۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » مقالات حاج شیخ جعفر ناصری
  • 31 مارس 2014 - 8:56
  • 444 بازدید
الگوهاي اخلاقي در حوزه  (فصلنامه راه رشد ۱۱)
الگوهاي اخلاقي در حوزه  (فصلنامه راه رشد ۱۱)

الگوهاي اخلاقي در حوزه (فصلنامه راه رشد ۱۱)

الگوهاي اخلاقي در حوزه  (فصلنامه راه رشد ۱۱) برگرفته از سخنراني حجت الاسلام جعفر ناصري در مدرسه علميه حضرت ولي عصر (ع) بسم الله الرحمن الرحيم الرحيم و الحمد لله و الصلاه و … از قديم در حوزه هاي علميه مرسوم بوده که چهارشنبه‌ها را به علوم اخلاقي اختصاص مي‌دادند، بزرگاني در حوزه بودند که […]

الگوهاي اخلاقي در حوزه  (فصلنامه راه رشد ۱۱)
برگرفته از سخنراني حجت الاسلام جعفر ناصري در مدرسه علميه حضرت ولي عصر (ع)

بسم الله الرحمن الرحيم الرحيم و الحمد لله و الصلاه و … از قديم در حوزه هاي علميه مرسوم بوده که چهارشنبه‌ها را به علوم اخلاقي اختصاص مي‌دادند، بزرگاني در حوزه بودند که با يک ساعت صحبت آن ها در هفته، طلبه‌ها از نظر اخلاقي تأمين بودند. برخي شاگردان حضرت امام رح نقل مي‌کردند که ما پس از صحبت ايشان در روزهاي چهارشنبه‌ تا هفته آينده از جهت روحي تأمين بوديم، ولي حوزه‌هاي ما به مرور زمان، مخصوصاً از بعد اخلاق، نه تنها از جهت کيفت رشد نکرده بلکه شايد بتوان گفت که در بعضي مصاديق تنزّل يا توقّف هم کرده باشد. متأسفانه برخي لازم نمي‌دانند و پي گيري نمي¬کنند. اما علم اخلاق، خودسازي، خودشناسي حقيقتي است که از ابتدا مورد توجه بوده و خوشبختانه شايد الآن هم بيش‌ترين مسئله مورد توجّه جوانان مخصوصاً طلبه‌هاي جوان، همين است و اين يک مسئله اساسي است که حتي درس و تحصيل بدون آن به نتيجه اي نمي‌رسد، در حوزه‌هاي ما هميشه افرادي بوده اند که از جهت مقامات علمي و معنوي همسايه انبياء بوده‌اند و اگر رغبتي، شوق و عشقي به خودسازي در ما هست؛ اثر نفوس آن بزرگان است و خدا خدمت‌هاي ماندگاري به دست آن‌ها اجرا و پياده مي‌کرده است، مانند مرحوم شيخ عباس قمي و ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي که استاد امام ره و بزرگان ديگر بودند؛ کتاب هاي ايشان از بهترين کتبي است که در اخلاق و عبادات نوشته شده و شايد خيلي از نکات اخلاقي دقيق و نکات سلوکي منحصراً در کتابهاي اين مرحوم موجود است. مانند: اسرار الصلوه و المراقبات. اين بزرگوار، شاگرد ملاحسينقلي همداني بوده که هم ازجهت علمي در فقه، اصول و… و هم از جهت معنوي از اکابر و بزرگان بودند؛ به قدري هوا در اين بزرگان کشته شده بود که غير از خداي متعال هيچ چيزي آن‌ها را مشغول نمي‌کرد و متوجّه به چيزي نبودند. تمام توجهشان به خدمات ديني، علوم قرآن، فرهنگ اهل بيت ع و علوم اخلاقي بود. جمع کردن بين اين ابعاد و زواياي مختلف کار هر کس نيست ولي کسي اين مطلب را مي‌فهمد که حداقل ۲۰-۳۰ سال زحمت بکشد چون مشغول شدن به يک بعد انسان را از ابعاد ديگرغافل مي کند، ولي اين‌ها جامع اين علوم بودند و متوجه به خدا بودند و خدا هم به آن‌ها توجه داشته و الحمد لله ما مصاديق زيادي در بين علما داريم. نمونه ديگر از خدمات ماندگار توسط شهيد اول و شهيد ثاني ارائه شده که همان کتاب لمعتين است و بي جهت به عنوان کتاب‌ درسي حوزه در حوزه‌ها ماندگار نشده بلکه ناشي از برکات بيداري شب اين بزرگان و خلوص و اخلاصي است؛که در مسير اهل بيت عهم داشته اند و لذا در همه حوزه‌هاي علميه علوم اسلامي، حوزه‌هاي شيعه درخشش خاصي دارد. خداي متعال ما را در خوب مسيري قرار داده است.
اکنون براي حوزويان، طي مسير خودشناسي يک ضرورت است که اگر آن را پيدا نکنيم از درس بهره نمي‌بريم. جامعه شيعي محض و خالص کسي را که از جهت درسي خيلي خوب است اما از جهت توسل، تعبّد، تقوا و اعتقادات صحيح کم مي‌آورد را نمي‌پذيرد. جامعه شيعي ما روحانيت را با اين شرايط مي‌پذيرد، و اگر هم کسي بدون شرايط مدتي مشغول بود يا به او مشغول بودند اندک زماني طول مي کشد چون ائمه اطهار عهم و خداي متعال، پشت صحنه و ناظر به قضايا هستند.
زمينه چيني حوزه‌هاي شيعي از زمان امام باقر ع و امام صادق ع انجام شد و در زمان امام هادي و امام عسگري ع که براي مسئله غيبت و افتادن روال به دست فقهاي جامع الشرايط و پيدا شدن اين حوزه هاي علميه با اين نيّت هاي خالص ادامه يافت. شرايطي که خود ائمه عهم براي فقيه گفته اند شرايط محکمي است که از همين زمان طلبگي بايد آن را پايه ريزي کرد؛ مانند: عدالت، تقوا و اعتقادات صحيح. اگر انسان زمان را از دست بدهد بعداً به دست آوردن موقعيت، خيلي سخت مي شود.
چرا در قرآن از تقليد از علماي يهود مذمت شده است
مضمون حديثي۱ است که امام عسگري (ع) نقل مي فرمايد «به حضرت صادق ع عرض شد در قرآن خداي متعال از مقلِّدين يهود و نصارا مذمت مي‌کند، چه فرقي بين دين ما و دين يهود و مسيحيت هست حضرت فرمودند: فرقش در اين است که علماي آن‌ها علماي سوءبودند، همه فحشا و منکرات را مرتکب مي‌شدند وهمچنان جامعه دنبال آن ها مي‌رفت، نه علماي ما آن طورند و نه جامعه ما».
اگر عالمي خودش را با مسائل تقوائي و اعتقادات صحيح و تعبدي وفق نداد جامعه او را کنار مي‌زند.
ارتباط باخدا:
مرحوم آيت الله بروجردي در ايام طلبگي در حوزه اصفهان بودند؛ ايشان نقل کرده بود که در زمان طلبگي به گونه اي ارتباط با خداي متعال داشتم که گاهي وقتي مي خواستم به مهماني بروم يا رفقا دعوت مي¬کردند؛ راهنمايي مي شدم و به من گفته مي شد: «آقا سيد حسين!! آنجا برو آنجا نرو!» اين بزرگان علما با اين پايه اعتقادي و توسلي و تعبّدي و تقوايي و اعتقادي صحيح، آيت الله بروجردي مي شدند؛ منتهي نسبت به تحصيل ملکه تقوا و توجه به اخلاق سعي و زحمت و تلاش داشتند؛ هر چه اشتغالات فکري انسان به سمت ماديات به معني الاعم برود درصد اخلاق پائين مي آيد. اين که خداوند متعال به پيامبر ص ما مي فرمايد: «اِنَّکَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ» تعريف بزرگي است که در چند کلمه آمده است. خدايي که کمتر کلمه عظيم را استفاده مي کند براي خلق و خوي رسول الله ص اين کلمه را استفاده مي کند براي اينکه در تمام ابعاد کاملترين است درگذشت از دنيا، توجه به خلق و صفات فاضله.
درحقيقت خلق، اخلاق و خوي همان صفاتي است که انسان کسب کرده و هريک، حد اعتدالي دارد که يک انسان صحيح ، سالم، اخلاقي و عادل بايد در مسير حد اعتدال آن پيش برود.
عالم عامل :
مرحوم نراقيين از بزرگترين علماي ما بودند که در دوره سيد بحرالعلوم زندگي مي¬کردند. مرحوم نراقي پدر (ملا مهدي) يک دوره علم اخلاق به نام جامع السعادات به عربي نوشته است و پسر ايشان (ملا احمد) اين کتاب را به فارسي روان ترجمه کرده و نام آن را معراج السعاده گذارده. نقل شده که جامع السعادات خيلي زود در بين حوزه هاي علميه جا باز کرد. بعد از اين مرحوم نراقي به عراق رفت. در نجف رسم بوده که وقتي آقايان ايران که از علما، فضلا و مشاهير قابل توجه، بودند به آنجا مي رفتند آقايان عراق به ديدن آنها رفته و سپس ايشان بازديدي از آنها به عمل مي آوردند. مرحوم ملا مهدي در نجف منزلي گرفتند و آقايان يکي پس از ديگري به ديدن ايشان مي آمدند، ولي سيد بحر العلوم نيامد مرحوم نراقي به دوستانشان گفتند: “خوب است ما خدمت سيد برويم”. به سر درس ايشان رفتند؛ آنجا هم سيد توجهي نکرد يکي دو روز گذشت مرحوم نراقي به دوستانشان گفتند: “وقتي بگيريد تا به منزل ايشان برويم”. وقتي به منزل ايشان رفتند نيز، سيد به استقبال نيامد و همچنان در بالا نشسته بود. مرحوم نراقي وارد اتاق شدند و نشستند و شروع به صحبت کردند و جلسه گرم شد. کمي که گذشت سيد بحر العلوم بلند شدند و مرحوم نراقي را در آغوش گرفته و بوسيدند و احترام کردند و او را در جاي خود نشاندند و ملاقات حدوداً يک ساعت به طول انجاميد. سپس سيد جهت بازديد به منزل ايشان رفتند وقتي دوستان سيد، علت را پرسيدند؛ ايشان فرموده بود من شنيدم که ايشان يک دوره اخلاقيات نوشته اند؛ کتاب او را خواندم و ديدم الحق کتاب خوبي است و يک دوره انسان سازي و خود سازي است؛ وقتي ايشان آمد خواستم که محکي بزنم که ايشان خودش را اصلاح کرده و آيا اهل عمل هست ! وقتي که به ديدنش نرفتم و توجه نکردم ديدم او اصلاً هوا ندارد و اين گونه شد که روشم را عوض کردم. يعني محک مي زدند که ببينند کسي که جامع السعاده نوشته خودش هم اهل عمل هست يا صرف نوشتن است وقتي کتاب ارزش پيدا مي کند که کاتب و مؤلف آنچه که نوشته خودش هم طي کرده باشد در سوره منافقون است که خدا مي فرمايد: آنها مي¬گويند که تو رسول خدائي ولي خدا مي گويند که اينها دروغگويند حرفشان حسابي است ولي به آن اعتقادي ندارند! لذا انسان در کتاب، منبر، مقاله و حرف زدن عادي بايد يک پشتوانه حقي داشته باشد، يک سرّي باشد؛ يعني صادق و عادل باشد. خوشبختانه در حوزه هاي علميه افرادي بودند که مانند انبياء بني اسرائيل بودند و ما هم در صورتي موفق مي شويم که پا جاي پاي آنها بگذاريم که آن ها را الگو قرار دهيم.
قَالَ رسول الله ص‏ عُلَمَاءُ أُمَّتِي‏ كَأَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ:۲
چند هفته پيش خدمت آيت الله بهجت ره بوديم صحبت از وضع حوزه ها شد و اين که کتاب قدما را بايد به سبک جديد تدوين کرد و در اختيار طلاب گذاشت ايشان مي فرمودند: « اين اعتقاد را دارم اما خيلي از مسائل هست که قابل تغيير نيست و در علماي گذشته بوده که الان بايد براي حوزه هاي علميه درس باشد؛ سعيشان، تقوايشان، زحماتشان، آن ها اهل کرامت بودند» عرض مي¬کنم يک دوره انسان شناسي عملي را رفته بودند و خودشان کامل بودند الان بايد حوزه هاي ما به اين حد برسد که توجه همه دنيا از مسلمان و غير مسلمان در زمينه معارف، خودسازي، خود شناسي و خدا شناسي به حوزه علميه ما باشد؛ اين مسئله امکان توقف ندارد؛ گريه انبياء و ائمه عهم توبه، استغفار، مناجات التائبين، مناجات المحبّين نشانگر اين است که اين راه، خيلي عميق است و طلبگي يعني: پرچم داري خدا شناسي؛ يعني: سربازي امام زمان عج . ما نبايد هميشه درحال شرمندگي باشيم که نتوانسته ايم؛ با سعي و تلاش ما، خداوند عنايت مي¬کند چنان چه فرمود: « لَيسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعي» زماني مردم براي خودسازي و خودشناسي فقط در حوزه ها به دنبال انسانهاي کامل مي¬گشتند و ميافتند.
حکايت:
مرحوم شيخ جعفر شوشتري در سفري از عراق به قصد زيارت آقا علي بن موسي الرضا ع به ايران آمدند؛ به تهران که رسيدند مردم از ايشان خواهش کردند در ماه رمضان در مسجد سيد عزيز الله (يا ارگ) که هر سال ظهرهاي ماه رمضان نماز جماعت و منبر برقرار است و هيئت دولت(زمان قاجار) هم مي آيند و جلسه خوب و شلوغي است؛ شما نماز و منبر اين مسجد را به عهده بگيريد؛ ايشان قبول کردند. ابتداي زمزمه کمونيستي وبي خدايي در ايران بود. نقل مي کنند که شيخ جعفر شوشتري يک روز در مسجد بين صحبت هايش بالاي منبر گفت: ” اخيراً چنين زمزمه شده که عالم ماورائي نيست، بعضي ها قائلند که خدائي نيست؛ مردم من در مقابل اين همه جمعيت که در مسجد نشسته اعلام مي کنم که خدا هست اگر کسي مي گويد، نيست برخيزد و آن جمله را در مسجد در مقابل جمع بگويد اگر در جا نمرد همه بدانيد که خدا نيست!” احدي جرأت بلند شدن نکرد! زدن اين حرف هم پشتوانه اي مي خواهد که جز انبيا نداشتند، در مراجعه به علماي بزرگ ديده مي شود که خيلي از مسائل، بسيار فراتر از مسائل فقهي ساده بود ولي چون خود شناسي، خداشناسي و اعتقاد صحيح داشتند، قرآن را شناخته بودند، توحيد را از قرآن و روايات گرفته بودند و پيوند با عالم معنا خورده بودند، پشتوانه داشتند و ما هم بايد انشاءالله براي ادامه دادن حوزه ها در مسير خود، راه همان بزرگان را برويم. انسان تا زاويه اي از خودشناسي و خدا شناسي برايش باز نشود فرقي با ديگران نمي کند يعني علوم فقهي وقتي نور مي آورد که فرد، اهل تقوا، عبادت، ارتباط و توسل با اهل بيت عهم باشم. حاج آقا[آيت الله ناصري] هميشه اينگونه سفارش مي کردند که در صحبت براي طلاب بايد آنها را به دو امر و دو جهت سوق داد تا پايان کارشان به خير باشد يکي جهت جدّيت در تحصيل و يکي توسل به امام زمان عج که در اين دو جهت هم تقوا هست، هم عدالت و خلاصه همه چيز هست چون، مسير پاکان است و هيچ کس نمي تواند راه پيدا کند مگر اينکه اهل تقوا شده باشد.
تشرف خدمت حضرت مهدي عج :
تشرفاتي که نوشته شده مختلفند گاهي معلوم نيست که خود امام زمان عج را ديده باشند ولي برخي از تشرفات بسيار روشن و شفاف است و خيلي قابل استفاده است؛ مرحوم شيخ عباس قمي جريان بغدادي را نوشته و اين جزء تشرفات خوب است. خدا رحمت کند آقاي کافي را که جريان علي بن مهزيار اهوازي را مي گفتند. دو علي بن مهزيار داريم. آن که الان در اهواز مدفون است از روات و محدثين و مورد وثوق امام رضا ع و امام جواد ع بوده است ولي تشرّف نقل شده مربوط به ايشان نيست آن تشرف مربوط به اواخر غيبت صغري است که علي بن مهزيار بيست سفر حج مشرف مي شود و منصرف مي شود و يک شب خواب مي بيند که به او مي گويند امسال هم به حج برو. با قافله به نجف مي آيد و سپس به مدينه و بعد مکه در طي سفر حالش حال عاشق بود و همواره منتظر. حرم امير المؤمنين خبري نشد، مسجد کوفه، مسجد سهله، حرم ابا عبدالله ع يک روز دو روز، يک هفته دو هفته نا اميد و ناراحت بود. با قافله به مدينه آمد؛ در بقيع گريه و زاري نمود؛ خبري نشد. به مکه رفت و اعمال را انجام داد، در عرفات ناله کرد؛ خبري نشد. پس از اعمال حج مشغول طواف در خانه خدا بودکه فردي باهيبت با برد يماني را ديد. مي گويد تا او را ديدم يک دفعه حالتي به من دست داد و هيبتش مرا گرفت. پرسيد از کجا هستي گفتم از اهواز گفت: ابن خصيب را مي شناسي گفتم: بله مرحوم شد. گفت: خدا رحمتش کند! علي بن مهزيار را مي شناسي گفتم: خودم هستم. گفت: خوشا به حالت! اجازه داده شدي که خدمت آقا برسي. من مأمورم که شما را خدمت امام زمان عج ببرم. وعده کرديم و به راه افتاديم. صبح به آن وادي که خيمه آقا امام زمان عج بود رسيديم. وارد خيمه شد و اجازه گرفت. رفتم داخل پرده خيمه را کنار زدم ديدم يک آقاي جواني روبرو روي نمدي با دو بالشت چهار زانو نشسته و با انگشت سبابه دست راست به زمين اشاره مي¬کند. سلام کردم آقا بهتر از من جواب دادند. و فرمودند: “پسر مهزيار مدتي است که قيافه تو در ذهنم ترسيم شده چرا دير آمدي !” حالا يک نفر مثل او که فکر مي کرد که عاشق است و بيست سفر حج رفته حالا مي بيند قضيه بر عکس است آقا مي فرمايد تو کجا بودي ! گفت: «يا بن رسول الله لم اَجِد مَن يَدُلُّني عَلَيک!؛کسي را نيافتم که مرا خدمت شما بياورد» آقا فرمودند: خير دليلش اين نيست او که امسال تو را به اينجا آورد؛ بيست سال پيش هم مي توانست بياورد. سپس آقا سه دليل آوردند که اين از قطعه هاي خوب اين تشرّف است و لکِنَّکُم کَثَّرتُم اَلاَموال، تو هنوز امام زماني نشده بودي هميشه در فکر اقتصادت بودي و قَطَعتُم اَلرَّحِم. صله رحم نکردي. وتَجَبَّرتُم عَلي فُقَراءِ المؤمنين؛ اگر جايي فقير مؤمني ديدي کمک که نکردي هيچ بر مشکلش هم افزودي. فقرا مورد عنايت اهل بيت عهم هميشه فقراء مادي نيستند، فقرا علمي و فقرا فرهنگي را هم شامل است. ارتباط اين بخش سوم با روحانيت بسيارمهم است. گروهي هستند که همه اسلام را در لباس ما مي بينند اگر حرکتي از ما صادر شود که ذهن او را مغشوش کند هم به او ظلم کرده ايم و هم به لباس و هم به امام زمان عج . حضرت فرمودند زور گفتي “تحيرتم” هم دارد يعني مؤمنين را گيج کردي! علي بن مهزيار روي خاک ها نشست .گفت: التوبه التوبه يا بن رسول الله الاقاله الاقاله ببخشيدآقا! کمي گريه کرد، و حضرت توبه او را پذيرفتند. ما يک چنين معادن و منابعي از وحي خدا در اختيار داريم تا خود و مردم را نجات دهيم. اميدواريم که آقا از فضل و کرم خودشان اسم ما را در طومار سربازانشان بنويسند و زيارت ايشان نصيب ما شود و از بهترين سربازان و مبلّغين دين اجدادشان باشيم. با صلوات بر محمد وآل محمد.
پي نوشت:
۱- ر.ک ، وسائل الشيعة ؛ ج‏۲۷ ؛ ص۱۳۱
۲- بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏۲، ص۱

برچسب ها

این مطلب بدون برچسب می باشد.

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*

جواب سئوال زیر را وارد نمایید *