مروری بر مشکلات اخلاقی انسان و درمانهای قرآنی آن برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله اشاره یکی از مباحث کلیدی در سلوک، شناخت بیماریهای قلب و راههای درمان آن است. اینکه ریشه این بیماریها چیست و از نظر قرآن کریم چگونه درمان میشود، موضوعی است که در متن […]
مروری بر مشکلات اخلاقی انسان و درمانهای قرآنی آن
برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله
اشاره
یکی از مباحث کلیدی در سلوک، شناخت بیماریهای قلب و راههای درمان آن است. اینکه ریشه این بیماریها چیست و از نظر قرآن کریم چگونه درمان میشود، موضوعی است که در متن پیش رو به آن پرداختهایم. این نوشتار برگرفته از بیانات حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری در جمع برخی از طلاب و فضلای حوزه علمیه قم است که به محضر خوانندگان ارجمند تقدیم میشود.
غالب انسانها در شخصیت و شاکله خود، دارای بیماریها یا حداقل نقصهایی هستند. گاهی این بیماریها و نقائص، از ناحیه وراثت و گاهی از ناحیه تربیت ناصحیح و نیز تأثیرپذیری از محیط و خانواده و گاهی هم از عملکرد و رفتار بد و نامناسب، در انسان شکل میگیرد یا تشدید میشود.
قرآن کریم و روایات اهل بیت: همه این بیماریها و راههای درمان آنها را به تفصیل بیان کردهاند؛ بهخصوص در قرآن، به بیان بیماریها و کاستیهای روحی انسان و راههای متعدد درمان، بهخوبی پرداخته شده است؛ البته گاهی صریحاً و به تفصیل و گاهی بهطور اشاره و خلاصه، و گاهی لطیف و ظریف.
برای نمونه یکی از بیماریهای انسان را مطرح میکنیم که قرآن کریم به آن پرداخته و به برخی از راهکارهای درمانی قرآن، اشاره مینماییم.
کثرتگرایی خیال
یکی از بیماریهای انسان، عبارتاست از بيماري کثرتگرايي خيال، و بیضابطه بودن این قوه، و به عبارت دیگر، بيماری عدم تسلط قوه عاقله بر قوه خیال. در این بیماری، قوه خیال به یمین و یسار سیر میکند و اصلاً از اختیار شخص خارج است؛ مانند اسب سرکشی که افسار ندارد، تا صاحبش آن را کنترل کند. گاهی مشکل ما این است که میخواهیم دو رکعت نماز بخوانیم، اما فرّار بودن ذهن و بیاختیار بودن خیالات نمیگذارد که یک «لا اله الا الله» بهدرستی بگوییم و پراکنده نباشیم. نداشتن توجّه، یک معنا است و اشتغال زیاد به امور منافی، یک معنای دیگر است. من گرفتاریام این است که آن قدر از جهت ذهنی، اشتغال و خیالات دارم که نمیتوانم نماز فارغ از اشتغال بخوانم. این، نشانه عدم قرار و ثبات قوه خیال است که با کمترین محرک بیرونی یا درونی به حرکت میافتد و به یمین و یسار میرود که یک بیماری است.
قرآن کریم در سوره مبارک احزاب، خیلی لطیف به این بیماری اشاره میفرماید:
يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا؛۱
اى همسران پیامبر! شما همچون یكى از زنان معمولى نیستید، اگر تقوا پیشه كنید؛ پس به نرمى سخن مگویید كه بیماردلان در شما طمع كنند و به شیوهاى شایسته سخن گویید.
در اینجا قرآن، طمع[شهوانی] را بیماری قلب میداند: «فَيَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ». این بیماری، بیماری عدم استقرار روح و عدم اطمینان است؛ یعنی قوه خیال شخص، بیمار است و با کمترین تحریک بیرونی -مانند نوع صحبتِ جنس مخالف- به سراغ مسائل شهوانی میرود و طمع میکند.
از مصادیق و درجات طمع شهوانی، این است که شخص، همسر دارد؛ ولی تشتت افکار دارد و زیادهخواه است و قناعت به زندگی و همسرش نمیکند. اینها بیماری و مرض است. این مشکل، چقدر زندگیها را از هم میپاشد و چقدر فشار و اذیت به طرفین وارد میکند! دلیل این مشکلات، این است که بر اساس آیه «فَيَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» قلب و شخصیت، بیمار است؛ لذا نیاز کاذب احساس میکند و درصدد زیادهخواهی است؛ در حالی که این کار، تشتت میآورد و استقرار و اطمینان و توفیق ذکر الله را از بین میبرد.
ریشه این بیماری
حال باید ببینیم حرکتها و طمعهای درونی از چه زاویه و کانالی ایجاد میشود و این خواسته را تحریک میکند؟ یکی از کانالهای تحریککننده طمع انسان، قوه شهویه است که به آن میپردازیم. در این آیه، اولاً بیان کرده که این مشکل، بیماری شهوی است و ثانیاً در پرداختن به این موضوع، حالات نساء و رجال را بسیار لطیف، از هم جدا کرده است. مشکل احتمالی نساء را اینطور طرح کرده است که: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ»؛ یعنی بیان کرده که مشکل زنها در این موضوع، برخورد تحریکآمیز و از باب ارائه (خودنمایی) است که باید مراعات کنند. یکی از مشکلات اساسی در برخی زنها این است که در پی جلب توجه و خودنمایی هستند. در باب بیماری شهوت، یک طرف، نقش فاعلی دارد و یک طرف، نقش قابلی و اینها نباید با هم خلط شوند.
بیماری طمع، هنگامی در انسان پیدا میشود که قوه خیال، فاسد و خارج از کنترل باشد. اگر قوه خیال بیمار نباشد، معمولا تحریکهای دیگران مؤثر نیست؛ لیکن قوه خیال و ذخیرههای خیالی انسان، گاهی فاسد و خراب است؛ لذا با کمترین جرقه، شعلهها به پا میشود.
وجود درمانهای متعدد برای یک بیماری
فرض کنید یک فرد بیمار، نزد پزشک میرود و با یک نسخه خوب میشود. همین فرد، ممکن است بدون مراجعه به پزشک و با یک نوع پرهیز غذایی درمان شود. گاهی هم با روشهای دیگر مثل ورزش، حجامت یا… درمان انجام میشود. در پزشکی جسم، راهکارها متعدد است و در فراپزشکی و درمان دردهای روحی و روانی، راهکارهای درمانی متعددتر هستند.
برای درمان بیماریهای مربوط به قوه شهویه، از جمله تشتت خیال و افکار بد هم راهکارهای درمانی متعددی هست. حتی از مسیر پزشکی و طبابت جسمی هم میتوان به درمان آن پرداخت و علل تشدید و تحرکات قوه خیال را کنترل کرد. وقتی با نگاه طبی به سراغ علل آن میرویم، از نوع مزاج گرفته تا نوع غذا خوردن و بسیاری امور دیگر، در پراکندگی خیال دخیل هستند که باب مفصلی است و در این مجال نمیگنجد.
اما راهکار دیگری هم در قرآن برای درمان این مشکل هست که به آن اشاره میشود:
راهکارهای قرآنی
قرآن، درماننامه خود را به گونهای چینش کرده که در تمام ابعاد کامل است؛ یعنی اگر هندسه درمانی قرآن مورد توجه قرار بگیرد، میبینید که درمانهای قرآن، متعدد و متنوع و کاملند. قرآن در یک بخش، الگوسازی کرده و با ارائه الگو، در صدد درمان برخی مشکلات و بیماریها است. در بخش الگوسازی نیز تنوع قائل شده است؛ هم در نوع درمان و هم در مراتب مختلف.
این را باید دانست که هر داستان و هر شخصی که در قرآن از او یاد شده، همه روی حساب و کتاب است. چرا از بین ۱۲۴۰۰۰ پیامبر، فقط اسامی این افراد ذکر میشود؟ چرا برای هر شخصی خصوصیتی ذکر میشود؟
طرح نمودن بحث الگوها، یک بخش از درمانهای قرآنی است؛ یک بخش دیگر از درمانهای قرآن، دستورات صریح عملی است که در قرآن آمده است؛ مانند: «تُوبُوا إِلَى اللهِ»۲ که دستور به توبه و بازگشت بهسوی خدا میدهد.
یا دستور به ذکر میدهد و میفرماید:
اذْكُرُوا اللهَ ذِكْرًا كَثِيرًا؛ ۳
اى كسانى كه ایمان آوردهاید! خدا را بسیار یاد كنید.
همچنین دستورات متنوع و متعدد دیگر که جا دارد این دستورات و درمانهای عملی قرآن بررسی شود و یک مجموعه درمانی تدوین گردد، تا هر کسی در هر مرتبهای و در هر شغلی، بتواند جایگاه و درد خود را بشناسد و راهکاری درمانی خود را از قرآن بیابد.
شناخت قوه خیال
با توجه به توضیحات گذشته، برای شناخت و درمان بیماری طمع شهوانی، باید به سراغ قوه خیال رفت و آنرا شناخت. بحث قوه خیال و شناخت زوایای مختلف آن، بسیار پردامنه و مهم است. اگر قرار باشد قوه خیال کارشناسی شود، بهچندین زاویه مربوط است؛ مثلاً یکی از بحثهای آن، ورودیهای قوه خیال است. شما چه ورودیهایی به قوه خیال میرسانید؟ یکی از حواس پنجگانه، چشم است. شما همینطور که در خیابان میروید، از کانال چشم، به نفس خود چه عکسهایی را منتقل میکنید؟ قوه خیال، تمام صحنهها و تصاویری را که میبینید، تحویل حافظه میدهد و نگه میدارد. اگر این عکسها مشکلدار باشد در تشدید بیماری شهوانی مؤثر است؛ بهاین صورت که نفس انسان در زمان مقتضی، این عکسهای ذخیره شده در قوه حافظه را پیش میآورد و اشتغال ایجاد میکند.
این یک زاویه از بحث قوه خیال است. یک زاویه دیگر اینکه ارتباط قوه عاقله با قوه خیال چگونه است؟ یعنی خزانه خیال، قفل و بست محکمی به نام عقل دارد، یا صورتها و تخیلات، آزادانه در رفت و آمدند؟ اگر قوه عاقله مسلط بر خیال نباشد، مشکل شهوت و تفکرات و خطورات شهوانی، زیاد خواهد بود؛ اما اگر قوه عاقله انسان، قوی و مسلط باشد، بر رفت و آمدهای خیالات، نظارت میکند و نمیگذارد یک تصویر یا خیال شهوانی، مدتها او را به خود مشغول کند.
ویژگیهای قوه خیال
یکی از معارف لازم، شناخت قوای انسانی، از جمله قوه خیال و امور مؤثر بر قوا است؛ از جمله، تأثیرات مراحل مختلف سن و محرکهای قوا را باید شناخت. ارتباطات قوای انسان با بقیه قوا را بررسی کرد؛ برای مثال یک بچه خردسال در بسیاری از امورش هنوز قوه شهویه او فعال نشده است و لذا دور بودن او از گناهان شهوانی، ارزش ندارد؛ یعنی آن عصمت و ارزش را برای او نمیتوان قائل شد. همین بچه وقتی هجده ساله میشود، چشمش به این طرف و آن طرف میرود؛ به حدی که یک نفر میگفت که من چشمهایم خیلی ضعیف بود و در خیابانها راحت بودم؛ الآن که چشمهایم را عمل کردهام، دیگر نمیتوانم در خیابان، با آرامش راه بروم. چشمهایم دیدش خوب شده؛ ولی راه رفتن، برایم سخت است. اما باید دانست اینکه چشمت ضعیف باشد و نگاه نکنی، درمان مشکلت نیست. درمان، آن است که بتوانی نگاه کنی، اما نگاهت را پایین بیندازی. اگر چنین کردی، مطابق روایات، ثوابهای بسیاری نصیبت خواهد شد. در روایتی آمده است:
النَّظَرُ سَهمٌ مَسمومٌ مِن سِهامِ إبليسَ، فمَن تَرَكَها خَوفاً مِن اللهِ أعطاهُ اللهُ إيمانا يَجِدُ حَلاوَتَهُ فی قَلبِهِ؛۴
نگاهِ [آلوده]، یكى از تیرهاى زهرآلود ابلیس است. هركس که از ترس خدا چشم خود را [از محرمات] فرو بندد، خداوند به او ایمانى عطا فرماید كه حلاوت آن را در دلش مییابد.
ببینید به خاطر یک خودنگهداری، چقدر برکات به انسان می دهند و چگونه میشود از یک صحنه گناه، پلی برای ترقی و رشد درست کرد؟
ولی قضیه امیال و قوای انسان، اوسع از این معانی است. این قوا و امیال، یکی یکی و در طول زمان در انسان بیدار میشوند. حتی در مورد ایام پیری نقل شده است:
يَشِيبُ ابْنُ آدمِ وَ يَشبّ فِيهِ خَصْلَتَانِ الحِرْصُ وَ طُولُ الأَمَلِ؛۵
آدمیزاد، پیر میشود، اما دو خصلت در او جوان میگردند؛ یکی حرص و دیگری آرزوهای طولانی.
این پیرمرد تا جوان بود، اصلاً به فکر آینده نبود؛ اما حالا که پیر شده، یک دفعه بعضی از حسها و قوای او فعال میشوند. این فعال شدن ها بر اساس قواعد دقیق علمی اتفاق میافتد و اهلبیت: که دردشناس و درمان شناس هستند اینها را فرمودهاند. حتی دلایل فعال شدن این حسها را از جهت حکمت عملی میتوان بررسی کرد. چرا انسان وقتی پیر میشود حرص، طول امل و آرزوی دراز، در او جوان میشود؟ اینها قاعده دارد.
آنچه مد نظر است، این است که طبق خودشناسی صحیح، با قواعد متقن، حرکت کنیم. این قواعد را از متن قرآن و روایات اهلبیت: استخراج کنیم و بشناسیم. تمام دستورات اهل بیت و آیات الهی و معارف آسمانی، طبق قواعد علمی است. ترکیبها و چینشهایی که در خلقت کل عالم و در خلقت تک تک موجودات، چه انسان و چه غیر انسان اتفاق افتاده، حسابشده و علمی و دقیق است. یکی از مهمترین بخشهای انسانشناسی، این است که قواعد حاکم بر وجود انسان و فعالیتهای بخشهای مختلف وی را بشناسیم. خودشناسی، با تمام مشکلات آن، با حساب و کتاب و مقدمات حاصل میشود. خودشناسی راهکارهای مستند به قرآن و احادیث اهل بیت: دارد که خیلی هم ارزشمند است.
در قرآن، قواعد حاکم بر کل عالم از جمله انسان بیان شده و قواعد مربوط به خودشناسی و قوا و نحوه فعالیت آنها تبیین شده است. در آیه فوق، در مورد قوه شهوت میفرماید که این قوه، از بیرون، تحریکپذیر است. اگر عقل انسان، حاکم نباشد با صحبت کردن یک زن، تحریک میشود و این تحریک، گاهی تا آنجا پیش میرود که به طرف مقابل طمع میکند. پس برای کنترل این قوه، زنها نباید تحریکآمیز صحبت و رفتار کنند و مردها هم باید مراقب این تحریکها باشند و خودشان را در معرض اینگونه تحریکها قرار ندهند.
درمان قرآنی بیماری قوه خیال
قرآن در مورد مریضی قوه خیال و بیماری تشتت و طمعورزی، انواع راهکارها را ارائه میکند. در یکی از این راهکارها دستور میدهد که: «اذْكُرُوا اللهَ ذِكْرًا كَثِیرًا؛ خدا را بسیار یاد کنید»۶ معنای این آیه، توجه دائم به حق تعالی است؛ اما توجه داشتن، در ابتدا ابزار میخواهد. اگر به اذکاری مانند «لا اله الا الله» مشغول نباشیم، کمتر میتوانیم به معنای ذکر و ارتباط با حق تعالی دست یابیم. کاری که در ابتدا برای انسان، عملیتر است، این است که از اذکار استفاده کند. هرچند ممکن است معنا و حقیقت یا مرتبه عالی ذکر الله، توجهات عالی به حق تعالی باشد؛ ولی توجه به حق تعالی، ابزار میخواهد.
ابزار ذکر
ابزار رسیدن به توجه، همین اذکاری است که در قرآن و در روایات بسیاری از اهلبیت: بر اشتغال به آنها تأکید شده است. مواردی که ما به آن ذکر میگوییم، مانند ذکر استغفار، ذکر توحید (لا اله الا الله)، سورههای قرآن یا اصل قرائت قرآن و ختم آن، کارش چیست؟ یکی از کارکردهای این اذکار، این است که وقتی من مشغول به ذکر شدم، تکلیفم را با خودم معلوم میکند؛ به این معنا که خودم هم آرام آرام میتوانم دریابم که چند درصد از نماز و عبادتهای من با توجه همراه است. اگر این ابزار را نداشته باشم، شاید اصلاً از توجه به خدا کناره بگیرم پرت شوم و تا مدتها متوجه نباشم که غافل و پرت بودهام و چه کردهام و تا چه اندازه بیمار هستم؛ ولی وقتی به نماز میایستم یا یک ذکری را میگویم، متوجه میشوم که من گاهی حتی چند ثانیه هم نمیتوانم با توجه، ارتباط برقرار کنم. عدم امکان توجه به حقتعالی که هیچ؛ من گاهی بیماریام بدتر از این است و آن این است که پر از شلوغی و پریشانی هستم.
راه رسیدن به توجه دائم
یکی از راهکارهای درمانی مورد تأکید در قرآن اشتغال به اذکار و حداکثر سعی در داشتن توجّه است. توجّه داشتن در ابتدا به معنای عدم تشتت است. یعنی یک بار که گفتی «لا اله الا الله» و ذهنت در بازار بود، بار دوم سعی کنی در بازار نباشد و حاضرش کنی؛ به تعبیر بعضی، اینگونه نباشد که زبان مشغول به ذکر باشد و دل، جایی دیگر باشد. برای بار دوم اگر از بازار جای دیگر رفت، دوباره سعی کن. اگر توانستی دلت را در طول گفتن صدبار «لا اله الا الله» فقط یک بار حاضر کنی، تو در همین حد موفق بودهای. شما جهاد کردهای و به حد خوبی رسیدهای، منتها این توجه در یک ذکر را باید نگه داشت. یک «لا اله الا الله» را به گونهای گفتی که فکرت در مدرسه یا در بازار یا در کار نبود، این، یک سرمایه است. این یک ثانیه را با تکرار و مداومت و تلاش هر روزی میتوان دو ثانیه کرد و دو ثانیه را میتوان سه ثانیه کرد. تازه اگر کسی به مقدار کمی از توجهات رسید و تسلط پیدا کرد، دیگر رشد توجهات، تصاعدی بالا میرود نه یک ثانیه یک ثانیه.
انسان باید سعی کند یک ثانیه یک ثانیه و یک ذکر یک ذکر، خود را حاضر کند و از تشتت و تکثر، خود را به یک سمت متوجّه کند. همین استقرار ذهن در عبادت، یک مرتبهای از توجه است. توجّه، معنایی نیست که بشود برای همه یکسان معنا کرد. اگر کسی توانست این روش را ادامه دهد، این کلید، او را پیش میبرد؛ یعنی اگر استقرار و عدم تشتت خیال در عبادات و اذکار را ادامه دهد و ذره ذره به آن اضافه کند، کم کم مشکلات قوه خیال مانند بیماری طمع و خطورات بد و تحریکپذیری از محرکهای خارجی در او حل میشود. خدا رحمت کند مرحوم آیت الله بهجت۱ را که در باب توجهات و حضور قلب، تعبیر جالبی داشتند. ایشان میفرمودند: «اختیاراً وارد ذکر شوید؛ اما اختیاراً خارج نشوید». این یک نسخه بیپایان است.
تصور کنید اگر ما از اول تکلیفمان تا کنون روزی یک ثانیه به توجهاتمان افزوده بودیم، تا الآن به چه برکاتی رسیده بودیم. البته این یک ثانیه، دیر به دست میآید. امروز ممکن است بتوانی درصد بیشتری از نماز یا ذکرت را توجه داشته باشی؛ ولی فردا یک مشکلی پیش میآید و تو را غافل میکند. باید آنقدر در طول زمان، استقامت نشان داد و اعمال و اذکار را تکرار کرد تا تثبیت شود. قرآن میفرماید:
إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی كُنْتُمْ تُوعَدُون؛۷
به یقین كسانى كه گفتند: «پروردگار ما، خداوند یگانه است» سپس استقامت كردند، فرشتگان بر آنان نازل مىشوند كه: «نترسید و غمگین مباشید. و بشارت باد بر شما به آن بهشتى كه به شما وعده داده شده است».
امدادهای الهی در طول مسیر
در طول مسیر، از امتیازات، امکانات و انواع عنایات الهی هم نباید غافل بود. قرآن کریم میفرماید:
وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ أَبَدًا؛۸
و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاك نمىشد.
عنایات و الطاف حق تعالی هم در طول مسیر، خیلی کارساز است و راه را خیلی نزدیک میکند؛ برای مثال، فضای دل یک نفر تاریک شده است و افکار بدی به ذهن او میآید، گاهی در یک جلسه روضه شرکت میکند و حال خوشی روزی او میشود؛ یکباره از آن تاریکی ها نجات پیدا میکند. گاهی در برخی توسلات، فضای خوبی ایجاد میشود و یک بیماری را ریشهکن میکند. یکی از مشکلات ما این است که خودمان را کمتر در معرض رحمت خدا قرار میدهیم و ارتباطمان با رحمت خدا کم است.
اما به هر حال نمیتوان نشست و دل را رها کرد، تا اینکه چنین جلساتی پیش بیاید و علّت تامه برای درمان همه مشکلات بشود. باید انسان همزمان، از کانالها و ابزارهای مختلف استفاده کند و خودش را در معرض خیر و برکات قرار دهد و بکوشد آن قدری که میتواند -ظاهراً و باطناً- شرور را از خود دور کند، تا انشاء الله الطاف الهی دستگیری کند و همه مشکلات برطرف شود.
با این نوع برخورد و اضافه کردن تدریجی به توجهات اگر انسان همتی کرد و درست وارد شد، سیر انفسی شروع میشود و باب معارفی که برای او حاصل میشود، بیپایان است. وقتی مسأله توجه در باب ذکر، مدتی سامان گرفت، انسان خود را پیدا میکند. بعضی از بزرگان و علمای نحله نجف، معنا و نتایج دقیقتر و فراتر از این برای یافتن خود میگفتهاند و برای آن، آثار و علائم خاصی مطرح میکردهاند. نوع دیدن و یافتن در این نوع از خود یافتن، متفاوت است. که پس از آن، نوبت ارتفاع و ارتقاءهای بهتر و بالاتر میرسد.
ان شاءالله الطاف و فضل الهی شامل حال همه ما بشود و بتوانیم با انس با قرآن و کلمات اهل بیت: همه دردهای خود را بهتر بشناسیم و درمانهای قرآنی آنرا بیابیم و با فضل و رحمت الهی، به شاکلهای سالم و ارتقایافته دست یابیم.
پینوشتها
این مطلب بدون برچسب می باشد.