۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مقالات منتخب طلاب
  • 24 فوریه 2024 - 12:15
  • 174 بازدید
  • نویسنده : محمدصادق قندهاری
انواع تکرار در قرآن و اهداف تربیتی آن در داستان­‌های قرآن
انواع تکرار در قرآن و اهداف تربیتی آن در داستان­‌های قرآن

انواع تکرار در قرآن و اهداف تربیتی آن در داستان­‌های قرآن

انواع تکرار در قرآن و اهداف تربیتی آن در داستان­های قرآن   چکیده بخش مهمي از آيات قرآن به داستان ها اختصاص دارد، داستان هايي كه برخي كوتاه و بعضي مفصل و طولاني بيان شده اند. بيش از ۶۰ داستان و نزديك به ۱۸۰۰ آيه در قرآن به قصص اختصاص دارد كه بيشتر آنها به […]

انواع تکرار در قرآن و اهداف تربیتی آن در داستان­های قرآن

 

چکیده

بخش مهمي از آيات قرآن به داستان ها اختصاص دارد، داستان هايي كه برخي كوتاه و بعضي مفصل و طولاني بيان شده اند. بيش از ۶۰ داستان و نزديك به ۱۸۰۰ آيه در قرآن به قصص اختصاص دارد كه بيشتر آنها به ذكر داستان هاي پيامبران و سرگذشت امت هاي پيشين مي پردازد. در حقیقت پروردگار بر این زبان، بیان و قالب مؤثر انتقال مقصود صحه گذارده و آن را برای طرح معارف‌ زلال و حکمت‌های رسای آفرینش انتخاب نموده است؛ چنان‌که تاریخ بشر نیز نشان داده قصه در عرصة تمدن‌ بشری نقش ویژه‌ای داشته است. داستان‌ها همواره زبان‌ گویای آدمی در انتقال تجارب تمدن‌ها و امت‌ها، تبیین‌ آرمان‌ها و اندیشه‌ها و طرح مفاهیم بلند ذهن کاوشگر و پویشگر انسانی بوده‌اند؛ بنابراین بدیهی است از این‌ نقش و تأثیر در متن وحی بهره گرفته شود و در راستای‌ اهداف والای آگاهی، هدایت و تربیت فرد و جامعه‌ انسانی موردنظر قرار گیرد. یکی از روش­های بیانی قرآنی، روش تکرار است که نقش­های بلاغی و تربیتی مهمی در قرآن ایفا می­کند. روش تمرین و تکـرار برای انسان­ها اصلی مهم و ضروری تلقی می­شود تا به کمالات برسند که از مهم­ترین آن­ها تکرار لفظـی و معنوی است. با توجه به اهمیت این روش و اهداف تربیتی آن در داستان­های قرآن نویسنده به انواع تکرار در قرآن و اهداف تربیتی آن در داستان­های قرآن با روش توصیفی تحلیلی و مطالعه­ی اسناد می­پردازد. از نتایج این تحقیق این است که تکرار معنوی، تکرار لفظی، تکرار پیوسته و بدون فاصله، تکرار ناپیوسته و با فاصله­ی نزدیک، تکرار ناپیوسته و با فاصله­ی دور، بیان واقعیتی خاص در تکرار پاره­ای از آیات، تکرار پاره­اى از تاریخ برخی از انواع تکرار در قرآن هستند. گزینش و حذف جزئیات، درستی گزاره­ها، آغاز داستان با بیان خلاصه آن از ویژگی های قصه های قرآنی می باشد. هدایت مردم، تثبیت قلب پیامبر، اثبات صدق پیامبر و تأیید رسالت او، عبرت گیری، انذار و هشدار از اهداف قصه های قرآنی است.

کلید­واژه­‌ها: تکرار، انواع تکرار، اهداف تربیتی، داستان­های قرآن.

مقدمه

گاهی انسان سخنی را که بر زبان می آورد برای اثرگذاری بر مردم می باشد. این اثرگذاری می تواند احساس مخاطب را برانگیزد یا معنایی را به مخاطب انتقال دهد. داستان و قصه های قرآنی نیز برای اثرگذاری در مخاطب ابتدا در قلب تبی اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و در ادامه در قلب مومنان و مردم بیان می شود و دارای اهدافی می باشد البته این اهداف از هدف های کلی قرآن جدا نبوده، هرچند هدف خاصی را هم در بر داشته است.

یکى از راه­هایى که قـرآن کریم در پیام­رسانى خود از آن استفاده کرده، تکرار یک کلمه یا جمله یا یک آیه­ی کامل است. بدون تردیـد این کار تحصیل حاصل و خالـى از فایـده نیست؛ بلکـه آثار و فوایدى دارد و از محسنات سخن به شمار مى­رود. این انگیزه را در نویسنده ایجاد کرد که به این موضوع بپردازد و با آگاهی بخشی افراد از این اهداف تربیتی، افراد را ترغیب به این امر نماییم. بر این اساس نگارنده کوشیده است تا با زبانی امروزین، ویژگی­های مندرج و محفوف در آن کتب را بازیابی و بازنگاری کند. ما این ویژگی­ها را بی آنکه تقدیم و تاخیر و رتبه بندی نماییم؛ اجالتاً در سه فصل تقسیم و تشریح نموده ایم.

فصل اول مشتمل بر دو قسمت به گفتار کلیات و مفهوم شناسی است که مبحث کلیات، شامل بیان مسئله، اهمیت و ضرورت انجام پژوهش، پیشینه موضوع، سوالات تحقیق، روش تحقیق است و گفتار دوم به مفهوم­شناسی که شامل تکرار؛ تربیت، کلمات مترادف با تربیت، داستان­های قرآنی است، می­پردازد.

فصل دوم به انواع تکرار در قرآن و فصل سوم به اهداف تربیتی تکرار در داستان­های قرآنی اشاره شده است. در پايان نيز، خاتمه و نتیجه‌گیری خواهد آمد که نتیجه و تحلیل پژوهش را برعهده دارد.

در انتها از همه کسانی که من را در تدوین این مقاله کمک کردند تقدیر و تشکر می کنم. چون بى­شک شکرگزارى و سپاس، نه تنها در برابر خالق بلکه در برابر مخلوق نیز مطلوب است. چنانچه در روایت معروفى از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) آمده است:«مَنْ لَمْ یَشْکُرِالْمُنْعِمَ مِنَ الَمخْلُوقینَ لَمْ یَشْکُرِ اللّهَ عَزّوجل»؛ «کسى که بخشنده نعمت را از میان مخلوقین شکرگزارى نکند، شکر خداوند متعال را به­جا نیاورده است.»

و سپاس بی­پایان از پدر و مادر گرامی­ام که اگر یاری آن­ها نبود حتی خواندن یک الف نیز در توان من نبود.

فصل اول: کلیات تحقیق و مفاهیم

۱- کلیات تحقیق

۱-۱- بیان مسئله

 تمام امور زندگی بشر به طور مستقیم یا غیرمستقیم با امر تربیت ارتباط دارد. زیرا انسان موجودی صاحب اختیار و آزاد است و این اراده و اختیار تحت تأثیر حالات درونی و گرایش های روحی اوست. اگر امیال و کشش­های درونی بر اثر تربیت صحیح به مسیر درست و اصولی خود هدایت شود، می­توان امید داشت که انسان در صحنه­های گوناگون مطابق حق و به روش صحیح عمل کند و اگر اراده او تنها تحت تأثیر امیال و خواهش­های نفسانی باشد و هیچ عامل تربیتی آن را کنترل و هدایت نکند، مسلماً عملکرد انسان خالی از خطا و اشتباه نخواهد بود. از آنجا که داستان قرآن و تکرار آنها، کتاب تربیت و هدایت انسان­ها می­باشند شناخت انواع تکرار در قرآن و اهداف تربیتی آن در داستان­های قرآن ضروری به نظر می­رسد.

۱-۲- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش

انواع روش­های تربیتی به معنای رشد و نمو استعدادها و فعلیت­بخشی به استعدادهای انسان در راستای دست­یابی به کمالات شایسته، از اهمیت و ارزش بسیاری در آموزه­های قرآنی برخوردار است. چراکه تربیت و پرورش نفوس انسانی از اهداف مهم و اساسی بعثت پیامبران: به­ویژه پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است. هر رشته­ای از عـلوم شیوه و روش خـاص خود را دارد که اگر درست به کار گرفته شود نتایج مطلوبی به همراه خواهد داشت. قـرآن از جانب خداوند متعال نازل شده است و از هرگونه تحریف در امان بوده و هست. و هدف از نزول آن، هدایت مردم است تا در سایه آن به درجات عالیه نیل پیدا نمایند و به همین علت است که برای انجام این مهم از شیوه­های مختلف تکرار استفاده می­کند.

۱-۳- پیشینه موضوع

نظر به اهمیت قصه­های قرآن، در خصوص آن­ها، هماره میان عالمان و مؤلفان دینی، پژوهش­های زیادی به انجام رسیده است و چه در زمینة نقل قصص قرآنی که سابقة طولانی‌تری دارد و چه در زمینة ویژگی­های هنری و ساختاری آن‌ها که عمر کمتری دارد، در لابه لای متون تفسیری و یا در قالب تألیف­های جداگانه، بحث شده است، از جمله از قرون چهارم و پنجم به بعد کتاب­های خاص داستان پیامبران اعمّ از عربی و فارسی توسط نویسندگان مذاهب مختلف اسلامی پدید آمده است و پس از کتاب­های تاریخی، کهن­ترین منابع قصص انبیاء عبارتند از: «عرائس المجالس فی قصص الأنبیاء» اثر ابو اسحاق احمد ثعالبی؛ «قصص الأنبیاء» کسائی؛ «قصص الأنبیاء» نیشابوری(به فارسی)؛ «قصص الأنبیاء» اسماعیل بن کثیر؛ «قصص الأنبیاء» قطب الدین راوندی و همچنین قصص مندرج در دل تفاسیر از طبری گرفته تا تفسیر سور آبادی، تفسیر میبدی و تفسیر ابوالفتوح رازی و…

همچنین در عصر حاضر گروهی از دانشوران و نویسندگان دینی و شیعی به قصه­های قرآن اهتمام ورزیده و آثاری پدید آورده­اند از جمله: «التصویر الفنی فی القرآن» محمود بستانی؛ «تحلیل ادبی و هنری داستان­های قرآنی» خلیل پروینی؛ «القصص القرآنی» عماد زهیر حافظ؛ «ریخت­شناسی قصه­های قرآن» محمد حسینی؛ «بحوث فی قصص القرآن» عبدالحافظ عبد ربّه؛ «آفرینش هنری در داستان ابراهیم(علیه السلام)» شهاب کاظمی؛ «تحلیلی نو از قصص قرآن»، محمدتقی ملبوبی؛ «قصص قرآن» صدرالدین بلاغی و …

با این وصف، از آن جا که همة اهداف و ویژگی های قصه های قرآن در یک مجموعة واحد گردآوری نشده، بلکه به صورت پراکنده در کتاب­ها و مقالات مرتبط با موضوع یافت می­گردد، این نوشتار کوشیده است در حیطه اهداف و ویژگی های قصه گویی در قرآن یک مقالة، اهداف و ویژگی های ممتاز قصه گویی را با بهره­گیری از نمونه­ها و آیات قرآن تنظیم کند. البته پیش از آن به مفهوم شناسی واژگان پرکاربرد اشاره شده است.

۱-۴- سوالات تحقیق

الف: سوال اصلی

انواع تکرار در قرآن و اهداف تربیتی آن در داستان­های قرآن چیست؟

ب: سوالات فرعی

۱٫      انواع تکرار در قرآن چیست؟

  1. ویژگی های داستان­های قرآن چیست؟
  2. اهداف تربیتی در داستان­های قرآن چیست؟

۱-۵- روش تحقیق

روش پژوهش در این نوشتار کتابخانه‌ای هست، یعنی استخراج داده‌ها و پردازش اطلاعات و نتیجه‌گیری بر اساس مطالعۀ منابع صورت می گیردکه با توجه به اینکه این پژوهش در زمینۀ قرآن و سنت است.

۱-۶- فرضیه تحقیق

  • شاید تکرار معنوی، تکرار لفظی، تکرار پیوسته و بدون فاصله، تکرار ناپیوسته و با فاصله­ی نزدیک، تکرار ناپیوسته و با فاصله­ی دور، بیان واقعیتی خاص در تکرار پاره­ای از آیات، تکرار پاره­اى از تاریخ برخی از انواع تکرار در قرآن باشد.
  • احتمال دارد گزینش و حذف جزئیات، درستی گزاره­ها، آغاز داستان با بیان خلاصه آن از ویژگی های قصه های قرآنی باشد.
  • به نظر می­رسد هدایت مردم، تثبیت قلب پیامبر، اثبات صدق پیامبر و تأیید رسالت او، عبرت گیری، انذار و هشدار از اهداف قصه های قرآنی است.

۲- مفاهیم

از مهم‌ترین بحث‌های موجود در هر تحقیقی مشخص کردن تعاریف و معانی واژگان و اصطلاحات محوری است که در آن طرح مورد استفاده قرار می­گیرد. در این بخش به مفهوم شناسی مفاهیم مدنظر در این تحقیق می‌پردازیم.

۲-۱- تکرار

از ریشه­ی(ك ر ر)؛ یعنی عطف بر چیزي بالذات یا بالفعل. «راغب اصفهانی» در «مفردات» آورده است که: «الْكَرُّ: العطف على الشي‏ء بالذّات أو بالفعل»؛[۲] «الْكَرُّ: برگشتن به چيزى خواه خود شخص برگردد يا ازنظر كار و فعل بازگشت كند(بالذات او بالفعل).»

در«قاموس قرآن» معنای «کرر» چنین آمده:

كرّه: رجوع و برگشتن. چنانكه در مجمع گفته است: «لَوْ أَنَّ لَنا كَرَّهً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَما تَبَرَّؤُا مِنَّا»؛[۳] «اى­كاش ما را برگشتى بود تا از آن­ها بيزارى مي­جستيم چنان­كه از ما بيزارى جستنـد.»

آيه­ی «ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ‏»[۴] معنى آن­را بهتر روشن مي­كند كه آن مانند «قعدت جلوسا» مي­باشد يعنى: «و باز دوباره نظر بگردان.» «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ‏ الْكَرَّهَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ…»[۵]

مراد از كرّه رجوع دولت و اقتدار است چنانكه ‏«أَمْدَدْناكُمْ…» مبيّن آن مي­باشد يعنى: «سپس اقتدار و تسلّط را بر شما برگردانديم و با اموال و اولاد مددتان داديم.»[۶]

تکرار در فرهنگ معین به این معنا آمده است: «دوباره کردن، عملی را دو یا چند مرتبه انجام دادن، دوباره گفتن، بازگفتن، چند بار گفتن یک مطلب، دوبارگی، تجدید.»[۷]

در فرهنگ ابجدى این­گونه آمده است:

التَّكْرَار- [كرّ]: مص؛ «تَكْراراً»: بارها؛ «مِرَاراً او تَكْراراً»: بارها و بارها.

تَكَرَّرَ- تَكَرُّراً [كرّ]: مطاوع(كرّر) است.

كَرَّرَ- تَكْرَاراً و تَكْرِيراً و تَكِرَّهً [كرّ] الشي‏ءَ: آن چيز را پياپى اعاده و تكرار نمود.[۸]

پس انجام عمل بیش از یک­بار را تکـرار گویند و فرق آن با اعاده در این است که تکـرار، باز انجام کاري است یک یا چند بار؛ اما اعاده فقط براي یک­بار انجام است. در قرآن از عبارت «تصریف» نیز استفاده­شده است. تصریف یعنی یک کار را براي حصول نتیجه، در قالب­هاي مختلف انجام دادن. خدا در قرآن می­فرماید: «من بعضی چیزها را چند بار می­گویم «صرفناه»[۹]

در علم بلاغت تکرار عبارت است از: «دلالت دوباره لفظ بر معنا با تكرار آن»

تکرار از اسلوب­هاى بلاغى قرآن محسوب می شود و بیان کننده آیاتی است که واژه، عبارت يا معنايى از آن در آيات ديگر به نحوى تكرار شده­اند؛ خواه کم یا زیاد بوده، خواه عین عبارت باشد یا اختلاف جزئی داشته باشد. می تواند در یک سوره باشد یا در سوره های مختلف.

لفظ تكرار را برخی از پژوهشگران بلاغت و علوم قرآن به «ترداد» يا «ترديد» تعبير نموده اند، به عنوان مثال «جاحظ» در کتابش به نام «البيان والتبيين» قسمتی را به اسم نهاده است:

«قد رأيناالله عزوجل ردّد ذكر قصه موسى و هود و هارون و..

سيوطى بر این اعتقاد است که:

«… ومنه ما كان لتعدد المتعلق بأن يكون المكرر ثانياً متعلقاً بغير ما تعلق به الأول وهذا القسم يسمى بالترديد، … جعل منه قوله ‏«‏فبأي آلاء ربكما تكذبان» فإنها و إن تكررت نيفـاً وثلاثين مره فكل واحده تتعلق بما قبلها»[۱۰]

«ترديد» قسمى از تكرار است، و بر این اعتقاد است که زمانی که یک لفظ دو مرتبه تکرار می­شود و بار دوم متعلق به معنايى غير از معناى اول است در اين مرتبه ترديد صورت گرفته است؛ مانند آيه­ی شریفه«فَبِاَىِّ ءالاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان» كه ۳۱ بار در سوره­ی «الرحمن» تكرار شده و هر مرتبه که تکرار شود مضمون و محتوای معنای قبل دارد.[۱۱]

دو واژه تكرار و متشابه از کلمات پرکاربرد در این حیطه بوده است. مصنفان علوم قرآنى عمدتاً دو نوع متشابه را مطرح كرده­اند: «متشـابه در برابر محكـم و نيز متشـابه در معناى موردبحث كه از آن به متشـابه لفظـى» تعبير مى­كنند. متشـابه لفظـى را به آوردن يك­سخن در صورت­هاى گوناگـون و فـواصل مختلف تعريف كرده­اند.

 خداوند در قرآن می‌فرماید:

«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلا»؛[۱۲] «ما قرآنى بر تو نازل كرديم كه به­صورت آيات جدا از هم مى‏باشد، تا آن را تدريجاً و با آرامش بر مردم بخوانى(و جذب دل­ها شود) و به­طورقطع اين قرآن را ما نازل كرديم.»

 گروهى از قرآن­پژوهان وجود تكرار را در قرآن نپذيرفته، بر اين باورند كه آنچه بعد از جمله­ی اول مى­آيد و به ظـاهر آن را تكـرار مى­كند غرضـى متفاوت با جمله­ی پيشين دارد.[۱۳]

بدین­صـورت که ما هر مورد را مثلاً «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» یا آیه­ی «وَ يَقُولُونَ مَتى‏ هذَا الْوَعْدُ»[۱۴] با قبل و بعدش که در نظـر بگیریم، معناي جدیدي را به ما منتقل می­کند. در یک آیه می­فرماید: کدام نعمت را شما تکذیب می­کنید؟ مثلاً اشاره می­کند به آسمان­ها و زمین و جاي دیگر اشاره می­کند به انسان و همین­طور موارد دیگر. در حقیقت سؤال جدید و مطلب تازه­اي است. یا داستان آدم و موسی(علیه السلام) و انبیاي دیگـر که تکـرار شده، در هر بار از زاویه­ی خاصی به این داستان نگاه شـده و مطالب تازه و نوینی را به خواننده معرفی می­کنـد؛ بنابراین هرچند به نظر می­رسد گاهی الفاظ تکرار شده، ولی معانی تکراري نیست.[۱۵]

برخی از مفسرین وجود تکرار در قرآن را پذیرفته و برای وجود تکرار دلایلی را بیان کرده­اند. وجود این دلایل و حکمت ها در قرآن منطقی بوده و جلوه ای از اعجاز اسلوبی قرآن را بیان می کند. و به سخنان مخالفان و منکرین تکرار پاسخ داده شده است. این مفسرین تقسیم های مختلفی برای تکرار بیان نموده اند که یکی از این تقسیم ها تکرار مفید و پسندیده و تکرار مذموم است.

این مفسرین تکرارهای قرآن را از نوع تکرارهای مفید و پسندیده شمرده اند. که خداوند برای بیان مقاصد ژرف الهى هدفمندانه آنها را در قرآن به کار برده است. در حالی که برخی این تکرارها را منکر شده و دلایلی را بر عدم پذیرش خود بیان نموده اند و نیز دلایلی و توجهاتی را نیز بیان کرده اند در مقابل پیرندگان تکرار.[۱۶]

تکرار مخلّ فصاحت نیست؛ زیرا در علم معانی و بیان و بدیع نیامده که کلام فصیح آن است که از تکرار خالی باشد. بلکه گاهی با توجه به شرایط و مقتضیات سخن، تکرار ضرورت هم پیدا می‌کند.[۱۷]

تکرار جمله امري ظریف­تر و هنري­تر از تکرار واژه است و فضاي مکانی و زمانی بیشتري اشغال می­کند .به همین سبب از سویی کاربرد نابجاي آن به فصاحت سخن آسیب می­رساند و از سوي دیگر استفاده­ی دقیق آن تأثیر زیبا­شناختی عمیق­تري به جاي می­گذارد.[۱۸]

۲-۲- تربیت

راغب اصفهانی در کتاب المفردات آورده است که واژه تربیت از«ربّ» گرفته شده و در اصل به معنى تربيت و پرورش است در چیزی تا به حدّ نهائى و تمام و كمال آن برسد. مى‏گويند:

«رَبَّهُ‏ و رَبَّاهُ و رَبَّبَهُ: او را تربيت كرد و پرورش داد.»

و اینکه کلمه الرّب: به‌طور مطلق جز براى خداى تعالى گفته نمى‏شود كه او متكفّل مصالح موجودات و آفريده‏هاست. [۱۹] مثل‌اینکه خداى تعالى گويد: (بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَ رَبٌ‏ غَفُورٌ)[۲۰]

«در کتاب قاموس قرآن در معنای تربیت آمده است:«رب: تربيت كردن»، رب به معنی مربى از اسماء حسنى است و مقام ربوبيت خداوند را روشن می‌کند يعنى آنگاه ‌که در وصف خدا گفته شود: رب العالمين. مراد پرورش دادن و تربيت كردن تمام موجودات است و نیز ایشان در تفسیر سوره حمد ذیل کلمه رب آورده­اند:

«طبرسى(رحمه الله علیه) در تفسير سوره حمد چند معنا از جمله: رئيس، مطاع مالك، صاحب(رفيق)، مربى و مصلح براى رب نقل كرده و گويد: آن از تربيت مشتق است و اين كلمه به‌طور اطلاق جز به خدا گفته نمی‌شود و در غير خدا مقيد می‌آید نحو: رب الدار[۲۱]

فرهنگ معین معنای تربیت را اینگونه آورده است:

«پروردن، پروراندن، پرورش، آداب و اخلاق را به کسی آموختن.»[۲۲]

آیت الله جوادی آملی در معنای لغوی تربیت فرموده­اند:

«تربیت از ماده ربب- نه ربو – و در آن مفهوم پرورش نهفته و از اسمای الهی است که در فارسی آن را معادل پروردگار دانسته‌اند، بدان جهت که تربیت همه موجودات و اصلاح آن‌ها به ذات ربوبی برمی‌گردد.»[۲۳]

با تفحص و جستجو در آیات الهی دیده می شود که مفهوم تربیت از ریشه(ر­ب­و) چندان به کار نرفته است و اگر این کلمه در ارتباط با انسان به کار رفته، منظور رشد و نمو جسمی مراد بوده است. به عنوان مثال در آیه زیر به این نحو بیان شده است:

«وَ قُل رَّبِّ ارحَمهُمَا کَمَا رَبَّیانِی صَغیراً»[۲۴]

کلمه صغیر به معنای کوچک در آیه شریفه در مقابل کلمه کبیر به معنای بزرگ آمده است و این دلیلی است بر آن که«تربیت» در این آیه به معنی رشد و نموّ جسمی(از ر ب و) است و واژه دقیق آن در زبان فارسی،  به معنای بزرگ کردن می­باشد.[۲۵]

دانشمندان مختلف بر طبق تخصص و دیدگاهشان نسبت به انسان و هدف او، تعاریف متعددی را ایراد کرده‌اند که در اینجا به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود. استاد مطهری در تعریف تربیت اینگونه بیان می­دارد:

تربیت عبارت است از:

«پرورش دادن استعدادهاى درونى‏اى که بالقوّه در یک شى‏ء موجود است، به فعلیّت درآوردن و پروردن. و همچنین تربیت فقط در مورد جاندارها یعنى گیاه و حیوان و انسان صادق است و اگر این کلمه را در مورد اشیاء به کار ببریم مجازاً به کار برده‏ایم، نه اینکه به مفهوم واقعى، آن شى‏ء را پرورش داده‏ایم.»[۲۶]

تربیت عبارت است از:

«رفع موانع و ایجاد مقتضیات برای آنکه استعدادهای انسان در جهت کمال مطلق شکوفا شود به عبارت دیگر فرآیند اثرگذاری و اثرپذیری که میان مربی و متربی به منظور ایجاد صفتی یا تغییر و اصلاح در شخصیت متربی برقرار می شود.»[۲۷]

آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم اینگونه بیان داشته است:

«رب: ربوبیت، سوق دادن شیء به سمت کمال آن است و رب کسی است که شأن او سوق دادن اشیاء به ‌سوی کمال و تربیت آن‌ها باشد و این صفت به صورتی ثابت در او باشد. مفاهیمی همچون: مالکیت، مصاحبت، سیادت، قیومت، ملازمت، تداوم بخشیدن، برآوردن حاجت، تعلیم یا تغذیه، هم از لوازم وآثار ربوبیت و هر یک در موردی و به اقتضای موارد گوناگون است و هریک مصداقی از مصادیق متفاوت تربیب است، نه به معنای آن و اخذ هر کدام از آن‌ها در معنای رب از باب زیادت حدّ(به معنای عام) بر محدود و نشانه آن زیادت آن است که در سورۀ«ناس» کلمۀ«مَلِک» و کلمۀ«اله» هر دو بعد از کلمه رب ذکرشده است و اگر تعبیر«بِرَبِّ النَّاسِ» مفهوم ملک واله را به همراه داشت لازم نبود.«مَلِكِ النَّاسِ* إِلَهِ النَّاسِ» جداگانه ذکر شود و چون معنای ملک بامعنای مالک در عین تفاوت، مباین نیست ازاین‌رو نکتۀ مزبور به‌عنوان شاهد یاد شد. و اگر کلمه ارباب به‌طور جمع استعمال شده، مانند(اربابٌ متفرقون) به لحاظ باورهای ثنین است وگرنه در جهان هستی بیش از یک ربّ نیست. در مصدر باب تفعیل از ربّ نباید به‌جای«تربیب»، تربیت به کاربرد؛ زیرا ربّ در صرف، مضاعف و مربّی ناقص واوی است مربی از ریشه«ربو» به معنای رشد و زیادت است.»[۲۸]

تربيت، اداره و تدبير هر شي‏ء عبارت است از دادن کمال‌ها و اوصاف و ارزاق مورد نیاز آن شي‏ء و چون اعطاي کمال‌ها به اشیائی که به حد کمال رسیده­اند امري تكويني است، نه اعتباري و قراردادي، بنابراين، آفرينش كمال براي شيئي خاص، خود نوعي خلقت است و درنتیجه، ربّ همه اشيا همان خالق آن‌هاست.[۲۹]

سخن جامع در تعریف اصطلاحی تربیت در نزد اندیشمندان اسلامی، به فعلیت رساندن استعدادهای ذاتی است که خدا در انسان به ودیعت نهاده و با استفاده از عقل و نقل می­توان آن­ها را از بالقوه به بالفعل تبدیل و نمایان کرد.

۲-۳- واژگان مترادف با واژه تربیت

۲-۳-۱- تعلیم

تعلیم به معنای پرورش نيروي فكري و بعد عقلاني انسان و به تعبير دیگر، فراهم آوردن زمينه براي رشد و شكوفايي استعدادهاي ذهني انسان است[۳۰] و نیز به معنای ايجاد خلاقيت و ابتكار در فكر و نيروي انديشه انسان است.[۳۱]

۲-۳-۲- تادیب

تادیب در لغت به معنای ادب آموختن، كيفر آمده است. تادیب در اصطلاح به معنای ادب آموختن یا کیفر است. تأدیب به معناى نخست(ادب آموختن)، در روایات از حقوق فرزندان بر والدین شمرده شده و مورد تأکید قرار گرفته است.[۳۲]

تأدیب به معناى دوم(کیفر)، نوعى از آن، تعزیر نامیده مى‌شود که از اختیارات حاکم شرع است. بنابراین تأدیب اعم از تعزیر است؛ چه آنکه تأدیب فرزند توسط پدر، شاگرد توسط معلّم و برده توسط مولا را نیز در بر مى‌گیرد. [۳۳]

۲-۳-۳- تهذیب

تهذیب در لغت به معنای خالص کردن، پاکیزه کردن، اصلاح کردن و شتاب کردن است و مُهذَّب کسی است که پیراسته از عیوب اخلاقی و آراسته به اوصاف نیکو باشد و منظور از تهذیب نفس همان خودسازی است.[۳۴]

۲-۳-۴- پرورش

پرورش عبارت است از:

«جریانی منظم و مستمر که هدف آن کمک‌ به رشد جسمانی، شناختی،روانی، اخلاقی، اجتماعی و یا به‌طور کلی رشد شخصیت‌ پرورش‌یابندگان در جهت کسب هنجارهای‌ مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعدادهای آنهاست.»[۳۵]

۲-۴- داستان

قصّه بر وزن «فِعلَة» در لغت به معنای «پی گرفتن»، «بیان خبر و حدیث»،[۳۶] و قِصَص، جمع «قصه­ای است که نوشته می­شود.[۳۷]

در تعریف قصة قرآنی باید گفت قصه در قرآن مفهوم خاص دارد و می­توان آن را، این­گونه تعریف کرد:

«قصة قرآنی عبارت است از روایت و نقل وقایع و حوادث واقع و حقی که از روی علم با هدف و پیامی مشخص، پیگیری می­شوند.»[۳۸]

و در تعریف دیگری آمده است:

«قصه از نظر قرآن، سرگذشت حق و واقعی و صادقی است مبتنی بر دانش الهی که برای گسترش اندیشمندی و ایجاد عبرت در خردمندان، طوری بیان می­شود که شنونده یا خواننده آن را دنبال می­کند.»[۳۹]

۲-۵- قرآن

قرآن، در اصل مصدر است و به کتابی که بر پیامبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد؛ اختصاص پیدا کرده است واژه قرآن  قرآن مشتق و مهموز است بر وزن رجحان و غفران، مشتق از ماده «قرأ» به معناي «تلاوت»، است.[۴۰]

این معنای قرآن قوي­تر از معانی دیگر به نظر مي­رسد.[۴۱]

دليلی كه نظريه پنجم را تقويت مي‌كند؛ فعل امر«اقرأ» در نخستين وحی بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است كه، بي­ترديد به معناي«بخوان»، است. لفظ قرآن، نخستين بار در آيه چهارم از سوره مزمّل نازل شده است كه مطابق حدیث معروف جابر بن زید و ابن عباس، سومين سوره در ترتيب نزول سوره­هاست.[۴۲] در اين آيه، دستور چنين است:

«وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلا»؛[۴۳] «و«قرآن» را شمرده شمرده بخوان.»

در آخرين آیه از همين سوره، بار ديگر در يك فرمان همگاني اعلام مي­شود:

«فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِم»؛[۴۴] «هرچه از«قرآن» ميسر مي‌شود، بخوانيد.»

بديهي است كه منظور در هر دو آیه، قرآنِ خواندني است. نتيجه آن كه، روشن­ترين و مناسب­ترين معنا براي قرآن، اشتقاق آن از ماده«قرأ» به معناي«تلاوت كردن» است.

واژه‌هایی چون تلاوت، استماع، تفسیر و تدبّر از جمله واژه‌های مرتبط با قرآن هستند.

فصل دوم

انواع تکرار در قرآن و ویژگی های قصه های قرآن

۱٫ انواع تکرار در قرآن

با توجه به تکرارهای موجود در قرآن می­توان آن را به چند نوع تقسیم کرد:

۱٫ تکرار معنوی

در این نوع، موضوعات و مفاهیم تکرار می­شوند و عبارت­هاي بیانگر آن­ها متناسب با سیاق سخن، شکلی ویژه و متفاوت با یکدیگر دارند، مانند بازگو شدن چند باره­ی داستان­هایی چون داستان موسی(علیه السلام)، فرعون و بنی­اسرائیل، یادآوري توحید و اسماء و صفات ذات باري و شمارش نشانه­ها و نعمت­هاي او، پرداختن به معاد از زوایاي گوناگون و دعوت­هاي مکرر به تقواي الهی؛[۴۵]که در بحث آینده به آن پرداخته می­شود.

۲٫ تکرار لفظی

يعنى اينكه لفظى به صورت مفرد يا مركب بيش از يك­بار گفته­شده باشد. در این نوع، فقط لفظ تکرار می­شود، اما معنایی جدید طرح می­گردد. قرآن‏­پژوهان تكرار لفظى را به اقسام ذيل تقسيم نموده‏اند:

اول: گاهى تكرار جمله كامل در ميان سوره‏هاى مختلف است مثل «وَما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»[۴۶] اين آيه در سوره­ی «اعراف» آيه­ی۱۶۰ هم تكرار شده است و مانند «كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّه» كه در سوره­ی «روم» آيه­ی ۹ و سوره­ی «فاطر» آيه­ی۴۴ و سوره­ی «غافر» آيه­ی۲۱ تكرار شده است.

دوم: گاهى جمله­ی تكرارى در كنار هم قرارگرفته است که در این نوع، الفاظ با حفظ معناي خود تکرار می­گردند مانند «وَ أَصْحابُ الْيَمِينِ ما أَصْحابُ الْيَمِينِ»[۴۷] و «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»[۴۸]همين حالت در سوره‏هاى «حاقه» آيات ۱۷و۱۸ و «تكاثر» آيات ۳و۴ نيز آمده است.

سوم: گاهى هم يك جمله در فواصل آيات يك سوره تكرار شده است مانند «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» كه در سوره­ی «الرحمن»۳۱ مرتبه تكرار شده و «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» نيز در سوره­ی «مرسلات»۱۰ مرتبه آمده است.[۴۹]

  1. تکرار پیوسته و بدون فاصله

در این نوع، میان واژه یا عبارات تکرار شده در قرآن، مطلب دیگري فاصله نیفتاده است. در اینجا به­طور معمول هر عبارت دو بار تکرار شده است، مانند «كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ * ثُمَّ كَلاَّ سَيَعْلَمُونَ»[۵۰]و «أَوْلى‏ لَكَ فَأَوْلى‏ * ثُمَّ أَوْلى‏ لَكَ فَأَوْلى»[۵۱] در نمونه­ی نخست، در مقام تهدید و انذار، براي اثرگذاري بیشتر آن بر مخاطب، و در مورد دوم در مقام نفرین تکرار صورت گرفته است. وجود «ثم» بر آن دلالت می­کند که این تهدید یا نفرین در مورد دوم، رساتر و سخت­تر از مورد نخست است.

  1. تکرار ناپیوسته و با فاصله­ی نزدیک

این نوع، به­صورت منظم و مرتبط در یک سوره واقع­شده است، مانند تکرار «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» در سوره­ی «الرحمن».

  1. تکرار ناپیوسته و با فاصله­ی دور

در این قسم، از باب بازگفتن موضوعات و مفاهیم، آیات و عباراتی در سوره­هاي مختلف تکرار شده است.[۵۲]

۶٫ تکرار پاره­اى از تاریخ:

«در مورد داستان­هاى تاریخى باید توجّه کنید که هدف اساسى قرآن از ذکر تاریخ گذشتگان، توجّه دادن مردم به قوانین مسلّم زندگى است که بر زندگى انسان­هاى پیشین حکومت داشته است. قرآن مى­خواهد مردم را با این قوانین آشنا کند و آن­ها را توجّه دهد که علل ترقّى و پیشرفت و یا انحطاط جوامع و ملل گذشته چه بوده است؟ خوددارى آن­ها از قبول دعوت پیامبران چه نتایج خطرناکى به بار آورده و رواج ظلم و ستم با آن­ها چه کرده و کدام عامل بود که آن­ها را به انقراض و سقوط کشانید و بالاخره نقاط ضعف و قوّتشان چه بوده است؟»

«قرآن در داستان­ها مردم را به این قوانین و حقایق متوجّه ساخته و همچنین عاقبت نافرمانى افراد گردنکش و جبّار را نشان داده است. همین حقیقت ایجاب نموده که قرآن سرگذشت جوامع گذشته را زیر و رو کند و جنبه­هاى مختلف آن را نشان دهد؛ بنابراین، اگر قرآن در موارد مختلفى مثلاً از «بنى­اسرائیل» و یا «آفرینش آدم(علیه السلام)» سخن مى­گوید، در هر مورد به قسمت و فراز خاصى از این موضوع اشاره مى­کند و مى­خواهد در هر مورد، مردم را به نکته­ی خاصى توجّه دهد که در مورد دیگر به آنان توجّه نداده است. این حقیقتى است که با دقّت در داستان­هاى قرآن به دست مى­آید.»

۷٫ بیان واقعیتی خاص در تکرار پاره­ای از آیات:

در مواقعی که فرازی از آیات قرآن تکرار شده، مثلاً تکرار آیه­ی شریفه­ی «فَبِاَىَّ آلاَءِ رَبَّکُمَا تُکَذِّبَانِ» در سوره­ی «الرحمن» باید واقف بود که این تکرارى براى نتیجه­گیرى از تأثیر خاص روانى در روحیه­ی خوانندگان و شنوندگان قرآن است.

«خدا وقتى براى بیدار ساختن روح و فکر یک جمعیت سخن مى­گوید گاهى بر روى موضوعاتى که جنبه­ی روانى و عاطفى خاصى دارد تکیه مى­کند و آن را تکرار مى­نماید؛ مثلاً، در همین سوره­ی «الرحمن» خداوند در مقام شمردن نعمت­هاى مهمى است که در آفرینش انسان و تشکیل جامعه و تمدّن انسانى و ادامه­ی آن، نقش اساسى دارد؛ و همچنین در این سوره نعمت­هاى بزرگى بیان مى­شود که در زندگى جهان دیگر براى انسان فراهم­شده است، خداوند در خلال شمردن این نعمت­ها که به­منظور تحریک عواطف بشر است.»

آیه­ی «فَبِاَىَّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» را تکرار مى­کند و از این راه در خلال شمردن این نعمت­ها حس حق­شناسى انسان را بیدار مى­کند و او را به خضوع در برابر حقیقت وا­مى­دارد و وجدان و عواطفش را تحریک مى­کند.

«بنابراین، این نوع تکرار هم درجاى خود از نظر ارشاد و هدایت لازم است و مخل به فصاحت و بلاغت قرآن نیست، بلکه از محسنات کلام نیز به شمار مى­رود؛ زیرا موجب تأکید و تأثیر بیشتر مى­گردد.»[۵۳]

۲٫ ویژگی های قصه های قرآن

داستان های قرآن کریم، خصوصیات و ویژگی های منحصر به فردی دارد که مختص خود قرآن است. برخی از این ویژگی ها عبارتند از:

۲-۱٫ درستی گزاره­ها

از ویژگی­های قصه­ها و داستان های بیان شده در قران بیان حق و حقیقت و راست گویی در بیان داستان و سرگذشت و زندگینامه پیامبران و قوم های گذشتگان است. زیرا بیان کننده این داستان ها و قصه ها خداوند دانا و بصیر و خبیری است که از تمام علوم هستی(گذشته، حال و آینده) آگاه بوده و علم او در تمام دوران یکسان بوده است و هیچ جهل یا غفلتی در علم بی نهایت او وجود ندارد و کوچک‌ترین ذرّه در آسمان‌ها و زمین از دیده­اش نهان نمی­ماند. اما «چنین زاویة روایتی در داستان­های بشری وجود ندارد و مختصّ قرآن است، چرا که راوی داستان­های قرآن، علیم مطلق، خالق ما یشاء و فعال ما یشاء است. یعنی راوی داستان خداوند است و اوست که سخنان شخصیت­ها را نقل و احیانا تحلیل می‌کند؛ اوست که به عواطف، افکار، عقاید و رفتار شخصیت­ها آگاه است و در مواقع لزوم، به بیان آن­ها می­پردازد؛ اوست که پشت صحنه­ها را می‌بیند؛ اوست که حوادث داستان را توضیح می­دهد. علاوه بر همة این­ها، قهرمانان بیشتر داستان­ها، مانند قهرمانان داستان­های انبیا به اذن او به مأموریت رسالت اعزام می­شوند و هموست که داستان را به نتیجه می­رساند.»[۵۴]

خداوند در قرآن کریم بیان داستان گویی خود را در آیات الهی حق و حقیقت بیان نموده است:

«إنَّ هذا لَهُوَ القَصَصُ الحَقُّ …»[۵۵]

با توجه به این آیه زمانی که قرآن را می خوانیم به هیچ وجه احتمال نمی دهیم که این داستان ها به حقیقت نزدیک نباشد و فقط یک نفر با قوه خیال و وهم خود آن را صحنه پردازی نموده باشد به عنوان نمونه وقتی که قرآن سخنان «هدهد» را نزد سلیمان بیان می کند یقین می داریم که این پرنده وجود خارجی دارزد و این عبارت را بر زبان خود جاری نموده است و باری تعالی بدون کم و زیاد سخنان او را بازگو نموده است در حالی که زمانی قصه­های «کلیله و دمنه» را مرور می­کنیم، می­دانیم که حیوان­های داستان، نمادین و ساختگی­اند. بنابراین از ویژگی­های قصه­های قرآنی، یادآوری «صحنه‌هایی است که در تاریخ اتفاق افتاده است و شخصیت­هایی که با وجودی مستقل و رفتاری خاص، و در زمان و مکانی مشخص حضور داشته­اند.»[۵۶]

۳-۲٫ انتخاب قطعه هایی از داستان

قرآن کریم کتاب رمان، تاریخی، داستان نیست که همه وقایع را از ابتدا تا انتها به رشته تحریر درآورد بلکه فقط به بیان آن قسمت هایی می پردازد که با اهداف قرآن که هدایت انسان هاست هماهنگ باشد. قرآن کریم این داستان ها را به نام سنت می نامد و شروع به تعریف کردن می کند به عنوان مثال بیش از صد بار در ایات الهی نام حضرت موسی(علیه السلام) بیان شده است. و داستان های او بیش از بیست و هشت سوره به صورت تفصیلی با بیان نکات مهم و عبرت آموز آن. تاریخ تولد، تاریخ فوت، تاریخ هجرت، زمان بازگشت وی از مدین و قسمت هایی که اهمیتی نداشته سخنی به میان نیامده.

در مورد زندگی حضرت موسی(علیه السلام) مواردی از جمله انداختن کودک در دریا(رودخانه نیل)، ایجاد آرامش در قلب مادر و مژده بازگشت فرزند بعد از بزرگ شدن و رسیدن به مقام رسالت، روبه رو شدن با فرعون و گذشتن از رود نیل و عذاب آنها، وارد شدن به مدین و آب دادن گوسفندان شعیب و نه سال ماندن و ازدواجش با دختر شعیب سخن به میان آمده است.[۵۷]

۳-۳- شروع قصه با بیان چکیده آن

گاهی در شروع داستان دیده می شود که ابتدا خلاصه ای از داستان بازگو شده و در ادامه به شرح داستان با تمام جزییات پرداخته می­شود. می توان گفت چنین روشی در به عنوان نمونه در داستان اصحاب کهف بیان شده که خداوند در این داستان در چهار آیه متوالی از چنین اسلوبی استفاده نموده است:

«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً * إِذْ أَوَی الْفِتْیَهُ إِلَی الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً * فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً * ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً»؛[۵۸] «آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟! زمانی را به خاطر بیاور که آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند: «پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن و راه نجاتی برای ما فراهم ساز!» ما(پرده خواب را) در غار بر گوششان زدیم و سال ها در خواب فرو رفتند. سپس آنان را برانگیختیم تا بدانیم(و این امر آشکار شود که) کدام یک از آن دو گروه مدت خواب خود را بهتر حساب کرده اند.»

باری تعالی در ابتدا به صورت اجمالی و مختصر به بیان داستان پرداخته و در ادامه در نوزده آیه به صورت تفصیلی به شرح جزئیات داستان اشاره نموده است. این نوع بیان و روش مانند این است که داستان در همان لحظه اتفاق افتاده با تمام جزئیات:

«نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً»؛[۵۹] «ما داستان آنان را به حق برای تو باز می گوییم؛ آنها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.»

به کار بردن چنین اسلوب و روشی از لحاظ هنری و بیانی از اهمیت بالایی برخوردار است. زیرا بیان چکیده و شمه کلی از داستان و بعد ورود به داستان، در آماده کردن ذهن مخاطب برای ورود به داستان با تمام جزئیات و تشویق او برای پیگیری داستان از اهمیت شایان ذکری برخوردار است. در این نوع داستان گویی چهارچوب اصلی قصه و همچنین نتیجه کلی آن و پیامی که هر داستانی در پی دارد و همچنین ایجاز و اعجاز برای مخاطب بیان می شود. این نوع داستان گویی و روش به کارگیری آن در افرادی داستان بیان می کنند و یا فیلم می سازند پرکاربرد بوده است.

۳-۴٫ داستان در داستان

از ویژگی­های قصه­های قرآن، داستان در داستان است که «از دیگر شیوه­های داستان­پردازی در قرآن محسوب می­شود تا جایی که این روش و شیوه در برخی آثار منثور و منظوم ادب دیده می­شود که می­توان آن را الهام گرفته و وامدار این روش قرآن دانست.»[۶۰]

اغلب در برخی از سوره های قرآن دیده می شود که دو قصه ذکر شده در دل یکدیگر و تداخل به هم. به این نحو که ابتدا قسمتی از یک داستان بیان شده و در ادامه یک داستان دیگر و در انتها داستان ابتدایی تمام می شود. این نحوه از بیان داستان به خاطر جذابیت پیدا کردن داستان و نیز بلاغت بیانی است که قصه ای در دل داستان دیگر پرورانده می شود و به صورت موقت داستان قطع می شود. این نوع روش در سوره های زیادی بخ چشم می خورد اما در ادامه به عنوان مثال به دو داستان پرداخته می شود. در سوره هود به داستان حضرت ابراهیم و نوح اشاره شده است: «

«در ضمن یادآوری تاریخ جانشینان نوح و اقوامی که به برکت خدایی رسیدند یا دچار عذاب شده­اند، اشاره­ای به داستان ابراهیم می­کند که در آن برکات الهی تحقق یافته، و این خود ضمن بیان قصة قوم لوط است که گرفتار عذاب شدند.»[۶۱]

نمونة دیگری از شیوة داستان در داستان را در سورة آل عمران می­بینیم که داستان سه تولد را پیاپی بازگو می­کند: «قرآن کریم، داستان زکریا(علیه السلام) را پس از داستان زن عمران و در آغاز داستان مریم(سلام الله علیها) ترسیم کرده است… و پس از پایان یافتن داستان زکریا(علیه السلام) به ترسیم داستان مریم پرداخته است.»[۶۲]

۳-۵٫ پرده پوشی و عفیف گویی

قرآن، زبان وحی و کلام خداوند است. همان گونه که در قرآن اثری از خیال و وهم وجود ندارد و داستان­ها و سرگذشت­های واقعی و حقیقی را برای عبرت آموزی انسان­ها بازگو می­کند، ادبیات و زبانی را که برای ترسیم صحنه­های شرم آور و به ظاهر دور از عفت عمومی برمی­گزیند، زبان پاک و در نهایت عفت و پرده پوشی است و از این منظر داستان­های قرآن با داستان­های بشری که گاه با زبان دریده و عریان صحنه­ها را بازگو می­کنند، متفاوت و متمایز است. از صحنه­های عشقی که در قرآن بیان شده، داستان عشق سرکش زن عزیز مصر به یوسف است: «وَ راوَدَته الّتی هُوَ فی بیتِها عَن نَفسِه و غَلَّقَتِ الأبوابَ وَ قالَت هَیتَ لَکَ»؛[۶۳] «آن زن که یوسف در خانة او بود، از او تمنای کامجویی کرد، درها را کاملاً بست و گفت به سوی آنچه برای تو مهیاست، بیا.»

این آیه، اوج یک صحنه عشقی را کاملاً در پرده، روایت می­کند. در داستان تولد حضرت عیسی نیز، مردم ابتدا از زشتی کار مریم می­گویند: «یا اُختَ هارونَ ما کانَ أبوکِ امرَأ سوءٍ و ما کانَت أُمُّکِ بَغیّاً»؛[۶۴] «ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت زن بدکاره­ای.» در این آیه یک اتهام جنسی در پرده و سربسته بیان می­گردد. یا برای دفاع از پاک دامنی حضرت مریم می­فرماید:

«وَ الَّتی أَحصَنت فرجَها فَنَفَخنا فیها مِن روحِنا ….»؛[۶۵] «و به یاد آور زنی را که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در او دمیدیم.» هم چنین داستان حضرت لوط «قصه­ای که برجسته­ترین گره داستانی­اش مسائل جنسی است ولی با این حال کاملاً در پرده روایت می­شود.»[۶۶]

بنابراین آنچه مسلم است قرآن در ارائة تصویرها و صحنه­های واقعی مربوط به مسائل جنسی، عفت کلام و در پرده سخن گفتن را برگزیده است.[۶۷]

فصل سوم

اهداف تربیتی تکرار در قصص قرآن

اهداف تربیتی تکرار در قصص قرآن

داستان در قرآن از مقام و موقعیت ویژه­ای برخوردار است. جالب است بدانید در حدود یک­چهارم آیات قرآنی را آیات مربوط به قصه­ها تشکیل داده است. درکمتر سوره­ای، مخصوصاً سوره­های بلند است که چند داستان یا نقاطی از زندگی اقوام گذشته به چشم نخورد.

با اینکه قرآن کتابی نیست که به­منظور داستان­سرایی و سرگرم نمودن و شاد کردن مردم با حکایات و افسانه­ها نازل­شده باشد، همین طورکتاب تاریخ نیست که حوادث مربوط به افراد، اقوام و ملل را به­عنوان نقل حوادث تاریخی بازگو کرده باشد، هرچند در خلال این داستان­ها اطلاعات تاریخی ارزشمندی به دست می­آید که برای یک محقق سند مطمئنی می­تواند باشد، البته یادآور می­شویم هدف از وجود قصه در قرآن، به هدف از نزول آن باز می­گردد و این­که قرآن کتابی است که متضمن هدایت مردم است. به­خوبی مشهود است قرآن علاوه بر شئون دیگر، دایره المعارفی از مهم­ترین سیره­های انبیاء و گزارشگر مطمئنی از زندگی برگزیدگان الهی و یگانه نسخه­ای است که لازم است به آن استناد جست و از فیوضات آن بهره­مند شد. بی­شک تکیه­بر قصه با این وسعت، اهداف هدایتی و تربیتی عمیقی را در بردارد که بخشی از این اهداف را یادآور می­شویم:[۶۸]

۱- تثبيت قلب پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم):

پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به دستور و ماموریت خداوند در طول بیست و سه سال با دریافت وحی و ابلاغ آن به تبلیغ دین پرداخت. در انجام این رسالت خود با آزار مشرکان و لجاجت مخالفان روبه رو شد. در این راه به سختی های دشواری برخورد نمود خداوند برای دل تسلی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و یارانش به شرح حال پیامبران و اقوام گذشته پرداخته، تا کمی دل پیامبر را تسلّی دهد و سنت خداوند را در حفظ و حمايت الهى و فرجام شوم معاندان و حق گريزان به پيامبرش(صلی الله علیه و آله و سلم) يادآور شود و اين­چنين قلب پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را اطمينان و آرامش بخشد،[۶۹] از اين رو مى­فرمايد:

«وكُلاًّ نَقُصُّ عَلَيكَ مِن اَنباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ»[۷۰]

کلمه­ی «کلاً» اشاره به تنوع این سرگذشت­هاست که هرکدام به­نوعی از جبهه­گیری­ها در برابر انبیاء: اشاره می­کند و نوعی از انحرافات و مجازات­ها و بیان مشکلات انبیاء:و مقاومتشان در برابر اقوام لجوج و پیروزی آن­ها را که دل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنانی را که دوشادوش او حرکت می­کردند؛ قویتر از روز قبل می­نمود، بیان می­کند. اخبار پیامبران: و حقایق و واقعیت­های مربوط به زندگی و حیات و موعظه و تذکری برای مؤمنان است. چه بسیار رخ­داده که پیغمبری جمعیت زیادی از پیروانش در جنگ کشته­شده و با این­حال اهل ایمان، در مقابل سختی­هایی که در راه خدا به آن­ها رسیده، مقاومت کردند و هرگز بیمناک و زبون نشدند و سر زیر بار دشمن فرونیاوردند و راه صبر و ثبات را پیش گرفتند که خداوند صابران را دوست می­دارد.

اصولاً در قصه­هایی که هدفش انذار، بیم دادن و تخویف مخالفین است، حوادث و صحنه­ها عنصر بارز و اصلی است و در قصه­هایی که جنبه­ی رهنمود و تقویت و تثبیت قلب پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنین به آن حضرت و دعوتش دارد، عنصر اشخاص و قهرمان­ها و چهره­ها بیشتر مطرح است.

۲- تحدّى

باری تعالی قرآن را برای هدایت انسان ها نازل کرد و در برخی از آیات مردم را دعوت نمود تا مثل آن بیاورند. و درادامه به عجز و ناتوانی آنان اشاره نمود که حتی یک آیه هم در توان آنها نیست و عاجزند که با نظم و چنین عبارتی بیاورند.[۷۱] با تكرار، تحدّى و مبارزه­طلبى و اظهار معجزه بودن قرآن مورد تأكيد قرار مى‏گيرد چنانكه يك مبارز از صف خارج شده و به ميدان بيايد و مرتب «هل من مبارز» بگويد. از اين ‏رو قرآن «شافى» ناميده شده است چراكه اخبار و داستان­ها در آن مكرر آمده است.[۷۲] این تحدی در سه آیه در قرآن آمده است:

قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً»[۷۳]

أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»[۷۴]

وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»[۷۵]

۳- تكرار قصص جلوه­اى از اعجاز

تكرار يك­سخن در اسلوب­هاى متفاوت و در كمال فصاحت، به گونه­اى باید باشد که شنونده خسته نشود و با هر بار خواندن انگیزه ای در فرد ایجاد شود تا از آن پند و عبرت بگیرد. این شیوه جلوه­اى از اعجاز بيانى قرآن به شمار می­رود که انجام آن توسط انسان­ها در نوشته­های خود غیرممکن نیست.[۷۶]

به­عنوان مثال در سوره­ی کهف سه داستان نقل­شده که شگفت­انگیز و معجزه­آساست: داستان اصحاب کهف و خواب سیصد و اندی ساله آن ها در غار، و بیدار شدن آنها، رفتن به شهر و داستان های آنها، سفر حضرت موسی(علیه السلام) و حضرت خضر با یکدیگر و حوادث و اتفاقات به وجود آمده  در طول سفر و داستان های  ذی­القرنین و قوم یأجوج و مأجوج و احداث سد آهنین از این روش و اسلوب به شمار می رود.

این گونه روش و اسلوب داستان گویی اگر در غیر قرآن به کار رود، حالت افسانه گویی و بیان تخیلات محسوب می شود ولی این روش در قرآن مشهود بوده و افسانه سرایی محسوب نمی شود و انس گیرندگان با قرآن با آن مانوس بوده زیرا به این معتقدند که آن از طرف خداوند متعال نازل شده است. این­ها همه نشان می­دهد اسباب عالم، ابزار اراده او هستند و همه سر بر فرمان او دارند. جالب اینکه قرآن مجید داستان مفصل و طولانی ابرهه را در چند جمله­ی کوتاه و کوبنده و درنهایت فصاحت و بلاغت آورده و درواقع روی نقطه­هایی انگشت گذارده است که به اهداف قرآن، یعنی بیدار ساختن گردنکشان مغرور و نشان دادن ضعف انسان در برابر قدرت عظیم خداوند کمک می­کند. این ماجرا نشان می­دهد معجزات و خوارق عادات برخلاف آنچه بعضی پنداشته­اند، لزومی ندارد به دست پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امام(علیه السلام) ظاهر شود، بلکه در هر وضعی که خدا بخواهد و لازم بداند، انجام می­گیرد. هدف آن است که مردم به عظمت خدا و حقانیت آیین او آشنا شوند.[۷۷]

۴- انذار و هشدار

خداوند در قرآن کریم، رسول گرامی اسلام را مبشّر و نذیر می خواند:

«انا أَرْسَلْنَاکَ بِالحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَا تُسْال عَنْ أَصْحَابِ الجَحِیمِ»؛[۷۸] «ای پیامبر، ما تو را به حق به رسالت فرستادیم تا به مؤمنان بشارت و به کافران هشدار دهی و از تو درباره دوزخیان پرسشی نمی شود(تو بازخواست نخواهی شد).»

این رسالت را از طریق قرآن انجام می دهد: «تَبارَک الذی نَزّلَ الفُرْقان عَلی عَبْدِهِ لِیکونَ لِلْعالمینَ نَذیرًا»؛[۷۹] «بزرگ(و خجسته) است کسی که بر بنده خود، فرقان را نازل فرمود تا برای جهانیان هشداردهنده باشد.»

بنابراین یکی از روش های انذار مردم بیان سرگذشت پیشینیان از جمله قوم اصحاب نوح، هود، لوط، عاد و ثمود، اصحاب کهف است.[۸۰]

۵- تعدد اهداف قصص

قصه‏ها در قرآن در موارد متعدد و با مناسبات خاصى آمده است، بعضی از انسان ها به خاطر جهل خود گمان می کنند که خداوند داستان ها را تکرار کرده و هیچ قصد و غرضی خداوند نداشته است اما این سخن و گمان اشتباه است.

«بلكه يا از حيث اندازه‏ها و بخش­هاى مختلف قصه، يا از حيث روش ادا و گنجانيدن در سياق گوناگون بوده و نيز غايات و هدف‏هاى گوناگونى داشته و به هر صورت در هر مورد صورت تازه‏اى هست كه حقيقت تكرار را منتفى مى‏سازد. قرآن كتاب دعوت و دستور نظام و روش زندگانى است، كتاب روايت‏ و تاريخ و وقت‏گذرانى نمى‏باشد. در سياق دعوت قصه منتخبى را به­اندازه و روشى كه مناسب جو و سياق است؛ در زيباترين صور فنى دلپذير؛ نه زرق و برق‏هاى ساختگى، مى‏آورد كه ارائه‏اش بديع، منطقش نيرومند و بيانش زيبا است.»

داستان های قرآنی بیان کننده رسوخ ایمان در دل و جان در دل این مردان الهی و علاقه ایشان در مورد خداوند و به کار بردن تمام هم و غم خود در احیای سنن الهی است. خواندن و جستجو در مورد زندگی این فرهیختگان الهی جان نو به انسان می دهد و آرامش و صفا و نوری در شخص ایجاد می کند تا شخص با همتی راسخ راه آن بزرگوران را ادامه دهد و مفهوم واقعی ایمان را بفهمد و سعی کند که آن را در درون و وجود خود نهادینه نماید.[۸۱]

يك قصه ممكن است ابعادى چند داشته باشد و با يك بار گفتن، پيام­هاى آن پايان نيابند، بلكه در هر بار به لحاظ بُعدى از ابعاد آن تكرار شود و مناسبتى جديد جايگزين گردد، بنابراين قصص دائماً در برابر اغراض دينى خاضع و فرمان­بردارند و تكرار حلقه­هايى از يك قصه براى نيل به هدف و غرض جديد است؛ مثلاً داستان حضرت ابراهيم(علیه السلام) كه در سوره­هاى «انعام و بقره» آمده است؛ در سوره­ی بقره در جهت سياق خاص و عام همان سوره يعنى موضوع قيام به امر خداست و در سوره­ی انعام در جهت موضوع ايمان به خدا و راه يافتن به­سوى اوست.[۸۲]

۶- تفاوت در قصص مكرر

تكرار در قصص قرآن يكنواخت نيست، بلكه در هريك نكته­اى افزوده هست كه در ديگرى نيست، چنان­كه عصاى موسى(علیه السلام) در يكجا «حيّه» و در جاى ديگر به «ثعبان» تعبير شده و ضمن هماهنگى اين دو تعبير، مفيد نكته­اى جديدند. چنين تفاوت تعبيرى افزون بر آنكه كسالت حاصل از تكرار مملّ را پديد نمى­آورد، بيانگر اوج فصاحت است و مجموع قصه تكرار شده با هدفى جديد در جهت ساختار كلى سوره است و نكته­ی جديدى را نيز از جهت زيادت و نقصان و تقديم و تأخير صورت گرفته افاده مى­كند.[۸۳]

۷- عبرت گیری

 مهم­ترین هدف در میان قصص و داستان­های گذشتگان، عبرت و درس گیری برای آیندگان است. تکرار داستان زندگی پیامبران و اقوام آن­ها به علت این است که از داستان زندگی آنها عبرت گرفته شود به همین علت در آیات الهی به این مطالب اشاره شده است. تا با خواندن این داستان­ها و تامل در زندگی آنان و دانستن علل پیروزی و موفقیت یا انحطاط آنان به چه علت بوده است؛[۸۴] در خصوص این هدف قرآن می­فرماید: «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ»[۸۵]

مسائل مورد ابتلای مردم و عبرت‌­انگیز باید زیاد تکرار شود همان­گونه که قرآن آن­ها را زیاد تکرار می‌کند. به­طور مثال داستان حضرت موسی(علیه السلام) و سرگذشت قومش بیشترین تکرار را از بین قصه‌های قرآن به خود اختصاص داده است و بیش از ۹۰۰ آیه، مربوط به حضرت موسی(علیه السلام) و امتش می‌باشد.[۸۶]

از این رو عبرت، مستلزم داشتن چشمی بینا: «…إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَهً لِأُولِي الْأَبْصارِ»[۸۷] عقلی ناب «… فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ»[۸۸] و دلی بیدار است، کما این­که در آخرین آیه درباره­ی داستان موسی(علیه السلام) و سرنوشت دردناک فرعون، قرآن نتیجه­گیری می­کند و می­فرماید: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَهً لِمَنْ يَخْشى»[۸۹]  این آیه به­خوبی نشان می­دهد عبرت گرفتن از این ماجرا تنها برای کسانی میسر است که بهره­ای از خوف و خشیت و احساس مسئولیت به دل راه داده دارای چشم عبرت بینند.

سرگذشت پیامبران آینه­ای است که انسان­ها می­توانند در آن عوامل پیروزی و شکست، کامیابی و ناکامی، خوشبختی و بدبختی، سربلندی و ذلت و آنچه را در زندگی انسان ارزش دارد یا فاقد ارزش است ببینند؛ آیینه­ای که عصاره­ی تمام تجربیات اقوام پیشین و رهبران بزرگ در آن به چشم می­خورد و آیینه­ای که مشاهده­ی آن؛ عمر کوتاه­مدت هر انسان را به اندازه­ی عمر تمام بشر طولانی می­کند، ولی تنها اولوالالباب و صاحبان مغز و اندیشه هستند که توانایی مشاهده­ی این نقوش عبرت را بر صفحه­ی این آینه­ی عجیب دارند.[۹۰]

۸- اشاره به معاد و جهان بعد از مرگ

یکی از مسائلی که ذهن هر انسانی را به خود مشغول کرده، مسئله معاد و نحوه زنده شدن او بعد از مرگ و سرای دیگر است. در این زمینه نظرات مختلفی بیان شده برخی زندگی بعد از مرگ را انکار نموده و برخی دیگر آن را جر افسانه­ای بیش ندانسته­اند و علت وجود این افسانه را در قرآن بیان نموده اند و بر این نظرند که این وعده ها را خیلی به ما داده اند که زمانی که می میریم، پوسیده شده و بدن ما خاک می شود باز مبعوث شده و زنده می شویم این وعده هایی است که بسیار به ما داده شده و پدران و پیشینیان ما بر این اعتقاد بوده، اما این سخنان فقط افسانه­هاي پيشينيان است.

وقتي به جامعه نظر کنيم، اکثر قريب به اتفاق هر جامعه را عوام مردم تشکيل مي­دهند. براي اين­گونه افراد بايد از رخدادها و مثال­هاي ملموسي که در قصه آمده صحبت نمود. لذا بدين­جهت خداوند متعال حتي براي اثبات وجود خود در داستان حضرت ابراهيم(علیه السلام) به ­جاي آوردن برهان­هاي کلامي در قالب قصه و مثال و آنچه مردم با حواس خود درک کردند، استفاده نموده است.

از طرفي، قصه و داستان، نقش بسيار زيادي در تربيت غيرمستقيم خواننده­ی آن دارد، چه­بسا افرادي گناهکار که يا نسبت به اعمال خود جاهل­اند و يا در صورت علم اگر مستقيماً به آن­ها امر ونهي مي­شد عکس­العمل منفي نشان داده و از روي لجاجت جري­تر مي­شوند و اين قصه است که در هر دو صورت نقش ارزنده و سازنده­اي را مي­تواند ايفا کند.

در­نهايت علاوه بر موارد فوق، قصه­­ها، راهکارهاي خوبي را جهت ادار­ه­ی اجتماع در تمام زمينه­هاي سياسي، اقتصادي، اخلاقي، عبادي و مبارزاتي ارائه مي­دهد. از همين روست که در متون ديني و فرهنگ اسلامي به­ويژه در قرآن، بسياري از مطالب ارزنده و سودمند به­صورت قصه توسط خداوند متعال به تصوير کشيده است.[۹۱]

۹- نقل داستان‏هاى حقيقى

قرآن كريم براى بيدار كردن انسان‏ها و تنبّه آنان، از داستان‏هاى حقيقى استفاده كرده و قسمت‏هايى از وقايعى را كه اتفاق افتاده براى درس‏ گرفتن ديگران نقل نموده است. اين كتاب آسمانى به داستان‏ بافى و نقل افسانه‏هاى بى‏اساس تخيّلى نپرداخته و اصولاً نقل اين قصه‏ها در شأن اين كتاب الهى نيست.

بعضى گفته‏اند:

«اشكالى ندارد كه قرآن در داستان‏هاى خود، از داستان‏هاى معروف بين مردم و يا اهل كتاب استفاده كرده باشد، هرچند اطمينانى به صحت آن­ها نباشد و يا آن داستان‏ها افسانه‏هاى خيالى باشند؛[۹۲] مانند داستان حضرت موسى(علیه السلام) و هم­سفرش يوشع بن نون(علیه السلام) و يا داستان مردن هزاران نفر از مردمى كه از ترس مرگ، خانه و ديار خود را ترك كرده بودند و سپس زنده شدن آن‏ها.[۹۳]

علّامه طباطبايى پس از نقل سخن مزبور، در ردّ آن مى‏نويسد:

«اين سخن خود خطاى بزرگى است؛ زيرا مسئله داستان‏نويسى و فنون آن، كه در جاى خود صحيح نيز هست، هيچ ربطى به قرآن كريم ندارد؛ زيرا قرآن كتاب تاريخ و رمان نيست، بلكه كتاب عزيزى است كه نه در خود آن باطلى هست و نه دست دسيسه‏بازان مى‏تواند باطلى را در آن راه دهد. اين خود قرآن است كه خود را درآيات زيادى چنين توصيف مى‏كند: «قرآن جز حق نمى‏گويد» و «بعد از حق چيزى جز گمراهى نيست» و … با اين ­حال، چگونه يك دانشمند كنجكاو به خود اجازه مى‏دهد كه بگويد: قرآن به‏منظور هدايت، از رأى باطل و داستان‏هاى دروغين و خرافات و تخيّلات نيز استفاده كرده است؟»[۹۴]

۱۰- ارائه دعوت دینی

قصه یکی از ابزارهای مناسب قرآن است که پیوسته برای حقیقت رساندن هدف اصیل خود آن­ها را به کار می­گیرد. بدیهی است قرآن قبل از هر چیز یک دعوت دینی است و قصه هم یکی از وسایل ابلاغ و پایدار کردن این دعوت است.

حقا که قصه­های قرآنی در موضوع و طریقه­ی نمایش و اداره­ی حوادث خود، سردر فرمان خواسته­های غرض­های دینی نهاده است، اما وفادار بودن قصه در حد کمال در انجام این مأموریت هرگز مانع بروز خصایص فنی و هنری آن نیست. خداوند در سوره­ی «انبیاء» معرفی آن­ها را به نمایش می­نهد: «موسی، هارون، ابراهیم، لوط، اسحاق، یعقوب، نوح، داوود، سلیمان:و …» و در پایان می­فرماید:

«إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»[۹۵]

روی سخن به همه­ی انسان­هاست که به­دقت بنگرید! در سراسر تاریخ آفرینش، پیامبران یک ملت یکنواخت­اند و من پروردگار شما هستم؛ بنابراین فقط مرا بپرستید.

بر طبق آیه، پرستش خداوند، غرض اصلی است، همچنان که در سوره­ی «اعراف» هدف پیامبران، دعوت مردم به ایمان آوردن به خدای یگانه معرفی­شده است. اصولاً بیان هر نکته­ای در قالب داستان دلپذیرتر است و کسانی که حقیقت پذیرند، به­خوبی آن را قبول می­کنند. همه­ی قصص قرآنی آیاتی است الهی، نظیر آیاتی که در داستان «اصحاب کهف» هست که خدا خواب را بر آنان مسلط نمود و در کنج غاری سیصد سال شمسی به خوابشان برد. وقتی بیدار شدند. جز این به نظرشان نرسید که یک روز یا پاره­ای از روز در خواب بوده­اند. این داستان، عین داستان زندگی مردم است.

انسان­ها هم وقتی روز موعود را می­بینند و به عمر رفته­ی خود نظر می­افکنند، گویی یک رؤیا بوده و خیال می­کنند یک روز مکث کرده بودند یا پاره­ای از یک روز را، لکن قیامت چیزی نیست که آدمی را از دیدن حق بازدارد.[۹۶]

«وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَهَ لا رَيْبَ فِيها…»؛[۹۷] «و اين­چنين مردم را متوجه حال آن­ها كرديم تا بدانند وعده(رستاخيز) خداوند حق است و در پايان جهان و قيام قيامت شكى نيست.»

نتیجه گیری

داستان گویی شیوه­ای پرکاربرد در قرآن است که به دفعات از آن برای منظور خود که هدایت و بیان حقایق است بهره می­گیرد و در قسمت­های زیادی از آیات نورانی به بیان قصه و داستان های زیبا و پندآموز پرداخته  است و مطالب و مباحثی از جمله توحید، معاد و قیامت، نبوت، اثبات خداوند در قالب کلمات و جملات زیبایی پرداخته شده است اگرچه خداوند این مباحث را نیز در قالب استدلال­های منطقی هم به کار برده، اما بیشترین این مطالب را در قالب داستان بیان نموده است.

در قرآن در ادامه داستان­ها به این مطلب نیز اذعان شده که در صورتی روش تربیتی تکرار موثر است که باعث رشد و نهادینه کردن فضائل اخلاقی و کمالات اخلاقی و از بین رفتن رذائل اخلاقی شود و نیز باعث نیل به درجات عالیه شود. و انسان را به سوی مقصد کمال سیر دهد.

تکرار معنوی، تکرار لفظی، تکرار پیوسته و بدون فاصله، تکرار ناپیوسته و با فاصله­ی نزدیک، تکرار ناپیوسته و با فاصله­ی دور، بیان واقعیتی خاص در تکرار پاره­ای از آیات، تکرار پاره­اى از تاریخ برخی از انواع تکرار در قرآن هستند. گزینش و حذف جزئیات، درستی گزاره­ها، آغاز داستان با بیان خلاصه آن از ویژگی های قصه های قرآنی می باشد. هدایت مردم، تثبیت قلب پیامبر، اثبات صدق پیامبر و تأیید رسالت او، عبرت گیری، انذار و هشدار از اهداف قصه های قرآنی است.

فهرست منابع

* قرآن کریم. تر جمهمکارم شیرازی.

* نهج البلاغه.

کتب فارسی

  1. افرام بستانى، فؤاد، فرهنگ ابجدى، متن، چاپ دوم، تهران: انتشارات اسلامي، ۱۳۷۵ش.
  2. باقری، خسرو، تربیت اخلاقی و ضرورت نگاهی دوباره به آن، تهران: مدرسه، ۱۳۷۴ش.
  3. بستانی، محمود، پژوهشی در جلوه­های هنری داستان­های قرآن، چاپ چهارم، مشهد: بنیاد پژوهش­های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷ش.
  4. پروینی، خلیل، تحلیل عناصر ادبی و هنری داستان‌های قرآن، تهران: فرهنگ گستر، ۱۳۷۹ش.
  5. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج۱، چاپ دوازدهم، قم، انتشارات اسراء، ۱۳۶۹ش.
  6. —————، ادب قضا در اسلام، چاپ چهارم، قم: اسراء، ۱۳۹۶ش.
  7. حسینی، محمد، ریخت شناسی قصه­های قرآن،قم: ققنوس، ۱۳۹۵ش.
  8. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی، چاپ اول، تهران، انتشارات دریا، ۱۳۸۲ش.
  9. رازى حنفى، شيخ زين الدين محمد بن­ابى­بكر، پرسش و پاسخ­های قرآنی، مترجم محمدرضا‏ غیاثی کرمانی، قم، انتشارات نورگستر، ۱۳۸۰ش.
  10. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه غلامرضا خسروی حسینی، چاپ دوم، تهران: مرتضوی، ۱۳۷۴ش.
  11. رضایی اصفهانی، محمدعلی، پرسش و پاسخ­های قرآنی ویژه جوانان، قم: پژوهش­های تفسیر و علوم قرآن، ۱۳۸۴ش.
  12. سبحانی تبریزی، جعفر، منشور جاوید، چاپ سوم، قم، مؤسسه امام صادق(علیه السلام)، ۱۳۸۸ش.
  13. سیف، علی اکبر، روان شناسی پرورشی(روان شناسی یادگیری و آموزش)، تهران: دوران، ۱۳۸۷ش.
  14. شریعتمداری، علی، فلسفهتعلیم و تربیت، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل (وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی)، ۱۳۹۰ش.
  15. طباطبایی، محمدحسین، الميزان فی تفسير القرآن، مترجم محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی­تا.
  16. فرقانی حیدری، قرآن در قرآن، چاپ اول، تهران: اداره­ی آموزش عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی­فقیه در سپاه، بی­تا.
  17. فتحي ملکاوی، حسن، گامی به سوی نظریه پردازی درتعلیم و تربیت اسلامی، قم‌: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره‌، ۱۳۸۰ش.
  18. فعال عراقی، حسین، داستان­های قرآن در المیزان، قم: موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان ، ۱۳۹۳ش.
  19. قرائتی، محسن، قرآن وتبلیغ، چاپ هفتم، تهران: مرکز فرهنگی درس­هایی از قرآن، ۱۳۸۸ش.
  20. قرشی، علی­اکبر، قاموس قرآن، تهران: انتشارات دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.
  21. قطب، سید، فیظلال القرآن، ترجمة احمد آرام، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۳۵ش.
  22. قنادی، صالح، قرآن شناسی، قم: معارف، ۱۳۸۹ش.
  23. کمالی، علی، قرآن ثقل اکبر، قم: اسوه، ۱۳۷۲ش.
  24. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ بیست و سوم، قم: انتشارات صدرا، ۱۳۷۳ش.
  25. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، چاپ اول، قم: بوستان کتاب، ۱۳۸۹ش.
  26. معین، محمد، فرهنگ فارسی(متوسط)، چاپ دوازدهم، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۷ش.
  27. مکارم شیرازی، ناصر، و سبحانی، جعفر، پاسخ به پرسش­های مذهبی، چاپ دوم، قم: مدرسه امام علی بن ابی­طالب(علیه السلام)، ۱۳۸۱ش.
  28. ملبوبی، محمدتقی، تحلیلی نو از قصص قرآن، تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۶ش.
  29. مهدوی، سعید، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، چاپ سوم، قم: بوستان، ۱۳۹۳ش.
  30. يوسف زاده، غلام رضا، سطوح روايت در قصه هاي قرآن، قم: صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، مركز پژوهش هاي اسلامي، ۱۳۹۲ش.

کتب عربی

  1. ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بیروت: داراحیاء التراث، ۱۴۰۸ق.
  2. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، بیروت: دار القلم، ۱۴۱۲ ق.
  3. زرقانی، محمدعبدالعظیم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، بيروت: چاپ احمد شمس الدين، ۱۴۰۹ق.
  4. حسيني زبيدي، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق على هلالى و على‏ سيرى، بيروت‏: دارالفكر، ۱۴۱۴ق.
  5. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ سوم، قم: انتشارات ذوی القربی، ۱۳۹۱ش.
  6. عسكرى، حسن بن عبدالله،‏ الفروق في اللغة، بيروت‏: دار الآفاق الجديدة، ۱۴۰۰ق.
  7. فراء، يحيى بن زياد، معانى القرآن، مصر: دار المصرية للتأليف والترجمة، بی تا.
  8. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم: هجرت، ۱۴۰۹ق.
  9. ضیف، شوقی، تاریخ الأدب العربی، قاهره: دارالمعارف، ۱۹۶۶م.
  10. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، چاپ هفتم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق.
  11. هاشمى، محمود، جمعى از پژوهشگران زير نظر شاهرودى، فرهنگ فقه، قم: مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى، ۱۴۲۶ق.

مقاله­ها و سایت­ها

  1. خرقانی، حسن، جستاری در تکرار بندهای قرآنی“، قرآن شناخت، سال پنجم، شماره اول، ۱۳۹۱٫
  2. شجاع پوریان، ولی الله، تأمّلی در شاخصه های قصه در قرآن، دوره ۵، ۱۳۹۲ش، ش۲٫
  3. اسلامیان، ملیحه، اهداف و آثار تربیتی قصه در قرآن، ۲۱/۵/۱۳۹۷، net.
  4. مرتضوی، رضا، تکرار در آیات قرآن، https://rasekhoon.net

 

پی‌نوشت‌ها:

[۲] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص۷۰۵٫

[۳] . سوره بقره(۲) آیه۱۶۷٫

[۴] . سوره ملک(۶۷) آیه۴٫

[۵] . سوره اسراء(۱۷) آیه۶٫

[۶] . قرشی، علی­اکبر، قاموس قرآن، ج ۶، ص۹۹٫

[۷] . معین، محمد، فرهنگ فارسی(متوسط)، ج۱، ص۱۱۲۶٫

[۸] . افرام بستانى، فؤاد، فرهنگ ابجدی عربی- فارسی، ج۱، ص۲۵۱٫

[۹] . سوره فرقان(۲۵) آیه۵۰؛ العسکری، أبوهلال، الفروق فی اللغه، ص۳۰٫

[۱۰] . سیوطی، جلال­الدین، الاتقان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۳۱٫

[۱۱] . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، ج ۸، ص۵۶۷-۵۶۶٫

[۱۲] . سوره اسراء(۱۷) آیه۱۰۶٫

[۱۳] . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، ص۵۷۲٫

[۱۴] . سوره­های یونس(۱۰)آیه۴۸، انبیاء(۲۱)آیه۳۸، نمل(۲۷)آیه۷۱، سبأ(۳۴)آیه۲۹، یس(۳۶)آیه۴۸و ملک(۶۷)آیه۲۵٫

[۱۵] . رضایی اصفهانی، محمدعلی، پرسش و پاسخ­های قرآنی ویژه­ی جوانان، ج ۱(ترنم مهر ص۵۵٫

[۱۶] . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، ص۵۷۲٫

[۱۷] . رضا، مرتضوی، مقاله­ی تکرار درآیات قرآن، ۲۸/۳/۱۳۹۷،rasekhoon.net .

[۱۸] . خرقانی، حسن، جستاری در تکرار بندهای قرآنی، ص۸۰٫

[۱۹]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶٫

[۲۰]. سبأ(۳۴)، آیه۱۵٫

[۲۱]. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۴۲٫

[۲۲]. معین، محمد، فرهنگ فارسی، ج۱، ص۱۰۶۳٫

[۲۳]. جوادی آملی، عبدالله، ادب قضا در اسلام، ص۵۴٫

[۲۴]. اسراء(۱۷)، آیه ۲۴؛«و بگو خدایا بر والدین من که مرا در کودکی تربیت کردند رحم نما.»

[۲۵]. باقری، خسرو، تربیت اخلاقی و ضرورت نگاهی دوباره به آن، ص۳۸٫

[۲۶]. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت در اسلام، ص۵۶-۵۵٫

[۲۷]. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی، ص۲۴.

[۲۸]. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج۱، ص۳۳۱٫

[۲۹]. همان، ج۲، ص۳۶۳٫

[۳۰] . شریعتمداری، علی، فلسفه تعلیم و تربیت، ص۲۵٫

[۳۱] . فتحي ملکاوی، حسن، گامی به سوی نظریه پردازی در تعلیم و تربیت اسلامی، ص۷۳٫

[۳۲] . نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، ج۴۱، ص۴۴۵ ـ۴۴۶

[۳۳] . هاشمى، محمود، جمعى از پژوهشگران زير نظر شاهرودى، ج۲، ص۳۲۰٫

[۳۴] . فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ذیل هذّب.

[۳۵] . سیف، علی اکبر، روان شناسی پرورشی(روان شناسی یادگیری و آموزش)، ص۱۲٫

[۳۶] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، ص ۴۰۵٫

[۳۷] . ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، ذیل قصص.

[۳۸] . ملبوبی، محمدتقی، تحلیلی نو از قصص قرآن، ص۹۴٫

[۳۹] . ضیف، شوقی، تاریخ الأدب العربی، ص۸۵٫

[۴۰]. يحيى بن زياد، فراء، معانى القرآن، ج۱، چاپ دوم، قاهره: الهيئة المصرية العامة للكتاب،۱۹۸۰م، ص۱۶۳.

[۴۱]. محمدعبدالعظیم، زرقانی، مناهل العرفان، ج۱، بيروت: دار الكتاب العربي، ۱۴۱۵ق، ص۱۴.

[۴۲]. جلال الدین عبدالرحمن،سیوطی، الاتقان في علوم القرآن، ج۱، ص۸۱.

[۴۳]. مزمّل(۷۳)، آیه۴٫

[۴۴]. مزمّل(۷۳)، آیه۲۰٫

[۴۵]. خرقانی، حسن، جستاری در تکرار بندهای قرآنی، ص۷۹٫

[۴۶]. سوره بقره(۲)، آیه۵۷٫

[۴۷]. سوره واقعه(۵۶)، آیه۲۷٫

[۴۸]. سوره شرح(۹۴)، آیات ۷و۶٫

[۴۹]. مرتضوی، رضا، تکرار در آیات قرآن، https://rasekhoon.net/

[۵۰] .سوره نبأ(۷۸) آیات۵و۴٫

[۵۱] .سوره قیامت(۷۵) آیات۳۵و۳۴٫

[۵۲] .مرتضوی، رضا، تکرار در آیات قرآن، https://rasekhoon.net/

[۵۳] .مکارم شیرازی، ناصر و جعفر، سبحانی، پاسخ به پرسش­های مذهبی، ص۵۴۳-۵۴۱٫

[۵۴] . پروینی، خلیل، تحلیل عناصر ادبی و هنری داستان‌های قرآن، ص۱۸۹-۱۹۰٫

[۵۵] . آل عمران(۳)، آیه۶۲٫

[۵۶] . قناد، صالح، قصه­های قرآن، ص۹۱٫

[۵۷] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۱، ص۴۹ – ۴۸٫

[۵۸] . کهف(۱۸)، آیه۱۱-۹٫

[۵۹] . کهف(۱۸)، آیه ۱۳٫

[۶۰] . فعال عراقی، حسین، داستان­های قرآن در المیزان، ص۳۴۶٫

[۶۱] . قطب، سید، فی ظلال القرآن، ج۱۲، ص۶۵٫

[۶۲] . بستانی، محمود، پژوهشی در جلوه­های هنری داستان­های قرآن، ج۲، ص۱۶۳٫

[۶۳] . یوسف(۱۲)، آیه۲۳٫

[۶۴] . مریم(۱۹)، آیه۲۸٫

[۶۵] . أنبیاء(۲۱)، آیه۹۱٫

[۶۶] . حسینی، محمد، ریخت شناسی قصه­های قرآن، ص۲۷۵٫

[۶۷] . شجاع پوریان، تأمّلی در شاخصه های قصه در قرآن، دوره ۵، ۱۳۹۲ش، ش۲٫

[۶۸] .مهدوی، سعید، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص۳۵-۳۳٫

[۶۹] .مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، ص۵۷۸٫

[۷۰] . .سوره هود(۱۱)، آیه۱۲۰٫

[۷۱] . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، ص۵۷۸٫

[۷۲] . رازى حنفى، زين­الدين محمد بن­ابى­بكر، پرسش و پاسخ­های قرآنی، ص۴۲۳٫

[۷۳] . سوره اسراء(۱۷)، آیه۸۸٫

[۷۴] . سوره هود(۱۱)، آیه۱۳٫

[۷۵] . سوره بقره(۲)، آیه۲۳٫

[۷۶] . مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، ص۵۷۸٫

[۷۷] . مهدوی، سعید، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، ص۵۶-۵۴٫

[۷۸] . بقره(۲)، آیه ۱۱۹٫

[۷۹] . فرقان: ۱٫

[۸۰] . يوسف زاده، غلام رضا، سطوح روايت در قصه هاي قرآن، ص۳۳٫

[۸۱] . کمالی، علی، قرآن ثقل اکبر، ص۵۲۶-۵۲۵٫

[۸۲] مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، ص۵۷۹٫

[۸۳] . همان.

[۸۴] . سبحانی تبریزی، جعفر، منشور جاوید، ج ۱۱، ص۱۴-۱۳٫

[۸۵] . سوره یوسف(۱۲) آیه۱۱۱٫ «در سرگذشت­هاى آن­ها درس عبرتى براى صاحبان انديشه است‏.»

[۸۶] . قرائتی، محسن، قرآن و تبلیغ، ص۱۹۴-۱۹۲٫

[۸۷] . سوره نور(۲۴) آیه۴۴٫

[۸۸] . سوره یوسف(۱۲) آیه۱۱۱٫

[۸۹] سوره نازعات(۷۹) آیه۲۶٫ «در اين عبرتى است براى كسانى كه خدا ترسند.»

[۹۰] . مهدوی، سعید، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، صص۳۶و۳۵٫

[۹۱] .اسلامیان، ملیحه، مقاله­ی اهداف و آثار تربیتی قصه در قرآن، ۲۱/۵/۱۳۹۷، rasekhoon.net.

[۹۲] . فرقانی حیدری، قرآن در قرآن، ص۸۸٫

[۹۳] . اين دو داستان به ترتيب، در سوره‏هاى كهف، آيات ۶۰ تا ۶۴ و بقره، آيه ۲۴۳ نقل­شده و هر دو داستان نيز واقعى است.

[۹۴] . طباطبایی، محمدحسین، الميزان فی تفسير القرآن، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، ج ۷، ص۲۳۶-۲۳۵٫

[۹۵] . سوره نساء(۴) آیه۹۲٫

[۹۶] . مهدوی، سعید، نگاهی به قصه و نکات تربیتی آن در قرآن، صص۵۱و۵۰٫

[۹۷] . سوره کهف(۱۸) آیه۲۱٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *