آیت الله کشمیری به سید مصطفی گفته بودند که، شاید پدرت (امام خمینی) از این خواب برداشت کرده که مزارش در نجف است؛ ولی بگو نه برمی گردی ایران!
اواخر عمر آیت الله کشمیری حکایت اواخر آقا سید علی قاضی است
آفا سید مصطفی خمینی در نجف خدمت آقای کشمیری می رسید! روزی به ایشان می گوید:
پدرم خواب دیده است که در قبری خوابیده و سنگی زیر پهلویش است. حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام می آیند از بالای سر قبر رد بشوند می فرمایند: روح الله راحتی!؟ ایشان می گوید: این سنگ مرا آزار می دهد؛
جضرت اشاره می کند و سنگ کنار می رود!
آیت الله کشمیری به سید مصطفی گفته بودند که، شاید پدرت (امام خمینی) از این خواب برداشت کرده که مزارش در نجف است؛ ولی بگو نه برمی گردی ایران!
💠 آقای کشمیری سلطاني بود! مثل چشمه ساری جاری بود! تمایز قوت روحی ایشان این بود که مثلا برای حاجتی به دیدار ایشان می رفتی، ایشان می گفتند کاری از من بر نمی آید؛ بعد اگر اصرار اصرار اصرار می کردی، کار شما را درست می کردند!
💠 روش ایشان این گونه بود؛ یعنی ذخیره الهی برای هر وقتی داشت ولی استفاده نمی کرد و دور بود از این قضایا! ولی یک دفعه به قول خودش رگ سیدی و غيرتشون با هم ترکیب می شد و …!
💠 این مال ارتباط با قرآن بود! این اواخر روزی ۱۰ جز می خواندند! ذکر لا اله الا الله را خیلی دوست داشتند و می گفتند بیشتر از حضور شان در نجف مشغول ذکر هستند، ولی ظهور شفوی نداشت! آیت الله کشمیری آیات خاص و اثراتش را خوب می شناختند!
اوایل انقلاب و حال و هوای خاص مردم، خسته بودن ایشان از فراغ نجف موجب شد که از ایشان استفاده نشود!