نگرشی به اسباب غیبت و تحلیل و بررسی علائم ظهور چکیده وجود فردی که منجی جهانیان از ظلم وجور در آخر الزمان می باشد، از مسائل قطعی ویقینی است. در برخی شرایع و ادیان هم به این مسئله اشاره هایی شده است. دین مبین اسلام در این مسئله مبانی بسیار قوی دارد.همه مسلمین […]
نگرشی به اسباب غیبت و تحلیل و بررسی علائم ظهور
چکیده
وجود فردی که منجی جهانیان از ظلم وجور در آخر الزمان می باشد، از مسائل قطعی ویقینی است. در برخی شرایع و ادیان هم به این مسئله اشاره هایی شده است. دین مبین اسلام در این مسئله مبانی بسیار قوی دارد.همه مسلمین به خصوص شیعیان در مورد این مسئله اجماع و اتفاق نظر دارند. اختلاف در میان افراد از جهت این است که آن شخص کیست و چه ویژگی هایی دارد و زمان ظهور آن منجی در چه موقعی خواهد بود. علائم و نشانه هایی که برای ظهور آن حضرت بیان شده اند نشان دهنده زمان تقریبی این امر می باشد. همین امر باعث ایجاد برانگیخته شدن علماء و صاحب نظران این مسئله شده است و تحقیقات وکنکاش های بسیاری در این زمینه وجود دارد. این مقاله در صدد بیان این است که علائم ونشانه های ظهور آن حضرت چیست وفرق آنها با شرایط ظهور آن امام در چه چیزی می باشد. همچنین اسباب و علل غیبت ایشان، بررسی راویان و روایات منقول در این زمینه، تقسیممات علائم ونشانه های ظهور حضرت مهدی عج به اعتبار های مختلف، تقسیم بندی به حتمی وغیر حتمی و بیان هر کدام از اقسام علائم حتمی وغیر حتمی از عناوین و مسائلی هستند که مقاله حاضر، در صدد بیان آنها می باشد.
کلید واژه ها: علائم ظهور- حضرت مهدی عج- غیبت- شرایط ظهور- دین
مقدمه
هر مسئله ای در عالم هستی، دارای مقبولیت از سوی بخشی از افراد جامعه می باشد و از طرف دیگر هم در نزد برخی افراد، از مسائل و مباحث مطرود وغیر قابل قبول می باشد. بعضی از این مسائل فراگیری بیشتری دارد و دارای اهمیت و مقبولیت عمومی بیشتری در نز افراد می باشدکه به تبع در معرض تهدیدها و آسیب های بیشتری از سوی بدخواهان و سودجویان قرار دارد. وجود منجی وظهور او برای گسترش عدل و داد و برانداختن ظلم و جور، جزء مسائلی است که مورد اقبال عمومی قرار دارد و در بسیاری از ادیان نیز به آن اشاره شده است. بعضی از دشمنان این مسئله و کسانی که سود و صلاح آنها در عدم رخداد این اتفاق است سعی دارند که با فریب اذهان عمومی و گمراه کردن مردم، به هدف سوء خود برسند. به همین علت هم بیان نشانه های و علائم ظهور منجی برای جلوگیری از فریب خوردن افکار عمومی و گسترش دادن آن، امری ضروری و لازم است. باید برای عموم جامعه این علائم ونشانه های وسایر مباحثی که باعث ایجاد قوه تشخیص در جامعه شود که بتوانند در موقعیت مناسب خود را از تحیّر در بیاورند و فریب نخورند، واضح و آشکار شود و آگاهی جامعه نسبت به این موضوع بالا رفته و به حد کمال خود برسد.
سبب غیبت حضرت مهدی عج
اولین مسئله ای که ذهن افراد را در این بحث درگیر کرده و ایجاد سوال می کند، این است که سبب غیبت ایشان چیست و چه هدفی در پس این واقعه وجود دارد.
قبل از پاسخ به این پرسش لازم به ذکر است که امامت همچون نبوت امری است الهی و در اراده و امر پروردگار می باشد، پس نمی توان با عقل بشری پاسخ کامل و جامعی برای این مطلب ارائه داد.
امام صادق (علیه اسلام) در روایتی می فرمایند:« برای امام زمان عج غیبتی است که چاره ای جز آن نیست و علتی دارد که من مجاز به آشکار کردن آن نیستم. حکمت غیبت امام زمان همانند حکمت غیبت انبیای پیش است و آن حکمت آشکار نمی گردد مگر بعد از ظهور آن حضرت همان گونه که حکمت اعمال خضر در شکستن کشتی، انداختن دیوار و کشتن طفل بعد از انجام آنها برای حضرت موسی (علیه اسلام) آشکار شد. همین که ما می دانیم خداوند حکیم است و حکیمانه بودن افعال او را تصدیق خواهیم کرد، یعنی به حکیمانه بودن غیبت امام زمان عج ایمان می آوریم، هرچند دلیل آن برای ما روشن نباشد.» (شیخ صدوق، ۱۳۵۳، ۲/۴۸۱).
۱-محافظت از امام و به شهادت نرسیدن
معتمد عباسی به شدت امام عسکری علیه اسلام را تحت نظر داشتند که اگر فرزندی از ایشان متولد شد، آن را به شهادت برسانند. پس اگر تولد امام زمان عج به مانند سایر ائمه به صورت معمولی و علنی واقع می شد، قطعا معتمد و افرادش تمام همت خود را جمع می کردند تا این امام را به شهادت برسانند. اما اقتضا حکمت الهی این است که ایشان زنده بمانند و قیام نموده، حکومت عدل وداد جهانی را برپا نمایند. در نتیجه تا به وجود آمدن شرایط و امادگی جامعه حضرت صاحب الامر باید از نظر ها پنهان باشد تا مبادا به جان ایشان ضرری برسد در روایتی از اما صادق علیه السلام نقل می کنند که فرمودند:«همانا برای قائم قبل از قیامش غیبتی است. زراره پرسید چرا؟ امام فرمودند: به دلیل خوف از جانش که کشته نشود» (نعمانی، ۱۳۶۵، ص۱۷۷).
البته نباید چنین تصور شود که این غیبت یک ترس شخصی از مرگ بوده است، چرا که همه ائمه آماده دادن جان خود وشهادت در راه حق تعالی بوده اند. هدف از این غیبت این است که از شهادت امام جلوگیری شود تا برنامه خداوند برای اقامه عدل و داد فرا گیر در زمین ناتمام می ماند.
۲-سنجش مردم
یک دیگر از اسباب غیبت امام زمان عج که در احادیث هم به آن اشاره شده، این است که خداوند به سبب این غیبت می خواهد مردم را مورد سنجش قرار دهد تا افرادی که از نظر ایمان ضعیف هستند از مومنان حقیقی جدا شوند و همچنین مشکلات و سختی های زمان غیبت باعث پاک شدن افراد از گناهان بشود.
۳-آزاد بودن امام از بعیت حاکمان ظالم
یکی دیگر از علت هایی که به عنوان سبب غیبت حضرت مهدی عج در بعضی روایات آمده است، این است که امام در بیعت حاکم زمان نباشد. برخی از ائمه به اقتضاء شرایط زمان خود و برای حفظ وحدت مسلمین، مجبور به پذیرش بیعت حاکم زمان خود شده اند. اما حکمت الهی این است که حضرت مهدی عج زمانی ظهور کند که تمام شرایط و اسباب برای برپایی حکومت عدل و داد جهانی فراهم باشد.روایتی از امام رضا علیه السلام نقل شده است که در پاسخ به پرسش یکی از همراهان که از علت غیبت اما زمان عج پرسیده بود فرمودند:«غیبت به این خاطر خواهد بود که تا آن وقتی که با شمشیر قیام کند بیعت کسی بر گردن او نباشد»(شیخ صدوق، ۱۳۵۳، ۲/۴۸۵).
علائم در لغت و اصطلاح
علائم در لغت جمع علامت از مادۀ علم است. و مقصود از آن اثری است که به واسطه آن چیزی دانسته می شود، یا چیزی است که در جایی نصب می شود تا مردم به واسطه آن هدایت یابند، مثل عَلَم لشکر و نشانه های راه ها(راغب اصفهانی، ۳۴۴).
کلمه علائم ظهور در اصطلاح علم ملاحم و فتن به هر حادثه ای اطلاق می شود که دلالت بر یک خبر غیبی دارد که زمان وقوع آن در آینده خواهد بود.البته این اصطلاح در علم ملاحم بیشتر بر اخبار ظهور حضرت مهدی عج در آخر الزمان اطلاق دارد که نشانه وعلامتی برای قریب بودن ظهور آن حضرت می باشد. علائمی مانند خروج سفیانی، خروج یمانی، بانگ آسمانی، قتل نفس زکیه و خسف بیداء که این پنج علامت جزء علائم حتمی ظهور ایشان می باشد.
امام صادق علیه السّلام می فرماید: «انّ قدّام القائم علامات تکون من اللّه عزّ و جلّ للمؤمنین»).شیخ صدوق، ۱۳۵۳، ۲/۶۴۹).
فرق شرایط و علائم ظهور
همانطور که برای ظهور علائمی بیان شده است، شرایطی هم برای این امر در بیان روایات و بزرگان وجود دارد که در صورت وجود آنها امر ظهور امکان پذیر می باشد. اگر چه در بین علائم وشرائط اشتراک هایی از جمله این که هر دو قبل از ظهور باید تحقق یابد، وجود دارد، اما وجوه افتراقی هم برای آنها بیان شده است. از جمله این وجوه افتراق می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
۱-ظهور نسبت به شرایطِ ظهور یک نوع تعلیق واقعی دارد به این معنا که ظهور آن حضرت تنها در صورتی امکان پذیر است که شرایط ظهور محقق گردد و در غیر این صورت ظهور امکان پذیر نیست. اما ظهور نسبت به علائم چنین تعلیقی ندارد و وجود علائم و تحقق آنها تنها جنبه کاشفیت و اعلام دارد و به این صورت نیست که حتما باید علائم محقق شود تا ظهور آن حضرت امکان پذیر باشد.
به بیان دیگر رابطه بین ظهور و شرایط آن رابطه علّی و معلولی می باشد و به نوعی شرایط، سبب برای ظهور که همان مسبب است می باشد ولی در بحث علائم چنین رابطه ای وجود ندارد.
۲-علائم ظهور ممکن است که به صورت پراکنده و با فواصل زمانی کم محقق گردد به خلاف شرایط ظهور که به صورت متصل و پشت سر هم محقق خواهد شد.
۳-افراد جامعه نسبت به علائم ظهور آن حضرت تکلیفی ندارند و تنها باید منتظر وقوع آنها باشند ولی نسبت به شرایط، مکلف هستند به اعمالی که وضعیت را به شرایط نزدیکتر نماید.
شرایط ظهور
در روایات و بیان بزرگان دین و شریعت، برای تحقق امر ظهور شرایطی بیان شده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
۱-تربیت افراد جامعه از جنبه فکری و فرهنگی برای ایجاد آمادگی در حوزه فهم، درک و همچنین توانایی تطبیق قوانین موجود در حکومت عدل جهانی حضرت مهدی عج.
۲-تربیت تعدادی از افراد جامعه برا یاری رساندن به آن حضرت در هنگامه ظهور.
۳-فراگیر شدن ظلم و جور در جهان و فاصله گرفتن انسان از دین خدا.
امکان دارد که سوال در ذهن ایجاد شود که آیا بیان علائم و شرایط برای ظهور امام زمان عج منافات با نهی از این که وقت معین برای ظهور تعیین شود، ندارد؟. در روایتی فضل می گوید: از امام باقر علیه اسلام پرسیدم: آیا برای امر ظهور زمانی است؟ حضرت فرمودند:«کذب الوقاتون».(کلینی، ۱۳۶۵، ۱/۳۶۸)
اما در پاسخ به این مسئله باید بگوییم که بیان علائم و شرایط ظهور هیچ گونه منافاتی با این روایات شریفه ندارد؛ چرا که مقصود این بیانات مبارکه نهی از تعیین وقت به صورت دقیق و مشخص می باشد که فرد روز و ساعت مشخصی برای ظهور مشخص نکند، در صورتی که بیان علائم و شرایط ظهور تنها تعیین کننده زمان تقریبی ظهور می باشد. در نتیجه هیچ گونه منافاتی بین بیان علائم و نهی از تعیین وقت مشخص و دقیق برای ظهور وجود ندارد.
جایگاه نشانه های ظهور در هندسه دین
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«لا یقوم بدین الله إلّا من حاطه من جمیع جوانبه»(متقی هندی، ۱۳۶۵، ۱/۸۴).
مسائل دینی و مباحث آن را می توان از دو جنبه و دیدگاه بررسی نمود و آن را مورد مطالعه قرار داد. از طرفی می توان آن را به صورت جدا و مستقل از دین بررسی کرد و از طرف دیگر آن مسئله را با توجه به دیدگاه آیین و جایگاه آن در چهارچوب دین و همچنین ارتباطی که با سایر قسمت های شریعت دارد مورد مطالعه قرار داد.
البته واضح است که اگر از دیدگاه شریعت و جایگاه آن در چهارچوب دین بررسی شود قطعا نتایج مطلوب تری جمع آوری و به دست خواهد آمد؛ چراکه دین یک مجموعه منسجم و به هم پیوسته می باشد که اهداف مخصوص خود را دنبال می کند. با بررسی مسئله مورد نظر از دید گاه شریعت می توان به جایگاه واقعی و میزان ارزش حقیقی آن مسئله در مجموعه دین و نسبت به سایر قسمت ها آن پی برد.
علائم ونشانه های ظهور آن حضرت را هم می توان از هر دو دیدگاه بررسی کرد؛ لکن بررسی از دید شریعت نتایج مطلوب تری در بر خواهد داشت. آنچه در کتاب های فلسفی در مورد علائم ظهور بیان شده است، غالبا نگاهی مستقل به علائم و نشانه های ظهور است، یعنی علائم ظهور آن حضرت به صورت مستقل مورد ملاحظه می باشد و برای آن ها کارکرد هایی ذکر شده است. لکن به نظر نمی رسد که این دیدگاه بیانگر تمام حقایق در مورد علائم ظهور باشد. آنچه که توانایی تکمیل تصویر ما از این مسئله را دارد، همان دیدگاه جامع و کامل شریعت ودین است؛ چرا که اگر بپذیریم که شریعت دارای هدفی است و برای رسیدن به هدف خود برنامه وطرحی دارد، به طور طبیعی برای بررسی و تحلیل درست علائم، که خود جزئی از زیر مجموعه های دین می باشد، نیازمند توجه به آن هدف و برنامهای که برای رسیدن به آن هدف وجود دارد، می باشد. در پرتو توجه به آن هدف و برنامه و سایر اقسام دین است که می توان به چرایی و ضرورت مطرح کردن بحث علائم پی برد و کارکرد های آن را تحلیل نمود.
آنچه که در این مطلب قبل طرح است ارتباط و نسبت مسئله علائم ظهور با سایر اجزائ دین که مرتبط با این مسئله است می باشد. با بررسی در اجزائ دین به نظر می رسد که اصول حاکم بر حرکت به صورت خاص ارتباط نزدیک تری با مسئله علائم ظهور دارد؛ چرا که افراد جامعه در عصر غیبت، نسبت به حضرت مهدی عج تکالیف و وظایفی بر عهده دارند. این تکالیف و مسئولیت ها به دو دسته فردی و اجتماعی تقسیم می شود. غالب موارد این تکالف که در قبال حضرت ولی عصر عج بر عهده افراد است، جزء وظایف اجتماعی می باشد و موارد کمتری از وظایف و تکالیف، فردی می باشد. اما این که عمده و غالب این وظایف اجتماعی می باشد به این دلیل است که امام زمان عج اهدافی دارند. یکی از مهم ترین اهداف ایشان، تحقق زمینه، شرایط و پایه های ظهور است که باید در بستر جامعه شکل بگیرد. در نتیجه افراد جامعه وظیفه دارند در حد توان خود، حضرت را در رسیدن به اهداف و مقاصد مبارکش یاری نمایند. برای رسیدن به این مقصود مهم، نمی توان به اعمال فردی نتیجه مطلوب و قابل قبولی دریافت کرد، بلکه اعمال اجتماعی و گروهی مؤثر تر خواهد بود و نتایج قابل قبولی را به دنبال خواهد داشت.
در ادامه این نوشته خواهد آمد که از نشانه ها و علائم ظهور آن حضرت خروج یمانی و خروج سفیانی خواهد بود. این دوعلامت، از علائم حتمی می باشد و نوعی حرکت اجتماعی و گروهی می باشد. از این رو به این مطلب پی میبریم که اگر علائم ظهور کارکردی داشته باشند، غالب آنها در حوزه حرکات و اعمال اجتماعی و گروهی می باشد. در نتیجه علائم ظهور در صدد بیان این مطلب هستند که حرکات و اعمالی که منجر به فراهم شدن شرایط و بستر سازی برای امر ظهور و در کل نتیجه مطلوب را خواهند داشت، جزء اعمال گروهی می باشد. و این نشانه ها هم راهنمای افراد جامعه می باشد و وظیفه آنها را در قبال حرکات اجتماعی همچون خروج یمانی و خروج سفیانی مشخص می نماید.
منابع روایی و راویان علائم ظهور
روایات و احادیث مرتبط با علائم ونشانه های ظهور حضرت مهدی عج در منابع گشترده شیعه و اهل تسنن پراکنده می باشد که غالب این اخبار در سه کتاب مرتبط با غیبت آن حضرت بیان شده است. این سه کتاب عبارتند از الغیبه نعمانی، کمال الدین از کتاب های شیخ صدوق و الغیبه شیخ طوسی. البته تعدادی از این اخبار در کتاب روضه کافی آمده است و شیخ مفید بعضی از این احادیث را در زندگی حضرت مهدی عج از کتاب ارشاد آورده است. البته کتاب های فروانی در ارتباط با دو مسئله غیبت آن حضرت و ملاحم نوشته شده است که به دست ما نرسیده است. ولی به نظر می رسد که روایات و اخبار بیان شده نیز در آن کتاب ها در این منابعی که ذکر شد آمده باشد.
شیخ طوسی و نجاشی در فهرست کتاب های خود در ذیل نام تعدادی از صحابه ائمه، به کتاب های آنها در باره دو مسئله غیبت امام زمان عج و ملاحم اشاره می کنند که در میان آنها نام برخی از علمائ واقفیه و غلو کنندگان و همچنین اصحاب سایر مذاهب شیعه به چشم می خورد که جالب توجه می باشد.
در مکتوبات اهل تسنن، روایت هایی مربوط به علائم و نشانه های ظهور در باب ملاحم و فتن و در کتاب هایی به همین نام آورده شده است. در مسند ابن حنبل و صحاح شش گانه، در ذیل باب ملاحم و فتن به برخی از این روایات اشاره شده است. البته در این کتاب ها چندان اثری از روایاتی که شیعه در مورد علائم در کتاب های خود آورده است، نمی باشد، اما کتاب الفتن از نعیم ابن حماد(م۲۸۸ه.ق) که به ملاحم و فتن اختصاص دارد، از جمله کتاب های معدودی است که جزء کتاب های اهل تسنن می باشد و امروز در دسترس است و همچنین روایات مذکور در آن با روایت حاضر در کتاب های شیعه شباهت دارد. البته کتاب دیگری هم مانند الملاحم ابن المنادی(م۳۳۶ه.ق) از منابع اهل تسنن موجود می باشد که فضا و حال وهوای آن همچون الفتن ابن حماد می باشد. البته در آن کتاب روایاتی وجود دارد که در سایر منابع و کتاب ها نمی باشد.
یکی دیگر از کتاب هایی که مطالب و اخبارآن از منابع اهل سنت گرفته شده است، التشریف بالمنن یا ملاحم سید ابن طاووس می باشد. اما ایشان کتاب خود را به چهار بخش تقسیم نموده اند و سه بخش از آن چهار بخش را از سلیلی، ابن حماد، ابو یحیی زکریا و یک بخش دیگر را از منابع و کتاب های قدیمی تر شیعه جمع آوری کرده است. البته اهمیت کتاب سید بن طاووس به بخش های دوم و سوم آن است که امروز در دسترس نمی باشد.
کتاب های البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان از متقی هندی(م۹۷۵ه.ق) و کتاب عقد الدرر شافعی(قرن۷ ه.ق)که روایات واخبار آنها شباهت زیادی به یکدیگر دارند، از کتاب های قبلی همچون الفتن ابن حماد جمع آوری شده است.
راویان احادیث و اخبار بسیار گوناگون و متفاوت هستند. در نتیجه تلاش برای این که این اخبار و روایات را به افراد ویا دیدگاه خاصی نسبت داد، امری بی ثمر است. البته نکته جالب توجه و قابل تأمل در مورد این روایات واحادیث، اتصال این اخبار به معصومین وائمه هدی می باشد. اکثر قریب به اتفاق این روایات واحادیث منسوب به امام باقر علیه اسلام وامام صادق علیه اسلام می باشد. حتی برخی از احادیث و اخبار اهل تسنن در این زمینه هم به این دو امام بزرگوار ختم می شود. تعداد انگشت شمار واندکی از این اخبار به امام هفتم وامام هشتم و بیشتر به پیامبر اکرم ص و امیرالمؤمنین علیه السلام، ختم می شود. تعداد کثیری از اخبار واحادیث علائم ظهور هم اصلا از معصوم نقل نشده است. این مطلب در کتاب های اهل سنت که در این موضوع می باشد وهمچنین در کتاب غیبت شیخ طوسی به فراوانی یافت می شود.
در موارد زیادی از کتاب ها و منابع اهل تسنن و همچنین در برخی منابع حدیثی شیعه، علائم ظهور حضرت مهدی عج با نشانه های به وقوع پیوستن روز قیامت (اشراط الساعه) آمیخته شده است و نیز برخی از آنها به عنوان نشانه های ظهور مشهور گشته اند. حتی در برخی بیانات و اظهار نظر ها، اصل ظهور آن حضرت، از نشانه های برپایی قیامت شمرده شده است. به صورت کلی علماء وصاحب نظران اهل تسنن باب مستقلی با عنوان «اشراط الساعه» در کتاب های خود باز نموده اند و حتی در دوره های متاخر، کتاب ها و متون مستقلی با همین عنوان عرضه شده است. در کتاب صحیح مسلم چنین خوانده می شود:« عن حذیفه بن اسید الغفاری قالَ: طَلَع النَّبِی(ص) عَلَینا وَ نَحن نتَذاکر فقالَ مَا تَذاکَرون قالوا: نَذَکر الساعه قال انّها لَن تَقُوم حتی تَرَونَ قبلَها عشر آیاتٍ فَذَکر الدُخان والدجّال والدّابهَ و طلوعَ الشمسِ من مغربِها و نزولَ عیسی بن مریم(ع) و یأجوجَ و مأجوجَ و ثلاثه خسوفٍ: خَسفٌ بالمشرقِ و خسفٌ بالمغرب و خَسفٌ بجزیره العرب و آخر ذلک نار تَخرُج من الیمن تَطردُ الناسَ الی مَحشَرهم»(مسلم، ۱۳۰۷، ۴/۲۲۲۵).
این روایات واخبار و مانند آن که علائم ظهور حضرت را با علائم برپایی قیامت در هم آمیخته است، بر فرض این که صحیح باشد و خالی از هر گونه اشکال باشد، چنین از آنها برداشت می شودکه قبل از رخداد قیامت، این حوادث به وقوع خواهد پیوست، لکن به این معنا نمی باشد که بلافاصله بعد از رخداد آنها، قیامت برپا شود.
روایات متعدد دیگری هم در کتاب های اشراط الساعه ذکر شده است که ارتباط مستقیمی با نشانه های ظهور آن حضرت دارد. از جمله آن روایات می توان به روایتی اشاره کرد که در همین کتاب اشراط الساعه موجود است که اشاره به ظهور آن حضرت قبل از قیامت دارد که طبق این روایات به گمان برخی، خود ظهور هم به نوعی یکی از نشانه های قیامت می باشد. در صورتی که چنین سخنی صحیح نیست. این نوع روایات در مقام بیان این نیست که اصل ظهور آن حضرت از نشانه های قیامت می باشد، بلکه در صدد بیان این است که ظهور ایشان پیش از وقوع قیامت امری حتمی و قطعی است و عدم تحقق آن امری غیر ممکن و محال می باشد.
بنابر این با بررسی ومرور مجموع احادیث و اخبار این باب، می توان گفت متون آنها با یگدیگر اختلاف دارد و متفاوت است و همچنین مطالبی که در آن ها آمده است برخی درست به نظر می رسد وبرخی نادرست؛ چرا که قسمتی از آن در گذشته به وقوع پیوسته و قسمت دیگر آن که هنوز واقع نشده است امری مورد تردید می باشد و نمی توان نظری قطعی ویقینی در مورد آن داد.
قرآن کریم و نشانه های ظهور حضرت مهدی عج
دستورات و منهیات حاضر در قرآن و فرمایشات رسول اکرم ص و در کل هر آنچه که از جانب خداوند و از سمت پیامبر اکرم ص ومعصومین به دست افراد جامعه رسیده است، از امور واجب الاطاعه می باشد و تردیدی در این مطلب نیست؛ علت آن هم این است که همه اینها از منبع علم خداوندی است که شائبه هیچ گونه خطا ویا ضعف در آن وجود ندارد. از جمله موارد مذکور که در کلام نورانی قرآن کریم بیان شده است، مسئله ظهور حضرت مهدی عج به عنوان منجی عالم بشریت وبرپا کننده حکومت عدل وداد جهانی، در زمانی که جهان از ظلم وجور پر بشود، می باشد. مرحوم علامه نوری ره در مقدمه کتاب شریف «کشف الأستار» ادعای تواتر از فریقین فرموده است و از این ادعا چنین برداشت می شود که باید ظلم و جور از کل نظام هستی پاک بشود و جهان سرشار از عدالت ناب مهدوی گردد. برخی از نویسندگان و محققان چنین تصور نموده اند که عدالت حکومت جهانی آن حضرت، فراگیر نیست و کم وبیش افراد شرور و فاسد در جامعه یافت می شود. اما در پاسخ باید چنین گفت که طبق نص صریح کتاب مقدس دین اسلام، قرآن کریم و همچنین تفاسیری که از ائمه هدی به دست ما رسیده است، پس از پر شدن عالم از ظلم و جور و گسترش فساد در عالم، عدل و قسط بر آن مسلط می شود. همانطور که قبل تر هم گفته شد بزرگانی همچون علامه نوری در این زمینه ادعای تواتر نموده اند . در نتیجه تمام این مطالب روشن می شود که دیگر نمی توان حرف افرادی که عدالت فراگیر را رد کرده و آن را تغلیبی می دانستند، پذیرفت.
خداوند کریم در آیه مبارکه ۵۳ از سوره فصلت می فرماید:« سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق اولم یکف بربک انه علی کل شیء شهید »(فصلت/۵۳)؛ امکان دارد که منظور از نشانه های آفاقی همان صیحه آسمانی باشد که در ادامه مطلب به آن اشاره خواهد شد و منظور از آیات انفسی در حقیقت همان ترسی باشد که در دلهای افراد جای می گیرد.
تقسیمات علائم ظهور
در کتاب ها و بیان علماء برای علائم ظهور حضرت ولی عصر عج تقسیمات متفاوتی به اعتبارات مختلف بیان شده است که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
۱-تقسیم به لحاظ زمان
به لحاظ زمان علامات را به گذشته و حال و آینده تقسیم نموده اند:
۱-۱-علامات ماضی که عبارتند از علامت هایی که در زمان گذشته به وقوع پیوسته اند و به صورت وقایع تاریخی در آمده اند.
۱-۲-علائم زمان حال یا حاضر که خود به دو قسمت تقسیم می گردد:
۱-۲-۱-علامت هایی که تحقق آنها مربوط به زمان های گذشته می باشد لکن تاثیرات آن تاکنون در حیات بشریت مشهود ومحسوس هستند. از جمله این علامات می توان به علامت هایی که مبنی بر انحرافات فکری وفرهنگی افراد جامعه اسلامی می باشد اشاره داشت که آثار آن در زمان حال هم قابل مشاهده می باشد.
۱-۲-۲-علائمی که با تازگی در زمان حال ایجاد شده ودر زمان های گذشته مثل ومانندی در تاریخ برای آن یافت نمی شود. از جمله این علائم می توان به معضل افزایش بی رویه قیمت ها، گسترش غیر طبیعی فقر، قحطی در جامعه اسلامی، کاهش چشمگیر ارزش پول آن جامعه و یا حتی خروج مردی از قم که از مردم برای برپایی حق دعوت می کند. همچنین وقوع جنگ طولانی مدت بین دو کشور ایران وعراق هم می تواند از جمله این علائم ونشانه های باشد.
تمام این علائم در اخبار ملاحم وفتن به صورت وضوح و صریح آمده است. و شاهدی بر وقوع آن در تاریخ گذشته نیست.
۱-۳- علامت های آینده که علائمی هستند که انتظار می رو که در آینده به وقوع بپیوندد. به عنوان نمونه می توان به خروج یمانی وخروج سفیانی به عنوان علائم آینده اشره نمود.
۲-تقسیم به لحاظ فاصله زمانی بین وقوع تا ظهور
بنابر این اعتبار می توان علائم را به پنج قسمت تقسیم نمود:
۲-۱-علامت های که از روز موعود فاصله زمانی بسیار زیادی دارندو تمام آنها واقع شده اند.
۲-۲-علامت های عصر ظهور که مدتی کوتاه قبل از ظهور به وقوع می پیوندد مثلا با فاصله زمانی چند ماه یا چند هفته قبل از روز موعود. برای مثال می توان به صیحه آسمانی، فرورفتن لشکر سفیانی در بین شهر های مکه و مدینه و همچنین به کشته شدن نفس زکیه در بین رکن ومقام اشاره نمود.
۲-۳-علامات روز ظهور که مهم ترین آن ها ظهور حضرت مهدی عج بین رکن و مقام و ایراد خطبۀ عمومی بر اصحاب خود و در نهایت بیعت آنان با حضرت است.
۲-۴-علامات بعد از ظهور که عبارت است از برنامه های جهادی حضرت مهدی عج بر ضدّ دشمنان اسلام، در کلّ زمین، و تشکیل دولت اسلامی در کلّ عالم.
۳-تقسیم به لحاظ نوعیت علامت
به این لحاظ علائم بر دو قسم تقسیم می شود:
۳-۱-علائم اعجازی: علائمی هستند که دلالت آنها بر وقوع ظهور آن حضرت به صورت اعجازی و نوعی خرق عادت باشد، مانند خسوف و کسوف در غیر زمان طبیعی و به وقوع پیوستن صیحه آسمانی که در آن خبر از ظهور آن حضرت داده می شود.
۳-۲- علائم طبیعی: علائمی که در موقعیت های طبیعی و قبل از ظهور آن حضرت به وقوع میپیوندد. مانند تمامی وقایع سیاسی و اجتماعی.
۴-تقسیم به لحاظ وقوع و عدم وقوع
۴-۱-علائم حتمی: که به طور حتم و مسلّم در خارج اتفاق می افتد.
۴-۲-علائم موقوف: که معلّق به شرط و خصوصیاتی است ، و ممکن است که محقق نشده یا در آن تقدیم و تأخیر شود.
علائم ظهور بر پایه وقوع یا عدم وقوع
همانطور که گذشت، برای علائم ظهور حضرت مهدی عج، تقسیمات متعددی به اعتبارات متفاوتی می توان در نظر گرفت. به عنوان مثال می توان آنها را به علائم عادی و غیر عادی یعنی همان معجزه، به علائمی که تاکنون رخ داده یا نداده و… تقسیم نمود. یکی از تقسیمات معروف ومشهور در بین علماء وصاحب نظران در این مسئله که منشاء روایی دارد، تقسیم علائم به حتمی و علائم غیر حتمی می باشد. به عنوان مثال در حدیثی امام باقر علیه اسلام می فرماید:«إِنَّ مِنَ الْأُمُورِ أُمُوراً مَوْقُوفَهً وَ أُمُوراً مَحْتُومَهً وَ إِنَّ السُّفْیَانِیَّ مِنَ الْمَحْتُومِ الَّذِی لَا بُدَّ مِنْه»(نعمانی، ۱۳۶۵، ۴۱۶).
شاید بتوان تقسیم علائم ظهور به علائم حتمی و علائم غیر حتمی را اینگونه تحلیل وبررسی نمود که دو نمونه از مهم ترین کارکرد ها و ثمرات علائم را در امید بخشی و تمییز و شناخت حضرت ولی عصر عج از فریب کاران دانست. با این وصف، اگر تمام علائم حتمی بودند، دیگر نمی توان این را نداشتند که امید بخش باشند و این علائم بیش از آنکه باعث امیدواری مؤمنین شود، مایه نا امیدی آنان می گردید؛ چراکه وقتی قرار است تمامی این علائم قبل از وقوع ظهور آن حضرت رخ دهد، و تا این علائم به وقوع نپیوندد، مسئله ظهور هم منتفی است، در نتیجه عموم افراد جامعه چینین می پندارند که ما ظهور را درک نخواهیم کرد؛ زیرا به وقوع پیوستن این نشانه ها در بازه زمانی نزدیک به یکدیگر امری بعید و غیر ممکن به نظر می رسد. از طرفی هم اگر تمامی نشانه ها غیر حتمی بودند، امکان عدم وقوع همه آنها وجود داشت و در آن هنگام افراد جامعه برای شناسایی آن حضرت در میان آن همه مدعی دچار مشکل می شوند و امکان فریب خوردن آنها وجود خواهد داشت.
بنابراین علت اینکه اکثر علائم و نشانه ها غیر حتمی می باشد این است که احتمال وقوع بدا در آنها وجود داشته باشد و این تصور که ظهور نمی تواند در عصر ما باشد هم منتفی بگردد. تعداد اندکی از علائم ظهور حضرت ولی عصر عج توصیف به حتمی بودن شده اند و علت آن هم این است که مردم جامعه بتوانند به راحتی امام را شناسایی کنند و فریب نخورند.
براساس این دیدگاه، بداء در علایم حتمی امکان عقلی دارد، اما تحقق خارجی پیدا نخواهد کرد به تعبیر دیگر، این دیدگاه منکر امکان بدا در علایم حتمی نیست، اما معتقد است بداء عملاً رخ نخواهد داد. مستند این دیدگاه، روایات معتبر متعددی است که با روایات متعدد غیر معتبر نیز تأیید می شود.
علائم حتمی
با بررسی روایات در مورد مسئله ظهور حضرت مهدی عج، به این نتیجه می رسیم که پنج مورد از علائم ظهور آن حضرت حتمی است و در روایات تصریح به حتمی بودن آنها شده است. در ادامه به آنها اشاره خواهیم نمود. ترتیب آنها بر اساس بیان روایت می باشد.
روایات فراوانی موجود می باشد که این تصریح در آنها موجود می باشد که به یک از آنها اشاره می گردد. شیخ صدوق با سلسه اسنادش از امام صادق علیه اسلام روایت فرموده است که می فرماید:« قَبْلَ قِیَامِ الْقَائِمِ خَمْسُ عَلاَمَات مَحْتُومات : الیمَانِی، وَالسُّفیانِی، وَ الصیحَهُ وَ قَتْلُ النَّفْسِ الزَّکِیَّهِ وَ الْخَسْفُ بِالْبَیدَاءِ»(شیخ صدوق، ۱۳۵۳، ۲/۶۵۰). بنا بر این نشانه های حتمی ظهور آن حضرت عبارتند از:
۱-خروج یمانی
یکی از علائم ظهور حضرت ولی عصر، که یکی از علائم حتمی است و بی گمان و بدون تردید رخ خواهد داد، خروج یمانی از صنعا که پایتخت کشور یمن می باشد خواهد بود. روایات و اخبار فراوانی به قطعی بودن و حتمی بودن خروج یمانی دلالت داشته اند. برای نمونه می توان به روایت عمر بن حنظله از امام صادق علیه اسلام اشاره نمود که می فرماید:« پیش از قیام قائم علیه السلام پنج نشانه حتمی هست که عبارتند از : یمانی ، سفیانی ، بانگ آسمانی ، قتل نفس زکیه و خسف سرزمین بیدا»(شیخ صدوق، ۱۳۵۳، ۲/۶۵۰).
۲-خروج سفیانی
دومین نشانه از نشانه های حتمی ظهور حضرت مهدی عج به ترتیب بیان روایت خروج سفیانی است. البته از نظر تسلسل زمانی و هنگامه وقوع، این نشانه اولین نشانه می باشد که بشارت دهنده ظهور منجی عالم بشیرت است.
با بررسی و تحلیل روایت می توان متوجه این نکته شد که مسئله خروج سفیانی از مسائلی می باشد که در بیان روایات و احادیث به صورت دقیق و شفاف بیان گردیده و قابلیت انطباق آن بر فرد دیگری، به هیچ وجه وجود ندارد. نکته جالب توجه در مورد این علامت این است که علاوه بر این که در بیان راویت کلی در مورد حتمی بودن علائم پنج گانه، در روایات مستقلی نیز به حتمی و قطعی بودن این علامت تصریح شده است. برای نمونه می توان به روایت عبدالله بن جعفر حمیری، از احمد بن محمد بن عیسی، از ابن اسباط واو نیز امام حضرت ابوالحسن امام رضا علیه اسلام اشاره داشت که می فرماید:« إنَّ اَمْرَ الْقَائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّهِ، وَ اَمْرَ السُّفیانِی حَتْمٌ مِنَ اللّهِ، وَلاَیَکُونُ قَائِمٌ اِلاَّ بِسُفیانِی»(شیخ صدوق، ۱۳۵۳، ۲/۶۵۲).
۳-بانگ آسمانی
یکی دیگر از علائم حتمی وقطعی که در رخداد آن پیش از ظهور آن حضرت جای هیچ گونه تردیدی نیست، بانگ آسمانی می باشد.
در بیان روایات و احادیث به حتمی بودن این مسئله نیز تصریح شده که برای نمونه می توان به حدیثی از امام صادق علیه اسلام اشاره نمود که ایشان در این روایت می فرماید:« اَلنِّداَءُ مِنَ الْمَحْتُومِ»(نعمانی، ۱۳۶۵، ۱/۲۵۲).
طبق بیان روایات محتوای این بانگ، بشارت به ظهور حضرت ولی عصر عج و بیان نام ایشان می باشد که در آن حقانیت شیعه نیز بیان می شود.
۴-خسف بیداء
چهارمین نشانه و علامت از علائم حتمی ظهور امام زمان عج از نظر تسلسل زمانی، خسف سرزمین بیداء می باشد.
بیداء در لغت به معنی به معنای دشت هموار، پهناور، خالی از سکنه و بی آب وعلف می باشد.(ابن منظور، ۱۳۷۲، ۲/۹۷).
در میان شهر های مکه ومدینه شنزار پهناوری وجود دارد که نام آن بیداء می باشد. هنگامی که سپاه سفیانی به این دشت برسد، جبرئیل به این دشت امر می کند که ای بیداء، این گروه ستمگر را نابود کن و پس از آن زمین دهان باز نموده و تمامی آنها را در خود فرو می برد.
با بررسی روایات واخبار این حوزه، چنین استفاده می شود که این حادثه در مدت زمانی یک ماه پس از ظهور رخ می دهد و در نتیجه نمی تواند یکی از نشانه های ظهور آن حضرت باشد؛ بنابراین این علامت را می توان از علائم و نشانه های قیام حضرت ولی عصر عج دانست؛ چرا که بر اساس اخبار و احادیث فاصله بین ظهور و قیام آن امام بزرگوار به طور دقیق سه ماه و ۱۷ روز می باشد. در حدیثی فضل بن شاذان با سند صحیح از حضرت صادق علیه السلام چنین روایت می کند که ایشان فرمود:« یُنَادی بِاسْمِ الْقَائِمِ علیه السلام فی لیلَهِ ثَلاَث وَ عَشْرینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ یَقُومُ فی یَوْمِ عَاشُورَاءَ»(مفید، ۱۳۷۱، ۲/۳۷۹). بنابر این این علامت یعنی خسف بیداء از علائم قیام جهانی حضرت ولی عصرعج می باشد که در فاصله زمانی مابین ظهور وقیام آن حضرت رخ می دهد.
۵-قتل نفس زکیه
اخرین و پنجمین علامت از علائم حتمی وقطعی آن حضرت قتل نفس زکیه در بین رکن و مقام می باشد. امام صادق علیه اسلام در روایتی که بسیار طولانی هم می باشد تعدادی از علائم ظهور را بیان می فرماید که در ضمن این روایت شریفه می فرماید:« وَ قَتْلُ غُلاَمٍ مِنْ آلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله بینَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ، اِسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّد، وَ لَقَبُهُ النَّفْسُ الزَّکِیَّهُ»(شیخ صدوق، ۱۳۵۳، ۱/۳۳۱). پس از مطالعه این روایت صحیح، می توان چنین نتیجه گرفت که منظور از نفس زکیه که در روایت علائم آمده است، فردی از نسل رسول اکرم ص می باشد و نام خودش محمد، نام پدرش نیز محمد و لقب او نفس زکیه می باشد.
علائم غیر حتمی
در روایتی امام صادق (علیه اسلام) ۱۰۸ نشانه برای ظهور حضرت مهدی عج نقل می فرمایند که به تعدادی از آنها اشاره خواهد شد.
. هر گاه دیدی حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند.
. ودیدی که ظلم و ستم فراگیر شده است.
. و دیدی که قرآن فرسوده و بدعتهائی از روی هوا و هوس، در مفاهیم آن آمده است.
. و دیدی که دین خدا (عملاً) توخالی شده، همانند ظرفی که آن را واژگون سازند.
. و دیدی که طرفداران و اهل باطل بر اهل حق پیشی گرفتهاند.
. و دیدی که مردان به مردان و زنان به زنان اکتفا کنند.
. و دیدی که قطع پیوند خویشاوندی شود.
. و دیدی که نوجوانان پسر، همان کنند که زنان میکنند.
. و دیدی که مدّاحی دروغین از اشخاص، زیاد شود.
. و دیدی که: آدم بدکار در آنچه آن را خداوند دوست ندارد، نیرومند و مورد ستایش است.
. و دیدی که: اهل قرآن و دوستان آنها خوارند.
. و دیدی که: راه نیک بسته و راه بد باز است.
. و دیدی که: خانه کعبه تعطیل شده و به تعطیلی آن دستور داده میشود.
. و دیدی که انسان به زبان میگوید ولی عمل نمیکند.
. و دیدی که مومن، خوار و ذلیل شمرده میشود.
. و دیدی که بدعت و زنا آشکار شود.
. و دیدی که مردم به شهادت و گواهی ناحق اعتماد کنند.
. و دیدی که حلال، حرام شود و حرام، حلال گردد.
. و دیدی که دین براساس میل اشخاص معنی شود و کتاب خدا و احکام آن تعطیل گردد.
. و دیدی که جرات بر گناه آشکار شود و دیگر کسی برای انجام آن منتظر تاریکی شب نگردد.
. و دیدی که مؤمن نتواند نهی از منکر کند مگر در قلبش.
. و دیدی که ثروت بسیار زیاد در راه خشم خدا خرج گردد.
. و دیدی که سردمداران به کافران نزدیک شوند و از نیکوکاران دور شوند.
. و دیدی که والیان در قضاوت رشوه بگیرند.
. و دیدی که مرد به خاطر همبستری با همسران خود مورد سرزنش قرار گیرد.
. و دیدی که زن بر شوهر خود مسلط شود و کارهایی که مورد خشنودی شوهر نیست انجام میدهد و به شوهرش خرجی میدهد.
. و دیدی که سوگندهای دروغ به خدا بسیار گردد.
. و دیدی که مردم محترم توسط کسی که مردم از سلطنتش ترس دارند، خوار شوند.
. و دیدی که در گفتن سخن باطل و دروغ بر همدیگر رقابت کنند. (علامه مجلسی، ۱۳۶۹، ۵۲/۲۵۶).
و بسیاری دیگر از نشانه هایی که در این روایت شریفه آمده است.
تطبیق علائم بر مصادیق
در زمان های گذشته و با بررسی تاریخ، می توان می توان مشاهده نمود که تطبیق های بسیاری برای این علائم انجام گرفته است که بسیاری از آنها با انگیزه های مادی وخلاف شرع مانند قدرت طلبی و رسیدن به ثروت و بعضی دیگر از افراد هم بر اثر عدم آگاهی و از روی جهالت، علائم را بر مصداقی تطبیق می دادند و بشارت بر نزدیک بودن ظهور آن حضرت می دادند. این نوع تطبیق ها بدون آسیب هم نبودند و ضررهایی مانند سست کردن اعتقاد به وجود منجی در نزد افراد ضعیف الایمان داشتند. اما تطبیق این علائم بر مصادیق اگر با روش و معیار صحیح و درستی باشد مشکلی ندارد و حتی مورد استقبال است. با کنکاش وبررسی کتب بزرگان و روایات می توان معیار هایی برای این امر قرار داد. در ضمن تطبیق و حمل این علائم بر مصادیق کار افراد صاحب نظر و خبره در این مسئله می باشد، نه هر آن کسی که مطالعات کوتاه و اندکی در این زمینه داشته است و خود را صاحب نظر در این بحث می داند.
۱-تطبیق همراه با یقین و اطمینان باشد
باید تطبیق علائم بر مصادیق همراه اطمینان باشد چرا که برخی از علائم به گونه ای هستند که در صورت تطتبیق اشتباه و نادرست، تاثیرات بسیار بدی از خود به جای می گذارند. پس هنگام برخورد با این نوع مصادیق باید با دقت و یقین آنها را حمل بر علائم ظهور کنیم نه اینکه حمل ما مبتنی بر حدس و گمان باشد. یقین به این معنا که صد در صد بدون هیچ گونه تردید و هیچ گونه شک و شائبه ای اعتقاد راسخ، متقن ومستدل نسبت به این وجود داشته باشد که یک رخداد یا یک حادثه یا فرد، جزء مصدایق علائم ظهور می باشد.
۲-وجود تمام نشانه هایی که در روایت آمده
اگر با مصداقی مانند خروج یمانی برخورد شود و قصد تطبیق آن بر علائم ظهور وجود داشته باشد باید تمام ویژگی هایی که در روایت مربوط به خروج یمانی آمده است در آن مصداق وجود داشته باشد. اگر همه آن ویژگی ها در آن مصداق رؤیت شد پس تطبیق صحیح خواهد بود و در غیر این صورت جزء تطبیق های غلط و نا صحیح خواهد بود. حتی برخی نشانه های جزئی هم نباید نادیده گرفته شود. اگر در موردی مصداقی از ده ها ویژگی تمام ویژگی ها را به جز چند مورد جزئی داشته باشد بازهم باید در حمل آن علامت بر آن مصداق تردید کرد و به آسانی هر چیزی را جزء مصدایق و امثال آن علامات قرار داده نشود.
۳-تطبیق باعث تاویل در مفهوم علائم نشود
اگر در موردی به مصداقی بر خورد شود و برای حمل آن مصداق بر علائم به ناچار معنای آن به معنایی دیگر انصراف داده شود در این صورت هم تطبیق نا صحیح می باشد و نم توان از آن به عنوان تطبیق یقینی وصحیح یاد کرد. نباید برای این که علائم حمل بر مصداق شود با نظر های بی مبنا و خود رای هم دست درازی به مفهوم روایات و بیانات شود و همچنین در مواردی باعث فریب و سست کردن اعتقاد افراد ضعیف الایمان شود.
۴-همخوانی با ظوابط دین و شرع
مصداق مورد نظر نباید با دیدگاه دین و شرع تعارض و نا همخوانی داشته باشد. این معیار به معنای این است که اگر مصداقی با آموزه های دین و شرع تعارض داشته باشد و باعث زیر سوال رفتن ضروریات دین بشود نمی تواند جزء مصدایقی باشد که تطبیق علائم ونشانه های ظهور بر آن صحیح باشد.
نتیجه گیری
یکی از مسائل مهم و فراگیر جامعه مسئله ظهور منجی می باشد که برای ظهور ایشان علائم ونشانه هایی آمده است. اسباب و علت هایی برای غیبت ایشان وجود دارد که به همین علت ها اقتضی حکمت الهی در این بوده است که حضرت مهدی عج از دید مردم ناپیدا شوند. با بررسی روایات و اخبار این حوزه، می توان به این نتیجه رسید که متون این روایات با یکدیگر اختلافاتی دارند و برخی از آن علامات به وقوع پیوسته و بسیاری از موارد دیگر واقع نشده است و مورد تردید است.البته روایات صحیحی هم موجود است که به برخی علامات حتمی و غیر حتمی اشاره دارد. برای علائم چهار تقسیم بندی با توجه به زمان وقوع آن، فاصله وقوع تا ظهور، نوعیت علامت و وقوع و عدم وقوع آن مطرح است. تقسیم علائم به اعتبار وقوع و عدم وقوع آن، علائم را به دو قسمت علائم حتم و غیر حتمی تقسیم نمود. علائم حتمی شامل خروج یمانی، خروج سفیانی، بانگ آسمانی، خسف سرزمین بیداء و قتل نفس زکیه می باشد. برای حمل این علائم و نشانه ها بر مصادیق باید نهایت دقت و تفکر صورت بگیرد و این تطبیق باید بر اساس معیار های خاصی باشد تا در این حمل و تطبیق اشتباه نشود.
منابع
*قرآن کریم
۱٫کلینی (۱۳۶۵). الکافی. تهران: دارالکتب الاسلامیه.
۲٫محمد بن ابراهیم نعمانی (۱۳۶۵). الغیبه للنعمانی. تهران: نشر صدوق.
۳٫شیخ مفید (۱۳۷۱). الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد. قم: کنگره شیخ مفید.
۵٫مسلم ابن حجاج(۱۳۰۷). صحیح مسلم. بیروت: دار احیاء التراث العربی.
۶٫متقی هندی (۱۳۶۵). کنز العمال. قم:موسسه الرساله.
۷٫شیخ صدوق (۱۳۵۳). کمال الدین. تهران: اسلامیه.
۸٫جمال الدین ابن منظور الانصاری (۱۳۷۲). لسان العرب. بیروت: دار صادر.
۹٫مصطفی صادقی (۱۳۸۲). تأملی در روایت های علائم ظهور. مشهد: انتظار.
۱۰٫نصرت الله آیتی (۱۳۹۰). تاملی در نشانه های حتمی ظهور. قم: آینده روشن.
۱۱٫علی اکبر مهدی پور(۱۳۸۹). در آستانه ظهور. مشهد: نور الکتاب.
۱۲٫علائم ظهور(۱۳۸۵). علی اصغر رضوانی. قم: مسجد مقدس جمکران.
۱۳٫محمد خادمی شیرازی(۱۳۸۷). نشانه های ظهور او. قم: مسجد مقدس جمکران.
این مطلب بدون برچسب می باشد.