بررسی حکم فقهی مشورت با زنان مدرسه علمیّه حضرت صاحبالزمان عجّل الله تعالی فرجه نگارنده: ایمان فنونی تابستان ۱۴۰۱ چکیده مشورت از جمله اموری است که بر اساس عقل، برای پیشگیری و مصون ماندن از خطا و اشتباه باید به آن مراجعه کرد. شریعت مقدس اسلام، […]
بررسی حکم فقهی مشورت با زنان
مدرسه علمیّه حضرت صاحبالزمان عجّل الله تعالی فرجه
نگارنده:
ایمان فنونی
تابستان ۱۴۰۱
چکیده
مشورت از جمله اموری است که بر اساس عقل، برای پیشگیری و مصون ماندن از خطا و اشتباه باید به آن مراجعه کرد. شریعت مقدس اسلام، توصیههای اکیدی نبست به مشاوره دارد. از این رو نهتنها در قرآن کریم در آیات متعددی به آن اشاره نموده است، بلکه در روایات فراوانی علاوه بر تأکید به مشورت به خصوصیات یک مشاور خوب، اشاره نموده است.
در این میان، روایاتی وجود دارد که آدمی را از مشورت با زنان نهی میکند. حال سؤال اینجا است که با توجه به این روایات، حکم فقهی مشورت با زنان چیست؟ بیان حکم فقهی این مسأله از این جهت ضروری است که روایات متعدد، از این مشورت نهی میکنند.
این مقاله بر اساس روش کتابخانهای نگاشته است.
در پایان، پس از بررسیهای انجامشده، معنای روایات ناهی از مشورت با زنان، در برخی از موارد اختصاص به مورد خاص دارد و در برخی دیگر به خاطر فقدان یک شرایط مشاور خوب است. اساساً در مشورت، فرقی میان زن و مرد نیست؛ بلکه با هر انسانی که شرایط یک مشاور خوب را داشته باشد، مشورت استحباب دارد.
کلیدواژه : مشورت، زن، استحباب، نهی، مشاور
فهرست مطالب
۲… فصل اول: کلیات و مفاهیم.. ۲
۵٫٫ فصل چهارم: بررسی مفاد روایات… ۱۶
۶… فصل پنجم: حکم مشورت با زنان.. ۱۷
۷… فصل ششم: کلمات برخی از دانشمندان اسلامی در مورد مشورت با زنان.. ۲۰
۸… فصل هفتم: صفات یک مشاور خوب… ۲۱
۸_۶٫ کارآزموده و باتجربه باشد. ۲۶
مشورت در اصطلاح به معنای «به دست آوردن رأی صحیح» است. این بدین معنا است که انسان در زمانهایی که خودش درباره کاری رأی صحیح ندارد، به دیگران مراجعه و از عقل و تجارب آنان استفاده نماید.[۱] آیات و روایات متعددی وجود دارد که در آنها انسان را به شور و مشورت ترغیب میکند؛ اما سؤال این است که آیا مشورت با زنان هم مورد تشویق و ترغیب اسلام است؟ بحث در این است که آیا حکم مشورت با زنان همان حکمی است که مشورت با مردان و سایر اقشار دارد؟
در این نوشته، ابتدا بهتمامی آیات و روایاتی که دراینباره، جمعآوریشده پرداخته؛ سپس به بررسی مفاد آنها پرداخته خواهد شد. از این رو این مقاله را در فصول پیش رو تقدیم میشود.
این مسأله از مسائلی بوده است که پیوسته ذهن اقشار و آحاد جامعه درگیر آن بوده است. با توجه به اینکه در این میان برخی روایات نهی از مشورت با زنان میکند، حساسیت قشر بانوان در جامعه برانگیخته میشود. از این رو ضروری است تحقیقی دراینباره رخ دهد.
این مقاله بر اساس روش کتابخانهای نگاشته است.
در پایان، از حضرت آیتالله معتمدی دام ظلّه که در تدوین این مقاله کمک شایان و ارزشمندی انجام دادند، نهایت تشکر و سپاسگزاری عرض میگردد.
مشورت از ماده شور است که در لغت به معنای استخراج عسل از کندوی زنبورعسل است.[۲]
مشورت در اصطلاح دینی کلمه تشاور، مشاورت و مشورت به معنای به دست آوردن رأی صحیح است. همینکه انسان در زمانهایی که خودش درباره کاری رأی صحیح ندارد، به دیگران مراجعه و از عقل و تجارب آنان استفاده نماید.[۳]
زمانی که انسان آگاهی لازم بر امری را ندارد، بر اساس عقل، برای در امان ماندن از خطا و اشتباه، بهتر است از مشورت و مشاوره بهره بگیرد. این مساله صرفا عقلی نبوده و شریعت اسلام نیز، در پی ارشاد و توصیههای مکرر نبست مشورت داشته است؛ از همین جهت است که نهتنها در آیات متعددی از قرآن کریم بلکه در روایات فراوانی علاوه بر تأکید به مشورت به خصوصیات یک مشاور خوب، اشاره شده است.
حال در این میان، روایاتی نیز وجود دارد که مانع از مشورت با زنان بوده و از عمل به آن نهی کرده است.
در این تحقیق، به این موضوع پرداخته میشود تا معنای واقعی این روایات فهمیده شده و پاسخی بر شبهه «عدم مشورت با زنان در متون دینی» داده شود.
این مساله از مسائلی هست که پیوسته ذهن اقشار و آحاد جامعه را درگیر خود میکند. با توجه به اینکه برخی روایات، از مشورت با زنان نهی میکند، حساسیت قشر بانوان و یا ایجاد سؤال برای عموم مردم را در جامعه در پی خواهد داشت و باعث بروز شبهه و ایجاد سوء تفاهم میان ایشان و شریعت میشود. از این رو ضروری است که تحقیقی دراینباره رخ دهد.
آیات و روایات متعددی وجود دارد که در آنها انسان را به شور و مشورت ترغیب میکند؛ اما سؤال این است که آیا مشورت با زنان هم مورد تشویق و ترغیب اسلام است؟ بحث در این است که آیا حکم مشورت با زنان همان حکمی است که مشورت با مردان و سایر اقشار دارد؟
به بیانی دیگر، سؤالاتی که در این تحقیق به آن پرداخته میشود چنین است که آیا صریح این روایات صحت دارد یا این دسته از روایات در پی بیان معنا و مفهومی خاص میباشد؟ اگر منظور از این روایات، نهی صریح مشورت گرفتن از زنان نیست، پس چه معنایی مورد اشاره روایات است. بعد از آن، آیا این دسته از روایات، گویای حکم فقهی حرمت بر این است یا خیر؟
با پرداختن به سؤالات فوق، تا حد زیادی پاسخ به شبهه «عدم مشورت با زنان در متون دینی» داده خواهد شد.
در این مقاله، از روش گردآوری کتابخانهای بهرهگیری شده و اطلاعات لازم جهت ارائه بحث، از این طریق، تهیه شده است.
درباره این موضوع، در برخی از کتب و مقالات در مورد دیدگاه اسلام به زنان، مطالب موجز و گذرا به صورت پراکنده و اجمالی در مباحثی ذکر شده، اما کافی نبوده است. تنها اندکی از مقالات پیشگام این امر بوده اند که میتوان به مقاله «مبانی حاکمیت زن در اندیشه فقهی – تفسیری شیعه» نوشته مرضیه عرب نژاد و همچنین «اصول دین شناختی مشارکت زنان در فرایند توسعه ی سیاسی (با رویکرد قرآنی – روایی)» نوشته احمد آکوچکیان و مرضیه عرب نژاد، اشاره نمود.
آیات موجود دربارهی مشورت به شرح زیر است.
فَبِمَا رَحمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَوکُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَ استَغفِر لَهُم وَ شَاوِرهُم فِی الاَمرِ فِاذَا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللّهِ.[۴]
به سبب رحمت الهی در برابر مؤمنان نرم شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند پس آنان را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب و در کارها با آنها مشورت کن، اما هنگامی که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن.
در این آیه خداوند متعال به مشورت امر میکند. کمترین چیزی که فعل امر بر آن دلالت دارد، رجحان است؛ بنابراین میتوان بر اساس مفاد آیه حکم به رجحان و حداقل استحباب مشورت نمود.
در اینکه آیه دلالت بر استحباب میکند، اشکالی نیست. ولی اشکال در ملاک این استحباب است. در اینجا استحباب مشورت به خاطر نفس مشورت نیست. بلکه ملاک این استحباب احترام به مؤمنین است؛ زیرا نبی گرامی اسلام نیاز به مشورت ندارد؛ زیرا ایشان معصوم و تمامی نظرهای ایشان مطابق با واقع است.[۵]
وَ الَذیِنَ استَجَابُوا لِرَبِّهِم وَ اَقَامُوا الصَلوةَ وَ اَمرُهُم شُورَی بَینَهُم.[۶]
آنها کسانی هستند که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پای دارند و کارهایشان بین آنان با مشورت انجام میشود.
در این آیه الذین عطف بر للذین آیه ۳۶ است. خداوند متعال در این می فرماید:
فَمَا اُوتیتُم مِن شیءٍ فَمَتَاعُ الحَیاهِ الدُنیاَ وَ مَا عِندَ اللهِ خَیرٌ و اَبقَی لِلذینَ آمَنُوا وَ عَلَی رَبِّهِم یَتَوَکّلُونَ[۷].
برای همین کلمهی خیرٌ بر سر الذینَ استَجَابُوا ….اَمرُهُم شُورَی بَینَهُم، میآید.
حال باید در مورد مفاد کلمه خیر بحث کنیم. در مورد آیه دو احتمال وجود دارد.
الف: خدای متعال دراینباره میفرماید: آنچه نزد خداست برای عدهای مثل کسانی که با یکدیگر مشورت میکنند، خیر است. حال اگر مقصود از خیر در اینجا ثواب الهی باشد، یعنی خداوند متعال بهنوعی در این آیه وعده به ثواب داده است. برای همین چون در اینجا وعده به ثواب وجود دارد، آیه دلالت بر استحباب میکند. مرحوم آخوند دراینباره میفرمایند: آیاتی که وعده به ثواب بدهد، نوعی اعمال مولویت دارند. برای همین دلالت بر استحباب میکند.
مرحوم آخوند دراینباره میفرماید:
بَل لَو أَتَی بِهِ کَذَلِکَ أَو اِلتِماساً لِلثَوابِ المَوعُودِ، کَمَا قُیِّدَ بِهِ فِی بَعضِهَا الآخَرِ، لَأُوتِیَ الأَجرُ وَ الثَوابُ عَلَی نَفسِ العَمَلِ، لَا بِمَا هُوَ اِحتِیَاطٌ وِ انقِیَادٌ، فَیَکشِفُ عَن کَونِهِ بِنَفسِهِ مَطلُوباً وَ إِطَاعَةً، فَیَکُونَ وِزَانُهُ وِزاَنَ (مَن سَرَّحَ لِحیَتَهُ) أَو (مَن صَلَّی أَو صَامَ فَلَهُ کَذَا) وَ لَعَلَّهُ لِذَلِکَ أَفتَی المَشهُورُ بِالاِستِحبابِ، فَافهَم وَ تَأَمَّل.[۸]
ایشان دراینباره میفرماید: اخبار من بلغ هم وزن و برابر اخبار تسریح لحیه هستند با این که در مورد شانه زدن محاسن «امر» نداریم امّا از ترتّب ثواب بر آن عمل ما استحباب آن عمل را کشف میکنیم.
بهعبارتدیگر همانطور که در مورد تسریح لحیه ما از ترتّب ثواب استحباب «عمل» را کشف میکنیم در مورد اخبار من بلغ هم از ترتّب ثواب استحباب «عمل» را کشف میکنیم.
ب: احتمال دارد منظور خیرٌ، ثواب اخروی نباشد. بلکه منظور بهتر بودن برای خود شخص است؛ یعنی در صورتی به مشورت عمل کنید، این برای خود شما بهتر است؛ زیرا ضرر و عواقب عمل از شما دور میشود. برای همین مشورت یا عدم مشورت ثواب یا عقابی ندارد.
آیهی ۳۶ تا ۳۸ سوره شوری به قرینهی وحدت سیاق دلالت بر رجحان و استحباب مشورت میکند؛ زیرا مشورت کردن در ضمن اموری مانند اقامهی صلاة، عمل به فرامین الاهی آمده است. هیچ تردیدی وجود ندارد که این امور مطلوب هستند.
فَبَشِّر عِبادِالَذینَ یَستَمِعُونَ القَولَ فَیَتَّبِعُونَ اَحسَنَهُ.[۹]
پس بندگان مرا که سخن را میشنوند و نیکوترین را پیروی میکنند بشارتده.
در این آیه دو احتمال وجود دارد.
الف: عدهای از پژوهشگران این آیه را در ذیل آیاتی که دلالت بر مشورت دارد آوردهاند. به این صورت که مشورت کننده به قول مشاور بهخوبی گوش میدهد، بعد در انتها به نظر صحیح عمل میکند.[۱۰]
ب: احتمال دارد بگوییم: این آیه دلالتی بر مشورت ندارد؛ زیرا در آیه میفرماید: مسلمان واقعی کسی است که حرفهای خوب را گوش میکند؛ و در نهایت به بهترین آنها عمل میکند. ولی هیچ نوع تعینی در اینکه استماع قول از باب مشورت باشد، ندارد.
حال که به بررسی آیات مشورت پرداختیم، لازم است به روایات این باب بپردازیم.
١ـ پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم:
المُستشارُ مُؤتَمنٌ.[۱۱]
كسی كه با او مشورت میكنند باید شخص امین و با صداقت باشد.
٢ـ مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اَلمُستَشیرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السِّقطِ.[۱۲]
کسی از لغزش و خطا مصون میماند که در کارها با دیگران مشورت میکند.
٣ـ مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
شاوِرْ قَبلَ أَنْ تَعزِمَ وَ فَكِّرْ قَبلَ أَن تُقْدِمَ.[۱۳]
قبل از اینکه تصمیم بگیری مشورت کن و پیش از اینکه به کاری اقدام کنی اندیشه نما.
٤ـ مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
لامُظاهَرةَ كَالمَشوَرَةِ.[۱۴]
هیچ پشتگرمی و محکمکاری در کارها مطمئنتر از مشورت کردن نیست.
٥ـ امام محمدباقر علیهالسلام:
اِستَشِرْ فی اَمرِكَ الّذینَ یَخشَونَ اللهَ.[۱۵]
در امور خودت با افراد خداشناس، کسانی که از خدا میترسند مشورت کن.
٦ـ «مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
المَشورَةُ تَجْلِبُ لَكَ صوابَ غَیرِك.[۱۶]
شور و مشورت، نظریات صحیح دیگران را در اختیار تو میگذارد.
۷- پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم:
لَن یَهلِكَ امْرُؤٌ بَعدَ مَشوَرَةٍ.[۱۷]
بعد از مشورت، هرگز کسی گمراه نخواهد شد و به بیراهه نخواهد رفت.
۸ ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
مَن شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها فی عُقولِها.[۱۸]
كسی كه با بزرگان و صاحبنظران مشورت كند، در حقیقت او با عقل و درایت آنها مشاركت نموده است.
٩ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
مَن خالَفَ المَشورَةَ اُرتُبِكَ.[۱۹]
کسی که بعد از مشورت و نظرخواهی، با آن مخالفت کند دچار حیرت و سردرگمی خواهد شد.
۱٠ـ مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اَللَّجاجَةُ تَسُدُّ الرّأیَ.[۲۰]
لجاجت و خودكامگی، فكر سلیم و نظر شایسته را از انسان سلب میكند.
۱۱ ـ امام جعفر صادق علیهالسلام:
اِستَشِرِ العاقِلَ مِنَ الرِّجالِ الوَرِعِ فاِنّهُ لاَیَأْمُرُ اِلاّ بِخَیر.[۲۱]
با مرد خردمند و پارسا مشورت كن كه او جز به خیر و صلاح سخن نمیگوید.
۱۲ ـ مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
مُشاوَرَةُ الجاهِلِ المُشفِقِ خَطَرٌ.[۲۲]
مشورت کردن با آدم دلسوز ولی جاهل و نادان برای انسان خطراتی دارد.
١٣ـ امام جعفر صادق علیهالسلام:
اذا اَشارَ عَلَیكَ النّاصِحُ العاقِلُ فَاِیّاكَ وَ الخِلافَ فَاِنَّ فی ذلكَ العَطَبَ.[۲۳]
وقتی شخص عاقل و دلسوزی نظر خود را به تو ارائه داد بر حذر باش با او مخالفت نکنی که مسلماً سقوط و هلاکت تو در آن خواهد بود.
۱۴- امیرالمؤمنین علیهالسلام:
الاِستبدادُ بِرَأیِكَ یُزِلُّكَ و یُهوِّرُكَ فیالمَهاوی.[۲۴]
استبداد و خودرأیی، تو را میلغزاند و در پرتگاههای سقوط نگونسارت مینماید.
این روایت به طور صریح دلالتی بر مشورت ندارد. ولی با دلالت غیرصریح خود میگوید: آدمی نباید خودرأی باشد. بلکه در امور خود باید رأی و مشورت دیگران را بخواهد.
۱۵- مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اَلمُستَشیرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السِّقطِ.[۲۵]
کسی از لغزش و خطا مصون میماند که در کارها با دیگران مشورت میکند.
۱۶ ـ پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم:
المُستَشارُ مُؤتَمَنٌ.[۲۶]
كسی كه با او مشورت میكنند باید شخص امین و با صداقت باشد.
۱۷- امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اَلمُستَشیرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السِّقطِ.[۲۷]
کسی از لغزش و خطا مصون میماند که در کارها با دیگران مشورت میکند.
۱۸ ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
شاوِرْ قَبلَ أَنْ تَعزِمَ وَ فَكِّرْ قَبلَ أَن تُقْدِمَ.[۲۸]
قبل از اینکه تصمیم بگیری مشورت کن و پیش از اینکه به کاری اقدام کنی اندیشه نما.
۱۹ ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
لامُظاهَرةَ كَالمَشوَرَةِ.[۲۹]
هیچ پشتگرمی و محکمکاری در کارها مطمئنتر از مشورت کردن نیست.
۲۰- امام محمدباقر علیهالسلام:
اِستَشِرْ فی اَمرِكَ الّذینَ یَخشَونَ اللهَ.[۳۰]
در امور خودت با افراد خداشناس، کسانی که از خدا میترسند مشورت کن.
۲۱- امیرالمؤمنین علیهالسلام:
المَشورَةُ تَجْلِبُ لَكَ صوابَ غَیرِك.[۳۱]
شور و مشورت، نظریات صحیح دیگران را در اختیار تو میگذارد.
۲۲- پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم:
لَن یَهلِكَ امْرُؤٌ بَعدَ مَشوَرَةٍ.[۳۲]
بعد از مشورت، هرگز کسی گمراه نخواهد شد و به بیراهه نخواهد رفت.
۲۳- امیرالمؤمنین علیهالسلام:
مَن شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها فی عُقولِها.[۳۳]
كسی كه با بزرگان و صاحبنظران مشورت كند، در حقیقت او با عقل و درایت آنها مشاركت نموده است.
۲۴- امیرالمؤمنین علیهالسلام:
مَن خالَفَ المَشورَةَ اُرتُبِكَ.[۳۴]
کسی که بعد از مشورت و نظرخواهی، با آن مخالفت کند دچار حیرت و سردرگمی خواهد شد.
۲۵ ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اَللَّجاجَةُ تَسُدُّ الرّأیَ.[۳۵]
لجاجت و خودكامگی، فكر سلیم و نظر شایسته را از انسان سلب میكند.
۲۶- امام جعفر صادق علیهالسلام:
اِستَشِرِ العاقِلَ مِنَ الرِّجالِ الوَرِعِ فاِنّهُ لاَیَأْمُرُ اِلاّ بِخَیر.[۳۶]
با مرد خردمند و پارسا مشورت كن كه او جز به خیر و صلاح سخن نمیگوید.
۲۷ ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
مُشاوَرَةُ الجاهِلِ المُشفِقِ خَطَرٌ.[۳۷]
مشورت کردن با آدم دلسوز ولی جاهل و نادان برای انسان خطراتی دارد.
۲۸ ـ امام جعفر صادق علیهالسلام:
اذا اَشارَ عَلَیكَ النّاصِحُ العاقِلُ فَاِیّاكَ وَ الخِلافَ فَاِنَّ فی ذلكَ العَطَبَ.[۳۸]
وقتی شخص عاقل و دلسوزی نظر خود را به تو ارائه داد بر حذر باش با او مخالفت نکنی که مسلماً سقوط و هلاکت تو در آن خواهد بود.
۲۹ ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
الاِستبدادُ بِرَأیِكَ یُزِلُّكَ و یُهوِّرُكَ فیالمَهاوی.[۳۹]
استبداد و خودرأیی، تو را میلغزاند و در پرتگاههای سقوط نگونسارت مینماید.
۳۰ ـ امام جعفر صادق علیهالسلام:
لایَطمَعَنَّ القلیلُ التَّجرِبةُ المُعْجَبُ بِرَأیِه فیریاسةٍ.[۴۰]
آدم خودرأی و کمتجربه هیچوقت نباید امید رسیدن به مقام ریاست و مدیریت را در سر بپروراند.
این روایت نیز با دلالت غیر انسان را به مشورت ترغیب مینماید.
۳۱- امیرالمؤمنین علیهالسلام:
رَأیُ الشّیخِ أَحَبُّ اِلیَّ مِن جَلَدِ الغُلامِ.[۴۱]
رأی و نظر یک آدم کهنسال در نزد من از صلابت و توانمندی یک جوان مطلوبتر است.
۳۲ ـ پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم:
اِستَشیروا ذَوی العُقولِ تَرشُدُوا وَ لاتَعصُوهُم فَتَندَموا.[۴۲]
با افراد عاقل و صاحبخردان مشورت کنید، به اهداف معقول خود میرسید و با نظریات آنان مخالفت ننمایید که پشیمان خواهید شد.
۳۳ ـ امام جعفر صادق علیهالسلام:
مَنِ استشارَلَم یُعَدمْ عِنَدالصّوابِ مادِحاً وَ عِندَ الخَطَأِ عاذِراً.[۴۳]
کسی که مشورت میکند اگر کارش را درست انجام دهد مردم او را میستایند و اگر اشتباه کند دیگران وی را معذور خواهند داشت. (چون قبلاً مشورت کرده است.)
۳۴- امیرالمؤمنین علیهالسلام:
مَنِ استَقبَلَ وَجوهَ الآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطاء.[۴۴]
کسی که از دیگران کمک فکری میگیرد، بر مواضع خطا و اشتباهکاریهای خود واقف میگردد.
۳۵ ـ امام جواد علیهالسلام:
ثلاثٌ مَن كُنَّ فیهِ لَم یَندَمْ: تَركُ العَجَلَةِ وَ المَشورَةُ وَ التَّوكُّلُ عَلی اللهِ عِندَالعَزمِ.[۴۵]
هر کس این سه خصلت را دارا باشد دچار پشیمانی نخواهی شد: عدم شتابزدگی در کارها، مشورت کردن در امور و توکل بر خدا هنگام تصمیم.
۳۶- امیرالمؤمنین علیهالسلام:
خَوافیِ الاُمورِ تَكشِفُها المُشاوَرَةُ.[۴۶]
با شور و مشورت، آراء پنهان و امور خُفته آشکار میگردد.
۳۷ ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
المُشاوَرَةُ راحةٌ لَكَ وَ تَعَبٌ لِغَیركَ.[۴۷]
در مشورت کردن، راحتی و آسودگی خیال برای تو است و زحمت برای دیگران.
۳۸- پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم:
ما شَقِیَ عَبدٌ بِمَشوَرَةٍ وَلا سَعَدَ بِاستغناءِ رَأیٍ.[۴۸]
هیچکس با مشورت کردن به تیرهبختی دچار نشد و احدی هم با استبداد و خودرأیی به خوشبختی نائل نگردید.
۳۹ – امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اِذا اَنكرتَ مِن عَقلِكَ شیئاً فَاقْتَدِ بَرأْیِ عاقِلٍ یُزیلُ ما اَنكَرتَه.[۴۹]
اگر زمانی در فکر و اندیشه خود کمبودی احساس کردی و عقلت بهجایی نرسید از نظریات یک عاقل خردمندی پیروی کن تا نقصانت را برطرف نماید.
۴۰ – امیرالمؤمنین علیهالسلام:
المُستَبِدُّ مُتَهوِّرٌ فی الخطأِ وَ الغَلَط.[۵۰]
آدم مستبد و خودرأی، همواره در کنار پرتگاههای خطا و غلط دستوپا میزند.
۴۱- امام محمدباقر علیهالسلام:
مَن لایَستَشیرُ یَندَمْ.[۵۱]
کسی که خودسرانه و بدون مشورت به کاری اقدام کند مسلماً دچار ندامت و پشیمانی خواهد شد.
۴۲ ـ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
اَضمُمْ آراءَ الرِّجالِ بَعضَها الی بَعضٍ ثُمَّ اخْتَرْ اَقرَبَها لِلصَّوابِ وَأَبَعدَها مِنَ الإرتیابِ.[۵۲]
آراء و نظریات صاحبنظران را در مجموع نظرسنجی کن آنگاه آنکه بهحق نزدیکتر و از شک و تردید دورتر است گزینش نما.
۴۳ – امام حسن مجتبی علیهالسلام:
مَا تَشَاوَرَ قَومٌ اِلاّ هُدُوا اِلی رُشدِهِم.[۵۳]
هیچ قوم و گروهی در کارهای خود به مشورت نپرداختند مگر اینکه بهطورقطع به اهداف خردمندانه خود نائل آمدند.
۴۴- پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم:
مَن غَشَّ المُسلِمینَ فی مَشوَرَةٍ فَقَد بَرِئتُ مِنُه.[۵۴]
کسی که در مشورتخواهی با مسلمانان خیانت کند، پیرو من نیست و من از او بیزارم.
۴۵- امیرالمؤمنین علیهالسلام:
أفضلُ النّاسِ رَأیاً مَن لَمْ یَستَغنِ عَن مُشیر.[۵۵]
بهترین رأی و نظر را کسی داراست که خود را از آراء و نظریات مشاوران بینیاز نمیبیند.
۴۶- امام جعفر صادق علیهالسلام:
شَاوِر فِی اُمُورِكَ مِمَّا بَقتَضِی الدّینُ مَن فیه خَمسُ خِصالٍ: عَقلٌ و عِلمٌ و تَجرِبَةٌ وَ نُصحٌ و تَقوی.[۵۶]
در کارهای خود بهمقتضای دستورات دینی با کسی مشورت کن که دارای این پنج خصلت باشد: عقل سلیم، علم و بینش، تجربه، حسّ خیرخواهی و تقوی.
۴۷ ـ امام موسی بن جعفر علیهالسلام:
مُشاوَرَةُ العاقِلِ النّاصِحِ یُمنٌ وَ بَرَكَةٌ وَ رُشدٌ وَ تَوفیقٌ مِنَ الله.[۵۷]
مشورت کردن با آدم خردمند و خیرخواه باعث یُمن و برکت و راه یافتن به مقصود و یک توفیق الهی است.
از مجموع روایت استفاده میشود که مشورت در دین مقدس اسلام یک امر مستحب است. اگرچه برخی از روایات ظهور در ارشاد دارند؛ مانند روایت امام حسن مجتبی علیهالسلام که آقا میفرمایند:
مَا تَشَاوَرَ قَومٌ اِلاّ هُدُوا اِلی رُشدِهِم.[۵۸]
در این روایت امام میفرمایند: درصورتیکه انسان با دیگری مشورت نماید، از رأی و تجارب او استفاده مینماید. برای همین امام هیچگونه اعمال مولویتی در آن نمیکنند. تنها میفرمایند: کسی که مشورت میکند با صاحب عقل و خرد شریک میشود.
ولی از مجموع آیات و روایات مانند آیه دوم استحباب آن استفاده میشود.
ممکن است کسی بگوید: در روایات متعددی امر به مشورت شده است. چرا شما این روایات را حمل بر وجوب نمیکنید؟
درست است که فعل امر ظهور در وجوب دارد؛ ولی درصورتیکه قرینهای برخلاف آن باشد؛ از ظهور آن رفع ید میکنیم. وجه اینکه میگوییم: این ادله دلالت بر وجوب نمیکنند و تنها مفید استحباب هستند؛ ارتکازی است که از این ادله داریم. نهایت چیزی که از این ادله فهمیده می شود؛ استحباب است.
ارتکاز نیز بهمنزلهی شبه متصله عمل میکند. این ارتکاز موجب میشود از ظهور فعل در وجوب دستبرداریم.
اکنون لازم است ببینیم حکم فقهی مشورت با زنان چیست؟
از مجموع روایات ذکرشده متوجه میشویم که در مشورت بین زن و مرد فرقی ندارد. تنها چیزی که در مشورت مهم است؛ امانت، دیانت، عقل مشاور است؛ بنابراین نتیجه میگیریم که مشورت با زنان مانند مشورت با مردان است. از این رو مشورت با هر دو مستحب است.
ممکن است کسی اشکال کند اگر مشورت با زنان مانند مشورت با مردان است؛ چرا در پارهای از روایات از مشورت با زنان نهی کرده است؟
ابتدا لازم است این روایات را ذکر نماییم. سپس به بررسی مفاد هر یک بپردازیم.
مرحوم صاحب وسائل در مورد کراهت مشورت با زنان بابی را در کتاب وسائل بازکردهاند. ایشان دراینباره میفرمایند:
بَابُ كَرَاهَةِ مُشَاوَرَةِ النِّسَاءِ إِلَّا بِقَصْدِ الْمُخَالَفَةِ وَ اسْتِحْبَابِ مُشَاوَرَةِ الرِّجَالِ:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ لِعَلِيٍّ ع يَا عَلِيُّ لَيْسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَةٌ إِلَى أَنْ قَالَ- وَ لَا تَوَلِّي الْقَضَاءِ وَ لَا تُسْتَشَارُ- يَا عَلِيُّ سُوءُ الْخُلُقِ شُؤْمٌ وَ طَاعَةُ الْمَرْأَةِ نَدَامَةٌ- يَا عَلِيُّ إِنْ كَانَ الشُّؤْمُ فِي شَيْءٍ فَفِي لِسَانِ الْمَرْأَةِ.
در وصیت های نبی گرامی اسلام به حضرت علی علیهالسلام آمده است. نماز جمعه بر زنان واجب نیست. زنان نباید متصدی پست قضا باشند. همچنین نباید با زنان مشورت شود. ای علی بداخلاقی ناپسند است؛ و اطاعت کردن از زن پشیمانی به بار میآورد. ای علی اگر بدی در چیزی باشد، آن زبان زن است.[۵۹]
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمودند: هر شخصی که تدبیر امور زندگی او به دست زن باشد؛ از رحمت خدا دور است.
اینها دستهای از روایاتی بودند که از مشورت با زنان نهی میکردند. باید دید مفاد این روایات چیست. آیا با ادلهای که بهطور مطلق – بهگونهای که شامل زنان هم میشد. – امر به مشورت میکند؛ تعارض دارند؟
گروهی از محققین زیر نظر مرحوم آیتالله هاشمی شاهرودی این روایات را جمعآوری نموده و سپس معنا و مراد جدی از این روایات را بیان کردهاند.
در قسمتی از این کتاب آمده است:
وَ لَعَلَّ النَهيَ عَنِ مُشَاوَرَةِ النِسَاِء فِي هِذِهِ الرِوايَاتِ المَحمُولِ عَلَى الكِرَاهَةِ مَعَ عَدَمِ قَصدِ المُخَالَفَةِ إِنَّمَا هُوَ مِن أَجلِ غَلَبَةِ العَواطِفِ وَ الأَحَاسِيسِ فيِهنَّ عَلَى التَعَقُّلِ وَ التَدَبُّرِ بِحَيثُ يُفضِي ذَلِكَ إِلَى الغَفلَةِ عَمَّا فِي الاُمُورِ المُهِمَّةِ وَ الخَطيِرَةِ مِنَ المَصَالِحِ وَ المَفاسِدِ وَ وَهنِ العَزمِ عَلَى الفِعلِ أَوِ التَركِ، وِ مِن هُنَا يُمكِنُ أَن نَقُولَ: إِنَّ الكِراهَةَ تُرتَفَعُ
إِذَا كَانَتِ المَرأَةُ التِي تُستَشَارُ أَهلًا لِلمَشوِرَةِ بِأَن كَانَت عَاقِلَةً غَيرَ مُتَأَثِّرَةٍ بِالعَواطِفِ وَ الأَحَاسيِسِ مُتَديِّنةً عَارِفَةً بِمَا فِي الاُمُورِ مِن المَصَالِحِ وَ المَفاسِدِ وَ لَهَا بَصيِرةٌ وَ تَجرِبَةٌ وَ حَزمٌ وَ حَافِظَةٌ لِلسرِّ، وَ لَم تَكُن بَخيِلةً وَ لَا جَبَانَةً وَ لَا حَريِصَةً.
قَالَ بَعضُ الفُقَهاءِ فِي ابتِداءِ جَوابِهِ عَن السُؤالِ عَن مَدَى صِحَّةِ مَا وَرَدَ فِي الأَحَاديِثِ مِن أَنَّ خِلافَ النِساءِ بَرَكَةٌ أَو شَاوِرُوهُنَّ وَ خَالِفُوهُنَّ وَ أَنَّهُ مَا هُوَ المَقصُودُ مِن هِذِهِ المُشَاوَرَةِ إِذَا كَانَت مَقرُونَةً بِالمُخَالَفَةِ: لَم أَجِد هَذَا المَضمُونَ فِي حَديثٍ مُعتَبَرٍ.[۶۰]
همچنین ایشان در باب نود و ششم وسائل روایات دیگری که دلالت بر کراهت مشورت با زنان میکند را آوردهاند.
بَابُ كَرَاهَةِ اسْتِشَارَةِ النِّسَاءِ إِلَّا بِقَصْدِ الْمُخَالَفَةِ:
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: ذُكِرَ عِنْدَهُ النِّسَاءُ فَقَالَ- لَا تُشَاوِرُوهُنَّ فِي النَّجْوَى- وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي ذِي قَرَابَةٍ.
راوی می گوید: خدمت امام باقر علیهالسلام بودم. بحث زنان به میان آمد؛ ایشان فرمودند: در امور مخفی خود با زنان مشورت نکنید؛ و از زنان در مورد خویشاوندان خود اطاعت نکنید.
وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ عَنِ الْجَامُورَانِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ صَنْدَلٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ مُشَاوَرَةَ النِّسَاءِ- فَإِنَّ فِيهِنَّ الضَّعْفَ وَ الْوَهْنَ وَ الْعَجْزَ.
سلیمان ابن خالد میگوید: از امام صادق علیهالسلام شنیدم که میفرمایند: از مشورت کردن با زنان بر حذر باشید؛ زیرا رأی زنان با ضعف و سستی و ناتوانی همراه است.
وَ عَنْهُمْ عَنْ أَحْمَدَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ رَجُلٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي خِلَافِ النِّسَاءِ الْبَرَكَةُ.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: در مخالفت کردن با زنان برکت وجود دارد.
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع كُلُّ امْرِئٍ تُدَبِّرُهُ امْرَأَةٌ فَهُوَ مَلْعُونٌ.
ایشان دربارهی نهی موجود در این روایات میفرمایند:
این دسته از روایات که مشورت کردن با زنان درصورتیکه قصد مخالفت با آن را نداشته باشیم، مکروه میدانند. مراد از این روایات این است که چون احساس و عواطف زنان بر عقلانیت آنها غلبه دارد؛ نباید با آنها مشورت کرد.
بر این اساس درصورتیکه زنی تحت تأثیر عواطف قرار نگیرد و عقلانیت بر او حاکم باشد؛ همچنین دارای روحیه دینداری باشد؛ و تمامی صفات یک مشاور صالح را داشته باشد، مشورت با او کراهتی ندارد. بلکه حکم اصل مشورت بر آن بار میشود.
علاوه بر اینکه عدهای فقهاء فرمودهاند: ما حدیث معتبر صحیحی که از مشورت با زنان نهی کند؛ نیافتیم. در نتیجه روایات یادشده پایه و اساس ندارد.
حسن بصری در تأیید روایت “طَاعَهُ النِسَاءِ ندامَهٌ ” میگوید: مردی وجود ندارد که از زن اطاعت کند؛ مگر اینکه خدا او را با صورت در آتش میاندازد. حسن بصری دربارهی عدم اطاعت از زنان حتی در امور مباح میگوید: “صرف توجه به ایشان در مباحات به امور منکر ختم میشود.”[۶۱]
ابن عباس در تفسیر آیه “لَا تُوتُوا السُفَهاءَ اَموالَکُم “[۶۲] نهتنها زنان را جزء سفیهان بلکه آنها را زیرمجموعه اسفه السفهاء آورده است.
علی ابن ابی طلحه از قول ابن عباس نقل میکند:
“قَالَ السُفَهاءُ الوَلَدانُ و النِساءُ اَسفَهُ السُفَهاءِ.”[۶۳]
ابن عباس گفته است: کودکان سفیه هستند. لکن زنان در نهایت سفاهت قرار دارند.
بنابراین میتوان گفت: ابن عباس از نخستین افرای بوده است که زنان را سفیه خوانده است. البته طبری بعد از ذکر سخنان ابن عباس؛ معتقد شده است: هیچیک از موارد گفتهشده؛ مصداق دقیق سفیه نیست.[۶۴]
البته لازم به ذکر است دستهی بسیاری از مفسران نگاه مصداقی به آیهی یادشده نکردهاند. بلکه نگاهی عام و فراگیر به آیه داشتهاند. برای نمونه میتوان به کتاب مقاتل ابن سلیمان جلد اول صفحهی ۲۱۵ یا تفسیر ابوالفتوح جرجانی جلد دوم صفحهی ۲۲۷ مراجعه نمود.
مرحوم علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) بدون توجه به مصادیق ذکرشده برای آیهی فوق میفرمایند:
سفاهت معنای عامی دارد. سفاهت دارای مراتب مختلفی است. مثل سفاهتی که موجب ممنوعیت از تصرف میشود. یا سفاهت کودکان قبل از رسیدن به مرحلهی رشد، سفاهت زن هوسران، شارب الخمر و مرتبهی دیگرش مطلق کسانی هستند که مورد اعتماد نباشند.[۶۵]
آیتالله مکارم شیرازی نیز در کتاب امثل؛ معنای سفیه را عام دانسته است. از این رو شرابخوار را یکی از اقسام سفیه میداند.[۶۶]
شایانذکر است که روایت “شاوِروهُنَّ وَ خَالِفُوهُنَّ ” که در زمرهی مستنداتی است که از مشورت با زنان نهی میکند، به عمر ابن خطاب ختم میشود.
نگارندهی مقالهی “نقد روایات مشورت با زنان در تفاسیر روایی ” دراینباره میگوید:
“با بررسی اسناد و متن این روایات مشاهده میگردد که این روایات از طریق صحابه و تابعان که سابقه نزدیکی با عصر جاهلی داشتهاند، نشر یافته و برخی برای قوت استدلال خود آنها را وارونه و به پیامبر منسوب نمودهاند. برخی از این روایات نیز ضربالمثل بوده که انعکاس آن در کتابهای امثال، نشاندهندهی کثرت نقل و استناد به آن دو قرون پیشین است. پیروی مفسران متقدم از این روایات، تفاسیر مأثور را به بیراههی روایاتِ برساخته کشانیده و بسیاری از ایشان را در فهم مدلول آیات دچار انحراف نموده است.”[۶۷]
حال که بحث به اینجا رسید و نتیجه گرفته شد که در استحباب مشورت فرقی میان زن و مرد نیست؛ لازم است صفات یک مشاور خوب را بررسی شود. دراینبین شبهاتی وجود دارد که پاسخ آن را بیان خواهد شد.
یکی از ویژگی مشاور که در روایات متعددی به آن اشارهشده است؛ عاقل بودن مشاور است. در این زمینه روایات متعددی وجود دارد که به پارهای از آنها اشاره خواهد شد
نبی مکرم اسلام صلیالله علیه و آله و سلم میفرمایند:
اِذا أَشارَ عَلَيكَ العَاقِلُ النَّاصِحُ فَاقبِل وَ إيّاكَ والخِلافَ عَليهِم، فَإنَّ فيِهِ الهَلاكَ.[۶۸]
رسول اكرم (ص) فرمودند: چون انسان عاقل و خيرخواه نظرش را به تو گفت، آن را بپذير و از مخالفت با اینگونه افراد بپرهيز، زيرا هلاكت در آن است.
۲-۱: نبی گرامی اسلام (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وآلِهِ وَسَلَّمَ):
إستَرشِدُوا العَاقِلَ تَرشَدُوا، وَلَا تَعصُوهُ فَتَندَمُوا[۶۹].
پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمودند: از انسان عاقل و دانا، خير و صلاح را طلب كنيد تا به آن دستیابید و هرگز خلاف نصيحت او عمل نکنید که به پشیمانی منجر میگردد.
۳-۱: امام علی علیهالسلام میفرمایند:
مَن شَاوَرَ ذَوِي الأَلبَابِ دَلّ َعَلَي الرَّشادِ.[۷۰].
حضرت علي (ع) فرمودند: آنکس كه با انسانهای عاقل و با تدبير مشورت كند.
۴-۱: و باز امام علی علیهالسلام میفرمایند:
مَن شَاوَرَ ذَوِي النَّهيِ وَالأَلبابِ فَازَ بِالنَّجحِ وَالصَّوابِ.[۷۱].
۵-۱: حضرت علي علیهالسلام ميفرمايند: كسي كه با افراد عاقل و انديشمند مشورت كند به راه صحيح و رستگاري دست مييابد.
و امام علی علیهالسلام میفرمایند:
مَن استَشَارَ العَاقِلَ مَلِکَ.[۷۲]
و باز امام علي علیهالسلام میفرمایند:
الحَزمُ النَّظَرُ فِي العَواقِبِ وَ مُشَاوَرَةُ ذَوِي العُقُولِ.[۷۳].
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: هوشياري همان بررسي عواقب امور و مشورت با عقلا است.
۷-۱: امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
اِستَشِرِ العَاقِلَ مِنَ الرِّجَالِ الوَرعِ، فَإِنَّهُ لَا يَأمُرُ اِلاَّ بِخَيرٍ، وَ اِيَّاكَ وَالخِلافَ، فَانَّ مُخَالَفَةَ الوَرعِ العَاقِلِ مُفسِدَةٌ فِي الدِّينِ وَالدُّنيا.[۷۴]
پيامبر گرامي اسلام (صَلَّی اللهُ علیه وآلِه) فرمودند: از انسان عاقل و دانا، خير و صلاح را طلب كنيد تا به آن دستیابید و هرگز خلاف نصيحت او عمل نكنيد كه پشيمان ميشويد.
۸-۱: قَالَ الصَادِقُ علیهالسلام:
قَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و آلِهِ): مُشَاوَرَةُ العَاقِلِ النَّاصِحِ رُشدٌ وَ يُمنٌ وَ تَوفِيقٌ مِنَ اللهِ، فَاِذا اَشَارَ عَلَيكَ النَّاصِحُ العَاقِلُ فَإِيَّاكَ وَالخِلافَ، فَإنَّ فِي ذَلكَ العَطَبَ.[۷۵].
امام صادق علیهالسلام از جدّ بزرگوارش پيامبر اكرم (ص) روايت ميكند كه فرمودند: مشورت با افراد عاقل و ناصح، رشد و يمن و توفيق از خداست، پس اگر فرد ناصح و عاقل نظر خود را براي تو بازگو كرد از مخالفت با او بپرهيز كه آسيب ميبيني.
۹-۱: و امام علي علیهالسلام:
مَن استَشَارَ ذَوِي النَّهيِ وَالأَلبَابِ فَازَ بِالحَزمِ وَالسَّدادِ.[۷۶]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: آن كس كه با انسانهای عاقل و دانا مشورت كند، به راه صحيح و استوار دستیافته است
۲-۱: عَن النَّبيِّ (صلّی اللهُ علیه و آله):
شَاوِرُوا العُلَمَاءَ الصَّالِحينَ فَإِذَا عَزمتُم عَلَي امضَاءِ ذَلِكَ فَتَوكَّلُوا عَلَي اللهِ.[۷۷].
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمودند: با علماي درستکار مشورت كنيد، هنگامیکه تصميم گرفتيد به آن (مشورت) عمل كنيد، بر خدا توكّل نماييد.
۲-۲: باز نبی گرامی اسلام فرمودند:
وَ آخِ مِنَ الاِخوانِ اَهلَ التُّقي، وَاجعَل مَشوِرَتَكَ مَن يَخَافُ اللهَ تَعالَي.[۷۸]
پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) ميفرمايند: با اهل تقوي و پرهيزكاري، پيمان دوستي و برادري ببند و تنها با آن كس مشورت كن كه انسان مؤمن و خداترس باشد.
۳-۲: نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند:
شَاوِرِالمُتَّقيِنَ الّذِينَ يُؤثِرُونَ الآخِرَةَ عَلَي الدُّنيا وَ يُؤثِرُونَ عَلَي اَنفُسِهِم فِي اُمورِكُم.[۷۹]
پيامبر گرامي (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: با پرهيزكاراني كه آخرت را بر دنيا ترجيح ميدهند و در كارهايشان دیگران را بر خود مقدّم ميدارند مشورت كنيد.
عَن عَليٍّ علیهالسلام فِي عَهدِهِ لمَالِكٍ:
وَلَا تَدخُلَنَّ فِي مَشوِرَتِكَ بَخيِلاً يَعدِلُ بِكَ عَنِ الفَضلِ وَ يَعِدُكَ الفَقرَ، وَلَا جَبّاناً يُضعِفُكَ عَنِ الأُمورِ وَلَا حَريصاً يُزيِّنُ لَكَ الشَّرهَ بِالجَورِ، فَإنَّ البُخلَ وَالجُبنَ وَالحِرصَ غَرائِزُ شَتّي يَجمَعُها سَوءُ الظَّنِّ بِاللهِ.[۸۰]
حضرت علي (علیه السلام) در وصيّت خود به مالك اشتر فرمودند: اي مالك! هيچ گاه با بخيل مشورت مكن كه تو را از خير و نيكي دور ميسازد و فقر را به تو نويد ميدهد و با ترسو و بزدل مشورت مكن كه تو را نسبت به انجام كارها سست مينمايد و با كسي كه حريص است مشورت مكن كه تو را به ستم پيشگي هدايت ميكند زيرا بخل، بزدلي و حرص غريزهاي متعددي هستند که تمامی آن ها در سوء ظنّ به خدای متعال جمع میشوند.
امام علی علیهالسلام دراینباره میفرمایند:
لَيسَ لِمُعجِبٍ رَأيٌ.[۸۱]
برای خود پسندی، حق رای و مشاوره وجود ندارد.
باز امام عليّ علیهالسلام فرمودند:
مَن اعجَبَتهُ آرَائُهُ غَلَبَتهُ اَعدائُه.[۸۲]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: آنکس كه به نظر خود مستبد باشد (و مشورت نكند) غلبه دشمنان بر او آسان شود.
امام علی علیهالسلام میفرمایند:
لَا تَستَبِدَّ بِرَأيِكَ، فَمَنِ استَبَدَّ بِرأيِهِ هَلَكَ.[۸۳]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: در رأي خودت استبداد به خرج نده، كسي كه به رأي خود مغرور شود در چنگال ناتوانيها گرفتار ميشود.
امام علی علیهالسلام دراینباره میفرمایند:
لَا تَستَشِرِ الكَذّابَ، فَإِنَّهُ كَالسَّرابِ يُقَرِّبُ عَلَيكَ البَعيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيكَ القَرِيبَ (۸۶).[۸۴]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: با دروغگو مشورت مكن زيرا او همانند سراب است، دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور جلوه ميدهد.
امام علی علیهالسلام دراینباره میفرمایند:
اَفضَلُ مَن شَاوَرتَ ذُوالتَّجَارُبِ، وَ شَرُّ مَن قَارَنتَ ذُوالمَعايِبِ.[۸۵]
بهترین اشخاصی که با آنان مشورت میکنی، افراد باتجربه هستند. بدترین افرادی که با آنان رفت آمد میکنی، افراد فاقد صلاحیت اخلاقی هستند.
امام علی علیهالسلام میفرمایند:
رَأيُ الشَّيخِ اَحَبُّ اِلَيَّ مِن حيِلَةِ الشَّبَابِ.[۸۶]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: رأي و نظر پيرمردان براي من دوستداشتنیتر از چارهسازی جوانان است.
امام علی علیهالسلام دراینباره میفرمایند:
رَأيُ الشَّيخِ اَحَبُّ اِلَيَّ مِن جَلدِ الغُلامِ.[۸۷]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: عقيده و نظر پيرمردان براي من بهتر از صلابت و پايداري جوانان است.
امام علی علیهالسلام دراینباره فرمودند:
لَا تُشَاوِرَنَّ فِي اَمرِكَ مَن يَجهَلُ.[۸۸]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: هرگز با كسي كه در كار تو جاهل است مشورت مكن.
و باز ایشان میفرمایند:
جَهلُ المُشيرِ هَلَاكُ المُستَشيرِ.[۸۹]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: شخص ناداني كه پيشنهاد مشورت ميدهد موجب هلاكت مشورت كننده ميشود.
باز امام علي علیهالسلام میفرمایند:
مُشَاوَرَةُ الجَاهِلِ المُشفِقِ خَطَرٌ.[۹۰]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: مشورت با دوست مهربان، امّا نادان، خود را به خطر افكندن است.
پیامبر گرامی اسلام دراینباره میفرمایند:
مَن استَشَارَهُ أَخُوهُ فَاشَارَ عَلَيهِ بِغَيرِ رُشدِهِ فَقَد خَانَهُ.[۹۱]
نبي اكرم صلیالله علیه و آله و سلم فرمودند: آن كس كه در مشورت برادر مسلمان خود غير از صلاح و خير او نظر دهد، به او خيانت كرده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
مَنِ استَشَارَ اَخَاهُ فَأَشَارَ عَلَيهِ بِأمرٍ وَ هُوَ يَرَي الرُّشدَ غَيرَ ذَلكَ فَقَد خَانَهُ.
امير مؤمنان علیهالسلام فرمودند: آنکس كه مورد مشورت برادر خود واقع شود و رأي و نظري را به او بگويد درحالیکه هدايت و رشد را در غير آن ميداند هرآینه به او خيانت كرده است.
امام علي علیهالسلام میفرمایند:
اللَّجُوجُ لَا رَأيَ لَهُ.[۹۲]
حضرت علي (ع) فرمودند: رأي انسان لجوج صحيح نمیباشد.
امام علي علیهالسلام میفرمایند:
شَاوِر فِي حَدِيثِكَ الَّذيِنَ يَخَافُونَ اللهَ.[۹۳]
حضرت علي علیهالسلام فرمودند: در كارهاي خود با كساني كه از خدا ميترسند مشورت كنيد.
در قسمتهای یادشده به صفات مشاور موردپسند اسلام اشاره شد. اولین صفتی که به آن شاره کردیم، صفت عقل بود. در اینجا سؤالی به ذهن میآید که اگر مشورت با زنان فرقی با مشورت با مردان ندارد، چرا روایات متعددی وجود دارد که میفرماید: زنان عاقل نیستند. اگر مشورت با زنان همچون مشورت با مردان تساوی در حکم دارد، معنای این روایات چیست؟
در این زمینه میتوان به این روایت اشاره نمود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام دراینباره در خطبهی ۸۰ نهجالبلاغه می فرمایند:
مَعَاشِرَ النَّاسِ اِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْاِیمَانِ. نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ. نَوَاقِصُ الْعُقُول. واَمَّا نُقْصَانُ اِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی اَیَّامِ حَیْضِهِنَّ.وَاَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَاَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ. وَاَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَی الْاَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ. فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَی حَذَرٍ. وَلَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّی لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ.[۹۴]
ای مردم همانا زنان در مقایسه با مردان، در ایمان و بهرهوری از اموال و عقل متفاوتاند، اما تفاوت ایمان بانوان، برکنار بودن از نماز و روزه در ایّام «عادت حیض» آنان است و اما تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت که شهادت دو زن بر شهادت یک مرد است، و علّت تفاوت در بهرهوری از اموال آنکه ارث بانوان نصف ارث مردان است. پس، از زنان بد، بپرهیزید و مراقب نیکانشان باشید. در خواستههای نیکو، همواره فرمانبردارشان نباشید تا در انجام منکرات طمع ورزند.
آیتالله علیدوست دراینباره میفرمایند:
مبحث ما در مورد رواياتي بود كه دلالت ميكرد بر نفي شايستگي زنان به خاطر برخورداري از برخي از صفات. يعني خانمها يك صفاتي دارند كه به خاطر وجود اين صفات (حداقل در غالب آنها) مانع میشود متصدي پستهای مهم شوند يعني تكويناً نمیتوانند و شارع هم اجازه نداده است شرعاً. قبلا اين روایات را مفصل نقل کردهایم و حال میخواهیم اين روايات را نقد و بررسي كنيم.
در اين بخش بايد جلد ۲۰ وسائل (ابواب مقدمات نكاح باب چهار) و نهجالبلاغه در كنارتان باشد. روايات نقص عقل زنان در اين گروه است و اين روايات خيلي مشهور است. در اين رواياتي كه ما قبلاً نقل كرديم (صفحهی ۱۹۱ و ۱۹۲) برخي از آن روايات اگر فرض میکردیم روايت بود و امام فرموده بودند نه ابن عباس و فرض میکردیم سند خوبي دارد به خاطر محتواي مخالف قرآنش بايد كنار گذاشته شود مانند روايت تحفة الاخوان راجع به اخراج حوا، اين روايت را امام از ابن عباس نقل میکنند ولي گذشته از اين نمیتواند درست باشد چون محتواي آن با قرآن مخالف است و نوبت به بررسي سندي نمیرسد. روايات عرضه و طرح براي روايات ضعيف نيست (روايات ضعيف كه زمینخورده است و نياز به اين روايات ندارد).
روایت اول از احاديثي كه بيان شد، روايتي بود كه پيامبر بهگونهای اشارهکردهاند كه زنان ناقصالعقل هستند: اين روايت را اگرچه محمدون ثلاث (جناب صدوق، جناب كليني و شيخ طوسي) نقل کردهاند، اما به اين شكل كه جناب صدوق روايتش مرسله است (عمن ذكره) و ما از كساني نيستيم كه قائل باشيم مرسلات كليني معتبر است. جناب شيخ طوسي از كليني نقل میکند. جناب صدوق هم كه نقل میکند به همين شكل است (سند مرسله است). پس روايت اول سند ندارد كه دلالت كند زنان ضعيفات الدين، ناقصات العقل هستند.
روايت دوم: قَالَ الصَدُوقُ قَالَ مَرَّ رَسُولُ اللهِ (صلی اللهُ علیه وآله وسلّم). اين روايت هم مرسله است. البته برخي میگویند مرسلات جناب صدوق خوب است. برخي هم گفتهاند اگر صدوق بگويد روي عن رسول الله، روي عن الصادق اين مرسلات خوب نيست؛ ولي اگر نسبت قطعي داد مثل اینجا كافي است. ولي ما معتقديم كه مرسلات صدوق نياز به بررسي دارد و بايد از جايي تأييد شود و فرقي نمیکند كه بهصورت قطعي نسبت داده باشد يا نه. پس روايت دوم (مطابق برگهی ما) هم سند ندارد.
روايت سوم: اَلمَرأَةُ شَرٌ كَلُّهَا وَ شَرٌّ مَا فيِهَا اِنَّهُ لَابُدَّ مِنهَا. اين روايت نیز كه در نهج البلاغه حكمت ۲۳۰ آمده است سند ندارد.
روايت چهارم: حديث مشهور نهجالبلاغه است. چون در نهجالبلاغه است كشيده شده است به ميان اجتماع. اين روايات تا زماني كه در وسائل است بين علما است ولي وقتي در نهجالبلاغه میآید پخش میشود بين مردم كه حضرت بعد از جنگ جمل كه از جنگ جمل فارغ شدند فرمودند: مَعَاشِرَ النَاسِ اِنَّ النِسَاءَ نَواقِصُ الاِيمانِ، نَواقِصُ الحُظُوظِ، نَواقِصُ العُقوُلِ زنان نقص ايمان، نقص بهره و نقص عقل دارند كه بعد گفته شد نقص ايمانشان به خاطر عادت شدنشان است نقص حظوظشان نصف بودن بهره هایشان در ارث است و نقص عقلشان هم كه همين است كه شهادتشان نصف مرد پذيرفته میشود. بعد هم دارد فاتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن علي حذر و لا تطيعوهن في المعروف حتي لا يطمعن في المنكر.
اين روايات بيشتر در اهل تسنن معروف است. اگر در کتابهای ما با سندهاي شكسته و مرسل آمده است در کتابهای آنها در صحيح بخاري، صحيح مسلم آمده است؛ و آنها يك اصطلاحي دارند كه اگر روايتي در اين دو كتاب آمده باشد به آن صحيح میگویند. گذشتههایشان هم كه میگفتند قرآن اگر غیرقابل نقد و بررسي است اين دو كتاب مخصوصاً صحيح بخاري هم غیرقابل نقد و بررسي است. اخیراً برخي از روشنفكرانشان گفتهاند غير از قرآن هيچ كتاب ديگري غير از قرآن مصون از نقد نيست ولي گذشتههایشان اين را نمیگفتند. روايت در آن جاها خيلي سنگين است يعني اين روايت موافق اهل تسنن است. بههرحال متفكر آنها عمر بن خطاب است و عمر بن خطاب در اینکه زن بخشي از انسان باشد تأمل دارد. رفتارهاي او با زن را ببينيد. بارها به پيامبر اعتراض میکرد. آيا اين روايات از آن گفتمان، از آن فرهنگ برنخواسته است؟ ولي از اين مطالب كه بگذريم، راجع به نهج البلاغه هم بايد بگوييم اين روايت در خطبه ي ۷۹ (و برخي از چاپ ها خطبه ي ۸۰) است. اين حديث در نهج البلاغه سند ندارد. مؤلف مصادر نهجالبلاغه و اسانيدها سه منبع براي اين خطبه نقل كرده است. يكي تذكرة الخواص سبط ابن جوزي كه ايشان مربوط به ۸۰۰ سال قبل (قرن ششم، هفتم) است، قوت القلوب ابوطالب مكي و فروع كافي كليني. هیچکدام از اینها سندي كه بشود به آن اعتماد كرد بيان نکردهاند. پس اين روايت میشود بدون سند.
اين روايت نواقص العقول از اميرالمؤمنين بعد از جنگ نهروان هم آمده است كه يك يهودي میآید، حضرت در مسجد كوفه نشسته بودند، سؤالاتي میکند آن يهودي و با اینکه بعد از جنگ نهروان بوده است حضرت اشاره به جنگ جمل میکنند و حوادثي كه عايشه رقم میزند. در آنجا اين تعبير را دارند: «و تحكيم النساء النواقص العقول و الحظوظ» اين روايت را من هم در اختصاص شيخ مفيد ديدم و هم در خصال شيخ صدوق. جالب است بدانيد كه نه در خصال سند معتبري دارد و نه در اختصاص شيخ مفيد. تحقيقي کردهاند برخي از معاصرين كه در پاورقي آدرس دادهام. نتيجه میگیریم كه اين روايت هم مثل قبلیها سند ندارد. فقط یکچیزی ممكن است كسي بگويد و آن اینکه شهرت را چه میکنید؟ پاسخ اين است كه اینها اطمينان نمیآورد. اگر اين روايت بين علما شهرت داشت، در نهجالبلاغه و صحيفه و کتابهای دمدستی نبود، مسأله سياسي اجتماعي نشده بود راحتتر میشد آن را پذيرفت تا مسأله اي كه در نهجالبلاغه آمده است و سر زبانها افتاده است، اینطور شهرتها كه همه از هم میگیرند نمیتوان جابر باشد.
به بیانی دیگر اين روايات در مسير قبول صدور مشكل ديگري دارد كه برمي گردد به دلالتش. بحث در اینجا، سند هست و اين بحث صدور را زير سؤال میبرد. اگر پيامبر عظیمالشأن، اگر اميرالمؤمنين فرموده بودند زنان ناقص العقول هستند و چيز ديگري نگفته بودند میرفتیم دنبال سند، اگر سند داشت و قبول میکردیم خبر واحد ثقه همهجا حجت است ولو يك بحث معرفتي كند يا چون بالاخره بهحکم شرعي میرسد میپذیرفتیم و اگر سند نداشت نمیپذیرفتیم. ولي روايات تعليل دارد. رواياتي كه در آنها تعليل میآید درواقع آن روايت ارتباطش با معصوم قطع میشود و ما بايد روي تعليل تحليل كنيم؛ و لذا اگر تعليلي مشكل قطعي داشت اصل روايت زير سؤال میرود، تعليل هميشه ارتباط كلام را با امام قطع میکند و كلام را یککلامی میکند كه بايد بررسي شود چون نمیشود گفت تعليل تعبدي است (امام تعليل کردهاند ولي نخواستهاند كه تو بفهمي) اين خلاف اصل است، اصل در تعليل غیرقابل فهم بودن نيست، اصل در تعليل خلاف موازين بودن نيست؛ و اصلاً نبايد خلاف موازين باشد چون تعليل به امر تعبدي يا غیرقابل فهم يا برخلاف موازين خلاف اصل بلكه غیرقابلقبول است. پس رواياتي كه با تعليل میآید تعليلش بايد قابلفهم باشد. حال میخواهیم اين بحث را در اینجا پياده كنيم: حضرت میفرمایند زنان ضعيفات الدين هستند چون در ماه چند روز عادت میشوند و نبايد نماز بخوانند و روزه بگيرند. اين را چطور قبول كنيم؟ بايد عرضه بشود بر قرآن. چه ارتباطي است بين نماز نخواندن يك خانمي، چند روز در ماه آن نیز به حكم شرعي كه اگر نماز بخواند كار حرامي انجام داده است و قطع روزه به حكم شرعي با ضعف دين، ضعف ايمان؟ اگر ضعف ايمان به معناي اين باشد كه عملش كمتر است بله درست است ولي آيا اين را میگویند ناقص الايمان، ضعيفات الدين؟ اين قابل پذيرش نيست، اگر فرموده بودند زنان اعمالشان كمتر از مردان است درست بود ولي اين نقص ايمان و ضعف در دين نيست. نمیشود گفت تعبداً بايد پذيرفت چون در تعليل تعبد نداريم، علاوه بر اینکه در تعبد گاهي انسان وجهش را نمیفهمد نه اینکه بفهمد كه غلط است، اين از مصاديق رواياتي است بايد به ديوار زده شود. اين بحث در نقص عقل هم پيش میآید كه بعداً عرض میکنم.[۹۵]
این قسمتی از کلمات آقای علیدوست بود؛ بنابراین باید گفت: مقصود از این روایات ظاهرشان نیست. بلکه امر دیگری است. فقهای دیگر هم بهظاهر این روایات عملنکردهاند.
بهعنوانمثال شهید محمد صدر در کتاب ماوراء فقه در مورد معنای روایت نهجالبلاغه میفرمایند:
و النُقطَةُ الرَئيسَيةُ التي يَنبَغِي أَن تُعرَضَ لِفَهمِ هِذِهِ الَفقرَةِ هِيَ أَنَّ التَفسيرَالذِي أَعطَاهُ الإمامُ عَلَيهِ السَلَامُ لِلنُقصَانِ هَل هُوَ الَمَقصُودُ الوَحيِدُ مِنهُ، كَمَا قَد يُتَبادَرُ مِنَ العِبَارةِ ابتداءً. أَو أَنَّ المَقصُودَ بِهِ أَعمَقُ مِن ذَلكَ. إِذ يِمكِنُ تَقديِمُ أَحَدِ فَهمَينِ رَئيِسَيينِ لِلنصِّ:
الفهمِ الأولِ: هُوَ المُتَبادِرُ الرَئيسيُّ وَ هُوَ أَن يَكُونَ التَفسيَرُ هُوَ عَينَ المُفَسِرَ وَ هُوَ النَقصُ. فَلَا يُرادُ مِنَ نُقصانِ الإيمانِ إلّا القُعودَ عَنِ الصَلاةِ وَ لَا يُرادُ مِن نُقصانِ الحُظُوظِ إِلّا اِستِحقاقَ نِصفِ المِيراثِ وَ لَا يُرادُ بِنُقصانِ العُقُولِ إلّا شَهَادةُ الاِثنَينِ مُقابِلِ الرَجُلِ الوَاحِدِ.
الفَهمُ الثَانُي: إِنَّ الإِمامَ عَليهِ السَلَامُ جَعَلَ هِذِهِ التَفَاسِيرَ كَظَوَاهِرَ وَ كَوَاشِفَ عَن تِلكَ الأَشكَالِ مِنَ النَقصِ. فَالقُعُودُ عَنِ الصَلَاةِ عَلَامَةٌ وَ كَاشِفٌ عَن نُقصَانِ الإِيمَانِ وَ هَكَذا. وَ ذَلكَ لِأَجلِ شِكلٍ مِنَ أَشكَالِ التَقريِبِ الذِهنيِّ أو البُرهَانِ عَلَى صِحَةِ قَولِهِ عَلَيهِ السَلَامُ.
وَ هَذَا هُوَ الفَهمُ الأَرجَحُ بِطَبِيعَةِ الحَالِ. إِذ لَا يُحتَمَلُ مِنَ النَاحِيتَينِ اللُغَويَّةِ وَ العُرفِيَّةِ أَن يَكُونَ المُرادُ بِالنَقصِ هُوَ هَذَا التَفسيِرَ بِعَينِهِ بِدُونِ أَيَةِ زِيادةٍ، بِحَيثُ لَا يُرادُ بِنُقصَانِ الإِيمانِ أَيُّ شَيءٍ سِوَى القُعُودِ عَنِ الصَلَاةِ لِوُضُوحِ أَنَّ نُقصَانَ الإِيمانِ يَعنِي شَيئاً آخَرَ أَوسَعَ مِن ذَلكَ وَ أَعمَقَ بِحَيثُ يَكُونُ القُعُودُ عَنِ الصَلاةِ أثراً مِن آثَارِهِ وَ كَاشِفاً عَن كَواشِفِهِ كَشفَ المَعلُولِ عَن عِلَتِهِ.
وَ هَذَا هُوَ مَقصُودُنَا فِي المَرحَلَةِ السَابِعَةِ وَ الأَخيِرةِ التِي نَتَحَدَّثُ عَنهَا، وَ هُو أَن خِلقَةَ المَرأَةِ لَيسَت كَخِلقَةِ الرَجُلِ بَل هِيَ تَختَلِفُ عَنهُ بِمقدَارِ مَا لَا يَعلَمُهُ إلّا الخَالِقُ وَ الرَاسِخُونَ فِي العِلمِ. وَ قَد عَبَّرَ عَنهُ الإِمامُ عَلَيهِ السَلَامُ بِأَنَّ المَرأَةَ أَنقَصُ مِنَ الرَجُلِ فِي العَقلِ وَ الإِيمانِ وَ الحُظُوظِ.
فَإِذَا كَانَتِ الرَوحُ هِيَ بَيتَ العَقلِ وَ النَفسُ هِيَ بيتَ العَوَاطِفِ. اِستَطَعنَا أَن نَقُولَ إِنَّ نُوعَ المَرأَةِ- وَ لَيسَ جَميع الأَفرادِ عَلَى الإِطلاقِ- أَقَلَّ رَوحيّاً مِن نُوعِ الرَجُلِ- بِنَفسِ المَعنَى- وَ أَعلَى نَفسيّاً أي أَقوَى عَاطِفياً.
وَ إِذَا فَهِمنَا أَنَّ مَعنَى قُوَةِ العَاطِفَةِ هُوَ زِيادَةُ الاِهتِمامِ بِالدُنيا وَ مَالِهَا وَ جَمَالِها وَ حَملُ هُمُومِ عَوارِضِهَا وَ بَلائِهَا، إذَن نَجِدُ مِنَ المَنطِقيِّ أَنَّهُ يَجِبُ أَن تَكُونَ المَرأَةُ أَقلَّ إيماناً مِنَ الرَجُلِ، لِوُضُوحِ أَنَّهُ كُلَمَا ازدادَ اهتمامُ الفَردِ بِالدُنيا كَانَ ذَلكَ عَلامةً عَلَى نُقصانِ إيمَانِهِ، حَتَّى مَا إِذا كَانَتِ الدُنيا أَقصَى هَمِّهِ وَ مَبلَغَ عِلمِهِ، كَانَ لَا إِيمانَ لَهُ تَقريِباً أو تحقيقاَ وَ هَذا أَمرٌ لَا يَختَلِفُ فيِهِ الجِنسَانِ.
وَ مِنَ الوَاضِحِ الوِجدانيِّ تَزايُدُ اهتمامِ المَرأَةِ بِالدنيا وَ هُمُومِهَا وَ زَخَارِفِها، وَ لَئِن كَانَ مِنَ الرِجَالِ عَدَدٌ مُهمٌ مَن يَقدَمُ الفَوائِدَ العِلميَّةَ وَ العَقلِيّةَ وَ الرَوحِيَّة وَ نَحوَهَا عَلَى طَلَبِ الدُنيَا فَإِنَّهُ لَا يُوجَدُ فِي النِسَاءِ إلَّا القليلُ القليلُ مِن هِذِهِ النَمَاذِجِ. وَ لَيسَ فيِهِنّ مَن بَلَغَت دَرَجَةً عَالِيَةً فِي حِقلٍ مُعَيَّنٍ كالفيزياء أو الاجتهادِ الدينيِّ أو الزُهدِ أَو غَيرِها، إلَّا النادرَ جِداً فِي حينَ بَلغ مِنَ الرِجالِ مَبَالِغَ عَاليةٍ عَدَدٌ كَثيِرٌ. وَ هَذَا أَحَدُ التَفَاسِيرِ لِنُقصَاِنِ الحُظوظِ لِلنِساءِ لِأَنَّ مَا يَنَالُهُنَّ مِنَ الخَيرِ لَا يَكُونُ إِلَّا بِتَضحياتٍ لَيسَت النِسَاءُ مُستَعداتٍ لَهَا.[۹۶]
آقای صدر میفرمایند:
این روایت را میتوان به دو صورت ترجمه کرد:
۱-به معنای ظاهری آیه توجه نمود و آن را حمل بر معنای ظاهری کرد و گفت: مقصود از نقصان در ایمان این است که زنان در ایام عادت نمیتوانند نماز بخوانند. مقصود از کمبود حظّو بهرهی دنیایی، نقصانی است که زنان در میزان ارث نسبت به مردان دارند.
۲- آیه را دقیق ترجمه نمود و گفت: این اموری که امام علیهالسلام بهعنوان نقص مطرح میکنند؛ در حقیقت نقصان نیست. بلکه علامت نقصانی است که در باطن زن قرار دارد؛ زیرا روح خانهی عقل است. این امور یادشده دلالت میکنند که روح عقلایی مردان قویتر از زنان است؛ بنابراین عاطفه در زنان بیشتر نمودار است….
همانطور که از عبارات شهید صدر هویداست؛ ایشان این روایات را به معنای بیعقلی زنان ترجمه نمیکنند.
آیتالله منتظری دراینباره میفرمایند:
قَد مَرَّ بِالتَفصيلِ تَفَاوُتُ الرَجُلِ وَ المَرَأةِ فِي طِباعِهِمَا، وَ أَنّهَا إِنسَانةٌ يَغلِبُ عَلَيهَا الظِرَافَةُ وَ الإِحسَاسُ وَ العَوَاطِفُ، وَ عَلَى الرَجُلِ الغِلظَةُ وَ العَقلُ وَ التَفكِيرُ. وِ نِظامُ الوُجودِ يَحتاجُ اِلَى كَليهِمَا. فَمَثَلُهُما كَمَثَلِ أَعضَاءِ الإِنسَانِ الوَاحدِ، حَيثُ إِنَّ لِكُلٍ مِنهَا وَظِيفَتَهَا فِي الحَياةِ، وَ لَيسَ عَدَمُ قُدرَةِ إحداهَا عَلَى القِيامِ بِوَظائفِ الأُخرَى نَقصاً لَهَا.
فالعَينُ أَلطَفُ مِنَ الرِجلِ، وَ الرِجلُ أَخشَنُ. وَ لَيسَت اللَطَافَةُ نَقصاً لِلعَينِ، وَ لَا الخُشُونَةُ لِلرِجلِ. وَ هَذِهِ هِيَ الحِكمَةُ لِعَدمِ مُشَاوِرتِهنَّ وَ إطاعَتِهِنّ أيضا. فَاِنَّهُنَّ لِغَلَيانِ الإِحساسِ وَ سُرعَتِهِ فيِهنَّ لَا يُعتَمَدُ عَلَى رَأيِهنَّ. وَ لَو أُحسِنَ بِالاعتمادِ عَلَيهِنَّ وَ تَرتيِبِ الأَثَرِ عَلَى رَأيِهِنَّ غَلَبَ الطَمَعُ عَلَيهِنَّ وَ تَسَلَّطنَ عَلَى الرَجُلِ وَ عَقلِهِ، فَبَطَلَ التَدبِيرُ وَ الفِكرُ فِي عَوَاقِبِ الأُمُورِ وَ انهَدَمَ أَسَاسُ الأُسرَةِ وَ البَيئةِ.[۹۷]
آقای منتظری در توضیح این روایات میفرمایند:
در اینکه زن مانند مرد یک انسان است، شکی نیست. ولی زن انسانی است که ظرافت، احساس، عاطفه بر او غلبه کرده است. در مقابل حال غالبی مردان، عقل، تفکر، کمی لطافت است.
زن و مرد مانند اعضاء بدن هستند. چشک نسبت به پا لطافت و ظرافت منحصربهفرد خود را دارد. صرف اینکه یک عضو صلاحیت انجام وظایف عضو دیگر را ندارد، نقص محسوب نمیشود.
حکمت روایاتی که انسان را از مشورت با زنان نهی میکند، همین است؛ زیرا در زنها احساس غلبه دارد. برای همین اگر در تمامی امور به رأی زنان اعتناء شود، بر مردان مسلط میشوند. ازاینرو روحیه عقلانیت و تفکر از بین میرود.
ایشان هم این روایات را حمل بر بیعقلی زنان نمیکنند.
جناب آقای سید صادق حسینی دراینباره میفرمایند:
وَ هُنَاكَ رِوَايَاتٌ كَثيِرةٌ فِي أَوصَافِ النِسَاءِ، وَ كَونِهِنَّ مُنسَاقَاتٍ وَرَاءَ عَوَاطِفِهِنَّ وَ أَهوَائِهِنَّ مِثلُ قَولِهِ عَلَيهِ السَّلامُ: النِسَاءُ نَوَاقِصُ الإِيمَانِ، نَوَاقِصُ الحُظُوظِ، نَواقِصُ العُقُولِ وَ غَيرُ ذَلِكَ، وَ لَا يُستَفَادُ مِنهَا عَدَمُ جَوَازِ أَخذِ الحُكمِ الشَرعِيِّ مِنهُنَّ إِذَا أَصبَحنَ أَهلَ خِبرَةٍ فِى الفِقهِ، لِعَدَمِ التَلَازُمِ بَينَهُمَا لَا عَقلاً وَ لَا عُرفاً، وِ لُذَا كَانَ النَاسُ يَأخُذُونَ الأَحكامَ مِنَ الصَالِحاتِ مِنَ نِسَاءِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ بِلَا إنكارٍ مِن وَاحِدٍ.[۹۸]
جناب آقای حسینی در این باره میفرمایند:
روایات متعددی وجود دارد که میگوید: زنان ناقصالعقل هستند. معنای این روایات این نیست که درصورتیکه زنی اهل خبره باشد، نمیشود از او مشورت خواست. برای همین مردم به زنان صالح نبی گرامی اسلام مراجعه میکردند و احکام را از ایشان فرا میگرفتند.
جمعی از پژوهشگران در مجلهی فقه اسلامی نگاشتهاند:
لَيسَ مِنَ الصَحيحِ أَن نُسرِعَ إِلَى القَولِ بِأنَّ هَذَا النَصَّ يَتَضَمَّنُ حُكماً بِنُقصانِ عَقلِ المَرأَةِ بِالنِسبَةِ إِلَى الرَجُلِ؛ فَإِنَّ النَصَّ بِنَفسِهِ يَشهَدُ بِأَنَّ المَقصُودَ مِنَ العَقلِ شَيءٌ آخَرُ غَيرُ مَا نَفهَمُهُ اليَومَ نَحنُ مِنَ «العَقلِ».
إِنَّ العَقلَ هُنا بِمَعنَى التَذكُّر وَ القُدرَةِ عَلَى التَدبيِرِ وَ الإِدارَةِ (العقلي العملي)، وَ هَذِهِ المَقدِرَةُ وَ الكِفَاءَةُ اِكتِسابيّةٌ تُحصَلُ نَتيِجةَ المُمَارَسَةِ وَ اكتِسَابِ الخِبرَةِ، وَ هُوَ أَمرٌ آخَرُ غَيرُ العَقلِ النَظريِّ المَوهُوبِ مِن عِندِ اللّٰهِ وَ الذِي يَتَفاضَلُ بِهِ النَاسُ بَعضُهم عَلَى بَعضٍ.
وَ لنُوَضِّح ذَلِكَ بِبَعضِ الأَمثِلَةِ:
إِنَّ الطَبيِبَ يَنتَبِهُ إلَى الأَخطارِ الصِحيَّةِ التي تُهَدِّدُ الإِنسانَ بِصُورَةٍ مُبَكّرَةٍ أَفضَلَ مِنَ الفَلَّاح، وَ الفَلَّاحُ يَنتَبِهُ إلَى الأَخطَارِ التِي تُهَدِّدُ الزَرعَ مِنَ الآفَاتِ النَباتِيَةِ وَ الأَمطَارِ وَ الرِيَاحِ وَ الثُلُوجِ أَكثَرُ مِنَ الطَبيبِ.
وَ التَاجِرُ يَنتَبِهُ إِلَى حَرَكَةِ الأَسعَارِ فِي السَوقِ، وَ يُمَيِّزُ مِنهَا الحَرَكَةَ الصَاعِدَةَ عَن النَازِلَةِ وَ عَن الحَالَةِ السُوقِيَّةِ المُتذَبذِبَةِ غَيرِ القَابِلَةِ لِلاِعتِمَادِ، وَ يُعرَفُ مَتَى يُشتَري البَضَاعَةُ وَ يَخزُنُها، وَ مَتَى يَبيِعُهَا وَ يَصرِفُهَا، وَ مِن أَينَ يُشتَرَي وَ أَينَ يَبيِعُ، وَ مَتَى يَشتَرَي وَ مَتَى يَبيِعَ، أَكثَرَ مِنَ الطَبيِبِ وَ الفَلَاحِ.
وَ هَذا عَقلٌ لَا يَملِكُهُ الطَبيِبُ وَ لَا الفَلاحُ، بَل يَكتَسِبُهُ التَاجِرُ فِي السُوقِ كَمَا يَكتَسِبُهُ الفَلَاحُ فِي المَزرَعَةِ وَ الطَبيِبُ فِي العِيَادَةِ؛ وَ ذَلكَ نَتيجِةُ اكتِسابِ الخِبرَةِ وَ التَجرِبَةِ وَ المُمَارَسَةِ الطَويلَةِ فِي المِضمَارِ الذِي يَعمَلُ فيِهِ، وَ هُوَ مَا يُسمَّى بِعَقلِ التَجرِبَةِ الذِي يَكُونُ فِي مُقابِلِ العَقلِ النَظريِّ المَوهُوبِ، يَقُولُ الإِمامُ عليٌّ عَلَيهِ السَلامُ: «العَقلُ عَقلَانِ: عَقلُ الطَبعِ وَ عَقلُ التَجرِبَةِ، وَ كِلَاهُما يُؤدِّي إلَى المَنفعَةِ.[۹۹]
اگر گفته شود، در روایاتی که بیانشده عقل از زنان سلب شده است، حرف صحیحی نیست؛ زیرا مقصود از عقل در این روایت، قدرت اداره امور است؛ که بهواسطهی تجربه حاصل میگردد؛ بنابراین مقصود از آن عقل نظری – که از جانب خدای تعالی به انسان عطا میشود- نیست. پس زن و مرد در اصل عقل نظری مساوی هستند.
بنابراین هر یک از زن و مرد خصوصیات منحصربهفرد خود را دارد. بهعنوانمثال طبیب متوجه خطرهایی است که سلامت انسان را تهدید میکند.
کشاورز متوجه آفات و ضررهایی است که زراعت او را تهدید میکند و . . . این نوع عقلها، عقل اکتسابی است که هر یک از طبیب و کشاورز بامهارت آن را کسب میکند. لذا زن و مرد در کسب آن تفاوتی ندارند.
الحَمدالله ربّ العالمین
[۱] – ترجمه تفسیر المیزان، سید محمدباقر موسوی همدانی، ج ۱۸، ۹۲٫
[۲] – قاموس القرآن، ج ۴، ص ۸۸٫
[۳] – ترجمه تفسیر المیزان، سید محمدباقر موسوی همدانی، ج ۱۸، ۹۲٫
[۴] – آلعمران، ۱۵۹٫
[۵] – درس خارج استاد معتمدی، ۴/۳/۱۴۰۰
[۶] – شوری، ۳۸٫
[۷] – شوری، ۳۶٫
[۸] – کفایه الاصول، ج ۲، ص ۱۵۵٫
[۹] – زمر، ۱۸٫
[۱۰] – WWW.FA.AL-SHIA.ORG
[۱۱] – الشهاب فیاَلحِكمِ و الآداب، ص ٥٦.
[۱۲] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۱۳] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۱۴] – نهجالبلاغه، کلمة ١٠٩.
[۱۵] – تحفالعقول، ص ٣٠٢.
[۱۶] – غررالحکم، ص ١٨٣
[۱۷] – مواعظ العددیه، ص ١٥.
[۱۸] – نهجالبلاغه، كلمه ١٥٢.
[۱۹] – غررالحکم، ص ١٨٤.
[۲۰] – نهجالبلاغه، كلمه ١٧٠.
[۲۱] – بحارالانوار، ج ٧٥، ص ١٠١.
[۲۲] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۲۳] – مکارمالاخلاق، ص ٣١٩.
[۲۴] – غررالحکم، ص ٣١.
[۲۵] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۲۶] – الشهاب فیاَلحِكمِ و الآداب، ص ٥٦.
[۲۷] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۲۸] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۲۹] – نهجالبلاغه، کلمة ١٠٩.
[۳۰] – تحفالعقول، ص ٣٠٢.
[۳۱] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۳۲] – مواعظ عددیه، ص ١٥۰٫
[۳۳] – نهجالبلاغه، كلمه ١٥٢.
[۳۴] – غررالحکم، ص ١٨٤.
[۳۵] – نهجالبلاغه، كلمه ١٧٠.
[۳۶] – نهجالبلاغه، كلمه ١٧٠.
[۳۷] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۳۸] – مکارمالاخلاق، ص ٣١٩.
[۳۹] – غررالحکم، ص ٣١.
[۴۰] – خصال، ج ٢، ص ٥٣.
[۴۱] – نهجالبلاغه، کلمة ٨٦.
[۴۲] – شهابالاخبار، ص ٣٢١.
[۴۳] – بحار، ج ٧٥، ص ١٠٤.
[۴۴] – نهجالبلاغه، کلمه ١٦٤.
[۴۵] – احقاقالحق، ج ١٢، ص ٤٣٨.
[۴۶] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۴۷] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۴۸] – شهابالأخبار، ص ٣٣.
[۴۹] – شرحغرر، ج ٣، ص ١٨٥.
[۵۰] – غررالحکم، ص ٣١.
[۵۱] – بحار، ج ٧٥، ص ١٠٠.
[۵۲] – وسائل، ج ٨، ص ٤٢٩.
[۵۳] – تحفالعقول، ص ٢٣٦.
[۵۴] – العیون، ج ٢، ص ٦٦.
[۵۵] – غررالحکم، ص ١٨٣.
[۵۶] – مواعظ عددیه، ص ١٦٢.
[۵۷] – تحفالعقول، ص ٤٢٠.
[۵۸] – تحفالعقول، ص ٢٣٦.
[۵۹] – وسائل الشيعة؛ ج۲۰، ص: ۱۸۱٫
[۶۰] – موسوعه الفقه، ص ۳۴۵۰
[۶۱] – العجلونی، ج ۲، ص ۳۷٫
[۶۲] – نساء، ۵٫
[۶۳] – تفسیر طبری، ج ۳، ص ۲۸٫
[۶۴] – همان، ج ۴، ص ۲۳۱٫
[۶۵] – المیزان، ج ۴، ص ۱۷۷٫
[۶۶] – الامثل، ج ۳، ص ۱۰۸٫
[۶۷] – نقد روایات مشورت با زنان در تفاسیر روایی، ص ۱۱۱٫
[۶۸] – بحار النوار ج ۷۲، ص ۱۰۵٫
[۶۹] – وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۱۰۹٫
[۷۰] – مسترک الوسائل، ج ۸، ص ۳۴۱٫
[۷۱] – غرر الحکم، ص ۴۴۱، ح ۱۰۰۵۵٫
[۷۲] – غرر الحکم، ص ۴۴۲، ح ۱۰۰۸۱٫
[۷۳] – غرر الحکم، ص ۴۷۵ ح ۱۰۰۴۳٫
[۷۴] – وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۰۹٫
[۷۵] –همان، ص ۴۲۶٫
[۷۶] – بحار الانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۵٫
[۷۷] – تقسیر تستری، ص ۲۸٫
[۷۸] – تقسیر تستری، ص ۱۴٫
[۷۹] – همان، ص ۲۸٫
[۸۰] – مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۴۳۹٫
[۸۱] – غرر الحکم، ص ۳۰۹، ح ۷۱۰۷٫
[۸۲] – همان، ح ۷۱۱۰٫
[۸۳]– همان، ص ۳۴۳، ح ۱۰۱۱٫
[۸۴] – غرر الحکم، ص ۴۴۲، ح ۱۰۰۹۲٫
[۸۵] – غرر الحکم، ح ۱۰۰۷۵٫
[۸۶] – بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۱۰۵٫
[۸۷] – بحار الانوار، ج ۷۱، ۱۷۸٫
[۸۸] – غرر الحکم، ص ۴۴۲، ح ۱۰۰۸۷٫
[۸۹] – غرر الحکم، ص ۷۳، ح ۱۱۱۷٫
[۹۰] – غرر الحکم، ص ۷۰، ح ۹۹۵۳٫
[۹۱] – ادب المفرد، ص ۴۰٫
[۹۲] – غرر الحکم، ص ۶۵، ح ۸۵۳٫
[۹۳] – وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۴۲۶٫
[۹۴] – نهج البلاغه، ص ۲۳۰٫
[۹۵] – a-alidoost.ir/persian/lessons/23558
[۹۶]– ما وراء الفقه؛ ج۹، ص: ۲۱۸ تا ۲۲۱٫
[۹۷] – دراسات في ولاية الفقيه و فقه الدولة الإسلامية؛ ج۱، ص: ۳۵۸٫
[۹۸] – بيان الفقه في شرح العروة الوثقى؛ ج۳، ص: ۲۱۹٫
[۹۹] – مجلة فقه أهل البيت، ج ۸، ص ۲۵۰٫
این مطلب بدون برچسب می باشد.