ادله الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی چکیده حجاب در بین احکام الهی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و وجود آن باعث حفظ و حراست بانوان جامعه و حفظ حقوق معنوی برای دیگر اعضای جامعه خواهد بود. حجاب از احکامی است که فقط جنبه ی فردی و اختیاری ندارد و به تمام افراد جامعه […]
ادله الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی
چکیده
حجاب در بین احکام الهی از جایگاه ویژه ای برخوردار است و وجود آن باعث حفظ و حراست بانوان جامعه و حفظ حقوق معنوی برای دیگر اعضای جامعه خواهد بود. حجاب از احکامی است که فقط جنبه ی فردی و اختیاری ندارد و به تمام افراد جامعه مرتبط است. در این موقعیت، کارگزاران حکومت اسلامی هستند که به خاطر استیفای حقوق افراد جامعه، برای حجاب تعیین تکلیف مینمایند. سوال اصلی در این نوشتار، ادله ی الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی میباشد؛ نتیجه ی بررسی این سوال مشخص میکند که حجاب در جامعه ی اسلامی الزام دارد؛ لذا در این پژوهش با توجه به اهمّیت و ضرورت موضوع در جامعه ی سیاسی امروز که مقارن با تشکیل حکومت اسلامی است، به بررسی ادله الزام حکومتی حجاب، به روش کتابخانه ای با جمع آوری اطلاعات از کتب و مقالات معتبر، پرداختیم و سپس با روش تحلیل و توصیف داده ها به سوالات این پژوهش پاسخ دادیم. یافته ها و نتایج حاصله از پژوهش نشان داد که؛ حجاب در حکومت اسلامی جنبه ی اجتماعی دارد و حاکم اسلامی به خاطر حفظ حقوق معنوی و شهروندی جامعه، حکم به الزامی بودن آن مینماید.
کلید واژه ها:
حجاب، حکومت اسلامی، الزام، حجاب الزامی، حجاب اختیاری
رعایت احکام و دستورات دین اسلام نزد شارع مقدس از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند و حجاب یکی از مصداق های مهم این دستورات به حساب میآید. بیشتر احکام الهی جنبه ی فردی دارند و انجام و ترک آنها به عهده ی خود شخص میباشد و جنبه اجتماعی ندارد و در این حالت کسی جز خود شخص عقاب نخواهد شد، مثل نخواندن نماز. ولی بعضی از احکام در میان دستورات الهی، جنبه اجتماعی دارد و فقط به خود شخص که آنها را رعایت نمیکند، بستگی ندارد بلکه کل جامعه را درگیر این مسئله خواهدکرد مثل عدم رعایت حجاب. در عصر کنونی که مقارن با تشکیل حکومت اسلامی است، وظیفه ی رسیدگی به احکامی که جنبه ی اجتماعی دارند، به عهده ی کارگزاران حکومت است که در این حالت حکومت جامعه را به دلائل متقن مثل سیره عقلاء، امر به معروف و نهی از منکر، وظایف ولی فقیه و…ملزم به رعایت حجاب میکند.
با توجه به اهمیت مسئله ی حجاب و تشکیل شدن حکومت اسلامی، بحث در مورد الزام حکومتی حجاب، ضروری است. لذا این امر ما را تشویق کرد تا این مقاله را به رشته تحریر در آوریم. در این نوشتار تلاش شده است که در حد توان، دلائل الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی را در سه فصل با عناوین زیر تنظیم و تبیین نمائیم:
۱.کلیات و مفاهیم
۲. قلمرو و دامنه الزامات حکومت اسلامی
۳.ادله الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی
امید است، در این مختصر از عهده ی این امر بر آمده و در حد بضاعت خویش، رهنمودی به جامعه اسلامی شده باشد و همچنین لازم است در اینجا از کسانی که بنده را در نگارش این مقاله یاری نمودند، تشکر نمایم.
در دین مبین اسلام واجبات زیادی وجود دارد که با آیات قرآن، روایات و ادلّه ی عقلی به اثبات میرسد و حجاب نیز یکی از همان واجبات دینی است که هم درآیات قرآن و هم در روایات به آن پرداخته شده است و در وجود و وجوب رعایت آن تردیدی وجود ندارد.
حجاب به عنوان یکی از مولفه های مهم دینی و از مصادیق عفاف و پاکدامنی به شمار میکندکه اصل آن در همه مذاهب و کشورهای اسلامی پذیرفته شده است و آنرا جزئی از مقررات دین اسلام میدانند، اگرچه که بعضی از کشورها و مذاهب آنرا مقوله ای فردی و اختیاری میدانند.
با تشکیل حکومت اسلامی، واجباتی که از زمان وجوب، بر اثر غفلت یا ظلم حکومت های طاغوت که منفعت خود را در جلوگیری از آن میدیدند، باید احیاء شود.
در سال ۵۷ با پیروز شدن انقلاب اسلامی به دستور امام خمینی (ره) رعایت حجاب در انظار عمومی ،ادارات و مکان های عمومی مثل سطح شهر ،پارک ،سینما ،مدرسه،دانشگاه و… الزامی شد. در پی این دستور، افکار عمومی به مسئله ی الزام حجاب مشغول شد و از همان زمان متخصصان تلاش میکنند تا اذهان مردم و افکار عمومی را با دلائلی که وجود دارد، اقناع کنند.
در زمان کنونی که بحث الزام و اجبار حجاب مورد توجه افراد جامعه قرار گرفته است، روشن کردن ادلّهی الزام حجاب در حکومت اسلامی، هدف مورد نظر در این مقاله است و در این نوشتار سعی داریم با توجه به وجوب حجاب در دین اسلام و وظایفی که با تشکیل حکومت اسلامی، برعهده ی حاکم آن گذاشته شده است، ابعاد الزام و اجبار حجاب در حکومت اسلامی را مورد بررسی قراردهیم.
حجاب، یک واجب شرعی است و عدم رعایت آن مشکلاتی از جمله بی عفتی، چشم چرانی، زنا و انواع فساد های اخلاقی را در بر داردکه منجر به نابود شدن کانون خانواده ها میشود.
تا زمانی که هیچ شخص ویا دولتی متصدی سامان دادن به امر حجاب نشود مشکلات همچنان بر جای خود باقیخواهند ماند و با نبود مسئولی در قبال آن باعث میشود که این مسئله به معضل تبدیل شود.
علاوه بر مشکلاتی که گفته شد، تشکیل حکومت اسلامی و مسئله ی الزام حکومت به رعایت حجاب و تصدی حاکم اسلامی بر امور جامعه به عنوان کسی که می تواند این مسئله را حل نماید، ضرورت تحقیق و پژوهش در این زمینه را دوچندان میسازد.
بحث حجاب و لزوم رعایت آن از اوّل اسلام به عنوان یکی از مقررات و قوانین مورد توجه شرع مقدس به شمار میآید و احادیث زیادی بر تحسین رعایت حجاب و عذاب الهی برای کاشفان آن، وجود دارد و پیامبر اسلام عملا دیگران را به رعایت آن فرا میخواندند.
با توجه به جایگاه ویژه و تاثیر مهمی که الزام رعایت حجاب در جامعه دارد، آیات و روایاتی در مورد لزوم رعایت حجاب، وارد شده است و همچنین در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب اسلامی، در مورد الزامی بودن رعایت حجاب، قوانینی صریح و متقن وضع کرده اند و برای کسانی که کاشف حجاب هستند نیز مجازاتی در نظر گرفته شده است.
در بین محققان و اندیشمندان، کتب و مقالات بسیاری در این زمینه نوشته شده است اما وجه تمایز آنها با مقاله ی حاضر در این است که این نوشتار همزمان به بررسی نظر موافقان و مخالفین حجاب الزامی همراه با ادلّه و نقد آنها پرداخته است؛ در حالی که در آثار مرتبط با این موضوع اغلب به صورت جداگانه و یا بدون نقد مورد بررسی قرار گرفته اند. لذا ما با مطالعه و پژوهش درآیات، روایات،کتب، مقالات و نوشته های موجود در این زمینه به پژوهش در این مسئله میپردازیم.
در ادامه به معرفی تعدادی از مقالات و پژوهش های انجام گرفته در زمینه ی حجاب و حکومت اسلامی اشاره میکنیم:
۱-مهدوی زادگان،داوود(۱۳۸۶ه.ش)،پژوهشی در الزام حکومتی حکم حجاب
این پژوهش به بررسی دامنه اختیارات حکومت و بعضی ادله الزام حجاب حکومتی با پیش فرض وجوب حجاب، میپردازد.
۲-علی اکبریان،حسنعلی(۱۳۸۷ه.ش)،مبانی مسئولیت حکومت اسلامی در ترویج حجاب
این اثر به بررسی وظایف حکومت اسلامی در قبال گسترش فرهنگ حجاب در جامعه اسلامی، میپردازد.
۳-ایّازی،محمدعلی(۱۳۸۶ه.ش) نقد و بررسی الزام حجاب در حکومت دینی
این مقاله الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی را مستدلّ نمیداند و ادله الزام را نقد میکند و همچنین حجاب را امری فردی و اختیاری معرفی میکند.
۴-فلاح تفتی،فاطمه(۱۳۹۳ه.ش)مسئولیت حکومت اسلامی در امر حجاب با استناد به ادله امر به معروف و نهی از منکر
این پژوهش به تبیین وظیفه و مسئولیت حکومت اسلامی در مورد الزامی بودن حجاب در حکومت پیرامون اطلاق ادله امر به معروف و نهی از منکر، میپردازد.
سوال اصلی:
ادلّه ی الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی چیست؟
سوالات فرعی:
۱.دامنه الزام حکومت اسلامی تا کجاست؟
۲.دلائل الزام حکومت اسلامی بر حجاب چیست؟
آگاهی کامل به تمام ابعاد یک مقاله متوقف بر شناخت و آشنائی با کلمات و واژه های مورد استفاده در آن مقاله میباشد، لذا برای دسترسی به این امر مهم، در این بخش به بررسی برخی از واژگان کلیدی که به نوعی دخیل در فهم عمیق این مقاله میباشد و کاربرد بسیاری دارد، میپردازیم:
حجاب یکی از وظائف مهم و مورد توجه دین اسلام محسوب میشود به گونه ای که در تمام کشورهای جهان، حجاب از شاخصه های مهم مسلمانان است. برای حجاب، تعریف های مختلفی شده بیان شده است و مصادیق زیادی را برای آن در نظر گرفته اند.
حجاب در لغت، به معنای مانع، شیء ای که بین دو چیز جدایی افکند و پوشاندن و پوشش است و در اصطلاح، بنا بر آنچه فقها اظهار داشته اند، به معنای پوشاندن موی سر و اعضای بدن به جز قرص صورت و دست و پاها تا مچ، به کار میرود.[۲]
در جهان طبیعت، الزام، هر جا که به کار میرود، معانی مختلفی را با خود به دوش میکشد. اگر در جنگل برویم الزام و اجبار معنای خاص خود را دارد. اگر به مدرسه و مکان آموزشی مراجعه کنیم، معنای دیگری دارد و اگر در سطح جامعه و بین مردم عادی برویم، الزام معنای خاص به خودش را پیدا میکند. لذا ما الزام را در دو بخش لغت و اصطلاح بررسی خواهیم کرد تا عنوان تحقیق روشن تر شود.
الزام، در لغت به معنای واجب کردن و اجبار کردنِ چیزی است، بر کسی و یا بر خود.[۳]
در اصطلاح فقهی، عبارت است از حکم خاصی که بر موضوعات مختلف آن، متفرّع میشود و در جایگاه فقه برای آن اصطلاح “وجوب” را به کار میبرند.
حکومت اسلامی، نوعی از حکومت در جوامع مسلمان است که حزب یا اشخاص حاکم، معتقد به برتری اسلام بر دیگر ادیان هستند و سعی در پیاده سازی قوانین بر پایه احکام و معارف اسلامی دارند. به عبارت دیگر، مقصود از حکومت دینی، حکومتی است که تمامی ارکان حکومتی و دولتی آن بر اساس دین اسلام شکل گرفته باشد و تمام قوای آن، بر پایه ی قوانین و معارف اسلامی تشکیل و اداره شود.
حاکمان اسلامی معتقدند اسلام، برنامه کاملی از جانب خدا میباشدکه راه چگونه زندگی کردن را به انسان آموخته است وحکومت جزئی از زندگی ماست پس برای حکومت نیز باید از راهنمایی خدا استفاده کرد.[۴]
در این بخش به مسائلی که مقدمه ی فهم پژوهش پیش رو است، میپردازیم:
در این بخش به بررسی تاریخچه و پیشینه ی حجاب در جهان خواهیم پرداخت:
به گواهی تاریخ، حجاب از دوران باستان و در تمامی نقاط جهان، در میان زنان رایج بوده است. البته مقدار آن از نظر کمّ و کیف در همه جای جهان یکسان و به یک شکل مرسوم نبوده است و هر جائی به انواع و اشکال مختلف، مورد استفاده قرار میگرفته است.
دانشمندان معتقدند پوشیدگی یک امر فطری و ذاتی است، به این معنی که براساس رسوم اکتسابی، قوانین بشری یا حتی احکام دینی شکل نگرفته است. میل به پوشش و حجاب بطور خاص در میان زنان وجود داشته است و همین امر موجب میشود تا آنان هنگام حضور در اجتماع، خود را بیش تر از مردان بپوشانند.
در ایران باستان قبل از اسلام، آن چیزی که جالب است این است که زنان ایرانی دارای پوششی مناسب و زیبا که برگرفته ی از حیا، عفت و پاکدامنی بوده است، می باشند و انگار در فطرت زن ایرانی، مفهوم پوشش موروثی است. اگر به تاریخچه حجاب در ایران، در زمان باستان نگاه کنیم، میبینیم که نخستین ساکنان آریایی زنان و دخترانشان پوشیده بوده است.
پوشش زنان ایرانی را می توان با توجه به نقوش سنگ های به جا مانده و آثارتاریخی دوران های مختلف تاریخ یا حتی شکل و شمایل زنان در نقاشی ها، طرح فرشها و آثار به جا مانده از زمان باستان را متوجه شد. نقش برجسته های این دوره نشان میدهد که زنان در اجتماع از لباس های تنگ و بدن نما استفاده نمیکرده اند، در واقع بر طبق نقوش به جا مانده زن با حجابی مناسب دیده میشده است که در راس آن چادر جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص میداده است.
مسئله جالب توجه این است که زنان ایرانی از قدیم در منظر دیگر مردان که نسبتی با آنها نداشته اند، خود را مخفی کرده و یا میپوشانده اند. این پوشش در واقع در شخصیت فردی آنها یک نوع وظیفه بوده و عجین شده در فرهنگ اجتماعیشان بوده است.
حجاب بعد از پدیدار شدن اسلام همانطور که قبل از اسلام نیز وجود داشت، باقی ماند و مورد تایید و امضای شرع مقدس اسلام درآمد، یعنی حکم حجاب، تأسیسى نیست به گونه ای که اسلام آن را اختراع کرده باشد ، بلکه دین اسلام آن را پذیرفته و چنان که از تاریخ زمان پیامبر ( ص ) استفاده مى شود، اسلام، مقداری محدوده ى آن را وسیع تر کرده و به آن بیشتر توجه نموده است . در ایران قبل از اسلام ، در میان قوم یهود ، در هند ، حجاب هاى سخت و شدیدی وجود داشت.[۵]
البته بعد ها با گذر زمان و شدت یافتن افکار استکباری و صهیونیستی در پی استثمار و استعمار ملت ها و یافتن سود مستکبرین در شایع کردن بی عفتی و بی حجابی، به آرامی در کشور های غربی و ضد اسلامی حجاب رنگ باخت و جای خود را به بی حجابی و بد حجابی داد که شرح آن از حوصله ی این بحث خارج است.
در این فرع به این مسئله میپردازیم که رعایت حجاب در اسلام چگونه است، اگر واجب است، دلائلی که دلالت بر وجوب حجاب در اسلام دارد، چیست؟
حجاب در دین اسلام و به طور مطلق در تمام مذاهبی که دارد، واجب است و لزوم شرعی دارد و وجوب آن دلائلی دارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
دلائل وجوب حجاب در اسلام
اینجا ما به ادله ی قرآنی و روائی که واجب بودن حجاب را برای ما اثبات میکنند، اشاره خواهیم کرد:
۱.آیات قرآن
۱.یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنَیأَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا[۶]
ای پیامبر بگو به همسرانت و دخترانت و زنانِ مؤمنان که از پوششهای خویش بر خود نزدیک کنند، این نزدیکتر است بدانکه شناخته نشوند، پس آزار نشوند، و خدا آمرزنده مهربان است.[۷]
۲.وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ[۸]
و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را -جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند و (اطراف) روسریهای خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر …
در این بخش سخنان و روایات ائمه اطهار سلام الله علیهم آورده می شود که بعضی به طور صریح و بعضی غیر صریح به وجوب حجاب اشاره دارد به گونه ای که در این احادیث با فعل اَمر به رعایت حجاب توصیه شده است و درصورت حمل معنای صیغه ی امر به وجوب ،از این روایات وجوب حجاب فهمیده میشود که این روایات به شرح زیر است:
۱٫امام صادق (علیه السلام)
برای زن مسلمان، جایز نیست که روسری (مقنعه) و پیراهنی بر تن کند که بدنش را نپوشاند.[۹]
توضیح: جایز نبودن پوشیدن لباسی که بدن را نمیپوشاند به این معناست که واجب است زن لباسی بر تن کند که بدنش را کاملا پوشش دهد.
۲٫امام علی (علیه السلام)
زن، باید، مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.[۱۰]
توضیح: اینکه زن باید خود را بپوشاند، ما از آن معنای لزوم و وجوب را میفهمیم چرا که معصوم بی علت حکم شرعی را با صیغه ی امر نمی آورند و با قرائن به وجوب حمل میشود.
۳٫پیامبر اکرم (صلوات الله علیه)
زنان خود را با پوشش اندام و جسم، از دیدار نامحرمان باز دارید، که زنان هرچه پوشیدهتر باشند، سعادتمندتر هستند.[۱۱]
توضیح: پیامبر زنان را از اینکه اندام و سرو سینه ی خود را به نامحرمان نشان دهند، نهی کرده است. مسلّم که معصوم، به خاطر امر مباح، کسی را نهی نمیکند. پس پوشاندن سر و اندام واجب است.
یک گروهی که وارد جهنم میشوند، زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب دادن مردان، خود را آرایش و زینت میکنند.[۱۲]
توضیح: طبیعی است که امام معصوم اگر بد حجابی و بی حجابی امر مباح بود، آنان را به جهنم وعده نمیداد. پس واجب است دوری از عقاب جهنم، با دوری از گانه و بد حجابی.
درمورد زینت هایی که جایز است زن در مقابل مرد نا محرم ظاهر کند، صورت و کف دو دست است. [۱۳]
توضیح: از روایت برداشت می شود که جایز نیست غیر دست و صورت دیگر برای نامحرم نمایان شود، پس واجب است دیگر جاها پوشیده باشد.
در این فرع بحث بر سر این است که اگر حکومت اسلامی مجاز به الزام در امر حجاب باشد آیا تعیین مجازات عدم رعایت حجاب نیز به عهده حکومت خواهد؟
روشن است که ما در متون و منابع شرعی چیزی به عنوان حدّ در مورد شخصی که حجاب را رعایت نکرده است نداریم. به طور معمول جائی که برای جرمی حدّی وجود نداشته باشد، شارع مقدس ما را به سمت و سوی تعزیرات فرا می خواند، پس ما در بحث کشف حجاب باید به سراغ تعزیرات برویم.
تعزیر، عبارت است از مجازاتِ جرمی که برای آن در حقوق جزای اسلامی، قصاص و دیه، در نظر گرفته نشدهاست. تعزیر در شرع، از حیث مقدار مشخص نیست و در فقه به حد کیفری گفته میشود که برخلاف حد، شارع اندازه ای برای آن تعیین نکرده است و تعیین آن به عهده ی قاضی میباشد. تعزیر باید کمتر از حد باشد و حاکم اسلامی در تعزیر حق عفو دارد ولی در حد چنین حقی ندارد.
طبق اصل ۷۴ قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی در عموم اموری که شارع قانونی برای ان بیان نکرده است، به قانون گذاری بپردازد به شرطی که مخالف قانون اساسی و شرع مقدس نباشد.
بر اساس اصل۷۴ مجلس شورای اسلامی در مورد بی حجابی، ماده ۶۳۸ قانون اساسی را تصویب کرد که: هرگاه کسی علناً در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی نماید، علاوه بر کیفر عمل به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد؛ اما عفت عمومی را جریحهدار نماید، تنها به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
و به دنبال ماده ۶۳۸ تبصره ای را خصوص بی حجابی وضع نمود و آن تبصره به این شرح است:
زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر میشوند، به حبس از ۱۰ روز تا ۲ ماه و یا ۵۰ تا ۵۰۰ هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد.[۱۴]
اکنون به دنبال موضوع الزام حکومت بر حجاب در جامعه ی اسلامی که مورد بررسى ما است، پرسش ازدامنه و قلمرو الزام حکومتی پیش میآید. که آیا قلمرو الزام حکومت برابر با قلمرو اختیارات حکومت است؟ آیا میتوان چیزی را درنظر گرفت که جزء اختیارات حکومتی باشد، ولی متعلّق الزام نباشد؟ پاسخ آن است که چنین فرضی ازاساس مردود و ناممکن است، زیرا اصل و اساس تشکیل یک حکومت به خاطر الزام افراد جامعه به قوانینی است که حکومت و حاکمان آن تعیین و تقریر میکنند ونمیتوان تصور کرد که دامنه اختیارات حکومتی گستردهتر از دامنه الزام آن حکومت باشد یا الزام حکومت نسبت به اختیاراتی که برای او تعریف می شود، محدود تر باشد. به طوریکه حکومت دارای اختیارات گوناگونی در زمینه اجرائی و… داشته باشد ولی زمانی که باید اختیارات حکومتی اش به کمک الزام، به ثمر بنشیند، حکومت حق استفاده از الزام را نداشته باشد. مثلاً از سویی کارگزار حکومت موظف به أخذ مالیات از مردم باشد و از سوی دیگر الزام مردم به پرداخت مالیات ممنوع باشد؛ چرا که حکومت بر مفهوم الزام دلالت ذاتی دارد، مفهوم الزام همیشه همراه با حکومت است. بنابراین، قلمرو و دامنه ی الزام برابر با دامنه اختیارات حکومتی است. نمیتوان حاکم حکومتی را به انجام کاری تکلیف کرد که حق الزام دیگران برای تحقق تکلیف حکومتی را نداشته باشد.
دامنه اختیارات حکومت تا هر جا پیش رود، الزام حکومتی تا آنجا نیز پیش میرود. به عبارتی الزام در حکومت ضامن اجرای قوانین مقرر میباشد و با نبود الزام در کنار اختیاراتی که قانون، حاکم را موظف و مکلف به آن می کند، بیهوده است. بنابراین، مخالفت صحیح با الزام حکومتی عبارت از مخالفت با اصل اختیارات حکومتی است نه با خود الزام. چون همانطور که گفته شد حکومت دلالت ذاتی برمفهوم الزام دارد و الزام جزئی جدائی ناپذیر از حاکم و حکومت است. به عبارتی اگر الزام در دستان حاکم حکومت وجود نداشت، اصلا تشکیل یک حکومت و اسقرار آن در بلاد مختلف جهان معنایی نداشت. اگر با الزام حکومتی به موضوعی خاص مخالف هستیم، نمیتوان ضمن پذیرش اختیارات حکومت در آن موضوع خاص، مخالف الزام حکومتی باشیم، بلکه باید از اساس با چنین اختیاراتی مخالف بود که عقل مهر تائید بر آن ها میزند.
اکنون بر اساس استدلال بالا، بخشی از مسائل طرح شده پیرامون «الزام حکومتی» را بررسى خواهیم کرد که غالباً حول محور حکومت دینی، متمركز است.
مقتضاي حال حکومت بر اجبارکردن افراد جامعه ی خود، از مفاهیم بدیهی و اولیه است و نمیتوان حکومت را خالی از اجبار و الزام افراد جامعه به رعایت قوانین، تصور کرد. زیرا صرفِ در نظر گرفتن معنای حکومت، اجبار و الزام بلافاصله بر ذهن متبادر میشود؛ یعنی برای اثبات اقتضای الزام، نیازی به ارائه استدلال نیست تا تصديق شود؛ بلکه حکومت حامل مفهوم الزام و اجبار است، به طوریکه نمیتوان حاکمیتی را در نظر گرفت که افراد زیر مجموعه ی آن هیچگونه الزامی نسبت به قوانین و فرمان های حکومت احساس نکنند. به گونه ای که در هر جای جهان که پا میگذاری مردم آن با هر دین و مذهب و گرایشی که داشته باشند نسبت به حکومت خود ملزوماتی دارند که موظف به رعایت آن میباشند و هیچ کسی نسبت به این امر تردیدى ندارد.
در حکومت حکم به انجام فعلی یا ترک کاری از سوی تمام یا بعضی از افراد حکومت میباشد و هر جا که حکم و فرمانی وجود داشته باشد، بحث لزوم تبعیت از آن نیز وجود دارد. پاداش یا کیفر افراد جامعه نیز توسط مسئولان حکومت به همین دلیل است. چنانچه حکومت حامل مفهوم الزام نبود، پاداش و کیفر برآن بار نمیشد، چون دراین صورت در اصل حکومت دخالتی نسبت به اجرای قوانین و مقررات نداشت.
میان حکومت، قدرت و سلطنت با مفهوم امر کردن و فرمان دادن رابطه ی تنگاتنگ، دقیق وظریفی وجود دارد. امر و فرمان در جایی وجود دارد که متّکی بر اقتدار، الزام، اجبار و حاکمیت باشد. چنانچه شخص حاکم، فرمان دهنده یا کارگزار بر دیگران قدرت، بالائی و برتری واقعی نداشته باشد، از اوامر او الزام و اجبار، متبادر به ذهن نمیشود و درصورتی که برتری حقیقی نداشته باشد از امر و نهی کردن این فرد، خواسته و خواهش او متصور میشود و نه فرمان حاکمیتی که شخص خود را ملزم به رعایت آن بداند. پس باید حکومت مقتضی الزام و اجبار باشد که در شرایط فقدان آن برداشت الزام نمیشود.[۱۵]
شاید ادعا شود که در حکومت دینی، الزام حکومتی به دینداری اختصاص دارد، زیرا بحث الزام همراه با حکومت است. حال آنکه هیچ کس با اجبار به چیزی معتقد نشده است و اعتقاد بدون هرنوع الزام واکراه محقق میشود. درتکالیف الهی نیزاینگونه است. حکومت اسلامی نمیتواند با الزام جامعه را محکوم به انجام احکام الهی کند. عمل از روی اجبار والزام بی ارزش است، به خصوص در مورد احکام فردی وشخصی که مربوط به رابطه میان خداوند و شخص مکلف است، اجبارمعنا ندارد. خصوصا تکالیف عبادی که باید همراه با قصد قربت باشد. واضح است هرگونه اکراه، نتیجه عکس دارد و پا فشاری، باعث تنفر، انزجارو نفاق عملی میشود. پس در حکومت دینی نباید هیچ الزام و اکراهی در تکالیف شرعی وجود داشته باشد.
اما وقتی در تکالیف دینی، تکلیفی از بحث فردی و شخصی خارج شده و به مقوله ی اجتماعی تبدیل میشود، اینجا دیگر افراد نیستند که تصمیم میگیرند آن تکلیف را به دلخواه عمل کنند یا نه، بلکه اینجا همه افراد جامعه اسلامی و در نهایت حاکم اسلامی است که تعیین میکند چگونه به یک حکم و تکلیفى که در چارچوب اجتماعی کاربرد دارد، عمل شود.[۱۶]
در عصر کنونی اینکه با قدرت نمیتوان کسی را معتقد و ملزم به چیزی نمود، مورد تردید است. بسیاری از عقاید ما متاثّر از نفوذ قدرت میباشد ولی اگر آن قدرت ازجانب خداوند باشد، حق وصحیح میباشد و اگر از غیر قدرتِ الهی باشد، دانش پدید آمده باطل است. پس این که الزام و قدرت میتواند به وجود آورنده عقیده باشد، امر ممکنی است.
باید بدانیم که حکومت مربوط به عرصه عمل است، نه نظر کارگزاریِ حاکمیت ناظر بر اعمال افراد جامعه است هرچند این عمل از نوع کنش زبانی باشد. تنها حکومتهای دیکتاتور هستند که تحمل عقیدة مخالف را ندارند وآن را جرم دانسته و برای آن مجازات قرار میدهند. حکومت بر مبنای قانون، افراد جامعه را به عمل یا ترک عمل الزام میکند. وقتی حکومت فرد را محکوم به مجازات میکند، به دلیل عمل اوست نه عقیده او. پس، هرچند برای حکومت هم عقیده بودن افراد جامعه مهم است و حکومتها در جامعة همسو بهتر میتوانند فعالیت کنند ولی در ساحت عمل، همعقیده بودن اهمیت ندارد و نباید هم داشته باشد. هرچندعمل مجرمانه از فرد معتقدی سرزده باشد ولی حکومت باید بر طبق قانون عمل نماید. کارگزار حکومت هنگام انجام وظیفه، عقیده افراد را نادیده میگیرد.
امیرالمومنین (ع)، زمان خلافت تمام اموالی را که عثمان به خویشان و نزدیکانش واگذار کرده بود، به بیت المال بازگرداند و سوگند یاد کرد که برای او هیچ اهمیت ندارد که این زمینها در ملک چه کسانی قرار گرفته باشد تا چه رسد به اینکه آنها هم عقیده باشند یا نباشند.[۱۷]
برای حضرت علی (ع) در مقام حاکم اسلامی، پذیرش تکالیف الهی از سوی مردم اولویت اول نیست. اولویت داشتن آن هنگامی است که در مقام وعظ و تبلیغ قرار گیرد. در مقام حاکمیت، باید در اجرای عدالت سختگیر بود و رابطه و قرابت افراد جامعه با حاکم اسلامی را نباید در نظر داشت.
بنابراین، هنگامی که حاکم و کارگزار حکومتی به وظیفه خود عمل میکند، گرچه این عمل مستلزم الزام فرد یا جامعه باشد، به آن عمل «اجبار تکالیف دینی» گفته نمیشود. چنانکه جریمه کردن راننده متخلف توسط مأمور انتظامی به معنای تحمیل تکالیف حکومتی بر او نیست.
قصد قربت در اعمال عبادی نمیتواند مانع از تعلق الزام حکومتی به آن اعمال شود. پس قصد قربت در اعمال عبادی مترتب بر امر عقلی و نقلی است و با این وجود هیچ خللی در این قصد پیش نمیآید. پس اگر چنین حکومتی بر مبنای دین خالص مردم را حتی در اعمال عبادی به چیزی الزام کند، اشکالی در قصد قربت و عبودیت آنان ایجاد نکرده است. الزام دیگران به دین خالص با عبودیت منافات ندارد.
طبق روایات اگر عمل عبادی فرد تحت ولایت و رهبری نباشد، آن عمل تمام نیست. به بیان دیگر قصد قربت با ولایت امام تمام و کامل میگردد، نه آنکه ولایت مانع و مخلّ انعقاد قصد قربت باشد.[۱۸]
بر مبنای همین گستردگی تام ولایت است که سیره و گفتار رسول خدا و امام معصومین علیه السلام دلالت بر الزام مسلمین به انجام تکالیف شرعی دارد. آنان از همین موضع ولایی و حکومتی، دیگران را به انجام تکالیف شرعی الزام کردهاند.
در ادامه به نمونههایی از سخنان و سیره معصومین (ع) مبنی بر الزام شرعی و حکومتی مسلمین اشاره میشود:
۱.امام علی (عليهالسلام) فرمودهاند: «بنا به فرمان خدا و حکم اسلام بر مسلمانان واجب است … که پیش از برگزیدن امامی (حاکمی) عفیف، عالم، پرهیزگار و آگاه از قضاوت و سنت، به کاری برنخیزند و اقدامی نکنند. امامی که اموال متعلق به ایشان را جمعآوری کرده، حج و نمازجمعه ایشان را بر پا دارد و زکات را گرد آورد …»[۱۹]
۲.امام علی (عليهالسلام) فرمودهاند: «امام مردمان را به پرداختن زکات وادار میکند، چه خدای متعال گفته است: از مالهای ایشان زکات بگیر که آنان را پاک میکنی»[۲۰]
۳.امام صادق (عليهالسلام) فرمودهاند: «اگر مردمان حج را تعطیل کردند، بر امام واجب است که آنان را به گزاردن حج مجبور کند، خواه بخواهند و خواه نخواهند، زیرا این خانه برای حج نهاده شده است»[۲۱]
۴. پیامبر اکرم (صلواتاللهعلیه): به معاذ بن جبل، هنگام گسیل داشتن وی به یمن سفارش کردند: «ای معاذ! کتاب خدا را به ایشان بیاموز و آنان را با اخلاق نیکو تربیت کن … و فرمان خدا را در میانشان روان ساز و در کار خدا و مال خدا از هیچ کس بیم مدار که در ولایت تو و مال تو نیست … و خدا و روز دیگر را به یاد مردم آر، آنان را موعظه کن که آن نیرومندترین عامل برای واداشتن ایشان به عمل کردن به چیزی است که خدا دوست دارد. سپس آموزگاران را در میان ایشان بفرست و خدایی را بپرست که به او باز میگردی، و در امر خدا از سرزنش سرزنشکنندگان نترس»[۲۲]
۵.پیامبر اکرم (صلواتاللهعليه): پیمان نامهای برای «عتاب بن اُسید» به عنوان والی مکه نوشت که در اول آن چنین آمده بود: «از محمد پیامبر خدا به همسایگان خانة کعبه و ساکنان حرم خدا؛ اما بعد … محمد پیامبر خدا حکم هر کار شما و مصلحت شما را بر عهدة عتّاب بن اسید گذاشت و آگاه کردن غافل، تعلیم دادن جاهل، راست کردن کجیها و ادب کردن کسانی از شما که از ادب خدایی دور ماندهاند را به سبب فضل و برتری او، وظیفه وی قرار داد … پس او خدمتگزار و برادر دینی ما، دوستار دوستان ما و دشمن دشمنان ماست و برای شما آسمانی سایه افکن و زمینی پاکیزه و خورشیدی درخشنده است … مبادا کسی از شما به بهانة کم سالی، با او مخالفت کند؛ زیرا بزرگتر بودن مایه فضیلت نیست؛ بلکه فضیلت سبب بزرگتری است»[۲۳]
نتیجهای که از روايات برای سیره ی معصومين در حکومت داری و الزام آنها در موارد حکومتی به دست می آید:
۱.حاکم اسلامی به هنگام انجام وظیفه شرعی به دنبال الزام کسی به پذیرش تکلیف شرعی نیست، بلکه به دنبال تحقق آن است.[۲۴]
۲. حاکم اسلامی نباید به هنگام انجام وظیفه شرعی، خواست مردم را بر رضایت الهی ترجیح دهد.
۳. نفس تکالیف شرعی بر لزوم حکومت اسلامی دلالت دارد. مثل اجبار مردم به پرداخت زکات.
۴. هرگاه حاکم اسلامی بر مبنای تکالیف شرعی در صدد انجام وظیفه برآید، خلاف فرمان الهی نیست بلکه عکس آن، موجب ارتکاب خلاف است.
۵. حکومت اسلامی تنها به حفظ شعائر و مناسک دینی موظف نیست. همانطور که مکلف به برپایی مناسک حج است، باید زکات را نیز جمع نماید تا در جهت تأمین مصالح اقتصادی و اجتماعی جامعه اسلامی مصرف نماید..[۲۵]
حجاب یکى ازچند موضوع مهمی می باشد که ممکن است متعلق الزام حکومتی قرارگیرد و سوال اصلی این است که آیا بعد از ثبوت الزام حکومت، حجاب اسلامی ممکن است متعلق آن الزام قرار گیرد؟
در دین اسلام، میزان مشخصی از پوشش برای مردان وزنان واجب است، به گونه ای که فرد عامل به رعایت آن، وظیفه خود را انجام داده است وترک کننده ی آن، عقاب اخروی نصیب او خواهد بود. ممکن است میان فقها در حدود شرعی پوشش اختلاف نظر باشد؛ لیکن در وجوب رعایت پوشش اسلامی اختلاف نظری وجود ندارد.[۲۶]
در این بحث وجوب حجاب اسلامی مفروض است وبه طور اجمالی آیات و روایاتی که دلالت بر وجوب حجاب داشتند را در فصل قبل مورد اشاره قرار دادیم و بحث تفصیلی در این زمینه از حوصله ی این گفتار خارج است. مسأله اصلی این گفتار، الزام حکومت اسلامی به واجب شرعی پوشش و حجاب اسلامی است. آیا حکومت اسلامی میتواند مردم را به این امر الزام نماید یا خیر؟ چنانکه در بخش اول به تفصیل گفته شد، قلمرو حکومت اسلامی همان قلمرو احکام و شریعت اسلامی است. شریعت اسلام تا هر جا که دامن گسترانیده، قلمرو حکومت اسلامی نیز تا همانجاست. وظیفة اصلی حکومت اسلامی اجرای احکام و فرامین الهی در میان بندگان خداست. حقوق مردم بر مبنای شریعت اسلامی معلوم میگردد و حاکم اسلامی بر همان مبنای الهی موظف به حکمرانی است. پس الزامات حکومت اسلامی مقتضای احکام الهی است.
پس حاکم اسلامی هیچ گاه نمیتواند نسبت به واجبات و محرمات الهی از جمله وجوب رعایت پوشش اسلامی، بیتفاوت باشد، بنابراین حاکم اسلامی میتواند جامعه را به رعایت حجاب اسلامی الزام نماید. جامعهای که حکومت دینی را بر حکومت غیردینی ترجیح داده است، انتظاری جز این ندارد که حکومت منتخب بر مبنای شریعت الهی رفتار نماید. بر این حاکم اسلامی میتواند جامعه را به رعایت حجاب اسلامی الزام نماید. جامعهای که حکومت دینی را بر حکومت غیردینی ترجیح داده است، انتظاری جز این ندارد که حکومت منتخب بر مبنای شریعت الهی رفتار نماید. دینی بودن حکومت را درعمل میخواهد و نه به اسم. پس اگر دولتی دینی بود، هرگز نمیتواند نسبت به شریعت دینی بیتفاوت باشد؛ یعنی دولت هر آنچه را که در شریعت دینی آمده به مثابه قانون تلقی میکند.[۲۷]
اگر مردم مسلمان به قوانین خداوند علاقه مند باشند، عملاً خواست آنها در مسأله قانونگذاری به کدام سوی متوجه خواهد شد؟ آیا جز این است که این مردم از حکومتکنندگان خواهند خواست به قوانین خداوند متعهد باشند؟ آیا قانونگذاران منتخب این مردم در یک نظام مردم سالار راهی جز پیروی از خواست مردم خواهند داشت؟
خلاصه آنکه نفس وجود شریعت اسلامی توجیه عقلانی برای الزامات حکومت اسلامی است، زیرا دین اسلام، راه حقی است که از سوی خداوند سبحان بر بندگانش نازل شده است: «…ان الذین اوتوا الکتاب لیعلمون انه الحق من ربهم…»[۲۸]، «هـو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق…».[۲۹] بلکه در اصل خود خداوند حق است و هر چه بعد از حق باشد، چیزی غیر از بطلان، ضلالت و گمراهی نیست، «فذلکم الله ربکم الحق فماذا بعد الحق الا الضلال…».[۳۰] هرسخن حقی خودش توجیهگر و بیانگرخود است.
با توجه به مباحثی که در این فصل مطرح کردیم، روشن شد که قلمرو الزامات حکومت دینی تا کجا پیش می رود و دامنه ی اختیارات حاکم اسلامی تا کجاست. به طوریکه اختیارات حاکم جامعه ی اسلامی، الزاماتی را برای جامعه ی متبوع خودش در بر خواهد داشت و قلمرو الزامات او برابر اختیارات او میباشد.
پس نمیتوان حاکم جامعه دینی را به تکالیفی ملزم کرد و اختیاراتی را برای او در نظر گرفت ولی در عرصهی اجرا با مشکل روبرو شود و نتواتد جامعه را برای اجرای قوانین، الزام کند.
در ادامه به رابطه ی بین الزام و حکومت پرداختیم به این نحو که مقتضای حال هرحکومتی درجهان، بر الزام کردن جامعه ی تحت امرش، از مفاهیم اولیه است و نمیتوان حکومت را خالی از اجبارافراد جامعه به رعایت قوانین، فرض کرد.
پس از آن به رابطه حکومت اسلامی والزام پرداختیم و نتیجه این شد که حکومت اسلامی نمیتواند با الزام جامعه را محکوم به انجام احکام الهی کند وعمل از روی اجبار والزام بی ارزش است، به خصوص در مورد احکام فردی وشخصی. اما وقتی در تکالیف دینی، تکلیفی از بحث فردی خارج میشود و به مقوله ی اجتماعی تبدیل میشود، اینجا دیگر افراد نیستند که تصمیم میگرند به آن تکلیف عمل کنند، بلکه اینجا در نهایت حاکم اسلامی است که تعیین میکند چگونه به تکلیفى که در چارچوب اجتماع وارد شده است، عمل شود و این روش در سیره معصومين هم متداول بوده است.
در نهایت رسیدیم به رابطه ی الزام حکومت اسلامی با حجاب که روشن شد حاکم اسلامی، هیچ گاه نمیتواند نسبت به واجبات و محرمات الهی از جمله وجوب رعایت پوشش اسلامی، بیتفاوت باشد.
جامعهای که حکومت دینی را ترجیح داده است، انتظاردارد که حکومت منتخب بر مبنای شریعت الهی رفتار نماید. پس حاکم اسلامی میتواند جامعه را به رعایت حجاب اسلامی الزام نماید.
در فصل قبل پس از توضیح و تبیین قلمرو حکومت اسلامی و الزامات حکومتی، به مقدمه چینی برای بیان الزام حجاب در حکومت دینی، پرداختیم و در فصل پیش رو، به بررسی دلائل الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی می پردازیم. بدیهی است دلائلی که در ادامه ذکر خواهد شد، مطابق نظر کسانی است که موافق حجاب اجباری و الزام حکومتی حجاب هستند و در مقابل نیز کسانی هستند که به این دلائل نقد دارند و موافق الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی نیستند و به عبارتی مخالف حجاب اجباری هستند که در پایان بحث چندی از دلائل آنها را به طور اجمالی ذکر خواهیم کرد که مردود بودن آنها آشکار است.
در اینجا دلایل الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی را در شش بخش، ذکر کرده و به توضیح آنها، خواهیم پرداخت:
یکى از ادله الزام حکومت بر حجاب بانوان، سیره عقلا براى جلوگیرى از اختلال نظام و استیفاى مصالح است. در توضیح این دلیل مىتوان گفت بى حجابى, ناهنجارى اجتماعى است که به تحریک جنسى جامعه دامن مىزند و به اختلاف خانوادگى، فساد اخلاقى و… مىانجامد. وقتی که کارى مثل عدم رعایت حجاب موجب اختلال نظام شود, عقلا از حق جامعه، دفاع و بر مصالح پافشاری مىکنند. هر دولت و حکومتی باید برای دست یابى به اهداف خود، براى متخلفان، مجازات تعیین و اعمال کند. در مورد کارهائی که شرع براى آن مجازات تعیین کرده، جاى تعیین مجازات مجدد نیست و در مواردی مثل بی حجابی که موجب فساد است و مجازاتی برای آن وضع نشده است، سیره عقلاء که شارع هم آن را رد نکرده است، مبناى عمل خواهد بود.[۳۱]
یکى دیگر از ادله الزام بر حجاب، دلیل نهى از منکر است که بر وجوب جلوگیرى از انجام منکرات دلالت دارد. جلوگیرى از منکرات در همه مراتب آن از طرف حکومت اسلامى لازم و واجب میباشد و رعایت حجاب نیز از مصادیق آن میباشد که حاکم اسلامی با وجود حکومت اسلامی باید به جلوگیری از عدم رعایت آن بپردازد. البته بر اساس ادله نهى از منکر، ابتدا باید ارشاد صورت پذیرد و سپس مراتب اولیه نهى از منکر را عملی ساخت. مجازات در اینجا در حد اصلاح رفتار و جلوگیرى از تکرار آن خواهد بود، به ویژه آن که تخلف از حکم الهى, شکسته شدن حرمت احکام الهى در جامعه باشد. پس مىتوان آنرا مسئله اى اجتماعى قلمداد کرد. بنا براین دولت اسلامى مى تواند قانون الزام حجاب را بر مبنای ادله ی نهى از منکر به تصویب برساند و بر اساس آن، متخلفان از قانون را که ریشه در شرع دارد، مجازات کند.[۳۲]
یکى از ادله الزام بر پوشش زنان، ادله وظایف ولی فقیه است. یکى از وظایف هر حکومتى، برقرارى نظم و آرامش و امنیت در جامعه است و یکى از عوامل ایجاد امنیت و برقرارى نظم، وضع قوانین براى اجراى احکام مربوط به اداره ی جامعه و مجازات خلاف کاران است. ولایت فقیه که در ادامه ولایت پیامبر و امامان معصوم است, این وظایف را در جامعه و حکومت اسلامی بر عهده دارد. و چون فقیه مسئول اجراى احکام اسلامى میباشد و حجاب و پوشش یکى از این احکام اسلامی به شمار مىرود، وظیفه دارد قوانینى مدوّن را تدبیر کند که جامعه اسلامی را به حجاب ملتزم کند و در صورتى که آن قوانین در حیطه ی اجرا به مشکل برخورد کرد و مردم از اجرای آن سر باز زدند، خطاکاران را مجازات کند. پس طبیعى ترین اختیار ولى فقیه، حق قانون گذارى براى تحقق و تضمین اجرای احکام اسلامى در جامعه می باشد. پوشش و الزام بر حجاب بانوان نیز جزء این احکام است که نه تنها جایز است، بلکه لازم است در جامعه عملى شود.
هرجا که سخن از آرامش است، امنیّت، پشتیبان آن است. ترس از نبودن چیزی که به وجود آن دلبسته ایم، وجود امنیت را پر رنگ تر می سازد. هرگاه فاقد امری مثل آب،غذا وهوا باشیم که حیات جسمی به آن وابسته است، احساس ناامنی میکنیم. اما احساس ناامنی محدود به این امور نمیشود و دامنه آن بسیارگستردهتراست.
اهمیت حجاب در اسلام ناشی از آن است که ناموس جزئی از حریم انسان است و همواره باید آنرا حراست کنیم. وقتی یک مؤمن مالی را از دست بدهد، احساس تحقیرنمیکند. اما زمانی که تهدیدی علیه ناموس و آبروی انسان پیش آید احساس تحقیر میکند. از این رو حجاب سپری در برابر هرگونه تعرض به حریم ناموس انسان مسلمان است. حجاب اسلامی به زن مسلمان احساس امنیت و آرامش می دهد. به همین خاطر است که نباید حجاب اسلامی را محدودیت معنا کرد، بلکه باید آنرا مصونیت دانست.
مهم ترین وظیفه ی هر حکومتی برقراری امنیت و حفظ آرامش در جامعه است. شاید امنیت حداقل چیزی است که مردم از حکومت میخواهند. حضرت علی (ع) میفرماید: «مردم برای دفع دشمنان خود و حفظ امنیت چارهای از حکومت ندارند؛ حتی اگر امیر آنان شر باشد تا چه رسد به اینکه آن امیر نیکوکردار باشد»[۳۳]
هرحکومتی بر مبنای تعریفی که از امنیت دارد، قلمرو آن را تعیین نموده و به وظیفه امنیتی خود عمل مینماید. در حکومتهای سکولار، آبرو و تعرض ناموسی افراد تحت نفوذ امنیتی قرار نمیگیرد و بیحجابی از نگاه حکومت سکولار عامل ناامنی به شمار نمیآید. درقوانین آنها جایی برای آبرو ناموس قرار داده نشده است.
در آموزههای اسلامی، آبروی مردم محترم است، پس حکومت اسلامی که کارگزار شریعت اسلامی است، برخلاف حکومتهای سکولار، هرگز نمیتواند نسبت به امنیت حریم شخصی افراد جامعه اش بیتفاوت باشد. این وظیفه ی حکومت نسبت به حجاب اسلامی نیز اینگونه است، زیرا حجاب اسلامی محافظ هر گونه دست درازی به زن مسلمان است و حاکم جامعه ی اسلامی هم از تعرض به این واجب شرعی مراقبت میکند؛ یعنی شرایط امنیتی حجاب اسلامی بانوان را فراهم میسازد.
وظیفه اولی درمراقبت از حریم شخصی با خود زن مسلمان است. او با رعایت حجاب اسلامی از حریم شخصی خود محافظت مینماید و در مرحله ی بعد، حکومت اسلامی موظف به برقراری امنیت برای حجاب اسلامی در سطح جامعه است. بلکه وظیفه حکومت اسلامی از باب مقدمه واجب است و از این رو بر حکومت اسلامی، الزام حجاب بر بانوان تکلیف میشود.
بنا براین، اگر زن مسلمانی تمایلی به رعایت حجاب اسلامی نداشته باشد، حاکم اسلامی، اختیار دارد که او را به رعایت حجاب اسلامی ملزم نماید؛ زیرا از سویی عدم رعایت حجاب اسلامی اسباب ناامنی برای خودش خواهد بود، و از سوی دیگر باعث سوء استفاده از سایر زنان خواهد شد، زیرا با رواج این بی حجابی از سوی زنانی که به این بعد شخصیتی خود اهمیت نمیدهند، زمینه عادی شدن هتک حرمت به زنان محجبه فراهم میشود و افراد شرور در چنین وضعیتی تفاوتی بین زنان با حجاب و بیحجاب نمیگذارند. پس، از باب تأمین شرایط امن برای زنان مسلمان، الزام زنان غیرمقید به رعایت حجاب اسلامی ضرورت دارد. به طور مثال ممکن است رانندهای برای حفظ جان خود از خطر اهمیت ندهد؛ ولی این بیتوجهی میتواند برای دیگران خطرساز باشد. پس از باب تأمین امنیت جانی دیگران، باید فرد خاطی را ملزم به بستن کمربند ایمنی کرد.[۳۴]
از ویژگی های حیات انسان، زندگی در نظام تشریعی است. عالم خلقت دارای نظمی است که بیرون از این نظم چیزی نیست، بلکه تصور وجود عالمی غیرنظاممند ممکن نیست.
نظم عالم خلقت همان نظام تکوینی است. موجودات با هر کارکردی که دارند به گونهای خلقت یافتهاند که رو به سوی خالق هستی بخش دارند. اما فضیلت انسان بر سایر مخلوقات عالم آن است که مُدرک «نظام تشریعی»است.
آیة شریفه «و لِلّه المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله».[۳۵] اشاره به نظام تکوینی دارد. اما آیه شریفة «انا هدیناه السبیل اِمّا شاکراً و اِمّا کفوراً»[۳۶] اشاره به نظام تشریعی دارد.
زمانی که سخن از اختلال نظام به میان میآید، مراد نظام تشریعی است، زیرا هیچ موجودی توان ایجاد بی نظمی و خلل در نظام تکوینی را ندارد. در نظام آفرینش تغییر راه ندارد؛ «لاتبدیل لخلق الله»[۳۷]
اما در نظام تشریعی، وقوع اختلال و تغییر ممکن است، زیرا موضوع انتخاب مطرح است. جامعه یا فرد ممکن است در نظام اسلامی اخلال کند و آن را به نظام کفر و بیدینی تبدیل کند.
در این عالم، هر چیزی ممکن است که عامل تحکیم یا اختلال در نظام تشریعی باشد. این عوامل هر چه که باشند، عوامل بنیادین خواهند بود. زیرا در زیست انسانی چیزی بنیادیتر از نظام تشریعی نیست. حافظان نظام تشریعی هرگز نمیتوانند نسبت به عوامل بنیادین بیتفاوت باشند، چون بیتفاوتی در میان حافظان، نابودی نظام تشریعی را در بر خواهد داشت.[۳۸]
حجاب از جمله عوامل بنیادین در نظام اسلامی است، زیرا در استواری نظام تشریعی اسلام نقش دارد. حجاب به خاطرهمین بنیادین بودنش، در شریعت اسلامی واجب گشته است. در مقابل بیحجابی و بدحجابی عامل اخلال در نظام اسلامی است و به همین دلیل در شریعت اسلامی تحریم شده است. قدرت تحریککنندگی پوشش نامناسب بر دیگران آن چنان بالاست که در قرآن کریم توجه جدی بدان شده است.
از امام صادق (ع) روایت شده که مرد جوانی از انصار به هنگام عبور در شهر با زن زیبایی که از مقابل میآمد مواجه شد. آن زن، دور گردنش پیدا بود. مرد جوان، حین عبور با نگاه خود زن را تعقیب میکرد. مرد که توجهی به جلوی خود نداشت، ناگهان با شیء ای که از دیوار بیرون آمده بود، برخورد کرد و صورتش مجروح شد. او با همان صورت آغشته به خون نزد رسول خدا (ص) رفت و واقعه را برای آن حضرت نقل کرد. پس جبرئیل (ع) با این آیة شریفه فرود آمد: «قل للمومنین یغضوا مـن ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون»[۳۹]،[۴۰]
استاد مطهری علت این فرمان الهی را به همان قدرت تحریککنندگی جنس مخالف باز میگرداند: «خلاصة این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشمچرانی کنند، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند. یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده و آن این است که بدن خود را از مردان بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربایی نپردازند»[۴۱]
ریشه بسیاری از ناهنجاریها و بینظمیها در نظام خانواده، جامعه و سیاست به همین مسأله حجاب باز میگردد. بدیهی است که اگر این بینظمی گسترده شود، تهدیدی برای نظام تشریعی اسلام خواهد بود. پس حکومت اسلامی هرگز نمیتواند نسبت به آن بیتفاوت بماند. کارگزار حکومت اسلامی وظیفه پاسداری از نظام اسلامی را دارد و باید پیش از فراگیر شدن با آن برخورد نماید تا اختلال در نظام پبش نیاید.
کلمه ی فساد، معانی متعددی را تحت چتر خود دارد. اختلال، تباهی،نابودی، سقوط، تلف شدن، خراب شدن، انحراف وغیره، که هر یک به تنهایی ضلعی از مفهوم فساد را تکمیل میسازد. هر یک از این معانی که به چیزی تعلّق بگیرد، به معنای از بین رفتن آن چیز است. «نظم» یک امر وجودی است و «اختلال نظام» به معنای بینظمی است. فاسد شدن عالم به معنای رو به نیستی رفتن و نابود شدن است.
قرآن کریم التزام زنان مؤمن به پوشش اسلامی را باعث خیر آنان بیان کرده است. چنانکه چنین التزامی را موجب پاکیزه شدن نفس: «ذلک ازکی لهم انّ الله خبیر بما یصنعون»[۴۲]. فلاح و رستگاری مسلمانان: «لعلکم تفلحون»[۴۳] معرفی می کند. پس ضد حجاب اسلامی، یعنی بیحجابی، مُفسد این خیر است. بیحجابی، جامعه را از خیر دور میسازد و به سمت نابودی میکشد.
رواج فرهنگ برهنگی، بدترین حالت ممکن برای یک جامعه ی دینی است. هرگز کسی نیست که منکر مفسدهانگیزی بیحجابی باشد. لذا ریشه ی عملی بسیاری از انحراف های اخلاقی به بیحجابی و بد حجابی بازمیگردد و فتنهانگیزی بیحجابی نیز به همین خاطراست. مهمترین تاثیرِرواج برهنگی، «جنسی» شدن جامعه می باشد و اگر آن جامعه با «عقلانیت آهنین» هم اداره شود، معطوف به اخلاق جنسی است. سرنوشتی که عقلانیت امروز گرفتار آن شده است. در جامعهی جنسی، این عقلانیت نیست که حکمرانی میکند، بلکه شهوت جایگزین آن شده است. جامعهی عقلانیِ جنسی در آستانه ی نابودی است و هرگونه سخن و موعظه ای در چنین جامعهای منفور است.[۴۴]
در نتیجه، خیر بودن حجاب به نوعی فلسفه حجاب است. حجاب، فرد و جامعه را از لبه پرتگاه نابودی و تباهی، دور ساخته و نجات میدهد.در جامعهای که حجاب فضیلت باشد و بیحجابی رذیلت، آن جامعه میتواند به حیات معنوی خود امید داشته باشد، اما اگر بیحجابی، فضیلت شمرده شود، قطعا باید به فروپاشی اخلاقی و نابودی کانون خانواده فکرکرد.
پس جوامع بشری، پیش از آنکه گرفتار چنین فتنه مهلکی شوند، باید از حکومتهای خود بخواهند که چارهاندیشی نموده و مانع از بسط و گسترش فتنهها و مفاسد اخلاقی شوند.هیچ حکومتی نمیتواند از مسئولیت دفع مفاسد و جذب مصالح برای جامعه ی خود، بی تفاوت باشد. چگونه میتوان دولتها را نسبت به وقوع مفاسد اخلاقی در جامعه، فاقد مسئولیت دانست. دولتها باید پیش از فرود آمدن غضب الهی، ریشههای فساد را درجامعه خشک سازند، زیرا در غیر این صورت، آن فساد برخواسته از بی حجابی، دامن جامعه را خواهد گرفت و نظام اسلامی را در خود هضم و موجب اختلال در آن خواهد شد.
۳-۲- نظریه مخالفان حجاب اجباری
در مقابل کسانی که رعایت حجاب اسلامی در حکومت را، الزامی می دانستند و موافق اجباری بودن حجاب در سطح جامعه بودند، به طوری که آنرا مقوله ای اجتماعی قلمداد میکردند، گروه دیگری نیز وجود دارد که مخالف الزامی یا اجباری بودن حجاب هستند و دلائل خود را ارائه میکنند که ما به بعض از آنها اشاره خواهیم کرد، البته بررسی تفصیلی و ردّ دلائل آنها از حوصله ی این مقاله خارج است.
قائلین به حجاب اختیاری، حجاب را تکلیف شخصی و فردی می دانند و آن را تکلیفی همچون دیگر تکالیف الهی، می پندارند. آنها می گویند همانطور که نماز، روزه و دیگر تکالیف الهی برای بندگان خدا امری شخصی و فردی است و هرکس نماز نخواند و روزه نگیرد، جز به خداوند، به احدی از بندگان خدا پاسخگو نخواهد بود، در بحث حجاب نیز به همین ترتیب است.[۴۵]
پس اگر کسی حجاب و پوشش شرعی که شارع حدود آن را مشخص کرده است، رعایت نکند، در صورت وجوب آن، فقط به خدا پاسخگو خواهد بود و اگر خداوند بخواهد او را عقاب یا عفوش خواهد کرد. بر این اساس هیچ شخص و هیچ دولتی نمی تواند شخص را به خاطر اینکه، حجاب واجب الهی است، وادار به رعایت آن نمایند.
بنابراین حجاب امری فردی است و از حقوق اجتماعی عمومی به شمار نمی رود تا دولت یا شخص حاکم بر جامعه بتواند، افراد جامعه ی تحت امرش را ملزم به رعایت حجاب کند. افراد مخالف حجاب اجباری، الزام دولت یا حکومت حاکم بر جامعه ی متبوع خود را تجاوز به حریم شخصی افراد و نقض حقوق شهروندی میدانند و این اجبار و الزام به رعایت حجاب توسط حکومت ها را نوعی محدودیت برای حضور زنان در سطح جامعه، تلقّی میکنند و میپندارند این کار نوعی نفی استقلال و آزادی برای زنان و بانوان جامعه میباشد.
پس هیچ دولتی نباید در رعایت حجاب، بانوان را ملزم به رعایت آن کند و باید انجام این تکلیف را به عهده ی آنان بگذارد.
پاسخ:
در جواب کسانی که مخالف الزام حجاب درسطح جامعه ی اسلامی هستند و میگویند حجاب امری فردی است و امری اجتماعی نیست و به عموم جامعه ربطی ندارد که شخص حجاب دارد یا ندارد، اینگونه پاسخ داده میشود که برخلاف تصور شما حجاب و پوشش زنان و دختران در سطح جامعه ی اسلامی، امری اجتماعی است و اتفاقا این که کسی حجاب نداشته باشد، نقض حقوق شهروندی نسبت به مردان جامعه است که زنان بی حجاب در جامعه، بدیهی ترین حقوق مردان را نادیده گرفته و زیر پا میگذارند. چرا که مردان هم مثل زنان و دختران، آزادی نیاز دارند و آزادی آنها در پوشش مناسب شان زنان است. و استقلال اجتماعی مردان در گرو حجاب زنانی است که در صورت عدم رعایت پوشش مناسب، موجب تحریک آنان میگردند.
زنان نمیتوانند بگویند هر کس اختیاری حجاب خود را دارد و می تواند به گونه ای که دلخواه اوست، در سطح اجتماع که مردان هم حضور دارند، بی حجاب باشد و موی سر و اندام جنسی خود را آشکار نماید.
از طرفی نقض حقوق دیگر زنان و دختران نیز خواهد بود، زیرا آن بانوانی که قصد بی حجابی یا بد حجابی ندارند و به دنبال حفظ حیا وعفت خود در جامعه، مقابل آلودگی ها هستند نیز تحریک و تشویق شوند تا حجاب خود را بردارند یا به بد حجابی و پوشش تحریک آمیز که در نهایت مردان را به آلودگی جنسی میکشد، رو بیاورند و این چیزی جز تباهی و بدبختی برای جامعه اسلامی نخواهد داشت.
از طرفی حاکم جامعه ی اسلامی موظف به فراهم نمودن زمینه ی معنویت و آزادی روحی زنان و مردان جامعه ی خود تا رسیدن به سر مقصد نهایی، میباشد. پس همانطور که از زنان جامعه حفاظت می کند و البته حجاب الزامی خود نوعی محافظت است با همین الزام حجاب در سطح جامعه، از آزادی مردان خود نیز دفاع خواهد کرد.
حجاب از زمانهای قدیم در میان همه به نوعی وجود داشته و در دین اسلام نیز حجاب از زمان پیامبر مطرح بوده است. در کتاب آسمانی دین اسلام به صورت مستقیم از چگونگی حجاب، آیه ای نیامده که مثلا باید حتماً چادر باشد یا نباشد؛ حجاب و عفاف موضوعاتی متفاوت هستند، ممکن است کسی حجاب داشته باشد ولی عفاف نداشته باشد و یا بالعکس. مهم حیا و عفت است که در صورت نبود آن جامعه به فساد کشیده می شود.
چند پاسخ برای این عنوان می توان داد:
جواب اوّل:
گفته می شود، بله، حجاب با عفاف تفاوت دارد ولی این یک مغالطه ی بزرگ خواهد بود تا از زیر بار حجاب فرار کنند و قائلین به حجاب الزامی در جامعه را متّهم کنند به این که آنان زنان بی حجاب را بی عفت می دانند و این توهین است. و در نتیجه آنان را به خاطر محفوظ ماندن از چنین اتهاماتی، ساکت و منزوی کرده و به بی حجابی خود ادامه دهند. این اتهام با هوشمندی به مغالطه ی گری آنها، درهم پیچیده می شود و راه فرار آنها از بی حجابی و بد حجابی را می بندد.
جواب دوّم:
اینکه عفاف ملزوم حجاب است و اگر حجاب رعایت شود، عفاف بانوان پا برجا خواهد ماند و کسی جرات و توان جسارت به زنی را نخواهد داشت چرا که او خود را در دِژ محکم حجاب قرار داده است. و یکی از فلسفه های مهم امر الزامی بودن حجاب در جامعه اسلامی در حضور نامحرمان نیز همین محافظت بانوان از نگاه بد مردان مریض و گزند آنها از بی عفتی است. پس صحیح است که عفاف و حجاب دو امر متفاوت هستند ولی آنچه باعث ایجاد و پایداری عفاف است، همان حجاب و پوشش اسلامی است.
جواب سوّم:
به خاطر اجتماعی بودن حجاب، کسی که عفاف دارد، دلیل بر بی حجابی او نمیشود و کسی که عفاف ندارد، نمیتواند حجاب خود را رعایت نکند. خیر، اینگونه نیست که عفاف داشتن یا نداشتن دلیل بی حجابی شود بلکه شخص عفیف برای حفظ عفاف خود باید حجاب داشته باشد و شخص غیر غفیف که حجاب دارد باید خود را به عفاف و پاکدامنی پایبند سازد. به هرحال اجتماعی بودن امر حجاب مانع از اینگونه بهانه ها و دلیل تراشی ها می باشد.
۳-۲-۳- حجاب در زمان پیامبر اجباری نبوده است:
در زمان پیامبر اسلام (ص) حجاب به صورت اجباری نبوده و پیامبر حجاب را الزامی نکرده بودند این در حالی است که قبل از پیدایش اسلام در عربستان و در زمان جاهلیت عرب پوششی برای زنان بوده که از زیر چانه تا زیر مفصل زانو را می پوشاندند. در زمان پیروزی انقلاب اسلامی زنان بدون حجاب در راهپیمایی ها حضور پیدا می کردند و در ابتدای انقلاب اسلامی حجاب به صورت اجباری مطرح نبود و امام (ره)، آقای مطهری و طالقانی هم هیچگاه نگفتند حجاب باید اجباری باشد.
پاسخ:
بد حجابی در آن موقع، مشکل چندان حادّی در جامعه نبوده است، به طوری که چنین اجبار و الزامی از طرف پیامبر و حکومتش، لازم باشد. بلکه طبق روایات گناهانی مثل شراب خواری، ازدواج با محارم، ربا خواری و زنا به شکل مفرط و بی حساب در آن موقع بیشتر رایج بوده است. و به خاطر همین در آن زمان کارهای مهم تر و ریشه ای دیگری وجود داشته است که پیامبر به آن امور می پرداخته اند. البته لازم به ذکر است که حجاب زنان نسبت به دیگر گناهانی که گفته شد، به گونه ای هم نبوده است که لازم به الزامات و پیگیری ها باشد بلکه بنا بر آنچه نقل کرده اند، زنان روسری بر سر خود، می انداخته اند به گونه ای که تقریبا موی سرشان پوشانده می شده است ولی گوش ها و مقداری از گردنشان، پیدا بوده است که این حالت با زمانی که کل سرشان باز باشد، متفاوت است.
پس از بیان الزامات حکومت اسلامی و تبیین قلمرو حکومت دینی در فصل دوم، به بررسی دلایل الزام حکومتی حجاب در اسلام و حکومت اسلامی پرداختیم که دلائل عبارتند از:
۱-سیره عقلاء
۲-ادله نهی از منکر
۳-ادله وظایف ولی فقیه و حاکم جامعه اسلامی
۴-آرامش و امنیت جامعه اسلامی
۵-حفظ نظام اسلامی
۶-جلوگیری از اختلال نظام اسلامی
هر کدام از دلایل بالا، به تنهایی بیان گر این مسئله است که حجاب و پوشش بانوان در حکومت اسلامی، الزامی است و هیچ کس نمیتواند به بهانه های مختلف پوشش و حجاب زنان در سطح جامعه را، اختیاری تلقّی نماید.
و بعد از توضیح ادلّه ی الزام حجاب در حکومت اسلامی، دلائل مخالفین حجاب اجباری را هم تحت عناوین زیر ذکر میشود:
۱-حجاب امری فردی و شخصی است، نه امری اجتماعی:
که پاسخ داده شد حجاب امری اجتماعی است و عدم رعایت آن، سلب آزادی دیگران مخصوصا مردان جامعه و نقض آشکار حقوق شهروندی می باشد.
۲-موضوع عفاف با حجاب متفاوت است:
پاسخ داده شد که حجاب و عفاف، لازم و ملزوم یکدیگرند و حجاب باعث ایجاد و پایداری عفاف است و نبودن حجاب، زمینه ی بی عفتی را فراهم می آورد.
۳-حجاب در زمان پیامبر، اجباری نبوده است:
پاسخ داده شد که در زمان پیامبر، مسئله حجاب امر حادّی نبوده است و مسائل مهم تری چون ازدواج با محارم، زنا، ربا خواری و زنده به گور کردن دختران به شکل شدیدی وجود داشته است که رسیدگی به آنها و ریشه کن کردن آنها، امر مهم تری بوده است.
عمل به دستورات دین اسلام در نزد شارع مقدس از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بعضی از احکام در میان دستورات الهی، جنبه اجتماعی دارد و فقط به خود شخص که آنها را رعایت نمیکند، بستگی ندارد، بلکه کل جامعه را درگیر این مسئله خواهد کرد مثل عدم رعایت حجاب.
اجبار افراد جامعه به یک حکم الهی توسط یک حکومت نمیتواند نتیجه ی مطلوبی داشته باشد وعمل از روی اجبار بی ارزش خواهد بود ولی زمانی که آن حکم به مقوله ای اجتماعی تبدیل شود، اینجا دیگر افراد نیستند که تصمیم میگيرند به آن تکلیف عمل کنند، بلکه در این موقعیت حاکم اسلامی است که تعیین میکند چگونه به تکلیفى که در چارچوب اجتماع وارد شده است، عمل شود.
حجاب نیز از آن دسته تکالیفی است که رعایت آن در سطح جامعه ی اسلامی از دست افراد جامعه خارج است و این کارگزاران حکومت اسلامی هستند که به خاطر حفظ حقوق معنوی و شهروندی افراد جامعه، در این مورد تعیین تکلیف کرده و در نهایت حکم به الزامی بودن حجاب در حکومت اسلامی مینمایند.
۷٫ برگزاری کارگاه های خانواده با موضوع “حجاب برتر”
۸٫٫ بررسی علل تمایل زنان به بی حجابی
* قرآن
* نهج البلاغه
۱. احمدی، حمید، سیمای حجاب وعفت، قم، زائر، ۱۳۹۲ه.ش
۲. انصاری، مرتضی، المکاسب، چاپ سوم، بیروت، مجمع الفکرالاسلامی، ۱۴۳۲ه.ق
۳. ایّازی، محمدعلی، نقد و بررسی ادله فقهی الزام حکومتی حجاب، مجلات تخصصی نور ۱۳۸۶ ه.ش
۴. جوادی آملی، عبدالله، زن در آئینه جلال و جمال، قم، اسراء، ۱۳۸۳ه.ش
۵. حرّعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، چاپ سوّم، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۱۶ه.ق
۶. حکیمی، محمدرضا، الحیاة، چاپ دوازدهم، مشهد، دلیل ما، ۱۳۹۵ه.ش
۷. حیدری، عزیزالله، کنکاشی در انگیزه های حجاب، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۲ه.ش
۸. خرمی مشگانی، ابراهیم، چرا حجاب، کاشان، مرسل، ۱۳۸۸ه.ش
۹. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه علی شیروانی، قم، معارف، ۱۳۹۰ه.ش
۱۰. صفی یاری، مسعود، راز حجاب، قم، نورالسجاد، ۱۳۸۹ه.ش
۱۱. طاهرزاده، اصغر، انقلاب اسلامی، اصفهان، لب المیزان، ۱۳۸۸ه.ش
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، چاپ هشتم، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۴۱۵ه.ق
۱۳. قمّی، عبّاس، سفینه البحار، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۴ه.ش
۱۴. قوامی، صمصام الدین، روش حکومتی پیامبر، تهران، کیهان، ۱۳۸۵ه.ش
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، ولی عصر، ۱۳۷۵ه.ش
۱۶. متقی، علی بن حسام الدین، کنزالعمال، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۹ه.ق
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ بیست و چهارم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۹ه.ق
۱۸. مطهری، مرتضی، تفسیر سوره نور، تهران، وزارت فرهنگ، ۱۳۵۸ه.ش
۱۹. مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، چاپ هفتاد و چهارم، قم، صدرا، ۱۳۸۶ه.ش
۲۰. مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر حکومت اسلامی، تهران، صدرا، ۱۳۵۷ه.ش
۲۱. معین، محمّد، فرهنگ معین، چاپ سوّم، تهران، زرین، ۱۳۸۶ه.ش
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، زن در تفسیر نمونه، قم، امام علی ابن ابی طالب، ۱۳۹۳ه.ش
۲۳. منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، تهران، کیهان، ۱۳۶۷ه.ش
۲۴. منصور، جهانگیر، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، چاپ صد و بیست و هشتم، تهران دیدار، ۱۳۹۸ه.ش
۲۵. مهدوی زادگان، داود، حکومت اسلامی و حکم حجاب، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۹۰ه.ش
۲۶. واعظی، احمد، حکومت اسلامی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۵ه.ش
پینوشتها:
[۲]. احمدی، حمید، سیمای حجاب و عفت، ص ۲۱
[۳]. معین، محمد، فرهنگ معین، ج۱، ص۲۰۹
[۴].واعظی، احمد، حکومت اسلامی، ص۱۸
[۵].ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۱۲، ص۳۰
[۶]. احزاب، ۵۹
[۷]. اقای مرتضی مطهری در کتاب مسئله ی حجاب: کلمه ی جلباب برای روسری هائی که از چارقد بزرگتر و از ردا کوچکتر بوده، به کار میرفتهاست.
[۸]. نور، ۳۱
[۹].حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، جلد ۳۰، ص۵۱۸
[۱۰]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان، ج ۷، ص۲۶۷
[۱۱]. قمّی، عبّاس، سفینه البحار، ج ۲، ص ۲۹۸
[۱۲]. متقی، علی بن حسام الدین، کنزالعمال، ج۱۶، ص۳۸۳
[۱۳]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۳۳
[۱۴]. منصور، جهانگیر، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ص ۲۳۸
[۱۵]. مهدوی زادگان، داود، حکومت اسلامی و حکم حجاب، ص۳۴
[۱۶]. مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر حکومت اسلامی، ص ۲۹
[۱۷]. نهجالبلاغه، خطبه ۱۵
[۱۸]. واعظی، احمد، حکومت اسلامی، ص۲۳
[۱۹]. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۸۹ ، ص ۱۹۶
[۲۰]. حکیمی، محمدرضا، الحیات، ج ۲، ص ۱۹
[۲۱]. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۹۹، ص ۱۸
[۲۲]. حکیمی، محمدرضا، الحیات، ج ۲، ص ۷۴۸
[۲۳]. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۲۱، ص ۱۲
[۲۴]. قوامی، صمصام الدین، روش حکومتی پیامبر، ص۵۱
[۲۵] . منتظری، حسینعلی، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ص۸۶
[۲۶]. مطهری، مرتضی، مسئله ی حجاب، ص ۵۹
[۲۷]. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۰۷
[۲۸]. بقره، ۱۴۴
[۲۹]. توبه، ۳۳
[۳۰] یونس، ۳۲
[۳۱]. ایّازی، محمّد علی، نقد و بررسی ادله فقهی الزام حکومتی حجاب، مطالعات راهبری زنان، ص۱۶
[۳۲]. ایّازی، محمدعلی، نقد و بررسی ادله فقهی الزام حکومتی حجاب، ص۱۴
[۳۳]. نهج البلاغه، خطبه۴۰
[۳۴]. مهدوی زادگان، داود، حکومت اسلامی و حجاب، ص۲۸
[۳۵]. بقره، ۱۱۵
[۳۶]. انسان، ۳
[۳۷]. روم، ۳۰
[۳۸] .مهدوی زادگان، داود، حکومت اسلامی و حکم حجاب، ص۳۹
[۳۹]. نور، ۳۰
[۴۰]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی ج۵، ص ۵۲۱
[۴۱]. مطهری، مرتضی، مسئله ی حجاب، ص۴۳
[۴۲]نور،۳۰
[۴۳]نور، ۳۱
[۴۴]. مهدوی زادگان، داود، حکومت اسلامی و حجاب، ص ۴۱
[۴۵]. ایّازی، محمدعلی، نقد و بررسی ادله فقهی الزام حکومتی حجاب، ص۹
این مطلب بدون برچسب می باشد.