۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

  • 28 مارس 2015 - 18:54
  • 421 بازدید
چشمه زلال : روزنه‌اي به حيات طيبه (خُلُق  ۸)
چشمه زلال : روزنه‌اي به حيات طيبه (خُلُق  ۸)

چشمه زلال : روزنه‌اي به حيات طيبه (خُلُق ۸)

روزنه‌اي به حيات طيبه حضرت حجت الاسلام و المسلمين شيخ جعفر ناصري اشاره: در متون ديني ما باب وسيعي دربارة آثار اعمال گشوده شده كه شناخت آن‌ها ميزان مناسبي براي سنجش ‏اعمال و انگيزه خوبي براي عمل خواهد بود گاهي برخي افراد مدتي را در سير عبادت و عمل به احكام شريعت ‏سپري كرده‌اند ولي […]

روزنه‌اي به حيات طيبه

حضرت حجت الاسلام و المسلمين شيخ جعفر ناصري

اشاره: در متون ديني ما باب وسيعي دربارة آثار اعمال گشوده شده كه شناخت آن‌ها ميزان مناسبي براي سنجش ‏اعمال و انگيزه خوبي براي عمل خواهد بود گاهي برخي افراد مدتي را در سير عبادت و عمل به احكام شريعت ‏سپري كرده‌اند ولي درون و باطن آن‌ها متأثر از آن اعمال نبوده است؛ حال آن‌كه ميزان سعادت و شقاوت درون ‏انسان است. به راستي چه كنيم كه اعمال ما هر چه اندك باشد؛ بالاترين اثربخشي را داشته باشد جناب حجت ‏الاسلام والمسلمين جعفر ناصري، كليد اثربخشي اعمال را در نوشته حاضر براي ما ارائه خواهند كرد.‏
حكمت عملي يكي از شاخه‌هاي علوم بلكه اصل و ريشه همه علوم است كه در بعضي از كتب به خوبي از آن تعريف شده ‏است. نظر برخي مانند شيخ داوود انطاكي حكيم شيعي مذهب دربارة علم اين است كه «العلم، انتقاش صورة المعلوم في قوي العقل و ‏النّفس». كلمة انتقاش را عمداً آورده‌ است و مقصود اين است كه تأثير آن معلوم در قواي عقل و ذهن، بايد به صورت انتقاش ‏باشد. و فائدة حكمت عملي را مي‌گويد: «استكمال النفس الناطقه في قواها والوقوف علي حقائق الاشياء بقدر طاقة البشر» ‏و فايده‌اش اين است كه هر انساني را ارتقا بدهد و قوّه و استعداد او را شكوفا كند و هر انساني را از قوه به فعل برساند و نواقص ‏نفساني او را تكميل و تتميم كند و همه را به كمال برساند، منتها در حد استعداد بشري كه در هر كسي متفاوت است. ‏
تمام برداشت‌ها، توجيه‌ها و تفسيرهايي كه الآن در قضاياي معنوي هست، نگرش كسي است كه از بيرون به قضايا نگاه مي‌كند. ‏انسان زماني به آثار عملي و نتايج دقيق معنوي مي‌رسد كه بر اثر عمل صالح، حيات نصيبش بشود. بدون حيات طيّبه، انسان ‏چيزي درك نمي‌كند. ممكن است صفات خوبي داشته باشد، ولي اين صفات خوب گاهي در بين كفّار هم هست. ما دنبال مسئلة ‏ديگري هستيم. قرآن مي‌فرمايد: «من عمل صالحاً من ذكر أو أنثي و هو مؤمن فلنحيينّه حيوةً طيّبة». بعد از عمل صالح و ‏ايمان و حيات قلب عالم براي ما فرق خواهد كرد. يك نمونه‌ و مصداق از مصاديق عمل صالح كه حيات‌آور است اقامه نماز مي‌باشد. همة ‏ما نماز مي‌خوانيم، رسول خدا و اهل‌بيت عليهم السلام و اولياي الهي هم نماز مي‌خواندند، ولي نماز آنها چگونه بوده؟ معراج بوده، «قربانُ كُلِّ ‏تقيٍ» بوده، «تنهي عن الفحشاء و المنكر» بوده است. نماز روحشان را سبك مي‌كرد و پرواز مي‌داد. از قول حاج‌آقا رحيم ارباب نوشته ‏شده كه مرحوم آخوند كاشي مشغول عبادت و نماز بود و حال جذبه‌اي به آخوند دست داده بود و من (مرحوم ارباب) كه در حال ‏پختن غذا بودم، چشمم به آخوند كاشي بود و حال او مرا هم تحت تأثير قرار داد و حال جذبه‌اي به من دست داد و مرا از خودم و ‏از كاري كه انجام مي‌دادم، فارغ و غافل كرد؛ به طوري كه غذا سوخت و دود تمام اتاق را گرفت و من اصلاً متوجه نشدم. به هر حال، در حال نماز به ايشان نوعي جذبه دست مي‌داده -نوع اين ‏حالات معنوي از نماز شروع مي‌شده- البته بيان كردن اين مطالب ‏براي عامّه مردم يا بعضي جوان‌هاي خام صحيح نيست؛ چون گاهي برخي نفوس كپي‌برداري مي‌كنند و حالاتي مصنوعي و ‏تقليدي در ايشان ايجاد مي‌شود. تنها چيزي كه بايد بدانيم، اين است كه اينها حالات اولياي خداست و فقط براي دانستن اين نكته ‏است كه چنين قضايايي ممكن است باشد. نمازهاي مرحوم آيت‌الله العظمي اراكي طولاني بود و بعضي از دوستان ايشان كه با ايشان در اين‌زمينه‌ها ارتباط داشتند مي‌فرمودند: بعد از نماز حال غير عادي در ‏چهره‌شان معلوم بود.
عمل صالح، حيات طيّبه مي‌آورد. همة مشكل ما اين است كه درصدد تحصيل حيات طيّبه نيستيم. به دنبال عمل صالح هستيم و آن را ‏انجام مي‌دهيم. اما عمل صالح شرايط دارد كه وقتي شرايطش جمع شد، آن وقت حيات طيبه نصيب مي‌شود. بعد از حيات طيّبه، ‏ديگر نماز فراتر از خواندن مي‌شود و مي‌توان آن را «اقامه» كرد. همة ارزش معنوي بشري، پس از اين حيات طيّبه است. اگر ‏عملي مثل نماز بخواهد به برزخ (حقيقت عالم) منتقل بشود، اگر حيات قلب پشتوانه‌اش نباشد، فقط لفظي است كه از حنجره ‏بيرون آمده. از طرفي در تجسّم عمل ترديد نيست. اگر چشم انسان باز بشود، چه بسا تبديل شدن هر عملي را بفهمد. تعبير من اين است ‏كه بين ما و عالم غيب كانال هوشمندي قرار دارد كه مي‌داند چگونه عمل را تبديل كند. گاهي شخص حمد و سوره‌اي براي ‏اموات مي‌خواند، اما ميّت با ميّت، خواننده با خواننده، عمل با عمل، فرق دارد. يكي از علما در خواب، مرحوم بيدآبادي را ديده بود ‏كه از مقبره‌شان بيرون آمده‌اند و متحيّرند. پرسيده بود اينجا چه مي‌كنيد؟ مرحوم بيدآبادي فرموده بود: كه آقا امام زمان عليه السلام آمدند ‏از اينجا رد شوند، حمد و سوره‌اي براي اموات تخت فولاد خواندند، آمده‌ام تا بهره‌ام را بگيرم. يك وقت، حمد و سوره‌اي را آقا امام ‏زمان عليه السلام مي‌خوانند و نصيب وافري به آقا محمد بيدآبادي كه خودش عارف بزرگي بوده هم مي‌رسد چرا كه اين بستگي به حيات ‏قلب دارد. تا قلب انسان حيات پيدا نكند، چيز ارزشمندي تحويل عالم غيب داده نمي‌شود. البته اين سخنان نبايد دل‌سردي و زدگي ‏بياورد، اين راهي است كه بايد رفت و بايد روشن شد. ‏
به هر حال، كيفيت عمل، مربوط است به درصد برخورداري مؤمن از حيات طيبه. هر چه بهرة انسان از اين حيات بيشتر باشد، ‏درصد توجهاتش بيشتر خواهد بود. چيزي كه به اين تبديل روح مي‌دهد، توجه است. اينكه فرموده است: «الدّعا مخّ العبادة»، ‏توجه هم، اصل دعا و عبادت است؛ چون براي تبديل و انتقال به عالم غيب، مهم توجه است و آن شرايط اوليه‌اي دارد. حيات، توجه ‏مي‌آورد. كسي كه قلبش حيات پيدا كرده، مي‌تواند به گونه‌اي ديگر عبادت كند، ذكر بگويد و عمل بدون آن، چيزي را عايد انسان ‏نمي‌كند. اعمال زيادي انجام داده مي‌شود و ثواب آن‌ به ميتي هديه مي‌شود، اما اينها وقتي اثر مي‌كند كه قلب حيات داشته باشد. ‏هر چه حيات قلب بيشتر باشد، تأثيرش بيشتر است. گاهي يك نفر، يك خرما را در راه خدا مي‌دهد، در عالم غيب هزاران هزار ‏نخلستان به او مي‌دهند. چرا كه عالم غيب هم خيلي وسعت دارد و رخ‌دادن اين كارها در عالم غيب، خيلي آسان است. در روايتي آمده ‏است كه زني از حضرت صدّيقة طاهره عليها السلام سؤالي پرسيد و حضرت جواب دادند. سؤال‌هاي ديگري پرسيد و پاسخ آن را گرفت؛ تا ‏اينكه گفت ديگر خجالت مي‌كشم بپرسم. حضرت فرمودند: باز هم بپرس؛ چون براي هر يك سؤالي كه جواب مي‌گويم، بيشتر از ‏جواهراتي كه فاصله ميان زمين و آسمان را پركنند، به من اجر و پاداش عنايت مي‌كنند. چنين جزايي براي پاسخ به يك سؤال ‏نيم دقيقه‌اي، به خاطر اخلاص و پشتوانة عمل است. گاهي صدقه دادن يك دانه خرما تبديل به يك نخلستان مي‌شود چون ‏پشتوانه دارد. و گاهي عبادت فراوان، چون بدون پشتوانه است به اندازه يك خرماي خشك است؛ خلاصه اين تبديل، ‏اخلاص و حيات قلب و شرايط ديگري را مي‌طلبد. ‏
اما در اين بين، كانال هوشمندي هست كه با عامل و عمل ربط دارد. به مجرد صدور عمل، اين كانال هوشمند مي‌داند كه اگر اين ‏براي اموات بود، چگونه آن را بر حسب نياز ميّت، به برزخ او برساند.‏ رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل فرموده‌اند كه در شب معراج ملائكه‌اي را در حال ساخت ديوار ديدم، ولي گاهي متوقف مي‌شدند. از جبرئيل ‏پرسيدم چرا متوقف مي‌شوند. عرض كرد: مادامي كه مؤمنان روي زمين ذاكرند، اينها هم مشغول ساختن هستند، ولي وقتي آنها از ‏ذكر متوقف مي‌شوند، اينها از ساختن دست برمي‌دارند. آن كانال هوشمند است كه مي‌فهمد، اين ذكر تبديل به ديوار شود يا نخل. ‏پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: هر ذكر لا إله إلّا الله نخلي در بهشت مي‌شود. شخصي پرسيد: پس ما نخلستان‌ها داريم؟ حضرت ‏فرمودند: اگر آن را آتش نزنيد. اين نابودي اعمال هم قاعده‌مند است. ممكن است انسان اعمالي را انجام دهد و در بهشت و عالم ‏غيب و در برزخ، چيزهايي را درست كند، ولي انسان مأمون از استدراج نيست و به همين جهت، شايد كارهايش به هم بريزد. مؤمن ‏بايد صدق را همراه خودش ببرد و بداند تا دم مرگ از كيد نفس ايمن نيست. بايد به ايمان و عمل صالح ملتزم بود. حاصل اين ‏نشيب‌ و فراز و قبض و بسط‌هاي روحي، درصد ثابتي از ايمان است كه مؤمن پيدا مي‌كند و همان مي‌شود ايمان ثابتي كه در دل ‏او است و اين را با عمل صالح بايد مرتب ارتقا داد. بايد به طور پيوسته مؤيد براي اين حيات بياوريم. هر چه درصد حيات و درجه ‏حيات بالاتر مي‌رود، ايمان هم بالاتر مي‌رود. از طرف ديگر، با انجام عمل صالح، مراتبي از حيات نصيبش مي‌شود. وقتي حيات ‏جديد و نو بيشتر نصيبش شد، موفق به اعمال گوناگون ديگري مي‌شود با درصد بهتر. از اين به بعد، حيات طيبه و عمل صالح، بر ‏يكديگر تأثير متقابل مي‌گذارند و هر كدام پر و بال پيدا مي‌كند و درصدش بالاتر مي‌رود و حيات طيبه جديدي نصيب مي‌كند. ‏مجموع همه اينها، شاكله‌اي را براي انسان تشكيل مي‌دهد كه شاكله و ساختار نهايي او است و مهر سعادت بر آن مي‌خورد. ‏
به هر حال، بدون حيات، قلب انسان كور است. اگر مي‌بينيد كه بعد از چهل سال مطالعه و درس خواندن، شخص حتي در اعتقادات ‏خودش تزلزل دارد و در اجتماع هم در اعتقادات مردم مشكلي ايجاد مي‌كند، به اين علت است كه درسش را ‌خوانده و حتي به ‏واجباتش هم چه بسا ملتزم بوده، ولي به حيات و حقيقت نرسيده. روح ايمان لازم است، بايد پشتوانه‌اي از حيات داشت. بايد انسان ‏به سمت خودشناسي حركت كند. بايد ديد كه چگونه قلبمان حيات پيدا مي‌كند و اين حيات ثابت مي‌شود و ارتقا مي‌يابد. محور ‏همة ارزش‌ها، حيات قلب است. ذكري كه با پشتوانه حيات قلب است، مانند غذاي جبرائيل است و آن‌گاه هر ذكر، اثر مي‌كند.‏
حيات، مراتب دارد و آثارش روي توجهات پيدا مي‌شود. يعني هر چه مرتبه حيات قلب بيشتر باشد توجه انسان در نماز و غير نماز ‏بيشتر است. هنگامي كه انسان مشغول عبادات و عمل صالح باشد، متوجه مي‌شود كه چقدر از حيات نصيبش شده است، به حسب ‏اينكه در چه مقدار از عباداتش توجه به حق تعالي دارد. ما بايد سراغ توجهات باطني برويم. بايد اشتغال به ذكر الهي داشت، ‏مخصوصاً در سجده، بدونِ اشتغالاتِ نفسانيِ خيالي. اگر از ۲۴ ساعت، مقداري را به توجهات باطني اختصاص دهيم، حتماً ‏نتيجه‌اش حيات خواهد بود و هر يك سبحان‌الله يك غذاي معنوي است. ذكر خدا قوّت مي‌آورد و بعد از مشغول شدن به ذكر، تازه ‏متوجه مي‌شود كه ضعف و قوت چيست. خيلي مسائل و ابواب معارف از اينجا شروع مي‌شود.
رسيدن به حيات، سحرخيزي و توجه ‏مي‌خواهد، بيداري و نماز و ذكر مي‌خواهد. ‏ممكن است كسي بگويد ذكر يونسيه را شش ماه ‌گفتم، ولي به حيات قلب نرسيدم. اما بايد توجه داشت كه شروع و ادامه اين ‏اذكار، شرايط خاص مي‌خواهد تا به نتيجه برسد. و اين طور نيست كه زود به نتيجه برسد. مرحوم ملا حسينقلي همداني رحمه الله تازه ‏به نجف رفته بود و خيلي به اين معاني علاقه داشت. با اينكه ايشان از شاگردان
آسيد علي شوشتري بود و سال‌ها در مسير سلوك ‏قرار داشت، اما هنوز به نتيجه نرسيده بود. يك روز با حال متأثري در صحن آقا اميرالمؤمنين عليه السلام نشسته و در اين فكر بود كه چرا ‏فتح بابي نمي‌شود؟ خوب است كه رها كنم و بروم، يا چه كنم؟ در اين حال ديد كبوتري آمد و در مقابل ايشان نشست و مشغول ‏نوك زدن به نان خشكي شد. نان نمي‌شكست. رفت، دوباره بازگشت و باز هم نوك زد و ديد فايده ندارد. رفت و بار سوم آمد و ‏آن‌قدر نوك زد تا نان را خرد كرد و آن را خورد. ايشان مي‌گويد: من اين مطلب را پيامي از حضرت اميرعليه السلام تلقي كردم كه ‏مي‌خواهد بفرمايد سرانجام به نتيجه مي‌رسي. انسان نبايد با عبادات يك سال و دو سال، منتظر نتايج مهم باشد. ‏
يكي از عنايات و بركات خدا به اهل اين مسير و كسي كه حيات طيبه پيدا كرده است شهود اين مطلب است كه دو ركعت نماز، ‏چه آثاري دارد. اين كم رتبه‌اي نيست و قابل دستيابي است. در هر بابي انسان مي‌تواند تأثير عمل خود را بفهمد و شهود كند. بداند ‏كه خواندن قرآن براي انسان چه آثاري دارد. اگر انسان انعكاس و تبديل عمل را به عالم غيب ببيند، آن‌گاه «الذين يؤمنون ‏بالغيب» حاصل مي‌شود. اين آيه مقدماتي دارد. همه مي‌خواهند ايمان به غيب داشته باشند، ولي اگر ندانند كه چه خبر است، چه ‏ايماني پيدا خواهند كرد؟! مرتبه بالاي ايمان، براي آن ارتباط و شهود است. اگر استقامت، به عمل صالح ضميمه شود، حيات را ‏مي‌آورد، ولي حيات بالاتري مي‌خواهد تا بصيرت نصيب انسان بشود. اگر بصيرت آمد، نوع درك در مورد اهل‌بيت عليهم السلام و ولايت هم ‏فرق خواهد كرد. ‏
الآن علوم مختلفي از فلسفه گرفته تا علوم ديگر خوانده مي‌شود كه با مسائل معنوي بي‌ربط نيست، اما حيات قلب نمي‌آورد. حيات ‏قلب، شب‌زنده‌داري و نماز و ذكر و قرآن مي‌خواهد تا حالتي براي انسان ايجاد كند كه توجهاتش نافذ شود. آن وقت خواندن يك ‏‏«قل هو الله»، بركات زيادي نصيب او مي‌كند. ممكن است پيرمردي كه با اين اصطلاحات آشنا نيست، حيات نصيبش شده باشد و ‏هميشه در گوشه دلش و همة وجودش حياتي را حس كند؛ چون قلب و نفسش حيات پيدا كرده. هيچ توجه كرده‌ايد كه ما متوجه ‏حد و حدود قوت و ضعف يا لطافت‌هاي روحي ديگران نمي‌شويم و همه مردم را با يك چشم مي‌بينيم ولي اولياي الهي بر اثر ‏رسيدن به حيات دل، حد و حدود ديگران را مي‌توانند درك كنند، البته ما در مصداق با كسي بحث نداريم، آنچه مهم است اين است كه اصل قضيه را بپذيريم و ‏نمونه‌ها را از قرآن درآوريم. در جريان حضرت خضر عليه السلام دقت كنيم و از خداوند معرفت بخواهيم و بدانيم كه بعضي از مراتب، ‏مراتب اهل‌بيت عصمت و طهارت است و وظيفة ما بندگي است و به تعبير قرآن ارائة عمل صالح، تا خداوند دل ما را متصف به ‏حيات طيبه كند.‏
يكي از راه‌هاي رسيدن به حيات قلب، تكرار اسماء الله است گاهي مرحوم آقاي كشميري در پاسخ به كساني كه درخواست ذكر ‏مي‌كردند، بعضي اذكار را سفارش مي‌فرمودند كه مثلاً به تعداد مشخصي ذكر «يا حيّ، يا قيّوم» را تكرار كنند! تكرار بسيار زياد ‏اين ذكر احيا كننده دل و جان ذاكر خواهد بود. جناب آقاي كشميري اين ذكر را خيلي سفارش مي‌كردند و مي‌فرمودند كه خوب ‏است در تركيب نام‌هاي حق تعالي، از اسامي مركبي استفاده شود كه خود خداي متعال تركيب كرده است. خداوند در آياتي اين دو ‏اسم را با هم به كار برده؛ مثلاً مي‌فرمايد: «الله لا اله الّا هو الحيّ القيّوم». حيّ، حيات مي‌آورد و قيّوم، دوام حيات و قوام و ‏استحكام.‏
بعد از مدّتي اشتغال به اين اذكار، هيچ لذتي با آن برابري نمي‌كند، منتها حد نصاب تكرار آنها بالاست و روح و جان انسان بايد ‏براي اين ذكر آماده شود، اما خوب است كه آنها را زمزمه كنيم. در روايت است كه هر گاه در جنگ براي رسول‌الله مشكلي پيش ‏مي‌آمد حضرت رو به قبله ۱۸ بار اين ذكر را تكرار مي‌كردند و بلافاصله مشكل برطرف مي‌شد. ‏من اگر خود را به سنن حضرت ختمي مرتبت و اهل بيت گرامي آن حضرت و اعمال صالح ملتزم نكنم زندگي رضايت‌بخشي ‏نخواهم داشت و خيري براي خود و ديگران نمي‌توانم داشته باشم.‏
بنابراين يكي از راه‌هاي حيات قلب، ذكر الهي، مخصوصاً ذكر «يا حيُّ يا قيّوم» است. مرحوم آقاي كشميري رحمه الله مي‌فرمودند: از آقا ‏هادي ابهري كه مزارشان نزديك مزار آقاي انصاري در گلزار شهداي قم است، ذكري را خواستم كه مرا به مقصد برساند، ايشان ‏همين ذكر را توصيه كرده بودند. آقاي كشميري پرسيده بودند ذكري مي‌خواهم كه ذكر اولياست، باز هم اين ذكر را توصيه كردند. -‏مرحوم ابهري، كسي بود كه چشم بصيرتش باز شده بود عمده شهودش را از گريه بر حضرت سيد الشهداء عليه السلام گرفته بود. چند ‏چيز انسان را به بصيرت مي‌رساند و يكي از آنها گريه است.- مرحوم آقاي كشميري نقل مي‌كردند كه هر سؤالي از آقاي ابهري ‏مي‌كردم، ايشان همان جواب را مي‌داد و سفارش به ذكر «حيّ قيّوم» مي‌كرد.‏
مرحوم حاج شيخ حسنعلي اصفهاني به مرحوم آيت الله ميرجهاني سفارش كرده بودند كه اگر كسي خواست اين ذكر را بگويد، آن ‏را ۳۶۰ بار، با توجه، بين نماز شفع و وتر بگويد كه بركات زيادي نصيبش مي‌شود و آن ساعت حيات است. اين اسم شريف، همان ‏اسمي است كه آصف براي جابه‌جا كردن تخت بلقيس از آن استفاده كرد. ‏

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *