۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مقالات حاج شیخ جعفر ناصری
  • 04 آوریل 2015 - 17:39
  • 785 بازدید
چشمه زلال : گـوهر وجود آدمي (خُلُق ۱۵)
چشمه زلال : گـوهر وجود آدمي (خُلُق ۱۵)

چشمه زلال : گـوهر وجود آدمي (خُلُق ۱۵)

حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصري يكي از روش‌هايي كه براي انتقال و تفهيم معارف و علوم در قرآن كريم و روايات اهل‌بیت عليهم السلام به كار رفته است، استفاده از تشبيه و تمثيل است. البته به خلاف سخنان عاميانه، تشبيهات و تمثيلات قرآني و روايي داراي حقايقي عميق هستند كه هر چه در آن‌ها تأمل […]

حجت الاسلام والمسلمین جعفر ناصري

يكي از روش‌هايي كه براي انتقال و تفهيم معارف و علوم در قرآن كريم و روايات اهل‌بیت عليهم السلام به كار رفته است، استفاده از تشبيه و تمثيل است. البته به خلاف سخنان عاميانه، تشبيهات و تمثيلات قرآني و روايي داراي حقايقي عميق هستند كه هر چه در آن‌ها تأمل و تفكر شود، مطالب و معارفي جديد به انسان ارائه می‌کنند.
در مجامع روايي ما از جمله در جلد هشتم مجموعه گرانسنگ كافي و نيز در جلد چهارم كتاب شريف من لايحضره الفقيه روايتي با تمثيلي عميق نقل شده است كه از غرر و درر روايات اهل‌بیت عليهم السلام محسوب می‌شود و توجه به تمثيل به كار رفته در آن، و درك معناي آن، در سلوك صحيح اخلاقي بسيار اساسي و كارگشا است. ما نوشتار خود را به بررسي و تبيين اين حديث شريف اختصاص مي‌دهيم. اين روايت كه از وجود مبارك پيـامبر اكـرم صلي الله عليه و آله نقل شده، چنين است:

الناس معادن كمـعادن الـذهب و الفـضّة؛۱
مردم، معادني هستند مانند معادن طلا و نقره.

ابتدا توجه به دو نكته درباره اين حديث مفيد و لازم است:13
نكته نخست. ذكر «ذهب» و «فضه» در روايت، از باب نمونه است؛ چرا كه «الناس» شامل عموم مردم است؛ اعم از مؤمن و كافر و سعيد و شقي و از سوي ديگر، طلا و نقره در ميان معادن، داراي شرافت و بلكه شريف‌ترين انواع معادن هستند؛ پس نمی‌توان گوهرهاي وجود انسان‌ها را منحصر در طلا و نقره دانست. و همانگونه كه در معادن، علاوه بر طلا و نقره، آهن و مس و ذغال سنگ و… هست، در معادن وجود انسان‌ها نيز علاوه بر جوهره‌هاي ناب، جوهره‌هاي متوسط و نيز جوهره‌هاي پست و كم‌ارزش هم هست؛ همانگونه كه علامه مجلسي در شرح اين حديث شريف می‌فرماید:

الناس متفاوتون كتفاوت المعادن متفاضلون كتفاضل الجواهر المجلوبة منها؛ فمنها الذهب و الفضة و النحاس و الحديد و… غير ذلك. و كان الغرض النبوي أن يعلّمك أن الناس متفاوتون… ليسوا بأمثال و إن كانوا من جنس واحد… ؛۲

مردم، مانند تفاوت معادن، با يكديگر متفاوتند و در ارزش، مختلفند همچون اختلاف ارزشِ گوهره‌ايي كه از معادن برمي‌گيرند كه از جمله معادن، طلا و نقره و مس و آهن و… غير آن است. غرض پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آله از اين حديث، اين است كه به تو بفهماند مردم همانند هم نيستند؛ هر چند از يك جنسند.
نكته دوم. همانگونه كه وجود اجناس گوناگون و معادن مختلف، به معناي استخراج آن‌ها و فعليت يافتن آن‌ها نيست، وجود جوهرههاي گوناگون در انسان‌ها نيز به اين معنا نيست كه همة مردم جوهره وجودي خود را به فعليت رسانده‌اند. براي تبيين بيشتر اين مطلب اينگونه به توضيح مي‌پردازيم: در طبيعت، طلايي يافت می‌شود كه هنوز استخراج نشده و زير گرد و غبار معدن، بي‌استفاده است و يا استخراج شده است؛ ولي گوشه‌اي زير خروارها خار و خاشاك و زباله پنهان و گم شده است. از آن طرف، طلايي هم يافت می‌شود كه استخراج شده و در حد خود، به بالاترين مراتب رسيده و مثلاًَ در تاج سلطنت بر سر پادشاهي جا گرفته است و همين طور ساير اجناس. در ميان انسان‌ها هم كساني هستند كه گوهر و جوهرهاي با ارزش و ناب دارند؛ اما قدر خود را ندانسته و همچون طلايي مدفون در خرابه، زير خار و خاشاك معصيت‌ها و غفلت‌ها پنهان شده و ارزش و درخشش خود را از دست داده‌اند. در سوي ديگر انسان‌هايي هم هستند كه از نظر گوهر وجودي، درجه‌اي متوسط دارند و مثلاً با فلزي مانند مس قابل مقايسه‌اند؛ ولي همين گوهر وجودي را به بهترين نحو حفظ می‌کنند و آن را در بهترين و مناسب‌ترين جايگاه قرار مي‌دهند و در حد خود، از هر گونه آلودگي دوري می‌کنند. اينجا است كه ارتباط اين روايت با بحث سلوك و خودسازي آشكار می‌شود.
سلوك صحيح و مراتب آن
بحث از جوهره آدمي و شناخت آن، بحثي دامنه‌دار و عميق است كه مجال و فرصتي مفصّل مي‌طلبد و برخي مراتب علمي آن و شناخت جوهره انسان‌ها ويژه اهل‌بيت عليهم السلام و – به صورت محدودتر – در اختيار اولياي خاص الهي است؛ ولي هر كس با مدتي تعمق در وجود خويش و شناخت زواياي روحي خود، به مرتبه‌اي از شناخت گوهر خود و «داشته‌ها و نداشته‌ها» و «امتيازات و نقايص» خود پي مي‌برد؛ مثلاً پي مي‌برد بيش از اندازه عقل گراست يا بيش از حد عاطفي است. بخش مهمي از سلوك صحيح اخلاقي اين است كه انسان جوهره خود را بشناسد و گرد و غبار نشسته بر جوهره وجودش را برطرف كند و استعدادها و امتيازات روحي خود را به فعليت رسانده و از آن‌ها بيشترين بهره را ببرد.
براي بيشتر جويندگان معنويت، مهم و ضروري نيست كه بدانند چرا مانند برخي اولياي خاص و حواريون اهل‌بیت عليهم السلام گوهري طلايي ندارند؛ بلكه دغدغة اصلي آنان، بايد اين باشد كه چرا از گوهر فعلي خويش بيشترين بهره را نبرده و آن را زلال و درخشنده نكرده و به فعليت نرسانده‌اند. هر كس ابتدا بايد ببيند از داشته‌هاي معنوي خود چقدر بهره برده است و سپس دنبال ناداشته‌ها باشد.
زلال كردن گوهر وجود
اكنون اين سؤال پش مي‌آيد كه هر يك از ما كه داراي جوهرهاي خاص خود هستيم، چگونه آن جوهره را زلال و شفاف كنيم و بيشترين بهره را از آن ببريم؟ در پاسخ مي‌گوييم كه آنچه باعث مغشوش شدن جوهره آدمي و زنگار گرفتگي آن می‌شود پيروي از هواي نفس و افتادن در دام گناهان و غفلت‌ها است و لذا راه زلال شدن جوهره آدمي، مقابله با عوامل گناه و غفلت و در يك كلمه، جهاد با نفس است. جهاد با نفس خيلي زود شياطين وجود انسان را دور كرده و تعلقات و قواي تخيلي را سامان می‌دهد و تشتت را از بين مي‌برد. جهاد با نفس، انسان را مستعد كرده و جوهره را صاف و زلال مي‌نمايد و آثار وضعي سريعي هم دارد. مخالفت با نفس در همه جهات بايد باشد و هر كس در همان بعدي كه ضعف دارد، بايد بيشتر مجاهده كند؛ اعم از خواب و خوراك و شهوت و غضب و… .
در اين بين، نماز شب، بيداري سحر و همين طور روزه، بسيار مؤثر است. در مسير مجاهده و پس از اصلاح اعمال، اگر فكر هم اصلاح شد و ذرّه ذرّه ياد خدا و توجه به او در دل انسان‌ها جا گرفت، جوهره انسان نقطه نقطه صاف و صيقلي می‌شود و پس از مدتي همه وجود، زلال مي‌گردد. البته گاهي براي برخي مؤمنان، بخشي از زلال‌سازي گوهر وجود، به وسيلة ابتلائات و سختي‌هايي است كه به آن‌ها می‌رسد؛ اين ابتلائات، مانند كورة حدادي، ناخالصي‌هاي وجود آدمي را مي‌زدايند و آن را ناب و درخشان می‌کنند. پس از زلال شدن جوهره وجود، رتبه‌اي ديگر از سلوك هست كه برخي از اهل معرفت به آن نائل مي‌شوند كه به توضيح آن مي‌پردازيم.
مرتبه عالي سلوك؛ ارتقاي جوهره وجود
خداوند متعال، آن قدر در وجود آدمي استعداد رشد و ترقي قرار داده است كه علاوه بر پاك و زلال كردن جوهره وجودي‌اش حتي می‌تواند آن را ارتقا بخشد و مثلاً از مرتبه آهن به نقره و سپس به جوهره طلايي نايل شود؛ همانند آنچه در كيميا و ارتقاي يك فلز و مادة معدني به مرتبة بالاتر مطرح است.
اگر اعمال صالح به ويژه ذكر خدا سراسر وجود انسان را فرا گيرد. علاوه بر اينكه زنگار وجود را برطرف كرده و آن را زلال می‌کند، جوهره وجودي را نيز ارتقا مي‌بخشد. بر زبان جاري كردن ذكر خدا و تكرار آن – به ويژه ذ كر لا اله الا الله – در اين باره نقشي بسزا دارد.
اما آنچه در اين نوشتار، بيشتر مورد نظر ما است دو عامل مهم براي ارتقاي جوهره آدمي است كه مورد تأكيد علماي اخلاقي مكتب نجف بوده است. مرحوم آيت الله سيد محمد حسين تهراني از قول استادشان مرحوم علامه طباطبايي و ايشان از قول استاد خود، مرحوم آيت الله قاضي قدس سرهم چنين نقل می‌کنند:
اكثر افرادي كه موفق به نفي خواطر شده و توانسته‌اند ذهن خود را پاك و صاف نموده و از خواطر مصفا كنند و بالاخره سلطان معرفت براي آنان طلوع نموده است، در يكي از اين دو حال بوده است:
اول در حين تلاوت قرآن مجيد و التفات به خواننده آن، كه چه كسي در حقيقت قاري قرآن است و در آن وقت بر آنان منكشف مي‌شده كه قاري قرآن، خدا است.
دوم از راه توسل به حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام؛ زيرا آن حضرت را براي رفع حجاب و موانع طريق نسبت به سالكين راه خدا، عنايتي عظيم است.۳
با عنايت به نقش مهم و بي‌بديل قرآن كريم و اهميت و ضرورت ارتباط با كتاب خدا، به دليل تناسب ايام، به عامل دوم يعني توسل به حضرت سيد الشهداء عليه السلام مي‌پردازيم.
گوهر اشك
ميان اعمال صالح، هيچ عملي مانند توسل به حضرت سيد الشهداء عليه السلام جنس آدمي را پاك و زلال نمی‌کند. تمام ثواب‌هايي كه براي توسل و اشك در مصائب آن حضرت گفته‌اند، با اين مسأله قابل حل است كه در اين توسلات، جنس انسان تبديل می‌شود و عالي مي‌گردد. توضيح آنكه همه ثواب‌ها مربوط و منوط به عمل است و عمل هر شخص، در حد و اندازه حقيقت او و جوهره او است؛ ولي توسل به حضرت سيد الشهداء عليه السلام حقيقت و جوهره را بالا مي‌برد و جنس آدمي را ارتقا مي‌بخشد و اين ارتقا و ترقي، مرتبه‌اش فوق عمل است؛ لذا در ثواب توسل و توجه به آن حضرت، هر چه نوشته و نقل شده باشد، امكان پذير است.
خود زيارت عاشوراي امام حسين عليه السلام ما را به اين مطلب رهنمون می‌کند كه در دستگاه حسيني عليه السلام و در توسلات به آن امام غريب، بالاترين مقامات و والاترين خواسته‌هاي معنوي قابل پي‌گيري و دستيابي است؛ از جمله مقام محمود، همراهي با امام زمان عليه السلام در خونخواهي امام حسين عليه السلام ۴ و آبرومندي نزد خداوند متعال.۵
در واقعه عاشورا نيز همين مطلب قابل پيگيري است كه آن‌هايي كه گرد شمع وجود امام حسين عليه السلام جمع شدند و با آن حضرت ماندند و در ركاب آن بزرگوار شهيد شدند، همگي داراي جوهرهاي طلايي و ناب بودند كه از جاي جاي زمين جمع شدند و كهرباي وجود امام عليه السلام آنان را از گوشه و كنار، به خود جذب كرد. از غلام نوجواني گرفته كه عارفانه و عاشقانه شعار می‌دهد: «أميري حسين و نعم الأمير»۶ تا حرّ رياحي كه هر چند فرمانده سپاه مقابل حضرت است؛ ولي پشت سر آن حضرت نماز مي‌خواند و براي مادر آن حضرت، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها احترام ويژه قائل است و نيز جان‌فشاني‌ها و رشادت‌هاي امثال حبيب بن مظاهر و… همگي حاكي از آن است كه مرداني طلايي در كربلا گرد آمدند كه سرآمد روزگار خود بودند.
بررسي اهميت و تأثير بي‌نظير توسل به امام حسين عليه السلام در سلوك الي الله مجالي ديگر مي‌طلبد؛ لذا به طور خلاصه چنين مي‌گوييم، كه آن اشك و توسلّي، چنين آثار شگرفي را در پي دارد كه حقيقتاً از سوز دل باشد و همه وجود انسان اشك شود و از چشمانش فرو ريزد و اين حاصل نمی‌شود، مگر با ارتباط مستمر با آن حضرت و تاريخ آن حضرت و كسب معرفت و مداومت همراه مراقبه. چنين اشكي فقط يك حركت عاطفي نيست؛ بلكه پشتوانه‌هاي عميق معرفتي و دروني دارد و انسان را با حقايق پيوند می‌دهد. خداوند همه ما را از دلسوختگان حقيقي مصائب سيدالشهداء عليه السلام قرار دهد.

پي نوشت
۱٫ اصول كافي، ج۸، ص۱۷۷، ح۱۹۷؛ من لايحضره الفقيه، ج۴، ص۳۸۱، ح ۵۸۲۱ ؛ بحارالانوار، ج۳۱، باب ۴۲، ح۵۱، ص۶۵ ؛ مشكاة الانوار، فصل ۵، ص۲۶۰.
۲٫ بحارالانوار، ج۶۱، باب ۴۲، ح۵۱، ص۶۵.
۳٫ رسالة لب اللباب.
۴٫ و أسئله أن يبلغني المقام المحمود لكم عند الله و أن يرزقني طلب ثاري مع امامٍ مهدي… .
۵٫ اللّهم اجعلني عندك وجيهاً بالحسين عليه السلام في الدنيا و الآخرة.
۶٫ امير من، حسين است و او خوب اميري است.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *