۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » صفحه اصلی » مقالات برگزیده
  • 05 ژانویه 2016 - 13:53
  • 268 بازدید

راه عرفان، از اخلاق مى‏گذرد

  محمد جواد رودگر اشاره: خلوت دل نيست جاى صحبت اغيار               ديو چو بيرون رود فرشته درآيد براى اينكه دل انسان به نور الهى جلوه‏گر شود مقدماتى لازم است و خود اين مقدمات مراحلى دارد كه بايد دانست تا توفيق عمل به آنها را پيدا كرد. سالك كه مى‏خواهد […]

 

محمد جواد رودگر

اشاره:

خلوت دل نيست جاى صحبت اغيار               ديو چو بيرون رود فرشته درآيد

براى اينكه دل انسان به نور الهى جلوه‏گر شود مقدماتى لازم است و خود اين مقدمات مراحلى دارد كه بايد دانست تا توفيق عمل به آنها را پيدا كرد. سالك كه مى‏خواهد پرتو حضرت حق در دلش جلوه‏گر شود، بايد بستر لازم را براى حضور آن نور مطلق فراهم كند «جاروب كن تو خانه سپس ميهمان طلب». در اين نوشتار به مقدمات و مراحل لازم تجلى آن نور مقدس در انسان پرداخته مى‏شود.

خالى كردن نفس از رذايل‏

در بحث از طريق عملى نفس گفته شد كه جوهره حركت انسان به سوى خدا، تطهير درون و تزكيه نفس است، اما بايد دانست كه انسان تا مرحله «تخليه» را طى نكند، به «تحليه» نمى‏رسد. تخليه، همان خالى كردن نفس از رذايل است؛ يعنى در ميدان جهاد با نفس بايد فضايل پيروز گردند و با توبه و انابه، «انقلابى حقيقى» در درون خود پديد آورد؛ انقلابى عليه خويشتنِ خويش، كه از مقام «هست»، به مقام «بايد»، و از وضع موجود به وضع «مطلوب» سير كند. تا اين مرحله را سپرى نكند، به مرتبه «تحليه» يا آراستگى باطن به صفات حميده و فضايل و مكارم عالى اخلاقى، نمى‏رسد و «مقام تجليه» را كه نور الهى جلوه مى‏كند، درك و دريافت نخواهد كرد. پس لازم است قبل از «تحليه» و «تجليه» به «تخليه» خود پرداخت. و تحقق اين امر، با سير و سلوك اخلاقى امكان‏پذير است. به همين دليل، سائر الى‏الله بايسته است از منزل اخلاق به منزل عرفان راه يابد كه راه عرفان از اخلاق مى‏گذرد و تخلّق به اخلاق الهى كه ره‏آورد سلوكِ قرآنى است، انسان را خداخُو مى‏سازد و سالك را به مقام «وصول» مى‏رساند.

چهار گام آغازين سلوك‏

آيه «قَد أَفْلَحَ مَن زَكّاهَا»[۱] در مقام تبيين فَلاح انسان بر محور تزكيه نفس است؛ يعنى رهايى انسان از ماسواى الهى و از همه قيود و بندگى و بردگى غيرخدا. اگر انسان مصداق «طهّروا انفسكم مِنْ دَنَس الشَّهوات تدرِكوا رفيع الدَّرجات‏»[۲] گردد، در صراط تزكيه نفس قدم مى‏نهد و منازل تزكيه‏ نفس را در پرتو اوامر و نواهى الهى و سنّت‏هاى الهى، يكى پس از ديگرى طى مى‏كند و به تعبير ابن‏سينا: «العارفون المتنزّهون الا وضع عنهم دَنَسُ مقارنَة البدن وانفكّوا عن الشواغل خلصوا الي عالم القدس والسّعادة وَانْتَعَشوا بالكمال الأعلي و حَصَلَت لهم اللّذة العليا»[۳]؛ چه اينكه پاكى و طهارت از علايق و شهوات حيوانى و رهايى از امور جسمانى يا حيوانى و خلاصى از امور مادّى و حبّ دنيا، مقدمه ورود به عالم قدس و سعادت و دريافت كمال اعلى و وَجْد و ابتهاج روحانى و رحمانى يا تجربه‏هاى عرفانى است و بالاترين لذّت‏هاى روحانى و قدسى را فراروى انسان سالك قرار مى‏دهد. در جاى ديگرى بوعلى سينا نوشته است: «العرفان مبتدءٍ مِنْ تفريقٍ و نفضٍ و تركٍ و رَفْضٍ معن في جمعٍ، هو جمع صفات الحق للذّات المريدة بالضّدق، منته الي الواحد، ثم وقوف‏».[۴] تفريق، مبالغه در فرق گذاشتن و زياد جداكردن است؛ يعنى سالك بين خود و بين ماسواى‏الله، جدايى بيندازد و آنچه را كه بر خود بسته است، از خود دور سازد. اولين قدم اين است كه سالك همه تعلّقات را قطع كند.

گام بعد، «نفض» يا تكاندن است. اگر چيزى به لباس يا فرش چسبيده باشد، اولًا آن را از روى لباس و فرش جدا مى‏كنند و سپس لباس را مى‏تكانند تا اگر چيزى از آثار آن مانده باشد، بر طرف شود. عارف بايد به گونه‏اى خويشتنِ خويش را بتكاند كه حتى گرد و غبارها و تعلّقات اندك را هم كه بر دل نشسته است، بزدايد. گام سوم اين است كه هرگز چيزى را براى خود نخواهد و همه چيز را «ترك» كند، حتى همين خويشتن تكانى را كمال خود تلقّى نكند و آن را هم با تكاندنى ديگر، از خود جدا كند.

سالك در گام چهارم بايد «رفض» يا خودتكانى كند؛ يعنى خود را هم نبيند. رَفْض همان ترك با اهمال و بى‏اعتنايى است. گاهى انسان چيز مورد علاقه خود را ترك مى‏كند؛ چون فرصت نگهدارى آن را ندارد؛ اما گاهى چيزى را كه مورد علاقه او نيست، ترك مى‏كند كه اين ترك، همراه با بى‏اعتنايى است.

اين چهار مرحله كه براى تزكيه و تخليه است، از مراحل آغازين عرفان است. سپس نوبت اين است كه عارف، صفات الهى را در خود جمع كند؛ چون وقتى روح عارف تزكيه و از رذايل «تخليه» شد، نوبت «تحليه» و «تجليه» فرا مى‏رسد. آن‏گاه او همه اينها را به آستانه ذات اقدس اله كه واحد است، مى‏برد و محو مى‏شود؛ يعنى وقتى به مقصد رسيد، آرام مى‏گيرد؛ گرچه حركت «مِنَ‏الله إلى‏الله» پايان‏ناپذير است و اين سير و سلوك، با سير و سلوك زاهد و عابد تفاوت فراوان دارد[۵].

پاكى از غير خدا

پس «شراب طهور» الهى را بايد بنوشد تا از غيرخدا و هر چه كه هست، يكسره پاك گردد: «شَرَاباً طَهُوراً اني يطهّرهم عن كلّ شي‏ءٍ سَوِي‏الله‏».[۶] «طهور» صيغه مبالغه است و به چيزى گفته مى‏شود كه هم پاك است و هم پاك‏كننده. از اين رو، مى‏بينيم كه تخليه، تزكيه، تحليه و تجليه، در تعريف ابن‏سينا مندرج‏اند. حديث «العارفُ مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فاعتقها و نزّهَها عن كلّ مايبعدها و يوبقها»[۷] نيز به اين مراحل نزديك است و مسير حركت سالك را از اخلاق به عرفان و طى مدارج اخلاقى و معارج عرفانى نشان مى‏دهد. بدين سان سالك در مقام سير و سلوكش به وحدت مى‏رسد. در تعبير خواجه نصيرالدين طوسى آمده است: «در وحدت، سالك و سلوك، و سير و مقصد، و طالب و طلب و مطلوب نباشد …»[۸] كه قيامت سلوكى عارف يك حقيقت بيش نيست: «لِمَنِ الْمُلْك الْيوْمَ للهِ الْوَاحِد الْقَهَّارِ».[۹] در شرح اشارات خواجه طوسى نيز به مقام «وقوف» (منتةٍ الى الواحد ثم وقوف) اشاره شده است: «هناك لايبقي واصفُ ولاموصوف ولاسالك ولامسلوك ولاعارف ولامعروف و هو مقام الوقوف‏»[۱۰].

پس به تعبير امام على عليه السلام: «لايزكوا عندالله سبحانه الّا عقل عارف و نفسٌ عَزوف‏»[۱۱]؛ يعنى انسان خردگرا و عاقل و صاحب نفسِ رويگردان از دنيا و اعتبارات دنيوى و نفسانى، ابتدا اهل تزكيه و طهارت است و سپس شايسته سير و سلوك الى‏الله. به همين دليل، گفته آمد كه انسان تا اخلاقى نباشد، عرفانى نمى‏شود و تا مراحل اخلاق را پشت سر نگذارد، مراحل عرفان را پيش روى نخواهد داشت و عرفان به نفس، همه مقدمات و مقارنات سلوك اخلاقى- عرفانى را در بر خواهد داشت. پس انسان بايد در سلوك اخلاقى- عرفانى، از نفس اماره بگذرد تا به نفس مطمئنّه و راضيه و مرضيه برسد[۱۲] و به تعبير امام على عليه السلام: «الاشتغال بتهذيب النّفس أصلح‏»[۱۳]، «خير النّفوس أزكاها»[۱۴]، «ذروَة الغاياتِ لاينالها الّا ذُو التّهذيب و المجاهدات‏»[۱۵].

آرى، تزكيه نفس تشكيك‏پذير، تدريجى و با مجاهدت و تحّمل رياضت ممكن و ميسور است و مقدمه واجبِ عرفانِ عملى و سلوكِ عرفانى است. قرآن كريم نيز بدين نكته رهنمون شده و «تزكيه نفس» و تخلّق به اخلاقِ الهى و رشد و فلاح و سعادت و صِلاح را در گرو هم نهاده است. امام على عليه السلام فرمود: «قلوب العبادِ الطاهرة مواضع نظرالله سبحانه، فمن طَهُرَ قلبه نظر اليه‏

پیوست‌ها:

[۱] . سورة شمس: ۹٫

[۲] . شرح غررالحكم، ج ۴، ص ۲۵۷٫

[۳] . الاشارات و التنبيهات، ج ۳، تنبيه سيزدهم.

[۴] .. همان، ص ۴۱۹٫

[۵] . تفسير موضوعي قرآن مجيد، عبد الله جوادي آملي، ج ۱۰، چ ۳، ۱۳۷۹ ش، مركز نشر اسراء، قم، ص ۲۹۲- ۲۹۳٫

[۶] .مجمع‏البيان، فضل بن حسن طبرسى، ذيل آية ۲۱ سوره انسان.

[۷] .غررالحكم، ح ۱۷۸۸٫

[۸] .. اوصاف‏الاشراف، وزارت ارشاد اسلامى، ص ۱۰۱٫

[۹] . سوره غافر: ۱۶٫

[۱۰] . ر. ك: دروس شرح اشارات و تنبيهات، حسن حسن‏زاده آملى، ص ۲۵۸ و شرح تفصيلى ۲۴۳- ۲۵۹، چ ۱، ۱۳۸۳ ش، مطبوعات دينى، قم.

[۱۱].. ر. ك: ميزان‏الحكمة، ص ۶۲۸۶- ۶۴۱۱٫

[۱۲] .. همان، ص ۶۳۹٫

[۱۳].. همان، ص ۶۳۹٫

[۱۴] . همان، ص ۶۳۹٫

[۱۵] . همان ص ۶۳۹٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *