شاکله و اصلاح آن (۳) حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری آنچه در نوشتههای پیشین بیان شد: آیة شریف «قل کلّ یعمل علی شاکلته» نکته بسیار مهمی را گوشزد میکند و آن اینکه رفتار و عملکرد هرکس، برخاسته از شاکلة او است و نقص با کمال اعمال، به شاکله مستند است. لذا نکتة مهمی که در […]
شاکله و اصلاح آن (۳)
حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصری
آنچه در نوشتههای پیشین بیان شد:
آیة شریف «قل کلّ یعمل علی شاکلته» نکته بسیار مهمی را گوشزد میکند و آن اینکه رفتار و عملکرد هرکس، برخاسته از شاکلة او است و نقص با کمال اعمال، به شاکله مستند است. لذا نکتة مهمی که در سیر معنوی و اخلاقی کمتر مورد توجه قرار میگیرد این است که شخص برای آغاز یک حرکت و سیر معنوی از اصلاح شاکله شروع کند، نه اینکه از همان ابتدا، برنامههای خاص معنوی را آغاز کند و وارد اذکار و ریاضات شرعی شود. سرمایهگذاری بر روی اصلاح شاکله و حرکت معنوی با شاکلهای اصلاح شده، حرکتی اصولی و مطمئن و از عوارض به دور است. در ادامه بیان شد که میتوان برنامهای برای اصلاح شاکله طی سه مرحله معرفی کرد که البته این سه مرحله لزوماً مترتب بر هم نیستند؛ به این معنا که ممکن است یک شخص در یک زمان به دو یا سه مرحله از این مراحل مشغول باشد.
این سه مرحله چنین معرفی شدند:
اموری که آن را «تربیتی» نامیدیم که ناظر به برخی مراقبتهای فردی و اجتماعی و رعایت آداب است که برای هرکس با هر هدف بزرگ، لازم و مفید است؛ اموری از جمله تنظیم اوقات، کنترل خواب و خوراک، رعایت آداب اجتماعی، تنظیم وابستگیها و… از این امورند.
امور اخلاقی
امور معنوی (سلوکی)
مرحلة نخست، در نوشتههای قبل، مورد بررسی قرار گرفت. در این نوشتار، با توضیحی دربارة مراحل دوم و سوم، این بحث را به پایان میبریم.
مرحله دوم: امور اخلاقی:
منظور از امور اخلاقی همان فضائل و رذایل اخلاقی است که در کتب اخلاقی، به طور مفصل دربارة آن، بحث شده است.
بشر، از همان آغاز خلقت نیازمند اخلاق بوده است. حکمت خدا اقتضا میکرد اولین فردی که روی کرة زمین میآید، یک نبی، ولی و استاد کامل اخلاق باشد و زمین، هیچ گاه از اخلاق خالی نماند. برخی از نقلها حاکی از آن است حضرت آدم علیه السلام از همان ابتدا علاوه بر تقیّد بر مسائل اخلاقی، اطرافیان خود را هم متذکر کرده و به مسائل اخلاقی سوق میدادند.
پس از آن بزرگوار هم همة انبیا علیهم السلام این سیر را داشتهاند. تا خاتم انبیا صلی الله علیه و آله که بنابر آنچه در برخی کتب روایی نقل شده است، هدف بعثت خود را اتمام و اکمال مکارم اخلاقی معرفی میفرمایند:
انّی بعثتُ لاُتمِّم مکارمَ الاخلاق؛۱
همانا مبعوث شدهام که مکارم اخلاق را به تمام و کمال برسانم.
البته این بحث، خود تحقیقی مستقل و مفصّل میطلبد، تا طی آن، سیرة اخلاقی انبیا:و سیر تکاملی آن تا هنگام ظهور اسلام و نیز پس از آن تا غیبت کبرا و بعد از آن، به طور کامل بررسی شود.
اما بحث در اهمیت اخلاق است. همیشه بشر این خلأ و این سؤال را در خود حس میکرده که من چه کسی هستم؟ چه کنم؟ چگونه با صفات خود برخورد کنم؟ صفات خوب و بدم کدامند و منشأ آنها چیست؟
هرکس باید خود و جایگاه خود را بشناسد و بداند در چه مرتبهای از اخلاق و ایمان قرار دارد.
وقتی هدف رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله به تمام و کمال رساندن مکام اخلاق است، ما باید اولاً مکارم اخلاق را بشناسیم و ثانیاً بدانیم که راه رسیدن به مکارم اخلاق چیست؟ و چه مقدار به مکارم اخلاق رسیدهایم و سپس در این مسیر حرکت کنیم.
وقتی خداوند متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به اخلاق با عظمت میستاید و میفرماید:
و إنّکَ لعلی خلُق عظیم؛۲
ما نباید دربارة اخلاق بیاطلاع یا کم اطلاع باشیم.
برای اصلاح اخلاق و تهذیب آن، در طول تاریخ، راهکارهای مختلفی پیشنهاد شده است که نمونهای از آنها روشی است که در کتاب معراج السعادة و امثال آن آمده است که در توضیح آن باید گفت:
مرکز گرفتاریها و بدبختیهای انسانی، حیوانیت است و هر انسان غیز مهذّب اسیر یک نوع از حیوانیت است. مشکلات و گرفتاریهای افراد متفاوت است. ممکن است در کسی یک جهتی از ابعاد و زوایای حیوانی تشدید شده و از جهتی دیگر تضعیف شده باشد.
ممکن است کسی در امور شهوی مشکل داشته باشد و دیگری در امور غضبی. همین طور ممکن است کسی در مقطعی از عمر خود احساس مشکل در زمینهای نکند؛ غافل از آنکه هنوز زمینة بروز آن مشکل در او فراهم نشده است؛ مثلاً حبّ ریاست و جاه طلبی معمولا در سنین بالاتر و پس از جوانی ظهور و بروز مییابد؛ لذا انسان جوانی که به درستی خود و صفاتش را نشناخته است ممکن است خود را از برخی رذایل عاری بداند یا در تشخیص مشکلات خود دچار مشکل و اشتباه شود.
مرحوم ملا احمد نراقی در کتاب شریف معراج السعاده و در بحث صفات انسان و بررسی صفات بهیمی و حیوانی، بررسی کاملی انجام داده و مطالب مفید بسیاری ارائه میدهند.
اینکه فضایل و رذایل اخلاقی، پس از تشریح و تبیین، طبقهبندی و دسته بندی شده و حد اعتدال و منشأ هر صفت اخلاقی معلوم شود و اسباب و موانع آن نیز مشخص گردد، از دانستنیهای بسیار مهم و ضروری است که کتاب معراج السعاده به خوبی به آن پرداخته است.
بی جهت نیست که علمای گذشته، به این کتاب عنایت بسیار داشته و بسیار به آن، ارجاع میدادهاند. البته شاید بتوان گفت این کتاب شریف، از جهاتی قابل بررسی و تکمیل است؛ از جمله نحوة ارائه و نگارش به سبک و روش امروزین، تطبیق بیش از پیشِ مطالب با آیات و روایات و استفاده از این دو منبع دینی، ارائه راهکارهای اصلاحیِ کارآمدتر و نتیجه بخشتر که از آیات و روایات و سیرة علمای ربّانی قابل اتخاذ است.
به هرحال در مرحلة دوم سلوک معنوی و سیر اصلاح شاکله، آنچه مطلوب و مورد توجه است اولاً شناخت فضائل و رذائل اخلاقی و منشأ آنها است و سپس تطبیق آنها بر خویش و شناخت صفات اخلاقی خود و در نهایت تعدیل صفات اخلاقی ولو اجمالاً و به نحو حدّ اقل.
ناگفته نماند در باب کسب کمال و تهذیب اخلاق، علمای شریف مکتب نجف، سبک و روش خاصی داشتهاند که از امتیازات این مکتب به شمار میرود که بررسی و بیان آن، مجالی دیگر میطلبد.
مرحلة سوم: امور معنوی(سلوکی)
در میان علما و بزرگان اخلاق مصادیق و مواردی میتوان یافت که منشأ آن، امور اخلاقی به معنایی که گذشت، نیست و از اخلاق، برنمیآید؛ بلکه به امری بالاتر و برتر مستند است.
اخلاق، یک حد و حدود، و یک ابتدا و انتهایی دارد. شاید انتهای اخلاق –به معنایی که گذشت و در کتبی مانند معراج السعاده مطرح شده است- این باشد که انسان را از حیث صفات اخلاقی به اعتدال برساند و او را از افراط و تفریط نجات دهد که البته این، یکی از قلّههای رفیع کمال انسانی است. اما با همة اهمیت و ارزش، اعتدال، نهایت کمال انسانی نیست؛ بلکه زمینهساز آن است. اعتدال در صفات اخلاقی و دوری از رذایل و کسب فضائل، امری است که منوط به ایمان نیست؛ به این معنا که ممکن است شخصی بدون ایمان به ادیان الهی، از نظر کسب فضائل اخلاقی در مرحلة بالایی بوده و به اعتدال، بسیار نزدیک باشد و در مقابل، ممکن است انسانی که به یکی از ادیان الهی متدیّن است، از نظر اخلاقی، بسیار پایینتر باشد که نمونههای هر دو گروه در تاریخ، فراوانند.
پس سیر معنوی انسان و کمال آدمی به این مرحلة دوم(اخلاق) متوقف و محدود نمیشود و مرحلهای دیگر دارد که همان امور سلوکی و به عبارت ملایمتر، امور معنوی است.
این مرحلة سوم است که ملازم ایمان –آن هم ایمانی مستحکم- به خدا است و نتیجه و ثمره آن هم قرب به حق تعالی است. از اینجا به بعد نوبت به مراقبههای دقیق و دائم در اعمال و صفات و حتی در نیات و افکار و ضبط خیالات میرسد.
توجه به اذکار و اسماء الهی و توسّل به ذوات مقدس چهارده معصوم علیهم السلام -که مصداق تام و اتمّ اسماء الله هستند- و برنامههای عبادی و امثال آن و پس از آن، کسب بصیرت و بینش الهی و ورود به عالم مجردات، در این مرحله مطرح میشوند.
و این امور و طی این مراتب، از اموری است که به راهنمایی انسانی خبیر و راهیافته نیاز دارد. (ظلمات است بترس از خطر گمراهی)
نتیجة گفتار، آنکه اگر کسی علاقهای به سیر و سلوک معنوی در خود یافت، یا جوانی با اطلاع از احوالات برخی بزرگان و اولیا، شور و شوقی نسبت به این مسائل در خود احساس کرد، نباید از ابتدا، وارد وادی امور سلوکی شود و پا در پلة آخر نردبان سلوک بگذارد؛ بلکه با صبر و حوصلة تمام، باید سالها بر روی این مسأله حیاتی، سرمایه گذاری کند.
سیر معنوی را نباید کم ارزشتر از امور دنیایی تلقی کرد. در امور دنیایی دیدهایم کسی که –به اصطلاح- از صفر شروع میکند، برای رسیدن به فلان موقعیت مادّی و دنیایی برای سالیان سال برنامهریزی میکند و در این مدت، شب و روز برای این هدف میکوشد؛ ولی متأسفانه برخی به امور معنوی دیدگاهی کودکانه دارند و پس از چند روزی –یا حتی انجام یک عمل عبادی- گویی انتظار نزول ملک و معراج دارند. چنین افرادی، به سرعت دچار یأس شده و از ادامة راه دلسرد میشوند.
درست، آن است که با توجه و سرمایهگذاری در امور تربیتی و نیز اخلاقی –با توضیح مختصری که گذشت- پس از سالیانی، شاکلهای صحیح ساخت و پس از آن، سیر معنوی را به سلامت انجام داد.
پی نوشت
این مطلب بدون برچسب می باشد.