بسم الله الرحمن الرحیم کد مطلب:۹۶/۸۶/۱۵۸ در زمان آقا علي بن موسي الرضا عليهالسلام فردي به نام علی بن اسباط، اموالي را به خراسان مي برد تا به دست آن حضرت برساند. در بین راه، سارقين اموالش را از او گرفتند و به دندانهایش هم آسیب رساندند. اين شخص به يكي از آباديها پناه برد […]
بسم الله الرحمن الرحیم
کد مطلب:۹۶/۸۶/۱۵۸
در زمان آقا علي بن موسي الرضا عليهالسلام فردي به نام علی بن اسباط، اموالي را به خراسان مي برد تا به دست آن حضرت برساند. در بین راه، سارقين اموالش را از او گرفتند و به دندانهایش هم آسیب رساندند. اين شخص به يكي از آباديها پناه برد و خيلي متأثر شد و با خود گفت: اموال را بايد به دست امام رضا عليهالسلام مي رساندم؛ امّا نشد، دندانهایم هم که اینطور شد. يك شب آقا علي بن موسي الرضا عليهالسلام را در خواب دید که فرمودند: براي اموال، نگران نباش و براي دندانهايت هم گیاه سُعد استفاده كن.
این شخص کمی از آن گیاه استفاده كرد، حالش بهتر شد و به سمت خراسان حرکت کرد. در خراسان، مردم براي ملاقات حضرت منتظر بودند. زمانی که حضرت آمدند، به آن شخص فرمودند: براي دندانهايت از سُعد استفاده كردي، بهتر شد؟ گفت: بله. فرمودند: داخل انبار بیا. آقا درِ انبار را باز كردند و فرمودند: اينها اموال ربوده شده شماست.[۱]
آن چیزی كه ما را دور مي كند، كم بودن معرفتمان نسبت به اهلبيت عليهمالسلام است. اگر زندگي ما را محبت اهلبيت عليهمالسلام بگيرد و حقيقتا به دنبال معرفت اهلبيت عليهمالسلام باشيم، بسیار بهتر از این، بهره میبریم.
مردی سیاهچهره به نام «اَفلح» خدمت امیرالمؤمنین عليهالسلام رسید و اقرار کرد: من سرقت کردهام. حضرت دستور دادند دستش را قطع کنند. بعد از اینکه دستش را قطع کردند، ابن کوّاء با او برخورد کرد و گفت: چه کسی دست تو را قطع کرد؟ او شروع کرد به مدح امیرالمؤمنین عليهالسلام و جملات بسیار زیبایی در مدح آن حضرت گفت. ابن کوّاء گفت: کسی که دستت را قطع کرده است، مدح میکنی؟! اَفلح در جواب گفت: اگر من را قطعهقطعه هم کرده بود، محبت من به او بیشتر میشد. ابن کوّاء قصّه را به امیرالمؤمنین عليهالسلام رساند. حضرت فرمودند: محبّین ما به گونهای هستند که اگر آنها را قطعهقطعه هم کنیم، جز محبت ما چیزی بر آنها افزوده نمیشود؛ ولی دشمنان ما به گونهای هستند که اگر روغن و عسل هم در کامشان بریزیم، جز بغض ما چیزی به آنها افزوده نمیشود. سپس امیرالمؤمنین عليهالسلام به امام حسن عليهالسلام فرمودند: «علیک بعمّک الاسود»؛ یعنی برو و آن عموی سیاهچهرهات را بیاور. حضرت امیرالمؤمنین عليهالسلام دست آن شخص را گرفتند و در جای خود قرار دادند، عبای خود را بر دست او قرار دادند و چیزی خواندند که کلماتش معلوم نبود. دست آن شخص، سالم شد؛ تا اینکه بعدها او در جنگ نهروان شهید شد.[۲]
اين معرفت و محبت اهل بیت علیهمالسلام يك چيز خدادادي است و منبع آن طهارت باطن است. هر چه طهارت باطن بيشتر شود، بهره انسان نیز بيشتر میشود. خداي متعال اینگونه قرار داده است كه گل سرسبد طهارت، زيارت اهل بيت عليهمالسلام باشد. انسان بدون طهارت ظاهري و باطني فاصله دارد، و هر چه باطنا پاكتر باشد، اتصال و بهره او بيشتر میشود.
در روايتي دارد كه آقا اميرالمؤمنين عليهالسلام بر فراز منبر فرمودند:
أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي سَلُونِي عَنْ طُرُقِ السَّمَاوَاتِ فَإِنِّي أَعْرَفُ بِهَا مِنْ طُرُقِ الْأَرْضِ؛
ای مردم! از من سؤال کنید قبل از اینکه از میان شما بروم. از من در مورد راههای آسمان سؤال کنید؛ که من به راههای آسمان، آشناتر از راههای زمین هستم.
يك نفر بلند شد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! جبرائیل کجاست؟ اميرالمؤمنين عليهالسلام يك نگاه به سمت راست، يك نگاه به سمت چپ و يك نگاه به بالا کردند و فرمودند: «انت جبرائيل». او ناگهان به صورت پرندهای در آمد و پرواز كرد و رفت. مردم فریاد زدند و گفتند: نَشْهَدُ أَنَّكَ خَلِيفَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم حَقّا؛ شهادت میدهیم که تو خلیفه بر حقّ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم هستی.[۳]
واقعا ما دستمان خيلي كوتاه است، و محبت اهل بيت عليهمالسلام را خيلي محدود، معنا مي كنيم و به دنبال آن، معرفت کسب نمي کنيم. دعاي توسل و صلوات ابوالحسن ضرّاب[۴] و همچنین بعضي از روايات[۵]حكايت از اين دارد كه باید اسامی اهل بيت عليهمالسلام را هر روز ياد كرد. نباید اين کار را فراموش كرد. آن اسامی حتي از جهت حروف، اسماء و چينش كلمات به گونه اي است كه پر خير و بركت خواهد بود و زندگي ظاهري و باطني انسان را پر خير و بركت خواهد كرد.
———————————————————————————————–
[۱] . بحارالانوار، ج۴۹، ص۷۲٫
[۲]. مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۳۳۵٫
[۳]. بحار الأنوار، ج۳۹، ص۱۰۸٫
[۴]. مصباح المتهجد، ج۱، ص ۴۰۶٫
[۵]. بشارة المصطفی، ص۲۴٫