بسم الله الرحمن الرحیم کد مطلب:۹۶/۸۶/۱۳۰ سر و كار انسان در قالبي لطيف، با ممثّلاتي است كه حاصل ملكات، افكار و اعمال است. محدوده انسان به سعه وجودي عالم دل او مربوط است. اين مكان محدَّد به حدود است؛ اما به حدودي كه مربوطِ به سعه انسانيّت در قالب لطيف و سعادتمندانه يا شقاوتمندانه است. […]
بسم الله الرحمن الرحیم
کد مطلب:۹۶/۸۶/۱۳۰
سر و كار انسان در قالبي لطيف، با ممثّلاتي است كه حاصل ملكات، افكار و اعمال است. محدوده انسان به سعه وجودي عالم دل او مربوط است. اين مكان محدَّد به حدود است؛ اما به حدودي كه مربوطِ به سعه انسانيّت در قالب لطيف و سعادتمندانه يا شقاوتمندانه است. ابتداي راه انسان، شروع اصلاح ملكات به وسيله اعمال و نيّت است تا اینکه اعتدال حاصل شود و حيوانيّت در باطن، تبديل به انسانيّت شود. وقتي حیوانیت به انسانیت تبديل شد، انسان هنوز انواع مشكلات دیگر را داراست. نتيجه كار بر اين خواهد بود كه آدمي به نحوي خودش را در این دنیا اصلاح كند و اهل توحيد شود. در برزخ و قيامت، سروكار انسانها با ممثّلات نفساني زياد خواهد بود. اگر انسان خود را اصلاح کرده باشد، در برزخ و قیامت سروكارش با انسانهاي معتدل است، نه با حيوانات درنده. بسیاری از روايات گزارش مي كند كه در برزخ، حشر و نشر اين قضايا وجود دارد. صُوَري که تجلّي شهوات هست وجود دارد.[۱]
نفس، فرد کوچکی نیست؛ بلکه سعه وجوديش بسيار زياد خواهد بود و شقوق و شاخه هاي بسيار خواهد داشت. وقتي انسان در چنين دايره وسيعي بايد كار كند، بايد خيلي قويّ وارد شود و موجود ارزشمندي باشد. ارزشش را هم دارد. نفس، اسلام نمي آورد مگر بعد از زحمات بسیار. باید قدم به قدم به سمت تهذيب رفت. در خيلي از ابعاد بايد با نفس جهاد اكبر كرد؛ سفري طولاني در پيش است.
بين انسان و بين كانالها و چاله هاي سياه جهنم، ارتباط و كانالي هوشمند هست. در هر چاله اي كه در دنیا افتادم، آنجا هم مي افتم.
در روایتی نقل شده است حضرت زکریا علیهالسلام وقتی که میخواستند بنیاسرائیل را موعظه کنند در مجلس نگاه میکردند، اگر حضرت یحیی علیهالسلام در مجلس بودند، اسمی از جهنّم نمیآوردند. روزی آن حضرت علیهالسلام متوجه حضور حضرت یحیی علیهالسلام نشدند و در توصیف جهنم جملاتی را از قول خداوند متعال ذکر کردند که در جهنم کوهی است به نام سَکران که در آن کوه، وادی به نام غَضبان وجود دارد و … ناگهان حضرت یحیی علیهالسلام در بین جماعت، سر را بالا آورد و فرمود: «وَا غَفْلَتَاهْ مِنَ السَّكْرَانِ».[۲] وای از غفلت از کوه سکران
———————————————————————————-
[۱]. تفسیر قمی، ج۲، ص۳٫
[۲]. امالی صدوق، ص ۲۹٫