۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 15 می 2016 - 20:17
  • 702 بازدید
آتشي در خرمن (۱)  :  تبيين موضوع ريا در چهل حديث امام خميني ره
آتشي در خرمن (۱)  :  تبيين موضوع ريا در چهل حديث امام خميني ره

آتشي در خرمن (۱) : تبيين موضوع ريا در چهل حديث امام خميني ره

آتشي در خرمن (۱) تبيين موضوع ريا در چهل حديث امام خميني۱ مقدمه يکي از رذائل مهم و خانمان سوز اخلاقي که همه را تهديد مي‌کند، ريا است. احتمال درگير بودن هر فردي با اين معضل اساسي معنوي وجود دارد؛ از اين‌رو به شناسايي دقيق بحث ريا با همه اقسام آن، نياز داريم و نيازمند […]

آتشي در خرمن (۱)
تبيين موضوع ريا در چهل حديث امام خميني۱

مقدمه
يکي از رذائل مهم و خانمان سوز اخلاقي که همه را تهديد مي‌کند، ريا است. احتمال درگير بودن هر فردي با اين معضل اساسي معنوي وجود دارد؛ از اين‌رو به شناسايي دقيق بحث ريا با همه اقسام آن، نياز داريم و نيازمند يافتن راه حلي براي اين مشکل بزرگ هستيم، تا به رشد و تعالي مطلوب برسيم.
براي شناخت و درمان بيماري‌هاي روحي، يکي از بهترين راه‌ها، استفاده از نفَس قدسي اولياي خدا و عالمان مهذّبي است که هم بيماري را خوب مي‌شناسند و با دسيسه‌هاي نفُوس آشنا هستند و هم به برکت عرفان و بندگي، نفَس تأثيرگذاري دارند. چه بسا يک کلام ساده ايشان، زمينه برطرف شدن يک بيماري چندساله را فراهم کرده، راه درمان را براي انسان نزديک نمايد. بي‌شک، امام خميني۱ يکي از بزرگاني است که داراي نفَسي تأثيرگذار و درمان‌گر هستند.
چنانکه نظر مبارک او اين بود که کتب اخلاقي نبايد صرفاً اطلاعات اخلاقي خواننده خود را بالا ببرند و راه درمان را نشان بدهند؛ بلکه بايد خود، درمان‌گر باشند.۱
در تمام نوشتار و بيانات اين معلم اخلاق، نمايان است که صرفاً در صدد ارائه طريق نبوده، بلکه بدون هيچ ادعا و گاه با شکستن خود در درجه اول، سعي داشته با بيان استدلال‌هاي عقلي و نقلي و با بيان موعظه‌هاي مشفقانه و صريح، بيماري مورد بحث را درمان کند؛ نه اينکه فقط راه درمان نشان دهد.
اين استاد بزرگ، در کتاب شريف چهل حديث موشکافانه به بررسي موضوع ريا پرداخته و با بيان عميق در صدد رفع اين مشکل از جان مخاطبان خود بوده است؛ از اين رو در محضر اين مرد الهي، زانوي ادب زده، مي‌کوشيم با استفاده از گرماي نفَس او بيماري ريا را از جان دور کنيم.۲
مرحوم امام فرمايش خود را با ذکر حديثي از امام صادق ع شروع مي‌کند که فرمودند:

كُلُّ رِيَاءٍ شِرْكٌ إِنَّهُ‏ مَنْ‏ عَمِلَ‏ لِلنَّاسِ‏ كَانَ‏ ثَوَابُهُ‏ عَلَى‏ النَّاسِ‏ وَ مَنْ عَمِلَ لِلَهِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَى اللهِ؛۳
هر ريايى شرك است. همانا كسى كه كار كند براى مردم، ثواب او بر عهده مردم است، و كسى كه عمل كند براى خدا، ثواب او بر خدا است.

تعريف ريا از نظر مرحوم امام
ريا، عبارت از نشان دادن و وانمود كردن چيزى از اعمال حسنه يا خصال پسنديده يا عقايد حقه به مردم است، براى منزلت پيدا كردن در قلوب آن‌ها و اشتهار پيدا كردن پيش آن‌ها به خوبى و صحت و امانت و ديانت، بدون قصد صحيح الهى.۴
بسياري از ماها بر اساس حب نفس و بي‌دقتي که داريم، بعد از اينکه با اين‌گونه تعاريف از رذائل اخلاقي آشنا مي‌شويم، بلافاصله خود را از چنين رذائلي پاک و مبرا مي‌دانيم و معمولاً حالات و افعال خود را حمل به صحت مي‌کنيم؛ اما مرحوم امام با بيان علائم رياکاران و توضيح برخي مصاديق رياکاري، نشان مي‌دهد که همه ما در معرض اين خطر بزرگ هستيم.
براي اينکه در درجه اول به وجود حداقل درجاتي از اين بيماري در درون خود پي ببريم و بحث را جدي‌تر دنبال کنيم ابتدا به بحث علائم و مصاديق رياکاري در نظر حضرت امام۱ مي‌پردازيم:
دقيق و پنهان بودن رياکاري
بسيار اتفاق مي‌افتد كه شخص رياكار، خودش هم متوجه نيست كه ريا در اعمال او رخنه كرده و اعمالش، ريايي و ناچيز است؛ زيرا مكايد شيطان و نفس، به قدرى دقيق و باريك است، و صراط انسانيت به طورى نازك و تاريك است كه تا انسان موشكافى كامل نكند، نمى‌فهمد چه كاره است. انسان چون مفطور به حب نفس است، لهذا پرده خودخواهى، معايب او را بر خود او مى‌پوشاند.۵
چه بسا انسان يك عمر در ريا بوده و خودش نفهميده. يك عمر هر عملى كرده، ريا بوده است و خودش نفهميده که رياست. اين‌قدر دقيق است كه خود آدم هم نمي‌فهمد! البته براي شناختش، موازين وجود دارد.۶
علائم رياکار
در ادامه حضرت امام۱ علائم و نشانه‌هاي ريا را برمي‌شمارد و موشکافانه وجود اين بيماري در وجود مخاطب را بررسي مي‌کند که با هم مرور مي‌نماييم:
از اميرالمؤمنين۷ منقول است که فرمودند:

ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ لِلْمُرَائِي يَنْشَطُ إِذَا رَأَى النَّاسَ وَ يَكْسَلُ‏ إِذَا كَانَ‏ وَحْدَهُ‏ وَ يُحِبُّ أَنْ يُحْمَدَ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ؛۷
سه نشانه براى رياكار هست؛ وقتى كه مردم را ببيند، بهجت و نشاط دارد؛ وقتى تنها است، كسالت پيدا مى‌كند؛ دوست دارد كه در جميع امورش ثنا كرده [ستوده] شود.

انسان در نفس خود مشاهده مى‌كند كه وقتى تنهاست، مايل به طاعات نيست. اگر با زحمت يا از روى عادت هم عبادتى بكند، آن را با حال نمى‌كند؛ بلكه سـر و دست عمل را مي‌شکند. ولى وقتى در مساجد و مجامع حاضر شـد و در محضر عمومى مشغول آن گرديد، آن را از روى نشاط و دلچسبى و سرور و حضور قلب انجام مى‌دهد. مايل است ركوع و سجودش طولانى شده، مستحباتش نيكو انجام گرفته، اجزا و شرايطش درست ملاحظه شود. اگر انسان قدرى هم ملتفت بـاشـد [و] از نفس خود علت آن را سئوال كند، دام خويش را از راه قدس پهن كرده به انسان تعميه (حق را مخفي) مى‌كند كه مثلاً عبادت در مسجد، چون ثوابش بيشتر است يا جماعت چون چنين و چنان است، نشاط دارى. انسان را با هر وسيله‌اى هست گول مى‌زنند. ايـن سرور و نشاط، نيست جز از آن مرض قلبى كه انسان بيچاره به آن مبتلاست و خود را صحيح و سالم مى‌داند و در خيال معالجه نمى‌افتد. مريضى كه خود را سالم مى‌داند، اميد صحت از او منقطع است.
بدبخت در باطن ذات و لُبّ سريره [حقيقت درونش] ميل دارد عمل خود را به مردم ارائه دهد و خود غفلت از آن دارد؛ بلكه معصيت را به صورت عبادت جلوه مى‌دهد و خودنمايى را به شكل ترويج مذهب در مى‌آورد. با اينكه اتيان به مستحبات در خلوات مستحب است، چرا نفس مايل است در علن هميشه به جا آورد؟ گريه از خوف در مجامع عمومى از روى نشاط و بهجت مى‌كند؛ ولى در خلوات هر چه خود را فشار مى‌دهد چشمش تر نمى‌شود! خوف خدا چه شد در مجامع پيدا مى‌شود؟ در شب‌هاى قدر، آه و ناله و سوز و گداز در بين چند هزار جمعيت دارد، صد ركعت نماز و جوشن كبير و صغير و چند جزو قرآن مجيد را مى‌خواند، خم به ابرويش نمى‌آيد، خستگى احساس نمى‌كند؛ ولى ده ركعت نماز در خلوت اگر بكند، كمرش خسته شده، حالش وفا نمى‌كند.
اگر انسان كارهايش محض رضاى خدا يا براى جلب رحمت يـا بـراى خـوف از جهنم و شوق به بهشت اسـت، چرا ميل دارد هر كارى مى‌كند مردم مداحى او را بكنند؟ گوشش به زبان مردم و دلش پيش آن‌ها اسـت كه ببيند كى از او مدح مى‌كند. اگر خدا منظور اسـت، اين حب مفرط چيست؟ اگر بهشت و جهنم تو را به عمل وادار كـرده اسـت، اين حب چه مى‌گويد؟۸
ذکر مصاديقي از ريا کاري‌ها
مرحوم امام برخي مصاديق و نمونه‌هاي رياکاري را شرح مي‌دهد که در اين قسمت براي تکميل بيمارشناسي آن‌ها را ذکر مي‌کنيم:
الف. رياي در تحصيل
تحصيل علم ديانت كه از مهمات اطاعات و عبادات است، انسان گاهى در اين عبادت بزرگ به ريا مبتلا مى‌شود. در صورتى كه به واسطه همان حجاب غـليـظ حـب نـفـس، خودش هم ملتفت نيست. انـسـان مـيـل دارد در مـحـضـر عـلمـا و رؤسـا و فـضـلا مـطـلب مـهـمـى را حل كند؛ به طورى كه كسى ديگر حل نكرده باشد و خود او به فهم آن متفرد باشد و هر چه مطلب را بهتر بيان كند و جلب نظر اهل مجلس را بنمايد، بيشتر مبتهج است و هر كس با او طـرف شـود، مـيـل دارد بـر او غـلبـه كـنـد و او را در بـيـن جمعيت، خجل و سرافكنده كند و حرف خود را، حق يا باطل، به حلق خصم فرو ببرد و بعد از غـلبـه، يك نحو تدلُّل و فضل‌فروشى در خـود ادراك مى‌كند. اگر يكى از رؤسا هم تصديـق آن كند، نـور عـلى نـور مـى‌شـود. بـيـچـاره، غافل از آنكه اينجا در نظر علما و فضلا موقعيت پيدا كرده؛ ولى از نظر خداى آن‌ها و مالك المـلوك هـمـه عـالم افـتـاد و اين عمل را به امر حق تعالى وارد سجين كردند. در ضمن، اين عمل ريايى مـخـلوط بـه چـنـديـن مـعـصـيـت ديـگـر هـم بـود؛ مثل رسوا كردن و خوار نمودن مؤمن، اذيت كردن برادر ايمانى، گاهى جسارت كردن و هتك كـردن از مـؤمـن، كـه هـر يـك از آن‌هـا از موبقات[امور هلاک کننده] و براى جهنمى كردن انسان، خود مستقل هستند.
اگر نفس، بـاز دام كـيـد خـود را بـيـفـكند و به تو بگويد كه مقصود من معلوم شدن حكم شـرعـى اسـت و اظـهـار كـلمـه حـق اسـت كـه از افـضـل طـاعـات اسـت، نـه اظهار فضيلت و خـودنـمـايى، در باطن خود از او استفسار كن كه اگر اين حكم شرعى را رفيق و هم‌درجه من مى‌گفت و او حل اين معضله را مى‌كرد و شما در آن محضر مغلوب شده بوديد، آيا به حال شما فرقى نمى‌كرد؟! اگر چنين است، تو در اين دعوى صادق هستي.
اگر باز از كيد و مكرش دست نكشد و بگويد اظهار حق چون فضيلت دارد و ثواب پيش حق دارد، من مى‌خواهم به اين فضيلت نايل گردم و دار ثواب الله را تعمير كنم، به او بگو اگر فرض شود كه عين آن فضيلت را خداوند به شما عنايت كند در صورت مغلوبيت و تصديق حق، آيا باز طالب غلبه هستى؟ پس اگر رجوع به باطن ذات خود كرديد، ديديد باز مايل به غلبه هستيد و اشتهار پيش علما به علم و فضل و اين بحث علمى، براى حصول منزلت در قلوب آن‌ها بود، بدانيد كه در اين بحث علمى كه از افضل طاعات و عبادات است، مرائى [رياکار]هستيد و اين عمل شما، به حسب روايت شريف كافى، در سجين است و شما مشرك به خدا هستيد. اين عمل براى حب جاه و شرف است كه به حسب روايت از دو گرگ كه در گله بى‌چوپان رها شـود، ضررش به ايمان بيشتر است.۹
امام خميني۱ در نامه به عروس خود همين موضوع را با بيان جذاب‌تري بررسي مي‌کند که قسمت‌هايي از آن را ذکر مي‌نماييم:
شب گذشته اسماء كتب عرفانى را پرسيدى، دخترم! «در رفع حُجُب كوش، نه در جمع كُتب»، گيرم كتب عرفانى و فلسفى را از بازار به منزل و از محلى به محلى انتقال دادى يا آنكه نفس خود را انبار الفاظ و اصطلاحات كردى و در مجالس و محافل، آنچه در چَنته داشتى عرضه كردى و حضار را فريفته معلومات خود كردى و با فريب شيطانى و نفس اماره خبيثتر از شيطان، محموله خود را سنگين‌تر كردى و با لُعبه ابليس مجلس‌آرا شدى و -خداى نخواسته- غرور علم و عرفان به سراغت آمد كه خواهد آمد، آيا با اين محموله‌هاى بسيار، به حُجُب افزودى يا از حجب كاستى؟ خداوند -عزّ و جلّ- براى بيدارى علما آيه شريفه «مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْرية»۱۰ را آورده تا بدانند انباشتن علوم -گرچه علم شرايع و توحيد باشد- از حُجُب نمي‌كاهد؛ بلكه افزايش دهد و از حُجُب صغار، او را به حُجُب كبار مي‌كشاند.
نمى‏گويم از علم و عرفان و فلسفه بگريز و با جهل عمر بگذران كه اين انحراف است؛ مي‌گويم كوشش و مجاهده كن كه انگيزه، الهى و براى دوست باشد و اگر عُرضه كنى، براى خدا و تربيت بندگان او باشد، نه براى ريا و خودنمايى كه -خداى نخواسته- جزء علماى سوء شوى كه بوى تعفّنشان۱۱ اهل جهنم را بيازارد.۱۲
ب. رياي در عبادات
يكى از عبادات بزرگ اسلام، جماعت اسـت و فضل امامت، بيشتر است؛ از اين رو، شيطان در اين عبادت بزرگ بيشتر رخنه مى‌كند و با امام جماعت، بيشتر دشمن و در صدد است كه او را از اين فضيلت باز دارد و عمل او را از اخلاص تهى كرده، وارد سجين كند و او را مشرك به خدا نمايد؛ لهذا وارد مى‌شود در قلب بعضى امام‌ها، از طريق‌هاى مختلف؛ مثل ريا كه اين عبادت بزرگ را بـه مـردم نـشـان دادن است براى منزلت پيدا كـردن در قـلوب و اشـتـهار به عظمت و بزرگى پيدا كردن؛ مثلاً مى‌بيند فلان مقدس به نـماز جماعت حاضر شده است، براى جلب قلب او خضوع را بيشتر كرده از راه‌هاى مختلفى و حيله‌هاى كثيرى او را به دام مى‌كشد و در مجالس براى اينکه مقام خود را به غايبين برساند، ذكرى از آن مقدس به ميان مى‌كشد، يا يك طورى به مردم مى‌رساند كه فلانى در جماعات من حاضر شده. در قلب خود هم به طورى به اين شخص كه در نماز او حاضـر شده است ارادت پيدا كرده و اظـهـار حب و اخلاص بـه او مـى‌كند كه در عمرش به خداى تعالى و اوليـاي او يـك لحـظه نكرده؛ خصوصاً اگر از تجار محترم باشد! و اگر -خداى نخواسته- يكى از اشراف راه را گم كرده، به صف جماعات ملحق شود، مصيبت زيادتر مى‌گردد.
در عين حال، شيطان از امام جماعت كم جمعيت نمى‌گذرد. پيش او رفته به او مى‌گويد: «به مـردم بـفهمان كه من از دنيا گذشتهام و در مسجد كوچك محله با فقرا و ضعفا مى‌گذرانم!» اين هم مثل آن يا بدتر است؛ زيرا كه رذيله حسد را هم در قلب او بارور مى‌كند. از دنيا كه بهرهاى ندارد، مايه آخرت را از او مى‌گيرد، ورشكست در دنيا و آخرت مى‌شود.
در همه حال، شيطان دست از گريبان من و شما هم كه دستمان از جماعت كوتاه است و از غم بى‌آلتـى افسرده هستيم، بر نداشته و ما را وادار مى‌كند به جماعت مسلمين خدشه كرده، طعن به آن‌ها زده و عيوبى براى جماعت تراشيده، جماعت نداشتن خود را كناره‌گيرى قلمداد كنيم و خـود را از دنـيـا گـذشـتـه و مـنـزه از حـب جـاه و نـفس معرفى نماييم. ما از اين دو طايفه بدتريم! نه دنياى تام دسته اول و نه دنياى ناقص دسته دوم و نه آخرت داريم. در صورتى كه ما هم اگر دستمان برسد، از آن دو دسـتـه جـاه‌طلب‌تر[هستيم] و حب شرف و مال را بيشتر داريم.
شيطان به امام تنها اكتفا نكرده، از جهنمى شدن او نائره[هيجان] شهوتش فرو ننشسته، وارد صف مأمومين مى‌شود. صف اول، چون فضلش بيشتر و ميامن [سمت راست] صفوف از مياسر[سمت چپ] بيشتر،۱۳ آن‌ها را بيشتر مورد هدف خود قرار مي‌دهد. بيچاره مـقـدس را از مـنزل دور كشيده در صف اول در طرف يمين نشانده، با او وسوسه مى‌كند كه اين فضيلت را بـه چـشـم مـردم بكش! اين بيچاره هم نفهميده از كجا مى‌خورد با يك عشوه و نازى اظهار فضل خود را مى‌كند؛ شرك باطن را بروز داده، عـمل را به سجين مى‌فرستد.
بعد از آن شيطان از آنجا به ساير صفوف رفته، آن‌ها را وادار مى‌كند از صف اول با كنايه و اشاره تكذيب كرده، مقدس بيچاره را مورد سهام طعن و شتم قرار دهند و خود را از اطفار آن منزه شمارند. گاهى ديده مى‌شود يك شخص محترمى را -خصوصاً اگر از اهل فضل و علم باشد- شيطان دستگيرى كرده به صف آخر مى‌نشاند؛ براى اينكه بفهماند با اينكه من با اين مقام نبايد با اين شخص نماز كنم؛ وليكن از بس از دنيا گذشته‌ام و هواى نفس نـدارم، آمده‌ام در صف آخر هم نشسته‌ام! بعضى از اين قبيل اشخاص را در صف اول ملاقات نخواهيد كرد.
شيطان به امام و مأموم اكتفا نكرده، به ريش بعضى از منفردين مى‌چسبد. او را از بازار يا مـنـزل افـسار كرده، با يك كرشمه و ناز در كنج مسجد يك سجاده پهن كرده، هيچ امامى را عـادل نـدانـسته، در حضور مردم به يك طول سجود و ركوع و يك ذكرهاى طويلى نماز مى‌خـوانـد! ايـن در بـاطـن ذاتـش مُخَمّر [سرشته]است كه به مردم بفهماند من اين قدر مقدس و محتاطم كه تـرك جماعت مى‌كنم، مبادا به غير عادل گرفتار شوم! اين علاوه بر آنكه مُعجِب و مُرائى است، مسائل شرعيه را هم نمى‌داند! براى اينكه مرجع تقليد اين شخص بيش از حسن ظاهر را معلوم نـيست در صحت اقتدا شرط كند؛ ولى اين نه از اين باب است؛ بلكه براى ارائه بـه مـردم اسـت كه در قلوب، منزلت پيدا كند و همين طور ساير كارهاى ما در تحت تصرف شـيطان است و آن مـلعـون، هـر قـلب كـدرى پـيـدا كـرد، در آنـجـا مـنـزل كـرده، اعـمـال ظـاهـره و بـاطـنـه را مـى‌سـوزانـد و مـا را از اعمال حسنه جهنمى مى‌كند.۱۴
تا به اينجا با معنا و مصاديق رياکاري و علائم ابتلاي به آن آشنا شديم. ان‌شاءالله در شماره‌هاي بعد به بيان انواع مختلف رياکاري و درمان هر يک خواهيم پرداخت.
ادامه دارد…

سيد حبيب حسيني
yasarmad@gmail.com
پي‌نوشت‌ها
۱٫ شرح حديث جنود عقل و جهل، (نرم افزار امام خميني۱ تهيه شده مرکز کامپيوتر علوم اسلامي نور)، ص ۱۳٫
۲٫ شايان ذکر است در نقل سخنان امام خميني۱ در برخي موارد محدود، تصرف‌هاي بسيار جزئي به منظور سهولت فهم انجام شده است.
۳ . كافي، شيخ کليني، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ۱۳۶۵ ش، ج ‏۲، ص ۲۹۳٫
۴ . شرح چهل حديث، امام خميني۱، نرم افزار امام خميني۱ توليد مرکز کامپيوتري علوم اسلامي نور، ص ۳۵٫
۵ . همان ، ص ۴۸٫
۶ . صحيفه امام، برگرفته شده از نرم افزار امام خميني توليد مرکز کامپيوتري علوم اسلامي نور، ج ‏۸، ص ۳۲۹، با اندکي تصرف.
۷ . كافي، ج ‏۲، ص ۲۹۵٫
۸ . شرح چهل حديث، ص ۵۵٫
۹ . همان، حديث ۱، پاورقى ۵۶٫
۱۰ . سوره جمعه: ۵ «مَثَل كسانى كه تورات به آن‌ها داده شده و بدان عمل نمي‌كنند، مَثَل درازگوش است كه كتاب‌هايى را حمل مي‌كند».
۱۱ . اشاره است به روايتى از رسول الله۶ كه در آن آمده است: «و إنَّ أَهْلَ النّارِ لَيَتَأَذَّوْنَ بِرِيحِ العالِمِ التارِكِ لِعِلْمِهِ ..»، خصال، ج ‏۱، ص ۵۱٫
۱۲ . صحيفه امام، ج ‏۱۸، ص ۴۵۱٫
۱۳ . اشاره است به استحباب نشستن سمت راست امام جماعت که در مقايسه با سمت چپ امام جماعت، ثوابش بيشتر است.
۱۴ . شرح چهل حديث، ص ۴۹٫

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*