگیرد علل خصوص وقتی که انذار شدید و مکرر باشد، قلب شخص مقابل از آن عمل سرد می شود و تشویق ممکن باعث شود که فکر کند شما به هر قیمتی که شده است میخواهید او را به سمت آن کار سوق بدهید و اختیار او را به واسطه ی تشویق و… سلب کنید لذا در مقابل آن کار مقاومت می کند و گاها به طغیان می انجامد و بر خلاف آنچه خواسته می شود عمل می کند! قرآن کریم این نکته را مورد توجه قرار داده است و فرموده است:

«فَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ رَبُّكُمْ ذُو رَحْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلَا يُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ » (انعام،۱۴۷)؛ «مَا يُقَالُ لَكَ إِلَّا مَا قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَذُو عِقَابٍ أَلِيمٍ » (فصلت،۴۳)

۳-۶-تمثیل

یکی از روش هایی که خداوند برای رساندن مطالب و تربیت بندگان از آن استفاده کرده است مثال زدن یا همان تمثیل است که نمونه های بسیار زیادی هم در قرآن از آن وجود دارد، و همینطور کتب زیادی هم در این باره نوشته شده است و این روش به عنوان یکی از جذاب ترین، اثر گذار ترین و شاداب ترین روش های تربیت و انتقال مطالب است که بیشتر سخنرنان و اساتید ماهر در مباحث خود از آن استفاده می کنند که همه ی آنها از قرآن استفاده کرده اند و برای نمونه چند مورد از تمثیلات قرآنی در ذیل آوره شده است:

الف) خداوند در قرآن کریم می گوید من هیچ ابائی از مثل آوردن به کوچک ترین اجسام و اشیاء یا بزرگ ترین آن ها ندارم:

«إِنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَحْيِي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِينَ » (بقره،۲۶)

ب)خداوند سبحان، برای مسئله ی اخلاص در مورد صدقات و ای که این گونه اعمال خود را از بین نبرید برای نشان دادن خود در صورتی که سرای آخرت بیشتر به آن نیاز دارید و اگر در دنیا با فخر فروشی به واسطه ی صدقات و اعمال خیر خود آن ها را از بین ببرید نمی توانید از ثمر آنها در آخرت استفاده کنید و تمثیل میزند به دانه ی گندمی که به جای اینکه در زمین کشت شود روی تخته سنگی گذاشته شود:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِفَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَی شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ » (بقره،۲۶۴)

ج) قرآن کریم با ظرافت تمام برای مقایسه شخص مومن و کافر، مومن را به بینا و شنوا تشبیه می کند به سادگی میتواند مسیر پیش روی خود را ببیند و حرکت کند و به مقصد برسد و شخص کافر را به شخص کور و نا شنوا تشبیه می کند که نمی تواند مسیر خود را پیدا کند و در نهایت در سردر گمی خواهد مرد:

«مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالْأَعْمَى وَالْأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا أَفَلَا تَذَكَّرُونَ » (هود،۲۴)

د) خداوند در قرآن کریم برای تفهیم زوال و نابودی و قدرت موقت کفار آنها را به کف روی آب تشبیه می کند و برای تفهیم قدرت و جایگاه مومنین آنها را به فلزات و مواد معدنی که روی کف آب قرار میگیرند معرفی میکند:

«أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ  كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ » (رعد،۱۷)

ه) خداوند سبحان در قرآن کریم مومنان را به دانه ای که ابتدائا که سر از خاک بیرون می آرود ساقه ای ضعیف دارد و بعد تنومند میشود تشبیه می کند:

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا » (فتح،۲۹)

۳-۷-مقایسه

از جمله شیوه های پر تکرار که بجز قرآن کریم در روایات و احادیث ائمه ی معصومین (علیهم السلام) هم یافت می شود شیوه ی مقایسه کردن است ،بدین صورت که با ارائه ی شاهد مثال هایی و قیاس آن ها به مخاطب فرصت تفکر و انتخاب بدون هیاهو و شبهات را می دهد تا آن جایی که هر فرد دارای قوه ی عاقله حتی در سطح علمی پایین هم می تواند متوجه مراد متکلم که همان خداوند سبحان است بشود و حجّت بر او تمام شود.در ادامه آیاتی چند که با این شیوه در قرآن آورده شده است:

الف)خداوند سبحان در قرآن کریم مؤمنیانی که بدون عذر از جهاد کناره گیری می کنند را با مؤمنانی که به واسطه ی جان و مال خود جهاد می کنند را با هم مقایسه می فرمایند و در ادامه از پاداش عطیم آنان سخن به میان می آورد:

«لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ  فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا» (نساء،۹۵)

ب)در آیات دیگری به مقایسه ی بین آب دریای  شور و شیرین و در ادامه مقایسه ی بین شب و روز و نعمات الهی می پردازد و به صورت استفهام انکاری مقایسه می کند تا مخاطب با اتکا به تفکر خود مطالب را منصفانه بپزیرد:

«وَمَا يَسْتَوِي الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ  وَمِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا  وَتَرَى الْفُلْكَ فِيهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ* يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ  وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ » (فاطر،۱۲و۱۳)

ج)در آیات دیگر مقایسه ی بین بنده ای مملوک و مردی آزاد و در ادامه وجه شباهت را اینگونه بیان می فرماید بدین سان که آن عبد عاجز است و هیچ خیری به مالک خویش نمی رساند و در طرف مقابل مردی آزاد که با عدالت و احسان رفتار می کند و در راه مستقیم حرکت می کند و این مقایسه نوعی تمثیل برای مقایسه ی بین کافر و مؤمن است:

«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوكًا لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ يُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ يَسْتَوُونَ  الْحَمْدُ لِلَّهِ  بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ *وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يَقْدِرُ عَلَى شَيْءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّهْهُ لَا يَأْتِ بِخَيْرٍ  هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ  وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ» (نحل،۷۵و۷۶)

د)در آیه ی ذیل خداوند سبحان مقایسه ای بین مهاجرین و انصار می فرماید و همچنین در ادامه تفاوت بین پاداش آنان را به صورت استفهام انکاری بیان می فرماید:

«وَمَا لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ  لَا يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ  أُولَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا  وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ» (حدید،۱۰)

ه)در آیه ی ذیل مقایسه ی بین فرد بینا و نا بینا را بدین صورت بیان می فرماید که اشاره به یکسان نبودن این دو با همدیگر دارد:

«وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ » (فاطر،۱۹)

۳-۸-موعظه

یکی دیگر از شیوه های پرکابرد در قرآن کریم مؤعظه و پند و اندرزاست به نحوی که در جای جای قرآن کریم می توان آیاتی با این روش مشاهده کرد در ادامه آیاتی با این شیوه بیان می شود:

الف)خداوند متعال در آیات ذیل به صورت مؤعظه درباره ی طلاق زنان به مردان پند و اندرز می کند و مطالبی درباره ی عدّه و روش برخورد و احکام زنان به صورت مؤعظه وار بیان می کند:

«وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ  وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا  وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ  وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا  وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ  وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ*وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلَا تَعْضُلُوهُنَّ أَنْ يَنْكِحْنَ أَزْوَاجَهُنَّ إِذَا تَرَاضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ  ذَلِكَ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ  ذَلِكُمْ أَزْكَى لَكُمْ وَأَطْهَرُ  وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ » (بقره،۲۳۱و۲۳۲)

ب)خداوند منان خطاب به حضرت نوح(علیه السلام) در مذمت از اهلیت نداشتن پسر او این چنین بیان می فرماید:

«قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ  إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ  فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ*قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ  وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ» (هود،۴۶و۴۷)

ج)خداوند سبحان در کتاب شریف خود برای بیان احکام همسری ،نفقه،حق ولایت مرد بر زنان و اطلاعت در امور همسری همچنین در ادامه به مردان درمورد حق تمکین ابتدا سفارش به مؤعظه می نمایند و سپس مراحل بعدی را توصیه می نماید که همین رتبه بندی ، خود روشی بر مبای مؤعظه است:

«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ  فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ  وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ  فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا» (نساء،۳۴)

د)خداوند منان در بخش دیگری از آیات خود با همان موضوع طلاق وعدّه از همین روش مؤعظه و نصیحت استفاده می کنند بدین بیان که به مردان امر می کند که هنگام طلاق با همسرانتان به خوبی و با خوشرویی رفتار کنند:

«فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا » (طلاق،۲)

ه)همچنین در مورد موضوع مهم ربا که دین مبین اسلام و قرآن کریم و همچنین روایات و احادیث ائمه ی معصومین (علیهم السلام) اهمیت خاصی برای آن قائل اند و با قالب تند تر ازشیوه ی مؤعظه بیان می کنند ولی با این حال در آیاتی همین موضوع برجسته را با شیوه ی مؤعظه بیان می کند تا خیر خواهی و مصلحت سنجی خداوند هر چه بیشتر نسبت به بندگان مشخص شود؛ با این بیان که می فرماید هرکس که اندرز (کتاب) خدا بدو رسد و از این عمل(ربا) دست کشد خدا گذشته ی او را نه فقط از باب ثواب و عقاب بلکه حتی از نظر شرعی هم مورد بخشش قرار می دهد:

«الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ  ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا  وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا  فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ  هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ » (بقره،۲۷۵)

نتیجه گیری

دین مبین اسلام کامل ترین دین است و قطعا بهترین روش تربیتی نیز نزد اسلام است؛ و قرآن که کتاب راهنمای دین اسلام است مسائلی در این باره بیان شده است و در بررسی صورت گرفته مشاهده شد که چه مبانی تربیتی درقرآن وجود دارد و تعدادی از آن ها بیان شد و بعد از آن اصول تربیتی از نظر قرآن کریم بیان شد و سپس روش های تربیتی که در قرآن کریم استفاده شده است برای نمونه بیان شد که از همه این ها نتیجه گرفته می شود که دین اسلام در مورد تربیت متقن است و برای آن اهمیت زیادی هم قائل است و نشان می دهد که انسانی که می خواهد از روش تربیتی صحیح بر خوردار باشد باید به آن متمسک شود و برای اینکه روش هایی که بیان می کند را سخت و غیر قابل دسترس نداند خودش از آنها استفاده کرده است و الگو هایی را در قرآن کریم بیان کرده است که انشالله انسان با تلاش و اراده بتواند برای سعادت از آن ها استفاده کند و مسیر سعادت را برای خودش هموار کند. 

فهرست منابع

*قرآن کریم

*نهج البلاغه

  1. بهشتی، احمد (۱۳۹۱) اسلام و بازی با کودکان(چاپ یکم). تهران: چاپ و نشر بین الملل.
  2. طباطبائی، سید محمدحسین(۱۳۹۳)، المیزان فی تفسیر القرآن. قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
  3. مطهری، مرتضی(۱۳۹۸) تعلیم و تربیت در اسلام. تهران: صدرا.
  4. مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۵)اخلاق در قرآن. قم: مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى (قدس سره).
  5. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران (۱۳۹۴) تفسیر نمونه. قم: دار الکتب الاسلاميه.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *