گونه شناسی روایات فقهی اسماعیل بن مهران بن محمد بن ابی نصر در ابواب طهارات، صلات، صوم و دیات چکیده گونه شناسی، تقسیم بندی خاصی از داده هایی است که با هدف شناخت، نسبت به فراوانی روایات راوی از حیث گونه روایات او است. گونه شناسی در علم رجال و حدیث کاربرد مهمی دارد، […]
گونه شناسی روایات فقهی اسماعیل بن مهران بن محمد بن ابی نصر در ابواب طهارات، صلات، صوم و دیات
گونه شناسی، تقسیم بندی خاصی از داده هایی است که با هدف شناخت، نسبت به فراوانی روایات راوی از حیث گونه روایات او است. گونه شناسی در علم رجال و حدیث کاربرد مهمی دارد، زیرا با کمک آن می توان به جایگاه راوی در میان سایر راویان آشنا شد وهمچنین شناخت دقیق تری نسبت به جریان فکری راوی به دست آورد. علاوه بر آن میتوان بیان نمود راوی در چه حیطه ای دارای تخصص بیشتری است؛ این کار با توجه به فراوانی روایات او در موضوعات مختلف صورت پذیر است. در این نوشتار با توجه به دسته بندی هایی که از حیثیت های مختلف، پیرامون بررسی آماری روایات اسماعیل بن مهران صورت گرفته است، تلاش شده تا به سوالات آتی پاسخ داده شود: جایگاه اسماعیل در نظر اهل رجال چیست؟ اسماعیل بن مهران در چه موضوعاتی بیشتر نقل روایت کرده است؟ گونه روایات وی در ابواب طهارات، صلات، صوم و دیات جیست؟
این مقاله با روش توصیفی تحلیلی بوده و در نتیجه آن مشخص شده است که حیطه تخصص اسماعیل فقه می باشد و بیشتر روایات وی در ابواب مذکور، در گونه بیان حکم است.
کلید واژهها: گونهشناسی، اسماعیل بن مهران، روایات فقهی، بیان حکم، کتب اربعه
اسماعیل بن مهران، به گفته اکثر رجالیون فردی موثق و قابل اعتماد است. او از اصحاب امام رضا علیه السلام به شمار می رود. در این نوشتار سعی شده است تا روایات وی از لحاظ گونه شناسی مورد بررسی قرار گیرد.
گونه شناسی به نوعی تقسیم بندی و آمار ها و داده ها گفته می شود که دارای معیار ها و روش خاصی است. این نوشتار با توجه به تمام روایات اسماعیل بن مهران در کتب اربعه، تنها به بررسی گونه های برخی از روایات فقهی اسماعیل پرداخته است.
در این مقاله ابتدا تمام روایات اسماعیل بن مهران در کتب اربعه شیعه، از حیث موضوع بررسی شده و در نتیجه روایات راوی مذکور در موضوعات فقهی، کلامی، اخلاقی و تفسیری دسته بندی شده است؛ البته بعضی از روایات در بیش از یک دسته قرار می گیرد؛ این کار به ما کمک می کند که تشخیص دهیم راوی مورد نظر یک متکلم، یک فقیه یا مفسر و … است. و با مشخص شدن این مطلب کمک شایانی در اعتماد به روایات وی در موضوع مورد تخصص او می شود.
در رابطه با روایات اسماعیل بن مهران، بیشتر روایات او در حوزه فقه بوده و در ابواب فقهی گوناگونی نقل روایت کرده است که از جمله آنها باب طهارات، صلات، صوم و دیات بوده است. در این مقاله روایات نقل شده از اسماعیل بن مهران در همین ابواب مورد بررسی قرار گرفته است.
علاوه بر توضیح پیرامون گونه روایات در ابواب مذکور، روایات از لحاظ اعتبار سندی نیز مورد بررسی قرار گرفته و ضعیف، حسن، موثق یا صحیح بودن روایات نقل شده ازاسماعیل بن مهران، مشخص شده است. البته راوی مذکور از راویان قابل اعتماد و موثق شیعه می باشد که در این مقاله، توضیحی نیز پیرامون شخصیت و جایگاه وی آورده شده است.
تا کنون در مقالات، زیاد به اسماعیل بن مهران پرداخته نشده است و یا از حیث گونه شناسی روایات وی مورد بررسی قرار نگرفته است و از جمله این مقالات می توان به پژوهشی با موضوع:«اسماعیل بن مرار در آینه نقد»(رضا زاده کهنکی، فریبا؛ تقی زاده طبری، مهدی زمستان ۱۳۹۴) اشاره کرد؛ البتته مقالات زیادی به بررسی روایات راویان مختلف از حیث گونه شناسی پرداخته اند که هیچ کدام، روایات اسماعیل بن مهران را مورد بررسی قرار نداده اند.
با آمار و ارقامی که از این مقاله به دست می آید امید داریم به جریان فکری و شخصیت راوی مورد نظر پی ببریم. این کار از اهمیت بالایی برخوردار است، زیرا می توان با جایگاه تاریخی راوی و جایگاه او در میان سایر روات آشنا شده و همچنین با مشخص شدن میزان تخصص و عدم تخصص وی در زمینه های مختلف، کمکی در جهت میزان اعتماد به روایات او در موضوعات و ابواب مختلف بشود. به سبب شناخت این امور، می توان در جهت پیشرفت علم رجال و حدیث گام برداشت و فقیه به فهم بهتر و کامل تری از حدیث دست می یابد. همچنین با مشخص شدن روایات صحیح از غیر صحیح، کار استنباط از روایت سریع تر و هموارتر شده و فقیه فرصت بیشتری برای تدقیق در روایت پیدا می کند.
از جمله موانع و دشواری های پیش رو در آماده سازی این مقاله، تشخیص موضوع برخی از روایات بوده است؛ بدین صورت که برای تشخیص موضوع برخی روایات، به بررسی قرائن حالی یا مقالی خارج از متن روایت احتیاج بوده است. همچنین موضوع برخی روایات داری ابهام خاصی بوده و برای تشخیص موضوع آن به دقت نظر بالایی نیاز بوده است.
در این مقاله با سوالات اصلی و فرعی گوناگونی مواجه هستیم که سوالات اصلی این مقاله از این قرار است : آیا اسماعیل بن مهران در نظر اهل رجال فردی موثق و قابل اعتماد است یا خیر؟ اسماعیل بن مهران در چه موضوعاتی نقل روایت کرده و بیش ترین روایاتش در کدام موضوع بوده است؟ گونه های روایات فقهی اسماعیل بن مهران در ابواب طهارات، صوم، صلات و دیات چیست؟
و سوالات فرعی این مقاله از این قرار است: روایات اسماعیل بن مهران از حیث سندی چه میزان اعتبار دارد؟ اسماعیل بن مهران بیش تر در کدام گونه ها به نقل روایات فقهی پرداخته است؟
مقاله پیش رو به روش توصیفی تحلیلی می باشد و با کمک اسناد کتاب خانه ای و نرم افزاری پدید آمده است.
از جمله راویان موثق شیعه، اسماعیل بن مهران محمد بن ابی نصر است. لقب وی سکونی و کوفی است؛ کنیه ایشان ابو یعقوب و ابو محمد میباشد.
ظاهرا خاندان وی در کوفه از خاندان های معتبر امامی محسوب می شدند. از افراد شناخته شده خاندان ایشان می توان به احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی اشاره کرد.
در کتب اربعه مجموعا ۱۱۸ روایت از اسماعیل بن مهران نقل شده است که نام وی ۱۱۷ بار به صورت اسماعیل بن مهران و یک بار به صورت اسماعیل بن مرار آمده است. تاریخ تولد و وفات او مشخص نیست لکن از یاران امام رضا علیه السلام بوده است و در زمان آن امام بزرگوار می زیسته است؛ البته برخی گفته اند از اصحاب امام صادق (علیه السلام) نیز محسوب می شد.
اسماعیل بن مهران را از دانشمندان جلیلالقدر شیعه، از راویان موثق و مورد اعتماد و همچنین فردی خیّر و فاضل دانسته اند. اسماعیل دارای کتب زیادی بوده و از جمله آثار مهم او کتاب الملاحم، ثواب القرآن، خطب امیرالمومنین (علیهالسّلام)، الاهلیلجه، النوادر، صفة المؤمن و الفاجر و العلل و اصل میباشد.
اسماعیل بن مهران از ۴۸ نفر روایت نقل کرده است؛ مهم ترین آنها علی بن موسی الرضا و محمد بن علی الجواد (علیهما السلام) هستند. او از امام رضا (علیه السلام) هفت روایت و از امام جواد (علیه السلام) یک روایت نقل کرده است. اسماعیل بن مهران دو روایت را در حالی با واسطه نقل کرده است که مشخص نیست از کدام معصوم (علیه السلام) است. او بیشترین روایتش را از سیف بن عمیره و پس از آن از درست بن ابی منصورنقل کرده است؛ همچنین ۱۸ نفر از اسماعیل نقل روایت کرده اند که از میان ایشان بیشترین روایت را احمد بن محمد بن خالد البرقی و پس از او سهل بن زیاد الآدمی نقل کرده اند.
نام اشخاصی که اسماعیل از آنها روایت نقل کرده است:
ردیف | نام اشخاص | تعداد روایت |
۱٫ | علی بن موسی الرضا علیه السلام | ۷ |
۲٫ | محمدبن علی الجواد علیه السلام | ۱ |
۳٫ | الحسن قمی | ۱ |
۴٫ | الحسن بن الحسن المروزی | ۴ |
۵٫ | الحسن بن علی بن ابی حمزه البطائنی | ۷ |
۶٫ | الحسن بن علی بن بقاح | ۱ |
۷٫ | الکناسی | ۲ |
۸٫ | المفضل بن صالح | ۴ |
۹٫ | المنذربن جیفرالعبدی | ۵ |
۱۰٫ | النضربن سوید الصیروفی | ۳ |
۱۱٫ | احمدبن محمد | ۱ |
۱۲٫ | احمد بن محمد بن ابی نصر البزنطی | ۱ |
۱۳٫ | ایمن بن محرز | ۳ |
۱۴٫ | ابراهیم بن الفضل الهاشمی | ۱ |
۱۵٫ | ابراهیم بن ابی رجاء جمیل الکوفی | ۱ |
۱۶٫ | اسماعیل القصیربن ابراهیم | ۱ |
۱۷٫ | حمادبن عثمان الناب | ۵ |
۱۸٫ | درست بن ابی منصور | ۸ |
۱۹٫ | زکریا بن آدم الاشعری | ۱ |
۲۰٫ | زکریا بن ادریس ابو جریر القمی | ۲ |
۲۱٫ | سلیمان بن جعفر بن ابراهیم الجعفری | ۱ |
۲۲٫ | سیف بن عمیره | ۲۹ |
۲۳٫ | صالح بن سعید ابو سعید القماط | ۴ |
۲۴٫ | صباح بن صبیح الحضاء | ۱ |
۲۵٫ | صفوان بن مهران الجمال | ۱ |
۲۶٫ | صفوان بن یحیی البجلی | ۱ |
۲۷٫ | عبد الله بن الحارث | ۲ |
۲۸٫ | عبدالله بن المغیره البجلی | ۳ |
۲۹٫ | عبدالله بن ابی الحارث الهمدانی | ۲ |
۳۰٫ | عبدالله بن عبد الرحمن الاصم | ۱ |
۳۱٫ | عبد الملک بن ابی الحارث | ۱ |
۳۲٫ | عبید الله بن معاویه بن مسیره بن شریح | ۱ |
۳۳٫ | عبیس بن هشام الناشری | ۱ |
۳۴٫ | عثمان بن جبله | ۱ |
۳۵٫ | علی بن ابی حمزه البطائنی | ۳ |
۳۶٫ | عمرو بن شمر الجعفی | ۱ |
۳۷٫ | محمد بن ابی حمزه الثمالی | ۱ |
۳۸٫ | محمد بن ابی عمیر زیاد | ۲ |
۳۹٫ | محمد بن اسلم الطبری الجبلی | ۲ |
۴۰٫ | محمد بن حفص | ۳ |
۴۱٫ | محمد بن منصور بن نصر الخزاعی | ۶ |
۴۲٫ | مخلد ابو الشکر | ۱ |
۴۳٫ | مرازم بن حکیم الازدی | ۱ |
۴۴٫ | منصور بن یونس بزرج | ۱ |
۴۵٫ | یونس بن یعقوب البجلی | ۱ |
۴۶٫ | بعض رجال اسماعیل بن مهران بن ابی نصر | ۱ |
۴۷٫ | رجل | ۱ |
۴۸٫ | من حدثه | ۴ |
نام اشخاصی که از اسماعیل روایت نقل کرده اند:
ردیف | نام اشخاص | تعداد روایت |
۱٫ | ابن مسعده | ۱ |
۲٫ | الهیثم بن ابی مسروق النهدی | ۲ |
۳٫ | احمد بن محمد بن خالد البرقی | ۶۴ |
۴٫ | ابراهیم بن هاشم القمی | ۳ |
۵٫ | سهل بن زیاد الآدمی | ۳۰ |
۶٫ | صالح بن ابی حماد الرازی | ۲ |
۷٫ | علی بن الحسن بن علی بن فضال | ۷ |
۸٫ | علی بن الحسین بن علی | ۴ |
۹٫ | علی بن العباس الجراذینی | ۱ |
۱۰٫ | محمد بن احمد حمدان القلانسی | ۲ |
۱۱٫ | محمد بن حسان الرازی | ۵ |
۱۲٫ | محمد بن خالد البرقی | ۱ |
۱۳٫ | محمد بن عبد الله المسمعی | ۱ |
۱۴٫ | محمد بن عبد الله بن احمد ابو عبد الله الجامورانی | ۱ |
۱۵٫ | محمد بن علی ابو سمینه | ۲ |
۱۶٫ | منصور بن العباس الرازی | ۳ |
۱۷٫ | بعض اصحاب | ۱ |
۱۸٫ | رجل آخر | ۱ |
نام اسماعیل بن مهران در کتب رجالی با احترام و تعظیم و تکریم یاد شده است. بعضی او را به غلو متهم نموده و گفتهاند که چون از افراد ضعیف روایت نقل میکرد، قابل اعتماد نیست، ولی اکثر بزرگان او را توثیق کردهاند.
از میان کتب رجال، هشت کتاب دارای بیشترین اعتبار هستند و به عنوان اصول ثمانیه رجال معروف شده اند که عبارتند از: رجال نجاشی، فهرست الطوسی، رجال الطوسی، رجال الکشی، کتاب ابن الغضائری، رجال البرقی، رجال ابن داوود و الخلاصه علامه حلی.
در این مقاله اسماعیل بن مهران از جهت وثاقت با توجه به کتب مذکور مورد بررسی قرار می گیرد که اکثرا به او اعتماد کرده اند و برخی سکوت و برخی نیز او را مورد اعتماد ندانسته اند.
ابن داوود در کتاب رجال خود اسماعیل بن مهران را ثقه دانسته و می گوید اقوی اعتماد بر اوست؛ همچنین نجاشی در رجال خود و شیخ طوسی در الفهرست خود او را ثقه و قابل اعتماد می دانند. علامه حلی در خلاصه خود او را از ثقات روات و مورد اعتماد بیان کرده و می گوید من به او اعتماد دارم زیرا شیخ طوسی و نجاشی او را توثیق کرده اند.
در میان کتب رجالی مورد بررسی ما تنها ابن غضائری در رجال خود به اسماعیل بن مهران اعتماد نکرده است و گفته: حدیث های او منقح نشده، روایات ضعیف و صحیح بهم آمیخته است، او از راویان ضعیف اخذ حدیث کرده و روایات او را باید به عنوان شاهد استخراج کرد.
شیخ طوسی و برقی در کتب رجالی خود توثیق یا ردی بر اسماعیل بن مهران ندارند و تنها او را جزء اصحاب امام رضا (علیه السلام) ذکر کرده اند.
تحلیل آماری از مهمترین مباحث تحقیقی، پیرامون بررسی شخصیت یک راوی است. زیرا به کمک آن می توان تشخیص بهتری نسبت به تخصص راوی در زمینه های مختلف، میزان اعتماد به روایات نقل شده از راوی و فراوانی روایات او از حیث گونه پی برد. در همین راستا، در این نوشتار، تحلیلی آماری پیرامون موضوع روایات اسماعیل، تحلیلی آماری از حیث اعتبار سندی روایات وی و نمودار فراوانی روایات او از حیث گونه آورده می شود.
همان طور که ذکر شد، تعداد ۱۱۸ روایت از اسماعیل بن مهران در کتب اربعه نقل شده است. در میان آها، ۲۸ روایت در زمینه اخلاق (اخلاقی)، ۳۲ روایت در زمینه کلام و عقاید (کلامی)، ۷۰ روایت پیرامون فقه (فقهی) و نه روایت پیرامون تفسیر (تفسیری) از وی نقل شده است. در این میان تعداد ۱۸ روایات اسماعیل نیز وجود دارد که آنها را میتوان از جنبههای گوناگون کلامی، تفسیری، فقهی و اخلاقی مورد بررسی قرار داد.
در جدول ذیل نمودار فراوانی روایات اسماعیل بن مهران در کتب اربعه از حیث موضوع روایت بیان شده است:
از میان تمام روایاتی که از اسماعیل بن مهران در کتب اربعه نقل شده است، تعداد ۷۰ روایت آن به لحاظ سندی ضعیف است، ۳۸ روایت صحیح و ده روایت موثق است.
بیش ترین فراوانی گونه های روایات فقهی اسماعیل بن مهران در کتب اربعه مربوط به بیان حکم است که ۵۹ مورد از آن اختصاص به این سنخ از گونه دارد. شش مورد از روایات به صورت مشترک به بیان حکم و تبیین حکمت اختصاص دارد، سه مورد به تبیین حکمت می پردازد و دو مورد به بیان مصداق اختصاص دارد.
در کتب اربعه در مجموع ۷۰ روایت فقهی از اسماعیل بن مهران گزارش شده است؛ ۱۵ روایت آن پیرامون احکام صلات است و درباره احکام حج چهار روایت، پیرامون احکام زکات و هبات و طهارت و اطعمه و اشربه هر کدام سه روایت، پیرامون صوم و جهاد هر کدام دو روایت، پیرامون نکاح هفت روایت، پیرامون دیات و شهادات هرکدام پنج روایت، پیرامون طلاق و ارث هر کدام یک روایت و در رابطه با سایر مسائل ۲۳ روایت نقل شده است که البته سه روایت از روایات مذکور به بیش از یک موضوع پرداخته است.
۷۰ روایت فقهی از اسماعیل بن مهران در کتب اربعه نقل شده است که سه روایت در باب طهارات است، ۱۵ روایت مربوط به موضوع صلات است، دو روایت در باب صوم و پنج روایت در باب دیات است.
با توجه به تکراری بودن بعضی روایات در باب صلات، ده روایت مورد ذکر است. روایت دهم از باب صلات، شامل موضوع صوم نیز می شود؛ لذا این روایت، در باب صلات آورده شده و در باب صوم تکرار نشده است.
قابل توجه است ترجمه روایات به صورت مزجی آمده است و روایات به صورت کامل ذکر شده اند به غیر از روایت آخر باب صلات که توضیح آن می آید.
روایت اول و دوم در رابطه با مقدار شرعی شستن صورت در وضو می باشد. البته این دو روایت از یک شخص و به یک شکل بیان شده اند و ظاهرا یک روایت است که یکی از آنها یک لفظ اضافه تر از دیگری دارد :
كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا علیه السلام أَسْأَلُهُ عَنْ حَدِّ الْوَجْهِ نامه ای به امام رضا (علیه السلام) نوشتم و در مورد حدود چهره( برای وضو) پرسیدم فَكَتَبَ إِلَيَّ مِنْ أَوَّلِ الشَّعْرِ پس نوشتند به من که از اول رویش موی سر است إِلَى آخِرِ الْوَجْهِ تا آخر صورت وَ كَذَلِكَ الْجَبِينَيْنِ حِينَئِذٍ و همچنین دو طرف پیشانی است در این هنگام. ( طوسی، ۴۱۳ق، ۱/۵۵)
روایت فوق از حیث سند صحیح السند است. روایتی که ذکر شد در التهذیب است و در روایت کافی کلمه حینئذ آخر روایت ذکر نشده است. با توجه به اینکه روایت مصداق حکم فقهی شستن صورت در وضو را بیان می کند، در گونه بیان مصداق قرار می گیرد.
روایت سوم درباره وضو گرفتن برای نماز مغرب و صبح است:
کنْتُ عِنْدَ أَبِي الْحَسَنِ علیه السلام در خدمت امام کاظم (علیه السلام) بودم فَصَلَّى الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بَيْنَ يَدَيَّ که حضرتشان نماز ظهر و عصر را پیش روی من به جای آوردند وَ جَلَسْتُ عِنْدَهُ حَتَّى حَضَرَتِ الْمَغْرِبُ و من تا هنگام فررا رسیدن مغرب نزد حضرتش نشستم فَدَعَا بِوَضُوءٍ حضرت آبی برای وضو طلب نمودند فَتَوَضَّأَ لِلصَّلَاةِ سپس برای نماز وضو گرفتند ثُمَّ قَالَ لِي تَوَضَّأْ سپس به من فرمودند که وضو بگیر فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنَا عَلَى وُضُوئِي پس گفتم: فدایتان شوم من وضو دارم فَقَالَ وَ إِنْ كُنْتَ عَلَى وُضُوءٍ پس فرمودند: و اگرچه که وضو داری إِنَّ مَنْ تَوَضَّأَ لِلْمَغْرِبِ كَانَ وُضُوؤُهُ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فِي يَوْمِهِ إِلَّا الْكَبَائِرَ به راستی هر کس برای مغرب وضو بگیرد کفاره گناهان آن روز اوست به جز گنهان کبیره وَ مَنْ تَوَضَّأَ لِلصُّبْحِ كَانَ وُضُوؤُهُ ذَلِكَ كَفَّارَةً لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فِي لَيْلَتِهِ إِلَّا الْكَبَائِرَ و هر که برای نماز صبح وضو بگیرد کفاره گناهان آن شب او خواهد بود به غیر از گناهان کبیره. (کلینی، ۱۴۰۷ق،۳/۷۲)
روایت فوق ضعیف السند است و ضعف آن به دلیل وجود کلمه بعض اصحاب (مجهول) در سلسله سند روایت است. از حیث گونه شناسی با توجه به بیان اثر وضو گرفتن برای نمازهای مغرب و صبح، روایت مذکور در گونه تبیین حکمت قرار می گیرد و با توجه به امر امام علیه السلام بر وضو گرفتن با علم به وضو داشتن شخص، استحباب این عمل دانسته می شود و روایت علاوه بر تبیین حکمت در گونه بیان حکم نیز قرار می گیرد.
روایت اول درباره اثرات نماز نافله است:
لَمَّا أُسرِیَ باالنَّبِیِّ صَلِّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ وقتی که پیغمبر(صلّی الله علیه و آله) را به آسمان بردند عرض کرد: یَا رَبِّ مَا حَالُ المُؤمِنِ عِندَکَ پروردگارا حال مومن نزد تو چگونه است؟ قَالَ یَا مُحَمَّدُ مَن أهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَد بَارَزَنِی بِاالمُحَارَبَةِ وَ أنَا أَسرَعُ شَیءٍ إلَی نُضرَةِ أولِیَائِی فرمود: ای محمد هر که به دوستی از من اهانت کند آشکارا به جنگ من آمده و من به یاری دوستانم از هر چیز شتابانترم وَ مَا تَرَدَّدتُ عَن شَیءٍ أنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی عَن وَفَاةِ اَلمُؤمِنِ و من در هر کاری که انجام دهم آن اندازه تردید ندارم که درباره وفات مومن تردید دارم یَکرَهُ اَلمَوتَ وَ اَکرَهُ مَسَاءَتَهُ او از مرگ بدش آید و من ناراحت کردن او را خوش ندارم وَ إنَّ مِن عِبَادِیَ اَلمُؤمِنِینَ مَن لَا یُصلِحُهُ إلَّا اَلغِنَی وَ لَو صَرَفتُهُ إلَی غَیرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ و براستی برخی از بندگان مومن من هستند که جز توانگری آنان را اصلاح نکند و اگر به حال دیگری او را درآورم نابود و هلاک گردد وَ إنَّ مِن عِبَادِی اَلمُؤمِنِینَ مَن لَا یُصلِحُهُ إلَّا اَلفَقرُ وَ لَو صَرَفتُهُ إلَی غَیرِ ذَلِکَ لَهَلَکَ و برخی از بندگان مومن من هستند که جز نداری و فقر آنان را اصلاح نکند و اگر او را به حال دیگری بگردانم هر آینه هلاک گردد وَ مَا یَتَقَرَّبُ إلَیَّ عَبدُ مِن عِبَادِی بِشَیءٍ أَحَبَّ اِلَیَّ مِمَّا اِفتَرَضتُ عَلَیهِ و هیچ یک از بندگانم به من تقرب نجوید با عملی که نزد من محبوب تر باشد از آنچه بر او واجب کرده ام وَ إنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ و به درستی که به وسیله نماز نافله به من تقرب جوید تا آنجا که من دوستش دارم فَإذَا أَحبَبتُهُ کُنتُ إذَا ً سَمعَهُ اَلَّذِی یَسمَعُ بِهِ و چون دوستش دارم آنگاه گوش او شوم که بدان بشنود وَ بَصَرَهُ اَلَّذِی یُبصِرُ بِهِ و چشمش شوم که بدان ببیند وَ لِسَانَهُ اَلَّذِی یَنطِقُ بِهِ و زبانش گردم که بدان بگوید وَ یَدَهُ اَلَّتِی یَبطِشُ بِهَا و دستش شوم که بدان برگیرد إن دَعَانِی أجَبتُهُ وَ إن سَأَلَنِی أَعطَیتُهُ اگر بخواندم اجابتش کنم و اگر خواهشی از من بکند به او بدهم. (کلینی، ۱۴۰۷ق،۲/۳۵۲)
روایت مذکور صحیح السند و در کتب اربعه بدون تکرار است وچون تشویق به خواندن نماز نافله می کند و از ین تشویق استحباب آن برداشت می شود در گونه بیان حکم است.
روایت دوم مربوط به اثر ذکری پس از نماز صبح است:
مَنْ قَالَ مَا شَاءَ اللَّهُ كَانَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِالْعَظِيمِ مِائَةَ مَرَّةٍ حِينَ يُصَلِّي الْفَجْرَ هر كه هنگامى كه نماز صبح را ميخواند صد بار بگوئد: «ما شاء اللَّه كان لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم» لَمْ يَرَ يَوْمَهُ ذَلِكَ شَيْئاً يَكْرَهُهُ در آن روز چيزى كه او را ناخوش آيد نبيند. (کلینی،۱۴۰۷ق،۲/۵۳۰)
روایت مذکور صحیح السند و در کتب مورد بررسی ما بدون تکرار است و چون به وسیله بیان اثر عملی عبادی، تشویق به انجام آن می کند و ظهوری در وجوب آن ندارد نتیجه می گیریم حدیث مذکور استحباب عملی را بیان می کند پس در گونه بیان حکم است و همچنین یکی از حکمت های عمل مذکور بیان شده است؛ پس حدیث شریف علاوه بر گونه بیان حکم در گونه تبیین حکمت نیز هست.
روایت سوم مربوط به اثر ذکری پس از نماز صبح و مغرب است:
مَنْ قَالَ فِي دُبُرِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ دُبُرِ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ سَبْعَ مَرَّاتٍ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ* لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ هر كس پشت نماز صبح و نماز مغرب هفت بار بگويد: بسم اللَّه الرحمن الرحيم، لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم» دَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْهُ سَبْعِينَ نَوْعاً مِنْ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ أ خداى عز و جل از او هفتاد نوع از انواع بلا را دور كند َهْوَنُهَا الرِّيحُ وَ الْبَرَصُ وَ الْجُنُونُ وَ إِنْ كَانَ شَقِيّاً مُحِيَ مِنَ الشَّقَاءِ وَ كُتِبَ فِي السُّعَدَاءِ كه آسانترين آنها بادهاى بد (چون عفونت اعضاى كه بوى بد دهد) و پيسى و ديوانگى است، و اگر شقى باشد از شقاوت بيرون آيد و (نامش) در (طومار) سعادتمندان نوشته شود. (کلینی،۱۴۰۷ق،۲/۵۳۱)
روایت مذکور به دلیل وجود عده من اصحاب در سند آن که مجهول هستند و علی بن ابی حمزه در سند آن که از رئوس واقفه بود موثق به حساب می آید و همچون روایت قبل در کتب اربعه فقط یک مرتبه ذکر شده است و با همان توضیح که در روایت دوم داده شد نتیجه می گیریم حدیث شریف در گونه بیان حکم و تبیین حکمت است.
روایت چهارم در رابطه با سوره توحید در نمازهای پنجگانه است:
مَنْ مَضَى بِهِ يَوْمٌ وَاحِدٌ فَصَلَّى فِيهِ بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ هر كس يك روز تمام بر او بگذرد و نمازهاى پنجگانه را بخواند وَ لَمْ يَقْرَأْ فِيهَا بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قِيلَ لَهُ و در آن نمازها قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نخواند باو گفته شود: یَا عَبْدَ اللَّهِ لَسْتَ مِنَ الْمُصَلِّينَ اى بنده خدا تو از نمازگزاران نيستى.( کلینی،۱۴۰۷ق،۲/۶۲۲)
روایت فوق به دلیل وجود محمد بن حسان فاسد المذهب و حسن بن علی بن ابی حمزه از روسای واقفه که در سلسله سند آن ذکر شده اند ضعیف السند محسوب می شود. این روایت نیز فقط یک بار در کتب اربعه ذکر شده است و چون لزوم خواندن سوره توحید در نمازهای پنجگانه را می فهماند و این لزوم به نحو استحباب فهمیده می شود در گونه بیان حکم است.
روایت پنجم نیزدر رابطه با آثار سوره توحید در نمازهای واجب است:
مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يَدَعْ أَنْ يَقْرَأَ فِي دُبُرِ الْفَرِيضَةِ بِقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ هر كه ايمان بخدا و روز جزا دارد خواندن قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را دنبال هر نماز واجب از دست ندهد فَإِنَّهُ مَنْ قَرَأَهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ غَفَرَ لَهُ وَ لِوَالِدَيْهِ وَ مَا وَلَدَا زيرا هر كسى آن را بخواند خداوند خير دنيا و آخرت را براى او فراهم كند و او را و پدر و مادرش را و هر كه از آن دو متولد شده بيامرزد. (کلینی،۱۴۰۷ق،۲/۶۲۲)
روایت مذکور از حیث سند ضعیف است و علت ضعف آن همچون روایت چهارم وجود محمد بن حسان و حسن بن علی بن ابی حمزه است. روایت فوق در کتب اربعه یک بار ذکر شده است و چون تشویق به انجام خواندن سوره توحید در نمازهای واجب صورت گرفته و ظهور در وجوب ندارد نتیجه می گیریم عمل مذکور مستحب است پس حدیث شریف در گونه بیان حکم است و علاوه بر آن برخی آثار آن عمل نیز ذکر شده است پس حدیث مذکور در گونه تبیین حکمت نیز هست.
روایت ششم در باره نماز بر میت است:
لَا يُصَلَّى عَلَى الْجِنَازَةِ بِحِذَاءٍ نباید با نعلین بر جنازه نماز خواند وَ لَا بَأْسَ بِالْخُفِّ ولی با کفش اشکالی ندارد.(طوسی،۴۱۳ق،۳/۲۰۶)و(کلینی،۱۴۰۷ق،۳/۱۷۶)
روایت فوق از لحاظ سند صحیح السند است و یک مرتبه در کافی و یک بار در تهذیب الاحکام ذکر شده است. در روایت مذکور نهی از نماز بر میت با نعلین شده است و نهی ظهور در بطلان نماز دارد و جواز نماز بر میت با کفش داده شده است که ظهور در صحت نماز دارد و در نتیجه حدیث فوق در گونه بیان حکم است.
روایت هفتم در رابطه با اوقات نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا است:
كَتَبْتُ إِلَى الرِّضَا علیه السلام به امام رضا (علیه السلام) نوشتم: ذَكَرَ أَصْحَابُنَا أَنَّهُ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَقَدْ دَخَلَ وَقْتُ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ دوستان ما(در روایات خود از ائمه علیهم السلام) ذکر کرده اند: هرگاه زوال آفتاب شد، وقت نماز ظهر و عصر است وَ إِذَا غَرَبَتْ دَخَلَ وَقْتُ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ و هرگاه آفتاب غروب کند وقت نماز مغرب و عشا فرا رسیده است إِلَّا أَنَّ هَذِهِ قَبْلَ هَذِهِ جز آنکه یکی از آن دو پیش از دیگری است فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ چه در سفر باشد و چه در حضر وَ أَنَّ وَقْتَ الْمَغْرِبِ إِلَى رُبُعِ اللَّيْلِ و به راستی که وقت مغرب تا یک چهارم از شب ادامه دار. فَكَتَبَ كَذَلِكَ الْوَقْتُ غَيْرَ أَنَّ وَقْتَ الْمَغْرِبِ ضَيِّقٌ وَ آخِرُ وَقْتِهَا ذَهَابُ الْحُمْرَةِ وَ مَصِيرُهَا إِلَى الْبَيَاضِ فِي أُفُقِ الْمَغْرِبِ امام (علیه السلام) نوشتند: درست است مگر مغرب که وقت آن تنگ است و وقت آخر آن فرو رفتن سرخی و بازگشت آن به سفیدی در افق مغرب است.
(کلینی،۱۴۰۷ق،۳/۲۸۱)و(طوسی،۴۱۳ق،۲/۲۶۰)و(طوسی،۴۱۳ق،۱/۲۷۰)
روایت مذکور صحیح السند می باشد و یک مرتبه در کافی و یک مرتبه در تهذیب و یک مرتبه هم در استبصار ذکر شده است. روایت فوق از حیث گونه شناسی در گونه بیان حکم است چون حکم اوقات صحیح نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء را در سفر و حضر بیان می کند.
روایت هشتم در رابطه با زیاد شدن نمازهای مستحبی در ماه مبارک رمضان است:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَسُئِلَ هَلْ يُزَادُ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي صَلَاةِ النَّوَافِلِ نزد امام صادق (علیه السلام) بودم از ایشان سوال شد که آیا در ماه رمضان نمازهای مستحبی زیاد می شود؟ فَقَالَ نَعَمْ قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله يُصَلِّي بَعْدَ الْعَتَمَةِ فِي مُصَلَّاهُ فَيُكْثِرُ وَ كَانَ النَّاسُ يَجْتَمِعُونَ خَلْفَهُ لِيُصَلُّوا بِصَلَاتِهِ فرمودند بله . رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از پاسی از شب در محل نماز خود می ایستادند و زیاد نماز میخواندند و مردم پشت سر ایشان جمع می شدند تا با ایشان نماز بخوانند فَإِذَا كَثُرُوا خَلْفَهُ تَرَكَهُمْ وَ دَخَلَ مَنْزِلَهُ وقتی تعدادشان زیاد می شد حضرت ایشان را ترک می کردند و به خانه می رفتند فَإِذَا تَفَرَّقَ النَّاسُ عَادَ إِلَى مُصَلَّاهُ فَصَلَّى كَمَا كَانَ يُصَلِّي وقتی مردم متفرق می شدند دوباره به محل نماز خود بر می گشتند و مثل قبل نماز می خواندند فَإِذَا كَثُرَ النَّاسُ خَلْفَهُ تَرَكَهُمْ وَ دَخَلَ مَنْزِلَهُ وَ كَانَ يَصْنَعُ ذَلِكَ مِرَاراً و وقتی تعداد مردم پشت سرشان زیاد می شد آنها را ترک کرده و به خانه می رفتند و این کار را چندین مرتبه تکرار می کردند.
(طوسی،۴۱۳ق،۳/۶۰)و(طوسی،۴۱۳ق،۱/۴۶۱)
روایت فوق از حیث سند ضعیف است و علت ضعف آن علی بن الحسن بن فضال که فطحی بود و الحسن بن الحسن بن المروزی که مجهول است می باشد. این روایت یک بار در تهذیب و یک بار در استبصار ذکر شده است و در گونه بیان حکم است زیرا حدیث پاسخ یک سوال فقهی از جعل حکمی در رابطه با ماه رمضان است.
روایت نهم در رابطه با کیفیت نماز مستحبی در شب بیست و یکم و بیست و سوم از ماه رمضان است:
فِي لَيْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ مِائَةُ رَكْعَةٍ در شب بیست و یکم و بیست وسوم صد رکعت نماز خوانده می شود يُقْرَأُ فِي كُلِّ رَكْعَةٍ: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ که در هر رکعت ده مرتبه سوره قل هوالله احد خوانده می شود.
(طوسی،۴۱۳ق،۱/۴۶۱)و(طوسی،۴۱۳ق،۳/۶۱)و(ابن بابویه،۳۲۹ق،۲/۱۵۶)و(کلینی،۱۴۰۷ق،۴/۱۵۵)
روایت مذکور همچون روایت هشتم به دلیل وجود علی بن الحسن بن فضال و الحسن بن الحسن بن مروزی در سند آن ضعیف السند است. این روایت یک مرتبه در تهذیب الاحکام و یک مرتبه در استبصار ذکر شده است و از حیث گونه شناسی در گونه بیان حکم است چون به وسیله بیان کیفیت یک نماز خاص استحباب آن نماز فهمیده می شود.
روایت دهم روایتی از حضرت زینب (سلام الله علیها) می باشد که حضرت خطبه ای از حضرت زهرا (سلام الله علیها) را بیان می فرمایند که در مورد فدک است و در آن به بیان حکمت برخی احکام پرداختند.
البته روایت در من لا یحضره الفقیه به دلیل طولانی بودن به صورت کامل ذکر نشده است و در اینجا نیز همان مقدار مذکور در من لا یحضره الفقیه ذکر می شود:
زَيْنَبَ بِنْتِ عَلِيٍّ علیهما السلام، قَالَتْ: قَالَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام: فِي خُطْبَتِهَا فِي مَعْنَى فَدَكَ زينب دختر امير المؤمنين عليهما السّلام روايت كرده است كه گفت: (مادرم) فاطمه عليهما السّلام در خطبهاى كه در موضوع فدك ايراد فرمود: چنين گفت: لِلَّهِ فِيكُمْ عَهْدٌ قَدَّمَهُ إِلَيْكُمْ «خدا را در ميان شما عهدى است كه بسوى شما از پيش فرستاده (يعنى قرآن) وَ بَقِيَّةٌ اسْتَخْلَفَهَا عَلَيْكُمْ و بقيّهاى جانشين رسولش كه بر شما مردم گمارده است (يعنى عترت) – كِتَابُ اللَّهِ بَيِّنَةٌ بَصَائِرُهُ وَ آيٌ مُنْكَشِفَةٌ سَرَائِرُهُ وَ بُرْهَانٌ مُتَجَلِّيَةٌ ظَوَاهِرُهُ كتاب خدا كه روشن است بينشهاى آن، و آياتى كه نمايانست اسرار و حقايق آن، و برهانى كه آشكار است ظواهر آن، مُدِيمٌ لِلْبَرِيَّةِ اسْتِمَاعُهُ وَ قَائِدٌ إِلَى الرِّضْوَانِ أَتْبَاعَهُ مُؤَدِّياً إِلَى النَّجَاةِ أَشْيَاعَهُ استماعش براى خلق هميشگى است، و پيشوائى است كه بسوى بهشت ميكشد تابعين خود را، پيروان خود را بسوى نجات ميبرد، فِيهِ تِبْيَانُ حُجَجِ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةِ وَ مَحَارِمِهِ الْمَحْدُودَةِ وَ فَضَائِلِهِ الْمَنْدُوبَةِ وَ جُمَلِهِ الْكَافِيَةِ وَ رُخَصِهِ الْمَوْهُوبَةِ وَ شَرَائِعِهِ الْمَكْتُوبَةِ وَ بَيِّنَاتِهِ الْخَالِيَةِ و در آن گزارش واضح حجّتهاى روشن خداوند است و بيانگر حرامهاى معيّن و منهيّات اوست، و نيز توضيح دهنده امور واجب و مستحب است كه بآن مردم را خوانده است، و دستورات كلّى كه از آن بسيارى از احكام فهميده مىشود، و اذن و اجازهاى كه در پارهاى از امور مرحمت فرموده، و قوانينى كه مسجّل كرده است، و گزارش معجزاتى كه از پيمبران گذشته بوقوع پيوسته فَفَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ تَطْهِيراً مِنَ الشِّرْكِ پس خداوند ايمان را براى پاككنندگى از شرك و بتپرستى مقرّر فرمود وَ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً عَنِ الْكِبْرِ و نماز را براى دورى از كبر و نخوت وَ الزَّكَاةَ زِيَادَةً فِي الرِّزْقِ و زكات را براى فراوانى و افزونى روزى دستور داد وَ الصِّيَامَ تَبْيِيناً لِلْإِخْلَاصِ و روزه را براى آشكار شدن اخلاص شخص وَ الْحَجَّ تَسْنِيَةً لِلدِّينِ و حجّ را براى ترفيع يا تشديد و محكم ساختن ديانت و آئين وَ الْعَدْلَ تَسْكِيناً لِلْقُلُوبِ و عدل را براى آرامش دلها وَ الطَّاعَةَ نِظَاماً لِلْمِلَّةِ و طاعت حقّ و قانون را براى انتظام يافتن امور مردم وَ الْإِمَامَةَ لَمّاً مِنَ الْفُرْقَةِ و امامت را براى يكپارچه كردن جمعيّت و عدم پراكندگى آنها وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ و جهاد را سبب عزّت و شوكت اسلام وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى الِاسْتِيجَابِ و پايدارى را در مواقع سخت براى يارى و ظفر و غلبه بر هدف وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَامَّةِ و أمر بمعروف را براى مصلحت و خيرخواهى امّت و همه مردم وَ بِرَّ الْوَالِدَيْنِ وِقَايَةً عَنِ السَّخَطِ و نيكى به پدر و مادر را براى جلوگيرى از خشم وَ صِلَةَ الْأَرْحَامِ مَنْمَاةً لِلْعَدَدِ و صله رحم را براى نموّ و بيشتر گشتن جماعت وَ الْقِصَاصَ حَقْناً لِلدِّمَاءِ و قصاص را براى جلوگيرى از خونريزى وَ الْوَفَاءَ بِالنَّذْرِ تَعْرِيضاً لِلْمَغْفِرَةِ و وفاى بنذر و عهد را بمنظور مورد غفران و آمرزش واقع شدن وَ تَوْفِيَةَ الْمَكَايِيلِ وَ الْمَوَازِينِ تَعْيِيراً لِلْبَخْسَةِ و كامل و تمام ميزان كردن و پيمانه لبريز دادن را براى جلوگيرى از ننگ و رسوائى كمفروشى وَ قَذْفَ الْمُحْصَنَاتِ حَجْباً عَنِ اللَّعْنَةِ و حرمت قذف پاكدامنان را براى ايجاد موانع لعنت وَ تَرْكَ السَّرِقَةِ إِيجَاباً لِلْعِفَّةِ و ترك دزدى را براى نگهدارى عفّت نفس وَ أَكْلَ أَمْوَالِ الْيَتَامَى إِجَارَةً مِنَ الظُّلْمِ و حرمت خوردن مال يتيمان را بجهت رهائى يافتن از ستمكارى وَ الْعَدْلَ فِي الْأَحْكَامِ إِينَاساً لِلرَّعِيَّةِ و عدل در قضا و داورى را براى قبول معاشرت مردمان وَ حَرَّمَ اللَّهُ الشِّرْكَ إِخْلَاصاً لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ و خداوند شرك و بتپرستى را حرام فرمود براى اينكه تنها او را ربّ و مالك بشناسند فَاتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ فِيمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ انْتَهُوا عَمَّا نَهَاكُمْ عَنْهُ…پس از خداوند پروا كنيد حقّ و شايسته پروا در آنچه شما را بدان امر فرموده، و دست بداريد از هر چه شما را از آن نهى كرده است…(ابن بابویه،۳۲۹ق،۳/۵۶۷)
روایت فوق از حیث سند به دلیل حضور احمد بن محمد وجابر که هر دو مجهول هستند ضعیف است و با توجه به بیان حکمت برخی احکام، روایت مذکور در گونه تبیین حکمت قرار می گیرد. روایت فوق در کتب مورد بررسی ما بدون تکرار است.
روایت اول درباره شخصی است که پس از طلوع آفتاب و در حالی که جنب بوده و غسل جنابت کرده است، قصد گرفتن روزه دارد:
سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ هُوَ جُنُبٌ ثُمَّ أَرَادَ الصِّيَامَ بَعْدَ مَا اغْتَسَلَ وَ مَضَى مَا مَضَى مِنَ النَّهَارِ درباره کسی که آفتاب برایش طلوع کرده است در حالی که جنب است و پس از غسل و گذشتن بخشی از روز تصمیم به روزه گرفتن می کند سوال پرسیدم قَالَ يَصُومُ إِنْ شَاءَ وَ هُوَ بِالْخِيَارِ إِلَى نِصْفِ النَّهَارِ فرمودند اگر می خواهد روزه بگیرد و او ختیار دارد تا نیمی از روز.(طوسی،۴۱۳ق،۴/۳۲۲)
روایت مذکور به دلیل وجود ابی عبدالله الرازی در سند آن، ضعیف است. و از حیث گونه شناسی در گونه بیان حکم قرا می گیرد؛ زیرا حکم روزه گرفتن شخص با شرایطی خاص را بیان می کند.
روایت دوم، روایت دهم در بخش احادیث باب صلات است که در صفحه ۱۹ مقاله آورده شد و گفته شد که روایت ضعیف السند و در گونه تبیین حکمت است.
روایت اول و دوم و سوم و چهارم روایاتی درباره دیه یهودی و نصرانی و مجوسی است.
روایت اول: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ دِيَةِ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ از امام صادق (علیه السلام) درباره دیه یهودی و نصرانی و مجوسی پرسیدم قَالَ هُمْ سَوَاءٌ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ فرمودند که همه آنه در هشتصد درهم مساوی هستند قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنْ أُخِذُوا فِي بِلَادِ الْمُسْلِمِينَ وَ هُمْ يَعْمَلُونَ الْفَاحِشَةَ أَ يُقَامُ عَلَيْهِمُ الْحَدُّ این را فرمودند و عرض کردم: قربانت گردم اگر اینان به جرم فساد و تبهکاری در بلاد مسلمین دستگیر شوند، آیا حد بر آنها جاری خواهد شد؟ قَالَ نَعَمْ يُحْكَمُ فِيهِمْ بِأَحْكَامِ الْمُسْلِمِينَ فرمودند: بله درباره آنها احکام مسلمین جاری می شود. (طوسی،۴۱۳ق،۱۰/۱۸۶)و(ابن بابویه،۳۲۹ق،۴/۱۲۱)
روایت مذکور به خاطر درست بن ابی منصور، موثق است. و با توجه به بیان احکامی در رابطه با رفتار با یهودی و نصرانی و مجوسی در گونه بیان حکم قرار می گیرد.
روایت دوم و سوم: دِيَةُ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ دِيَةُ الْمُسْلِمِ دیه یهودی و نصرانی و مجوسی به مقدار دیه مسلمان است. ( ابن بابویه،۳۲۹ق،۴/۱۲۲)
روایت فوق صحیح السند است. و همچون روایت قبل در گونه بیان حکم قرار می گیرد. روایتی که ذکر شد روایت موجود در التهذیب است و در روایت استبصار دو کلمه یهودی و نصرانی جا به جا ذکر شده است؛ البته با توجه به اینکه دو روایت یک سلسله سند دارد، ظاهرا یک روایت هست که به دو شکل ثبت شده است.
روایت چهارم: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ دِيَةِ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ از امام صادق (علیه السلام) درباره دیه یهودی و نصرانی و مجوسی پرسیدم فَقَالَ هُمْ سَوَاءٌ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ پس فرمودن که همه آنها مساوی هستند هشتصد درهم هشتصد درهم.(طوسی،۴۱۳ق،۴/۲۶۹)و(طوسی،۴۱۳ق،۱۰/۱۸۶)و(کلینی،۱۴۰۷ق،۷/۳۱۰)
روایت فوق به خاطر درست بن ابی منصور موثق است. البته با توجه به اینکه سند این روایت مثل سند روایت اول همین بخش مقاله است، ظاهرا این دو، یک روایت بوده اند که بخشی از آن در استبصار و مقدار کامل تری از آن در التهذیب نقل شده است. این روایت نیز همچون قبل در گونه بیان حکم قرار می گیرد.
روایت پنجم به صورت کلی در باره دیه فرد ذمی است:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: كَمْ دِيَةُ الذِّمِّيِّ از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم دیه فرد ذمی چقدر است؟ قَالَ ثَمَانُمِائَةِ دِرْهَمٍ فرمودند هشتصد درهم. (طوسی،۴۱۳ق،۴/۲۶۹)و(طوسی،۴۱۳ق،۱۰/۱۸۷)
روایت مذکور به دلیل وجود عثمان بن عیسی الکلابی در سند آن، موثق است. از لحاظ گونه شناسی چون حکم دیه فرد ذمی را بیان می کند در گونه بیان حکم قرار می گیرد.
اسماعیل بن مهران فردی موثق و قابل اعتماد است. اکثر روایات اسماعیل بن مهران که در کتب اربعه ذکر شده است، روایاتی فقهی است. او در مرتبه اول۷۰، روایت فقهی، در مرتبه دوم، ۳۲ روایت کلامی و در مرتبه آخر، ۲۸ روایت اخلاقی دارد. کمترین روایات او، نه روایت تفسیری است. پس می توان تخصص اصلی وی را در حوزه فقه دانست. در میان روایات فقهی او، یبشترین روایت در باب صلات است.
از حیث سند، ۷۰ روایت ضعیف السند هستند و ۳۸ مورد صحیص و ده روایت هم موثق هستند. بیشتر روایات فقهی اسماعیل بن مهران در گونه بیان حکم است.
در میان روایات فقهی مورد بررسی در این نوشتار، هشت روایت، صحیح السند، هفت روایت، ضعیف السند و چهار روایت، موثق است. از لحاظ گونه شناسی، ۱۲ روایت بیان حکم، دو روایت بیان مصداق، یک روایت تبیین حکمت و چهار روایت، هم بیان حکم و هم تبیین حکمت می کنند.
https://article.tebyan.net/230963/راویان-امام-ع-اسماعیل-بن-مهران
https://fa.wikifeqh.ir/ابویعقوب_اسماعیل_بن_مهران_سکونی_کوفی
https://fa.wikifeqh.ir/احمد_بن_ابی_نصر_بزنطی_کوفی
https://fa.wikinoor.ir/wiki/اصول-ثمانیه-رجال
جهت مشاهده نمودارهای مقاله به این پیوند مراجعه فرمایید:
این مطلب بدون برچسب می باشد.