۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 09 آوریل 2015 - 19:04
  • 336 بازدید
چشمه زلال  : گنجينة وحي و معرفي الگوها (خُلُق ۲۰)
چشمه زلال  : گنجينة وحي و معرفي الگوها (خُلُق ۲۰)

چشمه زلال : گنجينة وحي و معرفي الگوها (خُلُق ۲۰)

چشمه زلال  : گنجينة وحي و معرفي الگوها حضرت حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري يکي از اصول مهم سازندگي اخلاقي که قرآن کريم نيز به آن بسيار اهميت داده است، بحث الگو و الگوگيري در سير اخلاقي است. بسيار ديده شده است افرادي که به سير اخلاقي و معنوي علاقه‌مند و طالب اين راه […]

چشمه زلال  : گنجينة وحي و معرفي الگوها

حضرت حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري

يکي از اصول مهم سازندگي اخلاقي که قرآن کريم نيز به آن بسيار اهميت داده است، بحث الگو و الگوگيري در سير اخلاقي است.
بسيار ديده شده است افرادي که به سير اخلاقي و معنوي علاقه‌مند و طالب اين راه بوده‌اند، دچار يأس و سردرگمي شده يا به افراط و تفريط گرايش يافته‌اند. با ملاحظة سير اين افراد، متوجه مي‌شويم که معمولاً مشکل آن‌ها در عدم دستيابي به الگويي صحيح و مطمئن است؛ لذا سير آن‌ها قاعده‌مند و استوار نيست و در معرض انواع آفات است؛ از جمله آن‌که داستان‌ها يا حتي رواياتي را در يک زمينه – مثلاً کمک به همسايه – مي‌خواند و در پي آن، همة هم و غمّ خود را صرف اين بُعد مي‌کند و از ابعاد شخصي و خانوادگي باز مي‌ماند. مدتي بعد ممکن است به اهميت يک بخش ديگر پي برد و در آن بخش به کوشش بسيار بپردازد و … تا اين‌که پس از سالياني تشتّت و از اين شاخه به آن شاخه پريدن، دچار سردرگمي مي‌شود. شايد اين مطلب در بحث خوراک و داروها نيز هست به اين نحو که برخي با اطلاع از خواص متعدد يک ميوه يا امثال آن، بدون توجه به ساير نيازهاي بدن، در خوردن آن، افراط مي‌کنند و فاقد مبنايي هستند که آن‌ها را به اعتدال نزديک کند.
مي‌توان گفت همان‌طور که در مسائل فقهي، براي غير مجتهدين، تقليد راه خروج از تشتت و سردرگمي است، در مسائل معنوي و تشخيص وظيفه نيز الگو حلّال مشکلات است؛ البته الگويي که کاملاً مورد تأييد شرع باشد.
کامل‌ترين الگوها در عالم خلقت حضرت محمد(ص) و اهل‌بيت بزرگوار آن حضرت: هستند. در قرآن شريف نيز جايگاه اين خاندان، جايگاهي ممتاز و والا است که قابل قياس با هيچ کس نيست.
اما آنچه لازم است مورد توجه قرار گيرد اين است که قرآن کريم، الگوهاي متعددي را از انبيا و اوليا معرفي مي‌کند و دليل آن هم اين است که افراد از نظر موقعيت و نيز مرتبة ايماني در جايگاه‌هاي گوناگوني هستند و اغلب افراد با الگوهاي پايين‌تر از اهل‌بيت عصمت و طهارت: يعني انبيا و اوليا بهتر مي‌توانند حرکت کنند و خود را بر آنان تطبيق دهند.
يکي از برکات مهم قرآن و ارتباط با آن، اين است که الگوهاي ذهني انسان را اصلاح و تعديل مي‌کند و آن‌ را از الگوهاي مادي و دنيايي به الگوهاي معنوي و الهي تغيير مي‌دهد که اين، نتيجة مهم و بزرگي است.
در نتيجة اين تغيير و تحول در الگوهاي ذهني، خواسته‌ها و همت انسان نيز سمت و سوي صحيح مي‌يابد و طلب معنوي و آخرت طلبي در درون شخص جوشش مي‌گيرد.
در اين جهت، يکي ديگر از برکات ارتباط با قرآن، اين است که انسان، در شرايط و مراتب گوناگون مي‌تواند از الگوهاي متعددي که در قرآن اشاره شده‌اند، بهره گيرد. قرآن کريم، از اين ديدگاه نيز يک دورة زندگينامة سلوکي و معنوي کامل است. قرآن، يک دوره سير و سلوک و تقرب به حق‌تعالي و عبور از موانع را به واسطة الگو دهي از انبيا و اوليا مطرح کرده است و براي ارائه مشکلات و موانع راه، در کنار الگوهاي «خير» الگوهايي از «شر» را نيز در حالات و شرايط مختلف بيان کرده است.
خلاصه اين‌که اگر انسان در ارتباط خود با قرآن و هنگام قرائت آن، بتواند الگوسازي قرآن را درک و تحليل کند – که مثلاً حضرت ابراهيم(ع) چگونه معرفي مي‌شود يا حضرت يونس(ع) چگونه – يک سير کامل، از ابتداي راه بشر به سوي خدا تا پايان راه توحيد که رسول خدا(ص) است، پيدا مي‌کند.
اکنون برخي از اين الگوها را به طور اجمالي مرور مي‌کنيم.
گاهي مشکل عمده افراد در پيمودن راه خدا، اجتماع و اطرافيان آلوده (محيط) است که حقيقتاً مانع پيمودن راه توحيدي هستند. سرمشق در اين باره، اصحاب کهف هستند که قرآن، آنان را جوانمرد معرفي مي‌کند. آنان کساني بودند که در آن موقعيت بهره‌برداري از التذاذات نفسي کاملاً برايشان فراهم بود و روي نفس و خواهش‌هاي باطل آن، پا گذاشتند و همه را به مقصد توحيد رها کردند؛ ولي در بسياري از ما دنيا طلبي چنان رسوخ کرده است که هجرت – چه ظاهري و چه باطني- از باطل و اهل آن، برايمان ممکن نيست.
گاهي در مرتبه‌اي ديگر، حتي خويشان هم ممکن است مانع شوند. نمونه‌اي همچون حضرت مريم۳،‌ در مقطعي از خويشان خود نيز عزلت مي‌گزيند:
إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أهْلِها مَكاناً شَرْقِيًّا؛۱
آن‌ هنگام که از خانواده‌اش در ناحية شرقي(بيت المقدس) کناره گرفت.
اين کريمه اشاره دارد که گاهي اهل و خويشان انسان مانع کمال مي‌شوند که بايد وابستگي به آن‌ها را از خود دور کرد.
مثال ديگر در اين باره حضرت ابراهيم(ع) است که با همة عواطف و علقه‌اي که به عمويش داشت و همچون فرزند در دامان او رشد کرده بود، بر دو راهي توحيد و شرک، راه خود را از او جدا کرد و بزرگوارانه گفت:
سَأسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي؛۲
به زودي از پروردگارم براي تو آمرزش مي‌طلبم.
مشکل ديگر که آن نيز زياد گريبانگير افراد مي‌شود، گرفتاري‌هايي است که در اثر لغزش و خطاها براي انسان پيش مي‌آيد به طوري که گاهي شخص، خود را غرق درياي مشکلات و فرو رفته در ظلمات مي‌بيند و چاره‌اي جز تمسّک به لطف الهي ندارد. در اين باره الگوگيري از حضرت يونس(ع) مهم است که در ظلمات شکم ماهي و اعماق دريا، نه تنها لب به اعتراض و گلايه نگشود بلکه همة گرفتاري‌ها را به جان خريد و خود را مقصّر دانست و اين چنين ندا داد:
لا إِلهَ إِلاَّ أنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين؛۳
(خداوندا!) جز تو معبودي نيست؛ منزهي تو! من از ستمکاران بودم.
با توحيد و تسبيح، خداوند را از هر گونه ظلم و ناروايي منزّه دانست و با جملة «إني کنت من الظالمين» همة تقصيرات را بر گردن گرفت، به خلاف بسياري افراد که براي کوتاهي‌ها و قصور و تقصيرات خود دنبال دستاويزي هستند – از شيطان و افراد ديگر- که تقصير را به آنان نسبت دهند و خود را مبرّا کنند.
قضيه الگودهي در داستان حضرت يونس(ع) آن‌گاه واضح‌تر و صريح‌تر مي‌شود که خداوند متعال مي‌فرمايد:
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنينَ؛۴
ما دعاي او را به اجابت رسانديم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشيديم؛ و اين‌گونه مؤمنان را نجات مي‌دهيم.
خداوند متعال پس از آن‌که مي‌فرمايد: او را نجات داديم، مي‌فرمايد: مؤمنان را نيز اين‌ چنين نجات خواهيم داد. شايد قضيه آن دريا و آن ماهي تکرار شدني نباشد ولي آنچه هميشگي است، گرفتاري انسان در درياي مشکلات و ظلمات گرفتاري‌هايي است که به وسيلة اعمال خود، آن‌ها را فراهم کرده است.
خلاصه آن‌که در اين باره، قرآن کريم پر است از نمونه‌هاي گوناگون. اما در جهت منفي و شر نيز قرآن مثال‌هاي متعددي معرفي کرده است تا افراد متوجه آن باشند. اگر در قرآن شريف بارها نام فرعون مي‌آيد، اين فرعونيت است که مدّ نظر است، نه فقط يک انسان طاغي و سرکش که در مقطعي از تاريخ جناياتي کرد و به تاريخ پيوست. فرعون از بين مي‌رود ولي آنچه هميشه و براي همه هست، خوي فرعونيت يعني انيّت و خودپسندي و خودخواهي است.
در جهت ديگر از ابعاد منفي وجود آدمي، تعلّق شديد به مال و مال‌پرستي و تکيه بر دارايي‌ها است که در اين باره قصة قارون در قرآن، نمونه‌اي تام و تمام است.
اين‌ها نمونه‌هاي کوچک و مواردي محدود از الگوهاي قرآني در جهت خير و شر بود؛ اما مسلماً براي اهل قرآن و پاکدلان، اشاراتي دقيق‌تر نيز هست به گونه‌اي که ذره ذره حالات و لحظه لحظه زندگي خود و ديگران را بتوانند در آيات و عبارات قرآني بيابند و ببينند.
خلاصه آن‌که قرآن کريم از حيث الگو دهي و معرفي حالات گوناگون و علل آن و راه‌هاي خروج از مشکلات، کتابي جامع و بي‌همتا است که بايد مورد توجه همة رهجويان معنويت و توحيد قرار گيرد.
پي نوشت
۱ . سوره مريم: ۱۶٫
۲ . همان: ۴۷٫
۳ . سوره انبيا: ۸۷٫
۴ . همان: ۸۸٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *