شاکله و اصلاح آن (۲) حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری در نوشتة قبل، مطالبی دربارة شاکله و اهمیت اصلاح شاکله در سیر معنوی صحیح بیان شد. همچنین وعده دادیم دربارة مراحل سیر صحیح معنوی توضیحاتی ارائه کنیم. در بخش اول این مقاله، برای تکمیل بحث و روشنتر شدن بحث شاکله، از دیدگاهی دیگر به این […]
شاکله و اصلاح آن (۲)
حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری
در نوشتة قبل، مطالبی دربارة شاکله و اهمیت اصلاح شاکله در سیر معنوی صحیح بیان شد. همچنین وعده دادیم دربارة مراحل سیر صحیح معنوی توضیحاتی ارائه کنیم. در بخش اول این مقاله، برای تکمیل بحث و روشنتر شدن بحث شاکله، از دیدگاهی دیگر به این بحث میپردازیم و سپس در بخش دوم به خواست خدا توضیح مراحل سیر معنوی را پیگیری میکنیم؛
بخش اول
آنچه از بحث شاکله، مورد توجه و جالب است این است که یک دوره بحث دربارة شخصیت افراد و شخصیت شناسی مخاطب را به ما میآموزد. آیة پرمحتوا و زرین «قل کل یعمل علی شاکلته» به انسان وسعت نگرش عطا میکند، تا هر عملی را خشک و بیروح نبیند؛ بلکه نگاه به عمل، همراه با توجه به شاکله باشد. یعنی اگر در جنگ خندق ضربتی بر عمرو بن عبدود وارد شد که به تعبیر نبی مکرم صلی الله علیه و آله برتر از عبادت جن و انس۱ بود، این امر عظیم، فقط مربوط به ضربت نیست؛ بلکه این عمل وقتی از شاکلة علوی و به دست امیرالمؤمنین علیه السلام صادر شود، چنین ارزشی مییابد. دیگری گمان نکند که میتواند با یک ضربت، چنین جایگاهی پیدا کند. نه؛ شاکله متفاوت است و این، شاکلة علوی است که ضربت او از عبادت جن و انس برتر است.
اگر دیدِ انسان چنان شد که عمل و شاکله را با هم مورد توجه قرار دهد، ممکن است در مسیر کمال، به فضل خدا برای او راهی به علمی پرارزش گشوده شود که به واسطة آن، از طرفی، ربط چهره و شاکله را با اعمال گذشته بسنجد و مورد دقت قرار دهد و از طرفی کیفیت تأثیر شاکله را در اعمال و افکار آیندة شخص به دست آورد. این علم، چیزی است که در قرآن و روایات، «توسّم» نامیده شده است؛ لذا برای تکمیل بحث شاکله و فهم صحیح آن، در کنار آیة «قل کل یعمل علی شاکلته…» باید آیة ۷۵ سورة مبارک حجر نیز ملاحظه شود که میفرماید:
إن فی ذلک لآیات للمتوسمین؛
همانا در این [عذاب قوم لوط] نشانههایی برای اهل توسّم هست.
از مطالب گذشته فهمیدیم که شاکله، از سویی ترکیبی است از آثار اعمال و افکار گذشتة انسان و از سوی دیگر، اعمال آیندة او نیز از شاکلهاش نشأت میگیرد. حال که شاکله، چنین محوریت و اهمیتی دارد که بیانگر گذشتة آدمی و پیشگویی آیندة او است، شناخت آن و سپس اصلاح آن، در سعادت انسان، بسیار اهمیت دارد. اکنون دربارة رابطة شاکله و توسّم این نکته را بیان میکنیم که توسم، علمی است که شناخت شاکله، از ثمرات آن است.
معنای توسّـم
در توضیح «توسّم» باید گفت این کلمه از ریشة «وسم» به معنای علامت، نشانه و اثر است؛ در نتیجه معنای «توسّم»، فهمیدن مطلبی از روی علائم و نشانههای آن است؛ لذا لغت شناسان بزرگ در توضیح «توسّم» در عباراتی مشابه، چنین گفتهاند:
توسَّمتُ فیه الخیر؛ أی رأیت (عرفتُ) فیه سمته و علامته؛۲
همچنین برخی مانند صاحب لسان العرب و مجمع البحرین علاوه بر معنای بالا، توسّم را به معنای تفرّس و فراست دانستهاند.
این معانی، با روایاتی از اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام تأیید میشود؛ از جمله آن که از جناب سلمان نقل شده است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام دربارة آیه « إنّ فی ذلک لآیات للمتوسمین» فرمود: فکان رسول الله صلی الله علیه و آله عرف الخلق بسیماهم و أنا بعده المتوسم و الأئمة من ذریّتی المتوسمون إلی یوم القیامة؛۳
این روایت «شناخت خلائق به سیما و نشانة آنها» را معنای توسّم معرفی میفرماید.
همچنین در این باره که توسّم و تفرس (فراست) هم معنا هستند، این روایت قابل توجه است که امام باقر علیه السلام دربارة آیة « انّ فی ذلک لآیات للمتوسمین»۴ فرمود:
هم الأئمة. قال رسول الله صلی الله علیه و آله: اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله؛۵
در این حدیث شریف، در توضیح «توسّم»، سخن از «فراست» به میان آمده است.
چگونگی توسّم و تفرّس
در مجموع، از مطالب گذشته میتوان فهمید، توسّم، علمی الهی است که به واسطة آن، وضعیت افراد و خیر و شر بودن آنان و به عبارتی شاکلة انسانها شناخته میشود. اما این توسّم که شناخت از روی علائم و نشانهها است، چگونه انجام میشود و آن علائم چیست؟ آنچه از برخی آیات و روایات برمیآید، این است که این علائم و نشانهها، در چهرة افراد است که برای اهلش آشکار میشود و آنان با ذکاوت و علم الهی خود از این علایم به شاکله افراد پیمیبرند. البته این پیبردن، بدون قاعده نیست و «ینظر بنور الله» به این معنا نیست که بدون قواعد ظاهری و باطنی چنین انتقال و فهمی صورت بگیرد. هیچ منافاتی ندارد که مؤمن، با «نورالهی» همراه با «ذکاوت ایمانی» از اموری به امور دیگر منتقل شود که دیگران همین انتقال نورانی را نداشته باشند. میتوان این کلام امیرالمؤمنین علیه السلام را در این باره شاهد آورد که فرمود:
ما أضمر أحدکم شیئاً إلّا و أظهره الله علی صفحات وجهه و فلتات لسانه؛۶
«متوسمین» کیانند؟
در مجامع روایی ما، روایات متعددی وجود دارد دال بر این که «المتوسمین» دپر آیة شریف، وجود مقدس اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند که برخی از این روایات، گذشت.
حتی بزرگانی مانند مرحوم شیخ کلینی در کتاب کافی و مرحوم علامة مجلسی در کتاب بحارالانوار، بابی را مستقلاً به این مطلب اختصاص دادهاند که منظور از «متوسمین»، اهلبیت علیهم السلام هستند.
اما در عین حال باید توجه داشت که «توسّم» منحصر در آن ذوات مقدس نیست و اگر هم روایات متعددی منظور از «متوسمین» را آن بزرگواران معرفی میکنند، از باب بیان مصداق اتمّ و اکمل است. منافاتی ندارد که برخی از شیعیان خلّص، به مقداری از این علم شریف توسّم دست یابند. مؤید این سخن، روایاتی است که غیر معصومان را هم دارای «توسّم» معرفی میکند.۷
خلاصه این که «توسّم» و «فراست»، علمی است الهی و ارزشمند و راهی است به سوی شناخت شاکله و زمینهساز اصلاح شاکله است. این علم، به تمام و کمال، در وجود خزانهداران علم الهی یعنی اهلبیت علیهم السلام وجود دارد و در مراتب پایینتر، شیعیان حقیقی نیز به مقدار ظرفیت خود از آن بهره دارند.
بخش دوم: اصلاح شاکله و راه صحیح آن
در این باره گفتیم که یک سلوک معنوی حکیمانه و قاعدهمند، از سه رکن تشکیل شده است:
که هیچ یک از این سه مرحله نباید کم اهمیت تلقّی شود؛ چرا که از نظر معنوی هر سه پیوندهایی لطیف و نامرئی با هم دارند که موفقیت یا عدم موفقیت در هریک، در دیگری نیز اثر میگذارد.
در حقیقت، توجه صحیح به سه محور فوق، شاکلهای صحیح از انسان میسازد و شاکله صحیح هم –همانطور که قبلاً گفتیم- در پیشرفت معنوی و سلوک صحیح، نقش اساسی دارد. و این، مطلبی اساسی است که کمتر افراد به آن توجه دارند؛ به این معنا که بسیاری از افراد معنویتجو فقط به دنبال امور معنوی خاص و برنامههای عبادی و ذکر و… هستند و کمتر به این فکر میافتند که از شاکله و اصلاح آن شروع کنند. معمولاً شخص میخواهد شاکلهاش را حفظ کند و آن را تغییری ندهد، منتهی شاکلهای که روزی چند هزار ذکر و اعمال دیگر، همراهش باشد؛ چون گمان میکند که این شاکلة فعلی، با قدرت ذکر و برنامههای معنوی، بُرد بیشتری دارد؛ ذکر و عبادت را ناخودآگاه ابزاری میخواهد برای این که «أنا» و شاکله زیباتر شود؛ آن هم شاکلهای که خودش ساخته است؛ در حالی که قرآن، خواهان تغییر اصل شاکله است، ولی معمولاً افراد نمیپذیرند. طولانی شدن سلوک معنوی نیز به همین برمیگردد که مقدمات تربیتی و اخلاقی، از انسان، وقت و نیرو میگیرد وگرنه با اصلاح در امور تربیتی و اخلاقی، راه معنویت، ره صد ساله نخواهد بود و میتوان زودتر به مقصد رسید. با این مقدمه، به مرحلة اول راهکار اصلاح شاکله یعنی امور تربیتی میپردازیم. پیش از بیان مراحل، بیان دو تذکر، لازم است. نخست اینکه قبل از این مراحل، التزام جدی به شرع مقدس و اهتمام به تکالیف شرعی و ترک گناه و انجام واجبات در شخص ثابت شده باشد و دوم اینکه ذکر این سه مرحله، به معنای ترتیب نیست، بلکه در بسیاری مواقع و در بسیاری افراد، این سه مرحله، باید همراه هم مورد توجه و عمل قرار گیرد.
امور تربیتی
باید متذکر شد منظور ما از امور تربیتی، اموری خاص است که به توضیح آن میپردازیم. در حقیقت این، اصطلاحی است که برای این بخش برگزیدهایم و نباید با «علوم تربیتی» مصطلح، یکی تلقی شود. امور تربیتی به دو بخش فردی و اجتماعی تقسیم میشوند.
هر شخص با هر هدف و انگیزة مهمی که برای خود ترسیم میکند، برای رسیدن به آن هدف، باید خود را ملزم به رعایت قواعد و قوانینی بداند؛ مانند تنظیم اوقات خواب، برنامه ریزی برای خوراک و… . امور معنوی و سلوکی نیز از این قاعده مستثنا نیست و باید در آنها به این امور توجه کرد. البته امور تربیتیای که باید به آنها اهتمام داشت، بسیارند؛ لذا به چند مورد آن که اهمیت و کاربرد بیشتری دارند، اشاره میکنیم:
الف. دوری از بیهودگی
منظور، این است که انسان، از هرگونه اتلاف وقت و صرف عمر در امور بیفایده و لغو خودداری کند. در نصایح نبی مکرم صلی الله علیه و آله به ابوذر، چنین آمده است:
یا أباذر، کُن علی عمرک أشح منک علی درهمک و دینارک؛۸
انسان، باید دربارة دقیقهها و لحظههای عمرش مراقبه و دقت داشته باشد. این، از خصوصیات اهل غفلت است که دیر به دیر و سال به سال به عمر خود مینگرند و گاهی افسوس میخورند که: «این یک سال، چه زود گذشت!»؛ در حالی که اهل مراقبه، برای هر لحظة عمر ارزشی بیهمتا قائلند و مراقب آنند. البته معلوم است که دوری از بیهودگی نسبت به مراتب افراد، متفاوت است و در مجموع، منظور این است که شخص، اوقات خود را هدر ندهد و مشغول انجام وظیفة فعلی باشد ولو آن وظیفه، تفریح، خواب یا امور دیگر باشد.
ب . نظارت بر خواب و خوراک
هیچ انسان موفقی، با پرخوری و پرخوابی به موفقیت نرسیده است؛ بلکه برای رسیدن به مقصود تا حد امکان از خواب و خوراک پرهیز کرده است؛ امام صادق علیه السلام تأثیر پرخوابی بر امور دنیا و آخرت را چنین بیان میفرمایند:
کثرة النوم مذهبة للدین و الدنیا؛۹
برای یک مؤمن خداجو، باید روزه داری و بیداری سحر، امری سهل و ساده و بلکه محبوب و لذت بخش باشد، همانطور که دربارة برخی انسانهای موفق، ماجراهایی شگفتانگیز از تحمل گرسنگی و بیخوابی برای نیل به هدف (چه اهداف مادی و چه معنوی) نقل شده است.
ج . نظم بخشی به امور
برنامهریزی برای انجام فعالیتها –اعم از امور شخصی، خانوادگی، اجتماعی و دنیایی و آخرتی- از لوازم موفقیت در نیل به اهداف است. خوب است گاهی انسان، اعمال شبانه روز خود را به تفصیل بر روی کاغذ بیاورد تا به طور محسوس و دقیق بفهمد ساعات عمر بیبدیل خود را در چه اموری صرف کرده، چه اوقاتی را در انجام وظیفه و چه اوقاتی را بیهوده صرف کرده است و برای هریک، چقدر وقت گذاشته است. همچنین چقدر از اموری که تصمیم انجامش را داشته، توفیق یافته که انجام دهد و چه اموری را به دلیل بیبرنامگی از کف داده است و عالم ربانی آیت الله حاج شیخ محمد بهاری رحمه الله در کتاب ارزشمند تذکرة المتقین چنین میفرماید:
اولاً هرکاری دارد، باید اوقات خود را ضایع نکند، [تا مبادا] بعضی از وقت او مهمل [= بیهوده] سپری شود. باید برای هرچیزی وقتی قرار دهد. اوقات او منقسم گردد. وقتی را باید وقت عبادت قرار دهد [و] هیچ کاری در آن وقت، غیر از عبادت نکند. وقتی را وقت کسب و تحصیل معاش خود قرار دهد و وقتی را رسیدگی به امور اهل و عیال خود، و وقتی را برای خود و خواب خود قرار دهد. ترتیب اینها را به هم نزند تا [مبادا] همه اوقات او ضایع گردد… .۱۰
در مجموع میتوان گفت رشتة پیوند همة امور فوق، رعایت نظم به طور کلی است. هر انسانی که اهداف بزرگی در نظر دارد و به ویژه خداجویان، باید رشتة همه امور زندگی خود را در دست داشته باشند؛ اعم از نظارت بر خواب و خوراک، نظمبخشی به فعالیتها، تنظیم اوقات، معاشرتها و همة فعالیتها و این خود، مراقبهای مهم و اساسی است که شخص، مراقب همة اوقات و افعالش باشد.
در یک سلوک صحیح و یک حرکت معنوی سالم، نباید اجتماع و امور اجتماعی به فراموشی سپرده شود. البته منظور در اینجا، امور تربیتی اجتماعی است، نه امور اجتماعیای مانند حکومت و ادارة آن و… که آن هم در جای خود بسیار مهم و مورد تأکید قرآن و روایات است. در اهمیت امور تربیتی اجتماعی همین بس که گاهی موارد جزئی این امور نیز در آیات قرآن آمده و بر آن تأکید شده است؛ از جمله چندین آیه دربارة کیفیت صدا و سخن گفتن، چگونگی مجالست و کیفیت برخورد با طبقات مختلف مردم و… .
علاوه بر آن، سیرة نبی مکرّم صلی الله علیه و آله که قرآن مجسم است نیز سرشار است از رعایت آداب و امور اجتماعی. اهتمام آن حضرت به آراستگی هنگام خروج از منزل، خوشخویی و خوشرفتاری با مؤمنان، رعایت آداب مجلس و مجالست و… همگی مواردی هستند که بنابر کریمة « لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة…» باید الگوی همه مسلمین و به ویژه طالبان امور معنوی باشد.
بنابر اهمیت موضوع، به برخی از مهمترین موارد امور اجتماعی به طور گذرا اشاره میکنیم:
انسان، ناگزیر از ارتباط با سایر همنوعان است؛ اما برای موفقیت در هر هدفی، باید این ارتباطها، حد و حدودی متناسب با هدف داشته باشد و طبق آن، تنظیم شوند. امور معنوی هم نه از این قاعده مستثنا است و نه کم اهمیتتر از سایر اهداف است.
از طرفی ارتباط، وابستگی به دنبال دارد که آن هم باید طبق قاعده و ضابطه باشد. به هر حال بدون مراقبت در امور مختلف و از جمله در ارتباط و وابستگیها کسی راه به جایی نمیبرد. البته آنچه مهم است این است که حدّ و حدود ارتباطها و وابستگیها باید طبق موازین دقیق شرعی متخذ از مجموع آیات و روایات تعیین شود. در غیر این صورت، حرکتی جاهلانه است که به فرمودة امیرالمؤمنین علیه السلام یا به افراط میانجامد یا به تفریط؛۱۱ لذا نه خودفراموشی و غرق شدن در مسائل اجتماعی مطلوب و مؤیَّد شرع است و نه فراموشی وظایف اجتماعی در قبال خانواده و جامعه و امثال آن. یک نمونة قابل توجه قرآنی در این باره، ماجرای حضرت ابراهیم علیه السلام است. آن بزرگوار، از کودکی تحت سرپرستی عمویش، آزر بود؛ لذا آزر سیطرهای بر آن بزرگوار داشته است و در چنین فضایی روابطِ عاطفی و خانوادگی حاکم است. پس از سالیانی، حضرت ابراهیم میخواهد برای خود استقلال روحی تعریف کند و از سیطرة آزر بیرون بیاید و این، کار آسانی نیست و مشکلاتی دارد؛ ولی همان ابراهیمی که نقلهای عجیبی دربارة عطوفت و مهربانی ایشان وارد شده است، پس از ناامیدی از هدایت آزر، با او وداع میکند و راه توحیدی خود را ادامه میدهد. این حالات، در زندگی ما هم هست و هر یک، وابستگیهایی عمیق داریم که باید تعدیل شود. مؤمن خداجو باید بداند که عطوفت و دلسوزی در جای خود صحیح و لازم است؛ ولی وابستگی و تحت سیطره قرار گرفتن، فقط باید نسبت به «الله تعالی» و شخصیتهای الهی باشد.
نمونة امروزی این جریان، مرحوم آیت الله بهجت رحمه الله بود. دلسوزی و عطوفت آن بزرگوار، به گونهای بود که بسیار دیده میشد که در فکر شخصی هستند که سی یا چهل سال پیش فقط یک بار او را دیدهاند و پس از گذشت سالها مکرّر از نزدیکان آن شخص، دربارة او احوال پرسی میکردند. همچنین به فکر همة جوامع مسلمین بودند و دائماً آنها را دعا میکردند و میگفتند: «اگر دعا نکنیم، مسلمان نیستیم». اما در عین حال، اولویتی داشتند که همیشه مراعات میکردند و آن این که استقلال روحیشان حفظ شود و تحت سیطرة کسی –حتی نزدیکترین افراد- نباشند؛ لذا اهل نشست و برخاستها و برخوردهای طولانی نبودند و در این امور از حد لازم، فراتر نمیرفتند.
منظور از این عنوان، معنای جامعی است اعم از رعایت نظم در امور اجتماعی، نظافت، توجه به آراستگی ظاهر، شیوة سخن گفتن با دیگران و… . متأسفانه دیده میشود عدهای به نام دین و دیانت، به این امور کم توجهی میکنند؛ در حالی که آیات قرآن و سیرة اهلبیت علیهم السلام اهمیت این امور را گوشزد میکند. از باب مثال، مسألهای مانند شیوة سخن گفتن و به اصطلاح، تُن صدا در هنگام تکلم، آیاتی از قرآن کریم را به خود اختصاص داده است. قرآن کریم یکی از نصایح لقمان حکیم به فرزندش را چنین نقل میفرماید:
و اقصد فی مشیک و اغضض من صوتک إنّ أنکر الأصوات لصوت الحمیر؛۱۲
در آیة دیگری، ملاک تن صدا، بلندتر نبودن صدا از صدای مبارک نبی مکرم صلی الله علیه و آله معرفی میشود.۱۳
دربارة سخن گفتن و آداب آن، آیات دیگری نیز در قرآن کریم موجود است؛ ولی همین مقدار، برای پیبردن به اهتمام قرآن به موارد این چنینی کافی است.
در مجموع، مؤمن باید به گونهای باشد که همة ظواهر او اعم از پوشش، نظافت و آراستگی، سخنان او و برخوردهایش طبق موازین یقین شده از سوی شرع باشد.
دربارة امور اجتماعی، به ذکر همین دو عنوان کلی اکتفا میکنیم و مطالب را در باب مسائل تربیتی با چند تذکر به پایان میبریم:
انشاءالله در نوشتار بعد، دربارة دو مرحلة بعدی یعنی امور اخلاقی و معنوی سخن خواهیم گفت.
پی نوشت
این مطلب بدون برچسب می باشد.