بسم الله الرحمن الرحیم کد مطلب:۱۳۴/ ۸۵/ ۹۶ در روایتی نقل شده است: وقتی خواستند حضرت ابرهیم علیهالسلام را در آتش بیاندازند، حضرت جبرئیل آمد و به ایشان فرمود: آیا حاجتی داری؟ آن حضرت فرمودند: «أمّا اليك فلا، حسبي اللّه و نعم الوكيل»؛ یعنی به تو هیچ نیازی ندارم، خداوند مرا کفایت میکند و او […]
بسم الله الرحمن الرحیم
کد مطلب:۱۳۴/ ۸۵/ ۹۶
در روایتی نقل شده است: وقتی خواستند حضرت ابرهیم علیهالسلام را در آتش بیاندازند، حضرت جبرئیل آمد و به ایشان فرمود: آیا حاجتی داری؟ آن حضرت فرمودند:
«أمّا اليك فلا، حسبي اللّه و نعم الوكيل»؛ یعنی به تو هیچ نیازی ندارم، خداوند مرا کفایت میکند و او بهترین وکیل است.
بعد از آن میکائیل آمد و گفت: اگر بخواهی، بارانی بفرستم تا آتش را خاموش کند. آن حضرت فرمودند: نه. بعد ملک باد آمد و گفت: اگر بخواهی، آتش را پخش کنم؟ باز هم آن حضرت فرمودند: نه. بعد حضرت جبرئیل فرمود: از خدا حاجتت را درخواست کن. حضرت ابراهیم علیهالسلام فرمود:
«حسبی من سؤالی علمه بحالی»؛ یعنی خداوند به حال من آگاه است، نیازی به درخواست نیست.[۱]
برای اینکه فاصله خود را از این مقامات عالیه درك كنيم، اينطور ميشود بیان کرد كه اگر مشكلي بر سر راه ما قرار بگیرد، ذهن ما در مرحله اول به طور ناخودآگاه به سمت افرادی ميرود که میتوانند این مشکل را برطرف کنند. اين تفکّر به خاطر حدّ و حدود ما است. در زمان حضرت ابراهيم علیهالسلام دشمن خیلی دوست داشت آن بزرگوار يك بار از یک نفر درخواستی کند؛ اما آن بزرگوار هیچ وقت این کار را نکرد. اینها هیچ؛ مهمتر از اين، اسباب عالم معنا (یعنی ملائکه) بودند که به کمک آن حضرت آمدند؛ ولی ایشان از آنها هم درخواستی نکرد.
ما اگر خيلي مؤمن باشيم، چنانچه در خواب به ما بگویند: «اگر ميخواهي مشكلت حلّ شود، نزد فلانی برو»، حجّت را بر خود تمام ميدانیم؛ ولي خيلي بالاتر از اينها يعني در بیداری، مَلَك باد و آب براي کمک به حضرت ابراهيم علیهالسلام تشریف آوردند؛ اما آن حضرت فرمودند: نياز نيست.
اين مرحله، بالاترین مرتبه عالم ملكوت در رُسل است که خيلي ايمان ميخواهد؛ شوخي نيست. ما در خواب، تحمّل دیدن یک مَلَک را نداریم؛ اما حضرت ابراهیم علیهالسلام عالیترین و آخرین مرتبه رسل و ملکوت آمده است و میگوید: کاری نداری؟ آن حضرت میفرماید: «أما اليك فلا».
اینطور شد که خداوند فرمود:
يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهيم؛[۲]
اى آتش، سرد و سالم براى ابراهيم باش.
وقتی خداوند متعال مستقیم وارد این امر شد، قضیه در آثار فرق میکند؛ اگر حضرت ابراهيم علیهالسلام به ملك باران گفته بود: نجاتم بده، در این صورت، آتش، آتش بود، و فقط باران ميباريد و خاموش ميشد. همینطور اگر از ملك باد، کمک میگرفت؛ ولي وقتي حضرت ابراهیم علیهالسلام این اسباب را ردّ كرد، جنس آتش تغيير كرد و آتش، دیگر آتش نبود؛ بلکه به گلستان تبديل شد. اين اثر، مربوط به آخرين مرحله است. انصراف از عالم اسباب – و لو اسباب ملكوتی- كار سادهاي نيست. مرحله ابتداییِ انصراف از عالم اسباب هم براي ما ساده نيست كه حضور حقتعالي را به گونهاي حس كنيم كه ذهنمان در مرحله اول به سمت خداي متعال برود.
خداوند متعال از طرف دیگر، قضیه فرزند حضرت نوح علیهالسلام را مطرح میکند. او از شرّ عذاب به کوه پناه برد؛ از سببی به سبب دیگر پناه برد؛ یعنی از آب به كوه؛ ولی خداوند متعال در آن خواسته، او را ناکام گذاشت:
قالَ سَآوي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُني مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكانَ مِنَ الْمُغْرَقينّ؛[۳]
پسرش گفت: به زودى به كوهى پناه مىبرم تا من را از آب حفظ كند. نوح گفت: امروز هيچ حافظى در برابر فرمان خدا نيست، مگر آنكس كه خدا بر او رحم كند. در اين هنگام موجى در ميان آن دو حائل شد و او در زمره غرقشدگان قرار گرفت.
ارکان اربعه، ارض، ماء، آتش و باد هستند که هر کدام مأمور به نفع یا ضرر رساندن به بنیآدم هستند. اگر یکی از این ارکان، مأمور به ضرر شد مانند ماء، ارکان دیگر از جهت حقتعالی در حدّ همان رکن هستند و نمیتوانند مانع آن شوند. گرچه ظاهر کوه بلندتر از ماء است، اما نزد خداوند متعال آنها با همدیگر تساوي رتبي دارند. پس کوه نميتواند از ماء جلوگيري كند. وقتی حضرت نوح علیهالسلام به فرزندش ميفرمايد: پناه بردن تو به کوه فایدهای ندارد، به خاطر اين است كه وقتي آب، مأمور به ضرررساندن است، حدّ آن از جهت اركان اربعه با جبليّت[کوهبودن] موازي و مساوي است.
بله؛ اگر فرزند نوح، دستش به سبب بزرگتری میرسید و یک پله فراتر رفته بود، قضيه فرق ميكرد؛ ولي مشكل این بود که میخواست از یک سبب مادي به سبب مادي دیگری پناه ببرد؛ در حالی که اين دو سبب مادي در حدّ هم هستند. اگر يكي از دو سبب از طرف حقتعالی قصد تخريب و ضرر پيدا كرد، نميشود کاری کرد. لذا حضرت نوح علیهالسلام استثنا را مرحوم (إِلاَّ مَنْ رَحِمَ) قرار داد، نه كسي كه میخواهد به سبب مادی دیگر پناه ببرد.
————————————————————————————————–
[۱]. سفينة البحار، ج۸، ص۵۷۴٫
[۲]. سوره انبیاء، آیه ۶۹٫
[۳]. سوره هود، آیه ۴۳٫