۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 26 آوریل 2015 - 23:00
  • 377 بازدید
محو دلدار : پیشوای راستی (خُلُق  ۳۶ )
محو دلدار : پیشوای راستی (خُلُق  ۳۶ )

محو دلدار : پیشوای راستی (خُلُق ۳۶ )

محو دلدار : پیشوای راستی (خُلُق  ۳۶ ) برگرفته از سخنرانی آیت الله ناصری حفظه الله به مناسبت ایام شهادت رئیس مذهب، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مناسب است که دل‌های دوستان را متوجه آن حضرت کنیم و کمی دربارة آن حضرت سخن بگوییم؛ باشد که حضرت، عنایتی به همة ما بفرمایند. اهمیت نام‌گذاری […]

محو دلدار : پیشوای راستی (خُلُق  ۳۶ )

برگرفته از سخنرانی آیت الله ناصری حفظه الله

به مناسبت ایام شهادت رئیس مذهب، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مناسب است که دل‌های دوستان را متوجه آن حضرت کنیم و کمی دربارة آن حضرت سخن بگوییم؛ باشد که حضرت، عنایتی به همة ما بفرمایند.

اهمیت نام‌گذاری برای فرزندان

الفاظ، معنا و اثر دارند و هر اسمی، یک معنا و اثری خاص دارد. معنای اسم؛ غیر از مسمایی است که از این اسم اراده می‌شود. معنای اسم، همان معنای لغتی یا اصطلاحی آن است؛ ولی مسمّا، آن موجود خارجی است که این اسم بر آن گذاشته شده است.

سفارش شده است برای فرزندانتان اسم خوب انتخاب کنید. یکی از حقوق فرزند بر گردن پدر و مادر، اسم خوب است که در روز قیامت هم فرزند انسان، این حق را از انسان مطالبه می‌کند. در روایات متعدّدی دارد که اگر اسم فرزندت را از اسم‌های نامناسب و غیر از اسم انبیا و اولیا و مقرّبان و معصومان، انتخاب کردی، در روز قیامت فرزندت تو را بازخواست می‌کند؛ لذا حضرت امیر  علیه السلاممی‌فرمایند:

  حَقُ‏ الْوَلَدِ عَلَى‏ الْوَالِدِ أَنْ يُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ يُحَسِّنَ أَدَبَهُ وَ يُعَلِّمَهُ الْقُرْآن؛‏‏۱

حق فرزند بر پدر، آن است كه نام نيكو بر فرزند نهد، خوب تربيتش كند، و او را قرآن بياموزد.

مستحب هم است قبل از اینکه بچه در شکم مادر، چهار ماهش تمام شود، اسمش را تعیین کرده باشند، تا اگر سقط شد، روز قیامت با همین اسم صدایش بزنند. اگر اسمش را تعیین نکردی و بعد از روح دمیدن فوت کرد، روز قیامت به اسم مادرش صدایش می‌زنند، نه اسم پدر و این برای او مایة خجالت می‌شود.

قبل ذکر نام آن حضرت و معنای آن،  مناسب است از باب مقدمه، چند جمله‌ای دربارة اهمیت‌ نام‌گذاری عرض کنم.

اسم‌ها، معنا و اثر خاص خود را دارند. این ختوماتی که بعضی می‌گیرند، روی همین مبنا است. هر ختمی، اثری دارد؛ «یا الله» یک اثر دارد، «یا رحمان» یک اثر دیگری دارد، «یا ودود» یک اثر دارد، «یا جبّار» یک اثر دیگری دارد. هر یک از اسمای حسنای حق، یک اثری دارند که در کتاب‌های بزرگان توضیح داده شده است.

پس اسم اثر دارد. وقتی همه چیز عالم، اثری دارد، چطور اسم اثر نداشته باشد؟ اگر یک اسم خوب بر فرزندت گذاشتی و مرتّب صدایش زدی، این اسم روی بچّه اثر خوب می‌گذارد. اگر اسم نامناسب گذاشتی که مورد رضایت حق و ولایت نیست، اثر سوء می‌گذارد. همان‌طور که چند بار بگویید «یا حمید» یک اثری دارد، اگر مرتّب به فرزندتان بگویید «یا علی»، «یا حسن»، «یا حسین»، «یا جعفر» آن هم اثر دارد؛ در نتیجه انسان در اسم‌گذاری مواظب باشد و اگر سعادت فرزندش و سعادت نسلش را می‌خواهد، اسم‌های اهل‌بیت علیهم السلام و اولیای الهی، اسم‌های انبیا، مقرّبان و اسم‌های با مضامین عالی را انتخاب بکند.

معنای اسم جعفر

 اسم شریف امام ششم علیه السلام «جعفر» می‌باشد؛ اما معنای «جعفر» چیست؟ شش معنا برای اسم جعفر بیان نموده­اند. مانند نهر بزرگ یا کوچک، بزرگ قبیله و …. در روایات آمده است که «جعفر» اسم نهری در بهشت است.۲ در لغت هم جعفر به معنای نهر آب می‌باشد.۳ اسم پدر شریفشان، حضرت امام محمّد باقر علیه السلام می‌باشد. اسم مادرشان، فاطمه و لقب ایشان «ام‌فروه» است. حضرت صادق علیه السلام در حقّ مادرشان فرمودند:

كَانَتْ‏ أُمِّي‏ مِمَّنْ‏ آمَنَتْ‏ وَ اتَّقَتْ‏ وَ أَحْسَنَتْ‏ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين؛‏۴

مادرم از جمله زنانى بود كه ايمان آورد و تقوا و پرهيزكارى را اختيار كرد و احسان و نيكوكارى نمود و خدا، نيكوكاران را دوست دارد.

مادرشان، دختر قاسم بن محمّد بن ابی‌بکر است. در زمان امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ با ایرانیان، دو تن از دخترهای سلطان ایران اسیر شدند؛ یکی‌ از آن‌ها را به مدینه بردند که حضرت ابا عبدالله او را انتخاب کردند، و دیگری را هم محمّد بن  ابی‌بکر انتخاب نمود؛ لذا حضرت سجّاد علیه السلام و قاسم بن محمّد بن ابی‌بکر پسرخاله هستند. می‌توانیم بگوییم حضرت سجّاد علیه السلام از یک نظر، ایرانی هستند؛ چون مادرشان (شهربانو) ایرانی بود.

مروری بر زندگانی حضرت صادق علیه السلام

حضرت صادق علیه السلام هفدهم ربیع الاوّل در سال۱۱۴، ۱۱۷ یا ۱۱۸ق(بنابر اختلاف نقل)۵ متولّد شدند. تولد آن حضرت با میلاد نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در یک روز بوده است. ایشان پانزده سال از زمان حیات حضرت سجّاد علیه السلام را درک کردند. حضرت صادق علیه السلام در این مدت، در دامن جدشان حضرت سجّاد علیه السلام تربیت و بزرگ شدند. بعد از آنکه حضرت سجّاد علیه السلام به درجه‌ شهادت رسیدند، حضرت صادق علیه السلام نوزده سال در محضر پدر بزرگوارشان بودند. موقعی که حضرت محمّد باقر علیه السلام به درجه‌ شهادت رسیدند، حضرت صادق ۳۴ ساله بودند که به درجه‌ امامت رسیدند و مسئولیت عالم وجود به عهده‌شان منتقل شد. حدود ۳۱ سال هم امامت و مسئولیت عالم وجود به عهده‌شان بود که مجموعاً می‌شود ۶۵ سال. معروف و مشهور این است که حضرت صادق علیه السلام موقعی که به درجه‌ شهادت رسیدند، ۶۵ سال از عمر شریفشان گذشته بود.

 مذهب «جعفری»

اگر به مذهب تشیع، مذهب جعفری می‌گویند، به اعتبار اسم حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است. میان مسلمان‌های تمام دنیا، فقط به شیعه می‌گویند مذهب جعفری. دربارة علّت انتساب این مذهب به وجود مقدّس حضرت صادق علیه السلام توضیحاتی عرض می‌کنیم. هنگامی که مسئولیت امامت به عهدة‌ حضرت امام صادق علیه السلام گذاشته شد، اواخر سلطنت و خلافت بنی‌امیّه و اوائل سلطنت بنی‌عباس بود. در این دوران، بنی‌امیه و بنی‌عباس گلاویز یکدیگر شدند. بنی‌امیه، بعد از آن همه جنایات و خیانات‌ها، می‌خواستند سنگر حکومت را محکم نگه دارند. بنی‌عباس هم می‌خواستند آن‌ها را نابود بکنند؛ لذا بر سر قدرت با هم می‌جنگیدند.

بنی‌امیّه ظلمی نبود که نکنند. هر کسی اسمش علی بود، گردنش را می‌زدند. اگر کسی می‌گفت: امام حسن و امام حسین علیهما السلام فرزندان پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند، زبانش را از بیخ در می‌آوردند. وضعی عجیب بود! هفتصد مسجد-نستجیر بالله- برای لعن امیرالمؤمنین علیه السلام ساختند. در زمان آن‌ها، کسی جرأت نداشت از ولایت حرفی بزند. اهل‌بیت علیهم السلام در زمان آن‌ها یا محاصره یا تبعید یا زندان بودند و یا شهید شدند؛ اما مشهور است که: «الْمُلك یبقی مع الکفر و لایبقی مع الجور؛۶ سلطنت با کفر ممکن است باقی بماند؛ اما با ظلم نمی‌سازد». ظلم، از ظلمات است و اجتماع را نابود می‌کند.

به هر حال در همین زمان بود که اهل‌بیت علیهم السلام توانستند ولایت را معرفی بکنند. در اواخر امامت امام محمّد باقر علیه السلام و اوائل امامت حضرت جعفر صادق علیه السلام بود که ایشان مشغول  به تبیین و تبلیغ احکام و معارف شدند.

فعالیت‌های علمی و فرهنگی حضرت صادق علیه السلام

حضرت صادق علیه السلام در مدینه فرصت را غنیمت شمردند و شروع به فعالیت‌های علمی و فرهنگی کردند. در این مدّت که این دو دسته سرگرم جنگ بودند و حدود هشتاد ماه هم طول کشید، عقاید انحرافی مختلفی میان مسلمان‌ها ایجاد شد و طوایف مختلف فکری و عقیدتی میان مسلمان رشد کردند؛ مانند مرجئه،زنادقه، اشعری‌ها، جبریّه و … . همچنین ادیان دیگر هم به جامعه مسلمین نفوذ نمودند و تبلیغ می‌کردند؛ مانند یهود و نصارا و صائبی‌ها و  طبیعیون و مشرکان. این طوایف، میان مسلمان‌ها شهرت بسزایی داشتند و اسلام و تشیع را مورد هجوم قرار داده بودند.

در این زمان بود که حضرت در مسجد النّبی منبری گذاشتند و کرسی درسی تشکیل دادند. همه علاقه‌مندان به علم و دانش اطراف حضرت جمع شدند و به عنوان سؤال و جوابِ آزاد، عقاید گروه‌های مختلف را نقل و نقد می‌کردند و از عقائد اسلامی دفاع نموده، و شبهات مختلف را جواب می‌دادند.

کم کم شاگردهای حضرت به چهار هزار نفر رسید.۷ چهارصد نفر مجتهد مسلّم پای منبر حضرت بودند و حضرت دستور دادند، تا این‌ها کتاب بنویسند. این چهارصد نفر مجتهد مسلّم، شروع به نوشتن کتاب کردند. این کتاب‌ها به «اصول أربع مأة» معروف است.

 حضرت در ابعاد مختلف، حقایق را القا می‌کردند و دغدغه ایشان این بود که از اقسام، و ابعاد علوم مختلف پرده برداری کنند؛ به همین دلیل بیشترین روایت(حدود سیصدهزار روایت) از این بزرگوار نقل شده است؛ به‌طوری که از هیچ‌یک از انبیا و اهل‌بیت علیهم السلام به اندازة ایشان روایت نقل نشده است. در اصول و فروع و سایر علوم، از ایشان حدیث صادر شده است؛

لذا ایشان حق بزرگی برگردن اسلام و تشیع دارند و احیاگر مذهب بودند. چون تنوع علوم و تعداد روایات و شاگردان حضرت و اقداماتی که در احیاء اسلام و مذهب اهل‌بیت علیهم السلام در زمان امام صادق علیه السلام بیشتر بود به‌واسطه این غلبه، مذهب اهل‌بیت علیهم السلام به مذهب جعفری معروف شده است.

علومی که در زمان حضرت تدوین شد

برخی از علومی که توسط حضرت از آن پرده‌برداری شد و درباره‌‌اش کتاب نوشتند، از این قرار است: علم فقه، علم اصول و علم کلام، علم حدیث، علم لغت، علم تفسیر، علم اخلاق، علم حکمت، علوم ریاضی، علوم طبیعی مانند شیمی، فیزیک، علم کیمیا، علم جبر، علم رمل، علم نجوم، علم طب، فلکیّات و … حضرت در جمیع این علوم، دریای بی‌کرانی بودند. البته همة چهارده نور مقدّس علیهم السلام ‌همین‌طور هستند و این علم، خدادادی است.

نمونة کوچکی از علم خدادادی را من دیده‌ام. مرحوم ملّا کاظم ساروقی را که کشاورز و بی‌سواد، ولی حافظ قرآن بود بنده در نجف دیده بودم. بی‌سواد بود و فرق میان الف و ب را نمی‌دانست. آمده بود نجف در مدرسه علمیه و طلبه‌ها دورش را گرفته بودند و امتحانش می‌کردند.

من در راه وضوخانه بودم که دیدم طلبه‌ها جمع هستند. گفتم: قضیه چست؟ گفتند: ملّا کاظم، حافظ قرآن و خیلی فوق‌العاده است. مدّتی قبل به یک امام‌زاده رفته به ایشان متوسل شده است؛ در نتیجه به ایشان عنایتی شده و قرآن را یک مرتبه حفظ شده است. من رفتم وضو گرفتم و به پیش ایشان برگشتم. دیدم یک پیرمردی نشسته است و یکی از رفقای طلبه کتاب مُغنی -که یکی از کتاب‌های درسی طلبه‌ها و به زبان عربی است- را باز کرد. مقداری را خواند و گفت: «آقا ملّا کاظم! این آیه در کدام سوره‌ قرآن است؟» گفت: «اینکه تو خواندی قرآن نبود». طلبه گفت: «تو که سواد نداری، از کجا می‌فهمی قرآن نیست؟» گفت: «قرآن که می‌خوانی، نور از دهانت بیرون می‌آید و من می‌فهمم قرآن است. این را که خواندی، نوری از دهانت بیرون نیامد».

 اگر یک آیه خوانده می‌شد، ملّاکاظم فوراً می‌گفت این آیه چند تا «واو» دارد؟ چند تا «الف» دارد؟ چند تا «ب» دارد؟ همچنین آثار این آیه را می‌گفت. من سوره‌ حمد را از اوّل عمرم تا به حال خوانده‌ام؛ اما اگر به من بگویید چند تا الف دارد، چند تا واو دارد بلد نیستم؛ امّا آملا کاظم هر آیه را که می‌خواندید، فوراً حروفش را می‌گفت، آثارش را هم می‌گفت؛ چون علمش خدادادی بود. این مثال کوچکی بود از علم خدادادی. علم اهل‌بیت علیهم السلام هم خدادادی است؛ اما میلیون‌ها و میلیاردها برابر بیش از علوم امثال ملاکاظم این بزرگوار‌ها، مخزن اسرار حق هستند. حضرت امام صادق علیه السلام نیز در تمام این علوم دریای موّاجی بودند.

نصایحی از حضرت صادق علیه السلام

کلمات اهل‌بیت علیهم السلام سر تا سر نور است و موجب زنده شدن دل‌ها می‌شود. از باب تبرک و تیمن چند مورد از کلمات و نصایح امام صادق علیه السلامرا عرض می‌کنم:

بعضی از اصحاب، تقاضا کردند که امام صادق علیه السلام ایشان را موعظه کنند. حضرت فرمودند:

 به خدا اعتماد کن، تا مؤمن شوی. به داده‌ او راضی باش، تا غنی شوی. با همسایه‌ها نیکویی کن، تا مسلمان شوی. انسان دروغ‌گو، جوان‌مردی ندارد. آدم زودرنج، رفیق ندارد. آدم حسود، آسایش ندارد و بداخلاق، بزرگی ندارد.۸

به دیگری فرمودند:

 اگر خدا ضامن روزی است، غصّه خوردن چرا؟ اگر روزی تقسیم شده است، حرص ورزیدن چرا؟ اگر حساب قیامت حق است، جمع آوری از حلال و حرام چرا؟ اگر خدا عوض انفاق را می‌دهد، بخل ورزیدن از ادای حقوق چرا؟ اگر مکافات مخالفت‌ آتش است، معصیت نمودن چرا؟ اگر مرگ حق است، مستی به دنیا چرا؟ اگر عَرضه شدن اعمال، حق است، تقلب کردن با بنده‌های خدا چرا؟ اگر شیطان دشمن است، پس غفلت چرا؟ و …۹

کرامتی از حضرت صادق علیه السلام

در تاریخ آمده که حضرت صادق علیه السلام به عراق آمدند. موقعی که می‌خواستند به مدینه برگردند، مردم بیرون از کوفه به بدرقه ایشان آمدند. وسط‌های راه دیدند شیری وسط جاده ایستاده است. تمام جمعیت ترسیدند و ایستادند. همه گفتند: بببینم جعفر صادق علیه السلام چه می‌کند؟ حضرت همین‌طور که سوار بودند رفتند جلو و پهلوی شیر ایستادند، سپس گوش شیر را گرفتند و او را کنار کشیدند. بعد از آن، شیر، دو دستش را بلند کرد و  روی شانه‌های حضرت گذاشت و سرش را نزدیک گوش حضرت آورد و صدایی کرد. بعد دست‌ها را پایین گذاشت.

حضرت فرمودند: «به خدا قسم اگر اطاعت حق را می‌کردید، همین‌طور که من عمل کردم، شما هم عمل می‌نمودید و وسایل خودتان را به وسیله‌ شیر حمل و نقل می‌کردید».

بعد گفتند: «یابن رسول الله! این‌ شیر که سرش را پهلوی گوش شما آورد چه گفت؟» حضرت فرمودند: «گفت: جفت من، در حال وضع حمل است، دعا کنید به راحتی وضع حمل کند. من هم گفتم: وضع حملِ جفت تو تمام شده و خداوند یک فرزند نر و یک فرزند ماده به شما داد. بعد او به من دعا کرد و گفت: خداوند وجود شما را سالم بدارد و گوشت دوستان شما را بر حیوانات درنده حرام کند، و رفت».۱۰

به حیوانات درنده امر شده که اولیای الهی را اذیت نکنند و ممکن هم نیست اذیّت بکنند. بنده چند داستان و خاطره در همین زمینه از اهل علم در نجف در ذهن دارم.

شهادت حضرت صادق علیه السلام

حضرت در زمان چند نفر از خلفای بنی امیه و بنی العباس بودند. آخرین آن‌ها منصور دوانیقی بود که پنج بار حضرت را به اجبار از مدینه به عراق احضار نمود و پنج بار حضرت را تهدید به قتل کرد که البته حضرت با توسل به اجداد طاهرینشان صحیح و سالم بر­گشتند. بنی‌عباس، به مجرّدی که بنی امیّه را کنار زدند و به ریاست رسیدند، شروع به اذیّت حضرت صادق علیه السلام کردند.

مفضل بن عمر مي‌گويد: منصور دوانيقي براي فرماندار مکه و مدينه، حسن بن زيد پيام داد: خانه‏ جعفر بن محمد (امام صادق  علیه السلام) را بسوزان. او اين دستور را اجرا کرد و خانه‏ امام صادق علیه السلامرا سوزاند. آتش به راه‏رو خانه سرايت کرد. امام صادق علیه السلام بيرون آمدند و ميان آتش گام برمي‏داشتند و مي‏فرمودند:

أنا بن اعراق الثري، انا بن ابراهيم خليل الله؛

منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ و ريشه در اطراف زمين پراکنده‏اند، منم فرزند ابراهيم خليل خدا [که آتش نمرود بر او سرد و سلامت شد].۱۱

حضرت مورد آزار و اذیت بسیار منصور بودند، تا اینکه در سال ۱۴۸ق در سن ۶۵ سالگي، به دستِ والي مدينه که از سوي منصور عباسي مأمور بود، به وسيله‏ انگوري زهرآلود، مسموم و شهيد شدند.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *