بسم الله الرحمن الرحیم کد مطلب:۹۶/۸۴/۱۳۲ اگر انسان با اسماءالله آشنا باشد، میداند از هر اسمی چه زمانی استفاده کند؛ مثل پزشكي است كه داروشناس است و دقيقاً مي داند اگر فلان بيماري را پيدا كرد، چه دارويي مصرف كند. گاهی فقط با يك قرص، مشكلش را حل مي كند؛ ولي همين فرد اگر به […]
بسم الله الرحمن الرحیم
کد مطلب:۹۶/۸۴/۱۳۲
اگر انسان با اسماءالله آشنا باشد، میداند از هر اسمی چه زمانی استفاده کند؛ مثل پزشكي است كه داروشناس است و دقيقاً مي داند اگر فلان بيماري را پيدا كرد، چه دارويي مصرف كند. گاهی فقط با يك قرص، مشكلش را حل مي كند؛ ولي همين فرد اگر به دانش پزشکی آگاه نباشد، نمي داند به چه بیماری مبتلا شده است و فقط حدس ميزند. علاوه بر این نزد پزشک که میرود، نباید حرفی بزند؛ چون نمیداند برای بیماریش به چه دارویی نیاز دارد. چقدر فرق هست بين رسيدن به اجتهاد و تشخیص، و نرسیدن به اجتهاد؛ حتی در راه خدا.
انسان باید بلندهمّت باشد و دانا شود. ما از خودشناسی خيلي دور هستیم. اگر شکل يك درختي را روی کاغذ بیاورند و يك ميليون شاخه یا بیشتر براي آن ترسیم کنند و بگويند اين انسان است، نبايد تعجب کنیم.
خداوند متعال، اصل انّيّت را در همه مخلوقات از جمله بشر قرار داد. هيچ وقت بشر، به اين شجره و طرق، احاطه پيدا نميكند، مگر كسي كه جهاد اکبر كرده باشد. انسان هر حرکتی که میکند یا هر حرفی که میزند، برخاسته از یکی از آن شاخهها است. انسان بدون «أَنَا» انسان نيست؛ ولی گاهی يك هوا و فضایی بر اين شجره حاكم ميشود و خلط مي كند؛ لذا «أنَا» را كه بايد به استخدام حقتعالي دربيايد و زیر پرچم این آیه شریفه ببرد:
إِنِّي أَنَا اللَّه؛[۱]
به راستى من همان خداوندم.
ولی [زیر این پرچم نمیبرد و] به جای آن ميگويد:
أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى؛[۲]
من پروردگار بلندمرتبه شما هستم.
این جمله [انا ربکم الاعلی] را به رفيقش ميگويد، به مردم ميگويد، با زبان ميگويد، با دست ميگويد، با پا ميگويد.
براي سالك بسیار زشت و زننده است كه مدعي این انانیّت شود و اين یک قاعده است که اگر كسي با «أنَا» و «تفرعُن» بخواهد بزرگ شود، خداوند متعال بر سر او میزند.
قرآن، بزرگتر از اين است كه اين همه آياتش فقط درصدد محکوم کردن فرعون باشد. فرعون هم يك شقيّ مثل بقيه اشقيا است. در حقیقت قرآن مي خواهد فرعونصفتی و «تفرعن» را محكوم كند، تفرعني كه هر لحظه در هر انساني نمونه دارد. قرآن، قضيه فرعون را مي گويد تا به من بگويد: چرا ميگویي «أنَا». مي خواهد اين انّيتها و شاخه هاي تفرعن را از بین ببرد.
خداوند براي نبيّ خودش اسم زيبايي انتخاب كرده است به نام «موسي» كه به زبان عبري معنايش «از آب گرفته شده» است. قرآن درس توكّل مي دهد و میفرماید: ما بهترين بنده خودمان را در آب انداختيم و به بدترين بنده خود گفتيم: او را بگیر، حقوقی معیّن کن تا مادرش به او شير بدهد و بزرگش كند تا [این کودک پس از رشد] بيايد آنها را از بین ببرد. خداوند مسلّط بر دلها است؛ اوست که پيوندي بين اين بچه و دل آن اشقي الاشقياء ايجاد كرد؛ در حالی که فرعون به خاطر به دنيا نيامدن اين بچه، مردم را میکشت.[۳]
بشر همين است. اگر اهل بصيرت و بینش شد و توبه كرد، خداوند او را میبخشد؛ ولي اگر خواست با خداوند دشمنی بورزد، خداوند از راه هايي جلوي او را مي گيرد كه برای ديگران عبرت است.
پروين اعتصامي در اشعارش داستانی را نقل ميکند که البته روایتش را ندیدم، میگوید: وقتی نمرود تازه به دنیا آمده بود، با پدر و مادرش با كشتي به مسافرت مي رفتند. كشتي مبتلا به طوفان شد و تمام مسافران از جمله پدر و مادر او غرق شدند. با عنایت خدواند متعال، آن بچه به تختهپارهای بند شد و به ساحل دریا رسید. گرگي مي آمد او را شير مي داد، تا بزرگ شد. و در عاقبت، اين بچه شد گرگِ جان مردم و توحيد مردم. بعد پروين مي گويد:
ما كه دشمن را چنين مي پروريم دوستان را از نظر چون ميبريم؟[۴]
اگر انسان بتواند با يك زاويه دلش دائما با خدا در تماس باشد، آن وقت است که لذت بركات و رحمت الهي را در تمام زندگيش لحظه به لحظه حس مي كند.
و ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى؛[۵]
و آنچه نزد خدا است بهتر و پايدارتر است.
و لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجات؛[۶]
و هرآينه مراتب آخرت نيز بسيار بيش از درجات دنياست.
براي ما خیلی ابهام هست که چه به سرمان مي آيد. بعد از مرگ، كجا مي رويم؟ چه كار مي كنيم؟ لذا مي ترسيم؛ چون نمي دانيم آن طرف چه خبر است. اگر كوچكترين لطمه به ما بخورد، آن را ضرر مي پنداريم. چرا؟ چون از زمان بهره نبرده ايم و از امكانات استفاده نكرده ايم.
گاهی يك فردي که ضرر مالي يا ضرری در زندگي به او وارد میشود، این ضرر باعث میشود که او در یک کار خیر وارد شود؛ مثلا حفظ قرآن را شروع میکند و بعد از چند سال، حافظ قرآن میشود. بعد از چند سال که نگاه مي كند، میبیند فلان اتفاق، باعث شد كه حافظ قرآن شود؛ لذا هیچ وقت به اين اتفاق به ديد يك ضرر نگاه نمي كند؛ چون بزرگتر از آن نصيبش شده است که آن را نفع ميبيند.
اگر انسان در محدوده وظایف خود، اين حس را پيدا كرد و اینگونه رشد كرد، آن وقت مانند جريان حضرت زينب عليهاالسلام مي شود كه فرمود:
ما رأيت الا جميلا؛[۷]
ندیدم مگر زیبایی.
اتفاق هرقدر هم بزرگ باشد چون او رشد كرده، در اين قضيه خسارت نديده است، رضاي خدا و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را به دست آورده است، وفاداري خود را ثابت كرده است. همه اينها امتیاز است و در این وقت است که دنیا در نظر انسان، زیبا میشود.
———————————————————————————————————-
[۱]. سوره قصص، آیه ۳۰٫
[۲]. سوره نازعات، آیه ۲۴٫
[۳]. سوره قصص، آیات ۷ تا ۱۳٫
[۴]. دیوان پروین اعتصامی.
[۵]. سوره قصص، آیه ۶۰٫
[۶]. سوره اسراء، آیه ۲۱٫
[۷]. لهوف، ص۱۶۰٫