۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » دو ماهنامه خُلُق شماره 46
  • 13 می 2016 - 18:27
  • 315 بازدید
سخن نخست :‌خرمی روزگاران نشریه اخلاقی خُلُق (شماره ۴۶)‌
سخن نخست :‌خرمی روزگاران نشریه اخلاقی خُلُق (شماره ۴۶)‌

سخن نخست :‌خرمی روزگاران نشریه اخلاقی خُلُق (شماره ۴۶)‌

سخن نخست خرمی روزگاران  یکی از شاخصه‌های مهم دل‌های بیدار و جان‌های بدور از غفلت، نگرش صحیح، و درس‌آموختن از همه وقایع و شرایط اطراف خود است. انسان برای پند و اندرز، بسیار بیش از آنکه محتاج موعظه و عبرت باشد، نیازمند پندپذیری و عبرت‌آموزی است؛ یعنی باید جان و دلی آگاه و بیدار داشته […]

سخن نخست

خرمی روزگاران

 یکی از شاخصه‌های مهم دل‌های بیدار و جان‌های بدور از غفلت، نگرش صحیح، و درس‌آموختن از همه وقایع و شرایط اطراف خود است.

انسان برای پند و اندرز، بسیار بیش از آنکه محتاج موعظه و عبرت باشد، نیازمند پندپذیری و عبرت‌آموزی است؛ یعنی باید جان و دلی آگاه و بیدار داشته باشد تا از عبرت‌های بسیارِ اطراف خود، پند و عبرت بپذیرد.

امیرالمؤمنین۷ در سخنی شیوا، مطلبی مهم دربارۀ عبرت و عبرت‌آموزی فرموده‌اند که خود عبرتی مهم و اساسی است:

مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ؛۱

چه بسیارند عبرت‌ها و اندکند عبرت‌پذیری‌ها.

بر این اساس، مؤمن خداجو، بیش از شرایط بیرونی، باید به فکر اصلاح درون و بیداری دل باشد؛ که در این صورت، از در و دیوار، درس خواهد گرفت، که گفته‌اند:

آب، کم جو، تشنگی آور به دست

تا بجوشد آبت از بالا و پست

نقل است که هارون، نامه‌ای به حضرت امام موسی بن جعفر۸ نگاشت و از حضرتش خواست که در عبارتی کوتاه و مختصر، او را موعظه کنند. حضرت امام کاظم۷ در پاسخ او جمله‌ای نوشتند که در عین کوتاهی، همۀ لحظات عمر او و همۀ ما را در بر می‌گیرد و انسان را از مواعظ دیگر، بی‌نیاز می‌کند. جملۀ نورانی حضرت چنین است:

مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ تَرَاهُ عَيْنُكَ إِلَّا وَ فِيهِ مَوْعِظَةٌ؛۲

هیچ چیزی نیست که چشمت آن را ببیند، مگر اینکه در آن، موعظه‌ای هست.

چه شگفت است این سخن بی‌نظیر و چه عجیب است آفرینش آدمی که –اگر دلی بیدار و جانی هشیار داشته باشد- هر چه را می‌بیند موعظه‌ای از آن برمی‌گیرد.

یکی از رخدادهای گسترده در اطراف ما، گردش روز و شب و پیدایش فصول است. در این میان، فصل بهار، اهمیتی ویژه دارد؛ چرا که آغاز حیات و پویایی، و رشد و شکوفایی طبیعت است؛ آن هم پس از افسردگی و خُمود زمستانی.

طبق فرمایش امام کاظم۷ این رخداد نیز موعظه یا مواعظی دربردارد؛ از جمله عبرت و پندی که در برخی از تعابیر هم آمده و آن، یادآوری برپایی قیامت پس از دیدن رستاخیز طبیعت است.

بهار به ما می‌آموزد که خواب طولانی طبیعت و سرمای شدید زمستان، همیشگی نیست و در پی آن، حیاتی هست و بهاری، و رویشی هست و آغازی دوباره. و این خود برای دل‌های بیدار، اشاره‌ای است به حیاتِ بعد از مرگ و بر پایی روز محشر.

غفلت آدمی از روز قیامت و بی‌توجهی او به نیازهایش در روز واپسین، همانند غفلت انسانی است که در سرمای زمستان، فقط به این فصل و شرایطش می‌اندیشد و در پس آن، بهار و شرایطی جدید را تصور نمی‌کند؛ لذا فقط در پی اندوختن وسائل گرم و گرمازا است. غافل از آنکه روزگاری در پیش دارد که این وسائل نه تنها برایش فایده ندارد؛ که وزر و وبال است.

اما در معارف عمیق اسلامی رخدادی بس عظیم مطرح است که عظمت آن باعث شده به روز قیامت تشبیه و تنظیر شود.

این رخداد عظیم، ظهور ذخیرۀ الهی، حضرت بقیة الله عج است.

سخن اینجا است که اگر بهار طبیعت برای جان‌های هشیار، یادآور قیامت کبرا و روز محشر است، یادآور قیامت صغرا و روز ظهور حق و عدل به دست حجت حق نیز خواهد بود. دوران پیش از ظهور که مالامال از ظلم و بی‌عدالتی است، جهان افسرده از سرمایِ سوزان را می‌ماند که برای فرا رسیدن بهار، روز شماری می‌کند.

بهار طبیعت، تابلویی زیباست که گوشه‌ای و زاویه‌ای از اسم «حیّ» و «مُحْیِی» خداوند متعال را به نمایش می‌گذارد. این جلوۀ «حیّ قیوم»، در قیامت به اوج خود می‌رسد؛ آنجا که همۀ مردگان پس از نفخ صور، دوباره زنده می‌شوند و در پیشگاه خداوند واحد قهار، حاضر می‌گردند. اما بین رستاخیز طبیعت و رستاخیز قیامت، رستاخیز قیام مهدوی نیز جلوه‌ای از اسم «حی» و «محیی» است و خداوند «حیّ قیوم» جهان را پس از افسردگی ظلم و جور، به حیات قسط و عدل و به واسطۀ امام حی و قائم زنده می‌گرداند.

بر این اساس وجود نازنین آن نگار پرده‌نشین و آن یار غایب از نظر، بهاری است خرم و خرمی‌آفرین که به جان‌ها و روان‌ها، حیات و طراوات می‌بخشد. و اگر در زیارت به آن حضرت چنین سلام دهیم که:

السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ‏ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام‏؛۳

سلام بر بهار مردمان و خرّمی روزگاران!

این صِرف یک تشبیه ادبی و استعاری نیست، بلکه پرده از حقیقتی متعالی برمی‌دارد.

لذا جای دارد در بهار طبیعت، بیش از پیش به یاد بهار واقعی اهل ایمان باشیم و فرا رسیدن ظهور او را از خداوند حیّ قیوم

درخواست کنیم:

آمد بهار و بی گل رویش بهار نیست

باد صبا مباد چو پیغام یار نیست

بی سرو قد یار، چه حاجت به جویبار؟

ما را سرشک دیده کم از جویبار نیست

پی‌نوشت‌ها

۱ . بحارالأنوار، علامه مجلسی، بيروت، دار إحياء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج ‏۶۸، ص ۳۲۸٫

۲ . امالي، شیخ صدوق، تهران، كتابچى، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش، ص ۵۰۹٫

  1. بحارالأنوار، ج۹۹، ص۱۰۱؛ این دعا در بخش زیارات صاحب الزمان۷ کتاب مفاتیح الجنان نقل شده است.

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *