🔻در شرح حال مرحوم علامه دربندى ديدم که نوشته بود در كوچه هاى كربلا مى رفتم پيرمردى به من برخورد كرد. گفت آقا شنيدم شما علم كيميا را قبول ندارى! بيا برويم خانه ما تا من نشانت بدهم. آن پیر مرد دست ایشان را مىگيرد و مىبرد. 🔸در بین راه به مرحوم دربندی مىگويد: سزاوار […]
🔻در شرح حال مرحوم علامه دربندى ديدم که نوشته بود در كوچه هاى كربلا مى رفتم پيرمردى به من برخورد كرد.
گفت آقا شنيدم شما علم كيميا را قبول ندارى! بيا برويم خانه ما تا من نشانت بدهم. آن پیر مرد دست ایشان را مىگيرد و مىبرد.
🔸در بین راه به مرحوم دربندی مىگويد:
سزاوار نيست عالمى مثل شما منكر يك علمى باشد كه نزد خواص، آن علم ضرورى و بديهى است.
پیر مرد ایشان را به خانه مىبرد و مىگويد كه برای این کار اين مواد را مىخواهد. يك نفر برود بخرد و بيايد.
مىروند تهیه می کنند و مىآورند. بعد كوره را به كار مىاندازد و طلائى درست مىكند و بازار مىبرند. بازاریها هم تایید می کنند که این طلا است.
مرحوم دربندى مىگويد من اينجا بود که به اطمينان رسيدم يك چنین علمى هم هست.
🔹بعد ایشان ادامه می دهد این قضیه گذشت تا يك سفرى كه مىخواستيم مشهد، زيارت امام رضا عليه السلام برويم؛ در بین راه، در تهران وارد خانه يكى از آقازادگان و بزرگ زادگان تهران شدم كه پدر ايشان خيلى در مسائل معنوى زحمت كشيده بود.
آن آقازاده گفت: پدر من در يكى از آن اربعينیاتى كه در كوه هاى فلان جا مشغول بوده است؛ از عالم غيب يك سنگ جواهرى را به ايشان مىدهند؛ كه آن را پودر مىكنند و مانند سرمه به چشم مىكشند. ما امتحان كرده ايم آن سرمه را كه به چشم مىكشيم بعد از آن اگر به جسمی نظر کنیم بعد از مدتى آن جسم طلا می شود.
🔸مرحوم علامه دربندى مى فرماید:
آن روز آوردند و امتحان كرديم. بعد از این به اين رقم از کیمیاگری هم من اعتقاد پيدا كردم كه این نوعش هم هست.
🔹كيمياى نظرى كه مىگويند همین است. تازه همین هم انواع دارد و متفاوت است. برخی از آن ها با ابزار است و بعضى از آن ها هم بى ابزار است.
این مطلب بدون برچسب می باشد.