۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مقالات حاج شیخ جعفر ناصری
  • 08 آوریل 2015 - 8:36
  • 501 بازدید
سحرخيزي و توجّه به قرآن لازمه رشد معنوي (فصلنامه راه رشد ۱۹)
سحرخيزي و توجّه به قرآن لازمه رشد معنوي (فصلنامه راه رشد ۱۹)

سحرخيزي و توجّه به قرآن لازمه رشد معنوي (فصلنامه راه رشد ۱۹)

سحرخيزي و توجّه به قرآن لازمه رشد معنوي حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري همان طور که مي دانيم برخي عوامل در ايجاد شخصيت دروني ما و رشد آن، نقش ويژه اي دارند و برخي ديگر براي شخصيت انسان وجهه تخريب کنندگي مضاعفي دارد که شناخت آن عوامل کمک شاياني در سير معنوي انسان خواهد […]

سحرخيزي و توجّه به قرآن لازمه رشد معنوي
حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري

همان طور که مي دانيم برخي عوامل در ايجاد شخصيت دروني ما و رشد آن، نقش ويژه اي دارند و برخي ديگر براي شخصيت انسان وجهه تخريب کنندگي مضاعفي دارد که شناخت آن عوامل کمک شاياني در سير معنوي انسان خواهد داشت. در اين نوشتار به دو عامل از عوامل لازم براي رشد معنوي و سير صعودي انسان اشاره مي گردد.
نماز شب از اصول شخصيتي انسان نگاهباني مي‌کند، چرا ما توفيقش را نداريم؟ همين مطلب، آسيب شناسي مي‌خواهد، چرا گاهي دل ما آنقدر سخت شده که نگران ترک نماز شب نمي‌شويم. اين يک نوع بيماري است. در اين نوشتار به طور اجمال به لزوم، آثار و برکات و آيات قرآني زيادي بر اهميّت نماز شب دلالت دارد از جمله: «وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّكَ عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا؛ و بعضى از شب را متهجّد باش، كه نماز شب براي توست، باشد كه خدايت تو را به مقام محمود، مبعوث گرداند».۱
اگر انسان، مقيد به سحرخيزي باشد، بهره‌اي را در طول شبانه‌روز و عصمتي را از ناحيه الهي احساس مي‌کند، آلودگي‌ها، دل‌مردگي‌ها و بي توفيقي‌ها توسعه پيدا نمي کند. براي نماز شب يک برنامه منظّم قرار دهيم، بعد مي‌بينيم که چه برکاتي را براي ما به دنبال دارد. بزرگان، به سحر اهميّت مي‌دادند و آن را با هيچ چيزي عوض نمي کردند. انسان از سحري مي‌تواند بهره ببرد که از ابتداي شب برنامه ريزي کند؛ بلکه با مراقبه در طول شبانه روز، خود را براي ايجاد اين ارتباط سحري، آماده کند. اگر خداي متعال اين توفيق را به کسي داد، يک ضمانتي در طول زمان براي او هست، يک نگاهباني و يک نوري مضاعف براي او هست.
چرا ما حاضر نيستيم به راه‌کارهايي که قرآن و اهل بيت عصمت و طهارت، اهتمام مي دهند، اهتمام بدهيم؟! چرا حاضر نيستيم ساعتي را براي سحر خودمان ذخيره کنيم؟! گاهي به خاطر توفيق پيدا نکردن ارتباط در سحر، روزانه مجبور مي شويم چقدر بدويم؛ اما براي سحر خود برنامه ريزي نکنيم. اين خيلي بيچارگي است، اين يک نوع بيماري است، يک نوع مسموميت است که ذائقه‌ي معنوي ما را از بين برده است و ارتباط در سحر، گوارا به نظرمان نمي آيد.
بعضي مي‌گويند: «من مي خواهم سحر بيدار شوم؛ اما نمي توانم». در جواب به اين افراد بايد گفت: بسياري از اعمال و برنامه‌هاي شب و روز گذشته انسان، توفيق بيداري سحر را از بين مي‌برد. گاهي يک معصيت، اين توفيق را از انسان، سلب مي‌کند. گناه براي مسائل روحي انسان مانند سمّي است که وارد بدن شده باشد و بخشي از بدن را مختل ‌کند.
يک اهتمام، يک توبه، يک انفاق، يک استغفار، يک بازگشت، يک نگراني براي دوري از اين توفيق ها؛ همه‌اين‌ها به انسان، توفيق بيداري شب مي دهد.
روايتي از حضرت صادق ؟ع؟ نقل شده که در آن روايت از قضاي نماز شب، تعبير به سرّي از اسرار اهل بيت ؟عهم؟شده است. ۲ اين جمله را از بزرگان بسياري ‌شنيدم که مي‌فرمودند: «اگر نماز شب از انسان فوت شد، قضاي آن را بعد از نماز صبح به جا آورد که اين کار هم بر شيطان، سخت است و هم توفيق بيداري شب را زياد مي کند».
بعضي از آقايان مي گفتند حدود ۷۰ سال پيش از نجف به قم آمديم و در يکي از مدارس قم، ميهمان يکي از طلبه‌هاي آن مدرسه بوديم. يک ساعت به اذان، ديديم چراغ حجرات يکي پس از ديگري روشن مي شود. من هم وضو گرفته و به حرم رفتم. وقتي به مسجد بالاسر حضرت رفتم، ديدم آن مسجد، مملوّ از طلبه‌هايي بود که مشغول خواندن نافله هستند. اين‌گونه عبادت کردن، حال غالب اهل حوزه بوده است؛ اما متأسفانه امروزه در مجامع حوزوي هم که نگاه مي‌کنيم آن قدر مشغوليّت‌به يک تلفن همراه و … هست که همه رقم، معادلات را به هم زده است و اگر ما بخواهيم دنبال اين به هم خوردگي معادلات برويم، بيچاره خواهيم شد و توفيقات و ذائقه معنوي ما را تغيير خواهد داد. ما بايد يک زماني از ۲۴ ساعت، خودمان را چک کنيم و از حيث معنوي، تجديد قوا کنيم، ميزانمان را استاندارد کنيم، ارتباطمان را برقرار کنيم و روح خودمان را تقويت کنيم که آن زمان، سحر است. اگر سحر نباشد، در اوقات ديگر سخت مي شود اين کارها را کرد؛ چرا که اوقات ديگر، مشاغل گوناگون فکري و فيزيکي زياد است.
سحري مي‌تواند براي انسان مفيد باشد که خستگي شب در آن نباشد. انساني که در طول شب، استراحت کافي نداشته باشد، طبيعي است که سحر، نشاط ندارد؛ پس بايد از قبل، مقدمات سحري با نشاط را فراهم کرد. از جمله آن مقدمات، استراحت کافي و توجه به نوع تغذيه است؛ غذاي سنگين شب، معده را سنگين مي‌کند و درگيري بين قوا ايجاد مي‌شود. معده انسان در صورت مصرف غذاي سنگين، هنگام سحر، بخشي از هضم را طي کرده است؛ از اين رو در سحر چشم‌هاي انسان ياري نمي‌کند، هوش و حواس ياري نمي‌کند و ميل و رغبت به عبادت نيست. همه اين‌ها مديريت و سامان‌دهي مي‌خواهد.
نماز شب، مايه خير و برکت است. مواظب باشيم که آن را از دست ندهيم؛ حتي اگر يک ساعت نمي‌توانيم قبل از اذان صبح بيدار باشيم، حداقل زمان ممکن را از دست ندهيم. بيداري سحر و خود را در معرض رحمت الهي قرار دادن براي انسان و فرزندان و خانه، خيرات مي آورد. خانه‌اي که در آن بيداري سحر هست و در آن اذان اول وقت گفته مي‌شود، برکاتش زياد است.
گاهي انسان با يک بيداري سحر، از بن‌بستي که مدّت‌هاي طولاني بايد صدمه بخورد تا از آن بن بست، نجات پيدا کند، نجات مي‌يابد. بيداري سحر را ناديده نگيريم و يک برنامه جديدي براي آن در نظر بگيريم.
روايات نيز تأکيد زيادي بر نماز شب دارند؛ مانند: روايتي از امام صادق؟ع؟: «قِيَامُ‏ اللَّيْلِ‏ مَصَحَّةٌ لِلْبَدَن؛ سحرخيزي باعث صحت بدن است». ۳ قرآن و اهل بيت ؟عهم؟ براي آسيب هايي که به جسم و روح انسان مي رسد، درمان دارند؛ بخشي از آن درمان‌ها با انجام اعمال عبادي است؛ مانند «بيداري شب» که صحت بدن را به دنبال دارد. منشأ اصلي توليد بيماري‌ها، اضطراب‌ها و نگراني‌ها است که با نماز شب از بين مي‌رود. عمر طولاني، صحت جسم، فراواني رزق نيز از آثار نماز شب است.
در روايت ديگري از امام صادق؟ع؟ نقل شده است: «لَيْسَ‏ مِنْ‏ شِيعَتِنَا مَنْ‏ لَمْ‏ يُصَلِ‏ صَلَاةَ اللَّيْلِ‏ ؛کسي که نماز شب نخواند از شيعيان ما نيست». ۴
در مورد ارتباط با قرآن نيز لازم است چند نکته را بدانيم:
نکته اول: توجه به حيات قرآن‏
يكى از موانع ارتباط با قرآن، نگرش خشك و جامد به اين كتاب الهي و محدود كردن آن به حروف و عباراتى است كه بر كاغذ، نقش بسته است؛ در حالى كه قرآن كريم، زنده، جارى و مظهر خداى حىّ و قيّوم است و از اين جهت، قابل قياس با هيچ نوشته و كتابى نيست. به هر حال بايد از مادّى‏نگرى و اكتفاى به ظاهر، فاصله گرفت و قرآن را دريايى از معارف دانست كه نمى‏توان به عمقش دست يافت.۵
قرآن يك كتاب و تنها مقدارى مركب و كاغذ نيست. اين آيات، زنده هستند و با زمين و زمان در ارتباطند، با قلب عالم امكان، حضرت بقية الله؟عج؟ در ارتباطند. يكى از ابعاد زنده بودن قرآن، زنده بودن حروف و واژه‏هاى قرآنى است؛ علاوه بر آن‏ كه خود حروف، داراى اسرار و بطونى هستند. حروف قرآنى كه از سوى خداوند متعال صادر شده و تنظيم آن هم الهى بوده است، عظمت و جايگاهى ويژه مى‏يابند.
قرآنى كه خداوند علىّ عظيم، آن را «قول ثقيل»۶ معرفى مى‏كند و اميرالمؤمنين و امام الموحدين؟ع؟ آن را دريايى بى‏انتها مى‏داند، همه معارفش بر پايه همين حروف بيست و هشت‏گانه عربى است كه بار همه اين معانى بلند را بر دوش مى‏كشند. با اين اوصاف، عبارات قرآنى با هيچ عبارات ديگرى قابل قياس نيست.
از لابه لاى روايات اهل‏بيت عصمت و طهارت؟عهم؟ برخى اسرار قرآنى درباره حروف به دست مى‏آيد؛ از جمله گاهى آن بزرگواران حروف مقطعه را ـ كه اسرار آن از مردم پوشيده است ـ بر حكومت‏هاى جور و زمان انقراض آن‏ها تطبيق مى‏كرده‏اند. از مرحوم آيت الله قاضى ـ قدّس سرّه ـ نيز نقل شده است كه در بعضى از حروف مقطعه، همه اسرار نهفته است.
به هر حال، قرآن، دريايى بى‏پايان از علوم و معارف است كه توسط همين حروف و الفاظ بيان شده و توسط خداوند حكيم عليم، چينش شده است.
نکته دوم: تأثير طهارت انسان در فهم قرآن‏
اسرار و معارف قرآنى از آنجا كه از سنخ معارف ظاهرى نيست، كسب آن معارف نيز مانند علوم ظاهرى نيست؛ بلكه طهارت و تهذيب درونى مى‏طلبد.
با توجه به آيه شريف سوره واقعه كه مى‏فرمايد: «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُون؛ قرآن را جز اهل طهارت، لمس نمى‏كنند»۷، همان گونه كه ظاهر قرآن را بدون طهارت نمى‏توان مس كرد، باطن و اسرار باطنى آن را هم بدون طهارت باطنى نمى‏توان حس كرد و درك نمود. از اين رو استفاده از معارف ناب قرآنى، مقدماتى مانند تهذيب، مراقبه، خلوت و انس با اين كتاب را مى‏طلبد.
نکته سوم: استعاذه هنگام قرائت قرآن
سؤالى كه ممكن است پيش بيايد اين است كه با اين مقدمات، اولين قدم براى ارتباط با قرآن چيست و براى شروع ارتباط با اين كتاب الهى چه بايد كرد؟
در جواب مى‏گوييم كه پاسخ اين سؤال را مى‏توان در خود قرآن كريم يافت؛ آنجا كه مى‏فرمايد: «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم؛هنگامى كه قرآن قرائت كردى، از شيطان رانده شده، به خداوند پناه ببر»۸
معنايى كه از اين آيه به دست مى‏آيد اين است كه شيطان نمى‏خواهد مردم با قرآن ارتباط داشته باشند و مانع اين ارتباط است؛ از اين رو در مرحله اول ارتباط كه قرائت آيات قرآن است، دستور داده شده است تا از شر شيطان به خداوند متعال، پناه ببريم. از اين دستور، معلوم مى‏شود که از همان ابتداى ارتباط با قرآن، شيطان دست به كار مى‏شود و مى‏خواهد مانع ايجاد كند.
البته اين استعاذه، امرى است مانند خود قرائت قرآن كه ممكن است حقيقتش اجرا و پياده شود و ممكن است فقط به يك لفظ اكتفا شود. منظور اين‏كه: ممكن است انسان از استعاذه فقط به لفظ «أعوذ بالله من الشيطان الرجيم» اكتفا كند و ممكن هم هست كه استعاذه عملى را در خود پياده كند و وقتى تصميم گرفت با كتاب خدا انس بگيرد، در همه لحظات، از امورى كه مانع اين ارتباطند به خداوند پناه ببرد و در مراقبه كامل باشد؛ البته بايد توجه داشت كه همين استعاذه لفظى، يك پله انسان را به اجراى استعاذه عملي نزديك‏تر مى‏كند؛ يعني اكنون كه قصد قرائت قرآن دارد، خود را براى ارتباط با خدا و كلام او تخليه كند. در خود فرو رود و دقت كند كه چه چيزى باعث پراكندگى قلب، عدم توجه و قطع ارتباط با قرآن است؛ اگر فكر دنيا و شهوت و امور ديگر است، آن را بيابد. يافتن اين عامل، راه استعاذه را آسان مى‏كند و اين استعاذه پيش از قرائت، مقدمه‏اى مى‏شود براى استعاذه عملى و حقيقى.
نکته چهارم: اهميّت قرائت قرآن‏
چيزى كه گاهى مورد غفلت و بى‏مهرى قرار مى‏گيرد، قرائت الفاظ شريف و نورانى قرآن است. بى‏توجهى به قرائت قرآن، گاهى به بهانه عدم آشنايى با زبان عربى انجام مى‏گيرد، گاهى به بهانه توجّه به معانى و ترجمه و گاهى نيز مطالعه تفسير، جايگزين آن معرفى مى‏شود.
بايد گفت با تمام اهميّت آشنايى با ترجمه و نيز تفسير قرآن، هيچ چيز نمى‏تواند جايگزين قرائت الفاظ نورانى قرآن بشود. ارتباط با اين كلام نورانى، حتّى در حدّ قرائت ظاهرى، نورى به دل مى‏تاباند و كم كم راهى براى نفوذ معانى در دل باز مى‏كند. قرائت قرآن كريم با دلى فارغ و خاطرى آسوده به ويژه در دل شب، انسان را پاك و زلال مى‏كند و از عالم طبيعت جدا نموده و به مجردات نزديك مى‏كند.
قرائت قرآن، تا آنجا اهميت دارد كه نقل شده است امام هشتم ؟ع؟آن حجت بالغه خدا و آن معدن علم الهى، شبى ده جزء قرآن را با تفكّر مى‏خواندند. معلوم است كه هيچ گاه اين قرائت براى آن بزرگوار، تكرارى و ملال‏آور نبوده است.
مرحوم آيت الله سيد عبد الكريم كشميرى ـ قدّس سرّه ـ داراى امتيازات و ويژگى‏هاى متعدّد معنوى و سلوكى بودند؛ از جمله اين امتيازات، ارتباط عميق و انس كم نظير ايشان با قرآن كريم بود. از اين كتاب و مائده آسمانى بهره‏ها مى‏برد و گاهى لطايفى از اين بهره‏ها را ابراز مى‏كرد. در عين حال، از قرائت قرآن غفلت نمى‏كرد. كسانى كه به محضر ايشان مى‏رسيدند، مى‏ديدند که ايشان در بسيارى از اوقات، مشغول قرائت قرآن است. آن بزرگوار مى‏فرمودند: «هر سه روز، يك ختم قرآن مى‏خوانم». اين، خير و بركتى بود كه در امور ايشان مشهود بود كه علاوه بر اشتغالات متعدّد، روزى ده جزء قرآن تلاوت مى‏كردند.
يکي از بزرگان، مكرر مي‏فرمود: «مدتي قرآن را بخوان تا براي تو ملكه بشود. بعد كه سنّ تو بالا رفت، مي‏بيني كه دل تو شروع مي‏كند به خواندن قرآن». اين يك حقيقتي است. بعضي از مواقع، انساني که قرآن خوانده است، از خواب که بيدار مي‏شود، مي‏بيند شروع مي‌کند يك آيه مي خواند، دو آيه مي‏ خواند، يا بيشتر؛ ولي هر آيه، يك پنجره‏اي باز مي‏كند كه انسان، حكمت حق تعالي را مي بيند.
اين كه بعضي‏ها مي‏گويند: «بسيار قرآن خواندن، دليلي ندارد». اين حرف آن‌ها باعث مي‌شود همين پنجاه آيه‌اي را که مردم بايد بخوانند، را نخوانند. بعضي حال قرائت قرآن را ندارند که از اين حرف‌ها مي‌زنند. بايد مردم؛ خصوصاً طلاب، به قرائت قرآن اهميّت بيشتري بدهند و به صورت تدريجي مقدار قرائت خود را در روز افزايش بدهند تا برايشان ملكه بشود. چه سلطنتي و چه تاجي بالاتر از قرآن كه بر سر خلق الله باشد؟!
پي نوشت:
۱- سوره اسراء، آيه ۷۹
۲- قَالَ الصَّادِقُ  ع  قَضَاءُ صَلَاةِ اللَّيْلِ‏ بَعْدَ الْغَدَاةِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ مِنْ سِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ الْمَخْزُون‏ (من لا يحضره الفقيه، ج‏۱، ص۴۹۷)
۳- بحار الأنوار، ج‏۱۰، ص۹۰
۴- بحار الأنوار، ج‏۸۴، ص۱۶۲
۵- اميرالمؤمنين ؟ع؟در توصيف قرآن مى‏فرمايد: «وَ بَحْراً لَا يُدْرَكُ قَعْرُه؛ و دريايى است كه به قعر آن نتوان رسيد». ( نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹)
۶- سوره مزمل، آيه ۵
۷- سوره واقعه، آيه ۷۹
۸- سوره نحل، آيه ۹۸

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *