۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مقالات حاج شیخ جعفر ناصری
  • 06 آوریل 2014 - 8:38
  • 636 بازدید
«قل كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه» (فصلنامه راه رشد ۱۷)
«قل كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه» (فصلنامه راه رشد ۱۷)

«قل كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه» (فصلنامه راه رشد ۱۷)

«قل كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه» حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري اين مقاله به توضيحي درباره «چيستي شاکله»، عوامل مؤثر در شکل‌گيري«شاکله» در انسان و راهکارهاي اصلاح آن مي پردازد. صاحب نظران، براى شاكله‏ معانى‏ مختلفي ذكر كرده‏اند؛ از جمله مفردات، آن را از ماده «شَكل» (به معناى بستن پاى چهارپا) دانسته و همان ، […]

«قل كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِه»
حجت الاسلام و المسلمين جعفر ناصري

اين مقاله به توضيحي درباره «چيستي شاکله»، عوامل مؤثر در شکل‌گيري«شاکله» در انسان و راهکارهاي اصلاح آن مي پردازد.
صاحب نظران، براى شاكله‏ معانى‏ مختلفي ذكر كرده‏اند؛ از جمله مفردات، آن را از ماده «شَكل» (به معناى بستن پاى چهارپا) دانسته و همان ، «سجيّة» معنا كرده است كه پاى انسان را مى‏بندد و او را براى انجام اعمال بر طبق مقتضاى خود مهار مى‏كند. ۱ مرحوم طبرسى نيز در مجمع البيان آن را به معناى طريقه، روش و راه دانسته است؛ زيرا هر راهى، روندگان خود را ملتزم به حدود خود و عدم تخلّف از آن حدود مى‏كند.۲
اما گذشته از اين‏ها، مى‏توان گفت «شاكله» اصطلاحى است كه در فارسى هم تقريباً همان معناى عربى را دارد. اين که مى‏گويند: «شاكله وجودى فلانى چنين است»؛ منظور، نوع ساختار روحى اوست.
خداوند متعال در قرآن مى‏فرمايد: «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى‏ سَبيلا؛۳بگو هر كس طبق شاكله‏اش عمل مى‏كند و پروردگارت به كسى كه راه يافته‏تر است، داناتر است».
اين آيه شريفه به همه كسانى كه مى‏خواهند در طريق هدايت قرار گيرند و به رشد و تعالى روحى و معنوى بپردازند، گوشزد مى‏كند كه به شاكله وجودى و ساختار روحى خود و اثر آن در اعمال، توجه داشته باشند و براى يك سلوك صحيح، تربيت را از «شاكله» آغاز كنند؛ البته اين آيه جنبه تأثيرگذارى «شاكله» را مطرح مى‏كند و اين كه اعمال هركس، از شاكله او اثر مى‏پذيرد؛ ولى شاكله، جنبه ديگرى هم دارد و آن، اثر پذيرى شاكله از امور مختلف است كه آن هم در قرآن مطرح شده است.
عوامل مؤثر در شکل‌گيري «شاکله»:
مرحله اول شكل‏گيرى شاکله انسان، اصلاب پدران است. با مراجعه به كتب روايى، احاديث بسيارى در اين باره يافت مي‌شود؛ مانند روايات حلال بودن رزقى كه نطفه از آن ايجاد مى‏شود و نيز روايات آداب و زمان انعقاد نطفه. مرحوم علامه مجلسى؟ره؟ در كتاب حلية المتقين جمع‏آورى خوبى از اين روايات ارائه كرده است.۴
مرحله بعد، براي شکل‌گيري شاکله، ارحام مادران است. به اين بيان كه پس از انعقاد نطفه، مراعات‏هاى مادر، در كيفيت شكل‏گيرى شاکله مثبت يا منفى فرزند، مؤثر است. به عنوان مثال مادري که در زمان بارداري علاقه به موسيقي دارد، با اين که فرزندش قصد دارد قرآن را حفظ کند؛ ولي هر چه سعي مي کند آيه اي از قرآن بخواند، صداي موسيقي در ذهن او مي آيد، اين صدا صداي موسيقي‌اي است كه مادر در زمان بارداري شنيده و در فرزند اثر گذاشته است؛ البته نكته مهم اين است كه بدانيم هر يك از اين مراعات‏ها و عدم مراعات‏ها، علّت تامّه سعادت يا شقاوت نيستند؛ يعنى اگر پدر و مادرى مراعات‏هاى لازم را اجراء كردند، زمينه سعادت در فرزند، تقويت مى‏شود؛ ولى اصل سعادتِ فرزند، در گرو اراده و همّت و اعمال صالح خود او است. همچنين اگر پدر و مادرى آداب و دستورات و سنت‏ها را مراعات نكردند، در فرزند زمينه‏هاى شاکله منفى ايجاد مى‏شود؛ اما شقاوت فرزند با نيّت بد و اعمال بد خودش رقم مى‏خورد.
شروع حركت معنوي انسان، با بيرون آمدن از اصلاب آباء و ارحام امهات محقّق مي شود؛ يعني انسان بايد صفاتي كه از پدر و مادر به او منتقل شده است را از خودش دور كند و خود را با قرآن طوري آشنا كند كه بخل و دنياطلبي و صفات ديگري كه از طريق وراثت به او منتقل شده را اصلاح کند و اين اصلاح، امكان‏پذير است. سير اخلاقي و سلوک، به همين معناست. سلوك؛ يعني حرکت به سمت توحيد و پايين گذاشتن بارهاي اضافي كه بر دوش انسان است. بارهاي اضافي، صفاتي است كه از پدر، مادر و مدرسه به انسان، منتقل شده است که خروج از اين صفات، باعث اعتدال انسان مي شود. همچنين از آيات قرآن كريم، استفاده مي‌شود که غذا،۵ رفيق،۶ اجتماع و موارد ديگر نيز در شاكله و رفتار انسان، مؤثر است.
راهکارهاي اصلاح «شاکله»:
به عنوان مقدمه بايد عرض کنيم که يك سلوك معنوى حكيمانه و قاعده‏مند، از سه ركن تشكيل شده است:
۱٫ امور تربيتى‏
۲٫ امور اخلاقى‏
۳٫ امور معنوى‏
هيچ يك از اين سه مرحله نبايد كم اهميت تلقّى شود؛ چرا كه از نظر معنوى هر سه مرحله، پيوندهايى لطيف و نامرئى با هم دارند كه موفقيت يا عدم موفقيت در هريك، در ديگرى نيز اثر مى‏گذارد.
در حقيقت، توجه صحيح به سه محور فوق، شاكله‏اى صحيح از انسان مى‏سازد که در پيشرفت معنوى و سلوك صحيح، نقش اساسى دارد. اين، مطلبى اساسى است كه به آن کم توجهي شده است؛ به اين معنا كه بسيارى از افراد معنويت‏جو فقط به دنبال امور معنوى خاص و برنامه‏هاى عبادى و ذكر و غيره هستند و كمتر به اين فكر مى‏افتند كه از شاكله و اصلاح آن شروع كنند. معمولًا شخص مى‏خواهد شاكله‏اش را حفظ كند و آن را تغييرى ندهد؛ آن هم شاكله‏اى كه اعمال و اذکار بسياري همراهش باشد؛ چون گمان مى‏كند كه اين شاكله فعلى، با قدرت برنامه‏هاى معنوى، بُرد بيشترى دارد؛ ذكر و عبادت را ناخودآگاه ابزارى مى‏خواهد براى اين كه «أنا» و شاكله‌اش زيباتر شود؛ آن هم شاكله‏اى كه خودش ساخته‏ است؛ در حالى كه قرآن، خواهان تغيير اصل شاكله است؛ ولى معمولًا افراد نمى‏پذيرند. طولانى شدن سلوك معنوى نيز به همين برمى‏گردد؛ زيرا مقدمات تربيتى و اخلاقي ، وقت و نيروي زيادي از انسان مى‏گيرد وگرنه با اصلاح در امور تربيتى و اخلاقى، راه معنويت، ره صد ساله نخواهد بود؛ بلکه مى‏توان زودتر به مقصد رسيد. با توجه به اين مقدمه، مرحله اول راهكار اصلاح شاكله؛ يعنى امور تربيتى را توضيح مى‏دهيم. پيش از بيان مراحل، بيان دو تذكر، لازم است. نخست اين‏ كه قبل از اين مراحل، التزام جدّى به شرع مقدس و اهتمام به تكاليف شرعى و ترك گناه و انجام واجبات در شخص ثابت شده باشد و دوم اين‏كه ذكر اين سه مرحله، به معناى ترتيب داشتن آن مراحل نيست؛ بلكه در بسيارى از افراد، مجموع اين سه مرحله، بايد مورد توجّه و عمل قرار گيرد.
مرحله اول: امور تربيتى‏
امور تربيتى به دو بخش فردى و اجتماعى تقسيم مى‏شوند.
بخش اول: امور فردى‏
هر شخص با هر هدف و انگيزه مهمى كه براى خود ترسيم مى‏كند، براى رسيدن به آن هدف، بايد خود را ملزم به رعايت قواعد و قوانينى بداند؛ مانند تنظيم اوقات خواب، برنامه ريزى براى خوراك و غيره. امور معنوى و سلوكى نيز از اين قاعده مستثنا نيست و بايد در آن‏ها به اين امور توجّه كرد؛ البته امور تربيتى‏اى كه بايد به آن‏ها اهتمام داشت، بسيارند که تفصيل آن را بايد در جاي خودش ذکر کرد.
بخش دوم: امور اجتماعى‏
در يك سلوك صحيح و يك حركت معنوى سالم، نبايد اجتماع و امور اجتماعى به فراموشى سپرده شود. منظور از امور اجتماعي در اين بحث، امور تربيتى اجتماعى است، نه امور اجتماعى‏اى مانند حكومت و اداره آن كه آن هم در جاى خود بسيار مهم و مورد تأكيد قرآن و روايات است. در اهميت امور تربيتى اجتماعى همين بس كه گاهى موارد جزيى اين امور نيز در آيات قرآن، تأكيد شده است؛ مانند آياتي که درباره كيفيت صدا و سخن گفتن، چگونگى مجالست و كيفيت برخورد با طبقات مختلف مردم است.
علاوه بر قرآن، سيره نبى مكرّم ؟ص؟ كه قرآن مجسّم است نيز سرشار از رعايت آداب و امور اجتماعى است. اهتمام آن حضرت به آراستگى هنگام خروج از منزل، خوش‌خويى و خوش‏رفتارى با مؤمنان، رعايت آداب مجلس و مجالست، مواردى هستند كه بنابر آيه كريمه «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة»،۷ بايد الگوى همه مسلمين و به ويژه طالبان امور معنوى باشد. بنابر اهميت اين موضوع، به برخى از مهم‏ترين موارد امور اجتماعى به طور خلاصه اشاره مى‏كنيم:
الف) ارتباط‌ها و وابستگى‏ها
انسان، ناگزير از ارتباط با ساير همنوعان است؛ اما براى موفقيت در هر هدفى، بايد اين ارتباط‌ها، حدّ و حدودى متناسب با هدف داشته باشد و طبق آن، تنظيم شوند. امور معنوى هم نه از اين قاعده مستثنا است و نه كم اهميت‏تر از ساير اهداف است.
از طرفى ارتباط، وابستگى به دنبال دارد كه آن هم بايد طبق قاعده و ضابطه باشد. به هر حال بدون مراقبت در امور مختلف و از جمله در ارتباط و وابستگى‏ها كسى راه به جايى نمى‏برد؛ البته آنچه مهم است اين است كه حدّ و حدود ارتباط‌ها و وابستگى‏ها بايد طبق موازين دقيق شرعى ـ که گرفته شده از مجموع آيات و روايات است ـ باشد. در غير اين صورت، حرکت انسان در اين زمينه، حركتى جاهلانه است كه به فرموده اميرالمؤمنين ؟ع؟ يا به افراط مى‏انجامد يا به تفريط؛۸ از اين رو نه خودفراموشى و غرق شدن در مسائل اجتماعى مطلوب شرع است و نه فراموش کردن وظايف اجتماعى نسبت به خانواده و جامعه.
ب) رعايت آداب اجتماعى‏
منظور از اين عنوان، معناى جامعى است اعم از رعايت نظم در امور اجتماعى، نظافت، توجه به آراستگى ظاهر، شيوه سخن گفتن با ديگران و مواردي از اين قبيل. متأسفانه ديده مى‏شود عده‏اى به نام دين و ديانت، به اين امور كم توجهى مى‏كنند؛ در حالى كه آيات قرآن و سيره اهل‏بيت ؟عهم؟ اهميت اين امور را گوشزد مى‏كند.
مرحله دوم: امور اخلاقى‏
قبل از بيان مرحله دوم، معناي لغوي و اصطلاحي اخلاق و همچنين معناي تهذيب اخلاق را بررسي مي‌کنيم.
معناى لغوى‏ اخلاق
«خَلق» و «خُلق» در اصل، يكى هستند؛ مانند «شَرب و شُرب» و «صَرم و صُرم»؛ ولى «خَلق» مخصوص هيئات و اشكالى است كه با بصر (بينايى ظاهرى) درك مى‏شوند و «خُلق» مخصوص قوا و سجايايى است كه با بصيرت (بينايى باطنى) درك مى‏شوند.۹
معناى اصطلاحى اخلاق‏
مرحوم نراقى ـ قدّس سرّه ـ درباره معناي اصطلاحي «خُلق» مى‏فرمايند: «الخُلق عبارةٌ عن ملكةٍ للنفس مقتضيةٌ لصدور الأفعال بِسُهولةٍ من دون احتياج إلى فكر و رويّةٍ؛۱۰خُلق، عبارت است از ملكه‏اى نفسانى كه سبب مى‏شود افعال، به آسانى و بدون نياز به فكر و تأمّل، از انسان صادر شوند».
معناي تهذيب اخلاق
با توجه به معناي لغوي و اصطلاحي اخلاق، مناسب است معناي تهذيب اخلاق را نيز ذکر کنيم: «المراد من تهذيب الاخلاق تعديلها إلى الوسط من الإفراط و التفريط و ردّ كل قوةٍ إلى كمالها و هو المراد من التغيير لا إماطة القوة رأساً»؛۱۱«منظور از تهذيب اخلاق، تعديل آن از جانب افراط و تفريط، به سوى حدّ وسط و برگرداندن همه قوا به سوى كمالشان است و مراد از تغيير هر قوّة، تعديل آن است نه از بين بردن خود قوّة».
با توجه به مطالب ذکر شده، منظور از امور اخلاقى، همان فضايل و رذايل اخلاقى است كه در كتب اخلاقى، به طور مفصّل درباره آن، بحث شده است. بشر، از همان آغاز خلقت، نيازمند اخلاق بوده است. حكمت خدا اقتضا مى‏كرد اولين فردى كه روى كره زمين مى‏آيد، يك نبىّ، ولىّ و استاد كامل اخلاق باشد و زمين، هيچ گاه از اخلاق خالى نماند. برخى از نقل‏ها حاكى از آن است حضرت آدم ؟ع؟ از همان ابتدا علاوه بر اين که خودشان مقيّد به مسائل اخلاقى بودند، اطرافيان خود را نيز به مسائل اخلاقى دعوت مي‌کردند. پس از حضرت آدم، همه انبياء ؟عهم؟ اين سير را داشته‏اند تا برسد به حضرت خاتم الانبياء ؟ص؟ كه بنابر آنچه در برخى كتب روايى نقل شده است، آن حضرت، هدف بعثت خود را اتمام و اكمال مكارم اخلاقى معرّفى مى‏فرمايند: « إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ؛۱۲فقط مبعوث شده‏ام كه مكارم اخلاق را به تمام و كمال برسانم». وقتى هدف رسالت حضرت ختمى مرتبت ؟ص؟ به تمام و كمال رساندن مكارم اخلاق است، ما بايد در مرحله اول، مكارم اخلاق را بشناسيم و در مرحله دوم، بدانيم كه مسير رسيدن به مكارم اخلاق چيست و ما چه مقدار به مكارم اخلاق رسيده‏ايم؟
براى اصلاح اخلاق و تهذيب آن، در طول تاريخ، راه‌كارهاى مختلفى پيشنهاد شده است كه نمونه‏اى از آن‏ راه‌کارها روشى است كه در كتاب معراج السعاده و امثال آن آمده است كه در توضيح آن بايد گفت: مركز گرفتارى‏ها و بدبختى‏هاى انسانى، حيوانيّت است. هر انسان‏ غير مهذّب، اسير يك نوع از حيوانيّت است. مشكلات و گرفتارى‏هاى افراد، متفاوت است. ممكن است در يک نفر، بُعدي از ابعاد حيوانى تشديد شده باشد؛ ولي بُعدي ديگر از آن ابعاد، تضعيف شده باشد. ممكن است يک نفر در امور شَهوى مشكل داشته باشد و يک نفر ديگر در امور غضبى. همين طور ممكن است كسى در مقطعى از عمر خود، احساس مشكل در زمينه‏اى نكند؛ غافل از آن‏كه هنوز زمينه بروز آن مشكل در او فراهم نشده است؛ مثلًا حبّ رياست و جاه طلبى معمولا در سنين بالاتر و پس از جوانى ظهور و بروز مى‏يابد؛ از اين رو انسان جوانى كه خود و صفاتش را به درستى نشناخته است، ممكن است خود را از برخى رذايل، خالي بداند يا در تشخيص مشكلات خود، دچار مشكل و اشتباه شود.
اين‏كه فضايل و رذايل اخلاقى، پس از تشريح و تبيين، طبقه‏بندى شود، حدّ اعتدال و منشأ هر صفت اخلاقى معلوم شود و اسباب و موانع آن نيز مشخص گردد، از دانستنى‏هاى بسيار مهم و ضرورى علم اخلاق است.
به هرحال در مرحله دوم اصلاح شاكله، آنچه مطلوب و مورد توجه است، شناخت فضايل و رذايل اخلاقى و منشأ آن‏ها و سپس تطبيق آن‏ها بر خويش و شناخت صفات اخلاقى خود و در نهايت، تعديل صفات اخلاقى است.
مرحله سوم: امور معنوى
اخلاق، يك ابتدا و انتهايى دارد. انتهاى اخلاق اين است كه انسان را از حيث صفات اخلاقى به اعتدال برساند و او را از افراط و تفريط نجات دهد. رسيدن به اعتدال، يكى از قلّه‏هاى رفيع كمال انسانى است؛ اما با همه اهميّت و ارزشي که اعتدال دارد، بايد بدانيم که اعتدال، نهايت كمال انسانى نيست؛ بلكه زمينه‏ساز آن کمال است. اعتدال در صفات اخلاقى و دورى از رذايل و كسب فضايل، امرى است كه منوط به ايمان نيست؛ به اين معنا كه ممكن است شخصى بدون ايمان به اديان الهى، از نظر كسب فضائل اخلاقى در مرحله بالايى باشد و به اعتدال، بسيار نزديك باشد و در مقابل، ممكن است انسانى كه به يكى از اديان الهى متدين است، از نظر اخلاقى، بسيار پايين‏تر باشد و نمونه‏هايي از هر دو گروه در تاريخ، فراوان است. پس سير معنوى انسان و كمال آدمى به اين مرحله دوم (اخلاق) محدود نمى‏شود؛ بلکه مرحله‏اى ديگر دارد كه امور معنوى، ناميده مي‌شود.
اين مرحله سوم است كه ملازم ايمان به خداست؛ آن هم ايمانى مستحكم. ثمره اين مرحله، قرب به حقّ تعالى است. در اين مرحله به مراقبه‏هاى دقيق و دائم در اعمال و صفات؛ حتّى در نيّات و افكار و ضبط خيالات، احتياج است. همچنين در اين مرحله، توجه به اذكار، اسماء الهى، توسّل به ذوات مقدس چهارده معصوم ؟عهم؟كه مصداق تامّ و اتمّ اسماء الله هستند، برنامه‏هاى عبادى، كسب بصيرت و بينش الهى و ورود به عالم مجردات، مطرح مى‏شوند. طىّ کردن اين مراتب، از امورى است كه به راهنمايى انسانى خبير و راه‏يافته نياز دارد. به قول حافظ: طيّ اين مرحله بي‌همرهي خضر مکن ظلماتست بترس از خطر گمراهى
پي نوشت:
۱- مفردات راغب اصفهانى، ماده« شكل»
۲- مجمع البيان، ج ۴، ص ۹۰
۳- . سوره اسراء، آيه ۸۴
۴- حلية المتقين، باب چهارم، بيان آداب زفاف و مجامعت و معاشرت زنان
۵- مانند سوره مؤمنون، آيه ۵۱: «يَأَيهَّا الرُّسُلُ كلُواْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَ اعْمَلُواْ صَالِحًا إِنِّى بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم».
۶- مانند سوره فرقان، آيه ۲۸ و ۲۹: «يَاوَيْلَتىَ‏ لَيْتَنىِ لَمْ أَتخِّذْ فُلَانًا خَلِيلًا لَّقَدْ أَضَلَّنىِ عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنى‏».
۷- سوره احزاب، آيه ۲۱
۸- نهج البلاغه، حکمت ۷۰
۹- المفردات فى غريب القرآن، ج ۱، ص ۲۹۷
۱۰- جامع السعادات، ج ۱، ص ۵۵
۱۱- كشف الغطاء، ص ۳۴
۱۲- بحار الانوار، ج ۶۸، ص ۳۸۲

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *