۞ امام علی (ع) می فرماید:
هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

موقعیت شما : صفحه اصلی » گفتار های حجت الاسلام ناصری
  • 24 نوامبر 2016 - 14:01
  • 528 بازدید
هدیه آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها به جناب سلمان(۸۶)
هدیه آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها به جناب سلمان(۸۶)

هدیه آسمانی حضرت زهرا سلام الله علیها به جناب سلمان(۸۶)

کد مطلب:۸۶/ ۸۵/ ۹۵ عبد اللَّه بن سلمان فارسى از پدر خود نقل کرده است که گفت: ده روز بعد از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از خانه خود بيرون آمدم و به خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسيدم. ایشان فرمودند: «اى سلمان! از ما دور شده‌‌‌‌‌اى و به نزد ما نمى‌‌‌‌‌آيى؟» سلمان گفت: «اى حبيب من، يا […]

کد مطلب:۸۶/ ۸۵/ ۹۵

عبد اللَّه بن سلمان فارسى از پدر خود نقل کرده است که گفت:

ده روز بعد از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از خانه خود بيرون آمدم و به خدمت امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسيدم. ایشان فرمودند: «اى سلمان! از ما دور شده‌‌‌‌‌اى و به نزد ما نمى‌‌‌‌‌آيى؟» سلمان گفت: «اى حبيب من، يا ابا الحسن! از مثل شخصى چون شما چگونه مى‌‌‌‌‌توان دوری نمود؟ بلكه به خاطر حزن و اندوه براى رحلت رسول خدا صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله نتوانستم خدمت برسم». اميرالمؤمنين علیه‌السلام فرمودند: «اى سلمان! برو به منزل فاطمه علیها‌السلام كه بسيار مشتاق ديدن تو است و اراده دارد تحفه‌‌‌‌‌اى به تو دهد؛ تحفه‌‌‌‌‌اى كه از بهشت براى او آمده است». من گفتم: «يا على! آیا براى فاطمه بعد از رحلت رسول خدا از بهشت تحفه نيز مى‌‌‌‌‌آيد؟»

حضرت فرمودند: «بله، ديروز تحفه‌‌‌‌‌اى آمده است». به سرعت شتافتم و به خانه فاطمه علیها‌السلام دختر رسول خدا رسيدم. آن حضرت را ديدم نشسته و پارچه عبایى بر خود پيچيده است. پس چون نظر مباركش بر من افتاد، فرمود: «اى سلمان! بعد از فوت پدرم رسول خدا صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله از ما دورى اختيار نموده‌‌‌‌‌اى؟» من در جواب گفتم: «حاشا كه من از شما دورى جويم اى حبيبه من!» حضرت فاطمه علیها‌السلام فرمودند: «خوش بنشين و متوجّه باش سخنى را كه به تو مى‌‌‌‌‌گويم. ديروز در همين موضع نشسته و درِ خانه را بسته بودم. با خود در فكر بودم كه بعد از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وحى الهى از ما قطع گشته است و فرشتگان از منزل ما منصرف شدند. در اين فکر بودم كه در خانه گشوده شد بدون آن كه شخصى آن را بگشايد و سه نفر خانم، داخل خانه شدند كه در حُسن و جمال و تازگى صورت و خوش‌بویى، هيچ بيننده‌‌‌‌‌اى مثل ايشان را نديده است. چون ايشان را ديدم، با آن‌ها مهربانى نمودم و گفتم: «شما را به پدرم قسم مى‌‌‌‌‌دهم كه بگويید از اهل مدينه‌‌‌‌‌ هستید يا از اهل مكّه؟» گفتند: «اى دختر رسول خدا صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله ما نه اهل مدينه و نه اهل مكه و نه اهل زمينيم؛ بلكه كنيزانيم از اهل حور عين از دار السّلام بهشت. پروردگار عالميان، ما را به سوى تو اى دختر رسول خدا صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله فرستاده است و ما بسيار مشتاق ديدار تو بوديم». از يكى از ايشان كه به گمانم بزرگ‌تر بود، پرسيدم: «نام تو چيست؟» گفت: «مقدوده»‌‌‌‌‌. گفتم: «از چه جهت، نام تو را مقدوده‌‌‌‌‌ گذاردند؟» گفت: «براى آن كه من از جهت مقداد بن اسود كندى، مصاحب رسول خدا صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله خلق شده‌‌‌‌‌ام». از ديگرى پرسيدم: «نام تو چيست؟» گفت: «ذرّه»‌‌‌‌‌. گفتم: «چرا نام تو را ذرّه‌‌‌‌‌ گذاشته‌‌‌‌‌اند و حال آن كه تو در نظر من بزرگى؟» گفت: « زیرا من جهت ابوذر غفّارى، مصاحب رسول خدا صلّى‌اللَّه‌عليه‌وآله خلق گرديده‌‌‌‌‌ام». از سومین آن‌ها پرسيدم: «نام تو چيست؟» گفت: «سلمى»‌‌‌‌‌. گفتم: «چرا تو را سلمى‌‌‌‌‌ نام گذارده‌اند؟» گفت: «من از جهت سلمان فارسى، خادم پدر تو خلق شده‌‌‌‌‌ام».

بعد از آن، حضرت فاطمه علیها‌السلام ‌‌‌‌‌ فرمودند: براى من قدرى از رطب بيرون آوردند كه از برف، سفيدتر و از مشك، خوش‌بوتر بود.

سلمان می‌گوید: حضرت فاطمه علیها‌السلام از آن رطب، يك دانه به من دادند و فرمودند: «امشب با اين، افطار نماى و فردا هسته اين رطب را بياور». آن رطب را گرفته، از خانه آن حضرت بيرون آمدم. به هر شخص از اصحاب آن حضرت كه گذشتم، گفتند: «اى سلمان! به همراه خود مشک دارى»؟ مى‌‌‌‌‌گفتم: «بلى». در وقت افطار به آن رطب افطار نمودم و هسته‌ای در آن نيافتم. روز ديگر به خدمت حضرت رسيدم و عرض نمودم: «ديشب به آن رطب افطار نمودم و آن رطب، هسته نداشت». حضرت فرمودند: «آن رطب را چگونه هسته باشد و حال آن‌كه از درختى است كه خداى تعالى آن را در دارالسّلامِ بهشت غرس کرده به سبب دعایى كه پدر بزرگوارم به من تعليم نموده است و من هر صبح و شام، مداومت به آن كلمات مى‌‌‌‌‌نمايم؟»

سلمان گفت: «اى سيّده من! اين كلمات را به من تعليم نما». حضرت فاطمه علیها‌السلام فرمودند: «اگر به اين كلمات مداومت نمایى، خداى تعالى تو را از بیماریِ تب نگاه مى‌‌‌‌‌دارد مادام كه در دار دنيا باشى». پس اين حرز را تعليم نمودند و آن اين است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌‌‌‌‌ بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ فِي‌‌‌‌‌ كِتابٍ مَسْطُورٍ فِي رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِين‌‌‌‌‌.[۱]

چقدر حضرت سلمان، نزدیک بوده است كه حضرت زهرا علیها‌السلام وقتی که يك شخص نابینا، وارد شدند، از او روگرفتند و فرمودند: «او نابینا است؛ اما من كه نابینا نيستم»؛[۲] ولى با این حال، حضرت در خانه، مشغول انجام كارها بودند که حضرت سلمان به منزل حضرت می‌آید. چقدر سلمان، لطيف و پاك بود كه اين طور جايگاه پيدا كرده بود.

نزدیک شدن به عصمت كبراى الهى، حضرت زهرا علیها‌السلام كه از بزرگ‌ترين موحّدين هستند، بسیار سخت است و بسیار پاكى و طهارت مى‌‌‌‌‌خواهد. انسان بايد، بسیار پاك باشد تا معصومین علیهم‌السلام به او راه بدهند. نزدیک شدن به حضرت بقية اللّه‌‌‌‌‌ علیه‌السلام هم همين‌‌طور است. اگر از جهت ذهن خود، امنیت داریم كه افكار آلوده در محضر حضرت بقية اللّه‌‌‌‌‌ علیه‌السلام به سراغ ذهن نیاید، خيلى خوب است؛ اما اگر اين حالت نباشد، ممكن است گاهى ملاقات‌ها به ضرر افراد باشد؛ چون كسى كه بر قواى تخيّلى خود تسلّط نداشته باشد، در محضر امام زمان علیه‌السلام منکر آن حضرت می‌شود و باور نمی‌کند که آن شخص، حضرت باشد. اگر ذهن انسان این طور باشد، خسران می‌کند. انسان باید این ضعف خود را اصلاح کند. راه اصلاح آن ضعف، سعی در تذکّر، مراقبه بیشتر، تمرکز بیشتر به نور اسماء الهی و توسل به اهل بیت علیهم‌السلام است.

 آیة الله بهجت قدس‌سره جمله زیبایی می‌فرمودند: «انسان اختياراً، وارد توجهات بشود و اختياراً خارج نشود». اين فرمایش، خيلى جامع است و به این معناست که وقتی انسان، متوجه خدا بود، ولی يك فكر دیگری در ذهن او آمد، دوباره به صورت اختیاری، متوجه خداوند شود و اختیارا از این توجه، خارج نشود. شايد توجه انسان روز اول، يك ثانيه باشد؛ ولى اگر انسان، هفته‌‌‌‌‌اى يك ثانيه در باب توجه، پيش برود، به كمال، نزديك‌‌‌‌‌تر خواهد شد؛ چون اگر كسى يك دقيقه توجه را تحصیل کرد، مسلط بر تحصیل توجهات بیشتری مى‌‌‌‌‌شود. زحمت توجه، در اول كار است.

[۱] . مهج الدعوات، ص ۷٫

[۲] . بحار الأنوار، ج‌‌‌‌‌۴۳، ص۹۱٫

پاسخ دادن

ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری را کامل کنید. *

*