۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 26 مارس 2015 - 18:48
  • 440 بازدید
چشمه زلال : نخستين جرعه‌ها (خُلُق  ۶)
چشمه زلال : نخستين جرعه‌ها (خُلُق  ۶)

چشمه زلال : نخستين جرعه‌ها (خُلُق ۶)

نخستين جرعه‌ها حضرت حجت الاسلام و المسلمين شيخ جعفر ناصري اشاره: رشد، كمال، خداجويي، پيوند با عالم غيب، طلب معارف، علاقه به شهود حقايق، حس و حالي است كه همه انسان‌ها دارند؛ به ويژه مسلمانان كه دينشان، دين تكامل و كمال است و كتابشان، كتاب معنويت و تقوا و ارتقا و به خصوص شيعه كه […]

نخستين جرعه‌ها
حضرت حجت الاسلام و المسلمين شيخ جعفر ناصري
اشاره: رشد، كمال، خداجويي، پيوند با عالم غيب، طلب معارف، علاقه به شهود حقايق، حس و حالي است كه همه انسان‌ها دارند؛ به ويژه مسلمانان كه دينشان، دين تكامل و كمال است و كتابشان، كتاب معنويت و تقوا و ارتقا و به خصوص شيعه كه اين سير را در طول تاريخ، عاشقانه دنبال مي‌كرده است. چرا نكنند كه اسباب را جمع داشته‌اند؟ با يك دست، تمسّك به كتاب كمال، يعني قرآن آسماني و با يك دست، تمسّك به عروة الوثقاي الهي، يعني اهل بيت رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلم داشته‌اند كه نقطه شروع عالم و خَلق آن‌ها هستند و نقطه پايان معارف و علوم و كمالات نيز و بازگشت خلق به سوي آن‌ها است. شيعه، با حركت به سوي كمال، قصد مي‌كند تقرّب به امامان خويش؛ به ويژه امام هادي مهدي عليه و عليهم السّلام را.
اين طريق كمال كه جذابيت و حلاوت و لطافت بسيار داشته و طالب فراوان، باعث شده است مدعيان فراوان نيز داشته باشد.
علاقه افراط‌گونه مردم از يك سو و فراواني مدعيان از سوي ديگر، باعث شده است مسايل اخلاقي و معنوي در طول تاريخ، دچار نشيب و فرازها، چالش‌ها و احياناً انحراف‌هايي بشود. دنبال كردن سير اخلاق و معنويت در صدها سال گذشته و تأثير حكومت‌ها و اديان و گروه‌هاي بدعت‌گرا بر اخلاق و معنويت را به زماني ديگر وا‌مي‌گذاريم.
سوء‌استفاده‌هايي كه از اين رشته معارف شده است، بحثي جدا و توفيقي سوا مي‌طلبد. فعلاً بايد مطلب را از نياز امروز جامعه‌مان آغاز كنيم.
موقعيت خطير فعلي حكومت اسلامي در كشور عزيزمان ايران و باز بودن دست روحانيت و حوزه‌ها براي تبليغ از يك سو و مردمي كه در پيروي از دين خدا، حجت را بر ما تمام كرده‌اند از سوي ديگر، ما را موظف مي‌كند به نياز‌هاي دروني و خداجويي و خلأ روحي و تشنگي معنوي آنان، بيشتر اهميت بدهيم و بعد از رفع مشكلات دروني خويش، به مشكلات اخلاقي و تهذيبي و معنوي آنان بپردازيم.
در كشور و جامعه امروز ما، كم نيستند كودكاني كه حافظ قرآن و نهج البلاغه باشند. به بركت انقلاب، در دهه‌هاي گذشته هم چنين كودكاني داشته‌ايم كه هم اكنون جوانان و مرداني برومند هستند و حوزه‌هاي علميه بايد براي اينان حرفي گفتني داشته باشد. معنويت‌گرايي، جزء خميره مردم ايران است و زبان حال اين مردم خداجوي است كه:
«حرفي از معني اگر داري بيار»
– قلب سليم
قرآن، از زبان سلطان الموحدين حضرت ابراهيم‌عليه السلام قيامت را اين گونه توصيف مي‌كند كه: «يوم لا ينفع مال و لابنون إلا من أتي الله بقلب سليم». سود قيامت، از آنِ كساني است كه قلب سليم داشته باشند و قلب سليم، قلبي است كه از عيوب و ملكات زشت و غير‌خدايي سالم باشد و خلاصه به جز خدا نبيند.
قلب سليم، همان شاكلة سالم است. وقتي قرآن مي‌فرمايد: «كل يعمل علي شاكلته» يعني صدور عمل چه كمّاً و چه كيفاً مربوط است به شاكله انساني و شاكله، سيطره‌اي پنهان بر اعمال دارد. البته مسأله توفيقات الهي جدا است كه گاهي نصيب و همراه مي‌شود و توانايي انسان را در ارايه عمل صالح بالا مي‌برد. علي أيّ حالٍ امكان صدور عمل صالح، از شاكله اي صالح و سالم هست. من اگر شاكله‌اي سالم و راقي نداشته باشم، اگر قلبي سليم نداشته باشم، در اراية عمل صالح دچار مشكل خواهم شد. البته اين نكته قابل توجه است كه عمل صالح، مرا در ساختاري بهتر و شاكله‌اي سالم‌تر ياري مي‌كند و شاكله سالم، در اراية اعمال بهتر مرا كمك مي‌كند و خلاصه، دور لازم نمي‌آيد.
نكتة قابل توجه اين است كه شاكله، يك حيث تأثير‌پذيري دارد؛ مثبت يا منفي و يك حيث تأثير و اثرگذاري جملة «كل يعمل علي شاكلته» تأثير شاكله در عمل را گوشزد مي‌كند؛ امّا حيث تأثير‌پذيري شاكله زياد است. حتي از بطن مادر كه طفل در معرض تأثيرات خارجي است؛ لذا دستور مراعات از جانب شارع مقدس براي مادر در ايّام حمل و رضاع، به دليل ترسيم شاكله‌اي صحيح است. اعمال سوء و حتي افكار زشت و بد مادر، ناخودآگاه روي جنين اثر منفي مي‌گذارد و شاكله و ساختار جنين فعلي و فرزند و شهروند آينده را منفي مي‌كند. مواظبت‌ها و دستور‌هاي اسلام براي مادر در ايّام رضاع و شير دهي هم به اين دليل است. مادر، اگر غذاي حرام مصرف كرد و به فرزند خردسال خود شير داد، براي طفل و ساختار روحي طفل، ضرر فراوان دارد. از مسايل مؤثر در ساختار روحي انسان، محيط خانواده است؛ نماز خواندن يا نخواندن والدين، امانت‌داري يا خيانت اطرافيان، راستي و درستي يا دروغ‌گويي مربوطين، بالأخره در اين كودك يا نوجوان اثر خواهد كرد و كم كم به صورت شخصيت يا شاكله‌اي شكل گرفته در‌خواهد آمد و او، با آنچه در اين خانه مي‌بيند، مي‌شنود و ياد مي‌گيرد، شاكله‌اي براي خود درست خواهد كرد و بالاخره از خانه و دبستان گرفته، تا دانشگاه و اجتماع، محيط‌هايي هستند كه در ساختار روحي فرد دخالت دارند.
اي طالب معنويت! مهم نيست چند سال داري، چقدر درس خوانده‌اي، شغل داري يا نداري يا چه شغلي داري ؛ فعلاً در اين مقطع، مهم آن است كه سال‌ها بر تو گذشته است و خواسته يا نا‌خواسته، خوب يا بد، صاحب شخصيتي خاص و شاكله‌اي مخصوص شده‌اي و دوست داري بهتر شوي، كامل شوي. از مجموع صفات و خلق و شخصيت و شاكله خويش راضي نيستي و دوست داري شخصيتي آرام به ذكر خدا، بدون اضطراب، با دلي آگاه، متوجه و متذكّر به حق تعالي داشته باشي. مي‌خواهي خداشناس و خداترس باشي و بالاخره مي‌خواهي حركت كني؛ ولي نقطه شروع را نمي‌داني شرايط را نمي‌داني.
– منزل اول
قدم اول سلوك را علماي علم اخلاق، مختلف فرموده‌اند. شايد هم الفاظ متفاوت باشد؛ ولي معنا واحد. بعضي از بزرگان، توبه را منزل اول مي‌دانند، بعضي عزم را و بعضي ديگر يقظه وتنبه و بيداري را. در چند شعر از «سفرنامه» چنين گفته‌ام :
بـايـد اول به جـهــاد اكبـر
نفـس امـاره كـه از او فـرياد
گرجهادت همه «فينا»۱ گـردد
نفس مي‌ميرد و تو زنده شـوي
سفري با دل و جان خواهي كرد
شب چو بنشيني و قرآن خواني
روح تو ميـل پليـدي نكنـد
خاطـرات و خطـرات موهوم
سفري سوي سمـاوات كنـي
عالم قدس به كشف و به يقين نگري
نفس خود را شكني پا و كمر
مي‌دهد خرمن طاعات بباد
چشم تو شاهد و بينا گردد
تا ابد زنده و پاينده شوي
سير با روح و روان خواهي كرد
رمز غيبوبت خود مي‌داني
ميل هرچيز كه ديدي نكند
مي‌شود از دل و جانت معدوم
زنده‌دل كوچ ز اموات كني
علم هميـن اسـت هميـن
شايد بتوان گفت منزل اول، رجوع است به نفس؛ يعني بازگشتي دقيق به گذشته و عملكرد؛ يعني توجهي به خطاها، افراط و تفريط‌ها. اين نوع نگرش، تنبّه و بيداري مي‌آورد. معناي «فَرجَعُوا إِلي أَنْفُسِهِم»۲ است؛ همين حالي كه براي قوم ابراهيمعليه السلام ايجاد شد. آنان، با يك رجوع به خود، متوجّه شناعت و قبح امري شدند كه قبلاً انجام مي‌دادند؛ ولي آن را بد نمي‌دانستند، بلكه خوب هم مي‌دانستند.
انصراف از اعمال ناپسند و دوري از افراط و تفريط‌ها و حتي افكار بد، نتيجة يك رجوع است به خويشتن خويش. آدمي همراه اين سيل عظيم اشتغالات نفساني، با غفلت از حق تعالي پيش مي‌‌رود. گمان مي‌كند خوب است به فرمايش بعضي از اساتيد اخلاق و معرفت كه مي فرمود : اين آيه شريفه «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِاْلأَخْسَرينَ أَعْمالاً * الَّذينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا»۳ كمر انسان را مي‌شكند. آدمي، بيچارة قوّة خيال است و در خيالات خود، غوطه‌ور است؛ نه تنها همه كارهاي خود را خوب مي‌پندارد، بلكه گاهي به اطرافيان و دوستان و خانواده خويش -مستقيم يا غير مستقيم- إلقا مي‌كند كه او را تأييد كنند، مدح كنند، به به و چه چه كنند؛ اما اين كه واقعاً آنچه انجام داده است، تعريف دارد يا تقبيح، بايد با ميزاني حقيقي سنجيده شود. انساني كه خيلي اسير خيالات نباشد، انساني كه منصف باشد، دوست دارد جايگاه خويش را بداند، حدّ و حدود كمال و نقص خود را بشناسد، صفات انساني كه در جان و نفس او راسخ شده و صفات بهيمي كه در دل او جاي گرفته است را بشناسد.
خلاصه، آدمي مي‌خواهد بداند شاكله ساخته شده و شخصيت به فعليت‌رسيده او در چه حدودي است و معدل او از مجموع اعمال، افكار، آرا و نظرات، بر چه پايه و مرتبه‌اي استوار است؟ از اين‌جا به بعد، ميزاني لازم است كه انسان، داشته‌هاي خود از خوب و بد را به آن ارايه كند و جواب بگيرد. اميرالمومنين عليه السلام فرمود: «عبادالله! زنوا انفسكم قبل ان توزنوا». كتاب گران سنگ جامع السعادات تأليف عالم متتبع، ملّا مهدي نراقي و كتاب ارزشمند معراج السعادة تأليف فاضل محقّق، ملّا احمد نراقي كه بين علماي اخلاق، مشهور به كارخانة آدم‌سازي بوده، بررسي نسبتاً وسيعي دربارة صفات و ملكات دارد. مؤلف، رذايل و فضايل اخلاقي را بررسي كرده و ثابت كرده است هر صفت و خلق و خوي در آدمي، افراطي دارد و تفريطي و اعتدالي؛ مثلاً اگر صفتي بر پايه اعتدال قرار گيرد، مي شود شجاعت؛ اگر افراط‌گونه با اين صفت برخورد شود و إعمال گردد نامش تهوّر است و اگر در آن، تفريط شود، جُبن و ترس توليد مي‌كند. همين طور، باقي صفات هر كدام سه مرتبه اعتدال، افراط و تفريط را دارا مي‌باشد. طبيعتاً اگر كسي همه را بداند و درصدد اصلاح و اعتدال برآيد، موفق خواهد شد. مهم اين است كه ميزاني بدست مي‌دهد؛ امّا اين‌كه آيا اين روش به اصطلاح «معراج السّعاده»‌اي، براي بيرون آمدن از رذايل اخلاقي راهي نزديك است يا عمر نوح عليه السّلام مي‌خواهد، مسأله ديگري است. به نظر مي‌رسد از زمان مرحومين نراقيين تا امروزه كه سال ۱۳۸۷ هجري شمسي است، تحولات عظيمي در بخش اخلاق – بلكه در بيشتر علوم- و معنويت رخ داده است. امروزه مردم – چه در حوزه و چه در غير حوزه – دنبال كوتاه‌ترين راه هستند كه بيشترين بازدهي را داشته باشد. در زمان مرحوم نراقي، وقتي سخن از «علم اخلاق» به ميان مي‌آمد، منظور، رساندن صفات به حد اعتدال و بيرون آمدن از افراط و تفريط و اتصاف به خلق و خوي آدميت بود و بيرون آمدن از خوي حيواني؛ اما امروزه، مراد از اخلاق و معنويت، طي طريق و مسير كمال است؛ به گونه‌اي كه هم بيرون آمدن از افراط و تفريطِ صفات را داشته باشد و هم سير روحاني؛ رسيدن به توجّهات باطنيه؛ از بين بردن ريشه جهل و ناداني؛ كنترل قواي بهيمي و بدست آوردن آرامش درون با ذكر الهي؛ امروزه يك طلبه جوان، در جست‌وجوي حقيقت تجرّد نفس است و كوتاه‌ترين راه رسيدن به تجرّد را طالب است كه در گذشته، طالبان علوم عقلي اين مبحث را دنبال مي‌كرده‌اند. بايد دانست همه دنيا، همه اديان، بسيج شده‌اند تا راهكارهايي ارايه كنند كه اولاً مردم خويش را از حيث معنويت‌خواهي تأمين كنند و در مرتبه بعد، به صدور افكار و آرا و اعتقادات خود بپردازند و جوانان پاك و حقيقت‌جوي ما را بربايند. بودايي‌ها، مسيحيت و حتي يهودِ اروپا و آمريكا، مهملات و لاطايلاتي را تحت عنوان معنويت و علم روح ارايه كرده‌اند و حتي براي جوانان جوياي معنويت ما هم نقشه‌ها كشيده‌اند.
حوزه‌هاي علميه شيعه را پشتوانه‌اي عظيم و گوهر‌هاي ارزشمندي است؛ عالماني كه پشتوانه اخلاق و معنويت شيعه بوده‌اند.
– يك نمونه
در سال ۸۰-۱۳۷۹ كه به ارض اقدس مشهد مقدس مشرف شده بوديم، با جناب آيت الله حاج سيد اسماعيل هاشمي قدس سره در يك ساختمان بوديم. روزي همراه حضرت حجت الاسلام سيد عبد الله فاطمي‌نيا براي عيادت، خدمت آيت الله سيد اسماعيل هاشمي رسيديم. (در اين سفر، آيت الله هاشمي در همان مشهد مقدس جان به جان آفرين تسليم كردند و ملاقات ما، دو روز قبل از فوت ايشان بود) ايشان كرامتي را از جناب سيد شفتي نقل فرمودند و فرمودند: اين كرامت را سينه به سينه از اساتيدمان نقل مي‌كنم:
رييس مطرب‌هاي آن زمان كه فرد شرور و بي‌باكي بود، در ملأ عام، مي‌گساري كرده بود. جناب آيت‌الله حاجي كلباسي، در پي او فرستادند. او را آوردند و مقابل مردم، حد الهي بر او جاري كردند. اين عمل حاجي كلباسي، بر آن فرد شرور و افرادش بسيار گران آمد و بسيار شكسته شدند.
آنان، به سبب شلاق خوردن رئيسشان، در صدد انتقام برآمدند؛ ولي رئيس گفت: «اين انتقام، كاري سنگين است و از شما بر نمي‌آيد. من، شخصاً اين كار را خواهم كرد». بعد از اين، ديگر عابد و زاهد شد و يك سال، نماز جماعت حاجي كلباسي – آن هم صف اول- را ترك نكرد. بعد از يك سال كه قضيه فراموش شد، يك روز براي ناهار از حاجي كلباسي دعوت كرد. حاجي هم براي ظهر روز جمعه موافقت كردند. روز موعود فرا رسيد. بعد از نماز عصر، فرد مزبور، درشكه آورده بود كه حاجي را به منزل ببرد، خادم حاجي عرض كرد: «آقا من هم بيايم؟» حاجي گفتند: «شما را دعوت نكرده و اين، خلاف اخلاق است». حاجي را سوار درشكه كرده و رفتند. وقتي وارد منزل شدند، حاجي كلباسي ديد اوضاع، اوضاع ديگري است. تعداد زيادي از الواط جمع شده و هر كدام، يك قمه به دست و همه مست و لا‌يعقل هستند. حاجي از همان رييس، براي خواندن دو ركعت نماز اجازه گرفتند. او هم موافقت كرد. نماز حاجي طول كشيد. ناگهان صداي داد و بيداد و حمله به درب خانه بلند شد و گروهي به -اصطلاح امروز- نيروي انتظامي و – به اصطلاح همان ايام- چماق نقره‌اي‌هاي سيد شفتي وارد خانه شدند. سيد شفتي، به دنبال حاجي كلباسي خانه را مي‌گشتند، تا وارد اطاق شدند. حاجي كلباسي، از جناب سيد پرسيد: «آقا! شما كجا؟ اينجا كجا؟» سيد فرمود: «نماز ظهر و عصر را خواندم و ناهار خوردم. خواستم استراحت كنم، صدايي شنيدم كه فرمود: «درياب عبد صالح ما را» حاجي كلباسي پرسيدند: «نشاني اين‌جا را چطور پيدا كرديد؟» سيد فرمود: «اين جواب، بماند براي بعد».
نحله‌هاي مختلفي كه اصالت خويش را حفظ كرده و پيوند محكم خود را با قرآن و اهل بيت عليهم السلام نگه‌داشته‌اند، چنين محصولاتي داشته‌اند. چه بسيار بوده گرايش‌هاي معنوي كه با سر چشمه‌هاي زلال معرفتي پيوند داشته‌اند. اينان، دستورالعمل داشته‌اند؛ از سيّد بن طاووس، سيّد بحرالعلوم و قبل و بعد از اين دو بزرگوار. در طول تاريخ، نحله نجف، از جناب آقا سيّد علي شوشتري تا جناب مرحوم قاضي و اساتيد و شاگردانشان، همچون مهر و ماه بين كواكب مي‌درخشند.
– كراماتي از نحله نجف
اما شرح كرامات علماي نحله نجف، خود كتاب – بلكه كتابها – است. كرامت در اين عالمان وارسته، به گونه‌اي ديگر است كه از اين نوعِ مصطلح، مهم‌تر است. از نظر ما، كرامت حاج سيد علي شوشتري، اين است كه شيخ اعظم، يعني جناب آيت‌الله شيخ انصاري در زماني كه بزرگ‌ترين حوزه درسي فقه و اصول حوزه علميه نجف را داشته و مرجعيت عامه شيعه، بر عهده اين بزرگوار بوده است مع‌ذلك شب‌هاي چهارشنبه در درس اخلاق آسيد علي شوشتري شركت مي‌كرده است. جناب شيخ انصاري – آن هم در اين زمان- طلبه جواني نيست كه در هر مجلس و محفل اخلاقي و معنوي شركت كند.
كرامت ملاحسينقلي همداني، شاگرداني است از قبيل ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي با آن همه كتاب‌هاي ارزشمند اخلاقي – سلوكي و آيت الله شيخ محمد بهاري همداني و حجت الحق سيد احمد كربلايي تهراني مشهور به سيد احمد بُكّاء. جناب سيد احمد از شب تا صبح، عبادت و راز و نياز و گريه و مناجات داشت و صبح به مدرسه مي‌آمد و به درس و بحث و كارهاي طلبگي و تبليغي ديني مي‌پرداخت. يك فقيه نامدار اصولي متبحر و فيلسوف بزرگ، مانند جناب آيت الله شيخ محمد حسين اصفهاني (كمپاني)، طي نامه‌هايي از مرحوم ملكي تبريزي مي‌خواهد سفارش‌ها و دستورالعمل‌هاي استادشان، مرحوم ملاحسينقلي همداني و تجربيات خودشان در طريق معرفت نفس را براي ايشان بنويسند. كرامت جناب آسيد احمد كربلايي اين است كه شاگردي مانند حاج سيد علي قاضي را به حوزه علميه نجف اشرف بلكه همة حوزه‌ها و بلكه شيعه تحويل دهد، آن هم با يك دريا كرامات و عجايب و غرايب. كرامت مرحوم قاضي نيز آن است كه شاگردي فيلسوف و مفسر دوران، مانند علامه طباطبايي و شاگردي عارف و فقيه، مانند آيت الله العظمي حاج شيخ محمد تقي بهجت فومني مي‌پرورد كه با عمر پربركتي بيش از نود و پنج سال، همة وظايف حوزوي و مرجعيت شيعي را در كمال صحت و موفقيت انجام مي‌دهند.
اين بزرگواران، بخشي از شخصيت‌ها و الگوهاي شيعي هستند كه در كمال سلامت، طريق معرفت نفس را طي كرده‌اند. سفارش اول اين بزرگواران، اين دستورالعمل بوده است كه: «عمل به واجبات و ترك محرمات. انجام مستحبات در حد امكان و ترك مكروهات نيز در حد امكان». اين بزرگان، از بدعت پرهيز مي‌كرده‌اند و تقرب به خدا و اهل بيت و توجه به مولايمان حضرت صاحب‌الزمان‌عليه السلام را نصب العين قرار مي‌داده‌اند.
البته بايد طريق اين بزرگان و دستورات آنان، از لابلاي كتب و نوشته‌هاي اين قوم، جمع آوري شود، طبقه بندي گردد و به حسب مراتب طالبان حقيقت و معنويّت و تهذيب، در اختيار تشنگان معارف اهل بيت عليهم السّلام قرار گيرد.
اخلاق و معنويت در حوزه‌هاي علميه، با سابقه‌اي به قدمت عالمان دين و پشتوانة ذخيره‌هاي علمي و عملي ارزشمند كه به امامان معصوم عليهم السلام مي‌انجامد، راه روشني فرا روي خويش دارد و هر راهي جز اين راه، سر از تركستان يا ناكجا آباد در خواهد آورد.
پي‌نوشت‌ها:
—————
۱ . به اين آيه اشاره است: «والذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا».
۲ . سوره انبياء: ۶۴٫
۳ . سوره كهف: ۱۰۴-۱۰۳٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *